در سومین شماره فصلنامه «اندیشه انقلاب اسلامی» سخن را به تناسب مباحث و مقالات تخصصی (ادبیات انقلاب اسلامی)، با مناجاتی سرشار از نکات ادبی و مضامین عرفانی از خواجه عبدالله انصاری عارف شهیر قرن 5 ه . ق آغاز می کنیم، باشد که جلوه های خشوع و خضوع، توکل و توسل عارفانه پیر انصار و هرات به دل ما راه یابد و آن را خالی از اغیار به نور ذوالأنوار منور فرماید:
«به نام آن خدای که نام او راحت روح است، و پیغام او مفتاح فتوح است، و سلام او در وقتِ صباح مؤمنان را صبوح است، و ذکر او مرهم دل مجروح است، و مهر او بلانشینان را کشتی نوح است.
ای کریمی که بخشنده عطایی، و ای حکیمی که پوشنده خطایی، وای که از ادراک خلق جدایی، وای احدی که در ذات و صفات بی همتایی، وای خالقی که راهنمایی، وای قادری که خدایی را سزایی، جان ما را صفای خور دِه، و دل ما را هوای خود دِه، و چشم ما را ضیای خود دِه، و ما را آن ده که آن به، و مگذار ما را به کِه و مِه.
الهی عبدالله عمر بکاست، اما عذر نخواست.
الهی، عذر ما بپذیر، بر عیبهای ما مگیر.
الهی، نرسانم از بدی خود، بیامرز ما را به خوبی خود.
الهی، در دلهای ما جز محبت خود مکار، و بر تن و جانهای ما جز الطاف و رحمت خود منگار، و بر کشته های ما جز باران رحمت خود مبار.»
سخن در باب پویایی و پایایی ادب، فرهنگ و عرفان ایران اسلامی است.
واژگان «ادب» و «ادبیات» طی قرون و اعصار مختلف معانی و مفاهیم گوناگونی داشته است.(1) برخی، مجموعه آثار مکتوب و برجای مانده از هر زبان را ادبیات آن زبان می دانند و در گذشته برخلاف روزگار ما ادبیات، از دایره گسترده و وسیعی برخوردار بوده و تمام آثار مکتوب شعر و نثر اعم از آثار علمی، دینی، تاریخی، اخلاقی، هنری، فلسفی، سیاسی، اجتماعی و... را دربر می گرفته است. اما در روزگار ما ادبیات با دیگر آثار مکتوب تمایزی اساسی پیدا کرده و قلمرو آن را به شعر و نثر و نوشته های ادبی محدود می کنند.
به هر روی، ادبیات هر کشوری آیینه تمام نمای آن کشور است که در آن می توان فرازها و نشیبها، شکستها و پیروزیها، ظلمها و ظلم ستیزیها و نقاط قوت و ضعف را جست وجو کرد. و ادبیات هر ملتی آیینه فرهنگ و تمدن آن ملت است، زیرا تمام وجوه مدنیت ملتها در آثار مکتوب آنها جلوه گر است و مجموعه تمدن اقوام و ملل و نحل را تشکیل می دهد.
حال اگر پذیرفته باشیم که ادبیات آیینه مدنیت ملتهاست که هست باید بپذیریم که تاریخ ادبیات نیز می تواند تاریخ تحولات اجتماعی ملتها باشد. و از همین روی باید انتظار داشت بسیاری از مسائل از قبیل ؛ نحوه معیشت، طرز فکر، اندیشه های فلسفی، عقاید دینی، مذهبی و اخلاقی، نمودهای فرهنگی، مشکلات و محرومیتهای اجتماعی، آداب و رسوم در آثار ادبی بازتاب پیدا کند تا به روشنی دریابیم که مردم در هر دوره چگونه می زیسته اند، چه آداب و رسوم و اعتقاداتی داشته اند، و چگونه می اندیشیده اند؟ که خوشبختانه تمامی این جلوه ها در آیینه آثار ادبی منظوم و منثور فارسی تجلی یافته و به واقع می توان گفت که آثار ادبی ایران آیینه اندیشه ها، باورها، هنرمندی ها و عظمت روحی و معنوی ملتی است که از دیرباز تا کنون بالنده و شکوفا از گذرگاههای حوادث و خطرات گذشته و سرافراز و پر افتخار به امروز رسیده است؛ و صد البته که غنای برگ برگ زرین این آثار بهترین گواه بر ژرف اندیشی و جلوه روح بلند و حقیقت جوی فرزانگان اندیشه وری چون: فردوسی، خیام، سنایی، عطار، مولانا، سعدی، حافظ و... است که از زلال فرهنگ اسلامی جرعه ها نوشیده اند و با تکاپو و تلاش خود آثاری ماندگار را رقم زده اند و سرمایه های بزرگ و گنجینه های گرانسنگ و پرمایه ای به یادگار نهاده اند که مطالعه عمیق و دقیق هر کدام جان را طراوت می بخشد و روح را به افقهای تابناک پرواز می دهد و ذهن و ضمیر را شکوفا و باور می سازد.
با نگاهی به کتب ادب درمی یابیم که بخشهای قابل توجهی از آثار و گنجیه های ادبی را ادبیات اخلاقی، و بیش از نیمی از سرمایه ادب فارسی را ادبیات عرفانی تشکیل می دهد که بیگمان با فرهنگ مردم پیوندی ناگسستنی پبدا کرده است. همچنین شایان توجه است که «دین» و «مفاهیم دینی» همواره یکی از دستمایه های اصلی شاعران در خلق آثار ادبی، هنری بوده و این را می توان به وضوح در اشعار شعرای قرنهای 3 و 4 ه . ق همچون ابوسلیک گرگانی، شهید بلخی، رودکی، فردوسی و... تا شعر امروز لمس کرد.
به عنوان مثال: حکیم ابوالقاسم فردوسی در مقدمه شاهنامه با زبانی فخیم و آراسته پس از ستایش پیامبر اسلام(ص)، این گونه به خاندان رسالت و مولایش علی(ع) با اخلاص و ارادت عرض ادب می کند:
به گفتار پیغمبرت راه جوی |
دل از تیرگیها بدین آب شوی |
گواهی دهم کاین سخن ها ز اوست |
توگویی دو گوشم برآواز اوست |
که من «شهرعلمم، علی ام در است»(2) |
درست این سخن قول پیغمبر است |
منم بنده اهل بیت نبیستاینده خاک پای وصی
افزون بر مفاهیم ادبی، ادبیات عرفانی نیز از سرمایه های گرانقدر ادبیات فارسی است که از نیمه های دوم قرن پنجم ه . ق ابتدا در آثار منثور و بعد در آثار منظوم به چشم می خورد. عرفان که در میان مسلمانان تصوف نیز نامیده می شود، شیوه ای از وصول به حقیقت و رسیدن به حق است براساس ریاضت و پارسایی و پاکدامنی و دوری از آلایشهای مادی، به گونه ای که شخص عارف بتواند درون خود را برای تابش انوار الهی صافی کند و بی واسطه به مقام قرب حق نایل آید.
برخی بر آنند که ادبیات عرفانی از قرن چهارم ه . ق آغاز گردید و از آن پس آثار ارزشمند زیر پدید آمد:
التعرف لمذهب التصوف کلاباذی؛ کشف المحجوب هُجویری؛ تذکرة الأولیاء عطار؛ رساله قشیریه قشیری؛ کشف الأسرار میبدی؛ احیاء علوم الدین امام غزالی؛ عوارف المعارف سهرودی؛ مصباح الهدایه عزالدین کاشانی؛ فتوحات مکیه ابن عربی؛ لمع ابونصر سرّاج ؛ مشرب الارواح روزبهان بقلی، و سرانجام ادب عرفانی از قرن ششم ه . ق در آثار سنایی، عطار، عراقی، مولوی، سعدی، حافظ، جامی و صائب پدیدار گشت.
از آنجا که عرفان اسلامی منشأ قرآنی دارد، و مستند به احادیث و روایات است، همواره در عرصه ادب فارسی مطرح بوده و خواهد بود، به ویژه آنکه به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و پیدایش تغییرات زیربنایی در عرصه های «اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، مذهبی و فرهنگی»، هنر، ادب و عرفان نیز از جلوه های جمال و کمال و عرفان امام(ره) بهره جست که بهترین نمود آن در ادبیات و شعر دفاع مقدس و ادبیات عرفانی کاملاً جلوه گر است.
حضرت امام خمینی(ره) با اشراف بر آثار عرفانی و شناخت اهل معرفت، نظری خاص به حافظ و سعدی و مولوی و خواجه عبدالله انصاری داشتند و عرفان را خیرات می دانستند. آثار منظوم و منثور امام(ره) که سرشار از اصطلاحات و تعبیرات عرفانی است، مجالی مغتنم و ارزنده برای اهل ادب و عرفان بویژه در تشریح و تبیین مقامات عرفانی فراهم آورده است که به پاره ای از آنها گذرا می پردازیم؛ خاصه آنکه عرفا با تفسیر آیه شریفه «و ما منا إلاّ له مقام معلوم»(3)، برای رهروان وادی شریعت و طریقت، و سالکان کوی حقیقت، مقامات و منازلی قائلند که عارف با مجاهدت و ریاضت بدان می رسد.
نخستین مرحله بیداری عارف «یقظه» است. امام(ره) در تعریف آن می فرمایند: «یقظه» بیدار شدن از خواب غفلت و هشیار شدن از سکر طبیعت است.»(4)
در مقام «توبه» می فرماید: «بدان که توبه یکی از منازل مهمه مشکله است و آن عبارت است از رجوع از طبیعت به سوی روحانیت نفس، بعد از آنکه به واسطه معاصی و کدورت نافرمانی، نور فطرت و روحانیت محجوب به ظلمت طبیعت شده و بر سالک طریق نجات و هدایت لازم است که توفیق به توبه صحیح کامله با حفظ شرایط آن نماید.»(5)
و در غزل فرموده اند:
هرکسی از گنهش پوزش و بخشش طلبد |
دوست در طاعت من غافر و تواب من است(6) |
در مقام «ورع» می فرمایند: «ورع یکی از منازل سالکین و منازل سائرین است که عارف معروف خواجه عبدالله انصاری فرموده است: ورع عبارت است از نگاهداری کامل و آخر مرتبه حفظ نفس و در عین حال ترسناک بودن از لغزش، با سختگیری بر نفس است برای تعظیم حق.»
(7)
در مقام «زهد» می فرمایند:
صوفی صافی از این میکده بیرون نرود |
که به جز کلبه عشاق صفایی نبود |
خادم پیر مغان باش که در مذهب عشق |
جز بت جام به کف حکمروایی نبود(8) |
و یا:
جامه زهد و ریا کندم و بر تن کردم |
خرقه پیر خراباتی و هوشیار شدم(9) |
در مقام «فقر» می فرمایند:
خرقه فقر به یکباره تهی خواهم کرد |
ننگ این خرقه پوسیده عیان خواهی دید.(10) |
در مقام «صبر» می فرمایند: «بدان که صبر را در مقامات متوسطین محسوب داشتند، زیرا مادامی که نفس مصیبات و بلیات را مکروه شمارد و آن را جزع باطنی از آنها باشد مقام معرفتش ناقص است.»
(11)
و در مورد درجات صبر اهل معرفت می فرمایند: «از برای صبر درجات دیگری است که راجع به اهل سلوک کمّل و اولیاست چنانچه از آن «صبر فی الله» است و آن ثبات در مجاهده است... و «صبر مع الله» است و آن راجع به اهل حضور و مشاهده جمال است... و «صبر عن الله» است، و آن درجات عشاق و مشتاقین است.»(12)
در مقام «توکل»: «حضرت امام(ره) توکل را به سه درجه تقسیم کرده اند: 1 توکل عامه که توکل زبانی است؛ 2 توکل خاصه که با برهان یا با نقل معتقد به توکل هستند؛ 3 توکل خاص الخاص که تصرف حق را در موجودات به قلوب رسانده و قلوب آنها ایمان آورده به اینکه مقدر امور حق تعالی، و سلطان و مالک اشیاء اوست». امام(ره) معتقدند بین توکل و نفویض تفاوت است.(13)
در مقام «رضا» می فرمایند: «بدان که مقام رضا غیر از مقام توکل است، بلکه از آن شامخ تر و عالی تر است، زیرا که متوکل طالب خیر و صلاح خویش است و حق تعالی را فاعل خیر داند وکیل کند در تحصیل خیر و صلاح، و راضی فانی کرده است اراده خود در اراده حق، و از برای خود اختیاری نکند، چنانچه از بعضی اهل سلوک پرسیدند: (ما ترید؟) قال: (أرید أن لا أرید) مطلوب او مقام رضا بود.»(14)
و نیز فرموده اند:
گر بار عشق را به رضا می کشی چه باک |
خاور به جا نبود و یا باختر نبود |
اینها قطره ای از دریای عرفان و معرفت مردی است به قامت سحر که نام و شخصیت والای او همواره با هاله ای از تقدس در اندیشه شاعران و ادیبان و عارفان نقش بسته و آن روح ملکوتی را تدام بخش راه تجلی گر انبیا و اولیا برشمرده اند، چرا که حضرتش گوش به پیغام سروش غیب داشت و دریافتهای غیبی را بر پرده شهود می نشاند:
آشنای راز می داند که در محراب نور |
پیر ما مدهوش پیغام سروشی دیگر است(15) |
روان حضرتش شاد و راهش پر رهرو باد
والسلام
منابع و مآخذ
1. قرآن مجید
2. احیاء علوم الدین، امام غزالی، بیروت.
3. از کوچه رندان، دکتر عبدالحسین زرین کوب، امیرکبیر، چ 3، تهران، 1356.
4 . اسرار التوحید فی مقامات الشیخ أبی سعید، محمدبن منور میهنی، تصحیح دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، انتشارات آگاه، چ 3، تهران، 1371.
5 . الهی نامه، خواجه عبدالله انصاری.
6 . تاریخ ادبیات ایران (از فردوسی تا سعدی)، ادوارد براون، ترجمه دکتر فتح الله مجتبایی، ج 2، انتشارات مروارید، تهران، 1341.
7 . تاریخ ادبیات در ایران، دکتر ذبیح الله صفا، امیرکبیر، چ 6، تهران، 1363.
8 . چهل حدیث، امام خمینی(ره)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چ 13، تهران.
9 . دیوان امام خمینی(ره)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی(ره)، تهران.
10. عوارف المعارف، سهروردی، بیروت.
11. فردوسی و شعر او، مجتبی مینوی، انتشارات دهخدا، چ 2، تهران، 1354.
12. فرهنگ ادبیات ایران، دکتر زهرا خانلری (کیا)، توس، چ 3، تهران، 1366.
13. کشف المحجوب، هجویری، چ 4، کتابخانه طهوری، تهران.
14. مقامات معنوی، خواجه عبدالله انصاری، ترجمه منازل السائرین، چ 8، محسن بینا، تهران.
1. در جاهلیت به معنی دعوت به ضیافت و میهمانی بود و از همین رو در زبان عربی واژگان «مأدبه» به مفهوم سفره و «آدب» به معنی میزبان آمده است.
در جاهلیت و صدر اسلام بر خلق کریم و حسن معاشرت با خواص و عدوام به کار می رفته و سپس بر تهذیب نفس و آموزش صفات پسندیده و معارف و شعر اطلاق شد.
در قرن 9 م و قرنهای بعد از آن همه علوم و فنون (فلسفه، ریاضیات، نجوم، کیمیا، طب، اخبار و انساب، شعر، معارف مؤثر در مناسبات اجتماعی) را دربر گرفت.
در قرن 12 م در شعر، نثر، علوم لغت، نحو، بلاغت، عروض و نقد ادبی استفاده شد.
امروزه دو مفهوم از آن مستفاد می شود: فن نویسندگی و آثاری که این فن در آنها تجلی دارد.
و بدین ترتیب می توان گفت: ادب مجموعه آثار مکتوبی است که عقل انسانی به صورت انشاء با هنر کتابت در آن تجلی یابد.
2. «أنا مدینة العلم و علی بابها» |
3. سوره صافات، آیه ی 164.
4. چهل حدیث، ص 98.
5. همان، ص 272.
6. دیوان امام، ص 57. |
7. چهل حدیث، ص 473.
8. دیوان امام، ص 105. |
9. همان، ص 142. |
10. همان، ص 117. |
11. چهل حدیث، ص 260.
12. همان، ص 267 و 268.
13. همان، ص 215 و 218.
14. همان، ص 217.
15. خون نامه خاک، نصرالله مردانی، ص 43. |