ماهان شبکه ایرانیان

پرورش یافته مکتب علی(ع)

نسیم پر طراوتی، که از روی «نهر فرات» وزیدن می گرفت و در نیزارهای اطراف می پیچید،هوای مطبوعی را به وجود می آورد،تا آن نواحی برای زندگی مکان مناسبی باشد.

نسیم پر طراوتی، که از روی «نهر فرات» وزیدن می گرفت و در نیزارهای اطراف می پیچید،هوای مطبوعی را به وجود می آورد،تا آن نواحی برای زندگی مکان مناسبی باشد.

آن روزها:سپاهیان مسلمان در زمان خلیفه دوم (23 ـ 13 هـ) پس از پیروزی در نبرد «قادسیه»1 به فرماندهی «سعد وقاص» در برابر ارتش «یزدگرد سوم» به فرماندهی «رستم فرّخ زاد» که در محرم سال 14 هجری واقع شد،در مناطق آزاد شده،به خاطر بدی آب و هوا و مگس های گزنده،در وضع سخت و غیر قابل تحمّلی به سر می بردند،بدین جهت خلیفه وقت(عمر)،به سعد وقاص نوشت:مکان مناسبی برای سکونت ارتش مسلمانان انتخاب کند و سعد هم با کارشناسی سلمان فارسی و حذیفه یمانی،در سال هفدهم هجری،کوفه را،که تا قادسیه 15فرسنگ فاصله داشت،محل سکونت سپاهیان مسلمان تأسیس و حصار کشی نمود.2

از تأسیس این شهر نوبنیاد،که جمعیت آن را نظامیان و مردمانی که از تیره ها و قبیله های گوناگونی،از شهرها و قریه ها و آبادی های مختلف بدان جا کوچ کرده و رونق شهری بخشیده بودند،29 سال می گذشت.امام علی(ع) که پس از حدود 25 سال خانه نشینی،جمعه 25 ذیحجه سال 35 هجرت، با اصرار فراوان مردم،پس از مقتول شدن عثمان بن عفان(خلیفه سوم)،مقام خلافت را عهده دار شد و بعد از چهار ماه،برای خاموش کردن فتنه «جنگ جمل» ناچار شد به بصره برود،و سه ماه وقت خود را صرف این کار نماید،پس از پایان قائله و 15 روز اقامت در «بصره» در حالی که هفت ماه از خلافت آن حضرت می گذشت،ماه رجب سال 36 هجرت وارد کوفه شد و آن شهر را مرکز حکومت خویش قرار داد.3

درباره تدبیر و کیاست،دقت و هوشمندی و شیوه مدیریت آن حضرت هنگام ورود به مرکز حکومت و نتیجه پیشوایی عادلانه و تحوّل آفرین در رشد عمران و زندگی اجتماعی،سه موضوع حسّاس قابل دقّت است:

1.امام علی(ع) هنگام ورود به کوفه،در حالی که «اصبغ بن نباته» صحابی مخلص خود را مورد خطاب قرار داد،به گونه ای که دیگران نیز منشور مدیریتی او را دریافت دارند، با صدای بلند اعلام داشت:من؛در حالی وارد شهر شما شدم،که از دارایی دنیا فقط همین یک دست لباس در تن،یک مرکب و یک مقدار وسایل زندگی همراه دارم،اگر هنگام رفتن از شهر شما،بیش از آن چه همراه داشته ام،دارایی داشته باشم،به یقین از خیانتکاران خواهم بود!4

2.با وجود این که مدت حکومت حدود چهارساله امام علی(ع) در کوفه،همراه با جنگ های صفین و نهروان و حوادث و عوارض و تبعات این گونه درگیری ها بود،در پرتو عدالت،برنامه ریزی،مدیریت و ایمان و علاقه پیروان آن حضرت،به عمران و آبادانی، توسعه و پیشرفت اقتصادی بر اثر کار و کوشش،سطح زندگی و رفاه و معیشت مردم رضایت بخش بود و از این ناحیه،فقر و تهی دستی کسی را رنج نمی داد و از این جهت نیز امام(ع) اظهار خرسندی می نمود.

آن حضرت می فرمود:هر کس در کوفه سر از خواب برمی دارد،حتّی ضعیف ترین آنها ،از نعمت نان گندم،منزل مسکونی و سرپناه و آب آشامیدنی(فرات) برخوردار است.5

3.علاوه بر اینها،از لحاظ فرهنگی هم امام علی(ع) با ایراد خطابه ها و سخنرانی ها و ابلاغ نامه ها و بیان حکمت ها، سطح ایمان و بصیرت یاران و مردم را آن گونه رشد می دهد و بالا می برد، که کوفه با پرورش شاگردانی چون:«مالک اشتر، اصبغ نباته،کمیل بن زیاد نخعی،رشید حجری،میثم تمار و….مرکز صدور رجال برجسته و تأثیر گذار و انتقال فرهنگ علوی(ع) به سایر نقاط حوزه اسلام می گردد و گویا به خاطر این جهات است که پیامبر(ص) در توصیف عظمت فرهنگ سازی این شهر فرموده بود:الکوفة،جمجمة العرب،رمح الله تبارک و تعالی و کنزالایمان ؛کوفه،جمجمه (و مغز متفکر) عرب و نیزه خداوند متعال برای پیشرفت (احکام عالیه) و گنجینه ایمان است،چنان که در بیان امام صادق(ع) نیز کوفه،باغی از باغ های بهشتی معرفی شده،چون در آن سرزمین،قبر حضرت آدم و نوح و ابراهیم(ع)،قبرهای 370 پیامبر(ع) و قبرهای 600 وصی از اوصیای پیامبران و قبر سید اوصیا حضرت امیرالمؤمنان(ع) در آن سرزمین (و نواحی) قرار دارد.7

از پرورش یافتگان این شهر و این فرهنگ علوی(ع) مالک اشتر نخعی است.که پیامبر(ص) از سالها قبل، در مورد کسانی که در دفن جنازه ابوذر غفاری اقدام می کنند و در مرحله نخست آنان «مالک» بود، ایمان وی را مورد تأیید قرار داده بود.8

مالک اشتر،یار باوفای علی(ع) بود،آن حضرت او را به فرمانداری موصل،نصیبین، دارا،سنجار و مصر گماشته بود،در جنگ های جمل و صفین شرکت فعّال داشت.در عین حلم و بردباری،فصیح و شجاع بود و علاوه بر ریاست قبیله خویش،سمت وزارت جنگ و فرماندهی کلّ قوای نظامی امام علی(ع)را بر عهده داشت،به گونه ای که امام علی(ع) درباره مالک می فرمود:همانطور که من نسبت به رسول خدا(ص) وزیر و صحابی مخلصی بودم،مالک اشتر نیز نسبت به من،دارای چنین مقام و موقعیتی بود.9

همچنین آن حضرت با شنیدن خبر شهادت مالک به وسیله جاسوسان «معاویه» با غم و اندوه دردناکی فرمود:خدا مالک را مورد رحمت خویش قرار دهد،عجب مالکی بود،او اگر کوه بود،کوه محکمی بود و اگر سنگ بود،سنگ سختی بود،مرگ او شامیان را شاد و عراقیان (و یاران علی(ع)) را به سوگ نشانید،برای مردی چون مالک،همه باید گریه کنند،چون روزگار کسی چون او را هرگز به خود نخواهد دید.10

ابن ابی الحدید،در شرح نامه سیزدهم نهج البلاغه، که امام علی(ع) شخصیت ممتاز مالک اشتر را معرفی می کند، سخنان آن حضرت را واقع بینانه و حقیقتی آشکار می داند و اضافه می کند:مالک،اسب سواری شجاع،رییس و سردار و از بزرگان شیعه بود،و پیوند عمیقی به ولایت امیرالمؤمنین(ع) و یاری او داشت و به خدا سوگند مالک شایسته این تعریف بود،چه این که وی دلاوری مقاوم،سخاوتمند،حلیم و بردبار،فصیح و شاعر بود و میان نرمش و شدت را در وجود خویش جمع کرده بود،آن جا که سطوت و شجاعت لازم بود،حمله و سختگیری داشت و آن جا که مهربانی و مدارا لازم بود،نرمش و عطوفت به کار می گرفت.11

به هر حال،این مالک اشتر با آن مقام و شخصیت ممتاز،یک روز از بازار کوفه ای که مرکز حکومت علی(ع) و پایگاه مبارزان بزرگ و مشهوری چون وی بود؛عبور می کرد.وضع لباس و پارسایی و ساده زیستی مالک چنان بود،که هر کس او را از نزدیک نمی شناخت،می پنداشت او مرد فقیر و تهی دستی است.

مالک لباس ساده ای از کرباس به تن و از همان کرباس عمامه ای به سر داشت.یکی از بازاریان سبک سر ظاهر بین،که عقل او فقط در چشمش بود جلوه مغازه خود نشسته بود و از فرهنگ مناسبی برخوردار نبود،به منظور استهزاء و دست انداختن،یک شاخه سبزی را به سوی مالک پرتاب نمود،وی در حالی که ناراحت شده بود،به یاد آیه قرآن افتاد،که می فرماید:«و عبادالرّحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما؛بندگان خاصّ خدای رحمان،آنهایی هستند که با آرامش و بدون تکبّر روی زمین حرکت می کنند و آن گاه که جاهلان و افراد ناآگاه آنان را مورد خطاب مسخره آمیزقرار می دهند،به آنها سلام می گویند و با بی اعتنایی و بزرگواری به راه خود ادامه می دهند».(سوره فرقان،آیه 63)

بدین جهت مالک،حلم و خویشتن داری ورزید و بدون عکس العملی به راه خود ادامه داد.

یکی از بازاریان، که مالک را می شناخت،با مشاهده آن صحنه به مرد مسخره کننده گفت:وای به حال تو،آیا می دانستی این چه کسی بود،که به او اهانت کردی؟!

مرد اهانت کننده وقتی اظهار بی اطلاعی کرد،همسایه او گفت:این مالک اشتر،صحابی بزرگ امیرالمؤمنین(ع) و فرمانده کل قوای نظامی او بود.

مرد اهانت کننده وقتی متوجه شد به چه کسی اهانت روا داشته،سخت مضطرب و پریشان شد و با عجله به جست و جوی مالک اشتر پرداخت،تا هر طور شده از او عذر خواهی کند و خطای خود را جبران نماید.

بالاخره مرد،مالک را در مسجدی یافت در حالی که مشغول نماز بود،با هراس اندکی صبر کرد تا نماز مالک تمام شد و آن گاه خود را روی پای وی انداخت تا با عذرخواهی پای او را ببوسد!ولی مالک او را از این کار بازداشت و در جواب مرد، که می گفت من تو را نمی شناختم و اکنون از خطای اهانت آمیز خویش عذر می خواهم،گفت:به خدا سوگند،من به مسجد آمدم که برای تو دعا کنم تا خداوند از جرم و خطای تو در گذرد.12

آری،مالک اشتر دارای چنین روح بزرگواری و فضایل اخلاقی بود و پس از یک عمر جهاد و فداکاری در رکاب امیرالمؤمنین(ع) سرانجام وقتی برای استانداری «مصر» از سوی امام علی(ع) اعزام شد،در مسیر از جانب «معاویه» مسموم و به سال 38 هجرت به شهادت رسید.13

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان