ماهان شبکه ایرانیان

تعصیب در فقه و حقوق اسلامی

مقاله «تعصیب » در فقه و حقوق اسلامی از جمله تحقیقات دانشجویی موجود در آرشیو مرکزی تحقیقات دانشگاه امام صادق «علیه السلام » است که به بهانه موفقیت نگارنده آن، خانم فرحنازافضلی دانش آموخته این دانشگاه درآزمون سراسری کارشناسی ارشد برای چاپ در نشریه انتخاب شده است.

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

فارغ التحصیل - معارف اسلامی

مقاله «تعصیب » در فقه و حقوق اسلامی از جمله تحقیقات دانشجویی موجود در آرشیو مرکزی تحقیقات دانشگاه امام صادق «علیه السلام » است که به بهانه موفقیت نگارنده آن، خانم فرحنازافضلی دانش آموخته این دانشگاه درآزمون سراسری کارشناسی ارشد برای چاپ در نشریه انتخاب شده است.

عول و تعصیب از مسائل مورد نزاع بین شیعه و اهل تسنن می باشد که بواسطه بحث در اطراف آن اختلافاتی در ابواب دیگر فقه بروز کرده است; از جمله در طبقه بندی کردن وارثان، موجبات و موانع ارث،درجات قرب و بعد بازماندگان نسبت به متوفی و تعیین سهام هر یک از آنها.

قبل از شروع بحث مقدمتا یاد آورمی شویم که یکی از اسباب تملک و مالکیت فردی، ارث بردن است که از جانب شارع مقدس نیز تایید شده و مشروعیت پیدا کرده است.

در اصطلاح فقها ارث عبارت است ازانتقال قهری دارایی متوفی به وارث او به موجب حکم شارع که در این انتقال رضایت و قصد مورث و وارث شرط نمی باشد.

موجبات ارث در نزد امامیه:

در نزد امامیه موجبات ارث دو چیزاست: 1) نسب 2) سبب که برای نسب 3 طبقه قائل شده اند:

- طبقه اول شامل پدر، مادر، اولاد و اولاداولاد میت می باشد.

- طبقه دوم شامل برادران، خواهران واولاد ایشان و اجداد و جدات میت است.

- طبقه سوم شامل اعمام و اخوال وعمات و خالات و اولاد ایشان می باشد.

و در نظر فقهای امامیه هر طبقه حاجب طبقه بعدی می باشد و با بودن یک فرد ازطبقه مقدم، به طبقات بعدی ارث نمی رسد.

سبب نیز بر دو قسم است:الف) زوجیت ب) ولاء

ولاء به سه قسم ولای عتق و ولای ضمان جریره و ولای امامت تقسیم می شود. و قائل شده اند که زن و شوهر در تمامی مراتب ارث اعم از نسبی و سببی سهم خود را دریافت می کنند و حاجبی برای محروم کردن آنها ازاصل ماترک وجود ندارد ولی ممکن است سهم آنها به وسیله بعضی ازحجب از حد اعلی به حد اسفل تقلیل یابد.

نکته: در فقه امامیه حاجب شدن برای مادر چندین شرط دارد از جمله اینکه میت دو برادر یا یک برادر و دوخواهر یا چهار خواهر ابوینی و یا ابی داشته باشد که این حاجبها بدون اینکه خود چیزی به ارث ببرند، مانع از ارث بردن حد اعلای مادر می شوند و نیزمانع می شوند که چیزی از باقیمانده فرائض بر مادر رد شود.

موجبات ارث در نزد اهل سنت:

در نزد بعضی از اهل سنت موجبات ارث چهار چیز است:

الف) قرابت خاصه نسبی که ابوت و نبوت است.

ب ) عقد نکاح اعم از اینکه مباشرت صورت گیرد یا نگیرد و تاعلقه زوجیت از بین نرفته، زن و شوهراز هم ارث می برند.

ج) ولای عتق (که با امامیه دربعضی جاها تفاوت دارد.)

د) جهت اسلام (در نزد بعضی ازاهل سنت از اسباب ارث است.)

معنای لغوی عصبه:

«عصبه با دو فتحه، در جمع و مفردبودن آن میان لغویان اختلاف است.جوهری آن را مفرد دانسته و جمع آن را عصبات آورده است و لکن قیومی در مصباح و فخر الدین طریحی در«مجمع » آن را جمع عاصب دانسته اندو عبارات قیومی در کتاب مزبور به شرح زیر است:

العصبة، القرابة الذکور الذین یدلون بالذکور هذا ما قاله ائمة اللغة و هوجمع عاصب مثل کفرة و کافر ولاتکون المراة عصبة لا لغة و لا شرعا.

و بنابراین افراد عصبه منحصرند به خویشاوند ذکوری که قرابت آنان به سبب خویشاوند ذکور(مثل جد،پسرپسر، برادر، عمو، پسران ایشان)باشد و تصریح کرده است که زن برحسب لغت و شرع از عصبه نیست واین کلمه به ذکور اختصاص دارد و قول مزبور را به ائمه لغت نسبت داده است که زن مطلقا عصبه نمی باشد.

ابن منظور در لسان العرب گفته است:«عصبة الرجل بنوه و قرابته لابیه.»

بنابراین، تعریف فوق از تعریف قیومی اعم است زیرا به موجب آن خویشاوندان پدری از ذکور و اناث ازعصبه محسوب می شوند و از آن پس گفته است که:

لم اسمع للعصبة بواحد و القیاس ان یکون عاصبا مثل طالب و طلبة وظالم و ظلمة.

کلام فوق می رساند که عصب جمع است زیرا اطلاق آن بر پسران وخویشاوندان پدری با مفرد بودن آن سازگار نیست جز اینکه تواند بود که اسم جمع باشد به لحاظ اینکه عاصب شنیده نشده است ولکن مقتضای قیاس، آن است که عصبه جمع عاصب باشد.» (1)

امام خمینی «قدس سره » می فرمایند:«عصبه هر مردی است که بدون واسطه یا با واسطه ذکور به میت انتساب دارد.» (2)

و طبق گفته سید محمد کلانتر:«عصبة الرجل اولیاؤه الذکور من ورثته و انما سموا بذلک، لانهم یحیطون بالرجل فالاب طرف و الابن طرف والعم جانب و الاخ جانب » (3)

معنای اصطلاحی تعصیب:

«التعصیب توریث ما فضل عن السهام من کان من العصبة و هم الابن والاب و من یدلی بهما من غیر رد علی ذی السهام » (4)

هر گاه ترکه میت بیش از سهام صاحبان فروض باشد با رعایت حجب حرمانی و نقصانی و بعد از دادن نصیب هر یک از آنها، باز هم مقداری اضافه بیاید، در این صورت آن را به عصبه می دهند نه ذوی السهام.

بعضی از متقدمین امامیه مثل شیخ طوسی به جای لفظ تعصیب از لفظ عصبه استفاده کرده اند (5) :

القول بالعصبة باطل عندنا و لایورث بها فی موضع من المواضع وانما یورث بالفرض المسمی او القربی او الاسباب التی یورث بها من الزوجیة و الولاء.

ظاهرا لفظ «عصبة » در کلام ایشان به معنی اسم مصدر و تعصیب می باشد نه شخص وارثی که قسیم ذوی الفروض و اولوالارحام است.

فاضل مقداد از علمای امامیه درمساله تعصیب فرموده است:

«و هو الردعلی العصبة دون ارباب الفروض (6)

و ابن منظور افریقی در لسان العرب پس از ذکر معنی لغوی می گوید:

«فاما فی الفرائض فکل من لم تکن له فریضة مسماة فهو عصبة ان بقی شی ء بعد الفرائض اخذ» (7)

از شافعی نقل کرده اند که وی ازتعصیب، تعبیر به رد مواریث نموده است. (8) عصبه کسی است که فرض مشخصی ندارد بلکه هر چه اضافه ازسهم ذوی الفروض بیاید به او داده می شود ودر برخی از موارد همه ماترک از آن او خواهد شد (به سبب عصوبت).

در هر حال طبق نظر امامیه و اهل سنت در بعضی از فروض مثل جایی که پسر و یا پدر تنها وارث باشند به آنهامال ردا هم بر می گردد. در نظر امامیه به عنوان قرابت (و نه عصوبت) اما درنظر اهل سنت سبب استحقاق عصوبت می باشد.

آیا در عهد جاهلیت عصبه وجودداشته است؟

واضح است که در عهد جاهلیت،پدر و پسر و سایر خویشاوندان ذکورانسان که قرابت آنها بواسطه پدر و پسربوده است، عصبه نامیده می شدند واینگونه مرسوم بوده است که در دفاع از خویشاوندان خود بسیاری افراطی عمل می نمودند و در عوض از ارث ومیراث متوفی برخوردار می شدند وچون در نزد آنان عصبه فقط شامل خویشاوندان ذکور بود به زنان ودختران چیزی از ارث نمی دادند. باآمدن اسلام زنان نیز همچون مردان استحقاق دریافت ارث را پیدا کردندولی در سهم آنها اختلافاتی مشاهده می شد.

قابل توجه اینکه در جایی که سهم آنها مشخصا ذکر نشده باشد اهل سنت آنها را عصبه فرض می کنند -البته در صورتی که توسط شخص دیگری معصب شده باشند - در حالی که هیچ آیه و روایتی دال بر این مطلب نداریم و علاوه بر آن آیه اولوالارحام بر خلاف آن دلالت می کند و قاعده الاقرب فالاقرب باید پیاده شود.

اگر قائل شویم که دختر ارث نمی برد در فرضی که وراث، دخترپسر و پسر عم او بوده باشند، تمامی میراث از آن پسر عم خواهد بود و به دختر چیزی نمی رسد. ولی اگر این دختر برادری هم داشته باشد که معصب او شود، ما ترک به تفاضل بین خواهر و برادر تقسیم می شود و به پسر عم چیزی نمی رسد. یعنی درحالتی که معصب (مثل برادر) وجودنداشته باشد، قاعده الاقرب فالاقرب پیاده نمی شود که این کار اهل سنت، برخلاف آیه است چرا که با وجود دخترپسر، نوبت به پسر عم نباید برسدحتی اگر دختر پسر، برادری نداشته باشد. در جامع المدارک (9) هم آمده است که از آیه «و اولوالارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله » چنین به ذهن می رسد که اقرب اولی از ابعداست بدون هیچ فرقی بین مذکر ومونث.

اقسام عصبه در نزد اهل سنت (10) :

نزد اهل سنت عصبه عموما بر دوقسم است:

1) عصبات ذکور 2) عصبات اناث

عصبات ذکور عبارتند از پدر و پسرو کسانی که به سبب یکی از آن دو به انسان بستگی و قرابت دارند و از طبقه اناث نیستند; مانند جد و پسر پسر وبرادران ابوینی و ابی و پسران ایشان واعمام ابوینی و ابی و عموزادگان ذکورو چون آزاد کنندگان ذکور عصبه بالذات می باشند از این دسته بشمارمی روند; زیرا عصبات ذکور عموما وبدون استثناء، عصبه به نفس هستند ومعصب ندارند.

اما عصبات اناث بر سه دسته می باشند. (11)

الف) عصبه بنفس ب) عصبه بالغیر ج) عصبه مع الغیر

الف) عصبه بنفس که گاهی عصبه بالذات هم گفته می شود منحصراست به معتقه یعنی هر گاه زنی بنده و یا کنیزخود را آزاد کند و آن آزاد شده بر اثرکسب و کار و یا غیر آن صاحب مالی شود و بمیرد در حالی که وارثی خاص برای او نباشد - در اصطلاح فقهای امامیه از وراث نسبی هیچکس نباشد -در این صورت آزاد کننده، همه ترکه آزاد شده را به عنوان عصوبت می بردو معتقه را در این صورت عصبه بنفس گویند. در حالی که در نزد امامیه به سبب ولای عتق میراث از آن او است.

ب ) عصبه بالغیر: این دسته عبارتند از دختر و دختر پسر(درجه یک) و خواهر تنی و پدری (درجه دو)با برادران خود; یعنی در هر درجه ای برادر، خواهر خود را عصبه می نمایدبنحوی که اگر معصب نمی داشت خودوارث بالفرض بود. عبارات اهل سنت درباره عصبه شدن دختر به سبب برادر بشرح زیر است:

«الابن یعصب البنت و کذا ابن الابن یعصب عمته ای البنت و ابن الابن ایضایعصب بنت الابن التی فی درجته والاخ یعصب الاخت.»

ج) عصبه مع الغیر: آن خواهرمتوفی است که با دختر او بوده باشد;بنابراین هر گاه بازماندگان میت، دخترصلبی و خواهر پدری و یا دختران وخواهران او باشند، نزد اهل سنت دختر و یا دختران فریضه خود را(نصف و یا دو ثلث) می برند وباقیمانده از آن خواهر و یا خواهران است.

تقسیم بندی دیگر اهل سنت: (12)

بعضی دیگر از اهل سنت درتقسیم عصبه چنین گفته اند:

العصبات قسمان: عصبات نسبیة وعصبات سببیة و العصبات النسبیة ثلاثة انواع: عصبة بنفسها و عصبة بغیرها و عصبة مع غیرها.

بنابر تقسیم فوق معتق و معتقه ازعصبات نسبی بکلی خارج است و دربیان اصناف عصبه بنفس از عصبات نسبیه چنین گفته اند:

الصنف الاول، البنون و ابناؤهم وان سلفوا، الصنف الثانی، الآباء وآباؤهم و ان علوا و هذا الصنف متاخرعن الصنف الاول و ان الاقرب یقدم علی القریب فی العصبات، الصنف الثالث، الاخوة لاب و ام او لاب وبنوهم، الصنف الرابع اعمام المیت لاب ثم بنوهم و ان سلفوا ثم اعمام الاب ثم بنوهم و ان سلفوا.

چون نزد اهل سنت عصبات نسبی به چهار صنف طبقه بندی شده اند وافراد طبقه اول از افراد طبقه دوم نزدیکتر به میت می باشند و همچنین افراد طبقات دیگر نسبت به افراد طبقه لاحق نزدیکترند می توان گفت که قاعده الاقرب فالاقرب مورد قبول وعمل اهل سنت نیز می باشد خاصه اینکه بعضی از فقهای این جماعت مانند سرخسی و حنفی تصریح کرده اند که: «زیادة القرب تدل علی قوة الاستحقاق.»;

هر یک از بازماندگان که به میت نزدیکتر باشد استحقاقش در بردن میراث بیشتر و مقدم بر دیگران است.و نیز گفته اند: «المیراث یبنی علی الاقرب.» که مبنی و اساس توریث براقربیت و نزدیکتر بودن وارث است به متوفی و با این حال بسیار شگفت انگیز و موجب حیرت است که اهل سنت بسیاری از خویشاوندان دور رابر خویشاوندان نزدیک مقدم می دارند.

طبقه بندی وراث در فقه اهل سنت و امامیه:

امامیه به استناد اخبار و اجماع اهل بیت بر آنند که هر جا خویشاوند مردارث می برد، زن نیز ارث ببرد مشروطبه اینکه هر دو در یک طبقه و درجه بوده و یکی حاجب دیگری نباشد.مثل پسر برادر و دختر برادر و عم وعمه و پسر عم و دختر عم و امثال ایشان.

لکن نزد اهل سنت چنین نیست زیرا بر اثر قول به تعصیب، گروه بسیاری از زنان و خویشاوندان مادری ایشان ارث نمی برند و میراث را به عصبه می دهند.

در نزد مذاهب اربعه وراث دوگونه اند: وارث عام و وارث خاص. (13)

برای روشن تر شدن مطلب بایدگفت که آنها وراث خاص را به سه دسته تقسیم می کنند:

1) اصحاب فرایض 2) عصبات 3) ذوی الارحام

اصحاب فرائض و یا ارباب فروض کسانی هستند که سهام ایشان درخصوص کتاب (قرآن) تصریح شده است ولکن اکثر فقهای اهل سنت گفته اند که صاحب فرض کسی است که سهم الارث او در کتاب و یا درسنت و یا به اجماع ثابت شده است وتعیین او در خصوص کتاب نیست.

عصبات و یا عصبه گروهی ازوراثند که به عنوان عصوبت ارث می برند و فریضه ای ندارند مثل پدر وپسر و ذکوری که از جانب یکی از آنهابه متوفی قرابت دارند. ممکن است یک نفر در بعضی از حالات صاحب فرض باشد و در حالت دیگرازعصبات به شمار آید; مثل پدر اهل سنت در این مساله اتفاق دارند که عصوبت، مهمترین وقوی ترین اسباب ارث است زیرا به واسطه این سبب امکان دارد که تمامی ترکه میت از آن یک نفر گردد و کسی بااو شریک نشود لکن هیچ صاحب فرضی نیست که فریضه او همه ترکه رافرا گیرد و چیزی از آن برای دیگری باقی نماند.

ذوی الارحام نزد اهل سنت کسانی هستند که نه صاحب فرض هستند و نه عصبه. در نزد آنان هفده صنف از ارث برخوردار می شوند که یا صاحب فرض هستند و یا عصبه و هر کسی که سهمی از سهام ششگانه برای او فرض شده باشد از اصحاب فرایض است وآنکه سهمی معین و مفروض ندارد، ازعصبات است - قبلا هم اشاره شد که ممکن است موردی پیدا شود که دریک حالت صاحب فرض باشد و درحالت دیگر عصبه.

وراث فوق که ارث می برند عبارتنداز:

1) پسر

2) پسر پسر هر چند که پایین رود.

3) پدر

4) جد هر چند که بالا رود.

5) برادر اعم از تنی، پدری ومادری

6) پسر برادر تنی و پدری و پسربرادر و خواهر مادری مطلقا محرومند.

7) عم تنی و پدری یعنی برادر پدرمیت از پدر و مادر و یا از پدر او

8) پسران عم تنی و یا پدری وبنابراین عم مادری و پسران محرومند.

9) زوج (شوهر)

10) معتق

11) دختر

12) مادر

13) دختر پسر در بعضی احوال

14) جده (مادر مادر و مادر پدر)

15) خواهر مطلقا از پدر و مادرباشد یا از یکی از آنها.

16) زوجه

17) معتقه

در نزد اهل سنت کسی غیر از افرادفوق سهمی از ارث نمی برد; مثل پسردختر، پدر مادر، پسر خواهر، پسربرادر مادری، دایی ، پسر دایی و عم مادری و پسر او چرا که از ذوی الارحام هستند.

و همینطور از طبقه زنان، دختردختر و دختر برادر مطلقا و عمه وخاله و دختران آنها و دختر عموی مادری در هر حال که باشد، از ارث محرومند، لکن نزد امامیه چنین نیست.

نکته :

ارث بردن تمامی وراث ذکور درهر حالتی به سبب عصوبت است; جزپدر، جد، برادر مادری و زوج زیرا پدرو جد دو حالت دارند: در بعضی حالات صاحب فرض و در بعضی دیگر عصبه اند و برادر مادری و زوج همیشه صاحب فرض هستند.

وراث اناث سه دسته اند:

- مادر، زوجه و خواهر مادری درجمیع احوال صاحب فرضند.

- معتقه در هر حال عصبه است.

- دختر، دختر پسر، جده و خواهرتنی و یا پدری گاهی صاحب فرضند وگاهی عصبه; چنانچه دختر با پسرباشد عصبه است و اگر نباشد صاحب فرض و یا جده (مادر پدر) اگر با پدرپدر باشد عصبه است و گرنه صاحب فرض است. شایان ذکر است که دختر، دختر پسر، جده و خواهر تنی وپدری در حالتی که به عصوبت ارث می برند، خود عصبه نیستند بلکه پسرمعصب دختر است و یا پسر پسرمعصب دختر پسر و جد معصب جده و دختر صلبی و برادر تنی یا پدری معصب خواهر هستند.

طریقه و کیفیت توریث وراث نزداهل سنت:

در ابتدای امر سهام اصحاب فرایض را می دهند و اگر چیزی باقی ماند و یا اصلا صاحب فرضی وجودنداشت، باقیمانده و یا تمام ترکه برای عصبه است و با رعایت قاعده الاقرب فالاقرب میراث به سبب عصوبت ازآن او است. لکن اهل سنت قاعده الاقرب فالاقرب را درباره اصحاب فرایض جاری نمی کنند چرا که با بودن مادر، به برادر و خواهر مادری ارث می دهند و حال آنکه مادر اولی و احق از برادر و خواهر میت است و از آنهابه میت نزدیکتر است.

و بالجمله اهل سنت بر آنند که هرگاه از اصحاب فرایض و عصبات کسی نباشد به هیچ یک از ذوی الارحام ارث داده نمی شود و تمامی ترکه برای معتق و یا معتقه است و هر گاه سهم اصحاب فرایض تماما داده شود و از ترکه چیزی باقی بماند و از عصبات نسبی وسببی میت کسی نباشد که باقیمانده رابه ارث ببرد، میان صحابه و فقهای عامه در حکم مساله، اختلافات بسیارفاحشی وجود دارد. خلاصه اقوال ائمه اربعه به شرح زیر است:

مالک و شافعی بر آن بوده اند که ذوی الارحام مطلقا و در هر صورت محروم و ساقطند و باقیمانده به بیت المال داده می شود.

ابو حنفیه و احمد بن حنبل قائل به توریث ذوی الارحام بوده و ایشان را بربیت المال مقدم داشته اند. و فرقه مالکیه بر آنند که مطلقا و در هرصورت بیت المال مقدم بر ذوی الارحام است; هر چند که منظم نباشدو چیزی از باقیمانده بر هیچ یک ازاصحاب فرایض رد نمی شود و ذوی الارحام هرگز ارث نمی برند.

امام نووی شافعی در کتاب «منهاج » گفته است: (14) «و لا یورث ذووالارحام و لا یردعلی اهل الفرائض بل المال لبیت المال »

بیان چگونگی توریث نزد امامیه و اهل سنت :

با توجه به موارد اختلافی درتقسیم ارث بین امامیه و اهل سنت به چند نمونه اشاره می کنیم و بعضی ازمسائل سهم الارث هر یک از افرادطبقه اول، دوم و سوم در حال انفراد واجتماع با هم و حکم مواردی که زوج و یا زوجه با هر طبقه شرکت نمایندبیان می شود:

طبقه اول:

1) اگر وارث منحصر به پدر باشددر این حال فرضیه ای ندارد و همه ترکه را از نظر امامیه به عنوان قرابت ونزد اهل سنت از نظر عصوبت می برد.

2) هرگاه از طبقه اول فقط مادرباشد نزد امامیه جمیع ترکه متعلق به اواست جز اینکه ثلث مال را فرضا وبقیه را ردا می برد و نزد اهل سنت بیش از یک ثلث استحقاق ندارد و اگرجز او صاحب فرضی نبود بقیه راعصبه می برد و اگر عصبه ای هم نبود،طبق فتوای مالک و شافعی به بیت المال داده می شود و طبق فتوای ابوحنفیه و احمد بر مادر ردمی شود.

3) اگر پدر و یکی از زوجین وارث باشند، پس از دادن فریضه او، بقیه برای پدر است به قرابت و یا به عصوبت .

4) اگر مادر و یکی از زوجین وارث باشند، پس از فریضه مادر (ثلث) وفریضه شوهر و یا زن (نصف یا ربع)بقیه که 16 یا 512 است نزد امامیه بر مادررد می شود و نزد اهل سنت متعلق به عصبه است و اگر عصبه نبود، نزدشافعی و مالک به بیت المال می رسد ونزد ابوحنفیه و احمد بر مادر ردمی شود.

5) اگر پدر و مادر وارث باشند درصورتی که اخوه مادر را حجب ننمایند13 به مادر و بقیه برای پدر است به رابت یا به عصوبت و اگر حجب کند فریضه مادر16 و بقیه (56) برای پدراست (15)

6) اگر پدر و مادر و یکی از زوجین وارث باشند در فقه امامیه بدون هرخلافی پس از دادن فریضه زن یاشوهر از اصل مال (ربع یا نصف) وفریضه مادر (13 یا 16) بقیه از جهت قرابت برای پدر است و اهل سنت می گویند مادر ثلث باقیمانده از سهم زن و یا شوهر را می برد; نه ثلث ازاصل مال را و پدر متوفی نیز دو برابرمادر از ترکه ارث می برد. و در شرایع آمده که: «... مثل ابوین و زوج اوزوجة، للام ثلث الاصل و للزوج نصیبهما و للاب الباقی...) (16)

7) اگر پدر و یک پسر وارث باشندبه اتفاق فریقین و به اجماع مسلمن فریضه پدر 16 است و بقیه را پسرمی برد; جز اینکه نزد امامیه پسر وارث بقرابت است ولی نزد اهل سنت بقیه را از جهت عصوبت می برد و حکم ارث بردن پدر و دو پسر به بالا این است که 16 را پدر فرضا می برد و بقیه راپسران میان خود به تساوی قسمت می کنند.

8) اگر پدر و یک دختر وارث باشند فریضه پدر 16 و فریضه دخترنصف است و نزد امامیه ثلث باقیمانده ارباعا بر آنها رد می شود و مانند آن است که از اول همه ترکه فرضا و ردامیان پدر و دختر چهار قسمت شده باشد ولکن فتوای ائمه اربعه در این مساله این است که ثلث باقی برخصوص پدر رد می شود.

9) اگر مادر و یک دختر وارث باشند، فریضه مادر سدس و فریضه دختر نصف است و نزد امامیه ثلث باقی به هر دو ارباعا رد می شود ولی نزد اهل سنت باقیمانده برای عصبه است. امام خمینی رحمة الله علیه درتحریر می فرمایند: «... فلو کان الوارث منحصرا بنت واحده و ام یعطی النصف البنت فرضا و السدس الام فرضا و یرد الثلث الباقی علیهما. ارباعاعلی نسبته بسهامهما» (17)

10) اگر مادر و دو دختر به بالاوارث باشند فرضیه مادر سدس وفریضه دو دختر ، دو ثلث است وسدس باقی به نسبت سهمشان به آنهارد می شود ; ولی اهل سنت باقی را به عصبه می دهد همچنین اگر پدر و دودختر وارث باشند; اما اهل سنت باقیمانده را در این مساله مثل مساله 8به خصوص پدر رد می کند. باز هم اشاره می کنیم به نظر امام رحمة الله علیه در تحریر که می فرمایند:

«... ولوا نحصر بنات متعدده و ام یعطی الثلث البنات فرضا و السدس الام فرضا و السدس الباقی یرد علیهمااخماسا علی نسبة السهام و العصبة فی فیها التراث » (18)

11) اگر پدر و مادر و یک دختروارث باشند، فریضه هر یک از پدر ومادر 16 و فریضه دختر نصف است وسدس باقی بر آنها به نسبت سهامشان رد می شود. یعنی ترکه اخماسا میان ابوین و دختر فرضا و ردا تقسیم می گردد. اما نزد اهل سنت سدس باقی متعلق به پدر است.

12) اگر پدر و مادر با یک پسر ویک دختر وارث باشند فریضه هر یک از پدر و مادر 16 است و بقیه (دو ثلث)میان پسر و دختر طبق قاعده (للذکرمثل حظ الانثیین ) تقسیم می شود وبرای پسر مثل بهره دو دختر است وحکم چنین است اگر بیش از یک پسربا دختر یا بیش از یک دختر با پسربوده باشد. نزد امامیه وارثیت پسر ودختر در این هنگام از جهت قرابت ونزد اهل سنت از جهت عصوبت است و می گویند پسر عصبه بنفس است ودختر عصبه بغیر یعنی دختر خودعصبه نیست ولی به سبب پسر عصبه می شود.

در این زمینه امام خمینی (قدس سره) در کتاب تحریر الوسیله می فرماید: (19) «لواجتمع الوارث بالفرض مع الوارث بالقرابة فالفرض للوارث بالفرض و الباقی للوارث بالقرابة،فلواجتمع الابوان مع اولاد الذکور والاناث یعطی فرض الابوین و السدسان و الباقی للاولاد بالقرابة...»

و اما مسائل راجع به مواریث افرادطبقه دوم در نظر امامیه به شرح زیراست:

1) اگر دو خواهر مادری وارث باشند، فریضه آنها ثلث است و بقیه را(دوثلث) ردا می برند و چنین است اگریک خواهر و یک برادر مادری باشندو به طور کلی فریضه «کلاله (20) امی » اگریک تن باشد سدس و اگر دو تن به بالاباشد ثلث است ; خواه همه ذکورباشند و یا اناث و یا مختلف وباقیمانده را ردا می برد لکن نزد اهل سنت بقیه به عصبه می رسد.

«مراد از کلاله در آیات و احادیث نزد امامیه، برادر و خواهر میت است.»

2) اگر دو تن کلاله امی با یک برادرتنی و یا پدری وارث باشند، پس ازاخراج فریضه امی بقیه را برادر به سبب قرابت می برد و نزد اهل سنت به سبب عصوبت.

3) اگر دو خواهر تنی و یا پدری بایک کلاله امی وارث باشند فریضه دوخواهر دو ثلث و فریضه کلاله امی سدس است و بقیه (سدس) بنابراقوی و اشهر قولین بر خصوص دوخواهر رد می شود و نزد اهل سنت برای عصبه است و همچنین هرگاه بیش از دو خواهر باشند.

طبقه سوم وراث نسبی عبارت است از:

1)یکی از افراد طبقه سوم منفردا

2) عم و عمه و خال و خاله

3) اعمام و اخوال مختلف

4) یک نفر از اعمام و اخوال پدری و یک نفر از طبقه مادری

5) اعمام و عمات مختلف

6) اخوال و خالات مختلف

7) هیچ یک از اعمام و عمات واخوال و خالات نیستند بلکه اولادآنها هستند.

8) هیچ یک از اعمام و اخوال میت زنده نیستند و اعمام واخوال پدر و مادر متوفی وارث هستند.

همه افراد مذکور که نزد امامیه جزء وراث نسبی طبقه سوم بشمار می روند نزد اهل سنت از ذوی الارحام هستند جز عم ابوینی و ابی و پسران آنها که ازعصبات محسوب می شوند; «به عبارتی می توان گفت تمام کسانی که نزد اهل سنت از ذوی الارحام هستندبدون استثناء نزد امامیه از طبقات سه گانه وراث نسبی می باشند. (21)

تا اینجا دانستیم که امامیه، زیادی ترکه را به صاحبان فروض برمی گرداند; نه به عصبه. شاهد بر این مدعا قول امام خمینی «قدس سره » است: (22)

«ما لو کانت الترکة ازید من السهام فترد الزیادة علی ارباب الفروض و لاتعطی لعصبة المیت ... و العصبة فی فیه التراب .»

البته توجه شود که زیادی به هرصاحب فرضی بر نمی گردد. و امام می افزایند (23) که زیاده بر فرضها بر چندطایفه از صاحبان فروض برنمی گردد;از جمله آنها زوجه است مطلقا پس فرض زوجه داده می شود و بقیه آن برغیر زوجه از طبقات حتی امام «علیه السلام »بر می گردد و از جمله آنها زوج است پس فرض او داده می شود و بقیه آن برغیر او داده می شود مگر اینکه وارث میت، منحصر به او و به امام «علیه السلام »باشد که در چنین صورتی نصف آن علاوه بر فرض به او برمی گردد و ازجمله آنها مادر است با وجود حاجب از رد - کما اینکه گذشت - و از جمله آنها برادر و خواهر مادری است مطلقا با وجود یک نفر از جد وجده پدری یا یکی از برادران و خواهر پدرو مادری یا پدری.

و شهید اول - رحمة الله علیه - هم اعطای رد فاضل را به عصبه جایز نمی دانند (24) ولی در صورتی که طبق قاعده الاقرب فالاقرب، نزدیکتر از عصبه کسی نبوداین کار را جایز می دانند و در حالت اول زیادی فریضه را به دختر و دختران و خواهر و خواهران ابی یا ابوینی اعطامی کنند و نه به عصبه و اگر خواهران ابی یا ابوینی نبودند به کلاله امی.

ایشان می فرمایند: «ولا میراث للعصبة الامع عدم القریب فیرد علی البنت و البنات و الاخت و الاخوات للاب و الام او الاب و علی الام و علی کلالة الام مع عدم وارث فی درجتهم »

علامه حلی - رحمة الله علیه - اسمی ازعصبه نیاورده اند (25) و می فرمایند که اضافی ترکه به افرادی غیر از زوج وزوجه و مادر با حاجب رد می شود.

ایشان فرموده اند: «و لوزادت الفریضة ردت علی غیر الزوج والزوجة و الام مع الاخوة.» اگر ام بااخوه (حاجب) همراه باشد از سهم ارثش کم می شود، در نتیجه حاجبهادر رد کردن ارث به مادر هم مانع می شوند. (26)

ادله اثبات تعصیب :

دلیل عمده قائلین به تعصیب خبری است که به طرق مختلف ازعبدالله بن طاووس رسیده که او ازپدرش طاووس بن کیان یمانی و او ازعبدالله بن عباس روایت کرده که رسول خدا«صلی الله علیه وآله » فرمود: «الحقواالفرائض باهلها فما بقی فهو لاولی رجل ذکر» به این معنی که ابتدا سهام صاحبان فروض را بدهید و باقیمانده را با رعایت کردن قاعده الاقرب فالاقرب به عصبه بدهید چون صحبتی از ذوی الارحام - که نه فرض مشخصی دارند و نه عصبه هستند - نشده است،ذوی الارحام مثل اولاد دختر از ارث محروم خواهند بود. در حالی که قبلا"هم اشاره شد که این عمل آنها مطابق سیره جاهلیت و مخالف با آیات صریح و روایات مواریث است:

«محمدبن یعقوب عن علی بن ابراهیم، عن صالح بن السفدی، عن جعفر بن بشیر، عن عبدالله بن بکیر،عن حسین الرزاز قال : امرت من یسال ابا عبدالله «علیه السلام » المال لمن هو؟للاقرب او العصبة؟ فقال : المال للاقرب و العصبة فی فیه التراب » (27) ;

محمد بن یعقوب از علی بن ابراهیم... از حسین الرزاز گفت که کسی از امام جعفر صادق «علیه السلام »سؤال کرد که مال برای کیست برای عصبه یا ذوی الارحام؟ گفت مال برای اقرب است و عصبه دردهانش خاک است. یعنی در نزدما عصبه هیچ حقی از ارث ندارد.

و عن زرارة عن ابی جعفر«علیه السلام »فی قول الله «واولو الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله » ان بعضهم اولی بالمیراث من بعض لان اقربهم الیه رحما اولی به ثم قال ابوجعفر«علیه السلام »ایهم اولی بالمیت و اقربهم الیه؟ امه؟او اخوه؟ الیس الام اقرب الی المیت من اخوته و اخواته. اقول: و تقدم مایدل علی ذلک (28) .

از زراره از امام باقر«علیه السلام » نقل شده در قول خداوند تبارک و تعالی «اولوالارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله » که چه کسی اولی و اقرب از دیگران است. و امام فرموده اند آیامادر است؟ یا برادران هستند؟... آیامادر نسبت به میت نزدیکتر از برادران و خواهران میت نیست...

روایت فوق نیز نشان می دهد که ائمه اطهار قول اهل سنت را قبول ندارند که در بعضی جاها با اینکه به قاعده الاقرب فالاقرب ظاهرا اعتقاددارند ولی عملا آن را پیاده نمی کنند.

بعضی از مسائلی که اهل سنت به آن عمل می کنند در حالی که روایاتی مخالف آن دارند:

1) هر گاه بازماندگان متوفی یک دختر صلبی و یک خواهر و یک برادرپدری او باشند در مذاهب اربعه فتوا برآن است که پس از دادن نصف مال به دختر نصف باقیمانده به تفاضل میان برادر و خواهر تقسیم شود; حال آنکه خبر مزبور بصراحت می رساند که باقیمانده از فریضه دختر می بایستی به برادر اختصاص یابد; زیرا«اولی رجل ذکر» او می باشد و بس واز طرفی چون در فقه امامیه نصف باقیمانده بر دختر رد می شود وبرادر و خواهر محرومند، می توان گفت که مدلول خبر مزبور معارض است با آنچه که عمل و سنت قاطبه مسلمین بر آن است زیرا نه اهل سنت به مدلول عمل کرده اند و نه امامیه.

2) هر گاه میت یک دختر صلبی،یک پسر دختر و یک عموی پدری داشته باشد، عمل و فتوای اهل سنت بر آن است که پس از دادن فریضه دختر (نصف) باقیمانده را به عموبدهند و پسر دختر را محروم می دانندو حال آنکه خبر مزبور بصراحت می گوید که نصف باقیمانده متعلق است به پسر دختر زیرا او از عمونزدیکتر است.

نمی توان گفت قاعده تقدیم الاقرب فالاقرب به عصبات اختصاص دارد و در همه جا پیاده نمی شود و درجایی که ذوی الارحام و عصبه موجودباشند عصبه، ارث می برد ولو اینکه دورتر و ابعد باشد (29) ; چرا که اولاقاعده فوق اطلاق دارد و شامل جمیع وراث نسبی از عصبه و غیرعصبه می شود و دلیلی بر تقیید آنهاوجود ندارد.

ثانیا موجب اصلی ارث بردن بازماندگان نسبی، تنها قرابت آنان بامتوفی است و دختر پسر و پسر پسر یاهر عنوان دیگری که اهل سنت روی آنها بگذارند در هر حال از دایره اولوالارحام متوفی خارج نمی باشند. وصریح آیه «و اولوالارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله من المؤمنین و المهاجرین » مطلق خویشاوند از صاحب فرض وغیرصاحب فرض، عصبه و غیر عصبه همه را شامل می شود و رسم تعصیب جاهلیت توسط آیه «للرجال نصیب مما. .. و للنساء نصیب مما... (30) »نسخ شد.

برخورد شیعه با اهل سنت درتقسیم ارث :

شیعه می تواند در بعضی از مسائل مربوط به عول و تعصیب که نزد اهل سنت صحیح و نزد امامیه باطل است،در برخورد با اهل سنت طبق نظرخودشان با آنها عمل کند; مثلا اگرمتوفی از اهل سنت بوده و وراث اویک دختر صلبی و یک خواهر پدری باشند از آنجایی که اهل سنت در این مساله خواهر را عصبه بالغیر می داند وباقیمانده از فریضه دختر(نصف) را به او می دهد در این حال اگر دختر برمذهب حنفی و خواهر بر مذهب تشیع باشد و دختر به بطلان تعصیب در نزد شیعه اشاره کند و از دادن باقیمانده خودداری ورزد و همه مال رافرضا و ردا از آن خود بداند،خواهر با اینکه شیعه مذهب است ولی استحقاق دریافت بقیه مال را داردو حق مطالبه آن را خواهد داشت. (31)

پی نوشتها:

1) نجات - عبدالرحیم - عبدالرحیم عول وتعصیب، امیر کبیر، تهران، ص 357

2) امام خمینی «قدس سره » : تحریرالوسیله، دفترانتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج 4، ص 30، «هی کل ذکرینتسب الیه بلا واسط او بواسطة الذکور...»

3) حاشیه شرح لمعه، ج 8، ص 79

4) نجفی - شیخ محمد حسن: جواهرالکلام،دارالکتب الاسلامیة، ج 39، ص 99; خوانساری -سید احمد: جامع المدارک فی شرح المختصرالمنافع، ج 5، ص 304، «... من غیر ردعلی ذوی السهام »

5) شیخ طوسی، خلاف، دارالکتب الاسلامیة،ج 2، ص 276

6) نجات - عبدالرحیم: همان منبع، ص 381

7) همان منبع ، ص 359

8) همان منبع ، ص 379

9) خوانساری - سیداحمد: همان منبع، ج 5ص 304

10) نجات - عبدالرحیم: همان منبع، خلاصه صفحات 363 - 369

11) پوشیده نماند که اقسام عصبه در اصطلاح اهل سنت از مخترعات ایشان است و در آیه و یاحدیثی وارد نشده که عصبه بر سه قسم است وهمچنین بر حسب لغت و استعمال عرفی، دخترو خواهرعصبه نیستند.(عول و تعصیب، ص 212)

12) همان منبع

13) همان منبع، ص 471

14) همان منبع، ص 470

15) امام خمینی «قدس سره » ، در تحریرالوسیله ج 4،ص 32، مساله 4 می فرماید:

«... و لو کان الوارث الابوین فللام السدس مع وجود الحاجب و الثلث مع عدمه فرضا و الباقی للاب قرابة...)

16) محقق حلی: شرائع الاسلام، انتشارات استقلال، ج 3 و 4، ص 822

17) تحریرالوسیله، ج 4، ص 30، مساله 2

18) همان منبع

19) همان منبع، ص 32، مساله 4: اگر وارث به فرض با وارث به قرابت جمع شوند پس فرض مال وارث به فرض است و بقیه آن مال وارث به قرابت است . پس اگر پدر و مادر با اولاد ذکور واناث با هم باشند فرض پدر و مادرکه سدس است به آنها داده می شود و بقیه آن به قرابت مال اولاد است.

امام خمینی «ره » در مساله 3 به صاحب فرض بودن یا قرابت اشاره می فرمایند:

«الذکور من الاولاد وکذا الاناث مع وجود الذکوریرثون بالقرابة وکذا الاب بشرط عدم وجود الولدللمیت ، وکذا الجدودة مطلقا و الاخوة من قبل الابوین اوالاب بشرط وجود ذکور فیهم ، وکذاجمیع اصناف الطبقة الثالثة من العمومة والخؤولة و اولادهم ، فهولاء یرثون بالقرابة لابالفرض »

20) مراد از کلاله در آیات و احادیث نزد امامیه،برادر و خواهر میت است.

21) نجات - عبدالرحیم: همان منبع، ص 200

22) موردی که ترکه بیشتر از سهام باشد پس این زیادی بر صاحبان فروض بر می گردد و به عصبه میت داده نمی شود. ..... و عصبه در دهانشان خاک است.(تحریرالوسیله،ج 4، ص 30، مساله 1)

23) تحریرالوسیله، ج 4، ص 30،مسئله 2)

«لا ترد الزیادة علی طوائف من ارباب الفروض:منها الزوجة مطلقا، فتعطی فرضها و یرد الباقی علی غیرها من الطبقات حتی الامام «علیه السلام » ومنها الزوج، فیعطی فرضه و یرد الباقی علی غیره الا مع انحصار الوارث به و بالامام «علیه السلام »، فیردالباقی علی غیره الا مع انحصار الوارث به وبالامام «علیه السلام » فیرد علیه النصف مضافا الی فرضه، و منها الام مع وجود الحاجب من الرد کماتقدم. و منها الاخوة من الام مطلقا مع وجودواحد من الجدودة من قبل الاب او واحد من الاخوة من قبل الابوین اوالاب کما تقدم.»

24) شهید اول : لمعه دمشقیة، انتشارات داوری، ج 8، ص 81

25) علامه حلی : تبصرة المتعلمین، ص 175

26) همین مضمون در جامع المدارک، ج 5،ص 304 دیده می شود.

«التعصیب باطل و فاضل الترکة یرد علی ذوی السهام عدا الزوج و الزوجة و الام مع وجود من یحجبها»

توجه : بحث «طبقه بندی وارث تا انتهای بحث چگونگی توریث نزد اهل سنت و امامیه »ازصفحات 204،220، 464،471 کتاب عول وتعصیب تلخیص شده و با جابجایی و حذف بعضی از قسمتها و اضافه کردن مطالبی از کتب دیگر نوشته شده است.

27) عاملی - حر: وسائل الشیعه، جلد 17،ص 431، روایت 1

28) همان منبع، ص 434، روایت 11

29) نجات - عبدالرحیم: همان منبع، ص 368

30) سوره نساء، آیه 7

31) عبدالرحیم - نجات : همان منبع، ص 290

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان