ملاحظاتی درباره نهضت مشروطه ایران

در ابتدای بحث، لازم می دانم به دو مطلب اعتراف کنم: اول این که بنده معلم فلسفه غربی هستم ومورخ به معنای متداول کلمه نیستم؛ دوم این که اطلاعاتم در مورد نهضت مشروطه ایران، واقعا تخصصی نیست؛ با این که گاهی برحسب نیاز روز یا کنجکاوی علمی،به بعضی از آثار ونوشته ها رجوع کرده ام واین کار را شاید بدون دقت وتأمل انجام نداده ام

در ابتدای بحث، لازم می دانم به دو مطلب اعتراف کنم: اول این که بنده معلم فلسفه غربی هستم ومورخ به معنای متداول کلمه نیستم؛ دوم این که اطلاعاتم در مورد نهضت مشروطه ایران، واقعا تخصصی نیست؛ با این که گاهی برحسب نیاز روز یا کنجکاوی علمی،به بعضی از آثار ونوشته ها رجوع کرده ام واین کار را شاید بدون دقت وتأمل انجام نداده ام. البته در این جا میان مورخ و فیلسوف باید فرق گذاشت: فلسفه، حُبّ حکمت است و حکمت را خارج از زمان ها و مکان ها مورد توجه قرار می دهد و به بحث کلی می پردازد؛ در صورتی که مورخ به روایت وقایع گذشته می پردازد و صیرورت، عامل زمان وحتی مکان را زیربنایی تلقی می کند. بدین جهت وقتی که از لحاظ فلسفی به امور تاریخی می پردازیم، ممکن است دچار انحرافات ذهنی بشویم و واقعیت ملموس وانضمامی رخدادها را از دست بدهیم؛ ولی از طرف دیگر مورخ واقعی به هر طریق باید صاحب تأمل وتفکر نیز باشد و نمی تواند حداقل از لحاظ مواضعی که انتخاب می کند به کلی نسبت به فلسفه بی اعتنا بماند؛ به همین دلیل همکاری میان رشته ای نه فقط بسیار آموزنده؛ بلکه عمیقا سازنده نیز می تواند باشد. باز به همین دلیل است که می توان از «تاریخ فلسفه» و همچنین از «فلسفه تاریخ» صحبت به میان آورد.

افزون برمنابع ومدارک داخلی در مورد نهضت مشروطیت که متأسفانه هنوز به نحو کامل وعمیقا مورد بررسی وتحقیق قرار نگرفته است، می توان به منابع زیاد خارجی نیز اشاره کرد که باز ناشناخته و بدون استفاده واقعی باقی مانده اند. منابع غربی در مورد نهضت مشروطیت ایران، بیش تر انگلیسی است؛ با این که گزارش های زیادی نیز در این زمینه به زبان فرانسه و آلمانی و ایتالیایی و غیره وجود دارد که حتی فهرست نشده است.

یکی از مستشرقان معروف انگلیسی؛ یعنی «ادوارد براون» که آثاری درباره این نهضت منتشر کرده و کتاب تاریخ مشروطیت او به زبان فارسی ترجمه شده و گاهی مورد استفاده قرار گرفته است، نوشته های دیگری نیز در این زمینه دارد که در نزد ما ناشناخته باقی مانده اند؛ از جمله کتاب کوچکی درباره شعرا و روزنامه نگاران دوره مشروطه ونمونه های زیادی که از آثار آن ها جمع آوری ومنتشر کرده است. در همین کتاب ادوارد بران وقایع نهضت مشروطه را از ابتدا فهرست کرده و در ده صفحه، وقایع و رخدادها را به ترتیب زمانی (یعنی با قید سال و ماه و روز و حتی گاهی ساعت) جمع آوری کرده است.

رخدادهایی که ادوارد براون آن ها را برشمرده، از شروع نهضت (که معمولاً از اول ماه محرم 1323 قمری مطابق 8 مارس 1905 م دانسته می شود) یکی بعد از دیگری به وقوع می پیوندد؛ مثلاً مسأله مسیونوز بلژیکی وداستان عسکر گاریچی، حادثه ساختمان بانک استقراضی روس در مرکز بازار در جایگاه مدرسه مخروبه وزمین قبرستان بلاصاحب، گران شدن قند، هجرت صغرا (16 شوال 1323 ه . ق) و بست نشینی در زیارتگاه شهر ری و وقایع بسیار دیگری که سرانجام به امضای مجوز تأسیس مجلس به وسیله مظفرالدین شاه منجر می شود و همچنین وقایعی که در زمان پسر او، محمدعلی شاه هم رخ می دهد. هنگامی که این حوادث را مرور می کنیم، از لحاظی به نظر می رسد که هریک از آن ها مهم است و مستقلاً به عنوان مصداق های عینی نهضت مشروطه، در خور تأمل و توجه می باشد؛ ولی از طرف دیگر احتمالاً هیچ یک از این حوادث به تنهایی جهت حرکت اصلی را نشان نمی دهد و به هرطریق باید خطوط اصلی ارتباطی آن ها را تشخیص داد که بدون آن، هریک از این وقایع اعتباری ندارد. و اهمیت خود را از دست می دهد.

منظور این که اگر این رخدادها در لحظه وقوع به معنایی تاریخ ساز بوده اند؛ ولی در عوض گویی فقط نفس تاریخ است که امر ماندگار ومؤثر را از امور گذرا و بی اهمیت جدا می سازد و بقیه را که به غلط تاریخی نامیده می شده اند، به دست فراموشی می سپارد؛ یعنی وقایع موثر تاریخی که واقعا جهت حرکت عقلانی تاریخی را نشان می دهند، انگشت شمارند و به همین دلیل، کار اصلی مورخ در درجه اول تشخیص همین نوع رخدادها از حوادث دیگری است که به نحوی از حدّ اخبار متفرقه فراتر نمی روند و هیچ گاه نه در متن، بلکه همیشه در حاشیه تاریخ قرار دارند.

به دیگر سخن، مورخ با شناسایی وقایع اصلی موثر، گویی باید آن ها را به عنوان نقاطی در نظر بگیرد که ترسیم منحنی تحولات تاریخی را فراهم می آورد و البته او در این مهم نه فقط به سوابق تاریخی وچارچوب محلی، بلکه به جریانات عمده کلی بین المللی نیز، باید عمیقا نظر داشته باشد. منظور این که رخدادهای دوره مشروطه ایران نه فقط مسبوق به وضع تاریخی محلی، بلکه از وضع کلی جهانی نیز در همان عصر جدانیست: هم اقدامات روس ها در «منچوری» و «پورت آرتور» و جنگ با ژاپنی ها واخباری که از آن جا می رسیده در فراز و نشیب وضع سیاسی ایران مؤثر بوده و هم گرفتاری هایی که انگلیس یها در افریقای جنوبی و یا برنامه هایی که در هندوستان داشته اند، اهمیّت خاصی داشته است.

البته از لحاظی به طور کلّی باید در نظر داشت تا وقتی که قاجاریه به نحو سنتی زندگی می کرده، استحکام حکومتی بیش تری داشته است و از هنگامی که آن ها به نحو سطحی به مظاهر تجملی غربی توجه پیدا کرده اند، یعنی بیش تر از سال 1860 م سریع تر روبه زوال رفته ونهایتا دچار انحطاط غیر قابل انکاری شده اند.

در این مورد بعضی از متخصصان غربی اظهار نظر کرده اند که از سال 1872 تا 1898 م، قاجاریه بیش تر متحد انگلستان محسوب می شده اند و از سال 1898 تا 1907م یعنی در دوره مظفری و پسرش بیش تر متحد روسیه بوده اند. در هر صورت رخدادها نشان می دهد که انگلستان به تحقق مشروطیت در ایران تمایل داشته است و روس ها در کلّ مراحل و مقاطع آن می خواسته اند با آن به مخالفت بپردازند. از طرف دیگر، مسلم است که عامل سرنوشت ساز در تحقق نهضت مشروطه ایران، مردم شیعه و رابطه نزدیک آن ها با علمای خود بوده است. با این که احتمالاً از همان ابتدا سوء استفاده هایی نیز، در این مورد می شده است، در هر صورت سیر جریان ها و رخدادها عمیقا از انگیزه های دینی واعتقادی ناشی می شده است واگر این عامل نمی بود، مردم به صحنه نمی آمدند؛ زیرا اکثر آن ها در آن زمان فاقد حس ملیت به معنای جدید غربی بوده اند و مسایل شهرستان ها نیز، با یک دیگر فرق بسیاری داشته است و روحیه ملی وحس مشترک، جز در نزد بعضی از گروه های صنفی دیده نمی شده است؛(1) در واقع، تنها عامل اعتقادی بود که مردم را با یک دیگر متحد و یک دل می کرده است.

به هرترتیب انقلاب مشروطه ایران چه از لحاظ محتوایی وچه از لحاظ روند وروش تحقق خود ممیزات و مشخصاتی دارد که در جریان های انقلابی دیگر کشورها به چشم نمی خورد، که عبارتند از:

انقلاب مشروطه ایران، تفوق یک قدرت مدنی بریک قدرت نظامی مستبد نیست در این انقلاب ارتش چه در جهت طرفداری از شاه و چه در جهت هجوم به مردم، سهم زیادی نداشته است؛ ایرانیان بریگاد قزاق، گاهی حتی از جان خود دفاع نمی کرده اند.

انقلاب مشروطه مثل ژاپن، احیای منزلت وشأن میکادو بر ضد «شگون ها»(2) نبوده است.

این انقلاب مثل ترکیه یا اسپانیا، سلطه سربازان وارتش برنوعی حکومت مستبد کهنه پرست نبوده است.

انقلاب مشروطه همچنین الزاما تفوق افکار جدید بر ضد سنت (مثل انقلاب کبیر فرانسه در 1789 م یا آلمان 1848م یا روسیه 1905 - 1906م) نبوده است. البته شاید قبل از آن تاریخ تاحدودی منورالفکران زمینه سازی هایی کرده بودند؛ ولی سهم این ها در نوشته ها و مقالات بوده و در عمل مورد استفاده مردم قرار نگرفته. مسلما مردم شیعه ایران به سبب آثار میرزا ملکم خان که خود نیز شیعه نبوده است، به نهضت مشروطه نپیوسته اند. در هر صورت اکثر منورالفکران یا به دین تشبث می کرده اند و یا اصلاً در مجموع در فعالیت مستمر جمعیت معترض سهمی نداشته اند.

انقلاب مشروطه ایران، یک عکس العمل عواطف ملی علیه استبداد وقوانین تحمیلی خارجیان نبوده؛ مثل اسپانیا 1810م (بر ضد فرانسویان) یا ایتالیا به سال 1866م و یا مجارستان (هنگری) به سال 1849م.

در انقلاب مشروطه ایران در موارد لازم، نوعی اتحاد همه جانبه دیده می شده است: روحانیان محلی ومردم شهری ملی گرا، تاجران بزرگ و کوچک، مغازه داران بازار، صرافان که در شهر تبریز اهمیت خاصی داشته است و حتی گاهی اقلیت های دینی چون فدائیان ارمنی و گرجی، در این نهضت فعال بودند. البته دخالت مستقیم دهقانان و کارگران زیاد دیده نمی شود.

در هر صورت آن چه می تواند در یک کلمه کلّ نهضت مشروطه ایران را برای ما روشن سازد، همان کلمه ای است که از ابتدای این نهضت، ورد زبان مردم بوده است، آن «عدالت» و عدالت خواهی است. مفهوم عدالت، فضیلت ذاتی تشیع است؛ در واقع هیچ دین و فرقه ای را سراغ نداریم که به اندازه مسلمانان و خاصه شیعیان، تشنه عدالت باشند و ذهنیت خود را برمحوریت آن قرار دهند. عدالت «فلسفه تاریخ» تشیع است و معنای اصلی واقعه تاریخی کربلا هم همان عدالت خواهی است. در واقع بیش تر از مشروطه خواهی، این عمیقا عدالت خواهی بوده که تعامل واتحاد ریشه ای مردم را در ایران آن زمان قوام ودوام می بخشیده، و همین، ممیزه اصلی این نهضت بوده است.


1. در غرب هم مفهوم ملیت (Nation) اولین بار در قرون وسطی در نزد اصناف پیدا شده است؛ مثلاً صنف پارچه بافان و نجاران و مسگران... که به مرور براساس نفع مشترک، واجد یک روحیه واحد جمعی شده بوده اند.

2. Chogoun.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر