جناب آقای مهدی مهریزی،سر دبیر محترم فصلنامه «علوم حدیث»، سلام علیکم.
نخستین شماره فصلنامه علوم حدیث را به دقت مورد مطالعه قراردادم و از اینکه نشریه ای علمی تخصصی با گرایش حدیث قدم در عرصه مطبوعات کشور نهاده خشنود گردیدم. خصوصا هنگامی که در راستای رهنمودهای مکرّر مقام معظّم رهبری در زمینه ضرورت توجه به نقد و بررسی، در سرمقاله فصلنامه، این جمله دلنشین را خواندم که: «… امید به همدلی، همیاری، پیشنهاد و نقد اهل نظر بسته ایم و…». به هرحال امیدوارم در راهی که برگزیده اید و روشی که ادّعا نموده اید پایدار باشید و مانند نشریاتی چون «آینه پژوهش» و «بیّنات»، فصل کاملی از فصلنامه خود را به «نقد و بررسی»ها اختصاص دهید بدون آنکه ملاحظه ای محدودکننده و تدبیری مصلحت آمیز در آن اعمال نمایید؛ اجازه دهید تا در این فصل، اندیشه ها و آرا، محترمانه با یکدیگر برخورد کنند تا در تضارب آنها با یکدیگر، روزنه های جدید گشوده شده و ناگفته ها گفته آید.
همانطور که گفتم فصلنامه را به دقّت مطالعه کردم؛ هنوز اشکالاتی در صفحه آرایی (صفحه 1729)، ویراستاری، اندازه حروف، دوستونی بودن برخی از مقالات و برخی امور شکلی دیگر وجود دارد که قطعا در شماره های بعد مرتفع خواهد شد؛ امّا از جهت محتوا، اکثر مقالات خواندنی و مفید هستند و در میان آنها مقاله حدیث شناس تلاشگر، علاّمه سید مرتضی عسکری، از استحکام متن و بافت درونی بسیار خوبی برخوردار بود و مقاله های محقّقان دانشمند آقایان سیّدمحمدرضا حسینی جلالی و عباس جلالی نیز بسیار دلچسب و روشنگر بود و در میان سایر مقالات، مقاله جناب آقای مهریزی و نوشته جناب نعمت الله صفری، حاوی سخنانی در خور تأمل و تدبّر می باشند. امّا درباره یکی از مقالات فصلنامه، یعنی مقاله عالم پارسا و دانشمند فرزانه حضرت آیةاللّه مشکینی که تحت عنوان «سنّت در نگاه اهل تشیع و تسنن» به چاپ رسیده است، احتمالا به دلیل شتابزدگی در تألیف و اصرار بر خلاصه نویسی، اشکالاتی وجود دارد که ضمن پاسداشت مقام شامخ علمی و عملی مؤلف آن، به برخی از آنها اشاره می کنم:
1 در ابتدای مقاله آمده است: «کتاب، مجموعه الفاظی است که از زبان مبارک پیامبر اسلام شنیده شده، لکن الفاظ و معانی آن، هردو، از طرف خدای تعالی است» و سپس در ترجمه حدیث قدسی گفته شده: «آن نیز کلام منقول از حق تعالی است، لکن الفاظی است که خداوند به پیامبران سابق نیز القا فرموده است».
این تعریف از حدیث قدسی، به غایت نارسا و در میان اهل حدیث، ناشناخته است. همانطور که همه می دانیم کلام الهی بر سه قسم است: الف: قرآن کریم که برترین و شریف ترین کلام است که بر وجه اعجاز نازل گردیده، و تمام آن به نحو متواتر، بدون تحریف و هرگونه تبدیلی به دست ما رسیده است. ب: کتابهایی که به انبیای سلف نازل شده ولی در طول زمان، مورد تحریف قرار گرفته اند. ج: احادیث قدسی که مضمون و محتوای آنها به وسیله وحی یا الهام به رسول خدا(ص) رسیده و آن حضرت به الفاظ خود، آن را نقل نموده اند. همانطور که مشاهده می شود حدیث قدسی، «کلام منقول از حق تعالی» نمی باشد؛ بلکه کلامی است که مضمون و محتوایش معنای آن از جانب حق تعالی و الفاظ و عباراتش از خود پیامبران می باشد.
2 در صفحه11 همان مقاله، سطر 22و23 آمده است: «احادیث و سنت پیامبر، تا زمان غیبت امام عصر(عج) یعنی سال 260هجری، مصون از خطا و اشتباه بوده و سلسله راویان غیرمعصوم، مربوط به فاصله زمانی میان ما و آخرین معصوم است».
جمله مذکور، درباره موقعیّت سنّت در نزد شیعه است و از آن، دو مطلب برداشت می شود: اول: سنّت نبوی که در زمان ائمه طاهرین علیهم السلام و از طریق شیعه روایت شده، مصون از خطا و اشتباه است. دوم: اینکه راویان احادیث در نزد شیعه دو دسته اند: الف: راویان احادیث در قبل از سال 260هجری، که بر اساس جمله مذکور معصوم از خطا و اشتباه بوده اند. ب: راویان احادیث در بعد از سال 260هجری که از چنان عصمتی برخوردار نبوده اند.
حقیر باید عرض کنم از سه برداشت فوق که از جمله ذکرشده استفاده می شود، دو برداشت اوّل کاملا باطل است و بطلان آنها در نزد اهل حدیث از مسلّمات می باشد؛ چراکه بسیاری از روایات وجود دارد که در زمان ائمه و از زبان ایشان نقل شده و خود آن بزرگواران صریحا آنها را نادرست و جعلی معرفی نموده اند؛ مصادیق این مورد در میان احادیث فقهی و تاریخی آن چنان زیاد است که نیازی به ذکر مثال نمی بینم؛ و از طرف دیگر، در میان راویان قبل از سال 260هجری و از اصحاب ائمه طاهرین کسانی را می شناسیم که نه تنها از خطا و اشتباه مصون نبوده اند، بلکه ائمه طاهرین علیهم السلام آنها را به صراحت جاعل و کذّاب معرفی کرده اند؛ مانند مغیرةبن سعید که امام صادق(ع) وی را به دلیل جعل حدیث و دستکاری در احادیث امام باقر(ع) لعن فرمود، و مانند مختار ثقفی که به تصریح امام صادق(ع) سخنان دروغی را از امام سجّاد منتشر می نمود و….
بنابراین معلوم می شود که نظریه «مصونیت اصحاب ائمه از خطا و اشتباه» نظریّه ای نادرست است و بی شباهت به نظریه اهل سنت درباره «توثیق جمیع صحابه» نمی باشد.
سخن صحیح و صریح در این باره آن است که: الف: احادیث شیعه، همانطور که بعد از غیبت امام عصر(عج) دچار سه آفت عمده یعنی: 1 تحریف اهل غلوّ 2 تأویل جاهلان 3 جعل جاعلان حدیث بوده، در زمان حیات ائمه نیز گرچه کمتر ولی دچار همین آفات بوده است؛ به همین دلیل نیز ائمه طاهرین علیهم السلام، قوانین و اصول بسیاری را برای تشخیص حدیث صحیح از سقیم بیان می فرمودند. ب: از نظر علم رجال، هیچ فرقی بین راویانی که پیامبر یا ائمه طاهرین را درک کرده اند، با سایر راویان حدیث وجود ندارد و نظریه اهل سنت درباره توثیق جمیع صحابه، و به دنبال آن، نظریه مصونیت اصحاب و راویان معاصر با ائمه، باطل و غیر قابل قبول است.
3 در صفحه10، همان مقاله، سطر3 آمده است: «سنّت که روایت و حدیث و نصّ نیز بدان اطلاق می شود …». باید گفت اطلاق «نصّ» بر سنّت و معادل قراردادن این دو با یکدیگر محل گردید و تأمّل است و در استعمالات اهل حدیث و اصول، چنین استعمالی مشاهده نشده است و به لحاظ فنّی نیز معادل قرار دادن این دو اصطلاح با یکدیگر محلّ اشکال است.
4 در همان صفحه، سطر 5 8 آمده است: «مراد اصولیّین از سنّت، قول، فعل و تقریر صادره از پیامبر است و لذا کتابت را جزو سنّت نیاورده اند؛ روشن است که اگر سنت، به واسطه امام معصوم رسیده باشد، قسم چهارمی هم خواهد داشت و آن کتابت است».
و شاید در این صورت صحیح باشد که بگوییم: اگر سنت به واسطه روات به ما رسیده باشد، قسم پنجمی هم خواهد داشت و آن روایت است و اگر به واسطه قرائت و مناوله و اجازه و…؛ در حالی که همگی بر این نکته واقفیم که سنّت، همانطور که مؤلف محترم مقاله فرموده اند: قول، فعل و تقریر پیامبر است؛ و کتابت یا روایت و امثال اینها، حاکی سنّت و ابزار انتقال آن می باشند نه از افراد سنّت.
درباره مقاله «درآمدی بر شیوه های ارزیابی اسناد حدیث» نیز تذکّر نکات ذیل را مفید می دانم:
1 نویسنده محترم مقاله در ص73 می فرماید: «شیخ حرّ عاملی، 22دلیل بر صحّت مآخذ وسائل الشیعه اقامه نموده … [ج20، ص96104]». درحالی که شیخ حرّ عاملی در صدر صفحه96 از جلد بیستم وسائل می فرماید: «اصطلاحات جدیدی که در نزد متأخّرین رایج شده و حدیث را به صحیح، حسن، موثّق و ضعیف تقسیم کرده اند، اساس و پایه ای ندارد و در نزد قدما، صحت حدیث به امور دیگری بوده که آن امور عبارتند از: …» و سپس دلائل و قرائنی را که به کمک آنها، متقدّمین، صحّت و اعتبار یک حدیث را به دست می آورند، تحت 22عنوان بیان می نماید.
بنابراین باید توجه شود که شیخ حرّ عاملی در ص96104 بدانگونه که مؤلف مقاله فرموده اند، در صدد اقامه دلیل برای اثبات صحّت مآخذ وسائل الشیعه نمی باشد، و حتما خوانندگان گرامی توجه دارند که اثبات صحّت یک کتاب در زمان شیخ حرّ عاملی که صنعت نشر رواج نداشته و اثبات انتساب کتابها به مؤلفشان به وسیله اجازات و قرائات و غیره بوده است با اثبات صحّت احادیث موجود در آن کتابها، دو امر جدا از هم بوده است؛ به عنوان مثال، یکبار درباره صحّت انتساب نهج البلاغه به سیّدرضی بحث می شده، و یکبار درباره اینکه آیا فلان نسخه ای که اکنون در دست من است همان نهج البلاغه سیدرضی است؟ و یکبار هم درباره صحّت و اعتبار فلان خطبه یا نامه نهج البلاغه بحث می شده است؛ و بر اهل فنّ پوشیده نیست که بحث درباره هریک از اینها لازم بوده و ثبوت یکی از آنها الزاما اثبات کننده دیگری نبوده است.
2 نویسنده محترم درباره اصحاب اجماع می فرمایند: «اگر روایتی تا به اینها از سند صحیح برخوردار باشد، سند بعد از آنها قابل قبول است». در این مورد نیز متذکر می شوم که مقتضای دلیل درباره اصحاب اجماع و قدر متیقّن درباره آنها، فقط توثیق مشایخ ایشان است نه همه کسانی که اصحاب اجماع از آنها روایت کرده اند؛ بنابراین لازم است که اگر واسطه بین اصحاب اجماع و معصوم(ع) بیش از یکی است، احوال رجالی راویان دیگر مورد بررسی قرارگیرد.
3 مؤلف دانشمند مقاله در ص95، سطر6 به بعد فرموده اند: «صاحب وسائل، 21قرینه برای اعتبار حدیث در نزد قدما یاد کرده است». درحالی که این 21قرینه فقط برای اثبات اعتبار حدیث نمی باشد و عین عبارت شیخ حرّ عاملی در ج20، ص93 این است که آن امور را بر سه امر گواه می گیرد:
1 ثبوت خبر برای معصوم (که فقط تعدادی از 21قرینه مذکور به این مورد برمی گردد)؛
2 صحّت مضمون خبر، ولو که سند آن ضعیف و یا مضمون آن محتمل الکذب باشد؛
3 مرجّح یکی از دو خبر متعارض.
بنابراین لازم است که در استفاده از آثار دیگران، دقیق تر عمل شود تا مقصود آنها کاملا بیان گردد و نیز باید از شتابزدگی در برداشت از کلام دیگران خودداری شود.
4 مؤلف محترم مقاله در ص96 می فرمایند: «راویانی که معروف به کذب هستند و روایت آنها را هیچ ثقه ای نقل نکرده، قابل قبول نیستند». درحالی که باید گفت: اصل اولیّه در مورد تمام احادیثی که در سند آنها یکی از جاعلان حدیث وجود دارد، عدم اعتبار است چه آن را افراد ثقه روایت کرده باشند و چه غیرثقه؛ و در اینجا هیچ خصوصیّتی در نقل ثقه وجود ندارد.
5 در همان صفحه، ستون دوّم، سطر2 می فرمایند: «اصل در نقل اینها نادرستی است». و بهتر بود به جای این جمله نارسا می گفتند: اصل در رابطه با اینگونه احادیث، عدم اعتبار است.
6 مؤلف محترم در ص97 می فرمایند: «مخالفت با کتاب و سنت، درواقع به این حقیقت برمی گردد که سخن منسوب به هر متکلّم را باید با نقلهای مسلّمی که از او رسیده و اهداف و مقاصد قطعی او سنجید و ارزیابی کرد». بنده هرچه در این جمله تفکر کردم، معنی آن را نفهمیدم و ارتباط این کلام را با عنوان مبحث که «مخالفت با سنّت» است درک ننمودم و خیلی هم تأسف خوردم که در ذیل چنین عنوان مهمی، چرا ایشان بیش از این توضیحی نداده اند.
برادران دانش دوست فصلنامه علوم حدیث، ارادت خالصانه این جانب را بی چون وچرا بپذیرید؛ بدان امید که در شماره های بعد این نشریه وزین، شاهد مقالاتی هرچه پربارتر و گفتارهایی سودمندتر باشیم. با تقدیم احترام.
تهران، محمد روحانی علی آبادی
سماحة الأخ المحقّق الشیخ مهدی مهریزی، اعزّه اللّه.
السلام علیکم ورحمةاللّه وبرکاته.
تلقیت ببالغ السرور العدد الأوّل من مجلّة «علوم حدیث» الّتی جاء صدورها استجابة لحاجة ماسّة کانت ولما تزل فی أوساطنا العلمیّة، فی ما یتعلّق بالاهتمام بالحدیث الشّریف وتعاطی علومه ودراستها. فقد ظلّ الإهتمام بدراسة السنّة الشریفة لایتجاوز المبادرات الفردیّة، وانحسرت الکتابات والمؤلّفات فیها سنوات طویلة، فی ما تمحورت جهود علمیّة واسعة حول علوم أخری أقلّ منها اهمّیة، ونشأ عن ذلک آثار سلبیّة فادحة امتدّت إلی غیر واحد من المعارف الاسلامیّة، وهذا ما نراه جلیا فی عملیة الاستنباط الفقهی الّتی ظهر انفصالها عن السنّة الشریفة واعتمادهااحیانا علی أصول عقلیّة نظریّة لاتستقی من روح القرآن الکریم والسنّة الشریفة، وهکذا نجد ذلک فی الدّراسات الاخلاقیّة وابتعادها عن الأبعاد الاجتماعیّة المباشرة فی حیاة المسلمین، وغیابها فی متاهات نظریّة تجریدیّة تبعا لابتعادها عن السنّة الشریفة.
أکرّر شکری وسروری بهذا المبادرة الرّائدة، الّتی آمل ان تنشط حرکة الدّراسات الحدیثیّة فی مجامعنا العلمیّة وتساهم فی حضور فاعل للسنّة الشریفة فی معارفنا وحیاتنا العلمیّة.
مع خالص تحیّاتی وامتنانی لأسرة التحریر الموقّرة.
عبدالجبّار الرّفاعی، قم،
رجب 1417ه.
سردبیر محترم فصلنامه «علوم حدیث»، جناب مهریزی، سلام علیکم.
انتشار فصلنامه ای ویژه حدیث و حدیث پژوهی، بسیار دلگرم کننده و مایه امید و امتنان است. دست شما و بانیان این نهاد خیر، دردنکند و إن شاءالله پاداش شایسته خداوند نیز در پیش خواهد بود. غرض از مکاتبه، عرض سپاس و تبریک، و نیز تذکّری چند است که امیدوارم مفید افتد و در بهبود کیفی آن مجلّه مغتنم، به کار آید:
1) عنوان مجلّه، با اهداف و زمینه های کاری یادشده در مقدّمه شماره نخست، تناسب کاملی ندارد. عنوان علوم حدیث، گویای دانشهای حوزه حفظ، روایت و درایت حدیث است و نه بیشتر. نگاهی اجمالی به تألیفاتی که پیش از این، با عنوان «علوم الحدیث» منتشر شده اند، از معرفة علوم الحدیث حاکم نیشابوری تا علوم الحدیث دکتر صبحی صالح، می رساند که این عنوان، نزد اهل فن، به آنچه گفتیم تعریف شده است و نه گسترده تر. حال آنکه حوزه کار این مجلّه، به استناد آن مقدّمه استوار و آرمانی، بسیار گسترده تر (و شامل نقد، کتابشناسی، معرّفی نسخ، اطلاع رسانی، هماهنگ سازی، ارائه روش تحقیق و تصحیح و برخی دانشها و فنون و خدمات دیگر) خواهد بود.
این نکته را یادآور شدم تا در نام دانشکده علوم حدیث (که امید است به زودی گشایش یابد) نیز دیگربار، از سر دقّت نگریسته شود. گمان من این است که عنوان «حدیث»، خود، جامع و مانع و نمادگونه است. و باید دانست که نارسایی و تنگی عنوان، بویژه پس از ترجمه به سایر زبانها، از فراخ یا بی ربط بودن آن، مشکل سازتر است.
2) گفتگوی با اهل تحقیق را با عکسها، گزارشهای اجمالی، ضمایم، راهنماییهایی در پانوشت و… همچنان که در سایر نشریّات تخصّصی مرسوم است همراه سازید تا خوانندگان اهل تحقیق، در مراجعه به آثار یا مراکز علمی و اطلاع رسانی و… که در گفتگو معرّفی می شوند، مجبور به جستجو و مکاتبه و تماسهای تلفنی نباشند.
3) دو مقاله ارزشمند «تدوین حدیث» و «درآمدی بر شیوه های ارزیابی اسناد حدیث»، که حقیقتا راهگشا و محقّقانه نوشته شده اند، فاقد کتابنامه کاملی در پانوشت هستند. درست است که مجلّه، تخصّصی است و خوانندگان مقالات، با غالب منابع آشنا هستند، لیک، در عصر اطّلاعات و کثرت و تنوّع مطبوعات، هر محقّقی باید زحمت تنظیم دقیق کتابنامه را به خود بدهد، تا بهره نوشتار او هرچه افزونتر گردد. شیوه استاد علامه عسکری در مقاله عمیقشان درباره سنّت، نمونه ای امروزین و قابل ستایش است؛ و همین طور شیوه محقّق گرامی سید محمدرضا جلالی حسینی در نقد علمی شان بر «فتح المنّان» (با کتابنامه ای در پایان مقاله).
4) در ترجمه شرح دعای عرفه از متن عربی به فارسی، ایرادی به نظر این برادرتان رسید و آن اینکه ترجمه فارسی آن اثر عرفانی، چیزی از غموض تعابیر و اصطلاحات آن نکاسته است و لذا همچنان ویژه متخصّصان این فن و آشنایان این زبان است؛ و روشن است که آشنایان به زبان عرفان، بی هیچ استثنایی، عربی نیز می دانند. با این حساب، استاد حجّتی می بایست به شرح برخی تعابیر و اصلاحات عرفانی معصوم و شارح در پانوشتها می پرداختند و یا در معرّفی نسخه، تنها متن عربی شرح را منتشر می نمودند.
5) در مقاله ابتکاری «نقدی بر حدیث اصحابی کالنجوم» اشکالات زیر به نظر رسید که رفع آنها پیش از هر نشر مجدّد، ضروری می نماید:
الف) مقاله از حیث ارجاعات در پانوشت و معرّفی منابع، کاستیهایی دارد که با وجود برنامه های نرم افزاری حدیث، به آسانی قابل رفع اند. دیگر اینکه ارجاعات کلّی (مثل ارجاع بیش از بیست نکته یکجا به «النّص والاجتهاد» ) برای مقاله ای که مخاطبانش علی القاعده، اهل سنّت اند، قابل قبول نیست و حدّاقل می بایست به نقل از همین کتاب، برای یک یک موارد، سندی ذکر می شد.
ب) نقلها به روشنی از متن، متمایز نشده اند. مثل نقل بالای صفحه 163 و نقل صفحه 167.
ج) مؤلف محترم، در نقل متن اصلی حدیث نجوم (متن تحریف نشده)، به حدیثی از «مستدرک» اشاره نموده اند که می فرماید: النجوم أمان لأهل السماء واهل بیتی أمان لأمّتی. در این باره باید عرض کنم که اوّلا سهوی در پانوشت مقاله صورت گرفته و به جای مستدرک حاکم، مستدرک الوسائل نوشته شده است. ثانیا، حاکم نیشابوری، در مستدرک خود، همین حدیث را به یک طریق دیگر نیز آورده که آن را صحیح دانسته است. نشانی این حدیث، با دو طریقش، بدین گونه است: [طریق اوّل: المستدرک علی الصحیحین، ابن البیع محمدبن عبدالله حاکم نیشابوری (م403ه.)، طبع مرعشلی، دارالمعرفة، بیروت، ج3، ص457؛ کنزالعمّال، علاءالدین علی المتّقی (م975ه.)، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1409ه، ج12، ص96و101] [طریق دیگر: المستدرک، ج2، ص448؛ کنزالعمّال، ج12، ص102]
باید اضافه کنم که حاکم نیشابوری در مستدرک خویش، به سندش، حدیث صحیح زیر را نیز نقل کرده است: النجوم أمان لأهل الارض من الغرق واهل بیتی أمان لأمّتی من الاختلاف، فإذا خالفتها قبیلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب ابلیس. [المستدرک، ج3، ص149؛ مجمع الزّوائد، نورالدین علی الهیثمی (م807ه.)، طبع الدرویش، دارالفکر، بیروت، 1412ه، ج9، ص277؛ کنزالعمّال، ج12، ص102]
6) چقدر بجاست اگر علوم حدیث، هرساله، یک یا دو گاهنامه عربی منتشر کند تا مقالاتی را که شناسنده شیعه اند و یا مخاطبان آنها حدیث پژوهان و دانشمندان اهل سنت اند، به گوشه و کنار جهان اسلام برساند و بدین ترتیب، نشاط و پویایی حوزه های حدیث شیعه را نیز بیفزاید. این، راهی برای گفتگو و نقد علمی از سویی و جذب دانش پژوهان علاقه مند از گوشه گوشه عالم اسلامی به دانشکده علوم حدیث (مکتب اهل بیت) از سوی دیگر است. این کار، با ترجمه مقالات مزبور و درج خلاصه سایر مقالات، نقدها، گزارشها و… شدنی است.
7) در پایان، یادآور می شوم که ظاهرا در میان مسلمانان، بیش از 200میلیون نفر به زبان اردو تکلّم می کنند و گاهنامه علوم حدیث به زبان اردو نیز (به شیوه ای که یادشد)، آغازگر نهضتی در جهان اسلام، برای شناخت حقیقت سنّت در مکتب اهل بیت(ع) خواهد بود. وهو ولیّ التوفیق وکفی به وکیلا.
قم مهدیارهادی