اشاره
شناخت شخصیت هایی که انوار الهی را زیارت کرده اند ، کلمات نورانی آن انوار مقدس را شنیده و به عنوان ارزشمندترین میراث برای شیعیان از خود به یادگار گذاشته اند ، ضروری است .
از آن جا که اهل بیت عصمت- صلوات الله علیهم- نور الهی می باشند ، و گفتار آنها نیز نور است که «کلامکم نور و امرکم رشد»، ضروری است راویان انوار الهی که موفق به درک محضر نور شده و احادیث انور را برای ما نقل کرده اند ، بشناسیم که نورآورانی هستند برای جامعه بشریت ، و خود نورانی شده اند و شناخت آن ها شناخت نور است . بنابراین اگر بخواهیم از این انوار بهره ای ببریم و در یابیم که خود این نورآوران تا چه اندازه از آن انوار نقش گرفته اند ، ناچار باید نگاهی نو به آنان داشته باشیم .
این مقاله در پی آن است که در حد توان خود «شهاب قدسی» آن طور سیناها را به پیشگاه تشنه گان وادی معرفت تقدیم کند:
محمد بن ابی عُمیر
وی از اصحاب امام صادق، امام کاظم، امام رضا و امام جواد - صلوات الله علیهم- بوده ، و محضر آن چهار امام بزرگوار را درک کرده است. البته بعضی از دانشمندان علم رجال، او را از اصحاب امام صادق -علیه السلام- به شمار نیاورده اند ، و این جای شگفتی است؛ چرا که در کتب حدیثی ما، اخبار و احادیث زیادی را آورده اند که او به طور مستقیم از آن حضرت روایت کرده است. حتی در بعضی از آن احادیث، ابن ابی عمیر می گوید : «از امام صادق- صلوات الله علیه- پرسیدم1. بلکه از بعضی از تعبیرهای او استفاده می شود که بسیاری از اوقات در محضر آن حضرت شرفیاب می شده است؛ مانند این حدیث شریف که مرحوم شیخ اقدم صدوق (علیه الرحمة) نقل می کند که ابن ابی عمیر گفت :
کان الصادق جعفر بن محمد - صلوات الله علیهما- یقول :
لکلّ اناس دولة یرقبونها و دولتنا فی آخر الدهر تظهر
همیشه امام صادق - صلوات الله علیه - می فرمودند:
برای همه مردم، دولت و حکومتی است که منتظر آنند، و دولت و حکومت ما در آخر الزمان آشکار می شود
یعنی با ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه دولت و حکومت آل محمد - صلوات الله علیهم- آشکار خواهد شد2.
توضیح : هرگاه فعل کان بر سر فعل مضارع بیاید، مفید استمرار است 3، و در جمله ابن ابی عمیر «کان الصادق جعفر بن محمد صلی الله علیه و آله یقول»، چنین است؛ از این روی می گوییم که این جمله ، دلالت می کند که او به طور مکرّر به محضر امام صادق - صلوات الله علیه- می رسیده و این شعر را بسیار از زبان مبارک آن حضرت می شنیده است. 4.
منزلت ابن ابی عمیر
او زاهدترین ، پرهیزگارترین و عابدترین دانشمند روزگار خویش بوده و نزد دانشمندان شیعه و مخالفان، معتمدترین عالم عصر خود به شمار می رفته و نزد تمام مردان نامدار زمان خود، از عظمت فوق العاده ای برخوردار بوده است 5.
وثاقت و بزرگواری او به اندازه ای است که تمام روایاتی که از امامان معصوم - صلوات الله علیهم- نقل کرده است ، بدون چون و چرا مورد قبول علمای شیعه قرار گرفته است؛ چرا که از اصحاب اجماع است6 .
سجده های طولانی
عبادت جناب ابن ابی عمیر - به ویژه سجده های طولانی او- زبانزد دانشمندان و عرفای همه زمان ها بوده است، تا آن جا که عابدان و اهل ریاضت، سجده های او را مستمسک خویش قرار داده و به آن استناد می کنند. فضل بن شاذان می گوید:
روزی استادم دستم را گرفته و نزد جناب ابن ابی عمیر برد . هنگامی که به غرفه او وارد شدیم ، دیدم دانشمندان بسیاری گرد آمده و همگی آقایی را احترام کرده و تعظیم می نمایند. از استادم پرسیدم : «این مرد کیست که این همه مورد احترام است؟» گفت: «او جناب محمد بن ابی عمیر است.» گفتم : «آیا او همان مرد صالح عابد است؟» گفت: «آری»7.
همو گوید:
در عراق (بغداد) که وارد شدم، دیدم مردی دوستش را از آن روی که سجده های طولانی دارد، چنین سرزنش می کرد: «این سجده های طولانی تو را کور می کند ، و تو را از کسب و کار باز می دارد؛ حال آن که تو مرد عیالمندی هستی ، و باید برای عائله خود توان کسب و کار داشته باشی».
آن مرد، سر از سجده برداشت و گفت : «وای بر تو! مرا سرزنش می کنی؟ اگر سجده طولانی کسی را کور می کرد، باید جناب ابن ابی عمیر کور می شد؛ چرا که بعد از نماز صبح سر به سجده می نهاد و هنگام طلوع خورشید، سر بر می داشت 8».
حکایت سجده های طولانی جناب ابن ابی عمیر را به گونه ای دیگر از زبان فضل بن شاذان بشنویم که خود شاهد سجده های طولانی آن جناب بوده است؛ وی می گوید:
«نزد ابن ابی عمیر رفتم؛ [دیدم] او در حال سجده است ، و سجده خود را طولانی کرد . هنگامی که سر از سجده برداشت، به او گفتم: سجده ات طولانی شد؟» در پاسخم گفت: «حالت چگونه بود، اگر [سجده های] جمیل بن دراج را می دیدی؟ روزی بر جمیل وارد شدم؛ او را در حال سجده یافتم و سجده او بسیار طولانی شد. هنگامی که سر از سجده برداشت به او گفتم: «سجده ات را خیلی طول دادی؟» او به من گفت: «چه حالی داشتی اگر [سجده های] معروف بن خَرَّبوذ را می دیدی؟9»
با توجه به آنچه گفته شد، آشکار می شود که جناب ابن ابی عمیر دانشمندی عابد و سرشناس بوده و همه او را به بزرگی و بزرگواری می شناخته اند ، و همه می دانستند که او از بزرگان شیعه است، تا آن جا که جاحظ، ادیب نامدار معتزلی از او به بزرگواری نام می برد و حکایت زندانی شدنش را توسط هارون الرشید حکایت می کند 10.
زندان و شکنجه
جناب ابن ابی عمیر، روزگار سختی را سپری کرد او چونان دیگر دانشمندان شیعه آل محمد (صلی الله علیه و آله) بود که آماج بلاها بودند و با این همه دشواری و پریشانی، خوش بودند ؛ چرا که از حریم آل پیامبر (صلی الله علیه و آله) حمایت می کردند، و جسمشان سپر بلای آن بزرگواران بود.
از دقت در کلمات دانشمندان تاریخ و علمای علم رجال به دست می آید که جناب ابن ابی عمیر، یک بار توسط هارون الرشید و دیگر بار توسط مأمون به بند کشیده شد.
زندان هارون الرشید
فضل بن شاذان می گوید:
بدگویی هایی از جناب ابن ابی عمیر نزد سلطان ]هارون الرشید[ شد، و به هارون گفتند:
ابن ابی عمیر، نام تمام شیعیان و اصحاب امام موسی کاظم - صلوات الله علیه- را که در عراق به سر می برند می داند».
این گزارش ها، اثر خود را گذاشت؛ چرا که هارون الرشید تصمیم به قتل و قلع یاران امام هفتم گرفته بود، و هر جا شیعه ای می یافت یا او را می کشت و یا به زندان می فرستاد.
گوید:
سلطان ]=هارون الرشید[ دستور داد جناب ابن ابی عمیر را احضار کردند، و از او خواست نام شیعیان را بگوید؛ اما او از معرفی یاران امام کاظم - صلوات الله علیه- خودداری کرد. هارون دستور داد او را برهنه کرده و بین ستون ها آویزان کنند. آن گاه دستور داد بر بدن او صد ضربه شلاق بزنند [تا شاید بر اثر این شکنجه، لب بگشاید، و راز شیعیان را فاش کند].11
ابن بکیر و فضل بن شاذان – با اندکی تفاوت- این حادثه دردناک را چنین حکایت می کنند:
در زندان، به اندازه ای بر او سخت گرفتند و آن جناب را به قدری تحت فشار قرار دادند ، و ضربات شلاق به قدری زیاد و دردناک بوده که ابن ابی عمیر خود می گوید: «نزدیک بود لب بگشایم و خواسته آنان را اجابت کنم . در این لحظه شنیدم محمد بن یونس بن عبد الرحمن به من می گوید: ای محمد بن ابی عمیر! جایگاهت را در نزد خدا [در روز قیامت] یاد آر پس؛ بردباری نمود و آن همه درد و رنج را تحمل کرد، تا این که خداوند در کار او گشایشی کرد و از زندان هارون خلاصی یافت.12
فضل بن شاذان می گوید
او را در زمان هارون الرشید به جرم شیعه بودن حبس کردند ، و سندی بن شاهک صد و بیست ضربه چوب بر بدنش زد و صد و بیست و یک هزار درهم از او گرفتند و آزادش کردند.13
زندان مأمون
مأمون، زمانی که امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا - صلوات الله علیهما- را به شهادت رساند ، اصحاب و بزرگان شیعه را نیز به بند کشید. از جمله کسانی که به زندان انداخته شد، جناب ابن عمیر بود. کشی می گوید:
مأمون [جناب] ابن ابی عمیر را بعد از شهید کردن حضرت امام رضا - صلوات الله علیه- محبوس کرد، و اموالش چپاول شد و کتاب هایش از بین رفت.14
نجاشی نیز چنین حکایت می کند :
ابن ابی عمیر چهار سال در زندان مأمون بود ، و خواهرش از ترس و خوف مأمون و مأمورانش، تمام کتاب های او را در اطاقی مخفی کرد که ]متأسفانه[ بر اثر باریدن باران و خراب شدن اتاق ، تمام نوشته های جناب ابن ابی عمیر از بین رفت.15
اطاعت از ولایت در نهایت فقر
شیخ صدوق (رحمة الله علیه) می گوید :
«[جناب] محمد بن ابی عمیر، تاجر جامه و لباس بود. [آن زمان که در زندان مأمون بود] اموالش از دست رفت و نادار و فقیر شد. در همان موقعیت، از مردی ده هزار درهم طلبکار بود. آن مرد، خانه خویش را به ده هزار درهم فروخت و آن درهم ها را به خانه ابن ابی عمیر آورد . محمد بن ابی عمیر به آن مرد گفت : «این پول ها چیست؟» او در جواب گفت : «طلب شما است که آورده ام.» ابن ابی عمیر گفت: «آیا این اموال به تو ارث رسیده است؟» آن مرد گفت: «نه». گفت: «آیا کسی به تو بخشیده است ؟» گفت : «نه». ابن ابی عمیر گفت: آیا ملکی داشته ای و فروخته ای ؟» گفت : «نه ، پرسید: پس این درهم ها را از کجا به دست آورده ای؟» آن مرد در جواب گفت: «منزلی را که در آن زندگی می کردم، فروختم تا بدهکاری خویش را پرداخت کنم.» ابن ابی عمیر گفت: «ذریح محاربی برایم گفت که امام صادق - صلوات الله علیه- فرمود: کسی را به سبب بدهکاری از منزلش اخراج نمی کنند.» سوگند به خدا! من اکنون به درهمی نیازمندم، اما حتی یکی از این درهم ها را در ملک خود قرار نمی دهم16».
وفات
وی به سال 217 از دنیا رحلت کرد (رضوان الله تعالی علیه) .