مروری بر زیارت حضرت صاحب الامر (عج)
در یک نگاه کلی و جامع «زیارت » از سه دیدگاه قابل مطالعه و بررسی است:
1. سلام،
2. شهادت،
3. توسل.
هر یک از این محورها، مضامین بلندی دارد در «معنا و محتوا» ;
«سلام » ، معرفت، محبت و اطاعت پاکان را صلا می زند و تولای آنان را بازخوانی می کند. انسان با بیان سلام های خود مانند (السلام علیک یا سبیل الله الذی من سلک غیره هلک)، مهر و عشق خود را به «تنها راه » اظهار می کند و به راه می افتد.
«شهادت » ، حضور یافتن در ساحت «معرفت » ، «محبت » و «اطاعت » و بار یافتن در ساحل «تولای پاکان و پاکی ها» است.
این حضور و گواهی، در گلزار سخن و کلام و دامنه سرسبز بیان، جلوه می کند و زیبایی ها را در «اشهد ان بولایتک تقبل الاعمال و ...» ، این گونه به تماشا می گذارد.
با «توسل » به قامت بلند «تنها راه » ، روح خود را به سوی دشت و دمن «پاکان » روانه می سازد و زمینه های درخواست و اجابت آن را از معبود خود فراهم می کند و این سان ناله و نجوا سر می دهد: «و اتوسل بک و ... واسئله ... ان تجعل لی کثرة فی ظهورک و رجعة فی ایامک لا بلغ من طاعتک ومرادی » و «اللهم انصره نصرا عزیزا و افتح له فتحا یسیرا» و ظهور، نصرت، فتح و ... را برای «تنها راه » از خدا، دعا و طلب می کند.
مقدمه
احساس «غربت » امری آشنا و ملموس برای همه انسان ها است. این احساس، فقط مربوط به هنگام نبود رفاه و آسایش نیست; بلکه اشخاصی که در رفاه و آسایش مادی نیز به سر می برند، با آن آشنا هستند. شاید بتوان گفت آنان بیشتر با این احساس، درگیرند; زیرا آنان زودتر به انتهای خط رسیده اند.
از آن جایی که آنان به قصد و هدف خود دست یافته اند، از خود می پرسند: «بعدش چه .. . ؟» تکرار زندگی خویش و تلاوت چرخان زندگی، انسان را به سرعت، گیج و خسته می کند. در نتیجه سؤال های گوناگون رخ می نماید و نوش ها را با نیش ها، گره می زند.
انسان در این دیار، در می یابد که در لایه های درونی خویش، کنش هایی دارد. نیازهایی او را بانگ می زند و قرار از او می ستاند. البته گاهی، با یافته هایی رو به رو می شود و خیال می کند که به «مطلوب خود رسیده است » و دیگر دغدغه ای نخواهد داشت. از طرفی شاهد دعوت گرانی هستیم که می گویند: «ما نسخه های شفابخش ارائه می کنیم ». این مدعیان، چنان فراوان اند که به خوبی می توان دریافت، دیواری کوتاه تر از دیوار «هدایت » و «رهبری » انسان ها نیست. آنان بشر را با کج راهه ها، سر می دوانند و اسمش را، راه «سعادت و خوشبختی » می گذارند.
این راه های انحرافی، در برخی از افراد خیلی عادی و طبیعی جلوه می نماید. این گونه افراد، در خرید کوچک ترین وسایل زندگی، بسیار اهل دقت اند و از متخصصان کمک می گیرند; اما در آن چه که مربوط به اصل «حیات و ممات » آنان است، دقت و ژرف نگری ندارند و «قلب و روح و فکر» خود را در اختیار مدعیان دروغین قرار می دهند.
این ها بدان جهت است که «دشمن جدی » در صحنه حضور دارد، ولی «جدی » گرفته نشده است. آن دشمن، قسم یاد کرده است: «سر راه بندگان نشسته، تک تک آن ها را گمراه خواهد کرد و تا زمانی که آنان را گمراه نسازد و به بیراهه نکشاند، آرام نخواهد گرفت ». (2) خصومت وکینه این دشمن، آشکار و پیدا است و آفریدگار هستی، از ما انسان ها خواسته است که آن را جدی بگیریم (3) و مواظب دسیسه ها و فریب های او باشیم. «شیطان » دشمن هوشمند و دانایی است که با طراری، ایجاد شبهه می کند و با توسعه شهوات، آنها را علم می سازد. وی با گل آلود ساختن محیط، اندیشه های گمراه را طعمه قرار می دهد. در این وادی تباه آلود، چه صیدهای کوچک و بزرگی که نصیب «عدو مبین » (4) و دشمن درون خانه بشر نمی شود؟ !
«شیطان » ما را با همه کس پیوند می دهد و به همه راه ها آشنا می کند و از تنها راه «رشدو هدایت » باز می دارد. او فرصت اندیشه و پرسیدن را از ما می گیرد و مانع شکوفایی و پویایی ما می شود.
مگر می توان، برای انسان با این «قدر و اندازه » ، «استمرار و ادامه نامحدود» و «ارتباطهای گسترده اش » ، برنامه صحیح نداشت و او را در برهوت «دنیا» رها کرد. همان گونه که یک کارخانه عظیم و پیچیده «هسته ای » ، چنانچه بدون توجه به ظرفیت ها و ظرافت هایش بدون وجود دانشمند مسلط بر آن، به دست نااهلان بیفتد، فاجعه آفرین خواهد شد. هدایت و سرپرستی انسان ها نیز با این «عظمت و اندازه » و «استمرار و ارتباط » بدون امام مسلط بر «اندازه، استمرار و ارتباط » ، به کج راهه خواهد رفت.
ما نیازمند و مضطر به امام طلایه داری هستیم که آگاه به تمام مراحل و راه ها و آزاد از کشش ها و جاذبه است.
تنها چنین امامی، می تواند رهبر و چراغ راه بشر باشد; بشری که دارای «قدر و اندازه عظیم » است و «استمرار» دارد و «ارتباطها» او را در خود پیچیده است .
ما باید در پرتو راهنمایی های این عنصر «آگاه و آزاد» ، قله های رشد و هدایت را درنوردیم و مقام «قرب » را به آغوش کشیم و در ساحل «رضوان حق » آرام گیریم. این مسیر را بدون «خلیفة الله » و کسانی که نشان از او دارند، نمی توان پیمود. مسیر حق را باید با پای حق و به همراهی حق و نشانه های او پیمود. ما با درک این اضطرارها، سلام و درود خود را نثار «خلیفة الله » و جانشین خدا می کنیم: «السلام علیک یا خلیفة الله ».
سلام ما ریشه در تسلیم به «معرفت » ، «محبت » و «اطاعت » از جانشین و نماینده خدا دارد. این سلام، زبان و ادبیات جریان دار ما، در این سه حیطه است و نمایان گر «شناخت » ، «عمل » و «عشق » ما به نماینده خدا است. سلام ما، بازخوانی انس و ارتباط با او و کوششی برای جلب نظر او و تقرب به درگاه او است. ما خود را به شط جاری عنایت «خلیفة الله » می سپاریم تا آن کند که می پسندد.
این «خلیفة الله » است که بر تمام راه ها آگاه است; یعنی، «قدر» ، «استمرار» و «ارتباط » انسان را در کل هستی می داند و براساس آن، محاسبات، جایگاه و حرکات ما را رهبری می کند. او راه را به ما نشان می دهد تا همراه و هماهنگ با نظام حاکم بر هستی به راه افتیم و از «رشد و هدایت » برخوردار شویم.
سلام ما بر «خلیفة الله » ای است که جانشین پدران گرامی خود است. آنان، همگی هدایت گران رشد و شکوفایی بشر بوده اند و یار سفر کرده ما، جانشین این هدایت گران فرزانه است.
«عبدالله بن سنان » گوید: از حضرت صادق علیه السلام درباره قول خداوند «وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض ...» پرسیدم; حضرت فرمود: «مقصود از آیه، ما ائمه هستیم ». جعفری گوید از امام کاظم علیه السلام شنیدم که می فرمود: «ائمه علیهم السلام جانشینان و خلفای خداوند در روی زمین هستند».(5)
«السلام علیک یا وصی الاوصیاء الماضین »
سلام بر تو ای سفارش تمامی سفارش کنندگان گذشته
تو آن یوسف گم گشته ای که تمامی اوصیای الهی، یعقوب وار چشم به راه تو بوده اند و از غم فراق تو، در اشک و غصه غنوده اند. آنان مدام از تو سخن رانده و سفارش ها کرده اند. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گرفته تا امام حسن عسکری، غزلواره شوق دیدار و نصرت تو را سروده اند; چنان که امام صادق علیه السلام می فرمود: «اگر رؤیتش کنم، خدمتش خواهم کرد». (6) امام زمان (عج) وصی و جانشین گذشتگان خود است; آنان که هر یک پس از دیگری، جانشین قبل از خود بوده اند.
«السلام علیک یاحافظ اسرار رب العالمین »
سلام بر تو ای نگهبان اسرار پروردگار جهانیان!
تو حافظ و نگهبان اسرار الهی هستی. امامان معصوم همگی پاسداران اسرار الهی اند: «و حفظة سر الله ». (7) هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسل، نمی تواند آن اسرار را در سینه حفظ کند. فاش کردن آن اسرار، جز برای کسانی که قابلیت آن را داشته باشند (مثل سلمان و کمیل بن زیاد) جایز نیست.
ابی الصامت گوید: «حضرت صادق علیه السلام فرمود: «همانا گفتار ما دشوار، مشکل، ارزشمند، دقیق و راهنمای دیگران است که هیچ فرشته مقرب، پیامبر مرسل و مؤمن آزموده شده، نمی تواند آن را در سینه خود حفظ کند». عرض کردم: فدایت شوم! پس چه کسی می تواند آن را در سینه حفظ کند. حضرت فرمود: «کسی که ما بخواهیم ». «ابوالصامت » گفت: من از این فرمایش حضرت صادق علیه السلام پی بردم که خداوند، بندگانی دارد که برتر از فرشته مقرب، پیامبر مرسل و مؤمن آزموده شده اند». (8)
«ابو الصامت » از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: «بعضی از گفتار و اسرار ما، چنان است که هیچ فرشته مقرب، پیامبر مرسل و بنده مؤمن، نمی تواند آن را در سینه خود حفظ کند». عرض کردم: پس چه کسی، می تواند آن را بازگو کند؟ فرمود: «ما ائمه می توانیم آن را در سینه خود، حفظ کنیم و برای هر کسی فاش نسازیم ». (9)
از «ابی جارود» روایت شده است که گفت: از حضرت محمد باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود: «همانا حدیث آل محمد صلی الله علیه و آله دشوار، مشکل، سنگین، پنهان، تازه و دقیق است و کسی جز فرشته مقرب، پیامبر مرسل و یا بنده ای که خداوند قلبش را برای پایداری در ایمان امتحان کرده است ... نمی تواند آن را در سینه حفظ کند و چون قائم ما، حضرت مهدی (عج) قیام کند، آن گفتار اسرارآمیز را فاش سازد و قرآن نیز آن حضرت را تصدیق می کند». (10)
ابان بن عثمان گوید: حضرت صادق علیه السلام به من فرمود: «همانا سر ما، پنهان و پوشیده است و همراه با پیمان الهی است، هر کس آن را خوار بشمارد، خداوند او را ذلیل و خوار خواهد کرد». (11)
پس عبارت «واختارکم لسره » (12) ; یعنی، خداوند شما امامان معصوم را به عنوان گنجوران راز خویش، برگزیده است.
ابی جارود از امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که مریض بود و به همان مرض رحلت فرمود، امام علی علیه السلام را فرا خواند و فرمود: ای علی! به من نزدیک شو تا رازی را به تو بگویم که خداوند به من گفت و چیزی را به تو بسپارم که خداوند آن را به من سپرد. پس پیامبر صلی الله علیه و آله راز را با حضرت علی علیه السلام بازگفت و آن حضرت نیز آن را به امام حسن علیه السلام و ایشان آن را به امام حسین علیه السلام و آن حضرت به پدرم امام سجاد علیه السلام و پدرم هم آن را به من باز گفت ». (13)
«و حفظه لسره » (14) ; یعنی، ائمه علیهم السلام نگهبان سر خداوند هستند .
«ولاة امرک المامونون علی سرک » ; (15) یعنی، والیان امرت که امین سر تو می باشند.
«السلام علیک یا بقیة الله من الصفوة المنتجبین »
سلام و درود بر تو ای باقی مانده بندگان خاص و برگزیده خدا!
تو ادامه آن سلسله پاکان هستی که خداوند آنان را به عنوان خلیفه و جانشین خود برگزید و مشعل هدایت را به دست آنان سپرد. ما در غم انتظار آن باقیمانده خدا، «ندبه » سرمی دهیم. خداوند بهار مردم و خرمی ایام و روزگاران را در ساحت مقدس «بقیة الله » قرار داده است. از این رو غزل عاشقان کوی آن محبوب این است که: «السلام علی ربیع الانام و نضرة الایام ».
امامان علیهم السلام بازماندگان پیامبران، اوصیا و حجت های خداوند بر روی زمین هستند. ممکن است این مطلب به این آیه «بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین ...» نیز اشاره داشته باشد. «بقیة » به معنای «رحمت » نیز می آید; یعنی، ائمه علیهم السلام رحمت خداوند هستند که خداوند به سبب آفرینش ایشان، بر بندگانش منت گذاشته است و احتمال دارد معنا چنین باشد ائمه علیهم السلام، کسانی اند که خداوند به سبب ایشان بندگانش را باقی گذاشته و بر آنان رحم کرده است. پس اطلاق «بقیه » بر ائمه علیهم السلام، مفید مبالغه است. و نیز این جمله به قول خداوند (اولوبقیة) اشاره دارد و گفته شده است که معنای آن «اولو تمییز و طاعة » ; یعنی، امامان علیهم السلام صاحب تشخیص و اطاعت اند. در زبان عرب گفته می شود: «فی فلان بقیة » ; یعنی، در فلانی برتری و فضلی هست که سبب ستایش می شود». (16)
«السلام علیک یابن الانوار الزاهرة »
درود بر تو ای فرزند نورهای درخشان!
تو خود، نور هستی و از خاندان انوار درخشانی. خداوند شما را نورانی خلق کرده و نور شما را بر مردم شناسانده است: «خلقکم الله انوارا فجعلکم بعرشه محدقین; (17) خداوند شما ائمه علیهم السلام را همچون انواری درخشان آفرید که در گرد عرش طواف می کردید».
«عرفهم ... تمام نورکم » (18) ; خداوند شما امامان معصوم را به سبب نورش (هدایت ربانی، علوم قرآنی و کمالات قدسی) برگزید. شما به سبب این نورها و علوم و کمالات، مردم را به دین خدا هدایت می کنید و انوار الهی در روی زمین هستید.
محمد بن مروان می گوید: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «خداوند، ما اهل بیت علیهم السلام را از نور عظمت خود، آفرید. سپس از سرشتی پنهانی - که در مرتبه پایین تر از آن نور بود - به ما شکل داد. برای هیچ فردی در قالب خلقت، بهره ای از این نور عظمت خویش قرار نداد; جز برای پیامبران. لذا نجات یافتگان، ما و پیامبران هستیم و دیگر مردم در معرض سقوط در آتش دوزخ، قرار دارند». (19)
«و نوره و برهانه عندکم » (20) ; مقصود از نور خداوند، علوم الهی، معارف ربانی و هدایای سبحانی است; یعنی، نور و برهان خداوند نزد شما است و شما نمایانگر آیات و علوم خداوند هستید. (21)
«و نوره و برهانه عندکم » (22) ; نور کیفیتی است که خود به خود روشن است و روشن کننده چیزهای دیگر نیز هست. مقصود از این که امامان علیهم السلام نور خداوند هستند، این است که ایشان جهان را به وسیله علم و هدایت الهی و یا به وسیله نور وجود خود، روشنایی بخشیده اند. ایشان دلایل روشن و نورهای درخشانی اند که به قلوب مردم روشنایی می بخشند و لذا مردم از ایشان پیروی می کنند.
ابوخالد کابلی گوید: از حضرت محمد باقر علیه السلام درباره آیه «فامنوا بالله و رسوله و النور الذی انزلنا ...» پرسیدم، حضرت فرمود: سوگند به خدا! مقصود از نور، امامانی از اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله می باشند که تا روز قیامت مردم را هدایت می کنند. آنان نور خداوند در آسمان و زمین اند. ای اباخالد! به خدا سوگند که نور امام، در قلوب مؤمنان، درخشان تر از نور خورشید در روز است. به خدا که امامان، قلوب مؤمنان را نورانی می کنند و خداوند نور امامان را از هر که بخواهد، پوشیده می دارد و قلوب ایشان را سیاه می کند». (23)
در صحیفه سجادیه آمده است: «وهب لی نورا امشی به فی الناس و اهتدی به فی الظلمات واستضی ء به من الشک و الشبهات ». حضرت سجاد در این دعا به ما می آموزد که چگونه از خداوند، بخواهیم تا این که ما را از نور خود بهره مند سازد و براساس آن بتوانیم مشی خود را در میان مردم بنا سازیم ». برای این که بین مردم درست مشی کنیم و رفق و مدارا هم داشته باشیم و ... نیاز به نوری الهی و توجه امام علیه السلام داریم تا با آن نور الهی و عنایت امام، بتوانیم ظلمت ها را درنوردیم. اگر این نور عنایت امام نباشد، از ست خواهیم رفت و در گرداب ظلمت ها گمراه خواهیم شد; زیرا در گردونه این همه ارتباطها، اگر از آن نور محروم باشیم، نه تنها راهیاب نخواهیم شد; بلکه گرفتار «شک و شبهه » های ویرانگر خواهیم شد. از حضرت صادق علیه السلام درباره آیه کریمه «وابتغوا النور الذی انزل معه اولئک هم المفلحون » سؤال شد; حضرت فرمود: «مقصود از نور در این آیه، امیرمؤمنان علی علیه السلام و امامان علیهم السلام هستند». (24)
حضرت باقر علیه السلام درباره آیه کریمه «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و آمنوا برسوله یؤتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نورا تمشون به ...» فرمود: «مقصود از نور، امام علیه السلام است که مردم از او پیروی می کنند». (25)
محمد بن فضیل گوید: از امام کاظم علیه السلام درباره تفسیر آیه کریمه «یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم ...» پرسیدم، فرمود: «مقصود این است که دشمنان، می خواهند نور ولایت حضرت علی علیه السلام را با دهان هایشان خاموش کنند». عرض کردم: تفسیر «والله متم نوره ...» چیست؟ فرمود: یعنی خداوند، خود تمام کننده وکامل کننده امامت است; زیرا «امامت » همان «نور» است و در «فامنوا بالله و رسوله والنور الذی انزلنا ...» نیز مقصود از نور، امام علیه السلام است ». (26)
امام زمان (عج)، نور درخشان و فرزند «انوار زاهره » (نورهای درخشان) است; نورهایی که هستی، از درخشش انوار آنان روشنی می گیرد و دیدگان مردم از نور آنان توان و بینایی دارد: «و نور ابصار الوری » (27) . این گونه است که امام زمان (عج) «نور دیده همه مردم » است، یعنی; «دیده و بصر» مردم و «دید و بصیرت » آنان از نور آن امام، روشنی می ستاند.
«السلام علی ... و النور الباهر» ;
درود بر نور درخشان و خیره کننده و بر امام زمان (عج.)
«السلام علیک یابن الاعلام الباهرة » ;
سلام بر تو ای فرزند نشانه های درخشان و خیره کننده.
«اعلام » (جمع علم) به معنای علامت، نشانه، کوه و یا آتشی است که برای راه یابی و نشان افروخته می شود. در «زیارت جامعه کبیره » آمده است: «واعلام التقی » ; یعنی، امامان علیهم السلام در نزد هر کسی، به تقوا معروف اند (مثل آتشی که پنهان نمی ماند) و یا این که تقوا، جز از طریق ایشان شناخته و جز از محضر آنان، آموخته نمی شود; زیرا ایشان باتقواترین پرهیزکاران اند. امامان نشانه هایی اند که مردم، به وسیله ایشان راه می یابند و هدایت می شوند.
«داود جصاص » گوید: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که در تفسیر آیه «و علامات و بالنجم هم یهتدون » ، می فرمود: «مقصود از نجم (ستاره)، رسول خدا صلی الله علیه و آله است و مراد از علامات (نشانه ها)، ائمه علیهم السلام هستند». (28)
حضرت رضا علیه السلام فرمود: «ما ائمه علیهم السلام علامات و نشانه ها هستیم و رسول خدا صلی الله علیه و آله نجم است ». (29) حضرت صادق علیه السلام نیز فرمود: «پیامبر صلی الله علیه و آله ستاره است و ائمه علیهم السلام نشانه ها هستند». (30)
در قسمت دیگر از «زیارت جامعه » آمده است: «و اعلاما لعباده و منارا فی بلاده; مردم به سبب ائمه علیهم السلام به امور دنیا و آخرت و معاش و معاد خود آگاه می شوند». عبارت «و منارا ...» ، یعنی، مردم به سبب ایشان، هدایت می شوند و روایات و آثار آنان، قلب های مردم را روشن و نورانی می کند; آن چنان که مشعل آتش در برج ها، راه را به مسافران می نمایاند. (31)
«السلام علیک یابن العترة الطاهرة » ;
سلام بر تو ای فرزند خاندان پاک و مطهر!
مقصود از عترت، انسان، نسل، نواده و خاندان نزدیک است. «عترة الطاهره » ، خاندان پاک پیامبر اکرم اند; چنان که خود آن حضرت فرمود: «من در میان شما دو چیز گران بها باقی گذاشتم. کتاب خدا (قرآن) و عترت خودم (اهل بیت علیهم السلام)». (32)
این خاندان از تمامی پلیدی ها پاک و مطهراند و گوهر عصمت تنها شایسته این بزرگواران است. ایشان آگاه به تمام راه ها و آزاد از تمامی کشت ها و جاذبه ها هستند و تنها آنان می توانند هدایت بشر را عهده دار شوند.
«السلام علیک یا معدن العلوم النبوة » ;
سلام بر تو ای جایگاه استقرار علوم نبویه و مرکز علم های نبی اکرم صلی الله علیه و آله!
«معدن » در لغت از «عدن » می باشد; یعنی، محل استقرار و مرکز شی ء. پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است: «الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة » ; یعنی، به لحاظ مکارم اخلاق و محاسن صفات، متفاوت اند; همانند تفاوت معادن که مواد مستقر در آن، تفاوت جوهری با هم دارد. «معدن الرحمه » در زیارت جامعه کبیره ، به معنای ذوات مقدس امامان معصوم است که مرکز رحمت و محل اقامت و استقرار رحمت الهی اند. (33)
ابوبصیر گوید: امام صادق و امام باقر علیهم السلام فرمودند: «خداوند متعال دارای دو علم است: علمی که اختصاص به خداوند دارد و هیچ مخلوقی از آن آگاه نیست و علمی که آن را به فرشتگان و پیامبرانش آموخته است و این علم است که اکنون به ما اهل بیت علیهم السلام رسیده است ». (34)
«خزان العلم » در زیارت جامعه کبیره به معنای علوم الهی، اسرار ربانی و دانش های حقیقی است. هر آنچه که کتاب های الهی شامل آن است، در نزد امامان معصوم علیهم السلام ذخیره شده است. ایشان، راسخان در علم و دانایان به تاویل قرآن و فصل الخطاب هستند. ابی بصیر گوید: حضرت صادق علیه السلام فرمود: «ما راسخان در علم هستیم و به تاویل قرآن آگاهیم ». (35)
حضرت باقر علیه السلام فرمود: «به خدا سوگند! من گنجینه خداوند در آسمان و زمین هستم; لکن نه گنجینه طلا و نقره; بلکه، گنجینه دانش الهی ام ». (36)
زراره گوید: خدمت امام باقر علیه السلام بودم که مردی از اهل کوفه از آن حضرت درباره فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام «هر چه خواهید از من بپرسید که هر چه از من بپرسید به شما خبر می دهم » سؤال کرد; آن حضرت فرمود: هیچ کس علمی ندارد، جز آن چه از امیرالمؤمنین علیه السلام استفاده شده است. مردم هر کجا خواهند بروند، به خدا علم درست جز اینها نیست و با دست اشاره به خانه خود کرد (مقصود خانه وحی و نبوت و امامت است)». (37)
امام باقر علیه السلام فرموده است: «به خدا که پیغمبر صلی الله علیه و آله از آنچه خدایش تعلیم داد، حرفی نیاموخت; جز آن که آن را به علی علیه السلام تعلیم داد. سپس آن علم به ما رسید، آن گاه دست بر سینه خود زد». (38)