مثل هشتم:
عمل ریاکاران بی ایمان
همچون بذرهای روی سنگ، بی ریشه و بی دوام است.
«یا ایها الذین آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی کالذی ینفق ماله رئاء الناس و لا یؤمن بالله والیوم الآخر فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا لا یقدرون علی شی ء مما کسبوا والله لا یهدی القوم الکافرین » (1).
«ای کسانی که ایمان آورده اید بخششهای خود را با منت و آزار باطل نسازید همانند کسی که مال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می کند و به خدا و روز رستاخیز ایمان نمی آورد، کار او همچون قطعه سنگی است که بر آن قشر نازکی از خاک باشد [و بذرهایی در آن افشانده شود] و رگبار باران به آن برسد، و آن را صاف و خالی از خاک و بذر رها کند آنها از کاری که انجام داده اند، چیزی به دست نمی آورند، و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمی کند».
تفسیر واژه ها
1. «صفوان » جمع «صفوانه »: سنگ صاف.
2. «صلد» سنگ براق.
3. «وابل » باران درشت.
دو دیدگاه متفاوت در عمل نیک
در ارزیابی عمل نیک دو دیدگاه متفاوت وجود دارد: یکی مربوط به مکاتب مادی، یعنی افرادی که به مسایل اجتماعی از دیدگاه «منهای مذهب » می نگرند، دیگری از آن انسانهایی که رضای خدا را محور فعالیتهای اجتماعی می دانند، اینک تشریح هر دو نظریه:
1. نظریه نخست
واقعیت عمل نیک، یک چیز بیش نیست و آن کاری است که گره از جامعه بگشاید، خواه انگیزه آن خدمت به خلق باشد یا خودنمایی و ظاهرسازی، و کسب رضای مردم برای نیل به مقامات و مناصب دنیوی.
در این نظریه معیار ماهیت عمل است و از سرچشمه عمل که نیت و انگیزه است، خبری نیست. در این مکتب، انگیزه هر چند هم آلوده و نفسانی باشد، ضرری به زیبایی عمل نمی زند ولذا هرگاه فردی دست به ساختن بیمارستان بزند که در سایه آن در انتخابات کشوری و یا منطقه ای حائز اکثریت آراء باشد، عمل او مورد ستایش است و در گشایش آن رسانه های گروهی به ستایش سازنده آن می پردازند.
2. نظریه دوم
در این معیار عمل نیک دو چیز است:
1. خود عمل زیبا باشد و گرهی از جامعه بگشاید.
2. انگیزه از عمل کاملا الهی باشد و یا لااقل انسانی باشد، با اجتماع این دو شرط، می توان عمل را نیک و فرد را نیکو کار دانست و از دیگران جدا ساخت.
در این نقطه برتری مکتب تربیتی قرآن بر دیگر مکاتب روشن می گردد، مکاتب «منهای مذهب » ظاهر بین و زودگذرند، با رویه عمل سر و کار دارند نه با ریشه آن، در حالی که در اسلام، هم رویه عمل و هم ریشه آن مطرح است.
تعجب نخواهید کرد که اسلام حق هر نوع مسجد سازی را از مشرکان سلب می کند و آن را از آن افراد با ایمان می داند. در حالی که از نظر گروه نخست کار زیبایی صورت می دهند ولی چون نیت آنان آلوده است، خدا پذیرای عمل آنان نمی باشد، زیرا هدف از مسجدسازی پرستش خداست درحالی که مشرکان به جای خدا بت ها را می پرستند، لذا می فرماید:
«ما کان للمشرکین ان یعمروا مساجد الله شاهدین علی انفسهم بالکفر اولئک حبطت اعمالهم و فی النار هم خالدون)» (2).
«مشرکان حق ندارند مسجدهای خدا را تعمیر و آباد کنند در حالی که بر کفر خویش گواهی می دهند و بر بت پرستی به جای خداپرستی تظاهر می کنند، [اعمال آنان تباه و همیشه در آتش است]».
قرآن در حالی که به اعمال مشرکان هرچند از نظر ظاهر زیبا است، ارزش قائل نمی شود; این حق را تنها به افراد با ایمان می دهد (که به انگیزه الهی دست به مسجدسازی می زنند) و می فرماید:
«انما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الآخر و اقام الصلاة و آتی الزکاة و لم یخش الا الله فعسی اولئک ان یکونوا من المهتدین » (3).
«مساجد خدا را تنها کسی آباد می کند که به خدا و روز قیامت ایمان آورد و نماز را برپا دارد و زکات را بپردازد و جز از خدا نترسد، امید است چنین گروهی از هدایت یافتگان باشند».
با توجه به این اصل، به تشریح آیه می پردازیم:
در تمثیل هفتم - چنانکه گذشت - ، قرآن از انفاق توام با منت و آزار، جلوگیری نمود و در تمثیل هشتم که هم اکنون در صدد تفسیر آن هستیم، علاوه بر انتقاد از انفاق توام با منت و آزار، به نکوهش انفاق ریایی می پردازد، انفاقی که کاملا به ظاهر آراسته ولی در باطن آلوده است، عمل زیبایی که به ظاهر فریبنده است و انسان تصور می کند که عواطف انسانی و یا جلب رضای خدا او را بر این کار وادار کرده است ولی در باطن انگیزه دیگر، او را به این کار کشیده در حالی که قلب او مانند سنگ خارا، سخت و صاف است.
عمل ریایی شاخه ای از نفاق است; نفاقی که عقل و شرع در نکوهش آن همفکرند، سرایندگان شیرین زبان در ادب فارسی در نکوهش ریا تشبیه هایی دارند که آنها را قبل از بیان تشبیه قرآن مطرح می کنیم تا به هنگام مقایسه، برتری تشبیه قرآن کاملا روشن گردد.
فردوسی می گوید:
زنا و ریا آشکارا شود
دل نرم چون سنگ خارا شود
ناصر خسرو می گوید:
اگر احسان کنی با مستحق کن
نه از بهر ریا، از بهر حق کن
خاقانی می گوید:
می خوری، به ز ریا طاعت کنی
گفتم و، تیر از کمان آمد برون
سعدی می گوید:
این درونش برهنه از تقوا
کز برون جامه ریا دارید
در این اشعار و نظایر آن فرد ریاکار و انگیزه او و قلب او به گونه ای تشریح شده است، اکنون ببینیم قرآن درباره عمل ریایی چه می گوید و ریاکار را به چه چیز تشبیه می کند.
عمل ریایی; کشت زاری بر قطعه سنگ خارا
قطعه سنگ عظیمی را در نظر بگیرید که چند هکتار زمین را با سختی تمام پوشانیده است، و نفوذ در دل زمین با وجود چنین مانع، مشکل می باشد ولی قشر نازکی از خاک چهره آن را پوشانیده و انسان تصور می کند که عمق خاک به ده متر می رسد، کشاورز ناآگاه از درون زمین، در آن بذر می افشاند به امید این که چند برابر برداشت کند، کار پایان می یابد و چند روزی آفتاب می تابد ولی ناگهان باران درشت دانه ای فرود می آید، آن قشر نازک خاک را با دانه های نهفته در آن می شوید و همه را همراه آرزوی دهقان ناآگاه به رودخانه می ریزد، و در چشم انداز کشاورز جز سنگ خشن و سیاه، چیزی نمی ماند.
قلب ریاکار به خاطر دوری از معنویت بسان سنگ خارایی است که نفوذپذیر نیست.
انفاق ظاهر پسند او، بسان بذری است که بر روی این سنگ پوشیده از خاک نازک افشانده شود، همان طوری که کشاورز از آن بذر نتیجه نمی گیرد چون ریشه در زمین ندارد، فرد ریاکار نیز در روز رستاخیز از عمل خود بهره نمی گیرد چون ریشه در قلب و روح او نداشته است، و چون انگیزه او جلب رضای مردم و سپس نیل به مناصب دنیوی است، پاداش عمل خویش را می گیرد، دیگر حق ندارد در روز قیامت از خدا پاداش بطلبد.
از این بیان روشن می گردد که گروهی مخترع و مبتکر که با اعمال نیک خود خدمتگذار جامعه می باشند به دو گروه تقسیم می شود:
1. برخی از آنها انگیزه الهی و انسانی داشته اند و با انگیزه پاک وارد عمل می گردند، این گروه مسلما بی پاداش نخواهند بود.
2. گروهی دیگر کسانی هستند که در استخدام قدرتهای جهانی و شیطانی درآمده و با قراردادهای سنگین مشغول تحقیق می گردند، آنان پاداش خود را از کارفرمایان خود دریافت نموده و در روز رستاخیز طلبی نخواهند داشت.
پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله می فرماید:
«ان الله لا ینظر الی صورکم ولکن ینظر الی قلوبکم و اعمالکم » (4).
«خدا به ظاهر شما نمی نگرد، بلکه به نیات و اطاعت شما نگاه می کند».
ریای عابدان و زاهدان
ریا دام گسترده برای آن گروه است که نفس سرکش را از گناه آشکار باز می دارند، و شیطان از جذب آنان به گناهان و جرائم ظاهری مایوس می گردد.
در این صورت، خویشتن داری از گناه، و ترک لذایذ نفسانی از طریق قوای ظاهری، در درون آن گروه که روح آنان از عشق به خدا و معنویت خالی است، خلا عظیمی پدید می آورد و نفس هوسباز، پیوسته به دنبال روزنه ای می گردد که از آن راه این خلا را پر کند، از این جهت نفس به خاطر بریدگی از ظاهر، متوجه درون و دل می گردد، و آنجا را نقطه فعالیت خود قرار می دهد. چون لذت عبودیت و پیوستگی به کمال مطلق را نچشیده، تحسین و تمجید مردم و ستایشگری های آنان در کام او شیرین می آید، سپس کم کم با تلویح یا تصریح، کارهای خیر و نیک گذشته را به رخ این و آن می کشد، و آن بخش از کارهای نیک را انجام می دهد که سر و صدا آفرین بوده و اعجاب ستایشگری مردم را برانگیزد. با اوج گیری این روح، کم کم از مرز معنویت دور شده و به حریم گناه نزدیک می گردد، انگیزه او در کار نیک به جای «مرضات الله » و یا پاداشهای اخروی، همان شهرت و ستایش مردم می گردد، و عمل صالح در نظر او، جز پل پیروزی برای کسب جاه و مقام، و تحصیل شهرت و موقعیت، حقیقت دیگری پیدا نمی کند، سپس کار به آنجا می رسد که فرایض الهی را از آن نظر انجام می دهد که مردم او را عابد و زاهد، متقی و پرهیزگار بیندیشند و تقوا و پرهیزگاری و نیکوکاری او نقل محافل گردد و در اجتماع از احترام فوق العاده ای برخوردار شود.
یک چنین فرد به ظاهر خداپرست، خودپرست و خودمدار است، خدای او، نفس او است، دین او لذایذ نفسانی او است و به قول مولوی:
چون سزای این بت نفس، او نداد
از بت نفس، بتی دیگر بزاد
مادر بت ها، بت نفس شما است
زانکه آن بت، مار; و این بت اژدهاست
برخی تا پایان عمر در این حد باقی می مانند و به تظاهر و ریا عمر خود را به سر می برند و دست از فرایض و واجبات و اعمال صالح به صورت ریاکارانه برنمی دارند، و برخی دیگر پس از گذشت زمان نقاب نفاق از چهره برمی کشند، از ریا و تزویر، برای کسب مقامات دولتی و مناصب اجتماعی بهره می گیرند و با آن زهد و عبادت دروغین نیز وداع می نمایند، و پس از ارتقاء به پاره ای مقامات، از تظاهر به زشت کاری و الحاد نیز اباء نمی کنند.
صورت ملموسی از تمثیل قرآن
در رژیم گذشته، در یکی از شهرهای جنوب، شهردار ریاکاری بود که در محل چمن های فلکه بزرگ شهر، گل کاری نکرده بود، اتفاقا گزارش رسید که طاغوت وقت عازم جنوب است و از آن نقطه عبور خواهد کرد، شهردار ریاکار یک روز پیش از ورود طاغوت، گل هایی را از گل فروشی ها خرید و بر زمین چمن نشاند تا لحظه ای توجه ارباب خود را جلب کند، آنگاه پس از دو روز گلها افسره شد و چمن، آرایش دروغین خود را از دست داد. من پس از شنیدن این جریان به یاد آیه ای افتادم که عمل ریاکار را به شکل عمل آن شهردار ریاکار توصیف می کند و روشن می سازد که عمل ریاکاران کاملا بی عمق و بی ریشه است، در حالی که کارهای الهی کاملا عمیق و ریشه دار می باشند.
پی نوشت:
1) بقره، 264.
2) توبه 17.
3) توبه: 18.
4) المحجة البیضاء: 6/108.