مثل های زیبای قرآن (۱۸)

دستاویز مسیحیان برای الوهیت حضرت عیسی علیه السلام این بوده (و هست) که او بدون پدر به دنیا آمده است . قرآن مجید در این مثل، پندار آنان را بدین بیان رد می کند که اگر نداشتن پدر، دلیل الوهیت کسی باشد، آدم به الوهیت اولویت دارد، زیرا او نه پدر داشت و نه مادر!؟ (بلکه آفرینش او ابتدائی و از خاک بوده است) .

مثل دوازدهم:

عیسی علیه السلام نیز همچون آدم، پدر نداشت

دستاویز مسیحیان برای الوهیت حضرت عیسی علیه السلام این بوده (و هست) که او بدون پدر به دنیا آمده است . قرآن مجید در این مثل، پندار آنان را بدین بیان رد می کند که اگر نداشتن پدر، دلیل الوهیت کسی باشد، آدم به الوهیت اولویت دارد، زیرا او نه پدر داشت و نه مادر!؟ (بلکه آفرینش او ابتدائی و از خاک بوده است) .

«ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون » (1) .

«مثل عیسی در نزد خدا همچون آدم است که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: موجود باش، او هم (طبق مشیت خدا) تحقق پذیرفت » .

جهان آفرینش جهان اسباب و مسببات است، مشیت الهی بر این تعلق گرفته که هر پدیده ای از سبب ویژه ای پدید آید، و در عین حال همه اسباب و مسببات، قائم به خدا بوده و تاثیرگذاری اسباب، و تاثیرپذیری مسببات یکی از مظاهر اراده او است .

جهان امکانی درحالی که از یک رشته اسباب و مسببات تشکیل یافته و روابط پیچیده ای میان آنها حاکم است، ولی همگان یک کاسه، قائم به وجود الهی بوده و همه از او نیرو می گیرند .

این مکتب همان مکتب «بین الامرین » است که عقل و نقل بر صحت آن متفقند . در مقابل این مکتب، دو نظریه دیگر هست که آنها را باید به افراط و یا تفریط توصیف کرد:

1 . نظریه اشاعره در تاثیرگذاری پدیده ها

یکی از این دو، نظریه «اشاعره » است که هر نوع رابطه طبیعی و یا علی و معلولی در میان پدیده ها را نپذیرفته و در عالم هستی به یک علت بیش معتقد نیست و آن خداست . از نظر آنان خدا مستقیما اثرگذار در صفحه هستی است حتی اگر مثلا انسان دچار بیماری مالاریا می شود سبب بلاواسطه آن، خداست .

مسلما این نظریه برخلاف نظریه قرآن است زیرا قرآن به تاثیرهای تبعی اشیاء در یکدیگر تصریح می کند و ما، در بحث های عقایدی خود در این باره به صورت گسترده سخن گفته ایم (2) . اکنون تنها به نقل یک آیه بسنده می کنیم . قرآن مجید می فرماید:

«الذی جعل لکم الارض فراشا و السماء بناء و انزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقا لکم فلا تجعلوا لله اندادا و انتم تعلمون » (3) .

«آن کس که زمین را بستر شما و آسمان را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد و از آسمان آبی فرو فرستاد، و به وسیله آن، میوه ها را پرورش داد تا روزی شما باشد، بنابراین برای خدا همتایانی قرار ندهید درحالی که می دانید» .

این آیه مبارکه به روشنی می گوید: آب در پرورش گیاهان مؤثر است با این صراحت چگونه می توان روابط علی و معلولی میان پدیده های طبیعی را انکار کرد؟

توحید در خالقیت و ربوبیت این نیست که روابط علی و معلولی میان اشیاء را انکار کنیم و در نتیجه به جنگ علم و دانش برویم، بلکه معنی آن این است که تمام تاثیرها و تاثرهای مادی و طبیعی طبق مشیت الهی صورت گرفته و همگی در پرتو وجود و اراده او صورت می گیرند .

2 . نظریه معتزله در تاثیرگذاری پدیده ها

در مقابل این نظریه، نظریه اعتزال است، این مکتب برای حفظ اصل عدل الهی، عمل انسان را مربوط به انسان می داند و هرنوع ارتباط آن را با خدا انکار می کند، سخن آنان هرچند درباره افعال انسان است، ولی در میان فواعل طبیعی، انسان خصوصیت ندارد، اگر فعل انسان را بریده از خدا بدانیم، باید تمام پدیده های جهان را مربوط به علل طبیعی آنها بینگاریم، و ارتباط آنها را با خدا قطع کنیم و این همان ثنویت و نوعی شرک خفی است .

در برابر این دو مکتب افراطی و تفریطی، مکتب واقع گرا همان مکتب «بین الامرین » است که در عین اعتقاد به روابط طبیعی، همه را قائم به خدا دانسته و بریده از آن نمی داند .

از آنجا که بحث در این موضوع دامنه گسترده ای دارد، در همین جا دامن سخن را کوتاه می کنیم و یادآور می شویم که این اصل یعنی تاثیر علل طبیعی، گاهی به خاطر یک رشته مصالح نادیده گرفته می شود و پدیده بدون طی کردن علل طبیعی پدید می آید و این در شرایطی است که پیامبری، دست به اعجاز بزند و یا انسان والامقامی صاحب کرامت گردد .

در اعجاز پیامبران، پدیده طبیعی بدون طی کردن علل مادی به وجود می آید و این حقیقت در تمام معجزه ها به چشم می خورد، مانند عصای موسی علیه السلام که در یک لحظه تبدیل به اژدها می گردد، بیماری های صعب العلاج که با کشیدن دست، بهبود پیدا می کند، و همچنین .

البته اعجاز، به معنی پدیده بدون علت نیست، بلکه پدیده ای بدون علت طبیعی عادی و رایج است .

مثلا مشیت الهی بر این تعلق گرفته که حضرت مسیح علیه السلام به عنوان آیه و معجزه گام به پهنه هستی نهد و وجود او خود نشانه ارتباط او با عالم بالا باشد، چنان که می فرماید:

«... و لنجعله آیة للناس و رحمة منا و کان امرا مقضیا» (4) .

«و تا او را برای مردم نشانه قرار دهیم و رحمت باشد از سوی ما و این امری است پایان یافته » .

علت آیت بودن حضرت مسیح علیه السلام همان تولد غیر طبیعی اوست، تولدی که حتی مادر او نیز در امکان آن تردید می کرد آنگاه که جبرئیل به او از تولد چنین فرزندی گزارش داد و او در پاسخ جبرئیل چنین گفت:

«قالت انی یکون لی غلام و لم یمسسنی بشر و لم اک بغیا» (5) .

«چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد، درحالی که تاکنون انسانی با من تماس نداشته و زن آلوده هم نبودم » .

«قال کذلک قال ربک هو علی هین ...» (6) .

«پروردگارت فرمود: مطلب همین است این کار برای من آسان است » .

و در آیه دیگر می فرماید:

«و جعلنا ابن مریم و امه آیة و آویناهما الی ربوة ذات قرار و معین » (7) .

«ما فرزند مریم و مادر او را آیت و نشانه قرار دادیم و آنها را در سرزمین مرتفعی که دارای امنیت و آبی جاری بود، دادیم » .

در آیه دیگر، قرآن; وضع حضرت مریم را از دوران آبستنی تا دوران زایمان و مقداری پس از آن شرح می دهد که چگونه عیسی علیه السلام بدون تماس حضرت مریم با کسی، از مادر متولد شد؟ در پایان چنین می گوید:

«ذلک عیسی بن مریم قول الحق الذی فیه یمترون » (8) .

«این است سرگذشت عیسی پسر مریم گفتار حق که در آن تردید می کنند» .

شاعر معروف منوچهری می گوید:

این یکی گویا چرا شد، نارسیده چون مسیح

و آن دگر بی شوی چون مریم چرا برداشت بار حضرت محمد صلی الله علیه و آله آن پیامبر درس نخوانده و مکتب نرفته ولی آموزش دیده مکتب وحی، کیفیت تولد او را به بهترین تقریر از وحی الهی گرفته و بازگو نموده است ولی متاسفانه مسیحیان عصر رسالت که گویا بیشتر مردم سرزمین «نجران » بودند، کیفیت تولد مسیح را، نشانه فرزند بودن او می گرفتند .

کیش مسیحیت، خدا را مرکب از سه اصل یا سه اقنوم می داند، آن سه اصل عبارتند از: «خدای پدر; و خدای پسر; و خدای روح القدس: یعنی درحالی که مسیح را جزئی از الوهیت می داند، با این وصف فرزند خدا نیز می پندارد و این خود نوعی تناقض است، زیرا عیسی علیه السلام از یک طرف تشکیل دهنده الوهیت و خدایی است، و از طرف دیگر فرزند او است .

دستاویز آنان بر این که فرزند خداست، یک مطلب بیش نیست و آن این که وی بدون این که کسی با مادر او تماس بگیرد، متولد شده است .

منطق قرآن در رد این اندیشه

قرآن مجید در آیه 59 سوره آل عمران در رد این اندیشه از طریق تمثیل وارد می شود، یک مساله عقلانی را در قالب حس می ریزد تا از انسان های حق جو از محسوس، به معقول پی ببرند . و آن آفرینش آدم است، آدم به اعتقاد همه شرایع، آفرینش ابتدایی داشته است یعنی از پدر و مادری آفریده نشده است، هرگاه نداشتن پدر نشانه فرزند بودن خدا باشد، حضرت آدم اولی به این مقام است، زیرا او بدون داشتن پدر و مادر گام به صفحه هستی نهاد .

در این تمثیل یک مشبه هست و یک مشبه به .

مشبه: تولد مسیح از مادر بدون پدر .

مشبه به: آفرینش آدم است بدون پدر و مادر .

هرگاه دومی را امر ممکن و آیت الهی می دانید، آفرینش مسیح را نیز از همین راه تفسیر کنید، چنان که می فرماید:

«ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون » (9) .

«مثل عیسی در نزد خدا همچون آدم است که او را از خاک آفرید سپس به او فرمود موجود باشد او هم (طبق مشیت خدا) تحقق پذیرفت » .

بنابراین ولادت مسیح بدون پدر، دلیل بر فرزند بودن او نیست .

نکته ادبی

قرآن مجید در پاره ای از موارد، از آن جمله; آیه مورد بحث، جمله «کن فیکون » را بکار برده است مانند: «... و اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون » (10) . «... و هنگامی که فرمان وجود چیزی را صادر کند، تنها می گوید: «موحود باش!» و آن، فورا موجود می شود» .

و در آیه مورد بحث «خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون » (11) .

اکنون سؤال می شود که چرا در جمله جزائیه صیغه مضارع مانند «فیکون » بکار رفته است، بلکه لازم بود فعل ماضی مانند «فکان » بکار رود، زیرا مشیت الهی، مشیت نافذه است و تعلق آن بر تحقق چیزی ملازم با وجود آنی او است و نیازی به مرور زمان که جمله «فیکون » از آن حاکی است، ندارد .

پاسخ:

تعلق اراده خدا بر شی ء بر دو نوع است: گاهی اراده او بر وجود فوری شی ء تعلق می گیرد، در این صورت مسلما بدون درنگ تحقق می پذیرد چنانکه در مساله تبدیل عصای موسی علیه السلام به اژدها از این قرار است آنجا که می فرماید:

«فالقی عصاه فاذا هی ثعبان مبین× و نزع یده فاذا هی بیضاء للناظرین » (12) .

«موسی عصای خود را افکند ناگهان اژدهای آشکاری شد و دست خود را از گریبان بیرون آورد برای بینندگان درخشان بود» .

در این موارد به گواهی کلمه «فاذا» که معنی ناگهانی دارد، مشیت خدا بر وجود آنی و دفعی شی ء تعلق گرفته بود، و طبق مشیت تحقق یافت .

ولی گاهی مشیت خدا بر وجود تدریجی شی ء تعلق می گیرد، مثلا مشیت او بر آفرینش آدم به صورت تدریجی با عبور از مراحل ثلاثه تعلق گرفته بود، در این صورت تحقق او به نحو تدریجی خواهد بود، این مراحل عبارتند از:

مرحله نخست: خاک متحول .

مرحله دوم: مرحله تصویر .

مرحله سوم: مرحله دمیدن روح .

و هر یک از این مراحل برای خود درجاتی دارد، مثلا خلقت آدم در همان مرحله نخست مراتب متعددی را طی کرد یعنی خاک، گل، گل چسبنده، گل تیره رنگ، چکیده گل، گل خشکیده به نام سفال .

از این بیان روشن می شود که در آفرینش آدم و یا حضرت مسیح باید از کلمه «فیکون » بهره گرفت نه «فکان » و در دو آیه یادشده که یکی درباره حضرت آدم و دیگری درباره حضرت مسیح وارد شده، کلمه «فیکون » رمز تدریجی بودن خلقت این شخصیت والا است .

×××

سرانجام مسیح مانند آغاز حیات او با اعجاز توام گردید، او از دیدگان دشمنان که مقدمات کشتن او را فراهم می آوردند، پنهان گردید، و به گفته قرآن مجید «بل رفعه الله » به سوی جهان بالا برده شده .

تن رها کن تا چو عیسی بر فلک گردی سوار

ورنه عیسی می نشاید شد، ز یک خر داشتن

پی نوشت:

1) آل عمران، 59 .

2) منشور جاوید، ج 2 ص 250 - 251 .

3) بقره: 22 .

4) مریم: 21 .

5) مریم: 20 .

6) مریم 21 .

7) مؤمنون: 50 .

8) مریم: 34 .

9) آل عمران: 59 .

10) بقره: 117 .

11) آل عمران: 59 .

12) اعراف: 107 - 108 .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر