قسمت دوم
اشاره؛ در شماره پیش با عامل اول شادابی که اعتقاد به یگانگی خداوند ونظارت الهی بر کارها بود، آشنا شدید و اینک عامل دوم را به بررسی می نشینیم.
عامل دوم، توکل بر خداوند
توکل به معنای تکیه کردن واعتماد به دیگری است(1) و نیز به مفهوم مسلط کردن کسی است بر کاری تا او ـ به جای خود شخصی ـ کار را انجام دهد. توکل بر خدا به معنای اظهار ناتوانی خود وتکیه بر اوست، متوکل بر خدا کسی است که در عین تلاش و کوشش، کار خود را به خدا واگذار نموده و حل مشکلات خود را از او می خواهد و می داند که خداوند مسؤول روزی و کار اوست. کسی که دارای روحیه توکل است، هرگز یأس و ناامیدی را به خود راه نمی دهد، در برابر حوادث سخت، مقاوم است.
توکل با این محتوای عمیق، روحیه شادابی در انسان به وجود می آورد. روحیه ای که همواره توأم با تلاش و کوشش است، نه تنبلی و فرار از مسؤولیت.
خداوند در چند آیه به مؤمنان دستور می دهد که تنها به او توکل کنند و اعتماد و اتکایی به غیر او نداشته باشند:
وعلی الله فلیتو کل المؤمنون (آل عمران ـ 122 و 160، مائده ـ 11، توبه ـ 51، ابراهیم ـ 11)«مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.»
مؤمنان آنچنان افق فکرشان بلند است که از تکیه کردن بر مخلوقات ضعیف و ناتوان ـ هر قدر هم به ظاهر عظمت داشته باشند ـ امتناع می ورزند. آن ها هرچه از اقیانوس بی کران هستی می خواهند، از خدا درخواست می کنند. با اینکه از اسباب و امور عادی کمک می گیرند، ولی سبب اصلی را خدا دانسته، هر تأثیری از این اسباب را به خواست خدا می دانند و بهره بردن از اسباب را عین توحید می دانند. ضمن آکه دست نیاز پیش هرگز دراز نمی کنند و همیشه با عزّت زندگی می کنند.
اکنون به چند آیه که توکل و اتکای به خدا در آن ها مطرح شده است بنگریم. خداوند می فرماید:
«آنان که برخی از مردم به ایشان گفتند: سپاهی از مردم برای جنگ با شما گرد آمده اند، پس از آنان بترسید. اما این سخن بر ایمانشان افزود و گفتند خدا ما را بس است و نیکو حمایت گر و پشتیبانی است.»(آل عمران،173)
انسان برای مبارزه با سختی ها که گاه گاه در زندگی او رخ می نماید و نیز رویارویی با دشمنان و توطئه گران، نیازمند تکیه گاهی محکم و استوار است که با تکیه بر او بر دشمنان و سختی ها بدون احساس خستگی پیروز شود. این تکیه گاه، خداوند است که باور به انحصار مالکیت خداوند بر غیب هستی و آگاهی از کردارهای انسان، به وجود آورنده نشاط و وادار کننده آدمی به پرستش خدا و سپردن امور خویش به اوست.(2)
فرد شاداب، شکست را مقدمه پیروزی و سختی را طلایه آسانی می داند.
امام صادق( علیه السلام ) می فرماید:«غنا (بی نیازی نفس) و عزت در حرکتند، هرگاه به توکل رسیدند (آرام می گیرند و) آنجا را وطن خود قرار می دهند»(3)
حضرت موسی( علیه السلام ) برای ایجاد نشاط در قوم بنی اسراییل، به آنان گفت:
«ای قوم من اگر شما به خدا ایمان آورده اید و در ایمانتان راستین هستید بر او توکل و تکیه کنید، از امواج طوفان بلا و از لشکریان فرعون نهراسید. کسی که ایمان به خدا دارد و در برابر فرمان او تسلیم است، در مشکلات و تنگناها بر خدا تکیه می نماید، که توکل بر خدا مایه پایداری در دشواری ها بوده، او را بر هر امری قادر و توانا می گرداند. مؤمن حقیقی کسی است که در مقام عمل تمام دستورات الهی را بی چون و چرا بجا آورد و امور حال و آینده را به خداوند سپرده و غیر او راتکیه گاه خود قرار ندهد.»
قوم موسی( علیه السلام ) پس از توصیه او، اعلام داشتند: ما تنها بر خدا توکل کرده، جز او بر احدی تکیه نمی کنیم. آنان در نتیجه توکل، درخواستی از خدوند کردند که لباس ذلت و ضعف را از آن ها کنده وآن ها را از قوم کافر و ستم گر فرعون نجات دهد.(4)
خداوند در آیه دیگری واگذاری کار را به خود چنین بیان می کند:
«و من امر و کار خود را به خدا واگذار نمودم که خدا نسبت به بندگان بیناست.»(غافر، 44)
«تفویض» امر به خدا یعنی کارها را به او واگذار کردن می باشد، نه بدین معناست که انسان دست از کار و کوشش بدارد، بلکه باید نهایت تلاش و جهد را به کار گیرد و هنگامی که در برابر موانع سخت قرار گرفت وحشت نکند. در نتیجه تفویض با «توکل» و «تسلیم» معنایی نزدیک به هم پیدا می کنند، با این تفاوت که در «تفویض»، بنده همه امور خود را به خدا برمی گرداند و در «توکل» خدا را وکیل خود قرار داده تا هر تصرفی را خواست در امور او بکند، و در «تسلیم» بنده رام و مطیع محض خداست، هر امری که خدا بفرماید او به جا می آورد. پس «توکل»، «تفویض» و «تسلیم» سه مرحله و سه مرتبه از عبودیت خداوند است.(5)
حضرت علی( علیه السلام ) می فرمایند: «ایمان دارای چهار رکن است:1ـ راضی بودن به قضای الهی 2ـ توکل کردن برخدا 3ـ تفویض و واگذار کردن کارها به خداوند 4ـ تسلیم و مطیع فرامین الهی بودن»(6)
در روایتی که از امام صادق( علیه السلام ) نقل شده، اثری زیبا بر واگذار کردن امور به خدا به چشم می خورد، حضرت فرمود: «کسی که کار خود را به خدا واگذارد در راحت ابدی و زندگی جاودانه پربرکت است، و کسی که خود را حقیقتا به خدا واگذارد برتر از هر همتی(تصمیمی) غیر خدا است.... و نیز هر صبح و شام از بلایای دنیوی و اخروی سالم می ماند.»(7)
حضرت علی( علیه السلام ) می فرمایند: [خداوند] اسلام را برای گروندگانش رمز امنیت،...و برای آن که توکل کند تکیه گاه، و هر کسی را که کار خود به او سپارد آسایش، و برای کسانی که صبر پیشه کنند، سپر قرار داد.»(8)
اتّکا به خداوند حامی مؤمنان و عامل تقویت کننده بنیه روحی آنان در شرایط دشوار می شود. پذیرش ولایت خدا مستلزم توکل و اتکا به او در هر حال و همه امور بوده و از بین برنده هر نوع سستی و تنبلی در انجام وظایف دینی شده، زمینه ساز یاری و نصرت الهی و غلبه بر دشمن می شود. توکل به خدا از ویژگی های مؤمنان، و لازمه ایمان به قدرت مطلقه خداست، و از طرفی پوچی و ناتوانی تمام خواسته ها و قدرت ها در مقابل خواست و قدرت الهی را نشان می دهد، زیرا که پیروزی و شکست تنها منوط به خواست و قدرت خداوند است.(9)
از مجموع مطالب به دست می آید که توکل دارای مفهومی هماهنگ است که آن زنده کننده و به وجود آورنده روحیه شادابی در انسان است. قرآن هرگاه خواسته بشر را وادار به عمل کند و ترس ها ونگرانی ها را از او دور سازد ـ که از
جمعیت فراوان نترسد ـ وظایف خود را به جا آورد و همیشه حقیقت را بگوید، توکل را مطرح می کند، این مفهوم عکس آن چیزی است که میان مردم مرسوم شده است که توکل را یک مفهوم مرده پنداشته، هرگاه می خواهند از بار وظیفه و مسؤولیت شانه خالی کنند، به اتکای الهی دامن می زنند و خود را موکّل می دانند.(10)
در صورتی که توکل یک امر قلبی است، انسان درعین این که در دل بر خداوند تکیه دارد، کارهای خود را به او وامی گذارد اما با نشاط به تلاش و فعالیت اقدام می کند، زیرا می داند که خداوند بر اساس حکمت خود کارها را با اسباب انجام می دهد و حکت الهی ایجاب می کند که امور این عالم با امکانات مادی پیش برود.
به دیگر عبارت، توکل برگرداندن توجه از آفریده به آفریدگار یکتا، و اعتقاد به تصرف حکیمانه او در امور جهان است. ویژگی های افراد متوکل را در اموری چون امیدواری به خداوند، معنا دادن به اتفاقات و رویدادها، داشتن تعهد نسبت به انجام وظیفه و... متبلور می بینیم.
گفت آری گر توکّل رهبر است |
این سبب هم سنت پیغمبر است |
گفت پیغمبر به آواز بلند |
با توکل زانوی اشتر ببند |
گر توکل می کنی در کار کن |
کشت کن، پس تکیه بر جبار کن(مولوی) |