مصاحبه ای کوتاه با مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای در کاتالوگ سومین جشنواره فیلم فجر (سال 1363) به چاپ رسید که حاوی دیدگاه های رهبر معظم انقلاب درباره سینما بود.
برای سینما در جمهوری اسلامی چه جایگاهی قائل هستید، به نظر شما بود یا نبود سینما در جامعه تا چه حد می تواند اهمیت داشته باشد؟
بسم الله الرحمن الرحیم، مسأله سینما یک مسأله مستقل از کل مسائل هنر نیست. همان طور که برای همه شعبه های فرهنگ، ارزش فراوانی قائلیم برای رسیدن به مقاصدی که جزو ایده آل های نظام جمهوری اسلامی است طبیعی است که برای هنر به عنوان یک وسیله برتر و برای شاخه های هنر به عنوان انواع این وسیله، ارزش های خودشان را در حد کارآیی شان قائلیم. راجع به خصوص سینما (یعنی شما راجع به هر یک از شاخه های هنر که از من سؤال کنید قاعدتا) پاسخ من این خواهد بود. آن سینمایی که حامل پیام مورد قبول است و مقصود مورد تصدیق و تأیید اسلام و انقلاب را حاصل می کند، با آن خیلی موافقیم و آن سینمایی که در جهت ضد این مقصود حرکت می کند، بودنش را به مصلحت هم نمی دانیم و هیچ برایش ارزش قائل نیستیم و آن که حالت خنثی داشته باشد (اگر فرض کنیم یک حالت خنثایی هم وجود دارد و از این صرف نظر کنیم که بالاخره هر فیلمی یک پیام مستقیم یا غیرمستقیم با خودش دارد و کم تر می شود فرض کرد که هیچ پیامی نداشته باشد ولو به صورت غیرمستقیم) آن هم حکمش از نوع حکم وافی به مقصود و وافی به ضد مقصود دانسته می شود. بنابراین سینما اگر سینمای مطلوب باشد خیلی برایش ارزش قائلیم؛ از بسیاری از شاخه های دیگر هنر بیش تر قائلیم. از بسیاری از شاخه های دیگر هنر بیش تر ارزش دارد، به خاطر این که چگونگی ابلاغ پیامش از بسیاری از شاخه های دیگر هنر بهتر و برجسته تر و ارزنده تر است.
با توجه به این که بسیاری عقیده دارند وجه سرگرمی در فیلم های سینمایی باید مورد نظر باشد، به گمان شما جاذبه های فیلم و مسأله پیام مطرح در آن چه رابطه ای باید با هم داشته باشند؟
البته مسأله جاذبه در فیلم یک چیز اصلی است و نمی توان جاذبه را در فیلم ندیده گرفت، در حالی که واژه سرگرمی را، خیلی واژه خوبی نمی دانیم و بهتر است به کار هم نبریم. دلمان می خواهد که هیچ چیزی به آن معنی، سرگرم کننده نباشد بلکه آگاه کننده و هشیار کننده باشد؛ اگر چه مجذوب کننده هم باشد و هیچ منافاتی ندارد که هم آگاهی بخش باشد، هم مجذوب باشد. بنابراین حالا کلمه سرگرمی را به کار نمی بریم اما جاذبه در فیلم، یک عنصر اصلی است یعنی اگر فرض کنیم که یک فیلمی برترین پیام ها را داشته باشد اما جاذبه لازم را نداشته باشد، گویی که هیچ کار انجام نشده است؛ مثل این است که انسان در یک اتاق در بسته بنشیند و بهترین مطالب را با یک بیان که چندان قابل فهم نیست، بیان کند. منتها در ذهن یک عده، یک اشتباهی وجود دارد که این اشتباه را خوب است برطرف کنیم و آن این است که بعضی ها خیال می کنند که پیام (در این جا مقصود ما و آن چه به نظر ما محترم و ارزشمند است، پیام انقلاب اسلامی ماست) اگر قرار شد در یک فیلمی باشد، این فیلم به همان اندازه باید پیه بی جاذبگی را به تنش بمالد؛ گویی خیال کرده اند که جاذبه داشتن یک فیلم با پیام داشتن آن منافات دارد. یعنی یک فیلم اگر اسلامی شد و اگر انقلابی شد باید قبول کرد که مقداری بی جاذبه است و به عکس اگر چنان چه اسلامی نبود و انقلابی نبود، حتما با جاذبه است. این معادله درستی نیست، یک چنین فرمولی را ما قبول نداریم. گاهی می شود که خود پیام جاذبه می بخشد؛ یعنی حتی محتوا، گاهی تکنیک را تحت تأثیر قرار می دهد، یعنی یک محتوای خیلی خوب، ضعف تکنیک را هم گاهی می پوشاند و بیننده حرفی را که دوست می دارد و چیزی را که برایش دلنشین هست می گیرد و آن قدر برایش جالب و جاذب است که حتی ضعف تکنیک را هم متوجه نیست. بنابراین من این جوری می خواهم بیان کنم که آن چه در فیلم و سینما برای ما اصل است، پیام است یعنی شما به عنوان یک فرد انقلابی اصلاً چرا برای سینما کار می کنید؟ اگر چنان چه قرار باشد این سینما محتوای انقلابی نداشته باشد و یا محتوای اسلامی نداشته باشد، باز هم برای سینما کار خواهید کرد؟ روشن است که نه. پس کسی که با انقلاب هم ساز هست و هم دل، سینما را برای محتوایی می خواهد که از این انقلاب الهام گرفته است. در این که شکی نیست، در درجه اول این برای ما مطرح است منتها می دانیم اگر بخواهد این سینما، این پیام را هم برساند، لازم است که یک جاذبه ای داشته باشد. پس جاذبه به عنوان یک ابزار اجتناب ناپذیر است و محتوا برای ما یک هدف و مقصد است، اگر چنان چه بهترین مضامین در یک شعر بد ریخته شود، اثر مطلوب را نخواهد بخشید پس ما در یک شعر نمی توانیم مضمون را درجه دوم بگیریم؛ خیر، مضمون در درجه اول است. منتها آن مضمون خوب بدون تکنیک خوب شعری اصلاً امکان پذیر نیست، یعنی امکان پذیر هست اما فایده ای ندارد، مفید نیست و تبلیغ را که کار اساسی هنر هست نمی توان نفی کرد.
به نظر شما چه نوع فیلمی غیر قابل نمایش است؟ به عبارت دیگر، چه عواملی در یک فیلم باعث می شود که قابل نمایش نباشد؟
من فکر می کنم که اگر ما «باید»های فیلم فارسی را بدانیم، «نباید»ها به خودی خود برای ما روشن می شود و ما باید به مرور در پاسخ به این سؤالات، «باید»های فیلم فارسی را پیدا کنیم. در مورد «نباید»ها من می توانم همین اندازه بگویم هر چیزی که ضدارزش های به خورد سینمای فارسی گذشته رفته را احیا کند یا تشدید کند، یکی از نبایدهاست، چیز بدی است. هر فیلمی که به معارضه با ارزش های اسلامی برخیزد، این فیلم به نظر ما یک فیلم بد به حساب می آید. پس معارضه با ارزش های اسلامی و معارضه با فطرت سالم انسانی و معارضه با ارزش هایی که برای مردم و تکامل آن ها مفید و لازم است، جزو منفی ترین خصوصیات یک سینماست و این ها را قبول نداریم. از این ها که بگذرد ما به هر سینمایی یک نمره موافق می دهیم. منتها نگاه می کنیم ببینیم در چه مرحله ای قرار دارد، نمره را با آن حساب می کنیم.
دست اندرکاران قدیمی سینما در رده های مختلف به دوگروه تقسیم می شوند: گروهی که عهده دار وجه فرهنگی سینما هستند و گروهی که عهده دار وجه فنی و تکنیکی آن می باشند؛ در مورد گروه اول تیپ های مختلف وجود دارد، برخی شهرت به فساد دارند و برخی نه؛ برخی مخالف جمهوری اسلامی هستند و برخی از انقلاب تمکین می کنند، برخی نیز سینما را رها کرده اند.
در مورد طرز برخورد با این افراد، گروهی معتقدند به هیچ کدام نباید اجازه کار داد، بعضی معتقدند بین آن ها باید فرق قائل شد، گروهی هم معتقدند باید با کنترل و نظارت، به همه کار داد. به نظر شما با چنین افرادی چگونه باید برخورد کرد؟
این یکی از مسائل حساس و مورد پرسش از اوایل انقلاب بوده است. ملاحظه کنید اولاً در مورد دسته دوم که به تعبیر شماعهده دار وجه فنی و تکنیکی امور می باشند، شما هیچ سؤالی در مورد آن ها نکردید. بد نیست که چون در یکی دو سه جمله کوتاه می شود در مورد آن ها صحبت کرد، یک چیزی بگویم. حقیقت این است، کسانی که جنبه های فنی و تکنیکی سینما را عهده دار می شوند مثل فیلم بردارها یا گریم کننده ها یا متصدیان نور و این چیزها، این ها در شرایط کنونی در صورتی که بخواهند به مردم خدمت کنند و در خدمت مردم قرار بگیرند، از آن چه که امروز می کنند، بهتر هم می توانند کار کنند و ما می شنویم گاهی در بعضی از فیلم ها که برای افرادی که چندان با انقلاب هماهنگ نیستند دلنشین تر است، آن جاها بهتر مایه می گذارند و از هنر خودشان استفاده می کنند. بنابراین ما این تقسیم بندی را که شما می کنید همه را روی جنبه های محتوایی و به قول شما متصدیان وجه فرهنگی نبریم بلکه متصدیان وجه فنی و تکنیکی فیلم هم به نظر من می توانند مفید باشند، می توانند مفید نباشند و می توانند مفیدتر باشند. پس روی این ها هم، این سؤال باید مطرح شود که چه باید با این ها بکنیم؟ شاید من یک پاسخی در پایان بدهم که این ها را هم شامل بشود.
اما در مورد کسانی که وجه فرهنگی سینما را به عهده دارند، سینماگران کنونی ما دو دسته اند: یک عده بازیکن ها هستند؛ بازیگرها هستند که کارشان کار درجه دو است، در حقیقت اگر چه چشم را جذب می کنند اما بیش تر از آن ها کار کارگردان و سناریونویس و این ها مهم است و روی آن دسته باید بیش تر مطالعه کرد. اما سؤال شما به قرینه آن چه تا به حال بارها از من سؤال کرده اند، روی هنرپیشه ها، روی آن گروه اول است یعنی روی کسانی که در جلوی چشم ظاهر می شوند. من البته خیلی بازیکن های سینما را نمی شناسم، علت هم این است که در آن رژیم هیچ وقت فیلم تماشا نمی کردیم و حالا هم که می تواند فیلم های خوبی وجود داشته باشد فرصتی نداریم، مگر این که گاهی به زور ما را پای فیلمی بنشانند یک چیزی را ببینیم و الا یک چنین چیزی خیلی کم پیش می آید. لکن اجمالاً یک کلیاتی می توانم بگویم، بعضی هستند که از هنر خیلی بالایی هم برخوردار نیستند و شهرت آن ها بیش تر جنبه عوامی و شارلاتانی دارد و در عین حال در سابقه خودشان غرقه در نمودهای زشتند. این ها، بی گمان وقتی در فیلم حضور پیدا کردند، بهترین پیامی را که بخواهد از زبانشان خارج شود ضعیف می کنند. به این توجه کنیم که حالا من این را به عنوان فتوا به عدم استفاده از این ها نمی گویم. آن یک جای دیگر دارد که ببینیم در یک جمع بندی از این ها استفاده بکنیم یا نکنیم. آن بحث بعدی است اما من همین طوری که حساب می کنم می بینم حضور فلان هنرپیشه زن یا مرد که هر چی از او در ذهن مردم هست چیزهای بد است؛ مناظر بسیار زشت سکسی که از یادآوری آن یک جوان مؤمن یا یک آدمی که دارد در فضای انقلاب تنفس می کند هر چه قدر هم که حزب اللهی نباشد هیچ گونه احساس احترامی به او دست نمی دهد بلکه احساس انزجار به او دست می دهد. حالا این، چنانچه آمد قرآن را هم باز کرد و یک آیه قرآن هم معنی کرد، شکی نیست که مفهوم آن آیه قرآن و پیام او را ضعیف خواهد کرد یعنی مردم در باورشان درست نمی آید، مگر این که یک چیزهایی به این اضافه شود که حالا روی آن چیزها می شود فکر کرد.
پس این را ما بدانیم توی بازیگرها هستند کسانی که آن سوابق را هم خیلی ندارند، از لحاظ کار هنری و بازی در فیلم هم اگر بهتر از آن ها نباشند، کم تر نیستند؛ از این ها باید بیش تر استفاده شود و میدان برای حضور و ظهور جلوه های هنرمندی آن ها باز شود و بیش تر از چهره های جدید استفاده شود. یعنی شما، جوان هایی که استعداد دارند و می توانند یک هنرپیشه خوب باشند تشویق کنید و بیاورید در صحنه های هنری و از این ها استفاده بکنید. زیرا که اگر ما رو آوردیم به قدیمی ها و صحنه ها را با آن ها پر کردیم، این جوان انقلابی امروز اصلاً یک چنین فرصتی را برای خودش مشاهده نمی کند یا شاید ابا کند از این که در یک صحنه ای وارد شود (با فلان کسی که به او اعتقادی ندارد به خاطر آن سوابق) و با او هم بازی شده یا هم ردیف شود.
پس این عوامل و معیارها را در نظر بگیریم، معیار عدم تضعیف پیام های خوب با دهان ها و زبان هایی که از نظر مردم آلوده است. دوم، میدان دادن به کسانی که این آلودگی را ندارند و از لحاظ هنر هم سطح بالاتری دارند، هر چند که عوام پسند نباشند. سوم و مهم تر از همه میدان دادن به عناصر جوان و جدید و انقلابی و کسانی که فکر می کنند تحول انقلاب قدرت این را پیدا کرده است که حتی سینما را هم متحول کند و در صحنه های فیلم هم یک نوع تحول به وجود آورد و شخصیت ها را عوض کند؛ این ها میدان پیدا کنند و بیایند تا ما آینده بهتری داشته باشیم. در مورد کارگردان ها و سناریست ها، به اعتقاد من بخش اعظم این هنر دست این هاست. اعتقاد من این است که ما در بین این عناصر، آن کسانی را که آماده هستند که به انقلاب به معنای واقعی کلمه خدمت کنند، از وجودشان استفاده بکنیم واین خدمت شدیدا هوشمندانه باشد و همین توصیه را من نسبت به آن گروه اول که گروه فنی باشند (یعنی برخورد ما یک برخورد هوشمندانه باشد)، دارم.
فعالیت در زمینه تولید فیلم در کشور به سه طریق می تواند صورت گیرد: 1 فعالیت انحصاری بخش خصوصی 2 فعالیت انحصاری بخش دولتی و 3 فعالیت هر دو بخش دولتی و خصوصی. اولاً کدام یک از سه طریق فوق می تواند مطلوب تر باشد و ثانیا چه انتظاراتی از بخش دولتی و چه انتظاری از تولیدات بخش خصوصی دارید؟
از دولت، طبیعی است که انتظارات بیش تری داریم چون بخش خصوصی به سود خودش فکر می کند یعنی به سود تجاری خودش و دولت به عنوان یک مسؤول اقدام می کند و این از جمله عرصه هایی است که اگر در آن فقط سود مادی موردنظر باشد، بی شک منحرف خواهد شد. لذاست که فکر می کنم در سؤال قبلی یک مقداری پاسخ این سؤال داده شد. من اعتقادم این است که فعلاً در شرایط کنونی بخش خصوصی شاید خیلی مشوقی برای این کار نداشته باشد، اگر بخواهد اصول و معیارها و ضابطه هایی را که جمهوری اسلامی برای سینما در نظر می گیرد رعایت بکند.
از نظر کمی و کیفی چه تناسبی بین فیلم های ایرانی و خارجی می توان قائل شد. به عبارت دقیق تر، ما، به ازای چگونه فیلمی ایرانی، می توانیم از فیلم خوب خارجی صرف نظر کنیم و برای این که فیلم ایرانی به نمایش در آید تا چه حد می توانیم در مقابل اشتباهات فیلم ایرانی گذشت کنیم تا فیلم خارجی کم تری نمایش داده شود؟
در این سؤال تصور می شود که فرض بر این بوده ما هر جا که یک فیلم ایرانی را که از تکنیک مطلوب و در حد نصابی برخوردار نیست، می بینیم و یا به قول شما تحمل می کنیم، حتما به ازای او یک فیلم خارجی خوب حاضر و آماده هست که اگر این را ما تحمل نکردیم، فوری آن فیلم خارجی خوب را خواهیم دید. فرض سؤال ظاهرا بر یک چنین وضعیتی است. من فکر می کنم که این طور هم نیست که ما هر وقت با یک فیلم نه چندان خوب فارسی وقتمان را می گذرانیم، از یک فیلم خوب خارجی خودمان را محروم کرده باشیم. اولاً که من به شما بگویم ما با فیلم خارجی خوب مخالفتی نداریم، هر چی فیلم خارجی خوب هست شما بیاورید، اشکالی ندارد. اما فیلم خارجی خوب چه قدر هست؟ خوب با معیارهای شما، خوب با معیارهای انقلاب؟ چه قدر دارید؟ آن فیلمی که توی آن بدآموزی نباشد واز نظر محتوا و تکنیک و عدم تصادم با ارزش های اسلامی، فیلمی باشد که از نظر شما قابل قبول باشد، چه قدر در اختیار شما هست؟ من می گویم هر چه قدر دارید بیاورید و مطرح کنید و نشان بدهید و هیچ فیلم ایرانی را مانع آن قرار ندهید. اما بدانید که اگر همه فیلم های آن چنانی را بیاورید، باز شما خلأیی خواهید داشت که باید آن خلأ را با فیلم ایرانی پر کنید. در مورد فیلم ایرانی من می گویم ایده آل هایمان، یعنی مطلوب ایده آل هامان را در حد بالاتر قرار بدهیم. اما با توجه به واقعیت هایی که وجود دارد توقعات کنونی را کم کنیم، یعنی فیلم ایرانی که محتوای خوبی دارد ولو تکنیک ضعیفی هم دارد، ما این را رد نکنیم. امروز مسأله ما این است که ما در سینما می خواهیم محتوای فیلم، پیام انقلاب را داشته باشد. این برای ما همان طور که قبلاً هم گفتم اصل است. درست است که باید جاذبه داشته باشد، شکی نیست، و بگردید جاذبه دارترین آن ها را پیدا کنید ولی برای ایجاد این جاذبه هم تلاش کنید و تا وقتی که آن جاذبه به وجود نیامده، از آن که در حد بالای جاذبه نیست یک قدری تنازل کنید و قناعت کنید به آن چیزی که جاذبه کمتری هم دارد. ما با فیلم خارجی در صورتی که مطابق با مفهوم فرهنگ ما باشد هیچ مخالفتی نداریم اما من متأسفانه می شنوم آن ها حتی خوب نیست، نه فقط از لحاظ محتوا بلکه از لحاظ تکنیک هم چیزهای بسیار ضعیف و ملالت آور و خسته کننده ای است. من نمی بینم آن فیلم خوبی که محتوای خوب و تکنیک قوی داشته باشد، به وفور و در حد زیاد وجود داشته باشد تا این که ما فکر کنیم که اگر وارد کشور شد، بازار فیلم ایرانی را تعطیل می کند.
عملکرد سینمای ایران نشان دهنده رشد تولید فیلم ایرانی است، با عنایت به این که شش سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد، ارزیابی شما از سینمای ایران طی این مدت چیست؟
البته شش تا فیلم وقتی در سال 61 به شصت فیلم برسد، این یک رشد کمّی را نشان می دهد و خوب است. رشد کمّی این سه ساله همین طور که شما ذکر می کنید خوب بوده؛ از نظر رشد کیفی من نمی توانم الان نظری بدهم، چون درست مطلع نیستم و فیلم های این چند سال را درست ندیده ام، لکن روی آن حرف های قبلی تکیه می کنم. من می گویم اگر شما بخواهید سینمای فارسی رشد کند، دو چیز را باید در نظر بگیرید. یکی میدان دادن به عناصر با استعداد و نسبت به کشور و انقلاب، خودی. دوم ایجاد یک تحول در اصل سینمای فارسی، یعنی همان طور که اول اشاره کردم ضد ارزش هایی را که در سینمای فارسی نشان داده شده بود، هر طور هست باید این ها را بکشید بیرون. یعنی مستمع و بیننده را هم باید عادت بدهید که در فیلم، منتظر سکس و خشونت نباشد. حقیقتا یک هنر حقیقی را در فیلم دنبال کند. دنبال یک پیام حقیقی و دلنشین بگردد. اگر این کار انجام گرفت، تحول حقیقی در سینماست.
سینمای کشور تا چه میزان می تواند به استقبال تماشاگر متکی باشد؟
سینما مال تماشاگر است و شکی نیست که نمی تواند خودش را از تماشاچی جدا و منقطع کند، اما ضمنا نباید فراموش کرد که نقش هدایتی هم دارد مثل همه کسانی که مستمعی دارند، وجودشان برای مستمع است. پس نمی توانند نظر مستمع را ندیده بگیرند، چون فلسفه وجودی آن ها هدایت مستمع است. بین این دو، یک خط مستقیم وجود دارد که می توان با ظرافت آن خط را تعقیب کرد.
به نظر شما سوژه فیلم باید صرفا مسائل اسلامی، جنگی و انقلابی باشد یا می تواند سایر مضامین و مسائل اجتماعی را نیز در برگیرد و در نهایت این که به نظر شما اسلامی بودن فیلم به چه معناست؟
همه موضوعات می تواند اسلامی و غیر اسلامی باشد. حتی فیلم محمد صلی الله علیه و آله وسلم ، (یعنی شرح زندگی پیغمبر اسلام می تواند جوری ساخته شود که ضد اسلامی باشد.) پس نام فیلم محمد صلی الله علیه و آله وسلم و نقش اول داشتن محمد صلی الله علیه و آله وسلم در یک فیلم، هرگز به معنای اسلامی بودن آن نیست. همه موضوعات می توانند اسلامی ترتیب داده شوند. ما در مورد اسلامی بودن یک فیلم دو چیز را می خواهیم؛ یکی این که ارزش هایی که آن فیلم تلقین می کند، ارزش های اسلامی باشد؛ شما ببینید ارزش های اسلامی چه چیزهایی است و با کاوش مشخص می شود که ارزش های اسلامی یک عرض عریضی دارد و البته تعلیم دادن نماز، جزو ارزش های اسلامی است اما تعلیم دادن راستی و درستکاری و شجاعت و مقاومت هم یکی از ارزش های اسلامی است، پس هر چیز که این ها را آموزش دهد یک محتوای اسلامی را در حقیقت آموزش داده است. این یک جهت، جهت دوم این که فیلم با نمودارها و نمادهای غیر اسلامی همراه نباشد. گاهی می شود که فیلمی است که نماز خواندن را نشان می دهد ولی بازیگران فیلم با رفتارشان، با وضع نامناسب نگاهشان، یک ضد ارزش اسلامی را در حقیقت متجلی می کنند. یعنی این نکته هم به قدر نکته اول اهمیت دارد. یعنی متن فیلم، متن محتوا و حاشیه محتوا، هر دو باید اسلامی باشد.
آثار برگزاری چنین جشنواره ای جشنواره فیلم فجر چه می تواند باشد؟
این طور جشنواره ها خیلی خوب می تواند باشد، البته بیش تر تابع این است که شما چه ارزش هایی را بر این جشنواره حاکم کنید و چگونه آن را اداره کنید اما می تواند خیلی خوب باشد. اگر در این جشنواره ها ما وسیله ای بیابیم برای تشویق هنرمندان مستعد، یا راهی پیدا کنیم برای همکاری و تکمیل اطلاعات یکدیگر به وسیله هنرمندان ایرانی، یا وسیله ای پیدا کنیم برای آموختن شگردهای فنی فیلم سازی به عناصر علاقه مند و تازه کار و جوان، یا مطرح کردن و معرفی کردن عناصری که می توان به آن ها تکیه کرد و آن ها را معرفی کرد اگر یک چنین آثاری داشته باشد این جشنواره طبعا نتایج خوب خودش را داشته و مفید بوده است. البته در برخورد با اداره این جشنواره ها هم بی شک باید هوشمندانه عمل کرد.
یعنی گاهی ممکن است یک نفر را بخواهیم در همین جشنواره چهره کنیم که اصلاً (برخلاف معیارهای جمهوری اسلامی) جایز نباشد چهره کردن و معروف کردن یک شخص یا یک جهت گیری یا یک جریان. مجموعا با این جشنواره ها من موافقم.
جشنواره فیلم فجر بهتر است به صورت یک جشنواره داخلی ادامه یابد یا ترجیح می دهید که به صورت بین المللی و با حضور فیلم های خارجی در بخش مسابقه همراه باشد؟
آوردن فیلم های خارجی به اعتقاد من چیز بی ضرری است، بلکه در شرایطی می تواند مفید هم باشد، یعنی ارائه آن اثرهایی که شما نشان دادن آن ها را به مردم مفید می دانید در یک جشنواره چه ایرادی برای شما دارد؟ البته بیش تر روی آن فیلم هایی تکیه شود و فیلم هایی انتخاب شود که جنبه آموزشگری این فستیوال را حفظ کند، یعنی واقعا آموزنده باشد. یک کلاس باشد برای کسانی که در آن جا حضور پیدا می کنند. به اعتقاد من می توان یک چیزهای این جوری را در آن جا مطرح کرد.
آخرین سؤال؛ اگر ما سینمایی را که باعث انحرافات اخلاقی، اعتقادی و اشاعه دهنده فساد و فحشا و منکرات می باشد و هم چنین سینمایی را که ارزش های اسلامی را مورد تهاجم قرار می دهد، کنار بگذاریم و جلوی امکان نفوذ آن را بگیریم، سینمایی را که باقی می ماند می توان به سه دسته عمده تقسیم کرد:
الف: سینمایی که وجه سرگرمی آن غالب است.
ب: سینمایی که در خدمت تفکر اسلامی است.
ج: سینمایی که ملهم از تفکر و اعتقادات اسلامی است.
نظر شما درباره این سه نوع سینما با توجه به آن چه در بالا آمد چیست؟
دومی و سومی یک چیزند. آن چه ملهم از این تفکر است با آن چیزی که در خدمت او هست، دو چیز نیستند. هر آن چه که از تفکر اسلامی الهام گرفته باشد، بی شک در خدمت این تفکر قرار خواهد گرفت. بنابراین دو نوع خواهیم داشت؛ یکی آن سینمای سرگرم کننده که معنایش این خواهد بود: «پوچ»! هیچ چیز ندارد جز این که یک ساعتی انسان را مشغول به خود بکند و وقت انسان را بکشد، فقط این فایده را دارد و یک نوع سینمای دیگری که دارای یک محتوایی است که آن محتوا در جهت مردم و آرزوها و ایده آل های مردم است. طبیعی است که من دومی را انتخاب می کنم و اولی را رد می کنم، چرا؟ برای خاطر این که قبلاً شما گفتید آن سینمایی که احیا کننده ضد ارزش های اسلامی است، کنار گذاشته می شود. من می خواهم ببینم یک سینمایی که بی کاری و لغو را عملاً به انسان می آموزد، این در خدمت کدام ارزش اسلامی می تواند باشد؟ (آن هم کنار گذاشته شده، منظور سینمایی است که بیش تر جنبه سرگرمی داشته باشد(1)) بله مگر این که بگوییم جنبه سرگرمی قوی دارد. اما محتوا و پیام اسلامی هم دارد. طبعا چنین وضعی وجود داشته باشد. ببینید من که در پاسخ سؤال اول، آن جا که راجع به محتوا و جاذبه صحبت کردم همه حرف خودم را در این زمینه گفتم؛ ما وقتی که اصل را و ستون فقرات یک فیلم را محتوای فیلم می دانیم و پیامی که او می خواهد بدهد، بر روی آن دقت و تأکید می کنیم، طبیعی است که جاذبه فیلم (یعنی همان چیزی که جنبه سرگرم کننده به فیلم می دهد و آن را دلنشین می کند) با پیام هر دو به هم آمیخته است و تکمیل کننده یک هنر تمام هستند.
پی نوشت:
1. جمله داخل پرانتز، پاسخ مصاحبه کننده است.