تحلیلی بر: علمی نبودن اقتصاد اسلامی از نظر آیت الله صدر

چکیده:
با وجود تدوین کتابها و مقالات، سمینارها، مطالعات و تحقیقات نسبتا زیاد در زمینه اقتصاد اسلامی به نظر ما هنوز این رشته، مراحل اولیه سیر پژوهشی خود را طی می کند. لذا با وجود یک سری تلاشهای مجدانه، آثار برجسته بسیار محدودی وجود دارد. آثار آیت اله صدر در این مجموعه، یکی از برجسته ترین آنها محسوب می گردد. از میان مباحث گوناگون، یکی از مطالبی که ایشان با حساسیت و دقت خاصی، دنبال کرده اند، این است که اقتصاد اسلامی را علمی ندانسته، صرفا اندیشه و مکتب، تلقی نموده اند. گویی از نظر ایشان، اقتصاد متعارف یک معرفت علمی کلی است که برای مکاتب مختلف قابل استفاده است. تلاش ارزشمند ایشان، هم نیاز به تجلیل و تقدیر دارد و هم احیانا محتاج نقد و تحلیل می باشد. این مقاله به طور اختصار به بحث در این زمینه می پردازد. ابتدا در مقدمه ای کوتاه سعی شده است به اهمیت زحمات ایشان، اشاره شود و در بخش های بعدی به بررسی علمی نبودن اقتصاد اسلامی از نظر ایشان پرداخته می شود. مقدمه
به عقیده ما، آیت اله صدر را می توان طراح نوین مطالعات و تحقیقات اقتصاد اسلامی دانست که فضاهای بکرتری را در این زمینه، گشود. نبوغ فکری، جسارت علمی، تتبع فراگیر در علوم و معارف اسلامی و حتی دقت قابل توجه در علوم انسانی و تجربی و مطالعه در روند تکامل علم اقتصاد از ویژگی های این عالم بصیر می باشد. این خصوصیات، مجموعه مفید و کار آمدی را فراهم کرده بود که ایشان مبادرت به طراحی الگویی خاص از اقتصاد اسلامی بپردازند. واضح است با آنکه این مقاله به بعضی بررسی های ایشان در زمینه اقتصاد اسلامی اشاره می کند گویا حتی مروری هم بر تلاشهای ایشان نشده است. زیرا گستره فکری این دانشمند، فراتر از اقتصاد را نیز می پوشاند. (2) اگر حاصل مطالعات ایشان تنها کتاب «اقتصادنا» می بود باز هم با اطمینان تصریح می کردیم که کاری عمیق و اثری برجسته از ایشان با یادگار مانده است.
به نظر ما، می توان به نقش کلی ایشان در معرفی اقتصاد اسلامی در چند زمینه اساسی اشاره کرد. یکی از مباحث ایشان مطرح کردن اقتصاد اسلامی، به عنوان یک مکتب می باشد. و این امر در واقع، زمینه های اولیه و بستر های کافی برای طراحی نظام (3) اقتصادی اسلام (به صورت سیستم) را فراهم آورده اند. در واقع ایشان، در قالب مکتب اقتصادی اسلام، اموری را مطرح ساختند و به ذکر لوازمی پرداخته اند که برای ارائه نظام بند اقتصاد اسلام ضروری بوده است. مثلا توصیف مالکیت در اقتصاد اسلام، اشاره به پایه های بحث تخصیص منابع در آن و تشریح راههای کشف یک اندیشه منسجم و علمی کردن آن جهت استخراج قوانین اقتصاد اسلامی، (4) از این قبیل است.
قبل از طرح اقتصاد اسلامی به صورت یک مکتب (و پس از آن بصورت یک نظام)، در واقع افکار و عقاید اقتصادی اسلام بیشتر به مجموعه ای از احکام مالی و روابط مربوط بین صاحبان اموال و دارایی ها و حرفه ها و مجموعه ای از قراردادهای مدون در فقه، اطلاق می شد. بنابراین چنین مجموعه ای لزوما پیوند منطقی و معنی داری بدنبال نداشت و بیشتر قواعد آن مجموعه، بصورت عناصری فرعی و مجزا از یکدیگر، مطرح بودند. مثلا احکام مضاربه لزوما پیوندی با ربا نداشت. یا قواعد شرکت ها و جعاله با آنکه ابزارهایی در قالب فعالیت های اقتصادی محسوب می شدند، اما ارتباط خاصی با کارآیی بخش تولید و یا فعالیت نیروی کار نداشتند. تلاش آیت اله صدر، در ایجاد و اکتشاف نوعی پیوند منطقی بین این عناصر، یکی از اولین قدمهای جدی، در نظام سازی اقتصاد اسلامی محسوب می گردد.
طرح اهداف و اصول معین، برای اقتصاد اسلامی از دیگر اقدامات کلیدی این فقیه آگاه محسوب می شود. وی با ترسیم پایه هایی در تدوین نوعی مکتب سازی در اقتصاد اسلام، اهداف و اصولی برای آن مکتب معرفی کرد. وی اغلب، از اصولی چون عدالت اجتماعی، مالکیت مختلط و آزادی محدود در اقتصاد اسلام نام می برد. لازم به ذکر است که این به نحوی بیانگر جسارت علمی و فقهی ایشان است، به تعریف یک سلسله اصول برای اقتصاد اسلامی اقدام کرده است، البته بیان اینها به منزله انحصار اصول در آنها و یا حتی بی اشکال بودن و یا قابل نقد نبودن آنها نمی باشد. زیرا ممکن است محققان و عالمان دیگر در اقتصاد اسلامی، به طراحی پایه های دیگری برای اقتصاد اسلام، اقدام کنند و برای ادعای خود، توجیه دینی و علمی نیز داشته باشند. جالب است بدانید که، خود آیت اله صدر عقیده دارد که ممکن است علمای مختلف، در راستای یک تلاش مکتب سازی در اقتصاد اسلامی، سلسله عناصری را کنار هم قرار دهند و در نتیجه، مکاتب مختلفی استخراج کنند که همگی هم صحیح باشد و هم در قالب اسلام بگنجد. (5) به عقیده ما این نگرش نیز یکی از مهمترین دست آوردهای علمی وی می تواند باشد.
به نظر ما ممکن است بسیاری از نقطه نظرهای ایشان قابل نقد باشند و این امر نه تنها اهمیت و عظمت کار ایشان را کم نمی کند; بلکه برای بهره برداری بیشتر از اندیشه ایشان و پایدار ماندن زحمات وی، بسیار مؤثر خواهد بود. (6) در این مورد، ذکر مالکیت به عنوان یک اصل اقتصاد اسلامی، قابل تامل است. زیرا در نهایت، می توان مالکیت مورد نظر اسلام را یک نهاد و یک رابطه حقوقی بین اموال و دارایی ها و افراد یا دولت ها تلقی کرد. اما قرار دادن آن با عنوان اصول - آنهم به موازات عدالت اجتماعی - بی اشکال نیست. این موضوع بررسی مستقلی را می طلبد.
اندیشه جالب توجه دیگر آیت اله صدر، زمینه سازی برای نوعی بینش سیستمی بین اقتصاد اسلامی و سایر زیر مجموعه های این سیستم در دین اسلام می باشد. ایشان معتقدند، نه تنها بین عناصر مختلف اقتصاد اسلامی پیوند ریشه ای برقرار است، بلکه بین مکتب اقتصادی اسلام و دیگر مکاتب دین اسلام، از جمله، مکتب اجتماعی، مکتب فرهنگی و مکتب سیاسی نیز این پیوند برقرار است. وی تصریح می کند که حتی در بررسی و مطالعات علمی اقتصاد اسلامی نیز نباید برخی عناصر و مکاتب را جدای از دیگر عناصر و مکاتب در نظر گرفت. در بخشی از کلام ایشان آمده است:
«اننا فی و عینا للاقتصاد الاسلامی، لا یجوز ان ندرسه مجزءا بعضه عن بعض. نظیر ان ندرس حکم الاسلام بحرمة الربا، او سماحه بالملکیة الخاصه بصورة منفصله عن سائر الاجزاء المخطط العام ...» (7)
در نتیجه ایشان ارتباط بین اخلاق اسلامی با اقتصاد و پیوند عقاید دینی با مکتب اقتصادی و حتی با مکتب حقوقی و سیاسی و اجتماعی را نظام مند تلقی می کند. (8)
یکی دیگر از بحث های اساسی اقتصاد اسلامی که آیت اله صدر در طرح آن، اصرار می کنند کاربرد عنصر اجتهاد می باشد. ایشان این عنصر را در کشف مکتب اقتصادی اسلام، بسیار مؤثر می دانند.
آیت اله صدر در کنار بحث اجتهاد موضوع جدیدی تحت عنوان محدوده آزادی نظر قانونی (منطقه الفراغ فی التشریع الاقتصادی) طرح کرده اند و آن شامل زمینه هایی است که شارع مقدس در آنها حکم خاصی صادر نکرده است، لذا دولت اسلامی و یا ولی امر می تواند طبق مقتضیات زمان مقرراتی را وضع نماید. (9) ایشان بطور کلی در دخالت دولت و یا ولی امر را مشروط به حرکت کامل در راستای شریعت و طریقت اسلامی می دانند و تصریح می کنند که آنها نمی توانند بعنوان مثال حلالی و حرام را جابجا کنند. البته دولت اسلامی یا ولی امر در متکامل ساختن و متناسب روز کردن قوانین اقتصاد اسلامی در چهار چوب قوانین کلی، آزادی نظر دارد.
از دیگر بحث های دقیق آیت اله صدر در اقتصاد اسلامی جدا نمودن مکتب اقتصادی از علم اقتصاد می باشد. هر چند بحث اصلی این مقاله در ارتباط با همین موضوع است ولی بررسی همه جانبه آن جای مناسب می طلبد. برای درک دقت و گستردگی دیدگاه آیت اله صدر به بعضی از دیگر بحث های ایشان اشاره بطور نمونه می کنیم:
جایگاه دولت اسلامی در اقتصاد، پیوند امور ارزشی و اثباتی در آن، تبیین ارزش کار در مکتب اقتصادی اسلام، رشد معضلات اقتصادی و راه حل مبنایی برای آن و موارد دیگر.
اکنون برای ورود به بحث اصلی آن را به چند بخش کلی تقسیم می کنیم. در ابتدا به تشریح دیدگاه ایشان از علمی نبودن اقتصاد اسلامی می پردازیم و در بخش دوم فضای حاکم در زمان تدوین دیدگاه مذکور را بررسی می کنیم و در پایان به نقد و بررسی موضوع می پردازیم. الف - توصیف علمی نبودن مبحث اقتصاد اسلامی
در اینجا پس از اشاره به چند مطلب مقدماتی، به علمی نبودن اقتصاد اسلامی از نظر آیت اله صدر می پردازیم. 1 - زمینه های اولیه
اصولا یکی از بحث های مشهور در روش شناسی علوم و معارف مختلف، همواره به علمی بودن یا نبودن آنها مربوط بوده و هست. این بحث از زمانی که علوم جدید از معارف و فلسفه قدیم جدا شد، جلوه تازه ای پیدا کرد. چنانکه جدایی سریع تر رشته های مختلف از فلسفه خود نوعی ضابطه تشخیص علمی بودن آن رشته ها بحساب می آمد. (10) اما موضوع به همین جا ختم نشد و کم کم، علمی بودن رشته ها و معارف گوناگون نوعی شرافت خاص برای آنها به همراه آورد. بطوریکه حتی علمی بودن رشته های مختلف نشانه برتری و حقانیت آن محسوب می شد و برعکس علمی نبودن مترادف با بی تناسب (قاعده) بودن و حتی در مواردی نشانه باطل بودن آن، تلقی می گردید. که بطور مفصل در جای خود بحث شده است. (11) و در اینجا صرفا به برخی نکات جزیی اشاره می شود که در بررسی فعلی مورد نیاز است.
در حال حاضر نیز ویژگی علمی بودن (12) نوعی اعتبار محکم برای رشته های مختلف در بردارد. به عقیده ما دو علت عمده برای این موضوع می توان ذکر کرد. یکی از آنها داشتن پایگاه عقلی و تجربی است. چنانکه تقریبا ثابت شده است که معارف و رشته های علمی دارای قالبی روشمند هستند و از چارچوب مشخص و تعریف شده ای برخوردارند و روند کلی حاکم بر آنها بگونه ای است که رفتار عناصر مربوط به آن نسبتا قابل پیش بینی می باشد. بدیهی است بدنبال آن نوعی نظم و قاعده مندی پیرامون مطالعات مربوطه مطرح خواهد شد. و این امر برای پیش برد پژوهش موضوعات مورد نظر بسیار مؤثر و کارآمد خواهد بود. بدیهی است که عقل سلیم از بافت های مطالعاتی با قاعده بخوبی استقبال می کند و این امر با سرشت انسانی نیز سازگار است که گرایش بیشتری به امور منظم تر و دقیق تر دارد و بعلاوه در چنین قالب هایی کار با سهولت بیشتری انجام می شود در مجموع هزینه های (13) آن کمتر خواهد بود.
یکی از علل توجه بیش از حد به علم و روش علمی زمینه تاریخی است که حداقل به نیمه دوم قرن هفدهم برمی گردد. در آن دوران وقایع خاصی اتفاق افتاد که زمنیه نوعی تقدس برای علم را فراهم آورد. رد نظریه بطلمیوس و بعدها کشف قانون جاذبه زمین توسط نیوتن نوعی پیروزی ویژه برای علوم بطور کلی و علم فیزیک بطور خاص به همراه داشت. پس از آن بودکه مطالب علمی به سوی قطعیت بی چون و چرا و حتی خدا گونگی پیش رفت و مساله از یک فعالیت و یا معرفت منظم و روشمند فراتر رفت. به عبارت دیگر اگر موضوع مذکور بشکلی طبیعی پیش می رفت و در همان صورت بندی منظم مطرح می شد، مشکل آفرین نبود، بلکه می توانست منافع قابل توجهی نیز به همراه داشته باشد. اما متاسفانه این امر نیز مانند بسیاری از امور دیگر به افراط و تفریط کشیده شد. با آنکه متجاوز از چهار قرن از این موضوع می گذرد باز هم مطالعات و تحقیقات را تحت تاثیر قرار داده است. این افراط نه تنها در محتوای موضوع صورت گرفت، حتی در شکل ظاهری یک بحث علمی نیز تاثیر خاصی گذاشت. به این صورت که در موارد زیادی عملا مبنای علمی بودن، همانندی رشته های دیگر با علم فیزیک تطبیق می شد. یعنی هر معرفتی با فیزیک نزدیک تر بود علمی تر تلقی می شد. (14) چون علم فیزیک عملا پیشاهنگ بقیه علوم شده بود.، حتی گاهی بر اساس نظرگاه برخی از متفکران و محققان، علمی شدن سایر رشته ها به معنای تحویل آنها به علم فیزیک بود.
این موضوع با قدری حساسیت کمتر به دنیای دین و معارف دینی نیز کشیده شد. البته شدت این امر در طرح ایدئولوژی هایی چون مارکسیسم به مراتب بیشتر از معارف دینی و اسلامی بود. متفکران و محققان جهان بینی های مختلف نیز درصدد بر آمدند که پژوهش های خود را بصورت علمی، مدون سازند. در میان اینها نیز همان جناح بندی های رشته های غیر دینی صورت گرفت. در این میان برخی ادعا کردند که معارف دینی ساختار خاصی دارند و اصولا علم گریز هستند و در نتیجه در امور علمی نخواهند گنجید; در مقابل عده ای معتقد بودند که معارف و رشته های دینی نیز می توانند در محدوده علم قرار گیرند. به عنوان مثال، گروه اول، اقتصاد اسلامی را صرفا یک پدیده ارزشی می دانستند و در نتیجه اعلام می کردند که نمی تواند علم محسوب شود. و برخی نیز آنچنان به علمی بودن اقتصاد اسلامی اذعان داشتند که گویی اقتصاد اسلامی، همانند اقتصاد متعارف، یک بافت کاملا نظری و علمی دارد. و حتی معیارها و مکانیسم ها و روش های مطالعه اقتصاد متعارف را در اقتصاد اسلام تحلیل می نمودند (15) . این اعتقاد تا به آنجا پیش رفت که نویسندگان اقتصاد اسلامی افتخار می کردند که کلام متفکران مسلمان را در امور اقتصادی، منطبق با علم اقتصاد متعارف بدانند; (16) در نتیجه دو دیدگاه حاد شکل گرفت که دیدگاه آیت اله صدر در یک سوی این طیف حاد واقع شده است و اقتصاد اسلامی را نه علم، که تنها نوعی مکتب تلقی می کند. هر چند که این دیدگاه با دو دیدگاه پیشین، تفاوتهایی نیز دارد که در ادامه، به آن اشاره خواهد شد. 2 - علم و مکتب از دیدگاه آیت اله صدر
در اینجا نظرهای آیت اله صدر در مورد علمی نبودن اقتصاد اسلامی، بدون داوری بیان می شود و قضاوت نهایی در بخش نقد و بررسی خواهد آمد.
آیت اله صدر علم اقتصاد را به این صورت تعریف می کند: «علم اقتصاد علمی است که به تفسیر زندگی اقتصادی و پدیده ها و مظاهر آن می پردازد و ارتباط آن پدیده ها و مظاهر را با علل و عوامل کلی حاکم بر آن توضیح می دهد».
بخشی از کلام صریح وی در این مورد چنین است:
«فعلم الاقتصاد هو العلم الذی یتناول تفسیر الحیاة الاقتصادیه و احداثها و ظواهرها و ربط تلک الاحداث و الظواهر بالاسباب و العوامل العامة التی تتحکم فیها». (17)
سپس ایشان، علم اقتصاد را پدیده ای جدید معرفی می کند که حداکثر چهار قرن قبل تدوین شده است و آن را به معنای دقیق کلمه، منطبق بر اقتصاد سیاسی عصر سرمایه داری می داند. (18) سپس بیان می کند که مکتب اقتصادی مجموعه خط مشی ها و شیوه هایی است که هر جامعه ترجیح می دهد در قالب زندگی اقتصادی و حل مشکلات مربوطه، دنبال نماید.
ایشان تقویت و تکامل مکتب اقتصادی را بر مبنای مطالعات علمی می داند و به عنوان مثال به این مورد، اشاره می کند: وقتی طرفداران مکتب سوداگری از لحاظ علمی به این مطلب رسیدندکه کمیت ثروت هر ملتی، به میزان ثروت نقد (طلا و نقره) بستگی دارد، از ابزار تجارت خارجی، [بویژه واردات طلا و نقره از خارج] استفاده کردند. البته وی در نوشته دیگری مکتب اقتصادی را نیز بر مبنای حصول به عدالت تعریف می کند (نقصد بالمذهب الاقتصادی ایجاد طریقة لتنظیم الحیاة الاقتصادیه وفقا للعداله ...) (19) .
آیت اله صدر فرق بین علم و مکتب اقتصادی را بسیار بزرگ و جدی می داند و با بیان عبارت «ان الفرق بینهما کبیر» تصریح می کند که اصولا مکتب اقتصادی، عهده دار ایجاد روش برای تنظیم یک زندگی عادلانه است اما علم اقتصاد روشی برای زندگی ارائه نمی دهد بلکه تنها به بررسی آثار و نتایج روش های پیاده شده در جامعه می پردازد (... و اما علم الاقتصاد فهو لا یوجد طریقة للتنظیم و انما یاخذ طریقه من الطرق المتبعه فی المجتمعات فیدرس نتائجها و آثارها) (20) . 3 - اسلام و اقتصاد اسلامی
آیت اله صدر پس از تعریف علم اقتصاد و مکتب اقتصادی، به تعریفی از اقتصاد اسلامی مورد نظر خود، مبادرت می نماید و تصریح می کند که اقتصاد اسلامی علم نبوده، بلکه تنها مکتب می باشد. سپس به جدایی وظایف دین و علم اشاره می کنند که قابل توجه است. ایشان ابتدا اشاره می کند که وقتی عبارت اقتصاد اسلامی را به کار می بریم منظور ما مستقیما «علم اقتصاد سیاسی » نمی باشد. بلکه منظور مکتب اقتصادی است. چون علم اقتصاد یک پدیده جدید است ولی دین اسلام یک عقیده ریشه دار است و وظیفه اصلی آن این نیست که با مسائل علم اقتصاد سر و کار داشته باشد (... و لان الاسلام دین وعدة و منهج حیاة و لیس من وظیفته الاصیله ممارس البحوث العلمیه ...) (21) . و در جای دیگر تاکید می کند که اسلام به عنوان یک آئین زندگی، اصولا مسؤولیت ندارد که از علم اقتصاد، علم هیئت و یا از علم ریاضیات سخن بگوید. بخاطر تامل بیشتر به بخشی از کلام ایشان اشاره می کنیم:
« لان الاسلام دینا لیس من وظیفته ان یتکلم فی علم الاقتصاد او علم الفلک او الریاضیات » (22)
و به دنبال آن، تاکید می کند که اسلام وظیفه اش بررسی علمی روش های مختلف اقتصادی در همه اعصار نمی باشد. البته این موضع درستی است که در بخش پایانی مورد بحث واقع خواهد شد. 4 - نقش علم و دین در حل مشکلات
آیت اله صدر در بخش دیگری از تحقیق خود، با طرح این پرسش که «آیا علم می تواند مشکلات جوامع انسانی را حل کند؟» به رد نظر کسانی می پردازد که به این سؤال، جواب مثبت می دهند و تصریح می کند این نظر که «تکامل و رشد علم می تواند اجتماع سعادتمندی را بوجود آورد»، در واقع، جهلی نسبت به وظایف علم در زندگی می باشد; زیرا علم با تمام پیشرفت خود، تنها وسیله ای برای کشف حقایق خارجی است، ولی وظیفه اش تفسیر آن حقایق نمی باشد. برای مثال، ممکن است علم اقتصاد کشف کند که عامل بروز قانون مفرغ (23) و فلاکت نیروی کار، نظام سرمایه داری است، ولی این علم دیگر قادر نمی باشد که برای حل مشکل کارگران، نظام سرمایه داری را از بین ببرد. (24) وی سپس تاکید می کند برای حل معضل های اقتصادی و اجتماعی، نیاز به انگیزه است و این انگیزه و تحرک درونی را علم نمی تواند تامین کند و تنها دین می تواند چنین نقشی را ایفا کند. در ادامه بیان می کند که منظور از گزاره «اقتصاد اسلامی علم نیست.» این است که دین اسلام وظیفه اش تنظیم حیات اقتصادی است و علمی همانند اقتصاد سیاسی نمی باشد. به عبارت دیگر، دین اسلام، انقلابی است برای دگرگون کردن واقعیات نابسامان. 5 - شرط تحقق اصول علمی در اقتصاد اسلامی
آیت اله صدر با توجه به تعریف خاصی که از علم ارائه می دهد، برای فعال شدن و تحقق علم اقتصاد در اسلام، شرایطی را ضروری می داند. وی ابتدا دو شیوه استقراء و قیاس را برای کشف امور علمی در هر اقتصادی مطرح می کند و در قالب روش استقراء می گوید:
«انجام تفسیر علمی به این صورت است که ابتدا بایستی اطلاعات، از روی داده های واقعی اقتصادی جمع آوری و سپس بر پایه مطالعات علمی به آنها نظم داده شود و در آخر، قوانین مربوطه کشف گردد. این تفسیر علمی وابسته به این است که مکتب اقتصادی اسلام در جامعه پیاده شود تا پس از آن، محقق اقتصادی بتواند واقعیات جامعه را ثبت کند، سپس پدیده ها و قوانین عمومی آنرا استخراج نماید; اما در جوامع اسلامی چنین وضعی وجود ندارد، زیرا اصولا اقتصاد اسلامی در صحنه واقعی زندگی نقشی نداشته، از این روی اقتصاد دانان مسلمان دارای آزمونهای واقعی از اقتصاد اسلامی نیستند».
از نظر ایشان، در روش دیگر علمی، باید یک سری واقعیات اجتماعی و اقتصادی را فرض کرد که بر اصول معینی، استوار هستند; سپس به بررسی این واقعیات فرضی پرداخت تا خصوصیات کلی آن در پرتو همان اصول کشف گردد (ففی هذه التفسیرات نفترض واقعا اجتماعیا و اقتصادیا قائما علی اساس معینه و ناخذ بتفسیر هذا الواقع المفترض و استکشاف خصائصه العامه ... (25) ). وی سپس این راه علمی شدن اقتصاد اسلامی را نیز غیر قابل عمل و بی فایده دانسته، بیان می کند که در بسیاری از اوقات زندگی واقعی و شکل واقعی مکتب اقتصادی تفسیر های این مکتب که بر اساس فرضهایی خاص، صورت می گیرد، اختلاف بسیار زیادی وجود دارد. گذشته از این عنصر روحی و معنوی درجامعه اسلامی تاثیر قابل توجهی به اوضاع اقتصادی دارد، اما این پدیده، دارای شکل خاصی نمی باشد تا بر مبنای فرض آن; نظریاتی استخراج شود.
وی نتیجه نهایی بیان می کند که: «علم اقتصاد اسلامی با چهره اصلی خود امکان جلوه گری نداری. مگر در متن زندگی پیاده شود و تمامی آزمون های لازم در باره روی دادهای مربوطه بطور منظم مطالعه و بررسی گردد» (26) .
بنابراین ایشان بررسی فرضیه ای را برای مطالعات علمی، غیر مفید تلقی کرده و روش تجربی را مؤثر می داند و تاکید می کند که چون زمینه عملی در جامعه اسلامی ندارد; در نتیجه امکان بررسی اقتصاد اسلامی در یک قالب علمی، وجود ندارد. (27) به عقیده ما، قبل از هر نوع نقد و بررسی نظر آیت اله صدر لازم است شرایط و اوضاع و احوال زمان ایشان، مورد مطالعه قرار گیرد. ب - فضای علمی زمان آیت اله صدر
همانطور که اشاره شد دهه 1950 میلادی (1330 شمسی)، زمانی بود که دیدگاه آیت اله صدر در مورد اقتصاد اسلامی و بویژه مساله علمی نبودن آن تنظیم شد. حداقل شناخت فضای عمومی این بحث در آن دوران برای ارزیابی دقیق لازم به نظر می رسد. همانطور که قبلا اشاره شد، عنوان علمی داشتن هر معرفت هنوز نیز نوعی اعتبار برای آن به همراه دارد. اما در دهه مورد نظر و چند دهه قبل از آن که علم اقتصاد در حال شکل گیری بود، این موضوع، بسیار جدی و ساسیت بر انگیز بوده است. اگر چه، ریشه های تدوین علم اقتصاد به زمان هایی از قرون وسطی و حتی قبل از آن بر می گردد، اما بطور رسمی، علم اقتصاد مدرن، از اواخر قرن 18 پدید آمد و نقش اساسی فیزیوکراتها و بزرگترین اقتصاد دان از مکتب کلاسیک و خصوصا کلاسیست مشهور آدام اسمیت را در تدوین آن بوضوح می توان دید. زمینه های اصلی بحث از تئوری های علمی در اقتصاد و اهمیت علمیت آن هر چند از زمان کلاسیک ها آغاز شده است ولی تاثیر فراگیر خود را در قالب نئوکلاسیک بجا گذاشته است. بنابراین جهت شناخت دقیق فضای علمی دهه 1950 باید قدری به عقب بازگردیم. لذا سیر تحولات مساله علمی شدن نظریه ها را در مورد کلاسیک و نئو کلاسیک; مورد بررسی اجمالی قرار می دهیم. 1 - علمی شدن اقتصاد در زمان کلاسیک و نئو کلاسیک
از میان صاحب نظران مشهور اقتصاد کلاسیک که در شناخت شیوه های علم اقتصاد، نقش قابل توجی داشتند، مهمترین آنها ریکاردو (1823-1772) و جان استوارت میل (1873-1806) هستند. ریکاردو بیشتر از یک قالب قیاسی، فرضیه ای و الگوسازی به مطالعه اقتصاد می پرداخت. وی در بیان جنبه قیاسی افراطی در عمل با دشواری هایی مواجه شد. (28) جان استوارت میل از یک طرف گرایش علمی مانند ریکاردو داشت و از سوی دیگر به شیوه استقرا گرایی به امور علمی، بسیار پای بند بود. لذا اینکه چگونه وی این دو شیوه را با هم جمع می کرد یک بحث مهم بود. اصولا استوارت میل عقیده داشت که مطالعه علمی اقتصاد، تنها در یک قالب قیاسی متصور است. زیرا عناصر بسیار زیادی روی پدیده های اقتصادی، مؤثر هستند که عملا سنجش و آزمون تجربی آن ممکن نیست. بنظر او ابتدا باید از روش استقرا یک سری قوانین (مانند قانون بازدهی نزولی)، استخراج و جمع آوری شود و پس از آن اقتصاد دان با تعریف شرایط معینی، به استنباط کاربرد اقتصادی آنها بپردازد. سپس برای اثبات و یا عدم اثبات نتایج و استنباطات مربوطه لازم است از آزمون تجربی کمک گرفته شود.
اقتصاد دانان نئوکلاسیک در دیدگاه علمی، مجموعا ذهن گرایی بیشتری نسبت به اقتصاد دانان کلاسیک دارند البته همگی آنها یکسان فکر نمی کردند. مثلا یکی از چهره های نئوکلاسیک که خصوصا بخاطر نظراتش درباره علمی بودن نظریه ها مشهور شد «فون مایزز» می باشد. وی از یکسو، در مورد جدایی امور اثباتی از امور ارزشی، تاکید می کرد و آن را زمینه ای برای علمی شدن اقتصاد می دانست. اما از سوی دیگر وی روش انتزاع گرایی را در بررسی علمی، قبول داشت.
تصور بسیاری از این صاحب نظران، از علم اقتصاد، بیشتر علمی مشابه علوم طبیعی بود. یعنی در واقع آنها علمی بودن اقتصاد را همانند علمی بودن فیزیک، بسیار دقیق تصور می کردند. اما برخی از آنان (مانند فرانک نایت) عقیده داشت که تصور اقتصاد، همانند علوم طبیعی اشتباه است و موارد زیادی از عدم اطمینان و بروز اشتباه در برسی های علمی اقتصاد وجود دارد. 2 - تاثیر اثبات گرایان منطقی و ابزارگرایان
در آستانه دهه 1940 به بعد، تاثیر افکار اثبات گرایان منطقی، باعث شد که برخی اقتصاد را نیز همانند سایر علوم تجربی، تلقی کنند. یعنی بایستی در مورد اقتصاد نیز داده های تجربی مورد آزمون، قرار گیرد و از طریق آن قوانین کلی، استخراج شود. خلاصه تاثیر این دیدگاه، بر گروهی از اقتصاد دانان باعث شد که بر ضد روش های «فرضیه ای » در مطالعات علم اقتصاد، حملات شدیدی صورت گیرد و مبنای علمی شدن آن جمع آوری داده های مربوط به رفتار های فردی گردید. (29)
انتشار دیدگاه ابزارگرایانه فریدمن در اوایل دهه 1950 نیز تقویت جدیدی در روند اثبات گرایی علم اقتصاد، محسوب می شود. بر اساس این دیدگاه، فرض های مطالعات اقتصادی، صرفا ابزارهایی هستند که برای پیش بینی تئوری اقتصادی بکار می روند و واقعی و یا غیر واقعی بودن آنها از نظر علمی اهمیتی ندارد. اما در هر صورت وسیله قضاوت نهایی درست و یا غلط بودن تئوری اقتصادی از دید فرید من نیز، آزمون تجربی است. وی تصریح می کند که تنها شواهد خارجی و آزمون تجربی است که اعتبار فرض ها را نیز نشان می دهد. (30) اندیشه اثبات گرایی خاص فریدمن، حداقل تا 20 سال پس از انتشار آن به نوعی، حاکم بر مطالعات و تحقیقات علمی اقتصاد بود. (31) ضمنا دهه 1960 و پس از آن نیز در برگیرنده تحولاتی در فلسفه علم بود که چون پس از انتشار کتاب اقتصادنا است، اشاره نمی شود. 3 - جمع بندی تحولات حاکم بر اندیشه علمی دوره مورد بحث
با بررسی چارچوب کلی حاکم بر تفکر علمی و اندیشه اقتصادی در زمان آیت اله صدر، به چند مطلب اساسی می توان دست یافت. یکی این است که در بحبوحه شکل گیری دیدگاه اقتصادی ایشان، فضای مربوطه تحت تاثیر شدید دیدگاه اثبات گرایی بود. البته منظور حاکم بودن اثبات گرایی منطقی نیست (32) ،اما در هر صورت جنبه اثباتی بودن حرف اول را در علمی بودن اقتصاد می زده است; یعنی اقتصاد جنبه تجربی داشته است و مبتنی بر تجزیه و تحلیل های کمی از داده های اقتصادی بوده است; دوم اینکه در این دوره بر جدایی گزاره های اثباتی از دستوری (ارزشی) تاکید زیادی می شده است; سوم اینکه فکر حاکم بر چگونگی علمی بودن اقتصاد، همانند علمی بودن سایر علوم طبیعی تلقی می شده است، و اما با اینکه روش خاص علمی بودن بر فضای تحقیقات اقتصادی، حاکم بوده است، اما در عین حال اختلاف نظر بسیاری در میان صاحب نظران اقتصادی، وجود داشت و هیچ اندیشه ای بدون مخالفت پیش نمی رفت.. بعضی از موارد اختلاف نظر عبارتند از تشابه علم اقتصاد با علوم طبیعی، جدایی امور اثباتی و ارزشی، علمی بودن و یا نبودن نظریه ها که این اختلاف نظر ها بسیار جدی تر از سایر زمینه ها بود. پ - نقد و بررسی
حال با کمک مباحث مطرح شده در بخش های قبلی، مبادرت به توعی تحلیل منتقدانه از اندیشه آیت اله صدر، در مورد علمی نبودن اقتصاد اسلامی می نمائیم. عقیده کلی ما این است که ایشان به نوعی به اندیشه خاصی از اثبات گرایی معتقد بوده است و یا انیکه تحت تاثیر برخی از نظریات آن در دهه 1950 قرار گرفته است و لذا علمی بودن اقتصاد اسلامی را نیز منوط و مشروط به این روش دانسته است. در اینجا این مطلب را تاکید می کنیم که منظور از این امر، صرفا گرایش ایشان به روش های شناخت علمی بوده است واصلا مقصود این نیست که وی عقاید اثبات گرایان منطقی را پذیرفته است. بلکه برعکس مبانی ترسیم شده از تفکر ایشان، با اصول فکری اثبات گرایان منطقی، تعارض آشکاری دارند. زیرا ایشان بر حاکمیت افکار دینی و اندیشه معنوی بر تار و پود اجتماع تاکید دارند و حتی دین را تنها حلال مشکلات اقتصادی و اجتماعی می دانند. واین با افکار اثبات گرایان منطقی که اصولا امور متافیزیکی (عقیدتی و ارزشی) را بی معنا تلقی می کنند، تعارض ریشه ای دارد. اما تنها از نظر روش، شاید بتوان نظرات آیت اله صدر در این موارد را مشابه اثبات گرایی امثال فرید من دانست اما باز می بینیم مبانی نگرش فلسفی ایشان، با فکر ابزارگرایی فریدمن نیز تفاوت دارد. (33) چند مطلب در تفکر آیت اله صدر، وجود دارد که ما را وادرا می کند که یک سری تشابهات روبنایی بین ایشان و متفکران اقتصادی مشهور بیابیم. یکی همان تاکید ایشان بر جدایی امور اثباتی از امور ارزشی در بررسی های علمی است; دوم قائل شدن تشابه بین علم اقتصاد با علوم طبیعی است و سوم تاکید ایشان بر انحصار علمی بودن اقتصاد در عمل به آزمون داده های واقعی رفتاری مردم می باشد. (34) مطالب در چند زیر بخش خلاصه می شوند. ابتدا چند تذکر خواهد آمد. سپس به امکان تاثیر پذیری اندیشه آیت اله صدر و نهایتا امکان علمیت اقتصاد اسلامی اشاره می شود. 1 - چند موضوع قابل ملاحظه
قبل از ورود به بررسی دیدگاه آیت اله صدر اشاره به چند مطلب بسیار ضروری است. عدم توجه به این مطالب، ممکن است نوعی خلط اسای بر مطالعه این مقاله حاکم نماید. به عبارت دیگر، آیت اله صدر برخی از تمایزات بین علم و دین را مطرح می کند که ما هم آن را تایید می کنیم و اصولا اختلاف نظر ما با ایشان از این قسم نمی باشد. یکی از مطالب تاکید وی بر جدایی قلمرو علم و دین می باشد. مثلا در جایی تصریح می کند که وظیفه اصلی دین، این نیست که با مسائل علم اقتصاد سر و کار داشته باشد. این نکته پیامی بسیار مهم دارد و مورد تاکید ما نیز هست. به عبارت دیگر، برخی از موارد مورد تاکید آیت اله صدر در مورد علم اقتصاد اسلامی مورد توجه ما نیز هست. مثلا در جایی تصریح می کند که «اقتصاد اسلامی مانند علم اقتصاد نمی باشد، بلکه دین اسلام انقلابی است برای متحول ساختن واقعیات تلخ و فاسد بسوی یک جهان سالم » (35)
نکته دیگری که در این مورد دارند اینست که، وظیفه دین آوردن علم اقتصاد یا علم هیئت و یا علم ریاضیات نمی باشد. (36) ما اصولا (همراه آیت اله صدر) با توجیه ظاهری و علمی نما جلوه دادن اسلام مخالفیم. البته یک نگرش، در میان محققان و صاحب نظران اقتصاد اسلامی وجود دارد که سعی می کنند، همه چیز اسلام را کاملا هماهنگ با علوم بشری جلوه دهند. مثلا دنبال این هستند که بگویند فلان آیه قرآن، منطبق بر زیست شناسی است و یا حرکت ابرها و بادها که در ضمن آیات و روایات آمده، نشانه همراهی قرآن با علم فیزیک و امثال آن می باشد. این نگرش به عقیده ما اسلام را بسیار محدود می نماید و در واقع اینها که ندانسته با چنین روشی، بدنبال عزت و اعتبار بخشیدن به دین هستند در واقع در راستای کوچک کردن عظمت آن خواهند بود; در صورتیکه وظیفه و رسالت دین، بسیار بالاتر از اینها است. دین پدیده ای است ریشه دار که در فطرت انسانها سرشته شده و برای انسان سازی و یکتاپرستی و دوری از شرک و نفاق و انحراف و فساد آوزده شده است. (37) دین حتمی ترین و ناب ترین و صادق ترین پیامی است که در تصور می گنجد. (38) اما علم در بهترین وضعیت یک امر احتمالی و با درصد بالایی از عدم اطمینان است. (39) بنابراین اختلاف نظر ما با آیت اله صدر در این مورد نمی باشد.
در جایی دیگر ایشان در مورد عدم توانایی کلی علم در حل مشکلات تاکید دارند. که مورد تاکید ما نیز هست. مطلب دیگری که ایشان بر آن پافشاری می کنند، علمی نبودن اقتصاد اسلام بر اساس یک تعریف خاص می باشد. به این صورت که ایشان عملا، روش قابل قبول برای توجیه علمی اقتصاد اسلامی را مبتنی بر تحلیل داده های واقعی مربوط به رفتار های مردم می دانند. و استدلال می کنند که چون مردم، رفتارهای کامل اسلامی ندارند، لذا آزمون داده های واقعی و استخراج قوانین ناشی از آن را نمی توان اقتصاد اسلامی نامید. اینجا باید گفت اگر ما تعریف ایشان را از علمی بودن اقتصاد می پذیرفتیم، نتیجه گرفته شده را نیز قبول می کردیم. زیرا ما نیز عقدیه داریم که رفتار مسلمانها در جوامع اسلامی، منطبق با اسلام نمی باشد. اما همانطور که خواهیم دید، ما این تعریف خاص از علمی بودن را قبول نداریم.
خلاصه اشکال مساله به چند امر مربوط است که به جدا کردن امور اثباتی و دستوری از یکسو، ایجاد تصور خاصی از علمی بودن در دیدگاه ایشان از سوی دیگر و تا حدی کلی و عمومی دانستن علم اقتصاد متعارف از نظر وی منجر شد. ما عقیده داریم این نظرگاه، بخاطر تاثیر پذیری وی از فضای خاص علمی زمان خود می باشد. 2 - امکان تاثیر پذیری از دیگر اندیشه ها
اینکه متفکران هر عصر ممکن است از نتایج علوم و معارف و پیشرفت های علمی متفکران دیگر مکاتب، تاثیر و بهره گیرند; تا حدودی یک امر طبیعی است. چنانکه تغییرات زیادی در نگرش های اندیشمندان بخاطر ره آوردهای جدید علمی و تحقیقاتی، در تاریخ علوم و معارف، روی داده است; که این امر گاهی بصورت پذیرش یک فکر جدید، بروز می کند و زمانی در راستای تکامل و اصلاح یا تعدیل اندیشه قدیم، جلوه کرده است. در این تاثیر و تاثر درست و یا غلط بودن، معتبر یا غیر معتبر بودن اندیشه منتقل شده مطرح نمی باشد; یعنی هم یک اندیشه غلط و هم یک فکر درست ممکن است بر اندیشمندان دیگر، تاثیر بگذارد. ما احتمال میدهیم که اصرار آیت اله صدر در ارائه تعریف خاصی از روش علمی بصورت اثباتی، بخاطر تاثیر افکار حاکم در دهه 1950 می باشد. در آن دهه این تفکر به گونه ای حاکم بود که علمی بودن روش ها به چند مساله بستگی داشت. یکی اینکه داده های کمی، در اطراف موضوع مورد مطالعه جمع آوری شوند; دیگر اینکه امور اثباتی از امور ارزشی جدا شوند; سوم اینکه اهمیت این روش و تبلیغ وسیع در علمی بودن و خطا ناپذیری آن باعث شده بودکه علم اقتصاد پدیده ای کلی و جهانشمول تصور گردد; که می تواند برای مکاتب مختلف اقتصادی (سرمایه داری سوسیالیسم و حتی اسلام) کاربرد داشته باشد. یعنی این تصور تثبیت گردد که اصولا علم اقتصاد یکی است و آنچه متفاوت است، مکتب و اندیشه اقتصادی است.
در مورد تاثیر و تاثر اندیشه بر هم در تاریخ اندیشه های عمومی فلسفی مواردی میتوان نام برد: تاثیر پذیری فلاسفه اسلامی و مسیحی از افکار فلاسفه یونان، تاثیر گزاری حقوق دانان روم بر اندیشه مالکیت در قرون وسطی و پس از آن، تاثیر فضای رقابتی حاکم در انقلاب صنعتی بر اندیشه اقتصادی دست نامریی از آدام اسمیت، تاثیر و تاثر دیوید هیوم و اسمیت بر یکدیگر در طراحی اقتصاد کلاسیک، تاثیر اندیشه عاطفه گرایی روسو بر کانت، تاثیر قوانین طبیعی بر مکاتب فیزیوکرات و کلاسیک، تاثیر حاکمیت لیبرالیسم افراطی اقتصادی بر مارکس و انگلس در طراحی مانیفست کمونیسم، تاثیر بحران کبیر دهه 1930 بر اندیشه دخالت گرایی جان مینارد کینز، تاثیر اثبات گرایی منطقی بر اقتصادانان دهه های 1940 و 1950، تاثیر افکار فلسفی پوپر، کوهن، لاکاتوش، فای رابند، رالس بر گروهی دیگر از صاحب نظران اقتصادی. (40)
لازم به ذکر است که با وجودی که فرایند تاثیر و تاثر در هر دو مورد معاف دین و غیر دینی و متفکران آن وجود دارد، اما روی امور ثابت و لا یتغیر دینی جاری نخواهد بود. و به عقیده ما، هر نوع تحلیلی که لازمه اش ورود به حریم ثابتهای دینی باشد، قابل اشکال است. لذا در ارزیابی تاثیر پیشرفت های علوم و معارف بشری روی برداشت ها و تفسیر های دینی نیز باید به این نکته توجه داشت که دامنه ادعاهای آن از محدوده ثابتها عبود نکند. (41)
اشاره به یک نقل تاریخی در مورد تاثیر پذیری برخی افکار دینی از فضای مطالعاتی حاکم، مناسب به نظر می رسد. مرحوم مطهری نقل می کند که در تابستان 1322 شمسی (1943 میلادی) در خدمت مرجع اعلم زمان، آیت اله بروجردی بودیم. ایشان در بررسی افکار «اخباری ها» (42) اشاره کردند که این افکار تحت تاثیر اندیشه های حسن گرایی اروپا قرار گرفته است. زمینه این اسناد به نظر می رسد از اندیشه استرآبادی باشد که علوم بشری را دو قسم می داند، یک قسم آنکه قضایایش حسی است (وی ریاضیات را از این نوع تلقی می کرد) و لذا به عقیده وی می توان به آنها اطمینان داشت. اما قسم دیگر علومی است که قضایای آنها استوار بر حس نبوده و نیاز به بررسی عقلی دارد و لذا به گفته وی قابل اعتماد نمی باشد. (43) از سوی دیگر تفکرات «حس گرایی » در اروپا نیز درستی کلیه عقاید و اندیشه ها را مبتنی بر تجربه و حس می دانند. (44) در هر صورت آیت اله مطهری می گوید، که آیت اله بروجردی به منشا این استناد، اشاره ای نکردند. البته ما این نقل قول را صرفا به عنوان وجود زمینه های تاثیر گذاری ذکر کردیم و بر این امر خاص اصراری نداریم.
جالب است که یکی از علمایی که احتمال این تاثیر گذداری را پذیرفته است، آیت اله صدر می باشد. و حتی ایشان توجیه خاصی برای این موضوع مطرح می کنند. آیت اله صدر می گوید با توجه به اینکه مکتب حسی اروپا پس از درگذشت آقای استر آبادی شکل گرفته است، می توان اعتبار قضیه را به تاثیر پذیری وی از فرانسیس بیکن دانست که تا حدی معاصر مرحوم استر آبادی بوده است. (45) در هر صورت، پذیرش این موضوع از طرف آیت اله صدر، خود می تواند زمنیه مناسبی برای قبول امور مشابه تاثیر افکار علما بر یکدیگر محسوب گردد. لذا اگر ادعا کنیم که آیت اله صدر در ترسیم علمی بودن اقتصاد متعارف و عدم علمی بودن اقتصاد اسلامی، تحت تاثیر افکار گروهی از اثبات گرایان (البته منظور اثبات گرایان منطقی نیست) قرار گرفته اند، می تواند قابل قبول باشد (بقول اهل اصول، اقرار العقلا علی انفسهم جائز. و یا حکم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد). 3 - مصادیقی از فرایند تاثیر یا تشابه مطالعاتی
در اینجا بحث را روی چند مطلب متمرکز می سازیم که به عقیده ما همراهی اندیشه آیت اله صدر با فضای علمی زمان و یا تاثیر پذیری از آن فضا را می رساند. یکی تاکید ایشان بر جدایی امور اثباتی و دستوری است. که به نظر ما دفاع از آن در قالب یک مطالعه دینی و اسلامی، بسیار دشوار است. البته در صورتی که امکان این جدایی باشد ما از آن استقبال می کنیم. از دیگر اشکالاتی که به تفکر ایشان وارد می دانیم فراگیر دانستن علم اقتصاد متعارف (حداقل برای مکاتب اقتصادی مشهور) و اصرار ایشان روی جمع آوری داده های واقعی برای تحلیل علمی بودن اقتصاد اسلامی است. و سرانجام مشکل دیگر علم اقتصاد را مانند علوم طبیعی تلقی کردن است.
آیت اله صدر در جایی که بین علم اقتصاد و مکتب اقتصادی فرق قائل می شود، به نظر می رسد امور ارزشی و دستوری را در قالب مکتب قرار می دهد و پدیده های اثباتی را در محدوده علم قرار می دهد. مثلا در جایی تصریح می کند که مکتب اقتصادی به ایده عدالت اجتماعی بستگی دارد ولی علم اقتصاد شامل نظریه هایی است که روی داده های عینی اقتصادی را دور از هر اندیشه عدالت خواهانه و پیش ساخته ذهنی تفسیر می کند.
«فالمذهب الاقتصادی ... تتصل بفکرة العداله الاجتماعیه. و العلم یشمل کل نظریه تفسر واقعا ... بصورة منفصله عن فکره مسبقه او مثل اعلی للعدالة ...» (46) .
و درجایی دیگر بطور صریح، موضوع را بیان می کند. و می گوید مفهوم عدالت به خودی خود جنبه علمی ندارد، و با ابزار علمی قابل دیدن و آزمایش نیست، بلکه یک برداشت اخلاقی است (لان فکرة العداله نفسها لیست علمیه و لا امرا حسیا ...) . وی در مثالی که در مورد خوبی و بدی «بهره » اشاره می کند باز هم در صدد جدا کردن امور ارزشی و اثباتی است. وی می گوید:
«وقتی بحث خوبی و یا بدی بهره را مورد توجه قرار می دهیم، از همان مقیاس های علمی ای که در اندازه گیری حرارت هوا یا درجه غلیان اب بکار می رود، استفاده نمی کنیم (... حرارة الجو، او درجه غلیان فی مایع معین ...)» (47) .
یعنی عملا ابزارهایی علمی را منحصر در ابزارهای تجربی و حسی می داند. و منحصرا اثباتی ها را علمی تلقی می کند. و تصریح می کندکه موضوعاتی که در صدد بیان خوب و بد نمی باشند دارای جنبه علمی هستند. (فهی قوانین علمیة لانها لیست بصدد تقویم تلک الظواهر الاقتصادیه) (48)
در جایی دیگر می گوید که علم اقتصاد مسؤولیت دارد تا پدیده ها را بررسی کند و علل آنها را بیابد. ولی مکتب اقتصادی می خواهد آنچه سزاوار و مطابق عدل است تنظیم کند. (ان العلم یمارس عملیة الاکتشاف ... و المذهب یقیم الحیاة الاقتصادیه و یحدد کیف ینبغی ان تکون...) (49) . در واقع با این خط جدایی کشیدن قاطعانه بین امور اثباتی و دستوری از برخی از اقتصاد دانان معمولی (غیر مسلمان) تندتر پیش رفته است. به عنوان مثال دو تن از اقتصاد دانان در یک تحقیق مشترک موانع و اشکالات زیادی پیرامون این جدایی اثباتی و دستوری مطرح ساخته اند. آنان با استناد به نظرگاههای عده زیادی غیر مفید بودن این جدایی را بیان داشته اند. (50) یکی از اقتصاد دانان در این مورد، نکته ای دارد که بسیار قابل تامل است. و آن اینکه می گوید که شواهد قابل توجهی وجود دارد که خود یادگیری علم اقتصاد، ممکن است مردم را خودخواه و طرفدار منافع شخصی بار آورد. به عبارت دیگر، نوعی درهم تنیدگی خاص بین امور اثباتی و دستوری وجود دارد و اصولا این مسائل با علوم طبیعی تفاوت اساسی دارد. یعنی امور ارزشی حاکم بر کارگزاران اقتصادی (مثل مصرف کننده، تولید کننده) تاثیر خاصی دارد و این تاثیر مانند تاثیر پدیده مثلا باریدن باران روی زمین و یا سایر پدیده های طبیعی نمی باشد.
در معارف بشری، علم اقتصاد و سایر علوم اجتماعی به بیان جدایی اثباتی و دستوری پرداخته می شود. اما وقتی مساله وارد امور دینی و معنوی و مباحث عقیدتی و اخلاقی می شود حالت حساستری پیدا می کند. به هر حال این نقطه نظر آیت اله صدر را ما قابل دفاع (حداقل در قالب اقتصاد دینی) نمی دانیم. علی رغم این، نگرش سیستمی مورد نظر آیت اله صدر در اندیشه اقتصاد اسلامی عملا معارض با این جدایی بین امور اثباتی و دستوری است. زیرا ایشان بارها پیوند ریشه ای قواعد حقوقی، دستورات اخلاقی و عاطفی و حتی امور سیاسی و بهره برداری اقتصادی را مورد تاکید خاصی قرار داده اند که این امور را در قالب مکتب اقتصادی بررسی کرده اند ولی اشاره شد که دشواری جدایی امور اثباتی و دستوری در واقع منطبق بر دشواری جدایی بین مکتب و علم مورد نظر ایشان است. و حتی در مواردی ایشان به نوعی ناچار به عقب نشینی از مواضع خود شده اند. در جایی اشاره می کند که نباید تصور کرد که تفاوت و جدایی بین تحقیقات مکتبی و علمی، ایجاب می کند که مطالعات مکتبی همیشه فاقد ویژگی های بررسی های علمی باشند. بیان صریح وی چنین است:
«هذا الفصل الحاسم بین البحث المذهبی و العلمی، لا یمنع عن اتخاذ المذهب اطارا للبحث العلمی فی بعض الاحیان ...».
و حتی قانون مفرغ دستمزدها و موضوع عرضه و تقاضا را در این رابطه مثال می زند و تصریح می کند که هم جنبه علمی دارند و هم به نحوی در قالب ارزش های مکتبی می گنجند. (51)
موضوع قابل نقد دیگر در تفکر آیت اله صدر، تصور ایشان از علم اقتصاد همانند علوم طبیعی است که این امر نیز به عقیده ما افراطی است. وی در یکجا تصریح می کندکه علم اقتصاد و عالم اقتصاد به بررسی نتایج و آثار امور و پدیده های اقتصادی می پردازند، همانطور که دانشمندان علوم طبیعی به بررسی حرارت و آثار مربوط به آن می پردازد. (52) در جای دیگر آیت اله صدر حتی صریح تر از این و تحت عنوان خاصی بنام «علم اقتصاد مانند سایر علوم » به موضوع مذکور می پردازد. در اینجا تاکید می کند که وظیفه کلیه علوم تنها تفسیر و بررسی و اکتشاف است و در این مورد بین علوم و دانشمندان اقتصاد، فیزیک اتمی، روان شناسی، هیئت و امثال آن تفاوتی وجود ندارد. و در مورد علم اقتصاد تصریح می کند که وظیفه اش تنها اکتشاف است و به هیچ وجه ارزش گذاری نمی کند (... انها منحصرة علی الاکتشاف دون التقدیر و التقویم لا یخص علم الاقتصاد محسب ... و لا فرق بین العالم الاقتصادی و علماء الفیزیاء و الذره و الفلک و النفس ...) (53) .
این تشابه افراطی بین علم اقتصاد و علوم طبیعی نه تنها مورد اعتراض بسیاری از «نهاد گرایان » و دیگر اقتصاد دانها است، بلکه حتی عده ای از خود نئوکلاسیک ها نیز نمی پذیرند. به عنوان مثال «فرانک نایت » تصریح می کند که اگر علم اقتصاد مشابه علوم طبیعی، در نظر گرفته شود خمیر مایه اصلی موضع مورد بررسی، به نحوی فدا می شود. (54) یکی دیگر از صاحبنظران معروف اقتصاد این موضوع را با موضوع ارزش گذاری کردن علم اقتصاد و تفاوت آن با علوم طبیعی به تحلیل کشیده و می گوید: «علم اقتصاد نمی تواند همانند فیزیک و یا شیمی و امثال آن، بدون ارزش گذاری باشد. (55) مک لاپ (اقتصاد دان مشهور) از قول گونارد میردال نقل می کند که تقریبا تمامی اقتصاد دانان از اوایل تشکیل مکتب فیزیوکرات در حقیقت در مواردی از تجزیه و تحلیل خود، مفاهیم هنجاری و ارزشی بکار برده اند. (56) این امر نیز نشان می دهد که اگر اقتصاد را تحویل شده به فیزیک و یا دیگر علوم طبیعی بدانیم دچار اشکال زیادی می شویم.
درباره دیدگاه آیت اله صدر بحث دیگری مطرح است و آن اینکه ایشان علم اقتصاد متعارف را بگونه ای، ابزاری برای اکتشاف واقعیت های اقتصادی برای مکاتب مختلف تلقی می کند. اما باید توجه کرد که اگر چه علم اقتصاد متعارف کاربرد زیادی برای مکاتب غیر سرمایه داری هم داشته باشد، اما این علم در هر حال زائیده نظام اقتصادی سرمایه داری است. زیرا اولین جرقه های تدوین این علم توسط آدام اسمیت، کنتیلون و برخی از فیزیوکراتها زده شد. بعد ریکاردو از سردمداران کلاسیک با کمک کنتیلون نوعی الگو برای علم اقتصاد تدوین کردند. بعد دوپوئه و اجورث و نهایی گرایان اولین توجیهات ریاضی را در اقتصاد بکار بردند، بعدها، مارشال و پیگو به نحوی، بخش اقتصاد رفاه را به آن افزودند و در زمان کینز نگرش جدیدتری از کلان به آن پیوند داده شد. و در حال حاضر نیز اکثر نویسندگان متون رسمی اقتصاد نئوکلاسیک ها و کینزی ها هستند. و اینها در درون دنیای سرمایه داری اند.
بسیاری از صاحب نظران تصریح می کنند که، اصولا در طول تمامی تاریخ تحقیق خود، دغدغه اصلی علم اقتصاد این بوده است که نشان دهد چگونه نظام اقتصادی سرمایه داری کار می کند. (57) فرض های مربوط به علم اقتصاد نیز ریشه مکتبی سرمایه داری دارد. اینکه افراد دنبال حداکثر سود شخصی هستند و اینکه افراد رفتاری عقلانی (به معنای خاصی افراد با توجه به محدودیت ها به گونه ای عمل می کنند که هدف مورد نظر حداکثر شود، مثلا مطلوبیت در مصرف و یا سود در تولید به بالاترین میزان ممکن برسد) دارند نیز ریشه در همان دارد. چنانکه فرض رقابت کامل و تعادل در بازار آزاد عناصری کلیدی، برای تحلیل های علمی هستند که ریشه در تفکر سرمایه داری دارند. و در این قالب است که تجزیه و تحلیل های علم اقتصاد با توجه به یک مبادله فردی آزاد (با حداقل دخالت دولت) بیان می شود.
البته با آمدن «نهایی گرایان » مطلوبیت و ترجیحات مصرفی به الگوی تدوین شده در زمان کلاسیک افزوده شد. چنانکه نقش کینز که نوعی نجات علم اقتصاد، محسوب می شود، به عنوان نجات نظام سرمایه داری نیز تلقی می گردد.
به همین دلیل وقتی مکتب اقتصادی مارکسیسم مطرح شد، مخالفت با کارکرد علم اقتصاد نیز آغاز شد. و همچنین زمانی که تفکر نهادگرایان شکل گرفت بار دیگر کارکرد اقتصاد سنتی را مورد اشکال قرار دادند، و یا مکتب تاریخی آلمان اعلام کرد که علم اقتصاد سنتی ممکن است برای انگلستان مفید باشد ولی برای آلمان کاربرد نداشته باشد. «تودارو» یکی از سردمداران مشهور اقتصاد توسعه کاربر علم اقتصاد را در بسیاری از کشورهای جهان سوم غیر کارآمد تلقی کرد. وی تصریح کرد که «بسیاری از این الگوهای اقتصادی که «عمومی » تلقی می شوند، در واقع مبتنی بر یک مجموعه مفروضات ضمنی درباره رفتار انسانی و روابط اقتصادی هستند که این مفروضات ضمنی ممکن است بسیار کم و یا اصولا هیچ سنخیتی با واقعیات کشورهای جهان سوم نداشته باشد (58) .
البته گفتیم که منظور این نیست که علم اقتصاد در غیر نظام سرمایه داری کاربردی ندارد، بلکه به عقیده ما مواردی از تئوری های اقتصادی در نظام اقتصادی اسلام قابل استفاده است. اما این گزاره کلی را هم نمی توان پذیرفت که «علم اقتصاد یک ابزار کلی اکتشاف و تفسیر پدیده های اقتصادی برای مکاتب مختلف می باشد.» اما آیت اله صدر چون علم اقتصاد را در ردیف علم ریاضی، علم فیزیک و امثال آن قرار می دهد، در واقع کاربرد وسیعی را برای آن (حتی در نظام اسلامی) در نظر دارد. لذا این نقطه نظر ایشان را قابل تامل و نقد می دانیم (59) و احتمالا این نظریه بخاطر آن ضعیت خاص دهه های 1940 و 1950 حاصل شده است. حتی دفاع خاص ایشان، از روش آزمون و جمع آوری داده ها و مخالفت [عملی] ایشان با روش فرضیه ای - قیاسی در استخراج علم اقتصاد را نیز می توان بخاطر تاثیرپذیری ایشان از فضای اثباتی شدید در آن زمان تلقی کرد. شدت این جو خاص در دهه 1940 می باشد که زمان بروز تاثیر اثبات گرایان منطقی بر اقتصاد است بطوریکه هر نوع استخراج علمی مبتنی بر فروض حداقل از ناحیه برخی از اقتصاد دانان مشهور مردود اعلام می گردید. (60) 4 - جمع بندی پایانی و امکان بررسی علمی اقتصاد اسلامی
بطور کلی می توانیم چند نکته را مورد تاکید قرار دهیم. بدیهی است بحث ما تنها متمرکز بر مواضع آیت اله صدر در تشریح علمیت اقتصاد اسلامی می باشد. اولا نقش کلیدی آیت اله صدر در ترسیم پایه ها، اصول و معیارهای برای اقتصاد اسلام روشن می باشد. و به عقیده ما نظر ایشان در بسیاری از موارد نگرش مدرنی در این زمینه، بحساب می آید. ثانیا ایشان دقت خاصی در مشخص کردن محدوده توان مندی های علم اقتصاد و دین بکار برده اند که هنوز هم می تواند کار آمد باشد. ثالثا در مواردی با توجه به پیش فرض های زمان تدوین نوشته های اقتصاد اسلامی ایشان و با دقت در شرایط خاص حاکمیت نگرش خاصی از اقتصاد متعارف، نظرگاههای ایشان قابلیت نقد دارند (البته امکان قابل دفاع بودن دیدگاه وی را در فضای تدوین این نظریات منکر نیستیم). یکی از موارد فوق جدا ساختن قاطعانه امور اثباتی و دستوری است. در حال حاضر نیز این موضوع محل اختلاف شدید صاحب نظران می باشد، چنانکه در محدوده مطالعات و تحقیقات دینی و اقتصاد دینی جدایی مذکور دشواری بیشتری را فراهم می آورد. تلقی خاص ایشان از علم اقتصاد، همانند علوم طبیعی، تاکید ایشان بر فراهم آمدن لوازم تجربی و آزمایشی پدیده ها، جهت ترسیم علمی بودن نظریه ها و تا حدی عمومی تلقی کردن علم اقتصاد برای مکاتب مختلف اقتصادی، از دیگر مطالب قابل نقد او می باشد.
بنظر ما ترسیم علمی نبودن اقتصاد اسلامی از نظر ایشان قدری حاد به نظر می رسد و در مقابل گروه دیگری که علم اقتصاد اسلامی را همانند علم اقتصاد متعارف، تشریح می کنند (و راه افراط را می پیمایند)، آیت اله صدر راه تفریط را پیموده است. به عقیده ما اگر علمی بودن و روش علمی داشتن را معادل روشمند بودن و غیر جانب دارانه و قابل نقد شدن تلقی کنیم، می توانیم مطالعات اقتصاد اسلامی را نیز در یک قالب علمی بگنجانیم. البته بدیهی است، با توجه به ساختار ارزشی اقتصاد اسلامی، این بررسی علمی باید قابلیت در برگرفتن عناصر ارزشی را نیز داشته باشد.
ما در این باره نوعی سنتز (اگر نظر خاص خودمان نباشد) خاص برای بررسی علمی اقتصاد اسلامی بکار بسته ایم که شاید بتوان آن را نوعی راه حل در راستای پاسخ به برخی از معضلات روش شناختی اقتصاد اسلام محسوب کرد. و ادعا کرده ایم که می توان اقتصاد اسلامی را با روش علمی تحلیل کرد که اگر چنین شود; اولا وارد مناطق حاد علمی بودن یا علمی نبودن نشده ایم; ثانیا اعتبار علمی بودن را تنها محدود به روش و نگرش کرده ایم و محدوده بار بیشتری بر آن قایل نشده ایم; ثالثا در طرح آن به سازگاری با اصول و مبانی ارزشی اقتصاد اسلامی توجه کرده ایم; رابعا نشان داده ایم که لزوما تحلیل علمی از اقتصاد اسلامی مخالف اقتصاد متعارف نیست، بلکه در مواردی این دو نگرش علمی می توانند بر یکدیگر تاثیر بگذارند. چون دیدگاه مذکور در مقاله مستقلی به چاپ رسیده است جهت شناخت و بررسی شکلی و محتوایی آن نظر علاقه مندان را به همانجا جلب می کنیم. (61)
پی نوشتها:
1- عضو هیئت علمی دانشگاه مفید.
2- آیت اله صدر نه تنها در اقتصاد و اقتصاد اسلامی، مطالعات و تحقیقات علمی و ارزشمندی دارند، در زمینه های دیگر معارف اسلامی نیز تلاش گسترده ای نموده اند. در فقه، اصول، فلسفه، منطق، اصول عقاید و برخی ابواب کلام جدید و حتی تفسیر و حدیث و امثال آن آثار دقیقی از خود بر جای گذاشته اند. برای اطلاع از این زحمات می توانید به مجموعه آثار نامبرده مراجعه نمایید.
3- شاید بتوان بین مکتب اقتصادی و نظام اقتصادی فرق ظریفی قائل شد. مکتب اقتصادی، بیشتر به کلیات یک اندیشه اقتصادی اطلاق می شود که گاهی می تواند منشا دینی داشته باشد و زمانی ارتباط غیر دینی داشته باشد. بطور معمول در معارف بشری مکتب خصوصیات و عقاید نسبتا مشترکی است که دو یا چند نفر از صاحب نظران هر معرفت و یا رشته دارا هستند. اما نظام اقتصادی نوعی تفکر سازمان دهی شده است که اهداف، مکانیسم ها، معیارها و روش های آن ارتباط کلیدی دارند.
4- ممکن است برخی نویسندگان و یا سخنرانان در امور اقتصادی اسلام ادعا کنند که آیت اله صدر، مکتب اقتصادی را تدوین کرده و نظام اقتصادی نیاورده است که این امر کم انصافی است. به عقیده ما اگر بتوان گفت وی نظام اقتصادی نیاورده، اما به جرئت می توان گفت که ایشان، شاید تمامی زمینه های لازم برای تدوین یک نظام اقتصادی را فراهم نموده است.
5- به عقیده ما شاید بتوان از این برداشت دریافت که اصولا نوعی تکثیر گرایی در مکتب سازی اقتصاد اسلام (حداقل از نظر ایشان) مورد تایید باشد.
6- با توجه به اینکه کتاب اقتصادنا قبل از سال 1959 توسط آیت اله صدر در دست تحریر بوده است، نزدیک چهار دهه از آن می گذرد. لذا نیاز به نقد برای نوشته مذکور حداقل از این جهت یک امر طبیعی است.
7- ر.ک: محمد باقر صدر، اقتصادنا، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت: 1980.
8- وی بحث های مذکور را تحت عنوانی بصورت «الاقتصاد الاسلامی جزء من الکل » بیان می کند. ضمنا در این مطالعه سعی بر این است که از متن اصلی کتاب (به زبان عربی) استفاده شود. قابل ذکر است که قسمت دوم کتاب که در فارسی به عنوان جلد دوم ترجمه شده، به عقیده ما بسیار نامناسب صورت گرفته است. البته قسمت اول کتاب که در فارسی به عنوان جلد اول توسط آقای محمد کاظم موسوی ترجمه شده، بجز موارد قلیلی، بسیار دقیق انجام شده است که نزد خداوند ماجور خواهد بود. متن عربی اقتصادنا در حال حاضر و در آخرین تجدید نظر یک جلد می باشد.
9- بحث مذکور، به نوعی تفکیک بین جوانب ثابت و متغیر در دین به طور کلی و در مکتب اقتصادی به طور خاص می باشد. به تعبیر خود ایشان مکتب اقتصادی اسلام دو جنبه ثابت و متغیر دارد که در واقع خلاء قسمت متغیر توسط دولت اسلامی و یا ولی امر پر می شود.
10- اینگونه بود که فیزیک و ستاره شناسی زودتر از بقیه رشته ها عنوان علم را دریافت نمودند، زیرا اینها زودتر از بقیه از فلسفه جدا شدند.
11- دادگر، یداله، کنکاشی در علمیت اقتصاد و اقتصاد اسلامی، مجله معرفت، ش 23، زمستان 1376، صص 30-15.
12- ما در قالب این مقاله بجای کاربرد عبارت علم بودن اقتصاد اسلامی از عبارت علمی بودن مطالعه در اقتصاد اسلامی استفاده می کنیم. به این معنی که علم و علمی را بطور مترادف بکار می بریم. البته در مواردی ممکن است استفاده کنندگان از این عبارات مفاهیم متفاوتی از آن دو در ذهن داشته باشند. برای اطلاع بیشتر از برخی نقطه نظرها، می توانید مراجعه کنید به: یداله دادگر، ترجمه ایدئولوژی و روش ...، نامه مفید، ش 1، بهار 1374.
13- منظور از هزینه در اینجا صرفا مخارج مشخص مادی نیست و شامل کلیه موارد صریح و غیر صریح، کوتاه مدت و بلند مدت، هزینه های فرصت های از دست رفته و هزینه های مادی و معنوی نیز می باشد.
14- همانطور که اشاره شد علم فیزیک، با توجه به بافت دقیق و ماهیت کمیت پذیر خود، جزء اولین علومی بود که از فلسفه جدا شد.
15- به عنوان نمونه ر.ک: Islamic Macro Model in Pakistan Development Review 34, 1995.
16- ر.ک: Ghazanfar S. and Islahi A. Economic thought of Arab Schoolastic Alghazali , ( 1990), Hope 22.
17- محمد باقر صدر، اقتصادنا، ص 28.
18- اگر زمان نوشتن کتاب اقتصادنا را در نظر بگیریم (دهه 1950) می فهمیم، ابتدای تدوین مکتب اقتصاد به چهار و نیم قرن قبل از آن می رسد و این تقریبا ابتدای تفکر سوداگرایان (مرکانتیلیست ها) می باشد. اما آغاز علم اقتصاد سیاسی را معمولا از زمان آدام اسمیت و یا حداکثر از دوره فیزیوکراتها می دانند و به همین خاطر آدم اسمیت را پدر علم اقتصاد معرفی می کنند. اما شروع تثبیت مکاتبت اقتصادی را زمان مرکانتیلیست ها می دانند، که شاید در اینجا قدری خلط صورت گرفته باشد.
19- محمد باقر صدر، ماذا تعرف عن الاقتصاد الاسلامی، بیروت: 1973، ص 138.
20- همان، ص 139.
21- محمد باقر صدر، اقتصادنا، ص 31.
22- محمد باقر صدر، ماذا تعرف ...، ص 140.
23- قانون مفرغ قانونی مبنی بر کاهش دستمزد کارگران تا سطح «بخور و نمیر» می باشد که آن را بسیاری از اقتصاددانان کلاسیک، مطرح کردند. در قالب اقتصاد سرمایه داری کلاسیک گفته می شد که اگر نیروی کار بیش از آن مقدار بخور و نمیر دستمزد دریافت کنند، باعث افزایش رفاه بهبود وضع بهداشت و افزایش جمعیت آنان می شود و در نهایت منجر به کاهش دستمزد بسوی حد مفرغ می گردد و بر عکس اگر دستمزد به پایین تر از سطح مفرغ برسد، فقر و بیماری و مرگ باعث کاهش جمعیت نیروی کار می گردد و نهایتا با کاهش عرضه و بالا رفتن دستمزد باعث بازگشت به سوی دستمزد بخور و نمیر سابق می شود.
24- بخشی از کلام آیت اله صدر چنین است:
«... فان العلم مهمانما و تطور لیس الا اداة لکشف الحقایق الموضوعیة فی مختلف الحقول ... فهو یعلمنا مثلا ان الراسمالیه تؤدی الی تحکم القانون الحدیدی بالاجور ... و لا تیلاشی لمجرد ان العلم اکتشف العلامة بین الراسمالیه و القانون الحدیدی ...».
25- محمد باقر صدر، اقتصادنا، ص 334.
26- فعلم الاقتصاد اسلامی لا یمکن ان یولد ولادة حقیقته الا اذا جسد هذا لاقتصاد فی کیان المجتمع...
27- علاوه بر اینها ایشان نظرگاههای دیگری نیز، در تفاوت مطالعات مکتبی و مطالعات علمی اقتصاد دارند که در بخش نقد و بررسی اشاره می شود.
28- ر.ک: De Marchi Neil the Emprical contents and longevity of Ricardian economics economica 1970.
29- از اقتصاد دانانی که - به هر صورت - تحت تاثیر اثبات گرایان منطقی قرار گرفتند برای نمونه می توان از هوچیسون و ساموئلسون نام برد.
30- ر.ک: Milton Friedman, the Methodology of positive economics the university of chicago, press, 1953.
31- ر.ک: Blug Mark, Methodology of economics. camobridge university press second ed, 1992.
32- هر چند که منشا روش شناختی اقتصادی اثباتی را همان اندیشه اثبات گرایی منطقی می دانند.
33- برای نمونه فریدمن در واقع دیدگاه ابزارگرایی را پذیرفته است که آیت اله صدربه این امر عقیده ندارد.
34- بایستی توجه کرد که با وجود وارد بودن نقد به او حتی در صورت اثبات بر اثر پذیری آیت اله صدر از اندیشه علمی حاکم بر زمان، این امر را نمی توان نشانه ضعف علمی و یا عقیدتی ایشان دانست بلکه ممکن است به نحوی بیانگر پویایی فکر این عالم آگاه باشد.
35- بخشی از کلام ایشان چنین است: الاسلام دین یتکفل الدعوة الی تنظیم الحیاة الاقتصادیه ... و ثورة لقلب الواقع الفاسد و تحویله الی واقع سالم.
36- الاسلام بوصفه دینا لیس من وظیفته ان یتکلم فی علم الاقتصاد او الفلک او الریاضیات ...
37- فاقم وجهک للدین حنیفا و لا تکونن من المشرکین »، سوره یونس / آیه 105.
38- انما توعدون لصادق و ان الدین لواقع »، سوره ذاریات / آیه 6.
39- نگارنده در جای دیگری به نقد نوعی دیدگاه علم نمایی از اقتصاد اسلام پرداخته است.
40- بدیهی است اینها را به عنوان نمونه ذکر کردیم و اصولا امکان بر شمردن حتی بخش اعظم تاثیر ها و تاثرهای افکار و اندیشه ها بر یکدیگر معمولا وجود ندارد.
41- اخیرا برخی دیدگاهها با فرض اینکه معرفت دینی نوعی معرفت بشری است، درصدد تبیین این موضوع برآمدند که فهم های دینی بخاطر تحول و تکامل معارف بشری متفاوت هستند. به نظر ما در درون این دیدگاه بطور بالقوه امکان ورود اندیشه ها به منطقه خطر وجود دارد یعنی می شود نتیجه گرفت که دامنه تغییرات و تحولات که از پیشرفت علوم بشری سرچشمه گرفته است، شامل ثابت های دینی هم بشود. با وجود این ما عقیده داریم که هر نوع برخورد غیر منطقی و تنگ نظرانه با این گونه اندیشه ها، نه تنها غیر عقلایی است، بلکه ممکن است منجر به پوشانده شدن برخی اشکالات مهم این گونه نظرگاهها گردد.
42- علمای اخباری با اصرار بر این دیدگاه که آنچه از پیامبر و ائمه رسیده قطعی است و آنچه از بشر حاصل می شود غیر قطعی، لذا نیازی به استفاده از عنصر عقل در استنباط و بررسی های دینی نمی بینند. شاید بتوان اوایل قرن یازدهم هجری ابتدای این فکر تلقی کرد. میرزا محمدامین استر آبادی را می توان بنیان گذار این فکر دانست. وفات وی سال 1023 هجری (مطابق 1616 میلادی) می باشد. وی کتاب مشهوری بنام فواید مدنیه نیز دارد. بعلاوه برخی از علمای بزرگ دیگر چون سید نعمت اله جزائری، شیخ یوسف بحرانی (صاحب حدائق الناصره) ملامحسن فیض کاشانی و شیخ محمد حسن حر عاملی (صاحب وسائل الشیعه) نیز تحت تاثیر این فکر (البته به میزانی کمتر از خود میرزا امین استرآبادی) بوده اند.
43- ملا امینی استرآبادی و حتی بقیه اخباری ها اصولا برای نتایج و استنباطات ناشی از عقل بشری ارج نمی گذارند. البته در نقل آقای مطهری آمده است که آقای بروجردی، تاکید کرده اندکه علمای حس گرای اروپا ماوراء حس را قبول ندارند، اما اخباری ها که در هر حال به ماوراء حس نیز عقیده دارند چگونه از علمای حس گرا پیروی می کنند.
44- می توان جان لاک (1704-1632) و بعد از وی دیوید هیوم (1776-1711) و قبل از وی فرانسیس بیکن (1626-1561) را از مشهورین علمای اروپا درباره حس و تجربه گرایی تلقی نمود. البته مکتب حس و تجربه گرایی در واقع در زمان جان لاک و هیوم شکل گرفت. ولی زمینه های آن دیدگاه را می توان مرتبط به بیکن و دیگران نیز داشت.
45- زیرا بیکن، در سال 1626 از دنیا رفته است و سال وفات محمد امین استرآبادی نیز حدود سال 1616 میلادی است. این بحث در تحقیق انجام شده پیرامون کتاب تاریخ حصر الاجتهاد آغاز بزرگ تهرانی و معالم جدیده آمده است.
46- محمدباقر صدر، اقتصادنا، ص 381.
47- همان.
48- همان، ص 382.
49- محمد باقر صدر، ماذا تعرف، ص 154.
50- ر.ک: Marwell G. and Ames R. Economist Free ride. J. of public economics 1981.
51- محمدباقر صدر، اقتصادنا، ص 382.
52- کما یدرس العالم الطبیعی نتائج الحراره و آثارها. ر.ک: محمد باقر صدر، «ماذا تعرف »، ص 139.
53- همان، ص 166.
54- تصریح وی چنین است:
As soon as one ... attempts to think of economics as if it were a natural science
. one losses sightof the essence of the subject
55- گوشه ای از بیان وی این است: Economics can not be value free in the same sense as, say, physics or chemistry ...
56- ر.ک: Machlup Fritz "The Methodology of economics and other social sciences academic press 1978 p. 375.
57- گوشه ای از تعبیر یکی از صاحب نظران فلسفه علم اقتصاد هست: Throughout its history, economics has been concerned mainly with understanding how a copitalisteconomic system works.
58- ر.ک: Todaro M, Economic development in the third world Longman 1989 P 11.
59- برخی از دانشگاههای آمریکا، حتی نیروهای محافظه کار و طرفداران «ارتدکس » علم اقتصاد، نگرش های دیگری غیر از نگرش اقتصاد سنتی تدریس شده، مورد کاوش قرار می گیرد. مثلا در مواردی دیدگاههای «نهادگرایان » بطور رسمی، مورد توجه قرار می گیرد و در هر حال عملا عقیده ای به جهانشمولی و بلامنازع بودن اقتصاد متعارف ندارند.
60- حداقل می توان به افکار «هاچیسون » در این رابطه اشاره کرد. البته دیدگاههای عملیات گرایی ساموئلسون نیز در این رابطه در آستانه دهه 1950 مزید بر علت می باشد.
61- دیدگاه مذکور در شماره 23 مجله معرفت، زمستان 76 به چاپ رسیده است.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر