فرهنگ سازمانی و نقش جهان بینی و ارزشها در این فرهنگ (۱)

مدیران; برای افزایش بهره وری به اداره و مدیریت عواملی مانند نیروی کار، سرمایه، تکنولوژی، مواد اولیه تولید، بازار می پردازد

مدیران; برای افزایش بهره وری به اداره و مدیریت عواملی مانند نیروی کار، سرمایه، تکنولوژی، مواد اولیه تولید، بازار می پردازد . اما امروزه دانشمندان علوم مدیریت معتقد هستند که عامل مهمتری نیز وجود دارد که به شکل دهی، هدایت و تقویت عوامل مذکور می پردازد و آن «فرهنگ سازمانی » است (1) . فرهنگ سازمانی یا به عبارتی «مجموعه اعتقادات » ، و ارزشها و الگوهای رفتاری که عموما افراد سازمان پایبند آنها هستند، بر روی تمام جنبه های سازمان از جمله رفتار فردی، نگرش کارکنان، خلاقیت و نوآوری، تدوین اهداف، اجرای استراتژیها، انگیزه و تعهد، میزان وفاداری افراد، سخت کوشی، نظم و انضباط و بهره وری تاثیر می گذارد (2) به همین دلیل، دانشمندان مدیریت، بیان می دارند که اساسی ترین وظیفه مدیریت، شکل دهی و هدایت ارزشهای اساسی فرهنگ سازمان است . حتی بعضی دانشمندان بیان می دارند که عملکرد سازمانی را باید با دستیابی و حاکم بودن ارزشهای اساسی سنجید (3) .

تبیین فرهنگ سازمانی در هر جامعه تابع جهان بینی و ایدئولوژی هر جامعه است . برای شناسایی ارزشها و الگوهای رفتاری در فرهنگ سازمانی، ابتدا باید مروری بر مبانی اعتقادات و باورها و نقش آن در سازمان و مدیریت داشته باشیم .

از آنجا که در گستره پیدایش اسلام تاکنون، تحقق واقعی حکومت اسلامی، پدیده ای نوظهور است، از این رو مطالعات و تحقیقات عمیق در مورد اداره امور اجتماعی، مفاهیم مدیریت از دیدگاه اسلام و فرهنگ اسلامی در محیط کار، صورت نپذیرفته و بر عهده اندیشمندان و مسلمانان صاحب رای و دلسوز و متعهد است که تمام کوشش خود را به کار گرفته تا با ارائه الگوهای مناسب به منظور مدیریت و اداره امور سازمانها، بتوانند در جهت اهداف متعالی حکومت اسلامی، راهگشای مدیران اجرایی کشور باشند .

تدوین و ارائه الگوهای مدیریتی با فلسفه مدیریت و اداره امور سازمانها در هر کشور و نظامی، خواه و ناخواه بر مکتب و نوعی اعتقاد، بینش و ارزیابی درباره هستی و بر یک نوع تفسیر و تحلیل از جهان مبتنی است . اصولا مدیریت، یک نوع ایدئولوژی است . یعنی یک نوع از بایدهاست . بایدها نیز همیشه از هستیها، یعنی جهان بینی، سرچشمه می گیرند . اگر هستی ها را ندانیم، بایدها را نخواهیم دانست (4) ، لذا تمام نظامهای اجتماعی، متکی بر نوعی جهان بینی بوده و هستند . هدفهایی که یک مکتب ارائه نموده، به تعقیب آنها دعوت می کند، راه و روشهایی که تعیین می کند، باید و نبایدها که انشاء می کند، همه بر طراحی و تدوین نظامهای اجتماعی و اداره امور سازمانها تاثیر می گذارد .

از طرف دیگر بخشهای مهمی از علوم انسانی ارتباط تنگاتنگی با دین پیدا می کند . دین با ارائه مبادی تصدیقی و اصول موضوعه خاصی که متناسب با جهان بینی الهی است، در نظریه های علوم اثر می گذارد . همچنین همین علومی که اصول موضوعه خود را از جهان بینی و فلسفه می گیرد، به نوبه خود اصول و قواعدی را در اختیار علوم و فنون کاربردی قرار می دهد . مهمترین اثری که علوم کاربردی از دین می پذیرد، اثری است که از نظام ارزشی آن، حاصل می شود . این اثر، نظام رفتاری را هدایت می کند و جهت می دهد (5) .

لذا مهمترین ارتباطی که میان علوم (به ویژه علوم کاربردی) و میان ادیان (به ویژه دین اسلام) وجود دارد و طبعا در مورد مدیریت هم صدق می کند، رابطه جهان بینی اسلامی و نظام ارزشی اسلام، با علوم انسانی است . رابطه اول از راه تاثیر نظریات اسلامی، پیرامون هستی شناسی و انسان شناسی به عنوان اصول موضوعه در علوم انسانی و از جمله مدیریت، تجلی می کند و رابطه دوم از راه تاثیر ارزشهای اسلامی در تعیین اهداف و خطمشی ها و روش های عملی ظاهر می شود (6) .

بنابراین تدوین الگوی مناسب مدیریت در نظام اسلامی، تابع جهان بینی خاص خود و نظام ارزشی اسلام در محیط کار است . با توجه به این امر مهم، به منظور تدوین الگوی فرهنگ سازمانی مبنی بر نظام اسلام - که یکی از هدفهای این تحقیق است - لازم است در ابتدا مبانی فکری و جهان بینی اسلام مورد توجه قرار گیرد و همچنین به مطالعه عمیق سیره اولیای دین، مخصوصا شخص رسول اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام که کلید رمز موفقیت را از خدای خود، در دست داشته اند به منظور بررسی ارزشهای اسلامی پرداخته شود . اگر انسان روش اولیای دین اسلام را مطالعه کند، متوجه می شود که چقدر بر اصول دقیق رهبری منطبق است و نتایج شگرفی که با مدیریت و رهبری خود در دنیا گرفته اند، سابقه ندارد (7) .

فرهنگ سازمانی

به منظور طراحی الگوی فرهنگ سازمانی، ابتدا باید تعریفی که محقق از فرهنگ سازمانی دارد، مشخص گردد; زیرا چگونگی تعریف فرهنگ سازمانی برای تدوین الگوی فرهنگ سازمانی تاثیر می گذارد . در این بررسی که از نظر خوانندگان ارجمند می گذرد; فرهنگ سازمانی شامل سه سطح اساسی می باشد که عبارتند از:

1 . اعتقادات و باورهای اساسی

2 . ارزشها

3 . الگوهای اساسی رفتار در سازمان

بر این اساس، ارزشها از اعتقادات و باورهای اساسی ریشه می گیرد و بر الگوهای رفتاری در سازمان تاثیر می گذارد . اعتقادات و باورهای اساسی جزء مفروضات به شمار می آید و آنها در هر جامعه ای ثابت بوده و اندازه گیری آنها بسیار مشکل است . به همین دلیل بر سطح دوم و سوم یعنی ارزش و الگوهای رفتاری تاکید می گردد . شکل شماره 1 سطوح فرهنگ سازمانی و ارتباط آنها را نشان می دهد . تبیین صحیح ارتباط بین سطوح فرهنگ سازمانی مهمترین وظیفه حوزه و دانشگاه در این بخش است; زیرا یکی از مشکلات ما در کشور، در بحث مدیریت در اسلام، عدم کاربردی شدن ارتباط بین این سطوح است، به طوری که مدیران بتوانند در عمل از آنها استفاده کنند .

برای شناسایی ارزشها و الگوهای رفتاری در فرهنگ اسلامی، باید ابتداء مروری بر مبانی اعتقادات و باورها یا جهان بینی اسلامی و نقش آن در سازمان و مدیریت داشته باشیم .

جهان بینی و جهان بینی اسلامی

جهان بینی به معنی جهان شناسی است و به شناخت مربوط می شود . شناخت از مختصات انسان است . لذا جهان شناسی نیز از مختصات انسان است و به نیروی تفکر و تعقل بستگی دارد . جهان بینی یا جهان شناسی، تعبیر و تفسیر انسان است . هرکس به عنوان انسان، آن چنان هست که جهان را می بیند و هرکس آن چنان زندگی می کند که جهان را می شناسد . یعنی چگونه، هستی را تلقی می کند (8) .

هر نظام و مکتبی در مورد جهان برداشتی دارد . نوع برداشت و طرز تفکری که یک مکتب درباره جهان و هستی عرضه می کند، زیرساز و تکیه گاه فکری به شمار می رود . این زیرساز و تکیه گاه، اصطلاحا جهان بینی نامیده می شود (9) .

جهان بینی انواع مختلفی دارد; مانند جهان بینی مادی، علمی، مذهبی، فلسفی و ... .

ماتریالیسم، جهان بینی مبنی بر اصالت ماده است . پیروان آن معتقدند که هرچه هست عبارت است از مجموعه عناصر و روابط و فعل و انفعالاتی که همه مادی است و جهان یک عنصر دارد و آن ماده است . پس جهان بی شعور است و هدف خاصی ندارد . چون در مبنای ماتریالیستی، جهان مخلوق یک اراده آگاه و باشعور نیست و پس از خلق جهان هدفی در کار نبوده است . در واقع یک خانه بی احساس بی ادراک و انبوهی از عناصر است که بر اساس روابط مادی و فیزیکی و شیمیایی، دست اندرکار ساختن هیچ هستند و انسان تنها عنصری است که در این هیچستان پوچ و بی هدف و بی سرانجام، به خودآگاهی رسیده است و این آغاز پریشانی انسان است، زیرا در جهانی زندگی می کند که با آن تناسب و سازگاری و خویشاوندی ندارد . جهان به طرف هیچ می رود و انسان با آن بیگانه است (10) .

کسانی که در مدیریت، معتقد به این جهان بینی هستند، قوانینی را که بر وجود انسان حاکم است، شعبه هایی از قوانین مادی تلقی کرده، همه آنها را بر اساس نگرش مادی تحلیل می کنند و همه ابعاد وجودی انسان را بر اساس قوانین مادی توجیه می کنند .

جهان بینی علمی مبتنی بر دو چیز است: فرضیه و آزمون . علم در دنبال بررسی فرضیه ها و علتها و کشف روابط پدیده ها فقط متکی به آزمونها است . یعنی تا آن حد پیش می رود که عملا بتواند روابط و علتها را تحت آزمایش عملی در آورد . اما از آنجایی که نمی توان همه هستی و همه جنبه های آن را در بند آزمون آورد، جهان بینی علمی، جزءشناسی است نه کل شناسی . جهان بینی علمی از پاسخگویی به یک سلسله مسائل اساسی جهان و انسان قاصر است; از قبیل اینکه: جهان از کجا آمده است؟ آیا جهان از نظر زمان اول و آخر دارد؟ آیا هستی در مجموع خود صحیح است یا غلط یا پوچ، یا زشت است یا زیبا؟ آیا در جهان سنتهای ضروری لایتغیر حاکم است؟ و امثال اینها . علم در پاسخ همه این پرسشها به «نمی دانم » می رسد; زیرا نمی توان آنها را آزمود .

جهان بینی فلسفی، هرچند دقت و مشخص بودن جهان بینی علمی را ندارد، در عوض متکی به یک سلسله اصول است و آن اصول اولا بدیهی و برای ذهن غیر قابل انکارند و با روش برهان و استدلال پیش می روند و ثانیا آن اصول، عام هستند . جهان بینی فلسفی، جهت عمل و راه انتخاب زندگی انسان را مشخص می کند، نگرش انسان را به هستی و جهان، شکل می دهد . به انسان ایده می دهد یا ایده او را از او می گیرد . به حیات او معنی می دهد یا او را به پوچی و هیچی می کشاند . لذا هرگونه اظهارنظر کلی درباره هستی و جهان، جهان بینی فلسفی است . قطع نظر از اینکه مبدا آن جهان بینی چیست .

در جهان بینی مذهبی، به اصول جهان بینی، قداست بخشیده می شود . جذابیت به وجود می آورد و ایمان می طلبد . ایمان به یک مکتب، علاوه بر اعتقاد به جاودانگی و تغییر ناپذیری اصول، مستلزم حرمتی در حد قداست است . بنابراین، یک جهان بینی، آنگاه تکیه گاه یک ایدئولوژی و پایه ایمان قرار می گیرد که رنگ مذهبی داشته باشد (11) .

یک جهان بینی خوب، باید از ناحیه عقل و منطق حمایت شود، به حیات و زندگی معنی بدهد، آرمانساز و شوق انگیز باشد، تعهدآور و مسوؤلیت ساز باشد و همچنین قدرت تقدس بخشیدگی به هدفهای انسانی و اجتماعی داشته باشد . لذا سبب می شود که افراد، به سهولت، در راه هدفهای مکتب فداکاری و از خودگذشتگی به خرج دهند تا یک مکتب نتواند به هدفهای خود تقدس بخشد و در افراد، حس پرستش و فداکاری و گذشت نسبت به هدفهای مکتب به وجود نیاورد، آن مکتب ضمانت اجرایی ندارد . تعهدآوری و مسوؤلیت سازی یک جهان بینی فرد را در عمق وجدان متعهد می کند و مسؤل خویش و جامعه قرار می دهد . آرمانسازبودن جهان بینی یک مکتب، جاذبه و قدرت کشش به آن می دهد و به آن حرارت و نیرو می بخشد (12) .

تمام خصائص مذکور در جهان بینی اسلامی (توحیدی) جمع است . جهان بینی توحیدی یعنی: درک اینکه جهان از یک شیت حکیمانه پدید آمده است و با عنایت و مشیت الهی نگهداری می شود و اگر لحظه ای عنایت الهی از جهان گرفته شود، نیست و نابود می گردد . در این جهان بینی، کل جهان هستی به صورت مجموعه ای هماهنگ است و هدفهای حکیمانه در خلقت و جهان و انسان در کار است و تحت تدبیر و مدیریت عالیه الهی قرار دارد و سنتهای ربوبی بر آن حاکم است . خداوند در این بینش، نقش علت العلل، به عنوان آفریدگار (خالق) و پروردگار (رب) دارد که پس از خلقت نیز، به مثابه مدبرالامور، به تدبیر امور می پردازد . هر روز به خلقت و امور آن مشغول است و هدایت جهان را پس از خلقت نیز به عهده دارد (13) .

برای توضیح بیشتر بیان می شود که در میان اوصاف خداوند، در قرآن مجید، کلمه «رب » بیش از همه جلب توجه می کند و تقریبا در حدود هزار بار، در آیات قرآنی تکرار شده است و بعد از لفظ جلاله «الله » که اشاره به ذات جامع جمیع صفات کمالات است و در حدود 2700 بار در قرآن تکرار شده است، کلمه «رب » قرار دارد . در کتب لغت، معانی زیادی برای رب ذکر شده است که از جمله، مالک، مدیر، مربی، قیم و منعم می باشد . در مجموع آنها مساله مدیریت به خوبی نمایان است . این واژه هنگامی که به صورت مطلق ذکر شود، تنها در مورد خدا به کار می رود . پس از دیدگاه قرآنی، وقتی ما نگاه می کنیم، خدا را به صورت یک فرمانده و مدیر کل در عالم هستی می بینیم و نتیجه می گیریم عالم هستی اداره کل و سازمان بزرگی است که در راس این سازمان و اداره عظیم، خدا است (14) .

از مطلب فوق نتیجه گرفته می شود که باید در برنامه ریزیها، تعیین اهداف و خطمشی ها و حتی در اعمال روشها، اراده تکوینی و تشریعی الهی را دقیقا رعایت کرده; زیرا نظریات اسلام در مورد مسائل هستی شناسی و انسان شناسی، به عنوان اصول موضوعه در علوم انسانی و از جمله مدیریت، تجلی می کند و از راه تاثیر ارزشهای اسلامی در تعیین اهداف و خطمشی ها و روش های علمی، ظاهر می شود .

ارزشها عبارتند از: رفتارهایی که انسان را به کمال می رساند و یا ابزارهایی برای حرکت تکاملی انسان به سوی هدف نهایی هستند و این یک امر واقعی و حقیقی است، تابع قرارداد هم نیست و به همین جهت ثبات دارد و تابع شرایط هم نیست (15) .

برای اینکه ارزشهای انسانی در سازمان حاکم گردد، ابتدا باید آنها را بشناسیم و همچنین باید یاد بگیریم که چگونه باید این ارزشها را در وجود افراد حاکم کرد . تا افراد سازمان به این ارزشها متعهد شوند و آنها را به کار گیرند . اینجاست که ما احتیاج به مسائل انسان شناسی پیدا می کنیم . تا انسان را نشناسیم و ابعاد روحی انسان را درک نکنیم و زیر و بمهای روح انسان را نشناسیم، نمی توانیم بفهمیم که چگونه می شود یک فردی را متعهد بار آورد . حتی به این هم نمی شود اکتفا کرد; زیرا ما احتیاج داریم که زیر و بمهای روح انسان را بشناسیم . به هر حال در مسائل مدیریت باید انسان را شناخت، کمال انسان را شناخت و بعد انگیزه کار و فعالیت در او ایجاد کرد (16) .

لذا تحقیقات جامع و کامل درباره مدیریت به ویژه در زمینه مدیریت رفتار سازمانی، مترتب بر شناخت انسان است . حتی از دید اقتصادی و افزایش سودآوری هم نیاز به ارزشهای اخلاقی است و شناخت ارزشهای اخلاقی احتیاج به شناخت انسان دارد (17) .

ادامه دارد

پی نوشت:

1. CHARIESS MECOY, "MANAGEMENT OF VALUED", PITMAN INC, 1985, P, 11 PUBLISHING.

2. WILLIAMS, DOBSON, WALTER, "CHANAGNING CULTURE", INSTITUE FPERSONAL MANAGEMENT, 1989, P, 29.

3. CHARLES S.Mc COY, P. 12.

4) مکارم شیرازی، مدیریت و فرماندهی در اسلام، انتشارات هدف، چ 3، 1368، ص 16 .

5) مصباح یزدی، محمد تقی، تبیین مفهوم مدیریت اسلامی، مجموعه مقالات ارائه شده در چهارمین سمینار بین الملل مدیریت اسلامی، مرکز آموزش مدیریت دولتی، چ 1، 1372، ص 20 - 21 .

6) همان .

7) مطهری، مرتضی، امدادهای غیبی در زندگی بشر، انتشارات صدرا، ص 115 .

8) شریعتی، علی، جهان بینی و ایدئولوژی، مجموعه آثار شماره 23، چ 1، 1361، ص 6 .

9) مطهری، مرتضی، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، انتشارات صدرا، ص 63 .

10) همان .

11) همان .

12) همان .

13) نمازی، حسین، مقایسه تاثیر آموزه خداشناسی در شکل گیری اصول نظام اقتصاد اسلام و سرمایه گذاری، دانشگاه شهید بهشتی، نشریه اقتصاد، تابستان 1372، ص 5 - 31 .

14) مکارم شیرازی، همان، ص 18 .

15) مصباح یزدی، محمد تقی، پیش فرض هایی برای مدیریت اسلامی، دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، چاپ اول .

16) همان .

17) همان

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان