تاریخ و پژوهش های سنجش گرانه

تاریخ، قدمتی همزمان با تمدن و فرهنگ بشری دارد. اگر پیر فرزانهِ تاریخ نبود، چه بسا که بسیاری از پیشرفت ها، تلا ش ها، خدمت ها و خیانت های آدمیان ثبت نمی شد؛ واقعیت ها در گذر زمان محو می شدند و از انبوه دانشی که امروزه به دست بشر رسیده، خبر چندانی نبود

تاریخ، قدمتی همزمان با تمدن و فرهنگ بشری دارد. اگر پیر فرزانهِ تاریخ نبود، چه بسا که بسیاری از پیشرفت ها، تلا ش ها، خدمت ها و خیانت های آدمیان ثبت نمی شد؛ واقعیت ها در گذر زمان محو می شدند و از انبوه دانشی که امروزه به دست بشر رسیده، خبر چندانی نبود. به راستی که نقل دقیق، سنجش گرانه و ناب آن داده ها بر عهده ی مورخان و تاریخ نگاران صدیق و راست پیمان بوده است. با این همه، در این وادی، بیش ترین خدمت را به بشری آنان کرده اند که توانسته اند از آن همه حادثهِ خوب و بد، به سان زرگرانی دقیق، با محک خرد خویش درست از نادرست را بازشناسند؛ برگزینند و باز گویند.

اگر نقل تاریخ با تحقیق سامان مند، منطقی و عمیق نباشد، نمی توان چندان برای نسل های بعد فایده و سود برساند. «نقالی گذشته ه» ما را به آن هدف عالی، که همانا درسآموزی و عبرت گیری است، نمی رساند و چندان سودی ندارد. ارزش تاریخ به آن است که نسل های بعد، از رویدادهای تلخ و شیرین بهره ای آموزند و تجربه ها را چراغ آیندهِ راه خویش سازند. در قرآن کریم نیز، که گاهی به تاریخ اشاره ای شده، به خوانندگان تذکر می دهد که منظور از آن،«عبرت» است؛

«لقد کان فی قصصهم عبره` لا ولی الا لباب»(1) یک معنای عبرت، عبور کردن از ظاهر به باطن، گذشتن از سطح اندیشی و رسیدن به ژرفایی در اندیشه است. به کسی که خواب را تفسیر می کند نیز «تعبیر کننده ی روِی» گفته می شود، زیرا در زوایا و پیرامون رویا تأمل می کند؛ در هر چیز آن می اندیشد و هرآنچه را که فرد در روِیا دیده از آغاز تا پایان، از نظر

می گذراند».(2) در واقع از ظاهر اشیاء به کنه معانی دقیق آنها پی می برد. با «نقادی تاریخی» و تأمل در چرایی رخداد پدیده ها، معنا می یابد. شاید از این همین نظرگاه بود که ابن خلدون نیز کتاب خویش را «العبر» نام نهاد.

وقتی که بتوان از آن داده های خام عبورکرد و مقصد واقعی حوادث را دریافت، می توان به تحلیلی برتر و فهمی فراتر امید داشت، ورنه، برای نمونه، صرف دانستن این که فرعون روزی بر زمین می ایستاد و ندای «انا ربکم الا علی»(3) سر می داد، چندان لطفی ندارد. آن گاه که بشر پس از خواندن این گونه آیه ها، انگیزه ای بیابد تا عاقبت و سرنوشت کار را بفهمد، آن داده ی تاریخی ارزش می یابد. برای همین در آیه ی بعد آمده است: «فاخذه الله نکال الا خرة والا ولی»(4) و در ادامه به ما می گوید این امر برای عبرت اهل معرفت است: «ان فی ذلک لعبره` لمن یخشی»(5)

پس هنگامی که اندیشه ها و نظریه پردازی ها راه را برای دقت ها و کاوش های موشکافانه در رویدادهایی که به ظاهر ساده به نظر می آیند، فراهم می سازند، داده های خام تاریخی نیز در این میان، معنا و ارزش می یابند. کار اندیشمندان و فیلسوفان تاریخ آن بوده است تا راهی به سوی فرارفتن از ظاهر رویدادها بیابند و چرایی و علت به وجود آمدن آنها را نیز پیدا کنند. ارزش کار این فیلسوفان آن است که می توانند با تأمل ورزی در حوادث پیرامون خویش، قاعده و قانونی فرازمانی و فرامکانی به وجود آ ورند که دیگران نیز از آن بهره برند. از این نظرگاه است که کار فیلسوف تاریخ و تاریخ نگار از هم بازشناخته می شود. برای همین امر است که د ر تعریف

فسلفه ی تاریخ نیز آمده است که: «بحث در عوامل اساسی مؤثر در وقایع تاریخی و تحقیق در قوانین عمومی حاکم بر رشد و توسعه جوامع انسانی و دگرگونی های آن در طول زمان است».(6)

با این همه، دقت فیلسوفانه در تاریخ، کاری ساده نیست؛ دست یافتن به توانی که بتواند پدید ه ها را به خوبی «تحلیل» کند، به ژرف اندیشی و پژوهش های تیزبینانه نیاز دارد. شاید برای همین باشد که در کار بسیاری از تاریخ نویسان «روش تحقیق»، اندک و نظر تنقیح، اغلب کند و خسته است و غلط و گمان را آن چنان با تاریخ در آمیخته اند که گویی به منزلهِ خویشاوندان و یاران اخبارند. با این حال در برابر سلطنت حق پایداری نتوان کرد و بصیرت چون شهابی است که اهریمن باطل را می میراند. هر چند نقل کننده ی اخبار تنها به باز گفتن و نقل اکتفا می کند، ولی هرگاه بدان نگریسته شود دیده ی بصیرت می تواند اخبار را انتقاد کند؛ صحیح را برگزیند و به نیروی دانش صفحات صواب را روشن و تابناک

کند».(7)

برای رسیدن به بینش صحیح، در تاریخ، به دوری از دخالت دادن سلیقه ها و مشهورات تحقیق و تدقیق نشده، و فکری روشن و ذهنی جستجوگر، که از یافتن وبازگوکردن

واقعیت ها واهمه نداشته باشد، نیاز است.

ضرورت این امر و دقتی دوباره در روش ها و شیوه های پژوهشی تاریخی ما را بر آن داشت تا به طرح دوباره ی این بحث بپردازیم. امید که مفید باشد.

سردبیر

پی نوشت ها

1. یوسف، 111

2. لسان العرب، ج 4، ص 529

3. نازعات، 24

4. نازعات، 25

5. نازعات، 26

6. صلیبا، جمیل: فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی ده بیدی، حکمت، اول 1366، ص 204

7. ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه، ترجمه: محمد پروین گنابادی، بنگاه نشر و ترجمه ی کتاب، اول 1352، ص 3

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان