ماهان شبکه ایرانیان

کشور دوست

صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نفحه ای از گیسوی معنبر دوست
به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست

به نام تو که جمال جمیلی و کمال عرفانی و در آسمان جلالت چو مهر تابانی. آری روندگان رهت راه عشق را نه با پا که به سر می پویند و هماره منتظرند تا پیک نامور از دیارت با خط مشکبار حِرز جان آورد.
سپاس تو را که جان ما را با چراغ عقل روشن کردی و با مشعل فروزان وحی راه سعادت را نمایان ساختی.
بارالها! ذهن و دل ما را همیشه در مسیر تابش انوار درخشان معارف اسلام قرار ده.
***
با طلوع خورشید انقلاب به رهبری امام خمینی(ره)، سیر حرکت فرهنگ فحشا و بی بندوباری در جامعه به کندی گرایید. در عرصه هنر دینی نیز در این مدت شاهد فعالیت ها و آثار ارزشمندی بوده ایم؛ هرچند تا کمال مطلوب، فرسنگ ها فاصله است. در هر حال، هنر تحولی شگرف یافت و چشمه ای شد جوشنده در قله فکر و اندیشه که علاوه بر هدفمندی با ایمان نیز عجین گردید. بدیهی است آثار هنری که با توجه به این محتوای تحول یافته پدید می آید پیام انقلاب را از نسلی به نسل دیگر منتقل می کند، که با تکیه بر فرهنگ غنی و ریشه دار دینی بیداری انسان ها را به همراه دارد و به دردهای مردم می پردازد و راهی برای علاج آن ها جستجو می کند و به جای سکس به عشق می پردازد، عشقی که فراتر از عشق های مجازی است. به انسان می پردازد اما انسانی که از نفسانیت خود بریده و به سرچشمه وحی روی آورده. هنرمند دینی مسؤولیت شناس و مسؤولیت پذیر است، با بی عدالتی و حق کشی به ستیزه برمی خیزد و درحقیقت آمر به معروف و ناهی از منکر است و پاسدار ارزش ها و پاکی ها، با اخلاص و صداقت خویش دل ها را می رباید و به آن سوی خاک سوق می دهد.
در واقع، آثار هنرمند دینی جلوه گاه تعالی و بزرگواری است نه بیهودگی و هرزگی. انقلاب ما توانسته انسان تازه ای را به جهان معرفی کند و به همین سبب حرفی نو و پیامی تازه دارد. حال آیا مسؤولین فرهنگی و مجامع هنری در صدد هستند تا این پیام نو را به نسل بعد و به جهانیان معرفی کنند و آیا برنامه ها و سیاست های آن ها در این راستا می باشد؟!
اما از همان آغازِ انقلاب تفکری دیگر نیز بر محافل هنری حاکم بود که ادامه همان تفکراتِ رژیم ستمشاهی بود، اینان به هنر دینی اعتقادی نداشته و معتقدین را آدم هایی مرتجع و عقب مانده از قافله تمدن تلقی نموده و اصولاً معتقد بودند که علم امروز نیاز بشر را به شرایع گذشته نفی کرده!! غافل از آن که خود گرفتار جهالت اند آن هم از نوع مدرن! با نقابی از آداب دانی، تکنولوژی، رفاه و حقوق بشر! ولی این یک حقیقت است که چه دوست و چه دشمن، همه می دانند که جز هنرمند دینی کسی حرفی برای گفتن ندارد و به برکت انقلاب ما خیلی ها چه در داخل و چه در خارج در برهوت خشک جاهلیت مدرن سیراب گشته اند، هرچند عملکرد برخی دین دارانِ مسؤول، در این دوره پس از انقلاب، گاه موجب نگرانی هائی شد و گروهی از سست عنصران آن را به حساب دین و اسلام گذاشتند و از ادامه حرکت در مسیر هنر دینی بازمانده و به قافله غربزدگان پیوستند و روشن است، هنری که به نظر این هاست هرگز حیات زورمدارانه فرهنگ فاسد غرب را به مخاطره نمی افکند و بلکه از این غربزدگان، در فستیوال ها و جشنواره های خود حمایت نیز خواهند کرد.
اما باید می دانستند که عیب از مسلمانی ماست نه از اسلام. در هر صورت هنرمند، آینه ای است که اگر صیقلی نباشد توانایی انعکاس صورت زیبای حقیقت را نخواهد داشت و چون واسطه ظهور حق است باید به تزکیه نفس بپردازد و بداند که روح اوست که در آثار هنری اش بروز می کند و اگر ناخالصی داشته باشد بالاخره لو می رود و او را رسوا می کند. در کنار این تزکیه بر اوست تا با شناختن تلاش های استعمارگران در ترسیم هویت منحرف و بی خطر برای هنر، بر مواضع آن ها یورش بَرد و آخرین سنگرهای دشمن را در هم فرو ریزد.
امام خمینی رهبر کبیر انقلاب می فرمود:
تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله اسلامِ فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت ها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه داران مدرن و کمونیسم خون آشام و نابودکننده اسلام رفاه و تحمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی درد و در یک کلمه اسلام امریکایی باشد. هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است.
هنر در عرفان اسلامی، ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسم تلخ کامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است.
هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا لذت می برند.
تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهان خواران شرق و غرب و در رأس آنان امریکا و شوروی را بیاموزد.
***
در پایان به پاسداشت سال امام علی علیه السلام سخنی از امام خمینی که هنرش آن بود که در جوانان تحول ایجاد کرد و آن ها را از بندگی طاغوت به بندگی خدا دعوت نمود را تقدیم می کنیم:
درباره شخصیت علی بن ابیطالب، از حقیقت ناشناخته او صحبت کنیم، یا با شناخت محجوب و مهجور خود؟ اصلاً علی علیه السلام یک بشر ملکی و دنیایی است که ملکیان از او سخن گویند یا یک موجود ملکوتی است که ملکیان از او سخن گویند یا یک موجود ملکوتی است که ملکوتیان او را اندازه گیری کنند؟ اهل عرفان درباره او جز با سطح عرفانی خود و فلاسفه و الهیون جز با علوم محدوده خود با چه ابزاری می خواهند به معرفی او بنشینند؟ تا چه حد او را شناخته اند تا ما مهجوران را آگاه کنند؟ دانشمندان و اهل فضیلت و عارفان و اهل فلسفه با همه فضایل و یا همه دانش ارجمندشان، آنچه از آن جلوه تامّ حق دریافت کرده اند، در حجاب وجود خود و در آینه محدود نفسانیت خویش است و مولا غیر از آن است. پس اولی آن است که از این وادی بگذریم و بگوییم علی بن ابیطالب فقط بنده خدا بود و این بزرگترین شاخصه اوست که می توان از آن یاد کرد، و پرور یافته و تربیت شده پیامبر عظیم الشأن و این از بزرگترین افتخارات اوست. کدام شخصیت می تواند ادعا کند که عبداللّه است و از همه عبودیت ها بریده است، جز انبیای عظام و اولیای معظم که علی علیه السلام آن عبد وارسته از غیر پیوسته به دوست که حجب نور و ظلمت را دریده و به تمدن و به معدن عظمت رسیده است، در صف مقدم است. و کدام شخصیت است که می تواند ادعا کند از خردسالی تا آخ ر عمر رسول اکرم در دامن و پناه و تحت تربیت وحی و حامل آن بوده است جز علی بن ابیطالب که وحی و تربیت صاحب وحی در اعماق روح و جان او ریشه دوانده. پس او بحق عبداللّه است و پرورش یافته عبداللّه اعظم.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان