شناسه : ۳۵۳۳۸۰ - پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۲۲:۵۸
ترس نداشتن از جنگ
ابن ابی
الحدید روایت
می کند: هنگامی سپاه امیرمؤمنان علی(ع) در جنگ صفّین بر شریعه آب مسلّط شدند و چند روزی
موقعیت جنگ به نفع آن حضرت به پیش می رفت، در چنین فرصتی، حضرت علی (ع) از فرستادن لشگر به میدان دست نگه داشته بود،
به طوری که بعضی از یارانش
به آن حضرت عرض کردند: «آیا ما را از کوفه به نزدیک شام کشانده ای که اینجا را وطن خود سازیم؟ تا آنجا ...
ابن ابی
الحدید روایت
می کند: هنگامی سپاه امیرمؤمنان علی(ع) در جنگ صفّین بر شریعه آب مسلّط شدند و چند روزی
موقعیت جنگ به نفع آن حضرت به پیش می رفت، در چنین فرصتی، حضرت علی (ع) از فرستادن لشگر به میدان دست نگه داشته بود،
به طوری که بعضی از یارانش
به آن حضرت عرض کردند: «آیا ما را از کوفه به نزدیک شام کشانده ای که اینجا را وطن خود سازیم؟ تا آنجا که
بعضی گمان می کنند شما از جنگیدن اکراه داری، از این رو که از مرگ می گریزی؟ و بعضی می پندارند تو در مورد صحت
جنگ با سپاه معاویه به شک و
تردید افتاده ای؟» امام علی(ع) در پاسخ فرمود: من در چه زمانی از جنگ و مرگ ابا و هراس داشتم؟ آیا هرگز چنین
چیزی در قاموس وجود من بوده است؟ من در آن هنگام که نوجوان بودم که معمولاً نوجوانان از جنگ و مرگ هراس دارند؟
هراس نداشتم، بلکه به آن علاقه
داشتم. آیا اکنونی که سایه عمرم به لب دیوار رسیده اکراه دارم؟ اما در مورد شک و تردید، اگر چنین بود در
جنگ جمل در بصره شک می کردم که تصمیم گیری در این جنگ از نظر نزدیک بودن عایشه و طلحه و زبیر و...سخت تر بود.
سوگند به خدا موضوع جنگ با سپاه
معاویه را، زیرو رو کرده و با دقت بررسی نمودم، و چنین نتیجه گرفتم که راهی جز جنگ وجود ندارد، و گرنه خدا و
رسولش را مخالفت نموده ام، «و لکنی استأنّی بالقوم عسی ان یهتدوا او تهتدی منهم طائفةٌ...؛ ولی این که اینک
از جنگ دست برداشته ام به این
امید است که بلکه در این فرصت دشمنان استفاده کرده و هدایت شوند، و یا گروهی از آنها به راه هدایت گرایش
یابند، چرا که رسول خدا (ص) در ماجرای جنگ خیبر به من فرمود: هرگاه خداوند به وسیله تو یک نفر را هدایت کند،
برای تو برتر است از آنچه که خورشید
بر آن می تابد.»[1] آری به خاطر
هدایت، دست از جنگ برداشته ام.
[1] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 4، ص
13 و 14