امنیت همه جانبه:
امنیتی را که اسلام به آن بها داده است، امنیت همه جانبه است. اسلام هر نوع ایجاد ناامنی را ناروا می داند.
هر نوع ایجاد رعب و وحشت در دل های مسلمانانی که خلافی مرتکب نشده اند را روا نمی داند.
امام علی علیه السلام فرمود: «لایحل لمسلم ان یروع مسلماً؛(1) روا نیست برای مسلمان که مسلمانی را بترساند.»
و نیز امنیت در بعد شرف و حیثیّت افراد را روا نمی داند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «من آذی موءمناً فقد آذانی؛(2) هر که مؤمنی را بیازارد، من را آزرده است.»
و نیز فرمود: «سباب الموءمن فسوق... واکل لحمه من معصیة اللّه ؛(3)
ناسزا گفتن به مؤمن جایز نیست و نباید در غیابش از او به بدی یاد کرد.»
اسلام به قدری به امنیت مردم توجه دارد که حتّی نگاه به درون خانه ی دیگران را جایز نمی داند.
بدون اجازه به خانه ی دیگران وارد شدن و نیز نگاه کردن به درون خانه ی دیگران از محرمات به شمار می آید؛ به گونه ای که اگر شخص متعرّض به هنگام دفاع اهل خانه، کشته شود، خونش هدر است.(4)
امنیت در قانون اساسی:
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که حاصل تلاش حق طلبانه ی ملّت مسلمان ایران است، به مسأله ی امنیّت توجّه ی خاصی مبذول شده است.
در اصل بیست و دوم آمده است: «حیثیت، جان، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند.
در اصل یکصد و هفتاد و ششم، تشکیل شورای عالی امنیت ملی را به عنوان یکی از راهکارهای استقرار امنیّت ملی بر شمرده است.
در اصل سوّم، شانزده هدف برای دولت جمهوری اسلامی ایران متذکر شده است که تحقق بندهای 1، 5، 6، 7، 9، 12 و 14 به استقرار امنیّت وابسته است.
همچنین در اصل بیست و یکم پنج وظیفه برای دولت جمهوری اسلامی ایران بیان شده است که بند اول آن منوط به برقراری امنیت است.
و نیز در اصل چهل و سوم برای تحقق استقلال اقتصادی نه راهکار بر شمرده است که تمامی این راهکارها به استقرار امنیّت متّکی و وابسته است.
مقام معظم رهبری حضرت آیت اللّه خامنه ای در این خصوص بیان داشت:
«در همه ی شئون زندگی امنیت یک ضرورت برای انسان است. در دوران عبادت، در دوران سازندگی، در دوران تجارت، هر فعّالیّتی که انسان بخواهد بکند، محتاج امنیّت است.»(5)
ابعاد امنیّت در کلام امام علی علیه السلام :
همان گونه که در نخستین فراز بحث، بیان شد که امنیّت ابعاد گوناگون دارد. ما در این فراز از بحث به برخی از ابعاد امنیت و با تکیه به کلام امام علی علیه السلام در نهج البلاغه پی می گیریم.
1 ـ امنیت مرزی:
امنیت مرزی به این معنا که مرزهای جغرافیایی کشور اسلامی از تعرض دشمن مصون باشد.
تا بیگانگان نتوانند به جان و مال و حیثیت مسلمانان تعرّض نمایند.
مسؤولیت اصلی این نوع امنیّت بر عهده ی نیروهای نظامی است.
امام علی علیه السلام در عهدنامه ی مالک اشتر درباره ی نقش نیروهای نظامی در استقرار امنیّت فرمود:«امّا سپاهیان و نیروهای مسلح با اذن پروردگار حافظان و پناهگاه رعیّت، زینت زمامداران، عزّت و شوکت دین و راه های امنیّت می باشند. قوام رعیت جز توسط این گروه ممکن نیست.»(6)
2 ـ امنیّت قضایی:
امنیّت قضایی به این معنا است که قاضی و دستگاه قوه ی قضائیه برای داوری برحقّ، باشرایط و امکانات لازم و شایسته، به حل و فصل امور مردم بپردازد.
تا با اقتدار دستگاه قضایی، مردم از تعرّض به جان، مال و ناموس و آبروی دیگران بترسند و حرامیان کمتر جرأت جسارت به خود بدهند، چرا که در صورت تخلّف به جزای اعمالشان می رسند.
در این باره امام علی علیه السلام به مالک اشتر سفارش می کند و یک سری از امور درباره ی قاضی و قضاوت را بدین شرح متذکر می شود:
«سپس از میان مردم، برترین فرد در نزد خود را برای قضاوت برگزین. از کسانی که مراجعه فراوان مردم آنان را در تنگنا قرار ندهد، و برخورد مخالفان با یکدیگر او را به خشم و کج خلقی وا ندارد، در اشتباهاتش پافشاری نکند. و در صورت روشن شدن حقّ، بازگشت به حقّ بر آن سخت نباشد، طمع را از دل بیرون کرده باشد، در فهم مطالب به تحقیق اندک، اکتفا نکند، کسانی که در شبهات از همه محتاط تر و دریافتن و تمسّک به دلیل و حجّت از همه مصرتر باشند.
با مراجعه ی مکرر شکایت کنندگان کمتر خسته شوند. و در کشف امور شکیباتر و به هنگام آشکار شدن حقّ، در فصل خصومت از همه قاطع تر باشند.
از کسانی که ستایش فراوان آنان را فریب ندهد؛ و تمجیدهای بسیار آنان را متمایل به سوی مدح کننده نگرداند. ولی البته این افراد بسیار کم هستند.
آن گاه با جدّیت هرچه بیشتر قضاوت های قاضی خویش را بررسی کن و در بذل و بخشش به او سفره سخاوتت را بگستران، آن چنان که نیازمندیش از بین برود و حاجت و نیازی به مردم پیدا نکند، و از نظر منزلت و مقام آن قدر مقامش را نزد خودت بالا ببر که هیچ کدام از یاران نزدیک تو، به نفوذ در او طمع نکنند و از توطئه این گونه افراد در نزد تو در امان باشد.»(7)
3 ـ امنیّت اقتصادی:
امنیّت اقتصادی به این معنا است که مردم در اموالشان امنیت داشته باشند و دولت با مدارا و رعایت عدل و انصاف و با توجه به دیگر اخلاق پسندیده ی اسلامی، از آنان مالیات و زکات اخذ نماید. و نیز احتکار کالا (به ویژه کالاهای اساسی و مورد نیاز مردم) نباشد و نیز در خریدها و فروش ها قیمت ها متعادل باشد.
درباره ی امنیّت اقتصادی، امیر مؤمنان علی علیه السلام به یکی از مأموران جمع آوری زکات و مالیات این فرمان را صادر نمود:
«باتقوا و با احساس مسؤولیت در برابر خداوند یکتا حرکت کن. و در این راه هیچ مسلمانی را مترسان. و بر سرزمین او ناخشنود مگذر. بیش از آنچه از حقّ خداوند در اموالش هست از او مگیر.
پس آن گاه که به آبادی قبایل رسیدی در کنار آب فرود آی و داخل خانه های مردم مشو.
پس با آرامش و وقار به سوی آنان برو، تا در میان آنان قرارگیری؛ به آنان سلام کن و از اظهار تحیّت بخل مورز.
پس از آن به آنان بگو: ای بندگان خدا، مرا ولی خدا و خلیفه اش به سوی شما فرستاده است تا حقّ خدا را که در اموالتان است، بستانم؛ آیا در اموال شما حقی از خدا هست که آن را به نماینده اش بپردازید، اگر کسی گفت: نه، دیگر به او مراجعت مکن. و اگر کسی پاسخ داد: آری، همراهش برو؛ امّا نه اینکه او را بترسانی یا تهدید کنی، یا او را به کار مشکلی مکلّف سازی.
هرچه از طلا یا نقره به تو داد، بستان؛ و اگر دارای گوسفند یا شتر بود، بدون اذن او داخل آن مشو، چون که بیشتر آن ها از آن او است.
و آن گاه که داخل شدی همچون شخصی مسلّط و سختگیر رفتار مکن...»(8)
و نیز در عهدنامه ی مالک اشتر چنین متذکر شده است:
«تجار و صاحبان صنایع را به نیکی سفارش نما و در این توصیه بین بازرگانانی که در شهر و یا دِه هستند و دارای مرکز ثابت و تجارت خانه اند و آنانی که سیّار و درگردشند و نیز صنعتگرانی که با نیروی جسمانی خویش به صنعت می پردازند، تفاوت قائل مشو. چرا که آنان منابع اصلی منافع و اسباب آسایش جامعه به شمار می آیند. آنان هستند که از سرزمین های دور دست، از پرتگاه ها و کوهستان ها و دریاها و سرزمین های هموار و ناهموار مواد مورد نیاز را فراهم می آورند. و از مناطقی که عموم مردم با آن سر و کاری ندارند و جرأت رفتن به آن سامان را نمی کنند، این ها سر و کار دارند.
توجّه داشته باش که بازرگانان و پیشه وران و صنعتگران مردمی سالم و خوب هستند و از نیرنگ و شورش آنان بیمی وجود ندارد.
آنان صلح دوست و آرامش طلبند. امّا باید از وضع آنان چه آنانی که در مرکز فرمانداری تو زندگی می کنند و چه آنانی که در گوشه و کنار هستند، جستجو و بازرسی نمایی؛ ولی آگاه باش، با وجود همه ی آنچه که درباره ی آنان گفتم، در میان آنان گروهی تنگ نظر و بخیل آن هم به صورت قبیح و زشت آن، وجود دارد. که همواره در پی احتکار مواد مورد نیاز مردم و تسلط یافتن بر تمام معاملات هستند. و این موجب زیان توده های مردم و عیب و ننگ بر زمامداران است.
از احتکار به شدت جلوگیری کن که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از آن منع کرده است. باید معاملات با شرایط آسان صورت گیرد. با موازین عدل و نرخ هایی که نه به فروشنده زیان رساند و نه به خریدار. و هرگاه کسی پس از نهی تو از احتکار به چنین کاری دست بزند، او را کیفر کن و در مجازات او بکوش ولی این مجازات نباید بیش از اندازه باشد.»(9)
4 ـ امنیّت اجتماعی:
مراد از امنیت اجتماعی این است که جامعه ی بشری با توجه به قوانین، نظم و حکومتی که دارد، مردم در بعد زیست جمعی امنیّت و آسایش داشته باشند. مردم و احاد آن اجتماع که اعضای پیکره ی جامعه ی بشری هستند، از این عضویّت خرسند و راضی باشند.
علّت اینکه مردم به مدنیّت پناه می آورند این است که در پناه اجتماع یک سری از نیازهای اساسی آنان برآورده شود. و این با وجود تهدید و دلهره ی همگانی و فراگیر ممکن نیست.
بنابراین اولین شرط تحقّق رضایتمندی احاد جامعه، استقرار امنیت است.
امنیت اجتماعی در نیل به هدف مدنیّت زیستی، اولین نقش را ایفا می کند.
امام علی علیه السلام می گوید: یکی از ضرورت های تشکیل حکومت برقراری امنیت اجتماعی است. آن حضرت در پاسخ به شعار نابخردانه ی خوارج که می گفتند: «لاحکم الاّ للّه »، (فرمانی نیست جز فرمان خدا) فرمود:
«سخن حقّی است که از آن اراده ی باطل شده است. آری درست است، فرمانی جز فرمان خدا نیست، ولی این افراد می گویند: زمامداری جز برای خدا نیست. در حالی که مردم به زمامداری نیازمندند، خواه نیکوکار باشد، و خواه بدکار؛ تا مؤمنان در سایه ی زمامداریش به کار خویش مشغول و کافران هم بهره مند شوند، و مردم در دوران حکومت او، به زندگی بپردازند و به وسیله او اموال بیت المال جمع آوری شود، و به کمک او با دشمنان مبارزه شود. جاده ها امن و امان گردد، حقّ ضعیفان از نیرومندان گرفته شود، نیکوکاران در رفاه و از دست بدگاران، مردم در امان باشند.»(10)
بنابراین باید حکومتی باشد تا امور جمعی مردم را سامان دهد و از جمله برای آنان امنیّت برقرار نماید؛ این امنیت باید شامل و فراگیر باشد. همه ی افراد اجتماع را در بر گیرد؛ حتی شامل اقلیت های مذهبی و قومی گردد.
امام علی علیه السلام آن گاه که آگاه شد که عمال ستم پیشه ی معاویه به شهر «انبار» یورش بردند و فرماندار حضرت را کشتند و به جان و مال و مردم تجاوز نمودند، و حتی اقلیت های مذهبی نیز از تعرّض مصون نماندند؛ خلخال را از پای زن ذمّی ربودند، حضرت بر آشفت و خطبه ای خواند و مردم را برای برقراری امنیت اجتماعی به یاری طلبید.
حضرت فرمود:
اکنون بشنوید: (یکی از فرماندهان لشکر غارتگر معاویه) از «بنی غامد» به شهر «انبار» حمله کرده است و نماینده و فرماندار من، «حسان بن حسان بکری» را کشته و سربازان و مرزبانان شما را از آن سرزمین بیرون رانده است.
به من خبر رسیده است که یکی از آنان به خانه ی زن مسلمان و زن غیر مسلمانی که در پناه اسلام جان و مالش محفوظ است، وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره های آنان را از تنشان بیرون آورده و ربوده است. در حالی که هیچ وسیله ای برای دفاع جز گریه و التماس کردن نداشتند.
آنان با غنیمت فراوان برگشتند، بدون اینکه حتی یک تن از آنان زخمی گردد، و یا قطره ای خون از آنان ریخته شود.
اگر به خاطر این حادثه، مسلمانی از روی تأسف و غصّه بمیرد، ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار و بجا است.»(11)
امام علی علیه السلام در مسیر برقراری این امنیّت به کارگزارانش فرمان صادر کرد که اگر سلاح و ابزار آلات جنگی در دست اقلیت های مذهبی (و در دست آنانی که بیم حمله به مسلمانان می رود) وجود داشته باشد. و در نتیجه امنیّت ملّی متزلزل شود، آن ها را مصادره کنند؛ تا خطر تجاوز از سوی اقلیت های داخلی زدوده گردد.
حضرت در نامه ای به یکی از کارگزارانش چنین می نویسد:
«... هم چنین برای جمع آوری بیت المال به مال هیچ فردی، چه مسلمان و چه غیر مسلمان که در پناه اسلام است، دست نزنید. مگر اینکه اسب یا اسلحه ای باشد که برای تجاوز به مسلمانان به کار گرفته می شود؛ چون که برای مسلمان روا نیست که بگذارد چنین اسلحه ای در اختیار دشمنان اسلام باشد و در نتیجه آنان نیرومندتر از سپاه اسلام گردند (و امنیت جامعه ی مسلمانان به خطر افتد.).(12)
5 ـ امنیت فرهنگی:
هرگاه عده ای از دشمنان داخلی و یا خارجی بکوشند تا فضای آرام جامعه را ناآرام نمایند، اعتقادات مردم را متزلزل کنند، اذهان مردم را آشفته نمایند.
و در پی استحاله ی فرهنگی، وارونه کردن ارزش ها و مسخ فرهنگی برآیند، در این صورت، زمامدار و کارگزاران نظام وظیفه دارند که در برابر این تهدید و ناامنی فرهنگی ایستادگی نمایند، تا امنیت فرهنگی برقرار گردد.
امام علی علیه السلام آن گاه که باخبر شده بود که معاویه گروهی را به مکه گسیل داشته است، تا در موسم حج، اذهان مردم را متشتت کنند و امنیت فرهنگی مردم را سلب نمایند، نامه ای به فرماندارش در مکه، «قثم بن عباس» نوشت تا این حرکت معاویه را خنثی نماید.
حضرت در این نامه چنین نوشت:
«اما بعد، مأمور اطلاعاتی من در مغرب (شام) برایم نوشته و مرا با خبر کرده است که گروهی از مردم «شام» به سوی مکه و برای حج گسیل شده اند، گروهی کوردل، ناشنوا و کوردیده که حق را با باطل مشوب می سازند، و در طریق نافرمانی خالق از مخلوق اطاعت می کنند، با دادن دین خود، شیر از پستان دنیا می دوشند و آخرت را که در انتظار نیکان و پاکان است، به متاع این دنیا می فروشند، در حالی که هر کار نیک نتیجه اش عاید عامل آن می شود؛ و جزای شر جز به فاعلش نمی رسد.
بنابراین، در این مورد آن چه در اختیار داری سخت قیام کن. قیام شخصی دور اندیش و نیرومند، قیام شخصی عاقل و نصیحت کننده، قیام کسی که از سلطان خویش اطاعت می کند. و مطیع فرمان امام و پیشوای خویش می باشد...»(13)
امام علی علیه السلام در مورد استقرار و دوام امنیت فرهنگی، کوشید تا عوامل استحاله ی فرهنگی را به مسلمانان بشناساند و آنان را از ارتکاب آن باز دارد.
از جمله اموری که بیان داشت عبارت است از غیبت مسلمانان، بدگویی از یکدیگر، دروغ گفتن، زودباوری در برابر شایعات، آبروریزی مسلمانان، بحث های لجاجت آمیز، هماهنگی و پیروی از آداب و رسوم اجتماعی نامشروع و...
فرمود:
«ای مردم آن کس که از برادرش اطمینان و استقامت در دین و درستی راه و رسم را مشاهده کند، باید به سخنانی که این و آن درباره ی او می گویند، گوش فرا ندهد.
آگاه باشید، گاهی تیرانداز تیرش به خطا می رود، سخن باطل فراوان گفته می شود، ولی سخن های باطل نابود خواهد شد. و خداوند شنوا و گواه است. بدانید بین حقّ و باطل بیش از چهار انگشت (فاصله ی بین گوش و چشم) فاصله نیست. باطل آن است که بگویی شنیدم و حقّ آن است که بگویی دیدم.»(14)
و نیز فرمود:
«... خدا احترام مسلمان را از تمام آن چه در پیشگاهش محترم است، بالاتر شمرده و حفظ حقوق مسلمانان را به وسیله ی اخلاص و توحید، تضمین کرده است.
مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبانش در امان باشند، مگر آن جا که حقّ اقتضا کند. و آزار رساندن به هیچ مسلمانی جز در مواردی که موجبی (به حکم خدا) داشته باشد، روا نیست.»(15)
و نیز به مسلمانان سفارش کرد، که خودتان بکوشید تا آبروی خویش را نریزید.
و خودتان برای امنیت فرهنگی خویش چاره سازی کنید.
فرمود:
«هر که به آبروی خویش علاقه دارد، باید از بحث های لجاجت آمیز با مردم را ترک نماید.»(16)
«هماهنگی با اخلاق، آداب و رسوم مردم در موارد مشروع مایه ی امنیت است.»(17)