گزارش
تکان دهنده ای از طرف سازمان عفو بین المللی از فلسطین اشغالی
سازمان
عفو بین المللی(منستی) اسناد مهمی پیرامون شکنجه و بدرفتاری با زندانیان فلسطینی،
از طرف رژیم صهیونیستی منتشرنموده و درآن نمونه های متعددی از سرگذشت تلخ و
تکان دهنده مبارزان فلسطینی را ارائه کرده است. با توجه به اهمیت این گزارش،
گوشه هایی از آن را با ترجمه از مجله «العالم » (شماره 554 و 557) از نظر
خوانندگان ارجمند می گذرانیم:
معاینه پزشکی
در
زندانهای اسرائیل، شخص زندانی، ظرف 24 ساعت (یا حداکثر 48 ساعت) پس از بازداشت،
مورد معاینه پزشکی قرار می گیرد و معمولا این معاینه توسط یکی از دستیاران پزشکی
زندان صورت می گیرد (وبه زبان عبری «هوفیش » نامیده می شود). روزنامه اسرائیلی
«داوار» در ماه مه 1993م گزارشی پیرامون «گواهی پزشکی سلامت زندانی » جهت استفاده
در مراکز بازجویی منتشر کرد. این گواهی پزشکیی، پزشکان زندان را ملزم می کند که
گواهی بدهند که فرد بازداشت شده قادر به تحمل زندان انفرادی، ممنوعیت از هرگونه
حرکت، پوشاندن سر و صورت و ایستادن سرپا به مدت طولانی می باشد. در اثر اعتراضها و
مخالفتهای گروههای زیاد و از آن جمله روزنامه نگاران اسرائیلی و جمعیت های محلی
دفاع از حقوق بشر، هیات پزشکی اسرائیلی دستور لغو این گونه گواهی پزشکی را صادر
کرد. دولتمردان اسرائیلی گفتند: دستور استفاده از گواهی پزشکی از روی اشتباه صادر
شده بوده است!.
اما الغای
گواهی پزشکی چیزی از واقعیتها را عوض نکرد زیرا یکی از نتایج و اهداف اساسی گواهی
پزشکی، سنجش میزان تحمل و مقاومت زندانی در برابر شکنجه است که هنوز هم به قوت خود
باقی است.افراد هیات پزشکی زندانهای اسرائیل در سال 1995م در پاسخ سؤالات
نمایندگان سازمان عفو بین المللی تاکید کردند که هیچ اقدامی در جهت توجیه بازجویان
و راهنمایی آنان دربرخورد با زندانیان انجام نداده اند.
با این
حال معاینه و تشخیص وضع سلامت و تندرستی زندانی در زندانهای اسرائیل، مورد
بهره برداری فراوانی قرار می گیرد که در واضح ترین صورتش در برخورد خاص با
زندانیانی که از مشکلات جسمی خاصی رنج می برند جلوه گر می شود زیرا این گونه افراد
نیز مورد شکنجه قرار می گیرند گرچه نحوه شکنجه بر حسب وضع مزاجی زندانی تفاوت
می کند.
موسی
مشارقه، جوان 26 ساله ای که در رشته اقتصاد از دانشگاه فارغ التحصیل شده، یکی از
کسانی است که در زندان «رام الله » مورد شکنجه قرار گرفت. در ماه مارس 1995م، سه
ساعت بعد از آن که او بازداشت شد، پزشک زندان او را مورد معاینه قرار داد ولی چون
او از بیماری ریوی رنج می برد مانند اکثر بازداشتیها با پوشاندن سر و صورت با
کیسه های بسیار بدبود روبرو نشد، بلکه برای او دستگاه استنشاق «فنتولین » آوردند
اما بازجویان عینکهای سنگین و تیره ای به چشم او زدند که عینا اثر همان کیسه ها را
داشت یعنی نوعی حالت گیجی و عدم تشخیص زمان و مکان!!. همچنین دستهای او را -برخلاف
معمول که دست زندانیان را از پشت می بندند- از جلو با زنجیر بستند و این، به خاطر
این بود که او بتواند از دستگاه تنفس استفاده کند. موسی مشارقه طی شهادتش در مورد
شکنجه های معمول در زندانهای اسرائیل، گفت: او را مدتهای طولانی از خواب محروم
کردند (زیرا جز در تعطیلی آخر هفته و جز یک یا دو ساعت در ظرف 48 ساعت، اجازه خواب
نداشت)در این مدت او را مجبور کردند با وضع بسیار بد و ناراحت کننده بنشیند علاوه
بر این، در سلول انفرادی زندانی شد و در معرض سرمای بسیار شدید قرار گرفت، همچنین
چندین بار او را به شدت تکان دادند و نیز مورد تهدید به قتل یا ربودن افراد
خانواده اش قرار گرفت ولی می گوید: برعکس رفتار اسرائیلیان با اکثر زندانیان، هر
وقت آب می خواست، به او آب می دادند.
عیادت پزشکی زندانیان
هر فرد
بازداشتی که پس از انتقال به زندان مورد بازجویی قرار می گیرد، در بخش خاص و
مستقلی از زندانی یا بازداشتگاه، جدا از دیگران نگاه داشته می شود، اعم از این که
توسط اداره زندانها بازداشت شده باشد یاتوسط ارتش یا پلیس. فقط در این بخش که
زندانی مورد شکنجه قرار نمی گیرد، پزشکان او را مورد معاینه و عیادت پزشکی قرار
می دهند.
کسانی که
با شیوه «شبح » مورد شکنجه قرار گرفته اند، می گویند: درحال شکنجه نوعی احساس
بی رمقی و بی حالی می کردند گویی خون در عروقشان منجمد شده و دو دستشان قطع شده
بود. یکی از انواع شکنجه از طریق فشار روانی، این است که زندانیان را تهدید
می کنند که از مرحله بازجویی رهایی نخواهند یافت مگر آن که دچار نقص عضو یا جنون
شوند یا مبدل به جنازه بی جان گردند! (معمولا همراه با تهدید سوم، نام افرادی را
می برند که در مدت بازداشت، در زیر شکنجه مرده اند!). زندانیان می گویند: عیادت
پزشکان یا دستیارانشان در مورد زندانیان، معمولا سریع و زودگذر است. ضمنا آنان
لباس افسران زندان را می پوشند و به ندرت به زبان عربی سخن می گویند. البته این
شرایط و جو را به این منظور ایجاد می کنند که زندانی هرچه بیشتر احساس غریبی و
تنهایی کند!.
عبدالرحمن
احمد یکی دیگر از زندانیان اسرائیل است که در روز 15 ماه فوریه 1996م بازداشت شد و
در بازداشتگاه «مسکوبیه » در قدس (که به نام مجمع روسی معروف است) مدت چهل روز
مورد بازجویی قرار گرفت. او ضمن اقرار رسمی خود گفته است: او را به شدت تکان
دادند، دستهایش را از پشت بستند و سپس مجبور کردند در یک صندلی بسیار کوچک بنشیند.
وی در مورد وضع خود درحال بازجویی می گوید:
«احساس
کردم که شکمم پاره پاره، و کمرم تکه تکه می گردد، دچار تهوع شدم و لباسهایم آلوده
شد». روزی مرا نزد پزشک فرستادند ولی او مرا معاینه نکرد و فقط دو قرص به من
داد!... بازجویان مرتب مرا تهدید می کردند که به بیماریهای گوناگون مبتلا خواهم شد
و اضافه می کردند: می بینی که ما کارمان را به این منظور شروع کرده ایم...!.
«خالد
فراج » دانشجوی دانشگاه بیرزیت، زندانی دیگری است که در روز 12 مارس 1995
بازداشت شده است او می گوید: در مدتی که به شیوه «شبح » مورد شکنجه و بازجویی قرار
گرفته مدت طولانی او را از خواب محروم کردند و ضمن بازجویی مجبور کردند روی صندلی
بدون پشتی بنشیند درحالی که مرتبا او را به عقب تکان می دادند. همچنین در مدت
بازجویی مجبور کردند روی پنجه های پا بایستد و به سؤالات افسر بازجو که هر 6
ساعت یک بار عوض می شد، پاسخ بدهد. او وضع خود را در این مدت چنین توصیف می کند:
«طی 10
روز بازجویی حالم به هم خورد و دچار تهوع و استفراغ شدم ولی مرا برای معاینه نزد
پزشک نبردند. در بازداشتگاه مسکوبیه سه بار بیهوش شدم و هر بار مرا به هوش آوردند
ولی پزشکی برای معاینه من نیاوردند. باز یک بار دچار اغما شدم، یکی از ماموران
پلیس به نام .... را آوردند و او به صورت من آب ریخت و در واقع تمام بدنم را خیس
کرد، آنگاه مرا برای معاینه بردند. دستیار پزشک نیز، به جای معاینه آب بر سر من
ریخت! سپس چیزی در بینیم گذاشتند تا به هوش بیایم، آنگاه مرا به شبح برگرداندند و
تا روز یکشنبه یعنی تا سه روز به همین حال باقی ماندم، درحالی که از شدت سرما و
رطوبت لباس رنج می بردم.
در بیمارستان زندان
به رغم
آنکه مسؤولان پزشکی در بیمارستان تاکید می کنند که آنها از ماموران درخواست
کرده اند که هر وقت زندانیان در وضع دشواری قرار دارند، زنجیرها را از دست آنها
باز کنند دستهای زندانیان بدون هیچ انگیزه امنیتی با زنجیرهای آهنی به تخت آنها
بسته می شود و بازجویان اجازه دارند وارد بیمارستان شوند و در آنجا نیز از
زندانیان بازجویی کنند.
یک هفته
پس از فوت «عبدالصمد حریزات »، به خانواده او اجازه دادند پیکر او را ببینند.
براساس گزارش طبی که بیمارستان صادر کرد، شبی که او را به بیمارستان آوردند، دچار
مرگ مغزی شده بود و پس از چهل ساعت بیهوشی، درگذشت. افراد خانواده او گفتند:
دستهای او را در بیمارستان «هداسا» در منطقه «عین کارم » در قدس با زنجیر به
خت بسته بودند.
حالت بیهوشی
در اثر تکان شدید، ضمن بازجویی باری زندانی دیگر به نا م «باسم تمیمی » نیز پیش
آمد. او متولد 1967 بود و در 9 اکتبر 1993 بازداشت شد. دو روز پس از آنکه وی در
بیمارستان «هداسا» به هوش آمد، یکی از افسران سازمان امنیت ملی به سراغ او آمد. او
می گوید: «روز دوم بود که به هوش آمده بودم که وکیل مدافع من، «جواد پولس »، به
دیدنم آمد، من تازه از طریق او آگاه شدم که یک جراحی 9 ساعته در مورد من انجام
داده اند. و من به مدت 5 روز درحال بیهوشی بوده ام. روز بعد (17 اکتبر 1993) افسری
به دیدن من آمد، او شروع به گفتگو با من کرد و گفت: اگر اطلاعاتی که او می خواهد
در اختیارش بگذارم به زودی با همان شروطی که من قبلا تعیین کرده بودم آزاد خواهم
شد.
آن روز
باسم تمیمی را به بازداشتگاه مسکوبیه برگرداندند اما بازداشتگاه به علت وخامت
مزاجی او از پذیرش وی خودداری کرد، از این رو او را به بیمارستان زندان «رمله »
منتقل کردند و در روز 6 دسامبر 1993 او که هیچ جرمی نداشت، آزاد شد.
گزارشهای دروغین
روز 3 - 4
ماه مه 1993 نیز «نادر قمصیه » بازداشت شد. گفته شده است که او از 7 تا 11 ماه مه
در بازداشتگاه «ظاهریه »، طی جلسات متعددی مورد شکنجه واقع شد. در این مدت او را
مجبور می کردند مدت طولانی به حالت خمیده مثل رکوع بماند درحالی که دستهایش را از
پشت بسته بودند و ضربات پی درپی به صورت، شکم و اعضای تناسلی او وارد می کردند.
روز 10 ماه مه اعضای تناسلی او به شدت متورم شد و در روز 11 همان ماه او را نزد
پزشکی بردند تا معاینه اش کند، عصر همان روز او به بیمارستان «سوروکا» منتقل شد.
اسناد مربوط به ترخیص او از بیمارستان حکایت از تورم بیضه های او می کند و اضافه
می نماید که دو روز پیش، ضربه هایی بر بیضه های نادر قمصیه وارد شده است.
در یک
نامه خطی نظامی به تاریخ 17 ماه مه که از بازداشتگاه ظاهریه صادر شده است (واحتمال
می رود که به درخواست همان افسر تنظیم شده و نویسنده آن همان پزشک است که گزارش
قبلی را نوشته است)، چنین آمده است:
«طبق
اظهارات مریض وی دو روز پیش از این که به اطاق اورژانس آورده شود، از نردبان سقوط
کرده است[!] و معاینه پزشکی وجود تورم خونین موضعی را در محل بیضه های وی نشان
می دهد، به نظر می رسد چیزی که به آن محل اصابت کرده بین 2 تا 5 روز پیش از معاینه
او در اطاق اورژانس بوده است ».
اما نادر
قمصیه گفت: هیچ وقت به پزشک نگفته است که از نردبان سقوط کرده است، او اضافه کرد
که دربازداشتگاه ظاهریه از هیچ نردبانی بالا و پائین نرفته است.
اصولا هیچ
وقت حادثه ای مثل سقوط از نردبان این گونه صدمه، و در این موضع از بدن به وجود
نمی آورد!.
تکان شدید
در 22
آوریل 1995 یکی از زندانیان به حالت اغماء افتاد، او کسی جز عبدالصمد حریزات نبود
که 15 ساعت پس از بازداشت، در اثر شکنجه، بیهوش شد و پیش از آنکه به هوش آید بعد
از 3 روز در بیمارستان درگذشت. سازمان پزشکان مدافع حقوق بشر که مرکز آن در
«بوستون » قرار دارد از «پرفسور دریک باوندر»، استاد پزشکی قانونی در دانشگاه
«داندی » در اسکاتلند درخواست کرد که از طرف خانواده متوفی در تشریح جسد وی برای
تشخیص علت مرگ، شرکت کند. پرفسور باوندر در مورد شرکت و نظارت خود در تشریح جسد
عبدالصمد گزارشی منتشر کرد که در آن آمده است: مشخص شد که عبدالصمد حریزات در اثر
خونریزی مغزی زیر پوست خارجی مغز درگذشته است، و حتما این خونریزی در اثر تکان
شدید رخ داده است. در ادامه گزارش باوندر آمده است:
«این گونه
خونریزی معمولا در اثر تکان خوردن و حرکت شدید و ناگهانی سر عارض می شود زیرا در
اثر شدت تکان شدید، رگهای خونی باریک بین مغز و سطح داخلی جمجمه پاره می شود، از
این رو نوع صدمه ای که به قسمت بالایی سینه او وارد شده و وجود خونریزی زیر پوسته
خارجی مغز نشان می دهد که ضربه ای که وارد شده، تکان شدید بوده است.
تحقیقات
پلیس نشان داد که عبدالصمد حریزات بین ساعت 45/4 صبح و ساعت 10/4 عصر که از هوش
رفت و بازجویی متوقف شد، 12 بار توسط چهار نفر از باجویان مورد تکان شدید قرار
گرفت و در 2 بار آخر، او را گرفته بودند و تکان می دادند.
از لابلای
گزارش پلیس استفاده می شود که مقررات کمیته تحقیق و بازجویی از بازداشت شدگان
اجازه می دهد که با گرفتن از یخه پیراهن متهم، او راتکان دهند اما اجازه تکان او
را با گرفتن از دو شانه وی نمی دهد.
یکی از
دستیاران پزشکی، بلا فاصله پس از بیهوشی عبدالصمد حریزات او را معاینه کرد ولی به
هیچ یک از پزشکان پیشنهاد نکرد که او را معاینه کند. او دوساعت پیش از انتقال به
بیمارستان درحال اغما بود.
پس از مرگ
عبدالصمد حریزات بحث و جنجال عمومی، پیرامون شکنجه، به ویژه استفاده از شیوه تکان
شدید به عنوان یکی از انواع شکنجه، برانگیخته شد. در 16 ماه اوت 1995 کمیته وزراتی
که بر سازمان امنیت ملی نظارت دارد، اعلام کرد که ممکن است در مورد زندانیان از
شیوه تکان شدید استفاده کرد مشروط بر این که قبلا در این مورد از رئیس سازمان
امنیت ملی اجازه گرفته شود.
در 11 ماه
ژانویه 1996، دیوان عالی دستور توقف استفاده از شکنجه جسمی در مورد یکی از
زندانیان بنام «عبدالحلیم بلبیسی » راملغی اعلام کرد، او مورد شکنجه واقع شده بود
و اعتراف کرده بود که در بعضی از اماکن، بمب گذاشته است. دادگاهی که او را محاکمه
می کرد به این دستاویز استناد می کرد که ممکن است او اطلاعات بیشتری بیش از
اقدامات تجاوزاکارانه بر ضد اسرائیلیها داشته باشد. «آندره روزنتال »، وکیل مدافعی
که از عبدالحلیم بلبیسی دفاع می کرد، به شیوه تکان شدید درمورد زندانیان استناد
کرد که قبلا گفتیم باعث مرگ یکی از زندانیان شده بود، او خواست که دستور توقف
این گونه شکنجه صادر شود، اما درخواست او با مخالفت روبرو شد.
در این
زمینه باید تاکید کنیم که مواردی که سازمان عفو بین المللی گزارشهای آنها را
دریافت کرده تنها موارد معدودی را تشکیل می دهد و اکثر آنها از مواردی است که
تبلیغات، پیرامون آنها متمرکز شده است اما نمونه های فراوانی دیگری از شکنجه در
زندانهای اسرائیل هست که افراد شکنجه شده تنها در جلسات خصوصی از آنها سخن
می گویند زیرا بر این باورند که انتشار این اخبار هیچ فایده ای در جلوگیری از
خشونت اسرائیلیها ندارد.
دنباله
دارد