استادیار دانشکده الهیات مشهد
از جمله موضوعات دینی که مورد اختلاف است و دستاویزی برای مخالفان حکومت اسلامی شده، روایاتی است که قیام و اقدام به تشکیل حکومت را در زمان غیبت حضرت حجة بن الحسن عجّل اللّه ُ فَرجه نهی می کند. البته این موضوع از ابعاد مختلف باید مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد، چنان که مرجع عالی قدر امام خمینی اعلَی اللّه مقامه در باب ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و اجرای احکام الهی در عصر غیبت بحثی مستوفی در کتاب ولایت فقیه کرده اند.
امّا نویسنده که به مناسبت نیمه شعبان 1424 این مختصر را تقدیم می کند، تنها از منظر روایات به آن می پردازد و اخباری که در مجامع حدیثی آمده مطمح نظر قرار داده، به ارائه و نقد آنها اقدام می کند.
مرجع عمده نویسنده کتاب شریف وسائل الشیعه است که در باب سیزدهم از ابواب «جهادُ العدوّ و ما یناسبه» هفده روایت تحت عنوان «بابُ حکم الخروج بالسیف قبل قیام القائم علیه السلام » ذکر کرده. همچنین در مستدرک الوسائل، باب دوازدهم، چهارده حدیث ذیل همین عنوان نقل شده است. این روایات معمولاً مستمسک بعضی برای اعتقاد به سکوت و سکون در برابر طاغوتها و مظالم حکّام جور، و عدم جواز قیام و اقدام برای اقامه عدل و استقرار حکومت دینی در حد وظیفه، پیش از ظهور حضرت مهدی (عج) می باشد. از این رو مناسب است که این گونه روایات به ترتیبی که در وسائل الشیعه آمده مورد بررسی قرار گیرد، و در پایان مقال، مطالب مستفاد از آنها جمع بندی و عرضه شود.
1 روایت عیص(1) بن قاسم
وی گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:
بر شما باد به تقوای خدای یکتا که شریکی ندارد، مواظب (کارهای) خودتان باشید، به خدا سوگند، مردی که برای گوسفندان خود چوپانی دارد، هرگاه چوپان دیگری بیاید که (در کار چوپانی) داناتر از چوپان اوّلی باشد، گوسفندان را به داناتر می سپارد.
به خدا سوگند اگر هر یک از شما دارای دو جان بود تا با یکی نبرد می کرد و تجربه می آموخت و با دیگری می ماند و تجربه آموخته را به کار می بست(2)، [خوب بود] ولی آدمی یک جان بیشتر ندارد، همین که یک جان (بیرون) رفت، به خدا سوگند، جای توبه (و بازگشت و جبران خطا نیز) از دست رفته است. پس شما سزاوارتر و بهتر می توانید برای خود (آنچه خیر و صلاح است) انتخاب کنید.
هرگاه کسی از ما خاندان (برای قیام) نزد شما آید، مواظب باشید که برای چه هدف و منظوری قیام می کند.
نگویید «زید (بن علیّ علیه السلام ) خروج کرد (پس برای ما هم خروج، جایز است)؛ زیرا «زید» شخص دانا و راستگویی بود و شما را به (حاکمیّت) خودش دعوت نمی کرد، (بلکه) او شما را به رضای آل محمّد صلی الله علیه و آله (یعنی به شخص مرضیّ از آل محمّد صلی الله علیه و آله ) دعوت می کرده و اگر پیروز شده بود قطعا به آنچه شما را بدان فرا خوانده بود (یعنی به شخص پسندیده از آل محمّد صلی الله علیه و آله ) وفادار بود.
جز این نبود که او به قدرت متمرکزی (مانند حکومت بنی امیّه که آماده دفاع بود) شورید تا آن را بشکند.
امّا آن کس که امروز از خاندان ما خروج کند (مانند محمّد بن عبد اللّه محض) شما را به چه چیز (و عنوانی) فرا می خواند؟
آیا به همان (شخص) مرضیّ از آل محمّد صلی الله علیه و آله ؟ که ما آل محمّد صلی الله علیه و آله شهادت می دهیم (یا شما را گواه می گیریم) که به آن راضی نیستیم. او که امروز تنها و بی کس است نافرمانی ما را می کند، پس هنگامی که پرچمها و بیرقها را به دنبال خود ببیند، سزاوارتر است که سخن ما را نشنود.
به خدا سوگند صاحب الأمر (و رهبر) شما نیست مگر کسی که بنی فاطمه علیهاالسلام با او اجتماع کنند، هرگاه فرزندان فاطمه علیهاالسلام بر او گرد آیند و ماه رجب بود پس با نام خدای عزّوجلّ (به قیام) روی آورید، و چنانچه خواستید تا ماه شعبان به تأخیر اندازید زیانی ندارد و اگر هم خواستید تأخیر بیندازید تا روزه ماه رمضان را در میان خانواده های خود بگیرید، پس شاید موجب نیروی بیشتری برای شما باشد و خروج سُفیانی به عنوان نشانه کافی است(3).
سند
همان گونه که علاّمه مجلسی رحمه الله در کتاب شریف مرآة العقول(4) نوشته است سند روایت یادشده «حَسن» و معتبر است.
مُفاد
1 لزوم دقّت کامل در انتخاب رهبری؛ زیرا همان طوری که به حکم عقل فطری باید برای نگهداری گوسفندان دقت کرد تا بهترین چوپان انتخاب شود، برای انتخاب رهبری که حفظ کیان اسلام و شئون مسلمانان بسته به آن است به طریق اولی باید دقّت کرد.
2 تجلیل از مقام زید بن علیّ بن الحسین علیهماالسلام و تأیید قیام آن جناب و اینکه برای دفاع از حق خروج کرده بود.
3 علّت شکست قیام آن جناب، آن گونه که علاّمه مجلسی از عبارت «إلی سلطانٍ مجتمعٍ» استفاده کرده(5)، انسجام و تمرکز قدرت بنی امیّه و آمادگی برای دفاع بود.
4 نهی از همراهی با جاه طلبان و قیامهای نفسانی.
5 بیان برخی از نشانه های ظهور حضرت مهدی (عج).
2 روایت دیگر عیص بن قاسم
وی گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:
بر شما باد به تقوای الهی، مواظب خودتان باشید؛ زیرا سزاوارترین کسی که باید مواظب آن باشید خود شما هستید؛ هرگاه برای یکی از شما دو جان بود که یکی را مقدّم می داشت و تجربه می آموخت و با دیگری به استقبال توبه می رفت (خوب) بود، ولی آدمی یک جان دارد که هرگاه برود، به خدا سوگند، توبه (نیز) رفته است.
اگر از خاندان ما (مانند محمّد بن عبد اللّه محض) به سراغ شما آمد تا شما را به شخص پسندیده از آل محمّد صلی الله علیه و آله فراخواند، پس ما شما را گواه می گیریم که راضی نیستیم؛ امروز در حالی که او تنها و بی کس است از ما فرمان نمی برد، چه رسد به زمانی که پرچمها و بیرقها برافراشته شود (و دارای اعوان و انصار باشد)(6).
مُفاد
در باره مفاد این روایت به مفاد روایت پیشین مراجعه شود که تفصیلاً نگاشته شد.
3 روایت مَرفوعه رِبْعی
ربعی بن عبد اللّه بن جارود از امام سجّاد زین العابدین علیّ بن الحسین علیهم السلام روایت می کند که آن حضرت فرمود:
به خدا سوگند هیچ یک از ما (خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله ) پیش از ظهور حضرت قائم علیه السلام خروج نمی کند مگر اینکه مَثَل او همچون جوجه ای است که پیش از محکم شدن بالهایش از آشیانه خود پرواز کند (و به زمین بیفتد)، پس کودکان او را بگیرند و با او بازی کنند (و بازیچه دست بچه ها شود)(7).
عین مضمون روایت یاد شده در کتاب غیبت نُعمانی نیز از امام باقر علیه السلام نقل شده است(8).
سند
روایت یاد شده از نظر سند مرفوع است؛ یعنی روایتی که منتسب به معصوم باشد؛ هر چند یک یا چند تن از وسط یا آخر سلسله سند افتاده و به رفع آن تصریح شده باشد. بنابراین، روایت یاد شده از اقسام روایات مُرسل شمرده می شود(9) که از انواع روایات ضعیف است.
مُفاد
1 احتمال اِخبار از غیب.
2 احتمال اینکه مراد از واژه «مِنّا» خصوص امامان معصوم دوازده گانه باشد که قیام هر یک از آنان پیش از ظهور حضرت مهدی (عج) به سبب فراهم نبودن شرایط از عِدّه و عُدّه و فقدان امکانات لازم، به شکست خواهد انجامید.
4 روایت متوکّل بن هارون
وی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود:
هیچ یک از ما اهل بیت تا روز قیام قائم ما (حجة بن الحسن العسکری عج) برای جلوگیری از ستمی یا برای به پا داشتن حقّی خروج نمی کند، مگر اینکه بلا و آفتی او را ریشه کن کند و قیام او بر اندوه ما و شیعیان ما بیفزاید(10).
مُفاد
1 احتمال آنچه در روایت مرفوعه ربعیّ نگاشته شد.
2 احتمال «تقیّه» در شرایط اختناق سیاسی حکومت مخوف عباسیان.
5 روایت ابی الجارُود
ابوالجارود زیاد بن مُنذر گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود:
هیچ یک از ما خاندان نیست که ظلم و ناروایی را دفع و مردم را به حق دعوت کند مگر اینکه گرفتاری او را به زانو درآورده تا اینکه گروهی که شاهد در جنگ بدر بودند قیام کنند؛ گروهی که کشتگانشان به خاک سپرده نشود و مجروحانشان مداوا نگردد.
عرض کردم: منظور از این گروه چه کسانی است؟
فرمود: فرشتگان(11).
روایت دیگری نیز مشابه روایت مزبور در غیبت نعمانی(12) آمده است.
مُفاد
در فرض اعتبار و صحّت سند، اوّلاً مُفاد آن همان است که در روایات مشابه یاد شده، مانند روایت مرفوعه ربعیّ نگاشته شد.
ثانیا ممکن است ناظر به فراهم نبودن شرایط خاص زمانی مانند فقدان امکانات لازم برای قیام جهانی که مؤیّد به تأییدات الهی چون فرشتگان است باشد.
ثالثا با توجّه به اینکه ظهور این گونه روایات، با قواعد کلّی اسلامی و ادلّه قطعی جهاد دفاعی، امر به معروف و نهی از منکر و نیز با ضرورت دفاع از حریم اسلام و شئون مسلمانان مخالف می باشد در صورت تعارض باید از ظهور این روایات، صرف نظر کرد.
6 روایت سَدیر صیرفیّ
سدیر بن حُکیم بن صُهیب صیرفیّ از امام صادق علیه السلام روایت می کند که آن حضرت فرمود:
ای سدیر! در خانه ات بنشین و چون پلاسی از پلاسهای خانه باش (و از خانه بیرون مرو). مادامی که شب و روز آرام هستند، آرام باش، (امّا) هرگاه به تو خبر رسید که سُفیانی خروج کرد پس به سوی ما کوچ کن؛ هر چند با پای پیاده(13).
سند
علاّمه مجلسی می نویسد: سند آن حَسن یا مُوثّق است(14). در تنقیح المقال، سدیر را حَسن معرفی می کند، ولی صاحب معجم رجال الحدیث(15)، وی را مُوثّق می داند.
بنابراین، روایت یاد شده از نظر سَند، معتبر است.
مُفاد
1 بیان برخی از نشانه های پیش از ظهور ولیّ عصر(عج).
2 احتمال اینکه از قضایای شخصی و به عبارتی ناظر به مورد خاص باشد؛ زیرا گر چه از ظاهر روایت یاد شده، لزوم سکون و سکوت تا زمان خروج سفیانی استفاده می شود، امّا با توجّه به ویژگیها و حالات شخصی «سدیر» مشخص می شود که وی هر چند دارای خلوص نیّت بود، لکن فردی احساسی بوده و صلاحیت و توان قیام موفّق و تشکیل حکومت دینی را نداشته است؛ زیرا درباره او از امام صادق علیه السلام روایتی نقل شده که آن حضرت فرمود: «سَدیر عصیدة بکلّ لون»(16)؛ سدیر به هر رنگی پیچیده است. و هنگامی که او و عبد السّلام بن عبد الرحمان به زندان افتادند، حضرت آزادی آنان را از خدا خواسته است و آزاد شدند(17).
در اصول کافی، باب 100، فی قلّة عدد المؤمنین، حدیث شماره 4، روایتی نقل شده مبنی بر ایراد سدیر صَیرفی به امام صادق علیه السلام که چرا با وجود این همه یاران، قیام نمی کنی، و پاسخ حضرت که اگر هفده نفر شیعه می داشتم قیام می کردم.
گفت وگوی امام صادق علیه السلام
با سَدیر صیرفیّ
از سدیر صیرفیّ روایت شده که می گوید: بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و گفتم: به خدا سوگند نشستن برای شما روا نیست.
حضرت در پاسخ فرمودند: چرا؟
گفتم: به دلیل بسیاری دوستان، شیعیان و یاران شما. به خدا سوگند اگر امیرالمؤمنین علیه السلام به اندازه شما شیعیان، یاران و دوستان داشت قبیله های تیم و عَدیّ (یعنی قبیله ابوبکر و عمر) در حق خلافت او طمع نمی کردند.
فرمود: ای سدیر! امید است چه تعدادی باشند؟
گفتم: صد هزار.
فرمود: صد هزار؟
گفتم: آری و (بلکه) دویست هزار.
فرمود: دویست هزار؟
گفتم: آری (شاید) نصف دنیا.
(آن گاه به دنبال این گفت وگو، با هم به محلی در نزدیکی مدینه به نام «ینبع» رفتند و در آنجا بچه ای بود که چند بزغاله را می چرانید) حضرت به سدیر فرمود:
اگر به تعداد این بزغاله ها شیعه می داشتم، نشستن برایم روا نبود...
سدیر می گوید: بزغاله ها را شمردم، (دیدم) هفده رأس است(18).
7 روایت ابی المُرهَف
ابوالمرهف از امام باقر علیه السلام روایت می کند که آن حضرت فرمود:
گرد و غبار بر سر کسی نشیند که آن را برانگیخته است (هر کس فتنه ای به پا کند زیانش بیش از دیگران به خود او می رسد)(19). محاضیر، هلاک شدند.
عرض کردم: فدایت گردم محاضیر چه کسانی هستند؟
فرمود: شتابزدگان (و تندروان). هلا آنان (یعنی حاکمان جور و مخالفان شما) کسی را زیر نظر می گیرند و تعقیب می کنند که در معرض دید آنان باشد (یا متعرض حکومت آنان شود)، سپس فرمود: ای ابوالمُرهف! آنان قصد مصیبت و گزندی به شما نکنند مگر اینکه خداوند عزّوجلّ برای آنان سرگرمی پیش آورد (که مانع اجرای نقشه شوم آنان گردد).
آن گاه امام باقر علیه السلام (با حال تفکر) چشم به زمین دوخت و فرمود: ای ابوالمرهف!
عرض کردم: بلی.
فرمود: آیا گروهی را دیده ای که جان خود را در راه خدا وقف کرده باشند و خداوند برای آنان گشایشی قرار نداده باشد؟ آری به خدا سوگند که قطعا برای آنان گشایشی قرار خواهد داد(20).
سند
روایت یاد شده از نظر سند، بر حسب نظر علاّمه مجلسی رحمه الله در مرآة العقول ضعیف است.
مُفاد
1 نهی از شتابزدگی و تندروی برای قیام.
2 عنایت و گشایش الهی شامل حال کسانی می شود که جان خود را در راه خدا وقف کرده باشند.
8 روایت فضل کاتب
فضل بن سلیمان کاتب گوید: من در حضور امام صادق علیه السلام بودم که نامه ای از ابومسلم خراسانی برای او آمد، حضرت به آورنده نامه فرمود:
برای نامه تو جوابی نیست، از پیش ما بیرون برو.
پس ما شروع کردیم با یکدیگر محرمانه سخن گفتن، امام علیه السلام فرمود:
ای فَضل! چه سخنی آهسته و محرمانه می گویید؟ همانا خداوند عزّوجلّ به سبب شتاب بندگان، شتاب نمی کند. هر آینه از جا کندن کوه آسان تر است از برافکندن و سرنگون کردن حکومتی که عمرش به سر نیامده است.
آن گاه فرمود: راستی فلان پسر فلان تا به هفتمین نفر از فرزندان فلان (منصور عبّاسی) رسید (که اینان به حکومت می رسند).
عرض کردم: قربانت گردم، پس نشانه میان ما و شما (برای خروج شما و قیام) چیست؟
فرمود: ای فضل! از جای خود حرکت مکن تا اینکه سفیانی خروج کند، پس هرگاه سفیانی خروج کرد، به سوی ما روی آورید این جمله را سه بار تکرار کرد و این از نشانه های حتمی (ظهور حضرت ولیّعصر امام قائم(عج) ) است(21).
سند
در مرآة العقول(22) آمده است که حدیث مزبور «موثّق» است، ولی در تنقیح المقال(23)، فضل بن سلیمان کاتب را امامی مجهول الحال معرفی می کند.
یادآور می شود که وی کاتب دربار منصور عبّاسی و پسرش مهدی عبّاسی، و عهده دار حساب ثبت و ضبط خراج و مالیاتها بوده است(24)
مُفاد
1 فراهم نبودن شرایط زمانی برای امامت امام صادق علیه السلام و لذا نقل شده که آن حضرت در پاسخ به نامه ابومسلم مَروزی فرموده است:
«ما أنت من رجالی و لا الزّمان زمانی»(25)؛ نه تو از یاران منی و نه زمانه زمانه من است.
2 نهی از شتابزدگی برای قیام.
3 بیان خبر غیبی که هفت تن از تبار منصور عبّاسی حکومت خواهند کرد.
4 بیان برخی از نشانه های قطعی ظهور ولیّ عصر(عج).
9 روایت ابو بَصیر
ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت می کند که آن حضرت فرمود:
هر پرچمی که پیش از قیام حضرت قائم(عج) برافراشته شود، صاحب آن طاغوت است که در مقابل خداوند عزّوجلّ پرستش می شود(26).
سند
سلسله سند روایت مزبور، همان گونه که علاّمه مجلسی رحمه الله نوشته موثّق(27) و معتبر است.
مُفاد
نهی از همراهی با پرچمی که دارای دعوت نفسانی باشد؛ زیرا با توجّه به فقره پایانی روایت شماره 456 روضة الکافی: «من رفع رایة ضلالةٍ فصاحبها طاغوتٌ» اطلاق روایت یاد شده بر حسب مقتضای جمع عرفی باید مقید شود و بنابراین هر کسی که پرچم ضلالت و گمراهی برافرازد و داعیه نفسانی داشته باشد، صاحب آن طاغوت است، نه کسی که به حق و حکم الهی دعوت می کند.
10 روایت مالک بن اَعیَن
مالک بن اعین جهنیّ گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود:
هر پرچمی که پیش از قیام حضرت قائم علیه السلام برافراشته شود، صاحب آن طاغوت است(28).
مُفاد این روایت نیز همچون روایت ابو بصیر است که نگاشته شد.
11 روایت عُمر بن حنظله
عمر بن حنظله گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:
پیش از قیام حضرت قائم (عج) پنج نشانه است: صیحه آسمانی، خروج سُفیانی، فرو رفتن (لشکر سفیانی در زمینی به نام بیداء)، کشته شدن نفس زکیّه و خروج یمانی.
عرض کردم: فدایت شوم اگر یکی از خاندان شما پیش از وقوع این نشانه ها قیام کند، آیا ما با او قیام کنیم؟
فرمود: نه(29).
سند
ازلحاظ سند، حسن و بلکه شهید ثانی آن را صحیح شمرده است(30).
مُفاد
1 بیان نشانه های پیش از ظهور ولی عصر حجّة بن الحسن العسکری (عج).
2 نهی از همراهی با هر قیامی به عنوان قیام قائم موعود، پیش از ظهور آن حضرت.
12 روایت مُعَلّی بن خُنَیس
وی گوید: در زمانی که سیاه جامگان (یعنی طرفداران ابومسلم خراسانی) ظاهر شده بودند پیش از اینکه بنی عبّاس ظاهر شوند، من نامه عبدالسّلام بن نعیم(31) و سدیر و نامه های افراد دیگری را به خدمت امام صادق علیه السلام بردم، (به این مضمون که:) ما پیش بینی می کنیم که امر خلافت به شما واگذار شود، شما چه نظری دارید؟
امام علیه السلام نامه ها را به زمین زد و فرمود: اوه، اوه، من امام اینان نیستم، آیا نمی دانند که (برای رسیدن خلافت به ما خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله ) باید سفیانی کشته شود؟(32)
مُفاد
1 بیان درک نادرست پیشنهاد کنندگان از اهداف و مقاصد سیاه جامگان که برای جلب توجّه و فریب افکار عمومی «الرّضا من آل محمّد صلی الله علیه و آله » را شعار خود قرار داده بودند.
2 بیان برخی از نشانه های قطعی ظهور حضرت مهدی (عج).
13 روایت اَنَس بن محمّد
پدر انس بن محمّد از امام صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام روایت می کند که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در ضمن وصیّت به علیّ بن ابی طالب علیه السلام فرمود:
ای علیّ! به راستی از جا کندن و برافکندن کوههای استوار از برافکندن حکومتی که دوران آن به سر نیامده باشد آسان تر است(33).
مُفاد
بیان مشکلات مبارزه، آن هم با حکومتی که عمرش سپری نشده باشد.
14 روایت ابن ابی عَبدون
شیخ صدوق ابن بابویه در کتاب عُیون اخبار الرّضا علیه السلام ، بابی را تحت عنوان «سخنان حضرت رضا علیه السلام در باره زید بن علیّ بن الحسین» گشوده و از ابن عبدون از پدرش چنین نقل می کند:
زمانی که زید بن موسی بن جعفر علیهاالسلام (معروف به زید النّار) را که در (سال 199 ه ق) در بصره خروج کرد و خانه های بنی العبّاس را آتش زده بود نزد مأمون عبّاسی بردند، مأمون جرم او را به خاطر برادرش، علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام بخشید و به حضرت رضا علیه السلام گفت: ای ابالحسن! اگر برادرت قیام کرده و آنچنان کارهایی انجام داده درگذشته نیز زید بن علیّ قیام کرد و کشته شد و اگر به خاطر جایگاه تو نزد من نبود، او را می کشتم؛ زیرا کاری که انجام داد کوچک نبوده است.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: ای امیرالمؤمنین(34)! برادرم زید را با زید بن علیّ مقایسه مکن؛ زیرا زید بن علیّ از علمای آل محمّد صلی الله علیه و آله بود که برای خداوند عزّوجلّ غضب کرد و با دشمنان او جهاد کرد تا در راه او کشته شد.
پدرم موسی بن جعفر علیهاالسلام برایم نقل کرد که از پدرش جعفر بن محمّد بن علی علیهم السلام شنید که می فرمود: خداوند عمویم زید را رحمت کند؛ زیرا او مردم را به رضا (و شخص پسندیده) از آل محمّد صلی الله علیه و آله دعوت می کرد و اگر پیروز می شد، به آنچه مردم را بدان دعوت می کرد وفا می نمود، و با من درباره قیامش مشورت کرد و من به او گفتم: ای عمو! اگر راضی هستی که کشته شوی و در محلّه کُناسه(35) پیکرت به دار آویخته شود، این کار را انجام بده.
پس از رفتن زید، امام صادق علیه السلام فرمود: وای بر کسی که فریاد کمک خواهی زید را بشنود و او را یاری نکند.
مأمون گفت: ای ابا الحسن! آیا روایاتی در مذمّت کسی که به ناحق ادّعای امامت کند وارد نشده است؟
حضرت رضا علیه السلام فرمود: همانا زید بن علیّ ادّعای ناحق نکرد، او با تقواتر از این بود که چنین کند، او می گفت: شما را به شخص مَرضیّ و پسندیده از آل محمّد صلی الله علیه و آله دعوت می کنم.
آن روایاتی که وارد شده در مورد کسی است که ادّعا کند منصوب از جانب خداست و مردم را به غیر دین خدا دعوت کند و آنان را بدون علم از راه خدا منحرف سازد (و گمراه کند)، ولی به خدا سوگند زید بن علیّ از (مجاهدان فی سبیل اللّه و ) مخاطبان به خطاب این آیه بود(36): «وَ جَاهِدُوا فِی اللّه ِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبکُمْ».
مُفاد
1 بیان منزلت و مقام زید بن علیّ بن الحسین علیهماالسلام و اینکه قیام او، جهاد در راه خدا بود.
2 زید بن علیّ، ادّعای امامت نداشت، بلکه مردم را به شخص مرضی از آل محمّد صلی الله علیه و آله فرامی خواند.
3 اِخبار از آینده زید.
4 لزوم اجابت و کمک به درخواست زید، زمانی که فریاد کمک خواهی او را بشنوند.
5 نهی از پیروی مدّعیان دروغین امامت.
15 روایت ابی عبد اللّه سیّاری
وی از یکی از یارانش روایت کرده که در محضر امام صادق علیه السلام سخن از قیام کسی از آل محمّد صلی الله علیه و آله به میان آمد.
حضرت فرمود: همواره من و شیعیانم به خیر هستیم مادامی که مبارزی از آل محمّد صلی الله علیه و آله قیام نماید. هر آینه دوست دارم مبارزی از خاندان پیامبر خروج و قیام کند و من هزینه زندگی افراد تحت تکفّل او را عهده دار باشم(37).
سند
اوّلاً روایت یاد شده «مُرسَل» است و راوی اصلی مشخّص نیست وروایت مُرسَل از انواع حدیثهای ضعیف شمرده می شود.
ثانیا در رجال نجاشیّ ابو عبد اللّه سیّاری یعنی احمد بن محمّد بن سیّار را ضعیف الحدیث و فاسد المذهب، معرفی کرده است(38).
مُفاد
روایت مزبور نه تنها از ادلّه عدم جواز قیام پیش از قیام جهانی حضرت مهدی (عج) نمی باشد، بلکه از ادلّه جواز آن محسوب می شود.
16 روایت ابو الحسن عبیدی
وی از امام صادق علیه السلام روایت می کند که آن حضرت فرمود:
هیچ بنده ای جان خود را در راه خدا حَبس نمی کند مگر اینکه خداوند او را به بهشت وارد می سازد.
مُفاد
چنانچه حَبس نَفس، به معنای وقف جان در راه خدا باشد، این روایت نیز همچون روایت سیّاری از ادلّه جواز قیام پیش از قیام جهانی ولیّ عصر (عج) شمرده می شود(39).
17 روایت حسین بن خالد
حسین بن خالد گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، حدیثی است که عبد اللّه بن بُکَیر از عبید بن زراره آن را روایت می کند (و من دوست دارم آن را بر شما عرضه کنم)(40).
امام علیه السلام فرمود: آن حدیث چیست؟
عرض کردم: عُبید بن زراره گفته است: در سالی که ابراهیم (محمّد) بن عبد اللّه بن حسن قیام کرد، با امام صادق علیه السلام دیدار کردم و به ایشان گفتم: فدایت گردم، این شخص (یعنی محمّد بن عبداللّه محض خروج نمود(41) و ) سخنرانی کرد و مردم به وی روی آوردند، چه دستوری می فرمایید؟
حضرت فرمود: تقوا داشته باشید و مادامی که آسمان و زمین برقرار است آرام باشید.
عبد اللّه بن بُکَیر می گوید: به خدا سوگند اگر عبید بن زراره راست گفته باشد، پس نه قیامی در کار است و نه قائمی!
راوی گوید: حضرت فرمود: حدیث همان است که عبید روایت کرده، ولی معنایش آن نیست که عبد اللّه بن بُکَیر فهمیده، بلکه مراد امام صادق علیه السلام این بود که مادامی که آسمان از صدا (یعنی صیحه آسمانی) به نام صاحب الزّمان، و زمین از فرو بردن لشکر (سفیانی) آرام است، شما (نیز) آرام باشید(42).
مُفاد
1 نهی از همراهی با هر قیامی به عنوان قیام مهدی موعود، پیش از قیام جهانی ولی عصر(عج).
2 رد قیام محمّد بن عبد اللّه محض با ادّعای مهدویت.
3 بیان دو نشانه از نشانه های قطعی ظهور حضرت قائم (عج).
18 سخنی از نهج البلاغه
محمّد بن حسین رضیّ موسوی، معروف به سید رضیّ، در نهج البلاغه، از امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب نقل کرده که آن حضرت فرمود:
سر جای خود بنشینید (و برای قیام شتاب مکنید). در برابر بلا، مقاوم باشید. دستها و شمشیرهایتان را در جهت خواسته های زبانتان حرکت ندهید. نسبت به آنچه خدا در آن شتاب قرار نداده شتاب مکنید؛ زیرا هر که از شما در بسترش بمیرد در حالی که به حق پروردگارش و حق پیامبر و اهل بیت پیامبر، معرفت و شناخت داشته باشد شهید از دنیا رفته و اجر او با خداست، و سزاوار ثواب اعمال شایسته ای است که قصد انجام آن را داشته است، و همان قصد (انجام اعمال صالح) جانشین شمشیر کشیدن (در راه خدا) است. (بدانید که) برای هر چیزی مدّت و به سر رسیدنی است(43) (که تا آن مدّت به سر نرسد کوشش نتیجه ای ندارد).
مُفاد
لزوم تبعیت از امام علیه السلام در قیام و قعود و نهی از قیام بدون اذن امام(44).
19 روایت جابر جُعْفیّ
جابر بن یزید جعفیّ از امام باقر علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: سر جایت بنشین، دست و پایت را (برای قیام) به حرکت در نیاور تا نشانه هایی که برایت یاد می کنم ببینی که نخستین آنها اختلاف بنی عبّاس است و من در تو نمی بینم که (عمرت کفاف دهد تا) آن را درک کنی، ولی پس از من آن را از من نقل کن.
(دوم:) ندا دهنده ای از آسمان ندا می کند(45)...
مُفاد
1 ردّ قیامهایی تحت عنوان قیام قائم موعود.
2 بیان برخی از نشانه های قطعی قیام حضرت مهدی(عج).
20 روایت زِرّ بن حُبَیش
از زرّ بن حبیش نقل شده که امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب علیه السلام در نهروان سخنرانی کرد و پس از حمد و ثنای خداوند در خطاب به مردم فرمود:
من چشم فتنه را کور کردم و جز من کسی جرئت بر آن را نداشت...
مردی به پا خاست و گفت: ای امیر مؤمنان ما را از فتنه ها باخبر ساز.
حضرت فرمود: هرگاه فتنه ها روی آورد با حق مشتبه می شود و هنگامی که پشت کند (و برطرف شود ماهیت آن بر همگان) روشن می گردد...
(آن گاه بخشی از فتنه های پس از خود را یادآور شد تا اینکه) شخصی برخاست و عرض کرد: ای امیر مؤمنان! در آن زمان ما چه کنیم؟ (وظیفه ما چیست؟)
فرمود: به اهل بیت پیامبرتان نگاه کنید، اگر سکوت و توقّف کردند شما هم سکوت و توقّف کنید، و اگر از شما یاری خواستند به یاری آنان بشتابید تا پاداش برید، ولی از آنان پیشی مگیرید که گرفتاری شما را فرا می گیرد.
شخص دیگری برخاست و عرض کرد: ای امیر مؤمنان! پس از این چه می شود؟
فرمود: آن گاه خداوند فتنه ها را همچون جدا شدن پوست از گوشت، به وسیله مردی از ما اهل بیت از شما جدا می کند. پدرم فدای فرزندِ برگزیده کنیزان(46) باد که دشمنان را خوار می سازد و جام پر (از بلا و مصیبت) به آنان می نوشاند، و به آنان جز طعمه شمشیر نمی دهد... تا اینکه قریش (زبان به اعتراض گشوده) بگویند: اگر از اولاد فاطمه علیهاالسلام بود به ما رحم می کرد(47).
مُفاد
1 لزوم تبعیت از امام علیه السلام در قیام و قعود و نهی از شتابزدگی و تندروی.
2 نوید رفع فتنه و فساد با ظهور حضرت مهدی(عج).
جمع بندی و نتیجه گیری
بر فرض صحّت و اعتبار سند روایات مزبور و صدور از مقام معصوم علیه السلام ظاهرا ناظر به یکی از جهات زیر است:
1 ردّ ادّعای مدّعیان دروغین مهدویّت؛ مانند روایت عیص بن قاسم، ابو بصیر، مالک بن اعین، ابن ابی عبدون و حسین بن خالد.
2 بیان برخی از نشانه های قطعی ظهور قائم به حق جهانی و رفع شبهه در جهت شناخت قائمان ناحق نفسانی؛ مانند روایت عیص بن قاسم، سدیر صیرفیّ، فضل بن سلیمان کاتب، عمر بن حنظله، معلّی بن خُنیس، حسین بن خالد و جابر بن یزید جعفیّ.
3 لزوم تبعیّت از امام معصوم علیه السلام و محور قرار دادن آن حضرت در قیام و قعود؛ مانند عبارات نقل شده از نهج البلاغه (بنگرید به: شماره 18 یاد شده) و روایت زرّبن حُبیش.
4 احتمال بیان انحصار قیام عدل فراگیر جهانی و پیروزی کامل در سطح کره زمین در وجود مقدّس موعود الهی حضرت مهدی(عج). در این خصوص بنگرید به روایت ربعیّ.
نویسنده دانشمند کتاب خورشید مغرب نگاشته است:
«در روایتی چند، که رسیده است که پیش از پیدا شدن آثار قیام «قائم» دست به اقدامی نزنید، ظاهرا مقصود بر فرض صحّت این روایات اقدام برای تأسیس حکومت جهانی و نشر توحید و عدل، در آفاق تا آفاق گیتی است؛ زیرا که این گونه اقدامی کار هیچ کس نیست، جز ولیّ اعظم و مصلح اکبر. و آن انقلاب است که آثار کیهانی دارد، و گستره جهانی. و این مهدی موعود است که همه جهان به دست او فتح می شود، و دژهای کفر و نفاق و ستم ویران می گردد، و کلمه توحید، و ناموس عدل، همه جا را می گیرد.»
«باید مقصود از آن روایات آنچه گفتیم باشد؛ زیرا که در مرحله شناخت اسلام و تعالیم اسلام، و اجتماعیّات و سیاسیّاتِ اسلام، و اخلاق اسلامی، و تکالیف اسلامی، نمی توان پذیرفت که حوزه های مسلمین از اقدامهای اجتماعی، و مبارزات حق طلبانه سیاسی، و حضورهای تکلیفی، و تعهّدهای دینی و تعاون بر «بِرّ و تقوا» و عدم تعاون بر «اِثم و عُدوان» معاف باشند. نمی توان پذیرفت که برای مسلمین جایز باشد که ظلم را تحمل کنند، و استعمار و بردگی را بپذیرند، و سیطره یهود و نصاری و ملحدان را گردن نهند، و اقدامها و تکلیفها و شهامتها را یکسو افکنند، و محو آثار دین خدا و احکام خدا را بنگرند، و دم بر نیاورند. این امور پذیرفتنی نیست، اینها به معنای رفع تکلیف و محو احکام است. و این امر، بدیهیُّ البُطلان است. حلال محمّد صلی الله علیه و آله تا قیامت حلال است، و حرام محمّد صلی الله علیه و آله تا قیامت حرام... و در این جهت، میان هیچ عصری با عصر دیگر فرقی نیست، چه عصر غیبت و چه دیگر عصرها.»(48)
5 نهی از همراهی با قیام بدون مجوّز شرعی و بدون اذن قائم به حق؛ مانند روایت ابوبصیر، عمر بن حَنظَله و حسین بن خالد.
6 بیان مشکلات مبارزه که از جا کندن کوه استوار مشکل تر است؛ مانند روایت اَنَس بن محمّد.
7 لزوم فراهم بودن شرایط مناسب، تهیّه مقدّمات و امکانات از عِدَّه و عُدّه، برنامه ریزی دقیق و نهی از شتابزدگی؛ (مانند روایت ابی الجارُود، ابوالمُرهَف، فضل کاتب، شماره 18، زرّبن حُبیش) و این شرطی است عقلی که امام نیز به آن ارشاد فرموده اند.
8 احتمال اِخبار از غیب؛ مانند فضل بن سلیمان کاتب، و غیر آن.
9 گاه روایت ناظر به موارد خاص (و قضایای شخصی و خارجی) می باشد؛ مانند روایت سَدیر و ابوالمُرهَف.
10 احتمال اینکه ناظر به زمان خاصی باشد؛ مانند روایت ابی المُرهَف.
11 احتمال اینکه از باب «تقیّه» باشد که منافاتی با مبارزه و جهاد ندارد، بلکه به موجب روایاتی مانند: «إنّ التّقیّة جُنّة المؤمن»(49)، و «التقیّة تُرس المؤمن»(50)، تقیّه سپر مؤمن است، و بدیهی است که کاربرد سپر در میدان مبارزه می باشد و نه در بستر استراحت. بنابراین «تقیّه» عبارت است از حفظ جان در مقام انجام وظیفه.
12 پاره ای از روایت مزبور در تأیید قیام و مبارزه با نارواییهاست؛ مانند روایت ابو عبداللّه سیّاری و ابوالحسن عبیدی.
در پایان یادآور می شود که بر فرض صحّت روایات یاد شده و ظهور دلالت برخی از آنها در عدم جواز قیام در عصر غیبت، اوّلاً این گونه روایات، با روایات مؤیّد قیام پیش از ظهور حضرت مهدی (عج) برای اجرای عدالت و احکام اسلامی و دفع مظالم معارض می باشد که در کتب روایی شیعه و سنّی نقل شده است(51).
ثانیا در صورت مخالفت دلالتِ برخی از آنها با قواعد کلّی اسلامی و ادلّه قطعی باب جهاد دفاعی، و امر به معروف و نهی از منکر، به موجب قاعده باب تعارض، باید از ظاهر این گونه روایات صرف نظر کرد.
ثالثا قیام و اقدام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، به صریح گفتار و رفتار معظم له که همه ثبت و ضبط است و ما خود شاهد آن بودیم، برای حفظ کیان اسلام و کشور امام زمان و عزّت مسلمین بود که مورد هجوم ابرقدرتها و صهیونیسم و فرق ضالّه واقع شده بود، در حدّی که دیگر جایی برای تقیّه نبود، و به همین جهت از حمایت گسترده علمای اعلام و روحانیان فداکار و عموم مردم برخوردار گردید. بنابراین نمی تواند مصداق قیامهایی باشد که در بعضی روایات از آنها منع شده، بلکه مصداق بارز قیام برای خدا و انجام وظیفه امر به معروف و نهی از منکر و تکلیف شرعی می باشد، و اگر بعدا نقاط ضعف و دشواریهایی پیش آمد نباید مربوط به آن هدف مقدس خدایی دانست.
منابع و مآخذ
اختیار مصباح السالکین (شرح نهج البلاغه الوسیط)، کمال الدّین میثم بن علیّ بن میثم بحرانی (636-689ه ق)، تحقیق محمّد هادی امین، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1366ش.
الأصول من الکافی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی، معروف به ثقة الإسلام کلینی (م 329ه ق)، ترجمه محمّد باقر کمره ای، منشورات المکتبة الإسلامیّة، سال 1392ه ق.
بحارالأنوار، الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار علیهم السلام (دوره صد و ده جلدی)، مولی محمّد باقر مجلسی معروف به علاّمه مجلسی (1037-1110ه ق)، دار احیاء التّراث العربی، بیروت، 1403ه ق.
تنقیح المقال فی احوال الرّجال (دوره سه جلدی)، محمّد حسن مامقانی (م 1323ه ق)، قطع رحلی.
خورشید مغرب، محمّد رضا حکیمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، زمستان 1360ش.
الرَّوضة من الکافی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی معروف به ثقة الإسلام کلینی (م 329ه ق)، ترجمه و شرح سید هاشم رسولی محلاّتی، انتشارات علمیّه اسلامیّه.
السّرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، محمّد بن ادریس حِلّی معروف به ابن ادریس حلّی (م 598ه ق)، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرّسین حوزه علمیّه قم، بی تا.
صحیح مسلم، ابوالحسین مسلم بن حجّاج قُشیری نیشابوری، تحقیق و تعلیق موسی شاهین لاشین أحمد عمر هاشم، مؤسسه عزّالدّین للطباعة و النشر، بیروت، لبنان، چاپ اول، 1407ه ق / 1987 م.
سُنن ابن ماجه، ابو عبد اللّه محمّد بن یزید قزوینی (207-275ه ق)، تعلیق محمّد فُؤاد عبدالباقی، دار احیاء الکتب العربیة، عیسی البابی الحلبی و شُرکاه.
صحیفه کامله سجّادیّه، ترجمه و شرح سید علیّ نقی فیض الإسلام، جمادی الأولی 1375ه ق.
علل الشرایع، ابو جعفر محمّد بن علیّ بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، معروف به شیخ صدوق و ابن بابویه (م 381ه ق)، چاپ نجف اشرف، سال 1385ه ق.
عُیون اخبار الرّضا علیه السلام ، شیخ صدوق ابن بابویه، ترجمه حمید رضا مستفید علی اکبر غفّاری، نشر صدوق، چاپ اول 1372 ه ش.
الغارات، ابو اسحاق ابراهیم بن محمّد ثقفی کوفی (م 283ه ق)، تحقیق سید جلال الدّین (محدّث)، سلسله انتشارات انجمن آثار ملی، 1350ه ش.
کتاب الغیبة، ابن أبی زینب، محمّد بن ابراهیم نعمانیّ، تحقیق علی اکبر غفّاری، مکتبة الصّدوق، تهران.
مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرّسول صلی الله علیه و آله ، (دوره بیست و شش جلدی)، علاّمه مجلسی، دارالکتب الإسلامیّة، چاپ دوم، 1363ه ش.
مستدرک الوسائل، (دوره بیست و هفت جلدی)، میرزا حسین نوری طبرسی (1254-1320ه ق)، تحقیق و نشر مؤسّسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التُّراث، قم، چاپ اول 1407ه ق.
المعجم الأوسط، (دوره یازده جلدی)، حافظ ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی، (260-360ه ق)، تحقیق محمود الطحّان، چاپ ریاض، 1415ه ق.
معجم رجال الحدیث، (دوره بیست و سه جلدی)، سید ابوالقاسم خوئی (1317-1413ه ق)، انتشارات مدینة العلم، قم.
مَن لا یحضره الفقیه، ابو جعفر محمّد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، (م 381ه ق)، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفّاری، منشورات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1404ه ق.
نهج البلاغة، گردآورنده: ابوالحسن محمّد بن حسن، معروف به سیّد رضیّ (359-404ه ق)، تعلیقات صبحی صالح، چاپ بیروت، 1387ه ق.
نهج البلاغة، ترجمه و شرح سیّد علیّ نقی فیض الإسلام، چاپ تهران، بی تا.
وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشرعیّة (دوره بیست جلدی)، محمّد بن حسن، معروف به شیخ حُرّ عاملیّ (م 1104ه ق)، تحقیق عبدالرّحیم ربّانی شیرازی، مکتبة الإسلامیّة، تهران، چاپ سوم، 1387ه ق.
1 به کسر عین (بنگرید به: تنقیح المقال، ج 2، ص 364، شماره 9342).
2 به گفته سعدی:
مرد خردمند هنرپیشه را |
عمر دو بایست در این روزگار |
تا به یکی تجربه آموختن |
با دگری تجربه بردن به کار |
3 روضة الکافی، ثقة الإسلام، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، حدیث شماره 381؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص 35، باب 12 از ابواب جهاد العدو، ح 1؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 301، باب 26، ح 67:
علیّ بن ابراهیم، عن أبیه، عن صفوان بن یحیی، عن عیص بن القاسم قال: سمعت أبا عبد اللّه علیه السلام یقول: «علیکم بتقوی اللّه وحده لا شریک له و انظروا لأنفسکم، فوَ اللّه إن الرجل لیکون له الغنم فیها الرّاعی، فاذا وجد رجلاً هو أعلم بغنمه من الذی هو فیها، یخرجه و یجئ¨ بذلک الرجل الذی هو أعلم بغنمه من الذی کان فیها.
و اللّه لو کانت لأحدکم نفسان یقاتل بواحدةٍ یجرب بها ثمّ کانت الأخری باقیةً یعمل [فعمل] علی ما قد استبان لها، و لکن له نفسٌ واحدةٌ، إذا ذهبت فقد و اللّه ذهبت التوبة، فأنتم أحق أن تختاروا لأنفسکم.
إن أتاکم آتٍ منّا فانظروا علی أیِّ شیءٍ تخرجون؟ و لا تقولوا خرج زیدٌ، فإنّ زیدا کان عالما و کان صدوقا و لم یدعکم إلی نفسه، و إنّما دعاکم إلی الرِّضا مِن آل محمدٍ صلی الله علیه و آله و لو ظهر لوفی بما دعاکم إلیه، إنما خرج إلی سلطانٍ مجتمعٍ لینقضه، فالخارج منّا الیوم إلی أیّ شیءٍ یدعوکم؟ إلی الرّضا من آل محمدٍ صلی الله علیه و آله ؟ فنحن نشهدکم أنّا لسنا نرضی به، و هو یعصینا الیوم و لیس معه أحدٌ، و هو إذا کانت الرایات و الألویة أجدر أن لا یسمع منّا إلاّ من اجتمعت بنو فاطمة معه، فو اللّه ما صاحبکم إلاّ من اجتمعو علیه، إذا کان رجب فاقبلوا علی اسم اللّه عزّوجلّ و إن أحببتم أن تتأخروا إلی شعبان فلا ضیر، و إن أحببتم أن تصوموا فی أهالیکم فلعلّ ذلک یکون أقوی لکم، و کفاکم بالسّفیانی علامةً».
4 مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرّسول علیهم السلام ، ج 26، ص 257.
5 همان، ص 258: قوله علیه السلام : «إلی سلطانٍ مجتمعٍ» أی فلذلک لم یظفر.
6 علل الشرائع، ابو جعفر محمّد بن علیّ بن حسین بن موسی بن بابویه قمّی، معروف به شیخ صدوق، ابن بابویه، چاپ نجف اشرف، 1385ه ق، ص 577، باب 385 نوادر العلل، ح 2؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 38:
حدثنا محمّد بن علی ماجیلویه، حدثنا علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن یحیی بن عمران الهمدانی، و محمّد بن إسماعیل بن بزیع، عن یونس بن عبدالرحمن، عن العیص بن القاسم، قال: سمعت أباعبد اللّه علیه السلام یقول:
«إتقوا اللّه و انظروا لأنفسکم فإنّ أحق من نظر لها أنتم، لو کان لأحدکم نفسان فقدّم إحداهما و جرّب بها، استقبل بالأخری کان، و لکنّها نفسٌ واحدةٌ إذا ذهبت فقد ذهبت التوبة؛ إن أتاکم منّا آتٍ لیدعوکم إلی الرضا منّا فنحن نشهدکم [ننشدکم] أنّا لا نرضی، إنه لا یطیعنا الیوم و هو وحده و کیف یطیعنا إذا ارتفعت الرّایات و الأعلامُ.»
7 روضة الکافی، حدیث شماره 382؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 36، ح 2:
علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن حمّاد بن عیسی، عن ربعی رفعه، عن علی بن الحسین علیهم السلام قال: «و اللّه لا یخرج واحدٌ منّا قبل خروج القائم علیه السلام إلاّ کان مثله مثل فرخٍ طار من وکره قبل أن یستوی جناحاه، فأخذه الصبیان فعبثوا به».
8 غیبت نُعمانی، باب 11، حدیث شماره 14؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 139، باب 22، ح 48: حدثنا محمّد بن همّامٍ قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مالکٍ قال: حدّثنی أحمد بن علیٍّ الجعفیّ، عن محمّد بن المثنّی الحضرمیّ، عن أبیه، عن عثمان بن زیدٍ، عن جابرٍ، عن أبی جعفرٍ محمّد بن علیٍّ الباقر علیهم السلام قال: «مثل خروج القائم منّا أهل البیت کخروج رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، و مثل من خرج منّا أهل البیت قبل قیام القائم علیه السلام مثل فرخٍ طارَ فوقع من وکره فتلاعبت به الصّبیان».
9 مقباس الهدایة فی علم الدّرایة، (ضمیمه تنقیح المقال، ج 3، ص 39) «المرفوع، له اطلاقان: احدهما ما سقط من وسط سنده أو آخره واحد أو أکثر مع التّصریح بلفظ الرّفع. کأن یقال: روی الکلینی ره عن علیّ بن إبراهیم، عن أبیه رفعه، عن أبی عبد اللّه علیه السلام . هذا داخل فی أقسام المرسل بالمعنی الأعمّ.»
10 مقدمه صحیفه سجّادیه، ترجمه و شرح فیض الإسلام، ص 22.
11 غیبت نعمانی، باب 11، حدیث شماره 3؛ مستدرک الوسائل، ج 11، ص 35، ح 12369: أخبرنا أحمد بن محمّد بن سعیدٍ قال: حدّثنی علیّ بن الحسن التّیمُلیّ قال: حدّثنا الحسن و محمّدٌ ابنا علیّ بن یوسف، عن أبیهما، عن أحمد بن علیّ الحلبیّ، عن صالح بن أبی الأسود، عن أبی الجارود قال: سمعت أباجعفرٍ علیه السلام یقول: «لیس منّا أهل البیت أحدٌ یدفع ضیما و لا یدعو إلی حقٍ إلاّ صرعته البلیّة، حتّی تقوم عصابةٌ شهدت بدرا، لا یواری قتیلها، و لا یداوی جریحها.
قلت: من عنی (أبو جعفرٍ علیه السلام ) بذلک؟ قال: الملائکة».
12 غیبت نعمانی، باب 11، ح 2؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 136؛ مستدرک الوسائل، ج 11، ص 36، ح 12368.
13 روضة الکافی، حدیث شماره 383؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 36؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 270: عدّةٌ من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد، عن عثمان بن عیسی، عن بکر بن محمّد، عن سدیر قال: قال أبو عبد اللّه علیه السلام : «یا سدیر ألزم بیتک، و کن حلسا من أحلاسه، و اسکن ما سکن اللّیل و النّهار، فإذا بلغک أنّ السّفیانیّ قد خرج فارحل إلینا و لو علی رجلک».
14 مرآة العقول، ج 26، ص 259.
15 معجم رجال الحدیث، ج 8، ص 37.
16 در تنقیح المقال، ج 2، ص 8، سطر 4، حدیث را معتبر می داند و آن را بر رعایت تقیّه حمل می کند. و در معجم رجال الحدیث، ج 8، ص 36 نیز آن را محتمل المدح می داند.
17 تنقیح المقال، ج 2، ص 8، سطر 3؛ معجم رجال الحدیث، ج 8، ص 35: «انّی طلبت إلی إلهی فی سَدیرٍ و عبد السّلام بن عبدالرّحمان و کانا فی السّجن فوهبهما و خلّی سبیلهما.»
18 الأصول من الکافی، ترجمه محمّد باقر کمره ای، ج 3، ص 364، باب 100 فی قلّة عدد المؤمنین، ح 4: عن سدیر الصّیرفیّ قال: دخلت علی أبی عبد اللّه علیه السلام فقلت له: و اللّه ما یَسعک القعود؟ فقال: و لم یا سدیر؟ قلت: لکثرة موالیک و شیعتک و أنصارک و اللّه لو کان لأمیرالمؤمنین علیه السلام ما لک من الشیعة و الأنصار و الموالی ما طمع فیه تیمٌ و لا عدیٌّ؛ فقال: یا سدیر و کم عسی أن یکونوا؟ قلت: مائة ألفٍ؛ قال: مائةُ ألفٍ؟ قلت نعم، و مائتی ألفٍ. قال: مائتی ألفٍ؟ قلت: نعم و نصف الدّنیا... یا سدیر لو کان لی شیعةٌ بعدد هذه الجداء ما وسعنی القعود،... فعددتها فإذا هی سبعة عشر».
19 مرآة العقول، ج 2، ص 280: تشبیه و تمثیلی است.
20 روضة الکافی، حدیث شماره 411؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 36 (غیبت نعمانی، باب 11، ح 5 با اندکی تفاوت):
عدةٌ من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن محمّد بن علیّ، عن حفص بن عاصم، عن سیف التمّار، عن أبی المرهف، عن أبی جعفرٍ علیه السلام قال:
«الغُبرَةُ (با غین مضموم و سکون با، یا به فتح آن دو) علی من أثارها، هلک المحاضیر، قلت: جعلت فِداک و ما المحاضیر؟ قال: المستعجلون، أما إنّهم لم یریدوا إلاّ من یعرض لهم. ثمّ قال: یا أبا المرهف أما إنّهم لم یریدوکم بمجحفةٍ إلاّ عرض اللّه عزّوجلّ لهم بشاغلٍ، ثمّ نکت أبو جعفرٍ علیه السلام فی الأرضِ ثمّ قال: یا أبا المرهف. قلت: لبّیک. قال: أتری قوما حبسوا أنفسهم علی اللّه عزّ ذکره لا یجعل لهم فرجا؟ بلی و اللّه لیجعلنّ لهم فرجا».
21 روضة الکافی، حدیث شماره 412؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 37؛ بحارالأنوار، ج 47، ص 297:
محمّد بن یحیی، عن محمّد بن الحسین، عن عبدالرّحمن بن ابی هاشم، عن الفضل الکاتب قال: کنت عند أبی عبداللّه علیه السلام فأتاه کتاب أبی مسلمٍ؛ فقال: لیس لکتابک جوابٌ، أخرج عنّا.
فجعلنا یسارّ بعضنا بعضا؛ فقال:
«أیّ شیءٍ تسارّون یا فضل؟ إنّ اللّه عزّ ذکره لا یعجل لعجلة العباد و لإزالة جبلٍ عن موضعه أیسر من زوال ملکٍ لم ینقض أجله؛ ثمّ قال: إنّ فلان بن فلانٍ حتّی بلغ السابع من ولد فلانٍ».
قلت: فما العلامة فیما بیننا و بینک جعلت فداک؟
قال: لا تبرح الأرض یا فضل حتّی یخرج السفیانیّ فإذا خرج السّفیانیّ فأجیبوا إلینا یقولها ثلاثا و هو من المحتوم».
22 مرآة العقول، ج 26، ص 280.
23 تنقیح المقال، ج 2، ص 8، شماره 9468.
24 همان؛ معجم رجال الحدیث، ج 13، ص 287، شماره 9351: «کان یکتب للمنصور و المهدی علی دیوان الخراج».
25 بنگرید به: الملل و النحل، محمّد بن عبدالکریم شهرستانی، ترجمه مصطفی خالقداد هاشمی عباسی، ج 1، ص 201.
26 روضة الکافی، حدیث شماره 452؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 37؛ بحارالأنوار، ج 47، ص 143:
محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد، عن الحسین بن سعید، عن حمّاد بن عیسی، عن الحسین بن المختار، عن أبی بصیر، عن أبی عبداللّه علیه السلام قال: «کلّ رایةٍ ترفع قبل قیام القائم فصاحبها طاغوتٌ یعبد من دون اللّه عزّوجلّ.»
27 مرآة العقول، ج 26، ص 325.
28 غیبت نعمانی، باب 5، روایت شماره 11 (و نیز شماره 12)؛ مستدرک الوسائل، ج 11، ص 34، باب 12، ح 12365:
أخبرنا علیّ بن الحسین قال: حدّثنا محمّد بن یحیی العطّار بقم قال: حدّثنا محمّد بن حسّان الرّازیّ، قال: حدّثنا محمّد بن علیٍّ الکوفیّ، عن علیّ بن الحسین، عن ابن مُسکان، عن مالک بن أعین الجهنیّ قال: سمعت أبا جعفرٍ الباقر علیه السلام یقول:
«کلّ رایةٍ ترفع قبل قیام القائم علیه السلام ، صاحبها طاغوتٌ».
29 روضة الکافی، حدیث شماره 483:
محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن علیّ بن الحکم، عن أبی أیّوب الخزّار، عن عمر بن حنظلة قال: سمعت أبا عبد اللّه علیه السلام یقول:
«خمس علاماتٍ قبل قیام القائم: الصّیحة، و السّفیانیّ، و الخسف، و قتل النّفس الزّکیّه، و الیمانیّ.»
فقلت جعلت فداک إن خرج أحدٌ من أهل بیتک قبل هذه العلامات أنخرج معه؟ قال: «لا». (بخشی از روایت مزبور در کتاب غیبت نعمانی، باب 14، ح 9 آمده است).
30 مرآة العقول، ج 26، ص 406.
31 منظور همان عبد السّلام بن عبدالرّحمان نعیم است که با سَدیر زندانی شده بود.
32 روضة الکافی، حدیث شماره 509؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 37؛ بحارالأنوار، ج 47، ص 297 و ج 52، ص 266:
حمید بن زیاد، عن أبی العبّاس عبید اللّه بن أحمد الدّهقان، عن علیّ بن الحسن الطاهری، عن محمّد بن زیاد بیّاع السابریّ، عن أبان، عن صباح بن سیّابة، عن المعلّی بن خنیس قال: ذهبت بکتاب عبد السّلام بن نعیم و سدیرٍ و کتب غیر واحدٍ إلی أبی عبد اللّه علیه السلام حین ظهرت المسوّدة قبل أن یظهر ولد العبّاس بأنّا قد قدّرنا أن یؤول هذا الأمر إلیک فماتری؟ قال: فضرب بالکتب الأرض، ثمّ قال:
«أفٍّ أفٍّ ما أنا لهؤلاء بإمامٍ، أما یعلمون أنّه إنّما یقتل السفیانیّ».
33 من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 354، ح 5762 (باب النوادر، آخر ابواب الکتاب)؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 38:
روی حمّاد بن عمرو، و أنس بن محمّد عن أبیه جمیعا، عن جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن جدّه، عن علّی بن أبی طالب علیهم السلام ، عن النبیّ صلی الله علیه و آله ، أنّه قال له :
«... یا علیُّ! إنّ إزالة الجبال الرّواسی أهون من إزالة ملکٍ مؤجّلٍ لم تنقض أیّامه.»
34 یعنی کسی که اکنون زمام امور ممالک اسلامی را در دست دارد، و مانند واژه امام بر عادل و جائر اطلاق می شود. (این تعبیر از ائمّه هدی علیهم السلام در باره مثل مأمون، تقیّه است).
35 محلّه ای است در کوفه.
36 عیون اخبار الرّضا علیه السلام ، ترجمه حمید رضا مستفید علی اکبر غفّاری، (با اندکی تغییر)، نشر صدوق، چاپ 1372ش، ج 1، ص 515، باب 25، ح 1؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 38:
حدّثنا أحمد بن یحیی المکتّب قال: أخبرنا محمّد بن یحیی الصّولیّ قال: حدّثنا محمّد بن یزید النّحویّ قال: حدّثنی ابن أبی عبدون، عن أبیه قال: لمّا حمل زید بن موسی بن جعفرٍ إلی المأمون و قد کان خرج بالبصرة و أحرق دور ولد العبّاس، وهب المأمون جرمه لأخیه علیّ بن موسی الرّضا علیهماالسلام و قال له: یا أبا الحسن لئن خرج أخوک و فعل ما فعل، لقد خرج قبله زید بن علیٍّ فقتل، و لولا مکانک منّی لقتلته، فلیس ما أتاه بصغیرٍ!!
فقال الرّضا علیه السلام : «یا أمیرالمؤمنین لا تقس أخی زیدا إلی زید بن علیٍّ، فإنّه کان من علماء آل محمدٍ غضب للّه عزّوجلّ، فجاهد أعداءه حتّی قتل فی سبیله، و لقد حدّثنی أبی موسی بن جعفرٍ علیهماالسلام أنّه سمع أباه جعفر بن محمّد بن علیٍّ علیهم السلام یقول: رحم اللّه عمّی زیدا إنّه دعا إلی الرّضا من آل محمّدٍ، و لو ظفر لوَفی بما دعا إلیه، و لقد استشارنی فی خروجه، فقلت له: یا عمّ إن رضیت أن تکون المقتول المصلوب بالکناسة فشأنک، فلمّا ولّی، قال جعفر بن محمّدٍ: ویلٌ لمن سمع واعیته فلم یجبه.»
فقال المأمون: یا أبا الحسن ألیس قد جاء فی من ادّعی الإمامة بغیر حقّها ما جاءَ؟
فقال الرّضا علیه السلام : «إن زید بن علیٍّ لم یدّع ما لیس له بحقٍّ، و إنّه کان اتقی للّه من ذلک، إنّه قال: أدعوکم إلی الرّضا من آل محمّدٍ علیهم السلام ، و إنّما جاء ما جاء فی من یدّعی أنّ اللّه تعالی نصّ علیه ثمّ یدعوا إلی غیر دین اللّه و یُضلّ عن سبیله بغیر علمٍ، و کان زیدٌ و اللّه ممّن خوطب بهذه الآیة: «وَ جَاهِدُوا فِی اللّه ِ حَقَّ جِهَادِهِ هُو اجْتَبکُمْ».
37 آخر کتاب السرائر (المستطرفات)، ج 3، ص 569، نقل از کتاب ابو عبداللّه سیّاری؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 39: أبو عبد اللّه السیّاری، عن رجل من أصحابنا، قال: ذکر بین یدی أبی عبداللّه علیه السلام من خرج من آل محمّد صلی الله علیه و آله .
فقال علیه السلام : «لا زال أنا و شیعتی بخیرٍ ما خرج الخارجیّ من آل محمّدٍ، و لودِدتُ أنّ الخارجیّ من آل محمّدٍ خرج و علیَّ نفقةُ عیاله».
38 رجال النجاشیّ، مؤسسه نشر اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1416ه ق، ص 80، شماره 192؛ معجم رجال الحدیث، ج 21، ص 227، شماره 14497.
39 وسائل الشیعه، ج 11، ص 39: الحسن بن محمّد الطّوسیّ فی (مجالسه) عن أبیه، عن المفید، عن ابن قولویه، عن أبیه، عن سعد، عن أحمد بن محمّد، عن علیّ بن أسباط، عن عمّه یعقوب بن سالم، عن أبی الحسن العبیدی، عن الصّادق علیه السلام قال:
«ما کان عبدٌ لیحبس نفسه علی اللّه إلاّ أدخله اللّه الجنّة.»
40 ترجمه عبارتِ موجود در وسائل الشیعه است.
41 بنگرید به: وسائل الشیعه، ج 11، ص 40.
42 عیون اخبار الرّضا علیه السلام ، ترجمه حمید رضا مستفید علی اکبر غفّاری (با اندکی تغییر)، ج 1، ص 625، باب 28، ح 70؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 40 (با تفاوت در سلسله سند و نیز تفاوت اندکی در متن روایت):
... عن الحسین بن خالدٍ الکوفیّ، عن أبی الحسن الرّضا علیه السلام ، قال: قلت: جعلت فداک حدیثٌ کان یرویه عبد اللّه بن بُکَیرٍ عن عبید بن زرارة، قال: فقال علیه السلام لی: و ما هو؟ قلت: روی عن عبید بن زرارة، أنّه لقی أبا عبداللّه علیه السلام فی السّنة الّتی خرج فیها محمّد «إبراهیم» بن عبد اللّه بن الحسن، فقال له: جعلت فداک، إنّ هذا قد ألّف الکلام و سارع النّاس إلیه فما الّذی تأمر به؟ (در وسائل الشیعه آمده است: إنّ محمّد بن عبد اللّه قد خرج فما تقول فی الخروج معه؟)
فقال: «اتّقوا اللّه و اسکنوا ما سکنت السّماء و الأرض.»
قال: و کان عبد اللّه بن بُکَیرٍ یقول: و اللّه لئن کان عبید بن زرارة صادقا فما من خروجٍ و ما من قائمٍ، قال: فقال لی أبو الحسن علیه السلام :
«إنّ الحدیث علی ما رواه عبیدٌ و لیس علی ما تأوّله عبد اللّه بن بُکَیرٍ، إنّما عنی أبو عبد اللّه علیه السلام بقوله: ما سکنت السّماء من النّداء باسم صاحبکم و ما سکنت الأرض من الخسف بالجیش».
43 نهج البلاغه، ابن میثم بحرانی، خطبه 231؛ صبحی صالح، ص 282، خطبه 190؛ فیض الإسلام، خطبه 232؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 40:
«الزموا الأرض، و اصبروا علی البلاء، و لا تحرّکوا بأیدیکم و سیوفکم فی هوی ألسنتکم، و لا تستعجلوا بما لم یعجّله اللّه لکم، فإنّه من مات منکم علی فراشه و هو علی معرفة حقّ ربّه و حقّ رسوله و أهل بیته مات شهیدا، و وقع أجره علی اللّه ، و استوجب ثواب ما نوی من صالح عمله، و قامت النّیّة مقام إصلاته لسیفه، فإنّ لکلّ شیءٍ مدّةً و أجلاً».
44 غیبت نعمانی، باب 14، حدیث شماره 67؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 41: محمّد بن الحسن فی (کتاب الغیبة) عن الفضل بن شاذان، عن الحسن بن محبوبٍ، عن عمرو بن أبی المقدام، عن جابر بن یزید الجعفیّ، عن أبی جعفرٍ علیه السلام قال:
«الزم الأرض و لا تحرّک یدا و لا رجلاً حتّی تری علاماتٍ أذکرها لک، أوّلها إختلاف بنی العبّاس و ما أراک تدرک ذلک و لکن حدِّثْ به من بعدی عنّی، و منادٍ ینادی من السّماء.... .»
45 بنگرید به: شرح نهج البلاغه، ابن میثم بحرانی: «اختیار مصباح السّالکین»، تحقیق محمّد هادی امینی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول 1366ه ش، ص 445، خطبه 231.
46 همان گونه که در شرح نهج البلاغه علاّمه خوئی، ج 7، ص 91 آمده است این فقره با توجّه به روایات موجود در کتاب الغارات، غیبت نعمانی، باب 13 حدیث شماره 11، و ... اشاره به وجود مقدس ولیّ عصر حجّة بن الحسن العسکری (عج) می باشد.
47 الغارات، ابو اسحاق ابراهیم بن محمّد ثقفی کوفی متوفای 283ه ق، تحقیق سید جلال الدّین حسینی ارموی (محدّث)، سلسله انتشارات انجمن آثار ملّی، 1350 ه ش، ج 1، ص 1 به بعد؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 41، و نیز فقراتی در نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 93: ابراهیم بن محمّد بن سعید الثّقفی، عن اسماعیل بن أبان، عن عبد الغفّار بن القاسم، عن المنصور بن المعتمر، عن المنهال بن عمرو، عن زرّ بن حبیش قال: خطب علیٌّ علیه السلام بالنّهروان فحمد اللّه و أثنی علیه، ثمّ قال:
«أیّها النّاس أنا فقأت عین الفتنة و لم یکن أحدٌ لیجترئ علیها غیری...»
فقام رجلٌ فقال: یا أمیر المومنین حدّثنا عن الفتن.
فقال علیه السلام : «إن الفتن إذا أقبلت شبّهت، و إذا أدبرت نبّهت...»
ثمّ ذکر الفتن بعده إلی ان قام فقام رجلٌ فقال: یا أمیرالمؤمنین ما نصنع فی ذلک الزّمان؟
قال علیه السلام : «انظروا أهل بیت نبیّکم فإن لبدوا فالبدوا، و إن استصرخوکم فانصروهم توجروا، و لاتسبقوهم فتصرعکم البلیّه».
فقام رجلٌ آخر، فقال: ثمّ ما یکون بعد هذا یا أمیرالمؤمنین؟
قال علیه السلام : و ثمّ إنّ اللّه تعالی یفرّج الفتن برجلٍ منّا أهل البیت کتفریج الأدیم، بأبی ابن خیرة الإماء (یعنی القائم علیه السلام )، یسومهم خسفا، و یسقیهم بکأسٍ مصبرّةٍ، فلا یعطیهم إلاّ السّیف... حتّی تقول قریشٌ: لو کان هذا من أولاد فاطمة علیهاالسلام لرحمنا».
48 خورشید مغرب، محمّد رضا حکیمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، زمستان 1360ه ش، ص 449.
49 الأصول من الکافی، ترجمه محمّد باقر کمره ای، ج 3، ص 233 و 235، باب 97، ح 14 و 23؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 460، کتاب الأمر بالمعروف و ...، باب 24، حدیث شماره 4.
50 همان، حدیث شماره 6.
51 از قبیل: کتاب الغیبة نعمانی، باب 14، ح 13، ص 256: روایت ابو بصیر از امام باقر علیه السلام که آن حضرت فرمود:
«و لیس فی الرّایات رایةٌ أهدی من رایة الیمانیّ، هی رایة هدیً لأنّه یدعو إلی صاحبکم فإذا خرج الیمانیّ، حرم بیع السّلاح علی النّاس و کلّ مسلمٍ، و إذا خرج الیمانیّ فانهض إلیه، فإن رایته رایة هدیً، و لا یحلّ لمسلمٍ أن یلتوی علیه، فمن فعل ذلک فهو من أهل النّار لأنّه یدعو إلی الحقّ و إلی طریقٍ مستقیمٍ».
و نیز در همان باب، حدیث شماره 50 روایت ابو خالد کابلیّ از امام باقر علیه السلام
قال: «کأنّی بقومٍ قد خرجوا بالمشرق یطلبون الحقّ فلا یعطونه، ثمّ یطلبونه فلا یعطونه، فإذا رأوا ذلک وضعوا سیوفهم علی عواتقهم فیعطون ما سألوه، فلا یقبلونه حتّی یقوموا، و لا یدفعونها إلاّ إلی صاحبکم، قتلاهم شهداء، أما إنی لو أدرکت ذلک لا ستبقیتُ نفسی لصاحب هذا الأمر». بحارالأنوار، ج 60، ص 216.
سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368، باب 34، ح 4088؛ المعجم الأوسط، ج 1، ص 200، شماره 287:
قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : «یخرج ناسٌ من المشرق فیوطّئون للمهدیّ سلطانه» و نیز سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1366، باب 34، ح 4082.
صحیح مسلم، ج 4، ص 172، ح 1923: از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل می کند که آن حضرت فرمود: «لا تزال طائفةٌ من أمّتی یقاتلون علی الحقّ، ظاهرین إلی یوم القیامة» و نیز در همان صفحه، حدیث شماره 1923.