مقدمه
تربیت دینی از جمله دغدغه های والدین دیندار به عنوان متولیان اصلی تربیت است. در سده حاضر، والدین برای تربیت دینی فرزندان خود با چالش هایی جدی روبه رو می باشند، به طور مثال یکی از مهم ترین راهبردهای تربیت دینی در گذشته، کنترل و دور نگه داشتن کودکان از محیط های نامطلوب بود، اما در قرن حاضر، ارتباطات تمامی مرزها را در هم نوردیده، کنترل را از دست متولیان تربیتی خارج کرده، امکان محدود ساختن کودکان را از والدین سلب نموده است.
اما به رغم تمامی این چالش ها ما برخوردار از نظام تربیتی هستیم که از آبشخور مبانی غنی و نابی سرچشمه می گیرد که در هر عصر و زمانی پاسخگوی نیازهای آن زمان خواهد بود. براساس گزارش هفته نامه «Life» ـ از پرتیراژترین هفته نامه امریکایی ـ رسول گرامی اسلام(ص) رتبه اول را در ایجاد دگرگونی و رساندن جامعه به تمدن در طول تاریخ دارند. این فرایند نشان می دهد که برنامه های اسلام، تحول آفرین و حیات بخش است و در هر برهه ای از زمان می تواند راهگشا باشد، به شرط آنکه رویکردی جدی و فرانگر به مسائل دینی داشته باشیم.
در امر تربیت دینی اگر والدین از آغاز به تمامی رهنمودهای پیامبر اعظم(ص) عمل کنند، به توفیقات زیادی در تربیت یک نسل پاک، سالم و پویا دست خواهند یافت.
در این نوشتار سعی بر این است که با بهره گیری از آموزه های تربیتی رسول گرامی اسلام در سال پیامبر اعظم(ص) به برخی از مسائل تربیت دینی توجه کنیم. به امید آنکه توانسته باشیم در حد توان خود، توشه ای از دریای معارف نبوی را برگرفته باشیم.
تربیت دینی
امروزه در نوشته های غربی در باب تربیت دینی (Education ـReliyious ) بحث «القا و تلقین» (Indoctrination) را تداعی می کنند و هر جا از «تحمیل و القای ارزش» سخن به میان می آید، ذهن خواننده را به بحث «تربیت دینی و اخلاقی» سوق می دهند؛ گویا فرض این است که تربیت دینی به جز از طریق القای کورکورانه میسور نیست و از آنجا که این القا ناعادلانه و غیر صحیح است، باید تربیت دینی را متوقف کرد! تربیت دینی جزء آن دسته از مفاهیمی است که به ظاهر بسیار روشن و بی نیاز از تحلیل و تفسیر می نماید، ولی به همان اندازه از ابهام برخوردار است و بررسی دقیق و جامعی را می طلبد.
در تعریف تربیت دینی می توان گفت: «تربیت دینی به معنی فراگیر این است که کودک یا نوجوان به گونه ای آموزش ببیند و تربیت شود که کمال شخصیت او با اهداف دینیِ مطرح شده در قرآن و روایات همگونی داشته باشد و نهایتا بتوان او را مسلمان واقعی دانست.»
در این اصطلاح، تربیت دینی محدود به مسائل اعتقادی، معنوی یا اخلاقی نمی شود، بلکه رفتار و اندیشه آدمی را در سایر ابعاد فرهنگی، سیاسی، اعتقادی، اجتماعی، عاطفی و هیجانی در بر می گیرد و تمام شخصیت انسان را پوشش می دهند.
اما تربیت دینی به معنی خاص، به تربیت ایمانی و معنوی تعریف می شود، و سایر ابعاد تربیتی از این بحث خارج می شود که به آن «تربیت ایمانی» هم می گویند، به این که اوضاعی برای تربیت شونده فراهم آید، تا ایمان او تقویت شود و جایگاه خود را در کل مجموعه هستی باز یابد، به صورتی که نگرش او نسبت به جهان اطراف و آفریننده (براساس آنچه که خود می یابد و فطرت او اقتضا می کند) رشد کند و آنچه را لازمه پیمودن این مسیر است فرا گیرد.
با توجه به آنچه گذشت، تربیت دینی را می توان «شکوفا کردن فطرت توحیدی انسان و نمود آن در کارکرد عبادی» تعریف کرد.
اصول تربیت دینی
منظور از اصل در این موضوع، به دست آوردن قواعد کلی است که در تربیت دینی باید از آن بهره جست تا برایند و ثمره تربیت، انسان دیندار باشد. باید توجه داشت که پیدا کردن این اصول و قواعد، از ضرورت ها است. بر این اساس هنگامی که از اصول حاکم بر نظام تربیت دینی سخن می گوییم، منظور قواعدی است که به منزله راهنمای عمل برای مربیان جهت رسیدن به مقاصد تربیتی می باشد.
به بیان دیگر اصول تربیت دینی، مجموعه قواعدی خواهد بود که از مبانی تعلیم و تربیت گرفته شده، به عنوان نقشه و راهنمای عملی در اختیار متولیان تربیتی قرار می گیرد. مربی با در دست داشتن آن می تواند در رویارویی با اوضاع و با توجه به نیازهای روز، به ابداع و آفرینش روش های تربیتی متناسب با اوضاع فعلی اقدام نماید.
اصل اوّل: تدریج
یکی از مهم ترین اصول در تربیت دینی، اصل تدریج است. در جهان هستی هر پدیده و رویداد دارای ضابطه و قانونی است. هر چیزی ظرفیت و اندازه ای خاص دارد. پرورش ابعاد روحانی انسان هم از ضابطه و قانون تدریج و تکامل پیروی می کند. سنت تدریج در حوزه تربیت دینی یک اصل است. پرورش دینی باید با برنامه ریزی زمانبندی شده متوازن، همراه با تربیت بدن و به پیروی از عقل، مبتنی بر شناخت نیازها، علایق و قابلیت ها انجام گیرد.
آموزه های پیامبر اکرم(ص) در تربیت دینی این اصل را خاطرنشان می سازد که پرورش باید در چرخه ها و دوره های رشد: ـ «رشد بدنی، ذهنی و عقلی» ـ و براساس یک سیر منظم صورت گیرد.
بر این اساس، پیامبر(ص) دوره های تربیتی را به سه دوره: سیادت، اطاعت و وزارت تقسیم می کند و برای هر کدام با توجه به نیازهای آن دوره دستور عمل های خاص بیان می کند.
عدم توجه به اصل تدریج، مربیان را با مشکلات زیادی روبه رو می گرداند؛ زیرا اگر کودک به یکباره بدون آمادگی تدریجی، در همان روز مقرر که مکلف می گردد، با انبوهی از تکالیف روبه رو شود و خود را ملزم به رعایت همه آنها بداند، قطعا شانه خالی می کند و از عهده این همه وظیفه و مهم برنمی آید. اگر هم بپذیرد، تکلیف (که یک شرافت ارزشمند می باشد) برای او خاطره ای شیرین و به یادماندنی نخواهد بود. مثل اینکه شخصی را بدون هیچ آمادگی به درون حوض آب سرد پرتاب و دچار شوک کنیم، در حالی که اگر آرام آرام بدن خود را داخل آب می کرد، برای او هیچ مشکلی پیش نمی آمد.
کودکی که هیچ انسی با نماز نداشته، یک دفعه مکلف می شود که شبانه روز هفده رکعت نماز بخواند و یا دختر خانمی که هیچ گونه پایبندی، گرچه اندک به پوشش نداشته، الان مجبور می گردد حجاب را به طور کامل رعایت کند نماید! طبیعی است که دچار وحشت می شود.
در بیان اهمیت اصل تدریج، ذکر روایتی از حضرت مناسب است. ایشان می فرمایند:
والدین وظیفه دارند برای تربیت دینی فرزند، در سه سالگی کلمه توحید «لا اله الا اللّه » را به طفل بیاموزند و در چهار سالگی «محمد رسول اللّه » را به او یاد بدهند و در پنج سالگی رویش را به قبله کنند و به او بگویند که سر به سجده گزارد. در شش سالگی کامل رکوع و سجده صحیح را به او بیاموزند و در هفت سالگی به طفل بگویند دست و صورت را بشوی و نماز بگزار!
در روایتی دیگر آمده است: «کودکان خود را در هفت سالگی وادار کنید نماز بگزارند»
دوم: اصل احترام
انسان ها از نظر روانی، به احترام نیاز دارند و غالبا به افراد و پدیده هایی توجه می کنند که نیاز آنها را تأمین نماید، بدین جهت یکی از اصول اساسی در تربیت دینی، توجه به «اصل احترام» است.
بدون احترام و گرامیداشت شخصیت کودک، توفیق چندانی در تربیت دینی نخواهد بود. به خاطر اهمیت این اصل، رسول اعظم(ص) به عنوان والاترین الگوی تربیتی و بزرگ ترین مربی انسان ها، اهتمام خاصی نسبت به گرامیداشت و احترام به کودکان داشتند. در برخورد با امام حسن و امام حسین علیهماالسلام توجه به این اصل را در سیره تربیتی حضرت رسول(ص) به خوبی می بینیم. نقل می کنند:
رسول اکرم نشسته بودند، حسن و حسین علیهماالسلام وارد شدند، حضرت به احترام آنها از جای برخاست و به انتظار ایستاد. کودکان آرام می آمدند، لحظاتی طول کشید، از این رو رسول اکرم(ص) خود به طرف کودکان پیش رفتند و از آنان استقبال کردند، بغل باز کردند و هر دو را در آغوش گرفتند.
رسول اکرم(ص) برای امام حسن و امام حسین احترام ویژه ای قائل بودند و با عنایت خاص برخورد می کردند، مَنِش و روش برخورد ایشان با کودکان دیگر نیز نشان از احترام به آنان داشت. سیره نویسان گزارش داده اند: هر وقت که رسول اکرم(ص) از سفری برمی گشت، در راه با کودکان برخورد می کرد و به احترام آنها می ایستاد، سپس امر می فرمود که کودکان را از زمین بلند کرده و به حضرت دهند. رسول(ص) بعضی را در بغل می گرفتند و به اصحاب امر می فرمود کودکان را بغل بگیرید. اطفال از این برخورد محبت آمیز، بی اندازه خوشحال می شدند و این خاطرات شیرین را هرگز فراموش نمی کردند. همین شیوه و روش را پیامبر(ص) به والدین توصیه می کرد و می فرمود:
«به فرزندان خود احترام بگذارید و با آداب و روش پسندیده با آنها برخورد کنید.»
احترام به کودکان در سیره رسول اعظم(ص) اهمیت داشت و گاهی اتفاق می افتاد حضرت جهت رعایت حال کودکان، نماز خود را به سرعت پایان می داد. امام صادق(ع) نقل می کند که رسول اکرم(ص) نماز ظهر را با مردم به جماعت گزارد و دو رکعت آخر را به سرعت و با حذف مستحبات خواند. پس از نماز مردم گفتند: یا رسول اللّه ! آیا در نماز پیشامدی شد، حضرت فرمود: مگر صدای گریه کودک را نشنیدید؟
سوم: اصل اعتدال
یکی دیگر از اصول تربیت اسلامی اصل اعتدال است. با توجه به ظرفیت های مختلف انسان ها، این اصل در تربیت دینی ضرورت جدی پیدا می کند.
اعتدال است که انسان را به صراط مستقیم هدایت می کند. سیره رسول اعظم(ص) در دعوت مردم به دین و دینداری، براساس اعتدال و میانه روی بود. امیر مؤمنان(ع) فرمود: «سیره حضرت در زندگی اعتدال بود» و به صورت مؤکد امت را به اعتدال دعوت می فرمود:
«من و پرهیزکاران امتم از تن دادن به کارهای تحمیلی (که آمیخته به رفتار ساختگی و مایه ناراحتی و مشقت است) منزه و پیراسته هستیم.»
مربی خردورز با بهره گیری از شیوه های خردمندانه، توجه به اصل اعتدال را در تربیت دینی همیشه مورد توجه قرار می دهد. عدم توجه به این اصل مهم و اساسی، همچون آفتی است بر سرزمین وجود تربیت شونده که ریشه دین و دینداری و ایمان فطری او را می خشکاند. برون رفت از مسیر اعتدال در تربیت دینی بسیار آسیب زا است، از این رو در نظام تربیتی اسلام، توجه به اصل اعتدال همیشه مورد نظر بزرگان دینی قرار داشته، رمز موفقیت رسول اعظم(ص) در دعوت فراگیر و گسترده مردم، توجه به این اصل بوده است.
عوامل مؤثر در تربیت دینی
در این بخش به اختصار در باره عوامل مهمی که در تربیت دینی انسان به صورت مستقیم یا غیر مستقیم مؤثر است، صحبت می کنیم.
1. خانواده
مهم ترین عامل در تربیت دینی، خانواده است. در خانواده، ساختار و چارچوب دینی فرزندان شکل می گیرد. روایت معروف پیامبر اکرم(ص) بیانگر نقش خانواده در شکل دهی به شخصیت دینی فرزندان دارد:
«همه فرزندان براساس فطرت پاک الهی متولد می شوند و تربیت خانواده است که فرزند را یهودی یا نصرانی می گرداند.»
هر چه خانواده نسبت به مسائل دینی مقیدتر باشند، محصول و برایند تربیتی آنان هم از پای بندی بیشتری برخوردار می باشند. ارزش های دینی از طریق خانواده به فرزندان منتقل می شود. مهاجمان فرهنگی در ارزیابی های خود به این نتیجه رسیده اند که اگر قرار است جامعه را از نظر فرهنگی استحاله و دگرگون کنند، باید خانواده را به نابودی بکشانند. «الوین تافلر» در کتاب «موج سوم» می گوید: «برای گسترش فرهنگ غرب باید احساس گناه در مقابل کارهای ناپسند را در بین نوجوانان از بین برد و برای موفقیت در این مسئله باید خانواده ها را به نابودی کشاند.»
والدین از زمان انتخاب همسر، اولین گام را برای تربیت دینی فرزندان برمی دارند، چرا که پدر و مادر اولین عاملان تربیتی کودک هستند. والدین از زمان انتخاب همسر، اقدام به پایه ریزی شخصیت دینی و مذهبی فرزندان شان می کنند. اگر به حلال و حرام الهی پای بند و افراد دینداری باشند، می توانند فرزندان صالح و شایسته را تربیت کنند. رسول اکرم(ص) به این مهم اشاره دارند و می فرماید:
«ببینید نطفه خود را در چه محلی مستقر می کنید (و از قانون وراثت غافل مباشید! توجه کنید زمینه پاکی باشد تا فرزندان شما وارث صفات ناپسند نباشند).»
طبق روایات متعددی که در این زمینه وارد شده است، فرزندان شریف را باید در خاندان ریشه دار جستجو کرد. وراثت یکی از عوامل مهم تربیتی است که در دین هم مورد توجه قرار گرفته و بدان سفارش شده است. با خاندانی پیوند زناشویی ببندید که با فضیلت و دارای ریشه و اصیل باشند. رسول گرامی اسلام(ص) در باره انتخاب همسر فرمود:
«بپرهیز از «خضراء الدمن»! عرض شد: خضراء الدمن چیست؟ فرمود: زن زیبایی که از خاندان بد و پلید به وجود آمده است.»
نتایج تحقیقات بیان می دارد والدینی که از زمان انتخاب همسر توجه به تربیت دینی فرزندان خود داشته و سعی کرده اند همسری را برگزینند که در آینده بتواند مربی خوب در تربیت دینی باشد و در همسرگزینی توجه به ملاک ها و معیارهای دینی داشته اند، نیز در مرحله انعقاد نطفه، دوران بارداری، دوران شیردهی و بقیه مراحل دیگر سعی کرده اند فرزندان خود را براساس آموزه های دینی تربیت کنند، محصول و بازدهی تربیتی اینها مصون از هر گونه آسیب در جامعه می باشند و کمترین تأثیرپذیری را از محیط اطراف دارند و کمتر مورد تهاجم فرهنگی قرار می گیرند.
توجه والدین آنها به امر تربیت دینی و اهتمام آنها در عمل به دستورهای تربیتی از آغاز تا انتها موجب ثبات و پایداری در دینداری گردیده، نه تنها تحت تأثیر تهاجمات فرهنگی قرار نمی گیرند، بلکه در جامعه نقش رهبری دینی را پایدار و ابقا می کنند و سعی می نمایند که دیگران را هم از آسیب های فرهنگی حفظ نمایند.
آن قدر عامل ریشه خانوادگی ارزش دارد که در عهدنامه امیر مؤمنان(ع) به مالک اشتر تصریح شده، به فرماندار مصر دستور می دهد: لازم است در حوزه اداری، همبستگی و پیوست تو با مردم مؤدب و بافضیلت باشد؛ مردمی که در خاندان های شریف به وجود آمده، با حُسن سابقه و نیکنامی زندگی کرده اند؛ کسانی که دارای رشادت، شجاعت، علم و سخاوت باشند. چنین مردمی کانون گرم و شاخه شجره نیکی و فضیلت هستند.
در باره انتخاب کارمند اداری می فرماید: مردان باتجربه و پاکدامنی که از خانواده شریف اند، انتخاب کن، زیرا اخلاقی کریم تر و روشی پسندیده تر دارند.
از مجموع مقدماتی که مطرح شد، این نتیجه به دست می آید که صفات ظاهری و معنوی پدر و مادر و نیاکان و دهها عامل گوناگون وراثت می تواند در شخصیت فرزندان تأثیر مفید یا زیانبار داشته باشد. اگر همه آن عوامل خوب و پسندیده باشد، فرزند در شکم مادر خوشبخت و سعادتمند است اما اگر همه عوامل بد و پلید باشد، فرزند در شکم مادر شقی و بدبخت است. بدین جهت پیامبر(ص) می فرماید:
«بدبخت کسی است که در زهدان مادر گرفتار شقاوت شود و خوشبخت کسی است که در شکم مادر سعادتمند باشد.»
2. محیط
از جمله عوامل تأثیرگذار در تربیت انسان، عوامل محیطی (اعم از انسانی و غیر انسانی) است. بهترین عامل انسانی خانواده است که بحث آن گذشت. عوامل غیر انسانی چون وسایل ارتباط جمعی، مجلات، روزنامه ها و حتی محیط جغرافیایی در ساختار روحی و روانی انسان تأثیر شگرفی دارد. پیامبر اعظم(ص) در این باره می فرماید:
«آدمی تحت تأثیر رفیق است و از سیره و روش او پیروی می کند. هر یک از شما باید در انتخاب دوست دقت کند و ببیند با چه کسی طرح رفاقت و دوستی می ریزد.»
علاوه بر دوستان، عنصر قدرتمند دیگری مثل گروههای اجتماعی در عصر حاضر، از جمله عوامل بسیار مهم و فراگیر تأثیرگذار در تربیت انسان است.
عضویت در گروههای اجتماعی با توجه به اهداف و فعالیت های آنها می تواند در سرنوشت انسان مؤثر باشد. میزان پای بندی به ارزش ها توسط گروههایی که آدمی در آنها عضویت دارد، در میزان دینداری فرد می تواند تأثیر ایجاد نماید. از این رو برای تربیت دینی فرزندان به این عوامل انسانی مهم تربیتی باید توجه گردد، چرا که انسان در حد غیر قابل تصوری تحت تأثیر دوستان و محیط پیرامون خود می باشد.
از جمله عوامل غیر انسانی مؤثر در تربیت دینی کودکان، وسایل ارتباطی است، به ویژه در جامعه کنونی که وسایل ارتباطی چون تلویزیون، به عنوان عضو اصلی خانه قلمداد می گردد و بیشترین وقت افراد صرف این وسیله می شود.
اطلاعاتی را که کودکان از طریق وسایل ارتباط جمعی به دست می آورند، در اعتقادات، شخصیت، ارزش ها و باورهای آنان تأثیرگذار است. نکته قابل توجه در باره تلویزیون، کامپیوتر و ابزار الکترونیکی دیگر این است که ارتباط با آنها غالبا یک سویه است و به کودکان اجازه ارزیابی و تفکر انتقادی نمی دهد. از این رو خیلی سریع اعتقادات فرد تحت تأثیر قرار می گیرد. به قول «پستمن» (1969) وقتی تلویزیون یا رادیو را روشن می کنید، ارتباط یک طرفه ای را برقرار می کند که اطلاعات را به مغز شما سرازیر می کند، بدون آنکه منتظر پاسخ یا واکنش شما باشد، از این رو لازم است پدر و مادر برای حفظ بنیان های اعتقادی فرزندان خود، تفکر انتقادی در مورد رسانه های جمعی و ارزیابی نقادانه را به کودکان و نوجوانان یاد بدهند، تا با نگاه موشکافانه از میزان تأثیرپذیری آنان کاسته شود.
از جمله عوامل دیگری که انسان را تحت تأثیر قرار می دهد، محیط جغرافیایی و آموزه های برخاسته از آن است. از این رو در آموزه های دینی ما به اثرات محیط جغرافیایی در اخلاق انسان توجه شده است، و به همین دلیل آموزه های دین، توجه آدمی را به برخی ویژگی های جغرافیایی و فرهنگیِ محل زندگی جلب کرده است.
مراحل تربیت دینی
افراد در زندگی خود از دورانی به دوران دیگر می رسند: نوزاد به کودکی، کودک به نوجوانی، نوجوان به بلوغ و کمال جسمی پا می گذارد. هر دوره ای دارای ویژگی هایی می باشد، که برنامه های تربیت در هر دوره ای با توجه به نیازها و مقدمات آن دوره مشخص می شود. رسول گرامی(ص) دوران زندگی فرزند را به سه مرحله تقسیم می کند:
مرحله اوّل را از بدو تولد تا هفت سالگی؛
مرحله دوم را از هفت تا چهارده سالگی؛
مرحله سوم از چهارده تا 21 سالگی. از شروع تولد تا 21 سالگی مهم ترین مرحله رشد و نمو انسان است و هر گونه برنامه و تدبیر تربیتی باید در این دوره صورت پذیرد. پیامبر(ص) می فرماید:
«فرزند در هفت سال اول سید و آقاست؛ در هفت سال دوم بنده و فرمانبردار است و در هفت سال سوم مسئول و طرف شور است.»
در این بخش سه مرحله اساسی تربیت را بررسی می کنیم.
1. مرحله سیادت
این مرحله دارای چند ویژگی است که به برخی اشاره می گردد:
أ) میل شدید به بازی
از جمله گرایش هایی که در کودک وجود دارد و باید به آن توجه و پاسخ مناسب داده شود، میل به بازی است. اولین توصیه تربیتی که رسول اکرم در این مرحله از زندگی کودک دارند، این است که: او را در هفت سال اول رها کنید. زیرا کودک در این دوره باید بازی کند.
نکته قابل توجه در توصیه پیامبر(ص)، استفاده از واژه «دَعْ» به معنای رها کردن کودک است. در جای دیگر می فرماید: «وامْهِلْ صبیک حتی یأتی له سِتّ؛ کودک را رها کرده و آزاد گذار تا به شش سالگی وارد شود.» اهتمام پیامبر(ص) به بازی کودکان نشانه اهمیت این فرایند است.
پیامبر(ص) از کنار کودکان عبور کرد. آنها مشغول خاکبازی بودند، بعضی از اصحاب آنان را از بازی نهی کردند، پیامبر فرمود:
«بگذارید بازی کنند. خاک بهار کودکان است.»
بازی از ضروریات زندگی کودک است و تصور اینکه وقت بچه بیهوده می گذرد، تصوری باطل است.
بازی در این دوره موجب رشد جسمی، ذهنی و روانی کودک گردیده، تمایلات و نیازهای عاطفی از این طریق تعدیل و برطرف می شود. بازی برای کودک مثل نفس کشیدن ضرورت دارد. نباید از شیطنت ها و بازی های کودکانه جلوگیری شود. رسول گرامی اسلام(ص) وجود نشاط و فعالیت و جنب و جوش زیاد در کودکی را نمایانگر فزونی عقل و اندیشه در بزرگسالی دانسته و می فرماید:
«شیطنت و لجاجت و ستیزه جویی کودک در خردسالی، نمایانگر فزونی عقل و اندیشه او در بزرگسالی است.»
همچنین می فرماید:
«یستحبُّ عرامَةُ الغلام فی صغره لیکون حلیما فی کبره ثم قال: لا ینبغی إلا أنْ یکون هکذا؛ چه خوب است که فرزند انسان در خردسالی، بازیگوش و پرتلاطم باشد، تا از حالت طغیان آمیز او، شخصیتی در بزرگسالی، بردبار و خویشتن دار و پایدار ساخته شود ... سزاوار است که خردسال چنین باشد.»
مرحوم مجلسی در ذیل حدیث «عرامه» را به بداخلاقی و شیطنت و شدت علاقه طفل خردسال به بازی و فرار از مدرسه تفسیر کرده، اضافه می کند وجود این حالت در کودکان نشانه عقل و استقامت آنها به هنگام بزرگسالی است، ولی اگر کودک مطیع، بدون جنب و جوش، ساکت و آرام باشد، در بزرگسالی از هوش استنباطی لازم برخوردار نمی باشد و این نکته به تجربه رسیده است.
ب) فرماندهی و اداره دیگران
صفت دیگری که پیامبر برای این دوره بیان می فرماید، ویژگی بزرگی و فرماندهی است. حضرت لقب «سید» را در این دوره به کودک می دهد.
بدیهی است که لازمه سیادت و بزرگ منشی در خردسالی، فرماندهی و ریاست است. بزرگ ترها باید خواسته خردسالان را پذیرفته، نسبت به آنان فرمانبردار باشند.
سیر بازی کردن و حکمرانی و امیر خانه بودن در این دوره موجب شکل گیری بنیان شخصیتی کودک می گردد، از این رو هر گونه برخورد تحکم آمیز، آموزش های رسمی و اجباری و جلوگیری از تحرک و بازی و امر و نهی، به شخصیت کودک اختلال جدی به هنگام بزرگسالی وارد می نماید.
با توجه به ویژگی های این دوره، نکته قابل توجه برای تربیت دینی کودکان این است که برای شکل گیری شخصیت دینی کودکان، از هر گونه اجبار بچه ها برای انجام واجبات و امر و نهی های دینی یا وادار کردن آنان به صورت اجباری به حفظ قرآن، خودداری گردد. آموزش های رسمی دینی موجب اختلال جدی در فرآیند تربیت دینی کودک می شود. همان طور که پیامبر(ص) فرمود کودک در این دوره باید آزاد و رها از هر گونه قیود و امر و نهی باشد، تا در آینده با بردباری و استواری و عقلانیت بسیار بتواند به تکالیف و وظایف دینی خود عمل کند. همان طور که به نقل از روایت ذکر شد، دستورهای دینی و اهتمام به تربیت دینی در همان حدی که وارد شده بود، یعنی آموزش «لا اله الا اللّه » و «محمد رسول اللّه » گفتن. در همین حد بسیار اندک، متناسب با وضع بدنی، روانی و فکری کودک است. تحقیقات می گوید: بسیاری از وازدگی های نوجوانان نسبت به مسائل دینی، به سبب عدم توجه اصولی و کارشناسانه اولیا نسبت به این مهم می باشد. فشار آوردن بیش از حد و خارج از توان کودک و تحمیل های نابجا در نوجوانان، آسیب های جدی در حوزه دینداری کودکان وارد می نماید.
2. مرحله اطاعت
پیامبر اعظم(ص) دومین دوره و مرحله زندگی کودک را که از هفت تا چهارده سالگی است، «دوره اطاعت» می نامند.
در این دوره تغییرات قابل ملاحظه ای در رشد و روان کودک پدید می آید:
جسمش قوی می شود و درکش رشد می کند. قدرت تشخیص خوب از بد را می یابد، ولی از نظر عقلی رشد لازم را نکرده است و می باید به طور کامل تحت کنترل و نظارت و اداره پدر و مادر باشد. با توجه به آنچه گذشت، این دوره ویژگی هایی دارد:
أ) ادب پذیری:
ادب پذیری و اطاعت، از جمله ویژگی های این دوره است. با توجه به این ویژگی، این دوره زمان آغاز تربیت رسمی کودکان است. از این رو حضرت می فرماید «هفت سال بعد ادب آموخته شود» چرا که از نظر جسمی و فکری و عاطفی رشد لازم را جهت ادب پذیری پیدا کرده است و می تواند خوب و بد را تشخیص دهد. اطاعت پذیری و قدرت تشخیص، از ابزار لازم تربیت می باشد، که در این دوره هر دو ابزار را فرزند دارا می باشد.
ب) آموزش پذیری:
دومین ویژگی کودک در این دوره، آمادگی اش برای فراگیری و آموزش است و این دوره آغاز تعلیم و آموزش رسمی کودک است. از این رو پیامبر اعظم(ص) می فرماید:
«در هفت سال بعد به او کتاب خدا و حلال و حرام را آموزش دهند.»
متأسفانه غفلت والدین از این مهم در دوره آخرالزمان، پدیده ای است که پیامبر در 1400 سال پیش طبق نقل هشدار داده و فرمود:
«وای به حال فرزندان آخرالزمان که پدران آنان هیچ گونه اقدام مؤثری برای آموزش واجبات دینی به آنها ندارند.»
پدر و مادری که اقدام به آموزش و ادب آموزی فرزندشان کنند، مشمول دعای رسول خدا(ص) می باشند که فرمود:
«رحمت خدا بر پدر و مادری که در راه نیکی و نیکوکاری به فرزند خود کمک و به او احسان کنند.»
3. مرحله وزارت
سومین مرحله از دوران زندگی انسان را حضرت رسول اعظم(ص) دوره وزارت نام می نهند که هشت سال سوم زندگی فرد می باشد، یعنی از چهارده تا بیست و یک سالگی که به آن دوره بلوغ هم می گویند. بیشتر لغت شناسان، واژه «بلوغ» را به معنی «ادراک و رسیدن» معنی کرده اند. بلوغ مرحله حساسی است که در آن پاره ای تغییرات جسمی همراه با رشد عقلی و فکری صورت می گیرد. دوره بلوغ، دوره ناشناخته و اسرارآمیزی است. تحولات جسمانی، عاطفی و عقلانی در این دوره به حدی زیاد است که برخی روانشناسان آن را دوره طوفان، زلزله و بحران نامگذاری کرده اند. این دوره مثل دوره های دیگر از ویژگی هایی برخوردار است:
أ) رشد جَهشی احساسات:
ویژگی اول این دوره، رشد عواطف و احساسات به صورت سریع و جهشی است.
از جمله احساساتی که سریع شکفته می شود، احساسات مذهبی است. تمایلات ایمانی در او ایجاد می شود و به صورت فطری گرایش به مذهب پیدا می کند.
ب) گرایش به درستکاری:
ویژگی دیگر نوجوانان در این مرحله، تمایل فطری و درونی به پاکی و فضیلت و عدل و انصاف و اَدای امانت و وفای به عهد و راستی و درستی است. از این رو از هر گونه نادرستی و بداخلاقی دیگران رنج می برند. تمایل فطری به ایمان و اخلاق در این دوره، از بهترین و بزرگ ترین پایگاههای تربیتی نسل جوان است.
مربیان باید از این تمایل فطری و کشش روحانی استفاده کنند.
پ) شایستگی مشورت
ویژگی سوم این دوره براساس رهنمودهای رسول اکرم(ص)، رسیدن به مقام وزارت و مشاورت است و لازمه آن همراهی با اوست. از این رو حضرت می فرماید:
«پس او را در همه امور همراه خود قرار ده».
پیامبر(ص)، هم خود رفتاری بسیار نیکو و پسندیده با جوانان داشتند و هم دیگران را سفارش به رفتار نیکو با جوانان می کرد و می فرمود:
«به شما در باره جوانان به نیکی سفارش می کنم که آنها دلی نازک تر و قلبی فضیلت پذیرتر دارند ... جوانان دعوت مرا پذیرفتند و به این پیمان عمل کردند، ولی دیگران از دعوتم سر باز زدند.»
و نیز فرمود:
«سفارش می کنم که با جوانان به نیکی رفتار کنید و شخصیت آنها را گرامی بدارید.»
ت) ابراز وجود:
از ویژگی های دیگر جوانان، تشخص طلبی است. میل به نیرومندی و جلب توجه دیگران، او را شیفته کار قهرمانی می کند. او به دنبال قهرمانان تاریخ می گردد و آنها را الگو قرار می دهد.