ماهان شبکه ایرانیان

رابطه ی والدین با نوجوانان سلطه جو

پنج دقیقه پس از آن که زن روبه روی صندلی ام نشست، دریافتم که مشکل وی مشکل یک مادر شکست خورده نیست، بلکه مشکل مادری است که آگاهی لازم را ندارد

رابطه ی والدین با نوجوانان سلطه جو

پنج دقیقه پس از آن که زن روبه روی صندلی ام نشست، دریافتم که مشکل وی مشکل یک مادر شکست خورده نیست، بلکه مشکل مادری است که آگاهی لازم را ندارد. وی از «جدایی» الزامی که باید بین هرگونه نوجوان خویشتن ساز و والدین صورت پذیرد اطلاعی نداشت. این متداول ترین و بغرنج ترین مشکلی است که والدین فرزندان نوجوان در عصر ما با آن مواجه هستند.
پس از یک ساعت گفت و گو، این مادر نگران تصمیم گرفت از نصایح همسایگان صرف نظر کند و با «وضع پاره ای مقررات» روش محدودتری نسبت به فرزند نوجوان خود در پیش بگیرد، بلکه بتواند به جای آن که مرد جوان را در عالم کودکی نگاه دارد، به او در افزایش استقلالش کمک کند. او را به سطح بزرگسالی ارتقا دهد و برای پر کردن خلأ برای خودش سرگرمی های جدیدی پیدا کند.
با همه ی این فرزند پانزده ساله ی این زن با نوجوانان دیگر چندان تفاوتی نداشت. روش طغیان وی منحصر به خودش بود لیکن، احتیاج به طغیان در بین کلیه ی نوجوانان جهان عمومیت دارد. وی موهایش را بلندتر از آن می کرد که نسل کهن خوشایند می داند. در واقع مطابق میل والدین رفتار کردن نه تنها درست نیست بلکه ممنوع است! وی اکثر ساعات بیداری خودش را دور از خانه در مصاحبت با گروه همسالان یعنی نوجوانان دیگر می گذراند که مادرش معاشرت با آن ها شایسته نمی داست.
ارتباط مادر و پسر در حکم هیچ بود. در واقع بین این نوجوان و والدینش هیچ مکالمه ای وجود نداشت. اظهاراتش مبیّن این حقیقت بود که می خواست والدین را از حصار خود دو نگاه دارد. گویی رویه ی فکری او با این عبارت خلاصه می شد: «که چی!»
شاید این گفته مهمل به نظر برسد که این گونه والدین بهتر است که در این مورد، هیچ کاری نکنند. این فقط یک مرحله ی طبیعی رشد است. نوجوان رفته رفته این رفتار را رها خواهد کرد. مشاوره ی من به نود درصد این گونه والدینِ نگران، بسیار ساده است: «به فرزندان عشق بورزید و به آن ها اجازه ی رشد کردن بدهید.»
در آشفتگی این قرن پر وحشت بارها فریادهای دردآلودی در زمینه ی «تراژدی نوجوانان» شنیده ایم. این مسئله بسیاری از والدین را متوجه روان شناسان حرفه ای کرده است. ما به این نتیجه رسیدیم که فهرستی از معمول ترین راه هایی تهیه کنیم که این دو گروه، با این که به هم عشق می ورزند، سعی می کنند از طریق آن ها بر یکدیگر سلطه پیدا کنند. این فهرست کم و بیش تعارض بین والدین و نوجوانان را آشکار می کند.

روش های سلطه جویی نوجوانان بر والدین

گریستن:

هنگامی که چیزی می خواهند می گریند یا ناله می کنند.

‌ تهدید کردن:

«به زودی می روم خدمت نظام»، «فکر می کنم ترک تحصیل کنم»، «می روم ازدواج می کنم»، «ممکن است گرفتاری پیدا کنم.»

استفاده از صحبت:

دائم به بهانه های مختلف می گویند: «من را دوست ندارید وگرنه...»

مقایسه کردن:

«هیچ کس موهایش را کوتاه نمی کند»، «پدر دوستم برایش یک اتومبیل خریده است»، «همه زیرپوش کشمیر می پوشند»، «بچه های دیگر مجبور نیستند هر پنج دقیقه یک بار دست و صورتشان را بشویند.»، «همه می روند.»

باج سبیل گرفتن:

احتمالاً «مریض می شوم»، «شما می دانید که هر وقت برای غذا خوردن به رستوران می رویم من همه چیز را می ریزم.»، «به بابا خواهم گفت که آن صورتحساب را از او مخفی کرده ای.»

انداختن یکی از والدین به جان دیگری:

«مادر اجازه نمی دهد بروم شما که اجازه می دهید، نه؟»، «بابا اجازه نمی دهد از اتومبیل استفاده کنم بگو به من اجازه بدهد.»

دروغ گفتن:

«ما به کتابخانه می رویم» (و اضافه می کند که پنج دقیقه بعد به مهمانی خواهند رفت) «در واقع من در این کار دخالتی نداشتم»، «می دانم چه کسی آن را برداشته ولی من برنداشتم.»

خود را به موش مردگی زدن:

خودش را افسرده نشان می دهد تا مادرش آن چه را که او می خواهد، برایش انجام دهد.

روش های سلطه جویی والدین بر نوجوانان

وعده و وعید دادن:

«به کار باغچه رسیدگی کن تا برایت یک حساب پس انداز باز کنم»، «از این پس آشغال ها را بیرون ببر تا پول توجیبی ات را زیاد کنم.»، «دو بلیت برای تماشای فوتبال دارم، اگر خوب باشی بعداً در مورد دیدن بازی تصمیم می گیریم.»

تهدید:

«اگر عمه را با اتومبیل به منزلش نرسانی، خودت هم باید پیاده بروی»، «فکر می کنم باید به مدرسه بروم تا ببینم وضع نمراتت چگونه است.»، «تا ما به آن جا برویم و صورتحساب را بپردازیم، تو می توانی این کار را تمام کنی.»

مقایسه:

«دوستت به اندازه ی تو پول توجیبی نمی گیرد.»، «وضع درس و تحصیل دوستت از تو بهتر است.»، «از دوستت خیلی خوشم می آید، پسر مؤدبی است.»

دادن وعده های دروغین:

«بالأخره یک روز می فرستمت بروی «خارج»، «با آن مرد درباره ی درس رانندگی صحبت خواهم کرد»، «می خواهم یکی از این لباس ها را برایت بخرم.»

باج گرفتن:

«وقتی که بابا برگردد به او خواهم گفت چه کار بدی کردی.»، «اگر معلمت بفهمد چه اندازه برای نوشتن مشق هایت کم کاری می کنی ناراحت خواهد شد.»

بیماری به عنوان حربه:

«دارم از دستت سکته می کنم»، «ساکت شو، دارم سردرد می گیرم.»

استفاده از محبت:

«اگر مرا دوست داشتی این کار را نمی کردی.»
تمام آن چه گفتیم نشان می دهد که بین نوجوانان و بزرگسالان یک «بازی» واقعی جریان دارد.
برای روشن شدن مطالب بالا بهتر است کشمکش بین نوجوانان و بزرگسالان را به صورت یک جدال بررسی کنیم. به این ترتیب، از دیدگاه یک نوجوان طغیانگر قاعده این است: «من می برم، شما بازنده هستید.» #76@
از نظر آن ها والدین به منزله ی رقبا یا دشمنانی هستند که باید بر آن ها پیروز شد. به این ترتیب، هر گونه روبه رو شدن بین والدین و نوجوانان، حداقل یک زد و خورد کوچک است. به یک مثال توجه کنید:
پروین در یک روز بسیار سرد می خواهد تنها با یک ژاکت به مدرسه برود. مادرش می گوید: «خواهش می کنم کت بپوش. این ژاکت خیلی نازک است.» در این جا پاسخ نوجوان چنین است: «من نمی خواهم کت بپوشم.» مادرش می گوید:‌«من مادر تو هستم و تو باید آن چه من می گویم انجام بدهی. تو باید کت بپوشی.» پروین راست و پوست کنده جواب می دهد: «نمی پوشم» حالا این دو مانند دو دشمن در جنگی گرفتار شده اند.
اگر مادر برنده شود، نوجوان احساس خشم می کند و با قهر و در حالی خانه را به قصد مدرسه ترک می کند که نسبت به همه ی بزرگسالان عصبانی است. احتمالاً نقشه می کشد که چگونه همه ی اقوام و اولیای مدرسه را تنبیه کند. ممکن است کت را بپوشد، ولی به محض آن که سه از منزل دور شد، آن را از تن بیرون بیاورد. اگر نوجوان در این جنگ اعلان نشده پیروز شود، مادر قهر می کند و ممکن است پدر را به خاطر وادار نکردن دخترش به رفتار مناسب، لعنت کند و تمام روز را با ناراحتی بگذراند.
به این ترتیب، معلوم می شود که چگونه رویه ی فکری والدین نیز مبتنی بر فرض «من می برم- تو می بازی» می باشد. مادر در واقع می خواهد بگوید: «چون من قانوناً مسئول هستم و تو بالغ نشده ای، پس تو نمی توانی مقررات مرا به بازی بگیری.» احساس اغراق آمیز مسئولیت از طرف مادر به صورت یک نوع قدرت مطلق درمی آید.
حالا فرض کنیم که مادر روش خویشتن سازی را در این بازی آموخته باشد. اگر قبل از هر چیز بتواند خودش و سپس فرزند نوجوانش را قانع کند که زندگی الزاماً نبرد نیست، بلکه دوستی و همکاری متقابل است، روش آن ها نسبت به یکدیگر کاملاً متفاوت خواهد بود.
در مورد مثال بالا، مادر به خودش تذکر می دهد که: «ما دشمن نیستیم. ما دوست هستیم و در مورد دوستان قاعده این است: موقعی که تو می بری، من می برم و وقتی که تو می بازی، من بازنده می شوم. اگر بتوانیم فرض کنیم که ما دوست هستیم (استدلال مادر ادامه می یابد)، اگر توافق کنیم که نیازهای ما متفاوت نیست، در این صورت، مادر می پرسد: «می توانیم هر دوی ما توافق کنیم که دلمان نمی خواهد تو به سرماخوردگی دچار شوی؟ خُب، در این صورت تنها اختلاف موجود بین ما روش حل کردن مشکل است. تو احساس می کنی که برای محافظت از سرما احتیاجی به پوشیدن کت نیست. من هم همین عقیده را دارم. حالا شق دیگر را در نظر می گیرم. به جای کت چه چیز دیگری می توانی بپوشی؟»
پروین در پاسخ حرف های مادرش ممکن است بگوید:‌ «خُب، چطور است زیر ژاکت زیرپوش بپوشم؟» مادر می گوید: «فکر خوبی است.»
اگر مادر فرزندش را نه به صورت یک انسان فرودست، بلکه به صورت یک انسان مساوی بنگرد، ممکن است حتی به دخترش اجازه بدهد که همان ژاکت را به تنهایی بپوشد تا عواقب طبیعی ابتلا به سرماخوردگی او را تنبیه کند. قبول خطربخشی از یادگیری و رشد است. رنج کشیدن نیز چنین نقشی دارد.
بسیاری از والدین درباره ی زندگی فرزندان خودشان را آدم های مجرمی می دانند و متأسفانه رفتارشان جنبه ی «تو باید» دارد. کارن هورنی این عمل را «استبداد باید» می نامد. یکی از آزمایش های جالب این است که به صحبت کردن والدین با فرزندشان گوش بدهیم و ببینیم چند دفعه کلمه ی «باید» را به کار می برند. بسیاری از کلمات والدین و فرزندان چیزی جز یک سلسله بایدها نیست.
نقطه ی مقابل «باید گرایی»، «هست گرایی» است. لازم است به جای کوشش در نیل به کمال که به برانگیخته شدن احساس بی لیاقتی و حقارت منتهی می شود، مفهوم زندگی را چنان که هست بپذیریم و سعی کنیم به رشد شخصی برسیم. به جای آن که با وضع معیارهای رفتاری غیرعملی زندگی فرزندان مان را جهنم کنیم، لازم است از طریق مشکل گشایی خلاقه با هم و در کنار هم رشد کنیم. تنها هنگامی که یک انسان بزرگ شد، می تواند نسبت به خودش مسئولیت احساس کند.
عده ای ممکن است بگویند که این عمل موجب باز شدن بیش از حد احساسات و خودآشکاری والدین است، ولی باید دانست که یکی از اصول اساسی رفتار خویشتن سازانه صداقت است. همچنین نباید تصور کرد که همیشه مشکلات به همین سادگی حل می شوند. به خاطر داشته باشید که لازم است برای کارهای خودتان اصولی غیر از رقابت و دشمنی داشته باشید.
هدف نهایی والدین خویشتن ساز این است که به نوجوانان کمک کنند تا احساساتش را به سوی فعالیت های سازنده سوق هد. والدین این نسل #79@
می دانند که رفتار طغیانگرانه یکی از بخش های مهم رشد می باشد و نوجوان طغیانگر به این جهت طغیان می کند که اطمینان دارد طغیانش به نتیجه خواهد رسید، یعنی والدین علت آن را درک می کنند و به رغم این طغیان ها او را دوست خواهند داشت. وی نمی تواند با اطمینان علیه همه طغیان کند. والدین خویشتن ساز می دانند که نوجوان درصدد است راه مستقلی برای خودش انتخاب کند. در نتیجه عاقلانه نیست الگوهای بزرگسالی خودشان را بر او تحمیل کنند، بلکه باید به تناسب سرعت فردی او را در رشد کردن آزاد بگذارند. والدین خویشتن ساز عقیده دارند که مفهوم رشد، به جای آن که از خارج و با زور انجام در نوجوان ایجاد شود، باید درونی و آزادانه باشد.
والدین خویشتن ساز می دانند که باید به نوجوان در اظهار احساسات و کنترل اعمالشان کمک کرد. باید برای شان امکاناتی فراهم کرد که احساسات منفی خودشان را به صورت اعمال مورد قبول جامعه درآورند. اعمالی مثل 1) بر زبان آوردن اندوه 2) نوشتن احساسات منفی 3) نقاشی کردن، مدل سازی با به نمایش درآوردن 4) روی آوردن به بازی هایی نظیر تنیس، فوتبال یا شطرنج و مانند آن.
به این ترتیب، والدین خویشتن ساز درک می کنند که احساسات گذشته و حال فرزند نوجوان آن ها دلیل رفتار فعلی اوست. احساسات منفی در ورای کنش های غیر قابل قبول قرار دارند که ممکن است این احساسات از دوران کودکی ایجاد شده باشند. این احساسات نه تنها از رویدادهای فعلی منشأ می گیرند، بلکه با هوس نوجوانان درباره ی آن رویدادها رابطه ی مستقیم دارند.

نوجوانان خویشتن ساز چه خصوصیاتی دارند؟

به رغم زیاد بودن آمار کسانی که ترک تحصیل کرده اند و معنی هدف های درازمدت را درک نکرده اند، جوانان معتادی که در جست و جوی راه های ساده ی زندگی هستند و «افراد سرکشی» که بزهکاری آن ها موجب لاف زدن ها و ابراز تهور می شود، اکثر نوجوانان افراد بدی نیستند و کمتر از دو درصد آن ها قانون شکنی می کنند. موسیقی آن ها برای بسیاری از بزرگسالان روشنفکرانه نیست، ولی برای خودشان این موسیقی واقعیت محض است، درست برعکس موسیقی دوران نوجوانی بزرگسالان امروز که بر ارضای نیازها و احساسات شاعرانه مبتنی بود. کامل نبودن و سرخوردگی مهم ترین موضوع زمان ما است.
در زیر خصوصیات نوجوانان خویشتن ساز را با توجه به سه خاصیت عمومی یعنی خلاقیت، حساسیت در ارتباط شخصی و آگاهی بررسی می کنیم که نمایشگر هر انسان خویشتن ساز هستند.

خلاقیت:

نوجوان خویشت ساز یک طغیانگر خلاق است. وی جرأت آن را دارد که به صورت سالم طغیان کند. طغیان او به شکل سمبل های خارجی نظیر موی بلند، شلوار تنگ، پوتین و امثال آن ظاهر نمی شود بلکه به صورت منظور، جهت و معنی در رفتار فردی اش بروز می کند. بنابراین طغیانش به جای آن که ویرانگر یا منفی باشد، آفریننده و خلاق است.

حساسیت در ارتباط شخصی:

وی نه فقط از احساسات گروه همسالان خودآگاه است، بلکه با والدین و سایر بزرگسالان نیز همدلی دارد. لباس پوشیدنش درک مناسب او را از موقعیت ها نشان می دهد.

آگاهی:

وی می خواهد تا حد امکان از امروز لذت ببرد، خوش باشد و تجربه کند، ولی در عین حال لازم می بیند به دنیای بزرگسالان وارد شود. برای وی تاریخ معنی دارد و خود را متوجه هدف می داند. با وجود این به طور کامل در این جا و حال زندگی می کند. او هم چون ناخدایی است که نه فقط از قایق رانی لذت می برد، بلکه قدرت امواج، وزش باد، ترکیب شن و وسعت دریا هم او را به نشاط می آورند.
منبع مقاله : قاضی، قاسم؛ (1387) سلطه جویی: از سلطه جویی تا خویشتن سازی، تهران: نشر قطره
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان