ماهان شبکه ایرانیان

جلوه ولایت در آثار شاعران پارسی گوی تا سده هفتم

محور سخن در این نوشتار «ولایت » است، پس بجاست نخست در معنا و کاربرد آن توضیحی لازم داده شود. واژه «ولایت » از دیرباز در متون اسلامی مورد توجه بوده و در مفهوم آن بحثها شده است.

گروه فرهنگ و ادب

محور سخن در این نوشتار «ولایت » است، پس بجاست نخست در معنا و کاربرد آن توضیحی لازم داده شود. واژه «ولایت » از دیرباز در متون اسلامی مورد توجه بوده و در مفهوم آن بحثها شده است.

ولاء، ولایت، ولایت و مولی، همه از ماده (و - ل - ی) مشتق شده اند (1) و شاید بتوان گفت از ماده هایی است که در قرآن کریم به صورتهای مختلف در قالب اسم و فعل به کار رفته است. «ولی » و «مولی » به یک معنی به کار رفته اند. و کلمه «مولی » نیز در لغت دارای معانی گوناگونی است از قبیل: حلیف (هم پیمان)، سید (رئیس)، مالک (صاحب)، رب (پروردگار)، ناصر (یار)، منعم (نعمت دهنده) و محب (دوستدار). (2)

با توجه به خطبه بسیار مفصل حضرت رسول اکرم(ص) در غدیر خم که به روشنی می فرماید: «وهو ولیکم بعدالله ورسوله » (3) و تفسیر آیه: «انما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة ویؤتون الزکوة وهم راکعون » (4) ولی به معنی «من هو اولی بتدبیر امورکم ویجب طاعته علیکم » (5) می باشد، زیرا وقتی پیغمبر اسلام(ص) در سرزمین جحفه و در کنار غدیرخم در گرمای نیمروز پس از ادای نماز و بیان کلماتی درباره گرامیداشت کتاب خدا و عترت گرامی خود می فرماید: «هر کس من ولی او هستم پس از من این (یعنی علی(ع)) ولی او خواهد بود» (6) مسلما و قطعا امری بسیار مهم و سرنوشت ساز را به مسلمانان گوشزد می کند.

بعد از واقعه غدیر دیری نپایید که پیامبر عظیم الشان اسلام(ص) به سرای باقی شتافت. سوگمندانه با رحلت آن حضرت اختلافات زیادی در بین مسلمانان به وجود آمد که زیربنای همه آنها به سه اصل مهم بازمی گردد.

الف: مساله جانشینی.

ب: اختلاف در روش فقهی.

پ: و اختلاف در اصول عقاید. (7)

نخستین موضوعی که موجب ایجاد اختلاف عقیدتی میان مسلمانان شد بحث جانشینی پیغمبر اسلام(ص) بود که اهم فرق اسلامی بر اثر آن پدید آمدند. گروهی مانند طرفداران سعدبن عباده، «انصار» را برتر می دانستند زیرا به اعتقاد آنان «همین انصار بودند که رسول خدا را به شهر خدا پناه دادند.» ابوبکر نیز شرحی در فضایل مهاجران بیان کرد و اظهار داشت: همین مهاجران بودند که پیش از انصار به دین اسلام گرویدند و دعوت پیامبر خدا را پذیرفتند. عده ای از اصحاب پیامبر هم مانند سعدبن ابی وقاص، عبدالله بن عمر، اسامة بن زید و احنف بن قیس روشی بی طرفانه در پیش گرفتند. گروهی نیز به نام شیعه بر اطاعت علی(ع) پایدار ماندند و خوارج را سرزنش و نکوهش کردند. (8) سه دسته مهاجران، انصار و معتقدان به امامت حضرت علی(ع)، بر سر جانشینی او با یکدیگر به مباحثه و مجادله پرداختند. طرفداران انتخاب جانشین از میان انصار بزودی ضعیف شدند ولی گروههای دیگر در تمام تاریخ اسلام با هم به بحث و جدل و اثبات عقیده خود مشغول گشتند. گروههای مذهبی یکی پس از دیگری روی کار آمدند و راه و رسم و آراء خاص در اصول اولیه اسلامی ایجاد کردند.

در ایران دوره اسلامی نیز دگرگونیها و تحولات فکری و فرهنگی به وجود آمد و زمینه های مساعدی برای پرورش ذوق شعر و شاعری بتدریج پیدا شد و علی رغم این که قرنها قدرت و حکومت در دست اهل سنت بود شعرای فارسی زبان احساسات مربوط به امر ولایت و اعتقادهای شیعی را به شیوه های گوناگون در اشعار خود جلوه گر ساختند و عقاید خویش را برملا کردند. در این جا گوشه ای از این جوشش و غلیان عشق را بیان می کنیم.

از نخستین شاعرانی که تمایلات شیعی خود را ابراز داشت کسایی مروزی است که در اواخر عهد سامانی و اوایل دوره غزنوی در شهر مرو می زیست وی اعتقاد قلبی خود را بیان کرد اگر چه در بعضی از شهرها ستایش آل پیغمبر و گرایش به حضرت علی(ع) و خاندان او از سده چهارم هجری آغاز شده «و با وجود این که تعصبات شدید مذهبی در میان گروههای مختلف وجود داشت » (9) ، کسایی بینش مذهبی خود را در لابه لای اشعارش آشکارا ابراز کرد. امام اول شیعیان را، زین الاصفیاء، فخراولیاء، امام المتقین و رکن مسلمانی (10) نامید و در جای جای اشعارش به فضیلت برتر و والای او بعد از نبی اکرم(ص) اذعان کرد.

واپسین جایگاه بشر را بدون دوستی حضرت علی(ع) دوزخ دانست هر چند که در تمام عمر به عبادت و روزه و نماز مشغول بوده باشد.

گر نیاسایی تو هرگز روزه نگشایی به روز وز نماز شب همیدون ریش گردانی جبین بی تولا بر علی و آل او دوزخ تو راست خوار و بی تسلیمی از تسنیم و از خلد برین (11)

در قرن چهارم هجری قمری، فردوسی - شاعر حماسه سرای بزرگ ایرانی - حدود سی سال عمرش را در راه تنظیم اثر عظیم «شاهنامه » صرف کرد و آن را در اواخر عمر به سلطان زمانش - محمود غزنوی - تقدیم داشت ولی به دلایل مختلف که از آن جمله است نشانه هایی از اعتقاد به تشیع در آن اثر، مغضوب واقع گشت چرا که محمود غزنوی حنفی مذهب و اشعری متعصب بود به طوری که وقتی بر شهر ری دست یافت نسبت به شیعیان ری خشونت و تندی در پیش گرفت و از اما فردوسی به مذهب تشیع عقیده راسخ داشت (13) در معتقدات دینی روشن بینانه راه اقلیت بر حق را برگزید و مناقشه های نژادی را با معتقدات مذهبی درهم نیامیخت. دلبستگی او به میراث قومی و فرهنگ کهن ایرانی، مانع از ارادت او به خاندان پیغمبر و تعظیم تشیع نشد (14) بلکه با سربلندی نقاب از چهره عقیده خود برداشت و گفت:

حکیم این جهان را چو دریا نهاد برانگیخته موج از او تندباد چو هفتاد کشتی برو ساخته همه بادبانها برافراخته یکی پهن کشتی بسان عروس بیاراسته همچو چشم خروس محمد بدو اندرون با علی همان اهل بیت نبی و وصی اگر چشم داری به دیگر سرای به نزد نبی و وصی گیر جای گرت زین بد آید گناه من است چنین است آیین و راه من است بر این زادم و هم بر این بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم نباشد جز از بی پدر دشمنش که یزدان به آتش بسوزد تنش هر آن کس که در دلش بغض علیست از او زارتر در جهان زار کیست نگر تا نداری به بازی جهان نه برگردی از نیک پی همرهان (15)

در اواخر قرن چهارم، کمال الدین بندار رازی در شهر ری به تشیع نامبردار بود. این شهر در آن زمان یکی از مراکز بزرگ شیعه شمرده می شد و شیعیان در آن، قدرت و اعتباری تمام داشتند. دانشمندان، فقیهان، عالمان و شاعران بنام شیعی مذهب، در این شهر سربرآوردند. (16) بندار رازی که از فحول شعرای شیعه بود اعتقاد خود را درباره امر ولایت این گونه ابراز داشت.

تا تاج ولایت علی بر سرمی هر روز ز روز رفته نیکوترمی شکرانه این که میر دین حیدرمی از فضل خدای و پاکی مادرمی (17)

در اوایل قرن پنجم هجری، غضایری رازی بینش دینی و اعتقاد قلبی خود را به نحوی دیگر آشکار ساخت. او شفاعت پنج تن آل عبا را برای خود کافی دانست و گفت:

مرا شفاعت این پنج تن بسنده بود که روز حشر بدین پنج تن رهانم تن بهین خلق و برادرش و دختر و دو پسر محمد و علی و فاطمه، حسین و حسن آیا کسی که شدی معتصم به آل رسول زهی سعادت تو لاتخف ولاتحزن. (18)

در نیمه اول قرن پنجم، مسعودی رازی که از شعرا و علمای معروف خراسان بود در پهنه شعر و ادب فارسی به جولان پرداخت. او نیز «به مذهب تشیع تعصب می ورزید» (19) وی به دستور مسعود غزنوی در هندوستان به زندان افتاد: «گویند از شیعیان خاص بود و بر نور اخلاص ممتاز». (20)

در نیمه قرن پنجم، نویسنده توانا، جهانگرد شجاع، مبلغ چیره دست، حکیم ناصرخسرو قبادیانی سر برافراشت. او در طی زندگی پرآشوب خود فعالیت مذهبی خویش را دنبال کرد. (21) مولای متقیان را «حبل الله » دانست و خود را به حیدر متصل کرد و گفت:

جز که زهرا و علی و اولادشان مر رسول مصطفی را کیست آل صف پیشین شیعیان حیدرند جز که شیعت، دیگران صف النعال حبل ایزد حیدر است او را بگیر وز فلان و بوفلان بگسل حبال (22)

و در جای دیگر چنین اظهار کرد:

که استاد با ذوالفقار مجرد به هر حربگه بر یمین محمد؟ چو تیغ علی داد یاری قران را علی بود بی شک معین محمد چو هارون ز موسی علی بود در دین هم انباز و هم همنشین محمد به محشر ببوسند هارون و موسی ردای علی و آستین محمد (23)

اگر چه بحث درباره تشیع ناصرخسرو بسیار مفصل است اما در این جا به همین مختصر اکتفا می شود.

در قرن ششم، سنایی غزنوی نیز علاقه مندی خود را به اهل البیت و مقام ولایت بیان داشته است در «حدیقة الحقیقه » هنگام مدح حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)، تصریحهایی به قبول امامت و جانشینی او دارد چنان که می گوید:

مر نبی را وصی و هم داماد جان پیغمبر از جمالش شاد آل یاسین شرف بدو دیده ایزد او را به علم بگزیده نایب مصطفی به روز غدیر کرده در شرع مرورا به امیر... شرف شرع و قاضی دین او صدف در آل یاسین او مصطفی را مطیع و فرمانبر همه بشنیده رمز دین یکسر بهر او گفته مصطفی به اله کای خداوند وال من والاه رازدار خدای، پیغمبر رازدار پیمبرش، حیدر نام او کرده در ولایت علم علی از علم و بوتراب از حلم مرتضایی که کرد یزدانش همره جان مصطفی جانش سر توحید اندرین گلشن پیش جان عزیز او روشن همچو خورشید شرع تابنده ثابت و استوار و پاینده گفته او را رسول جبارش کای خدای از بدان، نگه دارش نطق شرع از برای سیرت او مصطفی خواندش از بصیرت او حکم و عز بابت علی باشد شیر را تب ز بد دلی باشد دل او عالم معانی بود لفظ او آب زندگانی بود عقد او با بتول درسلوی بود در زیر سایه طوبی (24)

در نیمه اول قرن ششم ه. ق شاعر دیگری به نام قوامی رازی در شهر شیعه پرور ری قیام کرد او با سرودن اشعار بسیار، ولایت و دوستی خویش را نسبت به امام اول شیعیان جهان و سلاله والامقامش ابراز داشت و با کمال اخلاص چنین سرود:

خدای و مصطفی و مرتضی را دان اگر خواهی که در جنت امین باشی و از دوزخ امان بینی رکیب چارده معصوم بوس امروز تا فردا ز شاخ گیسوی حورا به خلد اندر عنان بینی (25)

وی قائم مقام حضرت محمد(ص) را آن کسی می دانست که با حضرتش در زیر «کسای یمانی » آرمیده، در زمان حیات پیغمبر(ص) مانند مردم دیگر، پیرو خاص رسالت پناه بوده، داماد، پسرعم، وصی و برادر حضرت رسول می باشد.

گفت ایزد ای محمد قائم مقام تو هست از پس تو آن که کنون با تو در عباست در روزگار تو چون دگر قوم مقتدیست بر امت تو از پس تو چون تو مقتداست داماد و ابن عم و وصی و برادرت کت همسر است و همدم و همدرد و هم دواست (26)

در جای دیگر سوگند می خورد هر کس که بغض و دشمنی حضرت علی(ع) در دلش باشد «نزد خرد حلال بود خون و مال او» (27) و به کسی که از روی صدق و راستی پیرو او نباشد چنین خطاب می کند:

«حمال هیزم سقرست اندر آن جهان » (28)

و با فریادی رسا اعلام می دارد که:

بعد از احمد دامن مهر علی در پای کش ز آن که بس ناخوش بود سر در گریبان داشتن (29)

وی حضرت علی بن ابی طالب(ع) را ولی عهد حضرت رسول اکرم(ص) می داند و می گوید:

ولی نعمت اهل دین از رسول ولی عهد پیغمبر کردگار (30)

در عصر سلجوقیان، معاصر با حکیم سنایی و مختاری غزنوی شاعر دیگری به نام ابوالمعالی رازی که به دهخدای رازی مشهور بود پا به عرصه وجود گذاشت. «وی مذهب تشیع داشته، حضرت علی(ع) و آل او را ستوده و شرط وصول به مصطفی را پیروی از مرتضی دانسته است (31) او از سر اخلاص و با اعتقادی راسخ بانگ برمی آورد:

ز اولیا به امارت جز او که بود سزا ز مصطفی به امانت جز او که یافت خطاب به مصطفی نرسی تا به مرتضا نشوی مقال این بنماید تو را مدینه و باب نگاه دار طریق مراتب اندر دین برو چنان که رود خواجه بر طریق صواب ستوده ای که به اسباب دین و دانش و داد نیافریده نظیرش مسبب الاسباب (32)

در اوایل قرن هفتم از شاعر گرانسنگ، عارف مسلک، و توانای زبان فارسی به نام مولوی می توان یاد کرد که گرچه «بر مذهب اهل سنت بوده و در این اصلا تردیدی نیست » (33) ، اما در عین اعتقاد و دینداری کامل، مردی آزادمنش بود و به اهل ادیان و مذاهب به دیده احترام می نگریست. او عالیترین مناقب و توصیفات یعنی «اخلاص در عمل » را که آخرین سرمنزل سالکان طریقت است خاص حضرت علی(ع) دانست و وی را «شیرحق » و «افتخار هر نبی و هر ولی » معرفی کرد و اظهار داشت:

از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان مطهر از دغل در غزا بر پهلوانی دست یافت زود شمشیری برآورد و شتافت او خدو انداخت بر روی علی افتخار هر نبی و هر ولی آن، خدو زد بر رخی که روی ماه سجده آرد پیش او در سجده گاه... ای علی که جمله عقل و دیده ای شمه ای واگو از آنچه دیده ای تیغ حلمت جان ما را چاک کرد آب علمت خاک ما را پاک کرد چشم تو ادراک غیب آموخته چشمهای حاضران بردوخته... باز باش ای باب رحمت تا ابد بارگاه ما له کفوا احد (34)

از قرن هفتم تا عصر حاضر، در قرون مختلف، شیعه همواره به عنوان گروهی پویا، حق طلب و حقیقت خواه در این جهان پرآشوب، افکار و اندیشه های حق طلبانه خود را مطرح کرده و پرچم ولایت را برافراشته داشته است.

خوشبختانه در روزگار ما با انقلاب اسلامی، روحی تازه به پیکر شیعه دمیده شده است.

امید، آن که شیعیان جهان، بویژه ایران اسلامی بتوانند در رفتار عملی خویش با تبعیت از حضرت علی بن ابی طالب(ع) ندای عدالت خواه خود را در دنیا طنین انداز سازند.

پی نوشتها و مآخذ

1- روحانی، محمود: المعجم الاحصایی لالفاظ القرآن الکریم، چاپ اول، 1368 ه. ش، مجلد اول، ص 577.

2- ابن منظور: لسان العرب، چاپ بیروت، جلد 15، ذیل مولی.

3- رکنی، محمد مهدی: در صحنه غدیر، انتشارات دانشگاه مشهد، اسفند 1360، ص 56.

4- سوره مائده (5) آیه 55.

5- الطبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، الجزء الثالث، المجلد الثانی، مطبعة العرفان صیدا (سوریا)، 1354 ه،1935 م، ص 211.

6- واحدی، محمدتقی: ترجمه الغدیر اثر علامه امینی از انتشارات کتابخانه بزرگ اسلامی، جلد 1، ص 64.

7- صفا، ذبیح الله: تاریخ ادبیات در ایران، چاپ ششم، تهران، امیرکبیر،1363، جلد 1، ص 43.

8- مشکور، محمدجواد: فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، با مقدمه استادکاظم مدیرشانه چی، پیشگفتار، صص 35-30.

9- شهیدی، سید جعفر: زندگانی فاطمه زهرا(س)، چاپ تابستان 63، ص 213.

10- درخشان، مهدی: اشعار حکیم کسائی مروزی و تحقیقی در زندگانی و آثار او، انتشارات دانشگاه تهران، آبان 1364، ص 21.

11- همان، ص 47.

12- کریمان، حسین: ری باستان، چاپ 1349، جلد دوم، ص 52.

13- صفا، ذبیح الله: تاریخ ادبیات در ایران، همان، ص 479.

14- یاحقی، محمدجعفر: بهین نامه باستان، چاپ اول،1369، ص 21.

15- ژول مول: شاهنامه فردوسی، چاپ چهارم،1369، جلد اول، صص 9-8.

16- ری باستان، همان جلد، همان صفحه.

17- هدایت، رضاقلی خان: مجمع الفصحاء، به کوشش مظاهر مصفا، پاییز1336، جلد اول، ص 440.

18- مدبری، محمود: شرح احوال و اشعار شاعران بی دیوان، چاپ اول، بهار 1370، ص 466.

19- نفیسی، سعید: تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، چاپ 1363، جلد اول، ص 42.

20- صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، جلد اول، ص 556.

21- ناصر خسرو قبادیانی: دیوان اشعار، تصحیح مجتبی مینوی و مهدی محقق، تهران، 1372، جلد اول، پیشگفتار ص 5.

22- همان، ص 74.

23- همان، ص 130-129.

24- سنایی غزنوی: حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقة، تصحیح مدرس رضوی، انتشارات دانشگاه تهران، مرداد ماه 1368، صفحات 247 تا 255.

25- قوامی رازی: دیوان شعر، تصحیح میر جلال الدین حسینی ارموی (محدث)، چاپ 1334، ص 118.

26- همان، ص 75.

27- همان، ص 163.

28- همان، ص 163.

29- همان، ص 132.

30- همان، ص 142.

31- صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، جلد دوم، چاپ پنجم، ص 601.

32- هدایت، رضاقلی خان: مجمع الفصحاء، به کوشش مظاهر مصفا، جلد اول، چاپ 1366، ص 198.

33- صفا، ذبیح الله:تاریخ ادبیات در ایران، چاپ سوم، بخش اول، ج 3، ص 460.

34- مولوی، جلال الدین: مثنوی معنوی، به سعی و اهتمام و تصحیح رینولد الین نیکلسون، دفتر اول، صص 185-183.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان