ماهان شبکه ایرانیان

طریقه تشیع و قله های تعصب در تاریخ افغانستان

مظلومیت همه جانبه و کم نظیر و مقاومت سرسختانه و پی گیر دو مفهومی است که سراسر تاریخ تشیع را در افغانستان فرا گرفته است; مظلومیت در برابر حاکمانی که تعصب مذهبی، نژادی و قومی از خصیصه آنان بوده و برای رسیدن به مطامع شخصی آگاهانه بر خلاف مصالح ملت در مسیر استعمار قدم برداشته اند، و مقاومت مردانی که در برابر زورگویان و وحشت آفرینان سرخم نکرده و برای ا ...

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

پیشگفتار

مظلومیت همه جانبه و کم نظیر و مقاومت سرسختانه و پی گیر دو مفهومی است که سراسر تاریخ تشیع را در افغانستان فرا گرفته است; مظلومیت در برابر حاکمانی که تعصب مذهبی، نژادی و قومی از خصیصه آنان بوده و برای رسیدن به مطامع شخصی آگاهانه بر خلاف مصالح ملت در مسیر استعمار قدم برداشته اند، و مقاومت مردانی که در برابر زورگویان و وحشت آفرینان سرخم نکرده و برای احیاء دین و حفظ ارزش های مذهبی خویش همانند پیشوایان بزرگ شان تا آخر، راست قامت ماندند.

به گواهی تاریخ روحانیت تشیع در این حرکت علمدار و پیشقراول آن طایفه بوده، بیش از سایر اقشار با مرگ و شکنجه و آواره گی دست و پنجه نرم کردند. نوشتار حاضر مروری کوتاه دارد بر مبارزات شیعیان به ویژه روحانیت از آغاز زمامداری احمدشاه ابدالی تا سقوط حبیب الله کلکانی «بچه سقا»

تشیع از زمان احمدشاه ابدالی تا سقوط امیر شیرعلی (1165-1296 ق)

به یک نگاه کوتاه در تاریخ تشیع درمی یابیم که عمده شیعیان «هزاره ها» تا زمان عبدالرحمن به طور خودمختار و نیمه مستقل زندگی می کردند و طبعا در انجام مراسم دینی و عمل به مذهب جعفری آزاد بودند. یکی از نویسندگان معاصر در این باره می نویسد: «مردم هزاره که مخلوطی از نژاد مغول و تاجیکان محلی کوهستان غور می باشند، به علت انتساب به مذهب شیعه از اکثریت مردم افغانستان که سنی مذهب اند، تفریق می شوند. تا عصر امیر عبدالرحمن خان، این ها در انزوا از سایر مردم به طور نیم مستقل در دره جات کم زمین و کوه های دشوارگذار افغانستان مرکزی زندگی می کردند. » (1)

پژوهش گر دیگری; تاریخ تشیع را، به یک نگاه، به سه بخش تقسیم می کند:

1. از آغاز تا عصر هوتکیان

2. از هوتیکان تا عبدالرحمن

3. از عبدالرحمن تا امروز

ایشان دو دوره اول را دوران استقلال شیعیان و دوره سوم را عصر تاریکی آنان ارزیابی می کند. (2) به هر حال شیعیان همواره در مقابل دشمن خارجی و دفع تهدیدهایی که استقلال و حاکمیت ملی را به مخاطره می انداخت با برادران اهل سنت خویش کاملا همکاری و تشریک مساعی داشته اند. شرکت وسیع شیعیان در سه جنگ علیه انگلیس و شکست دادن تاریخی آن ابرقدرت استعمارگر زمان روشن ترین شاهد این مدعاست.

انگلیس هنگامی که از راه تهاجم نظامی و قتل و کشتار به اهداف خود نرسید دست به ابتکار سیاسی زد و آن آوردن عبدالرحمن خان از آسیای میانه و تطمیع وی بود (3) و از این طریق توانست تمام شرایط خود را به او که فرد خودخواه و قدرت طلب و حیله گر بود تحمیل کند.

عبد الرحمن خان و قتل عام شیعیان (1298-1319)

اتحاد پیروان مذهب تشیع و تسنن و نفرت آنان از انگلیس موجب شد که انگلیس انتقام شکست های پیاپی خود را از ملت افغانستان به وسیله منصوب کردن عبدالرحمن خان به حکومت افغانستان و تحریک وی به خشونت بگیرد. شیعیان که تا این زمان در عمل به مذهب و اجرای فقه جعفری آزاد بودند. بناگاه با طرح های عبدالرحمن مواجه شدند که می خواست به ظاهر برای حفظ یکپارچگی و تمرکز مدیریت و قدرت خویش فقه حنفی و مذهب تسنن را مذهب رسمی خوانده و قضاوت دولتی به مناطق شیعیان برای اجرای احکام مذهب حنفی اعزام کند این امر برای شیعیان به منزله پایمال کردن حقوق و از بین بردن آزادی و محو مذهب شان تلقی می شد لذا عکس العمل نشان دادند. عبدالرحمن برای تحکیم موقعیت و اجرای منویات انگلیس در ابتدا دست به دو اقدام عمده زد.

1. تشکیل ارتش قوی: تاسیس ارتش وابسته و قوی که با راهنمایی و کمک تسلیحاتی و مالی انگلیس انجام شد اولین هدف او بود تا در سایه آن تمام مخالفان احتمالی و مبارزان ضدانگلیسی را که مخالف قراردادهای وی با انگلیس و قیمومیت آن کشور بر سیاست خارجی افغانستان بود سرکوب سازد و از سوی دیگر دست مبارزان مسلمان و آزادیخواه هندی را از کمک برادران مجاهد افغانی شان قطع کند.

2. دامن زدن به اختلافات مذهبی: ملت افغانستان که با تقدیم هزاران شهید و تحمل خرابی فراوان استقلال کشور را حفظ کرده بودند بعد از پایان یافتن جنگ و خروج انگلیس زمام کشور را در دست کسی دیدند که به نحو آشکار و با سازش ننگین قیمومیت کفر «انگلیس » را در امور خارجی افغانستان پذیرفت (4) پیداست که چنین فردی پایگاه مردمی نداشت وی برای جبران این امر و اغفال ملت خود را حامی اسلام و رهبر سیاسی - مذهبی مردم خواند و از آن جا که شیعیان را بزرگ ترین خطر در راه اجرای اعمال خویش می دانست با نقشه انگلیس و با خریدن آخوندنماها و ملایان خودفروخته مانند سیدمحمد ممتحن و سید محمود قندهاری شیعیان را کافر اعلام کرد! ؟ و این مطلب را برای فریب عوام و جاهلان متعصب به آیات قرآنی و احادیث نبوی مستند کرد. مردم را به جهاد علیه آنان و یا به تسنن واداشتن شان فرا خواند. ! ! (5)

وی پس از این سوء استفاده از مفاهیم اسلامی، ارتش سنگین و تا به دندان مسلح به مرکز اصلی شیعیان «هزاره جات » گسیل داشت. این تهاجم که با پیوستن عده ای داوطلبان جهاد علیه کفر به ارتش دولتی همراه بود (6) ، بزرگ ترین فاجعه ملی را به بار آورده و چهره سفاکان و خون آشامانی چون چنگیز و تیمور و نادر را سفید کرد. (7)

اما شیعیان تا آخرین نفس بر حفظ مذهب و پیروی از آن پای فشردند و در این راه تقریبا 23 جمعیت شان شهید یا آواره گشته به کشورهای همسایه پناهنده شدند. (8) و طبعا مقدار زیادی خانه ها و زمین ها و مراتع شان را از دست داده و برای همیشه در اختیار ماموران دولتی و دسته های شرکت کننده ای در این جنگ قرار گرفته و زنان و اطفال شیعیان، اسیر و به عنوان برده مورد معامله واقع شدند. (9)

حبیب الله خان و به کارگیری تزویر به جای زور (1319 - 1337 ق)

مقاومت شیعیان هرچند در ظاهر به نحو وحشیانه و با تمام بی رحمی سرکوب شد اما در واقع صورت مخفی به خود گرفته در ابعاد فرهنگی و سیاسی ادامه یافت تا این که بعد از مرگ عبدالرحمن حبیب الله خان فرزند وی جانشین او شد. او از همان آغاز سیاست خشن و میلیتاریستی پدر را کنار گذاشت و به سوی تفاهم ملی و عفو عمومی گام برداشت.

وی که سعی می کرد از خود چهره انسانی و آزادمنش نشان دهد از مهاجران شیعه دعوت کرد تا به وطن بازگشته و نسبت به پس دادن اموال و زمین ها و مراتع به غارت رفته شان اعلام آمادگی کرد (10) اما در عمل چندان اقدامی مثبت نکرد. و هر روز روند ورود پشتون های نوار مرزی و پاکستان به مناطق شیعه نشین و تصاحب سرزمین آن ها تشدید یافته بر تعداد آنان افزوده می شد. شاه در خفا نه تنها مانع آن نمی شد بلکه بر این کار مهر تایید می گذاشت! ! (11)

مقاومت سربداران گمنام

روحانیت شیعه بیش از هر قشر دیگر شیعیان هدف نوک پیکان تعصب و قساوت عبدالرحمن و عمالش قرار گرفتند، (12) تعداد زیاد آنان با هولناک ترین شکنجه ها در میدان جنگ و یا در زندان های رژیم شربت شهادت نوشیده و عده ای هم پس از تحمل آزارهای فراوان و مصیبت های زیاد هجرت اختیار کردند تا صدای مظلومیت شیعیان را به گوش مسلمانان جهان به ویژه مراجع نجف و سایر نقاط برسانند که به گوشه های از مصائب و تلاش های برخی آنان ذیلا اشاره می شود.

علامه فیض محمد کاتب

سرشناس ترین روحانی که با تمام وجود برای حفظ مذهب تشیع و احقاق حقوق از دست رفته شیعیان تلاش کرده برای افشا جنایت و کشتارهای تاریخی عبدالرحمن خان کوشید مورخ شهیر و پرکارترین نویسنده کشور علامه فیض محمد کاتب بود.

او با شمشیر قلم در صحنه تاریخ و فرهنگ برای آگاهی شیعیان و ثبت مظلومیت آنان از یکسو و برقراری ارتباط با دستگاه حکومت ظالم و تلاش هوشیارانه و دامنه دار برای حفظ تشیع از سوی دیگر سعی بلیغ نمود. (13)

علامه با همه محدودیت ها و اختناق موجود آثار ارزشمند و گران سنگی را در زمینه تاریخ انساب، انقلاب و مسایل اجتماعی و. . . از خود به یادگار گذاشت که هر یک به تنهایی مقام والای علمی و تحقیقی و مهارت و آینده نگری وی را نشان می دهد. و از این رهگذر تاریخ و فرهنگ آن مرز و بوم مدیون تلاش های پربار و ثمربخش ایشان برای همیشه خواهد بود. (14)

با روی کارآمدن حبیب الله خان و کوچیدن موقت ابرهای وحشت و دیکتاتوری از افق سیاسی کشور کاتب به جمع مشروطه خواهان پیوسته (15) حرکت تشکل یافته و منسجم را برای سرنگونی نظام استبدادی و قرون وسطایی و برقراری حکومتم ردمی و قانونی آغاز کرد. مشروطه خواهان بعد از تلاش ها و مبارزات فراوان و تحمل شکنجه های دردناک و دادن قربانی متعدد سرانجام به حیات حکومت ننگین حبیب الله پایان بخشیده نظام جدیدی پایه گذاری کردند. (16)

نظام جدید که در راس آن امان الله خان فرزند دیکتاتور سابق قرار گرفت در آغاز قدم های مثبت در جهت کسب استقلال کشور و دادن آزادی های سیاسی و اجتماعی و گسترش سوادآموزی و تعلیم و تربیت برقراری روابط سیاسی با کشورهای دیگر برداشت. (17) رژیم جدید قانون بردگی شیعیان را که عبدالرحمن به اجرا گذاشته بود لغو (18) و در «لویه جرگه » پغمان پیشنهاد کرد تا مذهب جعفری در کنار مذهب حنفی سمیت یابد هرچند این پیشنهاد با مخالفت عده ای از متعصبان مذهبی مواجه شده به جایی نرسید. (19)

اما علامه کاتب با همه جنبه های مثبت که در حکومت جدید می دید نسبت به ضعف ها و نارسائی های آن هم ناآگاه و یا بی تفاوت نبود مرتب ابراز نگرانی می کرد و با شیوه های مختلف رژیم را از شیوه خام و نسنجیده در مسایل سیاسی به ویژه فاصله گرفتن آن از اسلام و ارزش های اسلامی و روآوردن به آداب و فرهنگ غرب برحذر داشته و مکرر هشدار می داد. (20)

شورش ها و تشنجاتی که بعد از چند سال از حکومت امان الله خان پیش آمد و وقایع بعدی که با سقوط دولت وی و حاکمیت هرج و مرج همراه بود نشان داد که دلهره ها و آینده نگری او دقیق و به موقع بوده است.

با سقوط دولت امان الله خان یک بار دیگر دوران سیاه تاریخ افغانستان تکرار شد. حبیب الله کلکانی معروف به «بچه سقا» که عمری را در رهزنی و دزدی سپری کرده بود و از نعمت سواد و دانش بی بهره بود حاکم افغانستان شد و طبعا اولین اقدامش تعطیلی مدارس و به بند کشاندن دانشمندان و علما راستین به بهانه های واهی بود. علامه فیض محمد کاتب نیز جزو اولین شهدایی بود که به دست دشمنان قلم و اندیشه به جرم خدمات پرقیمت علمی خویش قربانی شد. (21)

علامه سردار کابلی

سیاست نسل کشی و شیعه ستیزی عبدالرحمن خان همان طوری که اشاره شد بیش از همه از میان علما و دانشمندان شیعه قربانی گرفت و علامه کابلی یکی از آن ها بود مقام علمی و خدمات گران قیمت وی در میادین علوم و فرهنگ اسلامی واضحتر از آن است که احتیاج به بیان داشته باشد وی بر اثر اوضاع تاسف بار کشور، وطن و خانه خود را ترک گفته توانست جان سالم ببرد. در این باره میرزا محمدعلی مدرس می نویسد: «حیدر قلی خان بن نور محمد خان - نائب السلطنه کابلی نزیل. . . معروف به سردار کابلی از اکابر عصر حاضر ما می باشد که در محرم سال 1293 قمری در کابل متولد شد جامع فنون عدیده علوم متنوعه، در علوم متداوله قدیمه و جدیده از فقه و اصول و حدیث و کلام و حکمت و ریاضیات و غیرها مستمهر بلکه در علم حروف و اوفاق و رمل و دیگر علوم غریبه نیز صاحب ید طولانی است در زبان سانسکریت و لاتینی و لاتینی و انگلیسی و عبری نیز دست توانا دارد از سید محسن امین عاملی، سید حسن صدر و میرزا محمدعلی دشتی. . . دارای اجازه اجتهاد می باشد و تالیفات طریفه و نفیسه دارد. . . » (22)

همین نویسنده در جای دیگر می افزاید:

«با این که مجملی از شرح حال وی به عنوان سردار نگارش یافته بازهم محض پاس خدمات دیرینه آن یگانه خادم اسلام پاره ای از مزایای حال او را که بعدا به اطلاع این نگارنده رسیده ثبت اوراق می نمایم. . . اخیرا در کرمانشاه متوطن و با همتی فتورناپذیر مشغول تتبع و تحقیق و تالیف و انجام وظایف متنوعه علمیه شد و در نتیجه با تالیفات طریفه نفیسه خود تمامی اهل علم بلکه عالم اسلام را رهین علم میمنت شمیم خود نموده است. » (23)

نویسنده مذکور در ادامه دوازده اثر علمی را نام می برد که علامه کابلی تا آن زمان تقدیم جامعه دانشمندان و عالم اسلام کرده است که از جمله آن ها چهل حدیث است در این باره شیخ آقا بزرگ تهرانی می نویسد:

«الاربعون حدیثا فی فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام من طرق العامه مع شرح الفاظها لغویا و ادیبا و ذکر مناسباتها و شواهدها من سائرالاخبار من طرق العامه و الخاصه للعلامة المعاصر حیدر قلی خان المعروف به سردار کابلی نزیل کرمانشاه ابن نائب السلطنه نور محمد خان خرج منه الی سنته 1340 شرح عشرین حدیثا فی مجلدین کل واحد منهما یقرب من عشرة آلاف بیت و خرج قلیل من الجزء الثالث و فقه الله لاتمامه. » (24)

یکی دیگر از مؤلفات او کتابی است که درباره قبله نوشته است در این باره علامه سیدمحسن امین می نویسد: «و کتابه فی القبله من احسن ما الف فی هذا الموضوع ابان فیه اللازم من الاصطلاحات الریاضیه و غیرها و بیان الطول و العرض للبلدان المشهوره و قد شرع فی هذا الکتاب سنة 1336. و درباره قریحه شعری وی می نویسد: و له اشعار کثیره باللعة العربیه. و در بیان تالیفات وی از شانزده کتاب نام می برد و در پایان اضافه می کند: «توفی سنة 1357 و کان من افاضل العلماء» (25)

شیخ محمد افضل ارزگانی

یکی از علما تشیع که از مرگ نجات یافته برای شناسایی وضعیت رقت بار و سخت شیعیان تحت سلطه عبدالرحمن فعالیت پیگیر در عالم مهاجرت کرد مرحوم شیخ افضل ارزگانی است. وی بعد از کشتار فجیع شیعیان ارزگان زادگاهش را ترک نموده در پاکستان پناهنده می شود و سپس به ایران و عراق مسافرت کرده مظلومیت و وضع دردناک مردمش را برای ملت های مسلمان به ویژه علما و مراجع نجف و ایران بازگو می کند مشکلات عدیده آوارگان را یادآور شده از آنان برای قطع قتل عام شیعیان یاری می طلبد (26) که این کوشش ها موجب می شود مرجع آن وقت مرحوم میرزای شیرازی طی نامه ای به وزارت خارجه ایران بخواهد تا از نماینده انگلیس در هند خواسته شود که در افغانستان مداخله کرده جلو شیعه کشی بی سابقه را بگیرد. (27) چون همانطور که گفته شد عبدالرحمن گماشته و به وجود آمده انگلیس بوده و در بسیاری موارد عامل اجرای نقشه ها و منویات آن دولت حساب می شد.

این عالم بزرگوار سرانجام تاریخ شیعیان افغانستان و مشاهدات خویش را به رشته تالیف درآورده و کتاب مهم و تاریخی «المختصر المنقول در تاریخ هزاره و مغول » را می نگارد که یکی از تالیفات مهم و اسناد تاریخی معتبر که به دور از چشم سانسور و دخالت حاکم دیکتاتور تالیف یافته است، می باشد. سرانجام وی به طور غریبانه در سرزمین بیگانه (پاکستان) جان می سپارد.

آیت الله علی محمد کابلی

او که در فاصله 1247 تا 1339 می زیسته است با تمام وجود برخورد عبدالرحمن و عمالش را با شیعیانش لمس کرد و در این راه دوستان زیاد از جمله دو برادرش را از دست داد. مؤلف محترم الذریعه در این باره می نویسد:

«شیخ محمدعلی کابلی از فقهای صالح و علمای پرهیزکار بود او در سال 1247 ه . در غزنی تولد یافته سپس همراه پدرش به کابل مهاجرت کرد و در زمان حکومت عبدالرحمن خان همراه دو برادرش به زندان افتاد و برادرانش شربت شهادت سرکشیدند اما او خود موفق به فرار شده به کربلا ساکن شد. وی که قبلا مقدمات را فراگرفته بود در آنجا به محضر عالم بزرگوار سیدمرتضی کشمیری رسیده تحصیلاتش را آغاز کرد و تا آخر عمر آن حضرت در خدمتش بود. بعد از وفات استاد در درس سید اسماعیل صدر شتافته از یاران نزدیک و صمیمی او گردید همواره در صف اول جماعت به او اقتدا می کرد، نماز آقای صدر در صحن امام حسین علیه السلام و در مقابل باب زینب اقامه می شد.

یکبار آقای صدر او را به عنوان نایبش به کابل فرستاد و او بعد از سالیانی تلاش فعالیت اسلامی بر اثر مریضی به کربلا بازگشت و در آنجا هم معالجه و دارو موثر واقع نشد سرانجام در سال 1339 ه. در نجف اشرف دارفانی را وداع گفت. . . استاد وی آقای صدر او را مجتهد مسلم می دانست و از او کتابخانه ارزشمند باقی ماند. . . » (28)

نویسنده مهاجر محمد یوسف ریاضی

در جریان تهاجم همه جانبه و خونین عبدالرحمن خان به مرکز شیعیان «هزاره جات » آقای ریاضی که تا آن زمان به کار دیوانی و دفتری اشتغال داشت مورد سوء ظن قرار گرفته مجبور به ترک کشور شد. وی نویسنده و شاعر و عدالتخواه بود کلیاتی مشتمل بر دوازده بخش در موضوعات گوناگون تاریخی، اجتماعی، ادبی دارد. او که از شیعیان و از خاندان اشرافی - ابدالیان - هرات است بسیاری از فجایع سپاه عبدالرحمن را در هزاره جات و هرات به چشم خود دیده و یا از افراد موثق در همان زمان شنیده است.

ریاضی جنایات عوامل عبدالرحمن را در کلیات خویش به ویژه «عین الوقایع » با بی طرفی و صداقت ضبط کرده و از این طریق مورد خشم دستگاه دولت قرار گرفت به طوری که حتی در عالم آوارگی هم مورد سوء قصد عوامل اعزامی رژیم واقع شد اما او از آن جان سالم بدر برد. (29)

تاریخ ریاضی (عین الوقایع) از بقیه قسمت های کلیاتش دارای ارزش بیش تر است چون این مقطع تاریخی کشور را که مورد تحریف و کتمان بسیار خاندان حاکم محمد زائی قرار گرفته است به مقدار زیادی به قلم آورده است و سند بی مانندی برای اثبات مقاومت مظلومانه شیعیان به خصوص هزاره ها و پایمردی آنان در راه مذهب تشیع می باشد.

نکته مهم

پر مسلم است که این دانشمندان شیعی برخی از آنانی بودند که به دست دیو تعصب و جهل قربانی شدند به گفته مرحوم غبار، عبدالرحمن در دوران حکومت بیست و یک ساله (1297 - 1318 ه. ) عده زیاد روحانیون را درو کرد (30) وی نمونه ای را از کشتار حبس و آوارگی روحانیون به دست عبدالرحمان خان ذکر می کند که به خوبی وضعیت مناطق دیگر شیعه نشین روشن می شود:

«تلفات روحانیون نسبت به فیودال ها بیش تر بود زیرا فیودال ها اغلب به دولت تسلم شدند در حالی که روحانیون کشته یا فراری گردیدند. از «یکه اولنگ » (31) ، صدخانوار روحانی به دست دولت افتاده و یک هزار خانوار روحانی موفق به فرار گردیدند و دو هزار و یکصد روحانی در جنگ کشته شدند. » (32)

عبدالرحمن در ارتباط با شیعیان مظلوم افغانستان از همه جنایتکاران و سفاکان تاریخ گوی سبقت را ربود او از چنگیز در این میدان پیش قدم شد چون چنگیز رفتارش با علما و دانشمندان و صنعتگران ملایم بوده است و برای آن ها در جنگ ها امتیازات قایل شده با گذشت و عفو برخورد می کرد و تیمور نیز که یکی از خونریزان بنام تاریخ مشرق زمین است احترامش به علما و عرفا و صاحبان صنعت و هنر معروف است، اما عبدالرحمن در قدم اول و بیش از همه با دانشمندان و علما خصومت می ورزید و از این جهت پیروان تشیع را به مصیبت بزرگ مبتلا ساخته و ثلمه های بزرگ بر پیکر اسلام وارد کرد بلکه بزرگ ترین صدمه به تاریخ و فرهنگ کشور وارد نمود چون این علما که قربانی تعصب و جاه طلبی و استعمارزدگی او شد ستارگان درخشانی در آسمان کشور بودند که تمام ملت اعم از هر مذهب و نژاد از نور آنان استفاده می کردند و در اثر راهنمایی آنان کشور را به سوی تعالی و تمدن پیش می بردند آیا نگارش آثار گرانقدری چون سراج التواریخ، تحفة الحبیب، فیضی از فیوضات، تذکرة الانقلاب، سیاست الامان، استقلال افغانستان و ده ها کتاب و رساله دیگر به خامه علامه فیض محمد کاتب انحصار به فرهنگ و تاریخ شیعه دارد؟ ! و این بیان الواقعه، ضاءالمعرفة، عین الوقایع، دفتر دانش، دیوان غزلیات و. . . که از قلم محمد یوسف ریاضی تراوش کرده است مایه مباهات تمام جامعه افغانستان بلکه فارسی زبانان و اهل علم و دانش نیست؟ «. . . در واقع این آثار و نظایرش حرفی از آن هزارانی بود که باید در عبارت می آمد. » و نتایج زیان بار حکومت ظلم و ستم سلاطین مزدور و خائن را امروز بیش تر از پیش در کشور افغانستان مشاهده می کنیم نتایجی که عقب ماندگی، فقر، بی سوادی و نفاق خانمانسوز برخی از آن است متاسفانه با رفتن «بچه سقا» و آمدن نادرشاه تبعیض و تعصب زمان عبدالرحمن و فرزندانش به نحو عمیق تر و مدرن تر بر کشور سایه افکند که بیان آن را به آینده موکول می کنم.

پی نوشت ها:

1- میر محمدصدیق فرهنگ، افغانستان در پنج اخیر، ج 1، قسمت اول، قم، اسماعیلیان، 1371، ص 400

2- حسین علی یزدانی، تاریخ هزاره ها، چ 1، 1368، ص 94

3- محمد یوسف ریاضی هروی، عین الوقایع، تهران دانشگاه، 1369، ص 131، و ص 138 میرغلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، چ سوم، تهران، مرکز نشر انقلاب، 1366، ص 640 و 641; میرمحمد صدیق فرهنگ; افغانستان در پنج قرن اخیر، ج 1، چ جدید، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1371، ص 373

4- غبار، پیشین، ص 641 و 670; فرهنگ، پیشین، ص 376، ریاضی، پیشین، ص 138، فرهنگ، پیشین، ص 376 ریاضی، پیشین، ص 138

5- ریاضی، پیشین، ص 221; غبار پیشین، ص 669

6- همان، فرهنگ، پیشین، ص 423

7- در این باره مورخ شهیر افغانستان میرغلام محمد غبار می نویسد: «مظالم امیر در هزاره جات سابقه ای در تاریخ کشور نداشت و فقط می توان مثال آن را در تاریخ هجوم چنگیز مطالعه کرد و بس. ص 670، اما به نظر می رسد وحشیگری عبدالرحمن در هزاره جات به درجاتی شدیدتر از چنگیز بوده است چون به شهادت تاریخ چنگیز «هنگام حمله به شهری ابتدا به دانشمندان، صنعتگران، پیشه وران و عجزه ابلاغ می کردکه اگر شهر را ترک کنند در امانند. » تاریخ هزاره، ص 70، حسین علی یزدانی.

8- حاج کاظم، پیشین، ص 94

9- غبار، پیشین، ص 67

10و11- فرهنگ، پیشین، ج 1، قسمت دوم، ص 449

12- پیشین، ص 669

13و14- بخش فرهنگی سازمان نصر افغانستان، یادواره شهید بلخی، تهران، انتشارات سیدجمال الدین حسینی، بی تا، سخنرانی حسین علی یزدانی

15- فرهنگ، پیشین، ص 446

16- عبدالحی حبیبی، جنبش مشروطیت در افغانستان، چ 2، کویته پاکستان، بی نا، بی تا، ص 121; غبار، پیشین، ص 751 و 752

17- همان، ص 756 - 799; ص 503 - 524

18- غبار، پیشین، ص 670 و 671

19- لویه جرگه پغمان، ص 36

20- بخش فرهنگی سازمان نصر افغانستان، پیشین

21- سیدمهدی فرخ، کرسی نشینان کابل، به کوشش محمد آصف فکرت، تهران، موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1370، ص 254

22و23- میرزا محمدعلی مدرس، ریحانة الادب، ج 3، تهران: کتابفروش خیام، ص 13; ج 5، ص 5-7

24- شیخ آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج 1، بیروت: دارالاضواء، ص 415

25- سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج 6، تهران: سازمان چاپ و انتشارات، ص 273و 274

26- بخش فرهنگی سازمان نصر، پیشین

27- محمدحسین طالب قندهاری، دیروز و امروز افغانستان، قم. بی نا، بی تا، ص 14

28- شیخ آقا بزرگ تهرانی، نقباءالبشر فی القرن الرابع عشر، مشهد، دارالمرتضی للنشر، ث 1619و 1620

29- ریاضی، پیشین، ص 250

30- غبار، پیشین، ص 670; ص 669

31- یکه اولنگ که به صورت یکاولنگ هم می نویسند فعلا دارای 628/6 کیلومتر مربع می باشد و در ولایت با میان واقع شده است و در حدود 573/65 نفر نفوس دارد مردم آن پیرمذهب تشیع بوده به زبان فارسی سخن می گویند: شناسنامه افغانستان تالیف بصیر احمد دولت آبادی، ص 19.

32- غبار، پیشین، ص 670; ص 669

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

مجلات >فصلنامه معرفت>شماره 12

طریقه تشیع و قله های تعصب در تاریخ افغانستان

عبد المجید ناصری

پیشگفتار

مظلومیت همه جانبه و کم نظیر و مقاومت سرسختانه و پی گیر دو مفهومی است که سراسر تاریخ تشیع را در افغانستان فرا گرفته است; مظلومیت در برابر حاکمانی که تعصب مذهبی، نژادی و قومی از خصیصه آنان بوده و برای رسیدن به مطامع شخصی آگاهانه بر خلاف مصالح ملت در مسیر استعمار قدم برداشته اند، و مقاومت مردانی که در برابر زورگویان و وحشت آفرینان سرخم نکرده و برای احیاء دین و حفظ ارزش های مذهبی خویش همانند پیشوایان بزرگ شان تا آخر، راست قامت ماندند.

به گواهی تاریخ روحانیت تشیع در این حرکت علمدار و پیشقراول آن طایفه بوده، بیش از سایر اقشار با مرگ و شکنجه و آواره گی دست و پنجه نرم کردند. نوشتار حاضر مروری کوتاه دارد بر مبارزات شیعیان به ویژه روحانیت از آغاز زمامداری احمدشاه ابدالی تا سقوط حبیب الله کلکانی «بچه سقا»

تشیع از زمان احمدشاه ابدالی تا سقوط امیر شیرعلی (1165-1296 ق)

به یک نگاه کوتاه در تاریخ تشیع درمی یابیم که عمده شیعیان «هزاره ها» تا زمان عبدالرحمن به طور خودمختار و نیمه مستقل زندگی می کردند و طبعا در انجام مراسم دینی و عمل به مذهب جعفری آزاد بودند. یکی از نویسندگان معاصر در این باره می نویسد: «مردم هزاره که مخلوطی از نژاد مغول و تاجیکان محلی کوهستان غور می باشند، به علت انتساب به مذهب شیعه از اکثریت مردم افغانستان که سنی مذهب اند، تفریق می شوند. تا عصر امیر عبدالرحمن خان، این ها در انزوا از سایر مردم به طور نیم مستقل در دره جات کم زمین و کوه های دشوارگذار افغانستان مرکزی زندگی می کردند. » (1)

پژوهش گر دیگری; تاریخ تشیع را، به یک نگاه، به سه بخش تقسیم می کند:

1. از آغاز تا عصر هوتکیان

2. از هوتیکان تا عبدالرحمن

3. از عبدالرحمن تا امروز

ایشان دو دوره اول را دوران استقلال شیعیان و دوره سوم را عصر تاریکی آنان ارزیابی می کند. (2) به هر حال شیعیان همواره در مقابل دشمن خارجی و دفع تهدیدهایی که استقلال و حاکمیت ملی را به مخاطره می انداخت با برادران اهل سنت خویش کاملا همکاری و تشریک مساعی داشته اند. شرکت وسیع شیعیان در سه جنگ علیه انگلیس و شکست دادن تاریخی آن ابرقدرت استعمارگر زمان روشن ترین شاهد این مدعاست.

انگلیس هنگامی که از راه تهاجم نظامی و قتل و کشتار به اهداف خود نرسید دست به ابتکار سیاسی زد و آن آوردن عبدالرحمن خان از آسیای میانه و تطمیع وی بود (3) و از این طریق توانست تمام شرایط خود را به او که فرد خودخواه و قدرت طلب و حیله گر بود تحمیل کند.

عبد الرحمن خان و قتل عام شیعیان (1298-1319)

اتحاد پیروان مذهب تشیع و تسنن و نفرت آنان از انگلیس موجب شد که انگلیس انتقام شکست های پیاپی خود را از ملت افغانستان به وسیله منصوب کردن عبدالرحمن خان به حکومت افغانستان و تحریک وی به خشونت بگیرد. شیعیان که تا این زمان در عمل به مذهب و اجرای فقه جعفری آزاد بودند. بناگاه با طرح های عبدالرحمن مواجه شدند که می خواست به ظاهر برای حفظ یکپارچگی و تمرکز مدیریت و قدرت خویش فقه حنفی و مذهب تسنن را مذهب رسمی خوانده و قضاوت دولتی به مناطق شیعیان برای اجرای احکام مذهب حنفی اعزام کند این امر برای شیعیان به منزله پایمال کردن حقوق و از بین بردن آزادی و محو مذهب شان تلقی می شد لذا عکس العمل نشان دادند. عبدالرحمن برای تحکیم موقعیت و اجرای منویات انگلیس در ابتدا دست به دو اقدام عمده زد.

1. تشکیل ارتش قوی: تاسیس ارتش وابسته و قوی که با راهنمایی و کمک تسلیحاتی و مالی انگلیس انجام شد اولین هدف او بود تا در سایه آن تمام مخالفان احتمالی و مبارزان ضدانگلیسی را که مخالف قراردادهای وی با انگلیس و قیمومیت آن کشور بر سیاست خارجی افغانستان بود سرکوب سازد و از سوی دیگر دست مبارزان مسلمان و آزادیخواه هندی را از کمک برادران مجاهد افغانی شان قطع کند.

2. دامن زدن به اختلافات مذهبی: ملت افغانستان که با تقدیم هزاران شهید و تحمل خرابی فراوان استقلال کشور را حفظ کرده بودند بعد از پایان یافتن جنگ و خروج انگلیس زمام کشور را در دست کسی دیدند که به نحو آشکار و با سازش ننگین قیمومیت کفر «انگلیس » را در امور خارجی افغانستان پذیرفت (4) پیداست که چنین فردی پایگاه مردمی نداشت وی برای جبران این امر و اغفال ملت خود را حامی اسلام و رهبر سیاسی - مذهبی مردم خواند و از آن جا که شیعیان را بزرگ ترین خطر در راه اجرای اعمال خویش می دانست با نقشه انگلیس و با خریدن آخوندنماها و ملایان خودفروخته مانند سیدمحمد ممتحن و سید محمود قندهاری شیعیان را کافر اعلام کرد! ؟ و این مطلب را برای فریب عوام و جاهلان متعصب به آیات قرآنی و احادیث نبوی مستند کرد. مردم را به جهاد علیه آنان و یا به تسنن واداشتن شان فرا خواند. ! ! (5)

وی پس از این سوء استفاده از مفاهیم اسلامی، ارتش سنگین و تا به دندان مسلح به مرکز اصلی شیعیان «هزاره جات » گسیل داشت. این تهاجم که با پیوستن عده ای داوطلبان جهاد علیه کفر به ارتش دولتی همراه بود (6) ، بزرگ ترین فاجعه ملی را به بار آورده و چهره سفاکان و خون آشامانی چون چنگیز و تیمور و نادر را سفید کرد. (7)

اما شیعیان تا آخرین نفس بر حفظ مذهب و پیروی از آن پای فشردند و در این راه تقریبا 23 جمعیت شان شهید یا آواره گشته به کشورهای همسایه پناهنده شدند. (8) و طبعا مقدار زیادی خانه ها و زمین ها و مراتع شان را از دست داده و برای همیشه در اختیار ماموران دولتی و دسته های شرکت کننده ای در این جنگ قرار گرفته و زنان و اطفال شیعیان، اسیر و به عنوان برده مورد معامله واقع شدند. (9)

حبیب الله خان و به کارگیری تزویر به جای زور (1319 - 1337 ق)

مقاومت شیعیان هرچند در ظاهر به نحو وحشیانه و با تمام بی رحمی سرکوب شد اما در واقع صورت مخفی به خود گرفته در ابعاد فرهنگی و سیاسی ادامه یافت تا این که بعد از مرگ عبدالرحمن حبیب الله خان فرزند وی جانشین او شد. او از همان آغاز سیاست خشن و میلیتاریستی پدر را کنار گذاشت و به سوی تفاهم ملی و عفو عمومی گام برداشت.

وی که سعی می کرد از خود چهره انسانی و آزادمنش نشان دهد از مهاجران شیعه دعوت کرد تا به وطن بازگشته و نسبت به پس دادن اموال و زمین ها و مراتع به غارت رفته شان اعلام آمادگی کرد (10) اما در عمل چندان اقدامی مثبت نکرد. و هر روز روند ورود پشتون های نوار مرزی و پاکستان به مناطق شیعه نشین و تصاحب سرزمین آن ها تشدید یافته بر تعداد آنان افزوده می شد. شاه در خفا نه تنها مانع آن نمی شد بلکه بر این کار مهر تایید می گذاشت! ! (11)

مقاومت سربداران گمنام

روحانیت شیعه بیش از هر قشر دیگر شیعیان هدف نوک پیکان تعصب و قساوت عبدالرحمن و عمالش قرار گرفتند، (12) تعداد زیاد آنان با هولناک ترین شکنجه ها در میدان جنگ و یا در زندان های رژیم شربت شهادت نوشیده و عده ای هم پس از تحمل آزارهای فراوان و مصیبت های زیاد هجرت اختیار کردند تا صدای مظلومیت شیعیان را به گوش مسلمانان جهان به ویژه مراجع نجف و سایر نقاط برسانند که به گوشه های از مصائب و تلاش های برخی آنان ذیلا اشاره می شود.

علامه فیض محمد کاتب

سرشناس ترین روحانی که با تمام وجود برای حفظ مذهب تشیع و احقاق حقوق از دست رفته شیعیان تلاش کرده برای افشا جنایت و کشتارهای تاریخی عبدالرحمن خان کوشید مورخ شهیر و پرکارترین نویسنده کشور علامه فیض محمد کاتب بود.

او با شمشیر قلم در صحنه تاریخ و فرهنگ برای آگاهی شیعیان و ثبت مظلومیت آنان از یکسو و برقراری ارتباط با دستگاه حکومت ظالم و تلاش هوشیارانه و دامنه دار برای حفظ تشیع از سوی دیگر سعی بلیغ نمود. (13)

علامه با همه محدودیت ها و اختناق موجود آثار ارزشمند و گران سنگی را در زمینه تاریخ انساب، انقلاب و مسایل اجتماعی و. . . از خود به یادگار گذاشت که هر یک به تنهایی مقام والای علمی و تحقیقی و مهارت و آینده نگری وی را نشان می دهد. و از این رهگذر تاریخ و فرهنگ آن مرز و بوم مدیون تلاش های پربار و ثمربخش ایشان برای همیشه خواهد بود. (14)

با روی کارآمدن حبیب الله خان و کوچیدن موقت ابرهای وحشت و دیکتاتوری از افق سیاسی کشور کاتب به جمع مشروطه خواهان پیوسته (15) حرکت تشکل یافته و منسجم را برای سرنگونی نظام استبدادی و قرون وسطایی و برقراری حکومتم ردمی و قانونی آغاز کرد. مشروطه خواهان بعد از تلاش ها و مبارزات فراوان و تحمل شکنجه های دردناک و دادن قربانی متعدد سرانجام به حیات حکومت ننگین حبیب الله پایان بخشیده نظام جدیدی پایه گذاری کردند. (16)

نظام جدید که در راس آن امان الله خان فرزند دیکتاتور سابق قرار گرفت در آغاز قدم های مثبت در جهت کسب استقلال کشور و دادن آزادی های سیاسی و اجتماعی و گسترش سوادآموزی و تعلیم و تربیت برقراری روابط سیاسی با کشورهای دیگر برداشت. (17) رژیم جدید قانون بردگی شیعیان را که عبدالرحمن به اجرا گذاشته بود لغو (18) و در «لویه جرگه » پغمان پیشنهاد کرد تا مذهب جعفری در کنار مذهب حنفی سمیت یابد هرچند این پیشنهاد با مخالفت عده ای از متعصبان مذهبی مواجه شده به جایی نرسید. (19)

اما علامه کاتب با همه جنبه های مثبت که در حکومت جدید می دید نسبت به ضعف ها و نارسائی های آن هم ناآگاه و یا بی تفاوت نبود مرتب ابراز نگرانی می کرد و با شیوه های مختلف رژیم را از شیوه خام و نسنجیده در مسایل سیاسی به ویژه فاصله گرفتن آن از اسلام و ارزش های اسلامی و روآوردن به آداب و فرهنگ غرب برحذر داشته و مکرر هشدار می داد. (20)

شورش ها و تشنجاتی که بعد از چند سال از حکومت امان الله خان پیش آمد و وقایع بعدی که با سقوط دولت وی و حاکمیت هرج و مرج همراه بود نشان داد که دلهره ها و آینده نگری او دقیق و به موقع بوده است.

با سقوط دولت امان الله خان یک بار دیگر دوران سیاه تاریخ افغانستان تکرار شد. حبیب الله کلکانی معروف به «بچه سقا» که عمری را در رهزنی و دزدی سپری کرده بود و از نعمت سواد و دانش بی بهره بود حاکم افغانستان شد و طبعا اولین اقدامش تعطیلی مدارس و به بند کشاندن دانشمندان و علما راستین به بهانه های واهی بود. علامه فیض محمد کاتب نیز جزو اولین شهدایی بود که به دست دشمنان قلم و اندیشه به جرم خدمات پرقیمت علمی خویش قربانی شد. (21)

علامه سردار کابلی

سیاست نسل کشی و شیعه ستیزی عبدالرحمن خان همان طوری که اشاره شد بیش از همه از میان علما و دانشمندان شیعه قربانی گرفت و علامه کابلی یکی از آن ها بود مقام علمی و خدمات گران قیمت وی در میادین علوم و فرهنگ اسلامی واضحتر از آن است که احتیاج به بیان داشته باشد وی بر اثر اوضاع تاسف بار کشور، وطن و خانه خود را ترک گفته توانست جان سالم ببرد. در این باره میرزا محمدعلی مدرس می نویسد: «حیدر قلی خان بن نور محمد خان - نائب السلطنه کابلی نزیل. . . معروف به سردار کابلی از اکابر عصر حاضر ما می باشد که در محرم سال 1293 قمری در کابل متولد شد جامع فنون عدیده علوم متنوعه، در علوم متداوله قدیمه و جدیده از فقه و اصول و حدیث و کلام و حکمت و ریاضیات و غیرها مستمهر بلکه در علم حروف و اوفاق و رمل و دیگر علوم غریبه نیز صاحب ید طولانی است در زبان سانسکریت و لاتینی و لاتینی و انگلیسی و عبری نیز دست توانا دارد از سید محسن امین عاملی، سید حسن صدر و میرزا محمدعلی دشتی. . . دارای اجازه اجتهاد می باشد و تالیفات طریفه و نفیسه دارد. . . » (22)

همین نویسنده در جای دیگر می افزاید:

«با این که مجملی از شرح حال وی به عنوان سردار نگارش یافته بازهم محض پاس خدمات دیرینه آن یگانه خادم اسلام پاره ای از مزایای حال او را که بعدا به اطلاع این نگارنده رسیده ثبت اوراق می نمایم. . . اخیرا در کرمانشاه متوطن و با همتی فتورناپذیر مشغول تتبع و تحقیق و تالیف و انجام وظایف متنوعه علمیه شد و در نتیجه با تالیفات طریفه نفیسه خود تمامی اهل علم بلکه عالم اسلام را رهین علم میمنت شمیم خود نموده است. » (23)

نویسنده مذکور در ادامه دوازده اثر علمی را نام می برد که علامه کابلی تا آن زمان تقدیم جامعه دانشمندان و عالم اسلام کرده است که از جمله آن ها چهل حدیث است در این باره شیخ آقا بزرگ تهرانی می نویسد:

«الاربعون حدیثا فی فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام من طرق العامه مع شرح الفاظها لغویا و ادیبا و ذکر مناسباتها و شواهدها من سائرالاخبار من طرق العامه و الخاصه للعلامة المعاصر حیدر قلی خان المعروف به سردار کابلی نزیل کرمانشاه ابن نائب السلطنه نور محمد خان خرج منه الی سنته 1340 شرح عشرین حدیثا فی مجلدین کل واحد منهما یقرب من عشرة آلاف بیت و خرج قلیل من الجزء الثالث و فقه الله لاتمامه. » (24)

یکی دیگر از مؤلفات او کتابی است که درباره قبله نوشته است در این باره علامه سیدمحسن امین می نویسد: «و کتابه فی القبله من احسن ما الف فی هذا الموضوع ابان فیه اللازم من الاصطلاحات الریاضیه و غیرها و بیان الطول و العرض للبلدان المشهوره و قد شرع فی هذا الکتاب سنة 1336. و درباره قریحه شعری وی می نویسد: و له اشعار کثیره باللعة العربیه. و در بیان تالیفات وی از شانزده کتاب نام می برد و در پایان اضافه می کند: «توفی سنة 1357 و کان من افاضل العلماء» (25)

شیخ محمد افضل ارزگانی

یکی از علما تشیع که از مرگ نجات یافته برای شناسایی وضعیت رقت بار و سخت شیعیان تحت سلطه عبدالرحمن فعالیت پیگیر در عالم مهاجرت کرد مرحوم شیخ افضل ارزگانی است. وی بعد از کشتار فجیع شیعیان ارزگان زادگاهش را ترک نموده در پاکستان پناهنده می شود و سپس به ایران و عراق مسافرت کرده مظلومیت و وضع دردناک مردمش را برای ملت های مسلمان به ویژه علما و مراجع نجف و ایران بازگو می کند مشکلات عدیده آوارگان را یادآور شده از آنان برای قطع قتل عام شیعیان یاری می طلبد (26) که این کوشش ها موجب می شود مرجع آن وقت مرحوم میرزای شیرازی طی نامه ای به وزارت خارجه ایران بخواهد تا از نماینده انگلیس در هند خواسته شود که در افغانستان مداخله کرده جلو شیعه کشی بی سابقه را بگیرد. (27) چون همانطور که گفته شد عبدالرحمن گماشته و به وجود آمده انگلیس بوده و در بسیاری موارد عامل اجرای نقشه ها و منویات آن دولت حساب می شد.

این عالم بزرگوار سرانجام تاریخ شیعیان افغانستان و مشاهدات خویش را به رشته تالیف درآورده و کتاب مهم و تاریخی «المختصر المنقول در تاریخ هزاره و مغول » را می نگارد که یکی از تالیفات مهم و اسناد تاریخی معتبر که به دور از چشم سانسور و دخالت حاکم دیکتاتور تالیف یافته است، می باشد. سرانجام وی به طور غریبانه در سرزمین بیگانه (پاکستان) جان می سپارد.

آیت الله علی محمد کابلی

او که در فاصله 1247 تا 1339 می زیسته است با تمام وجود برخورد عبدالرحمن و عمالش را با شیعیانش لمس کرد و در این راه دوستان زیاد از جمله دو برادرش را از دست داد. مؤلف محترم الذریعه در این باره می نویسد:

«شیخ محمدعلی کابلی از فقهای صالح و علمای پرهیزکار بود او در سال 1247 ه . در غزنی تولد یافته سپس همراه پدرش به کابل مهاجرت کرد و در زمان حکومت عبدالرحمن خان همراه دو برادرش به زندان افتاد و برادرانش شربت شهادت سرکشیدند اما او خود موفق به فرار شده به کربلا ساکن شد. وی که قبلا مقدمات را فراگرفته بود در آنجا به محضر عالم بزرگوار سیدمرتضی کشمیری رسیده تحصیلاتش را آغاز کرد و تا آخر عمر آن حضرت در خدمتش بود. بعد از وفات استاد در درس سید اسماعیل صدر شتافته از یاران نزدیک و صمیمی او گردید همواره در صف اول جماعت به او اقتدا می کرد، نماز آقای صدر در صحن امام حسین علیه السلام و در مقابل باب زینب اقامه می شد.

یکبار آقای صدر او را به عنوان نایبش به کابل فرستاد و او بعد از سالیانی تلاش فعالیت اسلامی بر اثر مریضی به کربلا بازگشت و در آنجا هم معالجه و دارو موثر واقع نشد سرانجام در سال 1339 ه. در نجف اشرف دارفانی را وداع گفت. . . استاد وی آقای صدر او را مجتهد مسلم می دانست و از او کتابخانه ارزشمند باقی ماند. . . » (28)

نویسنده مهاجر محمد یوسف ریاضی

در جریان تهاجم همه جانبه و خونین عبدالرحمن خان به مرکز شیعیان «هزاره جات » آقای ریاضی که تا آن زمان به کار دیوانی و دفتری اشتغال داشت مورد سوء ظن قرار گرفته مجبور به ترک کشور شد. وی نویسنده و شاعر و عدالتخواه بود کلیاتی مشتمل بر دوازده بخش در موضوعات گوناگون تاریخی، اجتماعی، ادبی دارد. او که از شیعیان و از خاندان اشرافی - ابدالیان - هرات است بسیاری از فجایع سپاه عبدالرحمن را در هزاره جات و هرات به چشم خود دیده و یا از افراد موثق در همان زمان شنیده است.

ریاضی جنایات عوامل عبدالرحمن را در کلیات خویش به ویژه «عین الوقایع » با بی طرفی و صداقت ضبط کرده و از این طریق مورد خشم دستگاه دولت قرار گرفت به طوری که حتی در عالم آوارگی هم مورد سوء قصد عوامل اعزامی رژیم واقع شد اما او از آن جان سالم بدر برد. (29)

تاریخ ریاضی (عین الوقایع) از بقیه قسمت های کلیاتش دارای ارزش بیش تر است چون این مقطع تاریخی کشور را که مورد تحریف و کتمان بسیار خاندان حاکم محمد زائی قرار گرفته است به مقدار زیادی به قلم آورده است و سند بی مانندی برای اثبات مقاومت مظلومانه شیعیان به خصوص هزاره ها و پایمردی آنان در راه مذهب تشیع می باشد.

نکته مهم

پر مسلم است که این دانشمندان شیعی برخی از آنانی بودند که به دست دیو تعصب و جهل قربانی شدند به گفته مرحوم غبار، عبدالرحمن در دوران حکومت بیست و یک ساله (1297 - 1318 ه. ) عده زیاد روحانیون را درو کرد (30) وی نمونه ای را از کشتار حبس و آوارگی روحانیون به دست عبدالرحمان خان ذکر می کند که به خوبی وضعیت مناطق دیگر شیعه نشین روشن می شود:

«تلفات روحانیون نسبت به فیودال ها بیش تر بود زیرا فیودال ها اغلب به دولت تسلم شدند در حالی که روحانیون کشته یا فراری گردیدند. از «یکه اولنگ » (31) ، صدخانوار روحانی به دست دولت افتاده و یک هزار خانوار روحانی موفق به فرار گردیدند و دو هزار و یکصد روحانی در جنگ کشته شدند. » (32)

عبدالرحمن در ارتباط با شیعیان مظلوم افغانستان از همه جنایتکاران و سفاکان تاریخ گوی سبقت را ربود او از چنگیز در این میدان پیش قدم شد چون چنگیز رفتارش با علما و دانشمندان و صنعتگران ملایم بوده است و برای آن ها در جنگ ها امتیازات قایل شده با گذشت و عفو برخورد می کرد و تیمور نیز که یکی از خونریزان بنام تاریخ مشرق زمین است احترامش به علما و عرفا و صاحبان صنعت و هنر معروف است، اما عبدالرحمن در قدم اول و بیش از همه با دانشمندان و علما خصومت می ورزید و از این جهت پیروان تشیع را به مصیبت بزرگ مبتلا ساخته و ثلمه های بزرگ بر پیکر اسلام وارد کرد بلکه بزرگ ترین صدمه به تاریخ و فرهنگ کشور وارد نمود چون این علما که قربانی تعصب و جاه طلبی و استعمارزدگی او شد ستارگان درخشانی در آسمان کشور بودند که تمام ملت اعم از هر مذهب و نژاد از نور آنان استفاده می کردند و در اثر راهنمایی آنان کشور را به سوی تعالی و تمدن پیش می بردند آیا نگارش آثار گرانقدری چون سراج التواریخ، تحفة الحبیب، فیضی از فیوضات، تذکرة الانقلاب، سیاست الامان، استقلال افغانستان و ده ها کتاب و رساله دیگر به خامه علامه فیض محمد کاتب انحصار به فرهنگ و تاریخ شیعه دارد؟ ! و این بیان الواقعه، ضاءالمعرفة، عین الوقایع، دفتر دانش، دیوان غزلیات و. . . که از قلم محمد یوسف ریاضی تراوش کرده است مایه مباهات تمام جامعه افغانستان بلکه فارسی زبانان و اهل علم و دانش نیست؟ «. . . در واقع این آثار و نظایرش حرفی از آن هزارانی بود که باید در عبارت می آمد. » و نتایج زیان بار حکومت ظلم و ستم سلاطین مزدور و خائن را امروز بیش تر از پیش در کشور افغانستان مشاهده می کنیم نتایجی که عقب ماندگی، فقر، بی سوادی و نفاق خانمانسوز برخی از آن است متاسفانه با رفتن «بچه سقا» و آمدن نادرشاه تبعیض و تعصب زمان عبدالرحمن و فرزندانش به نحو عمیق تر و مدرن تر بر کشور سایه افکند که بیان آن را به آینده موکول می کنم.

پی نوشت ها:

1- میر محمدصدیق فرهنگ، افغانستان در پنج اخیر، ج 1، قسمت اول، قم، اسماعیلیان، 1371، ص 400

2- حسین علی یزدانی، تاریخ هزاره ها، چ 1، 1368، ص 94

3- محمد یوسف ریاضی هروی، عین الوقایع، تهران دانشگاه، 1369، ص 131، و ص 138 میرغلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، چ سوم، تهران، مرکز نشر انقلاب، 1366، ص 640 و 641; میرمحمد صدیق فرهنگ; افغانستان در پنج قرن اخیر، ج 1، چ جدید، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1371، ص 373

4- غبار، پیشین، ص 641 و 670; فرهنگ، پیشین، ص 376، ریاضی، پیشین، ص 138، فرهنگ، پیشین، ص 376 ریاضی، پیشین، ص 138

5- ریاضی، پیشین، ص 221; غبار پیشین، ص 669

6- همان، فرهنگ، پیشین، ص 423

7- در این باره مورخ شهیر افغانستان میرغلام محمد غبار می نویسد: «مظالم امیر در هزاره جات سابقه ای در تاریخ کشور نداشت و فقط می توان مثال آن را در تاریخ هجوم چنگیز مطالعه کرد و بس. ص 670، اما به نظر می رسد وحشیگری عبدالرحمن در هزاره جات به درجاتی شدیدتر از چنگیز بوده است چون به شهادت تاریخ چنگیز «هنگام حمله به شهری ابتدا به دانشمندان، صنعتگران، پیشه وران و عجزه ابلاغ می کردکه اگر شهر را ترک کنند در امانند. » تاریخ هزاره، ص 70، حسین علی یزدانی.

8- حاج کاظم، پیشین، ص 94

9- غبار، پیشین، ص 67

10و11- فرهنگ، پیشین، ج 1، قسمت دوم، ص 449

12- پیشین، ص 669

13و14- بخش فرهنگی سازمان نصر افغانستان، یادواره شهید بلخی، تهران، انتشارات سیدجمال الدین حسینی، بی تا، سخنرانی حسین علی یزدانی

15- فرهنگ، پیشین، ص 446

16- عبدالحی حبیبی، جنبش مشروطیت در افغانستان، چ 2، کویته پاکستان، بی نا، بی تا، ص 121; غبار، پیشین، ص 751 و 752

17- همان، ص 756 - 799; ص 503 - 524

18- غبار، پیشین، ص 670 و 671

19- لویه جرگه پغمان، ص 36

20- بخش فرهنگی سازمان نصر افغانستان، پیشین

21- سیدمهدی فرخ، کرسی نشینان کابل، به کوشش محمد آصف فکرت، تهران، موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1370، ص 254

22و23- میرزا محمدعلی مدرس، ریحانة الادب، ج 3، تهران: کتابفروش خیام، ص 13; ج 5، ص 5-7

24- شیخ آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج 1، بیروت: دارالاضواء، ص 415

25- سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج 6، تهران: سازمان چاپ و انتشارات، ص 273و 274

26- بخش فرهنگی سازمان نصر، پیشین

27- محمدحسین طالب قندهاری، دیروز و امروز افغانستان، قم. بی نا، بی تا، ص 14

28- شیخ آقا بزرگ تهرانی، نقباءالبشر فی القرن الرابع عشر، مشهد، دارالمرتضی للنشر، ث 1619و 1620

29- ریاضی، پیشین، ص 250

30- غبار، پیشین، ص 670; ص 669

31- یکه اولنگ که به صورت یکاولنگ هم می نویسند فعلا دارای 628/6 کیلومتر مربع می باشد و در ولایت با میان واقع شده است و در حدود 573/65 نفر نفوس دارد مردم آن پیرمذهب تشیع بوده به زبان فارسی سخن می گویند: شناسنامه افغانستان تالیف بصیر احمد دولت آبادی، ص 19.

32- غبار، پیشین، ص 670; ص 669

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان