بسیاری از والدین به این مسأله آگاهند که داشتن یک « ارتباط کلامی» با کودک به پیشرفت روانی- عاطفی او کمک می کند. اما یافتن کلمات و واژه های مناسب برای صحبت کردن با چنین موجود کوچکی کار آسانی نیست. در این خصوص یک سری دستورالعمل هایی وجود دارد تا در هنگام گفتگو با کودک خردسالمان نه افراط کنیم و نه از آن غفلت.
« می دونی عزیز دلم، تا دو ماه آینده اسباب کشی می کنیم. من و پدرت خیلی فکر کردیم و دیدیم که همگی مون در خانه ی جدید راحت تر خواهیم بود؛ و چون خانه ی جدید به محل کار من نزدیکتره، هم کمتر خسته میشم و هم بیشتر پیش تو عزیزم خواهم بود...». عده ای از والدین که به اهمیت گفتگو در روح و روان فرزند خردسالشان آگاهی دارند فکر می کنند که هنگام حرف زدن با نوزاد هیچ اشکالی ندارد اگر بدون پرده همه چیز را با جزئیات کامل برایش تعریف کنند. از نظر عده ای دیگر، هر جمله ای را نباید در مقابل کودک به زبان آورد و به عبارتی باید بعضی قضایا را سانسور کرد. این عده همیشه نگران روش مکالمه ی خود با کودکشان بوده و دائماً از خود می پرسند بهترین روش برای این کار کدام است؟ در این زمینه، کلودهالموس(1)، روانکاو متخصص در امور کودکان می گوید:« محققانی چون دونالد و.وینیکت(2) و فرانسواز دلتو(3) بر این اعتقادند که طفل شیرخوار برای خود یک شخص و یک انسان کامل به حساب می آید. به محض به وجود آمدن سلول تخم در رحم مادر، فرد انسان به عنوان یک موجود دارای زبان شناخته می شود.» بنابراین از نظر فرانسواز دلتو( که کتابهای فراوانی در زمینه ی مراحل مختلف رشد در کودک نگاشته است)، حتی در همان زمانی که انسان دارای زندگی درون رحمی است، کلام و سخن جزو وجود و ساختار او محسوب می شوند. وی در مقالات مختلف خود نمونه های زیادی برای اثبات این مطلب ذکر کرده است. در یکی از نوشته هایش می خوانیم:« مادری خسته و آشفته وارد مطب روانکاو می شود. نوزادش از لحظه ی تولد شبها چندین بار از خواب بیدار شده و به سختی به خواب می رود. در ضمن گفتگوهایش با این مادر، روانکاو متوجه می شود که مادر این نوزاد قبل از او فرزند پسری به دنیا آورده بود که اندکی پس از تولد از دنیا رفته و نام او را روی نوزاد جدید نهاده اند. مادر ضمن حرف زدن هایش با روانکاو، رویش را به طرف بچه کرده و می گوید:« برادرش از دستش عصبانی نبوده، و اسمش را به او داده [...] و این که مامانش می دونه که حتی وقتی او خوابه نمرده و زنده است.» « پس از این جریان، وقتی مادر به خانه برمی گردد، کودک شیرخوار آرام می خوابد... ده ساعت پشت سر هم.»
" در واقع، حرف زدن با کودک نوزاد، به معنای صحبت کردن صرفاً از چیزها و وقایع مهم نیست. بلکه صحبت کردن از همه چیز و در عین حال از هیچ چیز است. به این ترتیب، کلام در اینجا نقش درمانی ندارد ولی با این وجود به پیشرفت روحی- عاطفی کودک کمک می کند." دکتر دلتو ادامه می دهد:" وقتی با نوزاد حرف می زنیم، او احساسات و عواطف را عمیق تر درک می کند و از این طریق ذهنش فعال تر می شود. از طرفی، ثابت شده که طفل نوزاد با کلام و سخن مادرش آرام شده و به خواب می رود. به این ترتیب، کلمات و رفتارهای محبت آمیز مادر اولین عوامل مؤثر در سازندگی شخصیت و روان کودک می باشند.
مادران زیادی هستند که همیشه در مورد میزان و نوع مکالمات با نوزادشان ابراز نگرانی می کنند. برای آنها یافتن نقطه تعادل میان مکالمه ی " زیادی"، " کم" و " نامربوط" کار دشواریست. این تا حدیست که بعضی مادران به خود اجازه گریه کردن در حضور نوزادشان را نمی دهند چون فکر می کنند این کار می تواند باعث ایجاد شوک و وحشت در وی شود.
جملات کوتاه به زبان حال ساده
فرانسواز دلتو، در کتاب خود " با کودکان درست صحبت کنیم" تأکید بر این می کند که نوزادان کلام برخاسته از دل را درک می کنند و بنابراین والدین باید سعی کنند مناسب ترین جملات را بیابند بدون این که در آن پرده پوشی کنند.
هنگام صحبت کردن با کودک شیرخواره، باید سبک بود و سبک گفت: باید صداها را تکرار کرد و نفس را به بازی گرفت. این خود یک شیوه ی آموزشی است برای نوزاد. گفتگوی واقعی با کودک می تواند یک گفتگوی ساده باشد.
در زمینه ی نحوه ی گفتگو با نوزاد، دکتر رژین ذکری هارستل(4)، متخصص اعصاب و نورولوژی، توصیه ی اکید در استفاده از افعال زمان حال می کند. چرا که: " طفل نوزاد هیچ درک ذهنی نسبت به زمان گذشته و آینده ندارد. اولین ذهنیت از زمان، حدود سن 2 سالگی در ذهن کودک نقش می بندد." وی همچنین پیشنهاد استفاده از جملات کوتاه و دارای فعل مثبت را می نماید: بهتر است به نوزاد بگوییم" هاپو کوچولو رو نگاه کن" تا این که بگوییم:" اون سگ سیاه سفید رو دیده ای که دنبال اسباب بازیش می گرده؟"
تقریباً همه چیز را برایش بگوییم
هنگام برقراری یک گفتگوی " واقعی" با نوزاد، گاهی چیزهایی را به او انتقال می دهیم که قابل بیان با کلمات نیستند. کلود هالموس معتقد است: " طفل شیرخواره قادر به درک تمامی نگرانی ها و اضطراب والدینش می باشد و حتی گاهی اوقات خود را مسؤول به وجود آمدن آشفتگی در خانواده می داند. بنابراین بسیار مهم است که کنارش بنشینیم و همه چیز را برایش توضیح دهیم." این دقیقاً کاریست که کلمانس، یک مادر 28 ساله انجام داد:" من بعد از زایمان کمی دچار افسردگی شدم. به سیلویا، کودک نوزادم توضیح دادم که اصلاً تقصیر او نیست. ولی باید با من مدارا کند، چرا که تازه مادر شده ام و هنوز تجربه ی چندانی ندارم. هر وقت با او صحبت می کردم، به او می گفتم:" من خودم با مشکلاتم کنار می آیم. تو لازم نیست آنها را به دوش بکشی. به این ترتیب، دلم می خواست به عنوان یک آدم بالغ و مسئول به فرزندم بفهمانم که یافتن راه چاره برای مشکلات زندگی به عهده من است."
ولی دکتر صوفی مارینو پولو(5)، روانشناس و روانکاو، در این مورد معتقد است که: " اگر بپذیریم نوزاد همه چیز را می تواند بشنود و بفهمد، طبیعتاً او باید چیزی را که مربوط به خودش و نزدیکانش می شود بهتر متوجه شود. و از نظر فرانسواز دلتو، بهتر است کودک را حتی اگر نوزاد باشد برای مراسم خاکسپاری اقوام همراه برد. این باعث می شود که از همان سنین کودکی در حلقه خانواده نقش داشته باشد. مسائلی مانند اسباب کشی و یا جدایی والدین باید به کودک خردسال توضیح داده شوند. برعکس، درد دل کردن با او در هر موردی اصلاً توصیه نمی شود. پدر و مادر نباید کودکشان را به عنوان محرم راز خود تصور کنند و هر راز نگفته ای را برایش بگویند.
در نظر گرفتن جایگاهی برای پدر
مادران باید زمانی را برای گفتگوی پدر با طفل اختصاص بدهند. حتی وقتی فرزند هنوز در بطن مادر است، پدر می تواند با جملات ساده، کوتاه و آرام بخش با او به صحبت بپردازد: " سلام پسرم، من پدرتم، من و مادرت بی صبرانه منتظر دیدنت هستیم"...
هنگام معرفی کودک به آشنایان و خویشاوندان، حضور پدر بسیار مهم است. در این خصوص، کلود هالموس تأکید می کند که مادر در حین گفتگو با کودک باید در کلامش از پدر وی نیز سخن به میان آورد. مثلاً به جای این که بگوید" بچه ی ناز خودم"، بگوید " بچه ی ناز من و بابا که خیلی هر دو مون دوستش داریم". اگر مادر فقط به " بچه ی ناز خودم" اکتفا کند، درست حالت دختر بچه ای را دارد که راجع به عروسکش صحبت می کند و آن عروسک را متعلق به خود می داند.
در حالی که مادر باید از طریق کلامش به کودک بفهماند که به همان اندازه که او فرزند مادر است، فرزند پدر نیز هست. چرا که او ثمره ی زندگی مادر و پدر می باشد و اینطور نیست که مثل یک شی فقط متعلق به یکی از والدینش باشد.
ماری، 32 ساله، آموزگار مدرسه در این باره می گوید: " شوهر من به اقتضای شغلی که دارد باید مرتباً جا به جا شود و گاهی مجبور است مدتی از ما دور باشد. برای من خیلی مهم است که در زمان غیبت همسرم، مرتب با پسر شیرخواره ام راجع به پدرش با او صحبت کنم به طوریکه انگار حضور دارد.
به پسرم می گویم: " تو پوره ی کرفس خیلی دوست داری؟ بابا هم اتفاقاً کرفس خیلی دوست داره". من از طریق این جور جملات سعی می کنم جای خالی همسرم را در خانه همیشه پر کنم."
چه کنیم اگر قادر به ارتباط کلامی با کودکمان نیستیم؟
ناتاشا، 30 ساله، قاضی دادگستری، مادر دوقلوهای یک ساله صوفیا و پل می باشد. وی می گوید که در سخن گفتن با کودکانش ناتوان است و تجربه ی ناموفق خود را این گونه بیان می کند:" من خود را دائم مجبور به گپ زدن با بچه هایم می کردم چون فکر می کردم باید این کار را انجام داد. ولی برای من این کار خیلی حالت تصنعی داشت." از نظر صوفی مارینوپولس،: " باید این را که چرا یک مادر قادر به بیان و ابراز کلامش در مقابل کودکش نیست، تعریف و بررسی کرد." یکی از فرضیه های برخی روانشناسان برای پاسخ به این پرسش این است که: " این ها اکثراً مادرانی هستند که زمانی که خودشان کودک خردسال بودند کسی ( مادر و پدرشان) با آنها سخن نگفته است."ولی برای صوفی مارینو پولس، واقعیت این است که این قضیه خیلی هم دراماتیک نمی باشد.
" عدم توانائی برای داشتن ارتباط کلامی با کودک به این معنی نیست که ما قادر به برقراری ارتباط با او نیستیم. وقتی گفته می شود که سخن گفتن با کودک بسیار مهم است، منظور این نیست که باید با او حرف زد چون او حرفهای ما را می فهمد، بلکه به این دلیل است که کودک با حرفهای ما زندگی می کند و آرامش می یابد."
بنابراین آن چه که مهم است ارتباط برقرار کردن با اوست نه صرفاً صحبت کردن با او؛ اگر ارتباط از طریق کلام برقرار نمی شود، کافیست که دنبال کانالهای ارتباطی دیگری بگردیم.
" گاهی یک نگاه پر مهر، و یا گرم در آغوش گرفتن کودک تأثیرش از صدها جمله نیز بیشتر است. به علاوه مادرانی نیز هستند که به طور مداوم کودک را با کلامشان بمب باران می کنند. ایده آل آن است که کلام را با ژست( عاطفه و نوازش) همراه کرد."
کلود هلموس می گوید:" نیازی نیست که طفل را با تکرار زیادی " دوستت دارم"های خود خفه کنیم. عشق چیزیست که به راحتی توسط کودک درک می شود. احتیاجی نیست که دائماً به زبان آورده شود تا طفل متوجه آن شود." برای حرف زدن با کودک لازم نیست که حتماً کلام خودمان را به کار ببریم. چیزهای مفیدی که در این زمینه توصیه می شوند، انواع قصه ها، آوازهای محلی و خواندن کتاب داستان می باشند. چرا که 70 درصد مغز یک طفل شیرخواره به " ریتم" اختصاص یافته و کلام ما را به طور یک نواخت دریافت می کند.
این گونه بود که ناتاشا توانست راهی برای ارتباط کلامی با دوقلوهایش پیدا کند:" زمانی که بالاخره آهنگ کلام خود را پیدا کردم احساس آرامش نمودم. من توانستم برای هر یک از بچه ها آوازی خلق کنم و آن را مرتب برایشان تکرار کنم."
کلود هالموس این گونه نتیجه گیری می کند: " یک مادر زمانی راه صحیح ارتباط با کودکش را یافته که دیگر از خود نپرسد چگونه با او صحبت کنم."
پی نوشت ها :
1. Claude HALMOS
2. W.WINNICOTT
3. Francoise DOLTO
4. Regine ZEKRI HURSTEL
5. Sophie MARINOPOULOS
منبع: بانو، شماره 28.