شناسه : ۳۵۸۱۷۸ - شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۲۱:۴۶
سیره نبوی /گواهی ام علاء
مسلمانان مدینه را مجموعاً دو گروه تشکیل میدادند: گروهی که ساکنان اصلی مدینه بودند و گروهی دیگر که به همراه رسول اکرم(صلی الله علیه و آله ) به مدینه هجرت کرده بودند
مسلمانان مدینه را مجموعاً دو گروه تشکیل میدادند: گروهی که ساکنان اصلی مدینه بودند و گروهی دیگر که به همراه رسول اکرم(صلی الله علیه و آله ) به مدینه هجرت کرده بودند. آنها که از جاهای دیگر آمده بودند، مهاجران و ساکنان اصلی مدینه، انصار خوانده میشدند. مهاجران که از وطن، خانه، مال و احیاناً زن و فرزند خود دست کشیده و عاشقانی پاک باخته بودند، زندگی و سرپناهی از خود نداشتند. از اینرو، انصار با جوانمردی از برادران دینی خود در خانههایشان پذیرایی میکردند و حساب میهمان و میزبان در کار نبود، بلکه حساب یگانگی و یکرنگی بود. انصار، مهاجران را شریک مال و زندگی خود کرده بودند و آنها را بر خویشتن مقدم میداشتند.([1])
عثمانبن مظعون یکی از همین مهاجران بود که در خانهی یکی از انصار میزیست. عثمان در آن خانه بیمار شد. افراد خانه به ویژه ام علاء که زنی با ایمان و از جمله کسانی بود که از ابتدا با رسول خدا(ص) بیعت نموده بودند، صمیمانه از او پرستاری میکردند، ولی بیماری او روز به روز شدیدتر میشد و سرانجام نیز به همان بیماری از دنیا رفت. افراد خانه که به قدرت ایمان و عمل عثمانبن مظعون پی برده بودند و او را یک مسلمان واقعی میدانستند و از میزان محبت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله ) نیز به او آگاه بودند؛ شهادت دادند که عثمان اهل بهشت است. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله ) در حالی که مردم مشغول تهیه مقدمات دفن عثمان بودند، وارد شد. ام علاء به جنازه عثمان اشاره کرد و گفت: رحمت خدا شامل حال تو باد ای عثمان، من اکنون شهادت میدهم که خداوند تو را به جوار رحمت خود برد. در این حال، رسول خدا(ص) فرمود: تو از کجا فهمیدی که خداوند عثمان را در جوار رحمت خود برد؟ ام علاء عرض نمود: یا رسولالله، من همینطوری گفتم وگرنه من چه میدانم. عثمان به دنیایی رفت که در آنجا همه پردهها از جلو چشم برداشته میشود و البته من درباره او امید خیر و سعادت دارم.
رسول خدا(ص) فرمود: به تو بگویم، من که پیامبرم درباره خودم یا درباره یکی از شما این گونه قطعی اظهار نظر نمیکنم. ام علاء از آن پس درباره هیچ کس این چنین قطعی اظهار نظر نکرد. اگر درباره فردی که مرده بود از او سؤال میکردند، میگفت: تنها خداوند میداند که او در چه حالی است.
پس از مدتی که از مرگ عثمان گذشت، ام علاء او را در خواب دید، در حالی که نهری از آب جاری به او تعلق داشت. پس خواب خود را برای رسول خدا(ص) نقل کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: این نهر عمل اوست که همچنان جریان دارد.([2])