چکیده :
سرمایه اجتماعی مفهومی جدید در ادبیات علوم سیاسی-اقتصادی و جامعه شناسی است که در سال های اخیر در محافل علمی کشور مطرح گردیده است ولی هنوز نتوانسته است جایگاه درخور توجهی در سیاست گذاری هاو برنامه ها پیدا کند.
در این مقاله مفهوم سرمایه اجتماعی و تفاوت آن با دیگر انواع سرمایه ،کارکرد سرمایه اجتماعی و وضعیت آن در ایران و ارائه یک راهبرد توسعه با تاکید بر سرمایه اجتماعی مورد بحث قرار گرفته است .
نویسنده بر این باور است که دلیل اصلی تنزل سرمایه اجتماعی در کشور ناشی از ناکارایی دولت و نهادهای برآمده از آن است که این امر نیز ناشی از نبود یک سیستم اطلاعاتی که منجر به ایجاد نظام اعتماد سازی شود و همچنین غفلت دولت از وظایف اصلی خویش وپرداختن به امور دیگر می باشد.
مفهوم سرمایه اجتماعی[1] که به تازگی در ادبیات مربوط به علوم اجتماعی اعم از اقتصاد جامعهشناسی، اقتصاد توسعه و غیره وارد شده مفهومی پیچیده، چند وجهی و بین رشتهای است که علیرغم تازگی و پیچیدگی توجه بسیاری از صاجبنظران حوزههای مذکور را به خود جلب کرده و توانسته است از ابهامات و کاستیهای نظری بحثهای اقتصادی تا حدی بکاهد.
شاید بتوان دلیل رشد چنین مفاهیمی را در ریاضی شدن بیش از حد علم اقتصاد و ضعفهای تئوریک اقتصاد کلاسیک جستجو کرد. در طول دهههای اخیر نحلههای فکری جدیدی در عرصه اقتصاد رشد کردهاند که جهت حرکت آنها به سمت تکمیل تئوری های اقتصاد کلاسیک بوده است که از آن جمله میتوان به نهادگرایان اشاره کرد که بحث هزینههای معاملاتی و تأثیر نهادهای حقوقی و … را مطرح ساختند. البته برخی از جریانات نیز به کل اقتصاد کلاسیک رایج را به پوچ انگاشتهاند. در اقتصاد نئوکلاسیک جامعه متشکل از افراد و دولت فرض میشوند و لذا جمع تولید افراد و دولت GNP یا تولید اجتماعی را ایجاد میکند و در واقع افراد اتمهایی فرض شدهاند که جمع جبری تولید تکتک آنها تولید کل جامعه را میسازد. حال این سؤال مطرح میشود اگر تولید اجتماعی متضمن نوعی همکاری و مشارکت در تولید است، سهم همکاری و مشارکت در تولید در کجا دیده شده است.
به عبارت بهتر همکاری و مشارکت در افزایش تولید و تأثیر و نقش آن چگونه محاسبه میشود؟ بعبارتی باید بپذیریم که اجتماع مساوی جمع جبری تکتک افرادی که در آن زندگی میکنند نیست و چارهای نیست جزء اینکه برای حیات اجتماعی جوهری ورای این جمع جبری در نظر بگیریم در این صورت در تبیین کنشهای اقتصادی به متغیرهایی توجه خواهیم کرد که ناشی از جوهر و خاصیت حیات اجتماعی است. یکی از این متغیرها سرمایه اجتماعی «Socail Capital » است.
برای تحلیل مسائل اقتصادی در این چهارچوب باید نظام اقتصادی را در کنار سایر نظامهای دیگر مورد توجه قرار داد به عبارت دیگر انسان اقتصادی را بعدی از ابعاد انسان اجتماعی بدانیم و نه انسان اجتماعی را بعدی از ابعاد انسان اقتصادی.[2]
سرمایه اجتماعی:
سرمایه اجتماعی مفهومی جدید است که پیشینهای طولانی ندارد این مفهوم درواقع برگرفته از دیگر مفاهیم متداول در اقتصاد مثل سرمایه فیزیکی و سرمایه انسانی است و تقریباً از دهه 80 میلادی وارد متون توسعه اقتصادی، جامعهشناسی و سیاسی شده و یک مفهوم بین رشتهای است که در چند حوزه نظریهپردازان برجسته روی آن کار میکنند که از آن جمله میتوان به کارهای افرادی چون جیمز کلمن، پیربوردیو، رابرت پاتنام و فرانسیس فوکویاما اشاره کرد.این نوع سرمایه تفاوت اساسی با انواع دیگر سرمایه به ویژه سرمایه انسانی دارد که در جدول (1) مورد بحث قرار گرفته است.
|
سرمایه انسانی |
سرمایه اجتماعی |
تمرکز |
عوامل فردی |
روابط |
اندازه گیری |
دوره آموزش کیفیت |
نگرشها، ارزشها، عضویت، مشارکت، سطوح اعتماد |
نتایج |
مستقیم: درآمد، بهره وری غیر مستقیم: سلامت، فعالیتهای شهروندی |
انسجام اجتماعی سرمایه اجتماعی بیشتر دستاوردهای اقتصادی |
مدل |
خطی |
متقابل، حلقوی |
اختلاف اساسی این نوع سرمایه، غیر ملموس بودن آن است که سبب شده سرمایه اجتماعی به صورت مستقیم قابل اندازه گیری نباشد.اقتصاددانان با تأکید اولیه بر اهمیت سرمایه فیزیکی و منابع طبیعی که بتوان روی آنها سرمایهگذاری کرد برای مدت های مدیدی غافل از سرمایه انسانی بودند اما بعد از مدتی که شکاف بین کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته -علیرغم سرمایهگذاریهای فیزیکی گسترده - عمیقتر شد اقتصاددانان با تأمل بسیار زیاد، سرمایه انسانی را مطرح کردند. و این نظر مطرح شد که سرمایه انسانی قادر است ارزش افزوده زیادی ایجاد کند و سرمایه طبیعی را به کالای ارزشمند تبدیل کند. بنابراین منابع طبیعی و سرمایه فیزیکی هر چند مهمند ولی وقتی سرمایه انسانی ضعیف باشد نمیتوان به طور صحیح از سرمایه فیزیکی استفاده کرد. از دهه 90 این بحث نیز مطرح گردید که برای استفاده بهینه از منابع یک شرایط نهادی مناسب وجود داشته باشد به عبارت دیگر سرمایه انسانی در هر محیط و شرایطی نمیتواند به نحو کارآمد از سرمایه فیزیکی استفاده کند.
واقعیت آن است که اگر در گذشته فعالیت های اقتصادی توسط افراد انجام میشود امروزه تقریباً همه فعالیتهای اقتصادی توسط سازمان ها و بنگاه ها صورت میگیرد که نیاز به اعتماد، اطمینان و درجه بالایی از همکاری بین افراد است. این محیط اجتماعی اصطلاحاً سرمایه اجتماعی نام گرفته است. سرمایه اجتماعی در جریان اصلی جامعهشناسی آمریکایی بویژه در روایت کارکردگرایانه آن عبارت است از روابط دوجانبه، تعاملات و شبکههایی که در میان گروههای انسانی پدیدار میگردند و سطح اعتمادی که در میان گروه و جماعت خاصی به عنوان پیامد تعهدات و هنجارهایی پیوسته با ساختار اجتماعی یافت میشود.[3]
فوکویاما سرمایه اجتماعی را به عنوان توانایی افراد برای کار با یکدیگر در جهت اهداف عمومی در گروهها و سازمانها تعریف میکند.[4]
سرمایه اجتماعی از دیدگاه پاتنام[5]
مطالعه پاتنام به همراه دو همکار ایتالیاییاش در پی اصلاحاتی انجام شد که حکومت مرکزی ایتالیا جهت تمرکززدایی و گسترش دمکراسی از طریق ایجاد حکومتهای منطقهای صورت داد. پاتنام پس از مدتی مطالعه این سؤال را مطرح کرد که با وجود سیاستهای مشخص و یکسان دولت مرکزی چرا نهادهای دموکراتیک در شمال ایتالیا کارآمدتر از جنوب عمل میکنند به علاوه چه عاملی اختلاف رشد اقتصادی شمال و جنوب ایتالیا را توضیح میدهد در شمال ایتالیا نهادهای جمعی بهتر کار میکردند، مردم بیشتر در انتخابات شرکت میکردند و عملکرد سازمانهای اداری مطلوبتر بود در حالی که در جنوب ادارات پاسخگوی شهروندان نبودند و شهروندان نیز به حکومت منطقهای اعتمادی نداشتند. پاتنام برای مطالعه کارکرد سازمانهای منطقهای بعنوان متغیر وابسته دو متغیر مستقل یعنی رشد اقتصادی و سرمایه اجتماعی را در نظر گرفت برای سنجش رشد اقتصادی از شاخصهای اقتصادی مرسوم مانند میزان باسوادی، میزان اشتغال در بخش صنعت و غیره بهره جست و برای سنجش سرمایه اجتماعی از سه شاخص آگاهی، مشارکت و نهادهای مدنی استفاده نمود پاتنام در مطالعه خود به این نتیجه رسید که شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی متفاوت این دو بخش بویژه به لحاظ وجود سنتهای مدنی پایدار و همهگیر در شمال ایتالیا افراد را در شبکههای روابط اجتماعی در قالب انجمنها، باشگاه ها، احزاب و مانند آنها قرار میدهد و همکاری میان آنها را آسان میکند.
از نظر رابرت پاتنام منظور از سرمایه اجتماعی، وجوه گوناگون سازمانهای اجتماعی نظیر اعتماد، هنجار و شبکههاست که میتوانند با ایجاد و تسهیل امکانات هماهنگ، کارایی جامعه را بهتر کنند.
سرمایه اجتماعی از نظر جیمز کلمن[6]
سرمایه اجتماعی از نظر جیمز کلمن منبعی اجتماعی ساختاری است که دارایی و سرمایه افراد محسوب میشود. این دارایی شی واحدی نیست بلکه ویژگیهایی است که در ساختار اجتماعی وجود دارد و باعث میشود افراد با سهولت بیشتری وارد کنش اجتماعی شوند این نوع سرمایه امکان دستیابی به هدفهای معینی را که در نبود آن دست نیافتنی است فراهم میسازد مهمترین ویژگی سرمایه اجتماعی از نظر کلمن نظام تعهدات و انتظارات است یعنی اگر فرد A برای B کاری انجام دهد با اعتماد به اینکه B در آینده آن را جبران خواهد کرد، این امر انتظاری را در A و تعهدی را در B برای حفظ اعتماد ایجاد میکند. این تعهد مانند برگهای اعتباری در دست A است و اگر او تعداد زیادی از این برگهها از افرادی که با آنها رابطه دارد در دست داشته باشد همانند سرمایه مالی بزرگی برای A اعتباری را ایجاد میکند که در صورت لزوم میتواند ازآن استفاده کند. در اینجا دو عامل مهم وجود دارد اینکه تا چه حد محیط اجتماعی در خور اعتماد است یعنی تعهدات بازپرداخت میشود و دیگر اینکه میزان واقعی تعهداتی که بر عهده گرفته شده تا چه حد است.
کارکرد سرمایه اجتماعی:
فرض کنید گروهی از قاچاقچیان حرفهای تصمیم گرفتهاند برای انجام یک قاچاق بزرگ مثل وارد کردن خودرو یا گوشتهای آلوده با هم همکاری کنند اینها علاوه بر داشتن دانش و تجربه کافی برای انجام این کار تمامی تجهیزات و لوازم مورد نیاز را نیز فراهم کرده باشند. یعنی سرمایه انسانی و سرمایه فیزیکی فراهم است حال آیا با وجود این دو دسته شرایط قاچاق بزرگ انجام خواهد شد. جواب مسلماً منفی است تا زمانی که گروه قاچاقچیان در میان خودشان اعتماد متقابلی نداشته باشندو تازمانی که قواعد جدی و آهنینی برای همکاری برقرار نباشد و حق و یا سهم هر یک از افراد پیشاپیش مشخص نباشد اقدام مشترک برای قاچاق آغاز نخواهد شد. این اعتماد متقابل میان دزدان و پایبندی به قواعد مورد توافق محیط همکاری یا سرمایه اجتماعی سازمان قاچاقچیان محسوب میشود پس وقتی برای موفقیت دستهجمعی در انجام امور غیرقانونی، قانونمندی و قانونمداری شرط است و برای کامیابی غیرمنطقی منطق لازم است و برای موفقیت غیر قابل اعتمادترین گروهها اعتماد لازم است بیگمان جامعه صالحان نیز برای رشد و توسعه و دستیابی به اهداف بزرگ بیشترین نیاز را به سرمایه اجتماعی دارد. بیسرمایه اجتماعی هیچ اجتماعی به هیچ سرمایهای نمیرسد. در سازمانها و بنگاهها و جوامع امروزی سرمایه اقتصادی از نظر درجه اهمیت پایینترین مرتبه را دارد. در بازارهای امروزی میلیاردها دلار معامله صرفاً براساس اعتماد و توافق دوجانبه صورت میگیرد به خصوص در بازارهای بورس و بازار آتیها که گاه محصولی که در چند ماه آینده تولید میشود از امروز مورد معامله قرار میگیرند.در بازار نفتی میلیون ها بشکه صرفاً بر اساس یک توافق ظاهری معامله می شود.
مثال بارزتر سرمایه اجتماعی تیم فوتبال است که در آن زمین چمن و تجهیزات ورزشگاه سرمایه مادی و اقتصادی و بازیکنان و مربیان تکنیکی سرمایه انسانی و داوران بیطرف و قواعد تعریف شده و روشن بازی و رفتار اخلاقی بازیکنان در مجموع سرمایه اجتماعی بازی را شکل میدهند اگر چه این سه دسته سرمایه مکمل یکدیگرند اما ترتیب اهمیت آنها قابل شناسایی است. حال ببینیم اگر تکتک این سه سرمایه را حذف کنیم چه اتفاقی رخ خواهد داد. اگر عدهای فوتبالیست داشته باشیم و یک ورزشگاه اما هیچکدام از بازیکنان حاضر نباشند به قواعد بازی تن در دهند و یا هیچ کس را بعنوان داور قبول نداشته باشند هرگز بازی صورت نمیگیرد لذا در صورت فقدان سرمایه اجتماعی اصلاً بازی فوتبال صورت نمیگیرد اما اگر بازیکنان باتجربه و تکنیکی نباشند یعنی سرمایه انسانی موجود نباشد بازی صورت میگیرد اما بسیار بیرونق و ناپخته و بدون جذابیت بگونهای که هیچ تماشاگری را جذب نمیکند پس در این حالت بازی آغاز میشود ولی در دستیابی به اهداف خود موفق نیست حال اگر بازیکنان تکنیکی، باتجربه حضور داشته باشند و داور بیطرف نیز قواعد تعریف شده را اعمال و نظارت نماید اما ورزشگاه وجود نداشته باشد میتوان بازی جالب و جدی و پرحرارتی را در یک زمین ساده انجام داد.[7]
مسأله سرمایه اجتماعی نقش بسیار اساسی در موفقیت افراد خانواده نیز دارد. اگر والدین محیط مناسبی را درخانواده براساس احترام و اعتماد متقابل بین افراد شکل داده باشند قطعاً موفقیت افراد چنین خانوادهای حتی اگر ازنظر مالی در سطح پایینی قرار داشته باشند بیشتر از خانوادههایی است که محیط پرتنشی را تجربه میکنند ولو اینکه از نظر امکانات مالی در سطح بالایی قرار داشته باشند. لازم به ذکر است که از دید فوکویاما یکی از منابع اصلی برای تولید سرمایه اجتماعی در سطح جهانی خانواده است.
سرمایه اجتماعی معیار توضیح دهندگی جغرافیای اقتصادی جهان
اگر در گذشته سیاستهای اقتصادی بازیگران اصلی اقتصاد دنیا در سه قالب سیاست صنعتی هدایتگرانه (توسط دولت) در ژاپن و شرق آسیا، سیاستهای گسترده رفاهبخش در اروپا و لیبرالیسم متکی بر بازار در آمریکا تقسیمبندی میشدند، امروزه دیگر این تقسیمبندی آشنا و نه چندان غلط برای توضیح جغرافیای اقتصادی جهان سودمند نیست. فاحشترین اختلاف میان کشورهای صنعتی (سرمایهداری) در ساختار صنعتی آنها نهفته است. آلمان، ژاپن و ایالات متحده از همان بدو صنعتی شدن خود در اواخر قرن نوزدهم شیوههای تعاونی را در پیش گرفتند و لذا امروزه کشورهای آنها جایگاه موسسات غولپیکری همچون زیمنس، تویوتا، فورد، موتورولا و … میباشد. برعکس بخش خصوصی در فرانسه، ایتالیا و جوامع چینی تبار هنگکنگ، تایوان که در چهارچوب اقتصاد بازار عمل میکند تحت سلطه موسسات کوچک تر خانوادگی قراردارند کمپانیهای کوچک اما پویای اینها معمولاً پس از یک یا دو نسل از پای درمیآیند و بدین ترتیب وظیفه ایجاد و حمایت از صنعت سنگین عملاً بر دوش دولت نهاده میشود.
این اختلاف فاحش در ساختار صنعتی قبل از آنکه ناشی از تفاوت سطح توسعه صنعتی باشد به علت ویژگیهای خاص فرهنگی این کشورهاست که در قالب سرمایه اجتماعی قابل توضیح است در امریکا تمایل تاریخی قوی برای تشکیل اجتماعات داوطلبانه وجود دارد مانند آنچه در ژاپن مشهود است. لذا این تصادفی نیست که این دو جامعه پیشتاز در توسعه در وهله اول اشکال تعاونی سازماندهی تجاری را اتخاذ کردند و بعدها شبکه صنعتی غیرمتمرکز و کوچک را مستقر نمودند. در واقعی تمامی فعالیتهای اقتصادی امروز از اداره یک خشکشویی گرفته تا ساخت جدیدترین نسل از میکروسکوپها توسط افراد انجام نمیشود بلکه سازمانهای پیچیدهای که مجهز به سطوج بالای همکاری اجتماعی میباشند. این فعالیتها را اداره مینمایند. به نظر اقتصاددانان توانایی تشکیل سازمان به اصولی چون حق مالکیت انعقاد قرارداد و حاکمیت قانون تجارت مناسب بستگی دارد البته قبل از تحقق این شروط وجود نوعی احساس همبستگی اخلاقی در جامعه ضروری است.
این همبستگی بر مجموعهای از مقررات و هنجارهای نانوشته اخلاقی استوار میباشد که اساس سرمایه اجتماعی را تشکیل میدهد. اعتماد و اطمینان متقابل میتواند آنچه را که اقتصاددانان هزینه معاملاتی (Transaction cost) مینامند را کاهش دهد و سبب تسهیل در کارها شود در غیاب این اطمینان و اعتماد، قوانین، مقررات و قراردادهای دست و پاگیر، دعاوی، مرافعات مکرر بوروکراسی فربه جامعه را به هلاکت خواهد کشاند.
اهمیت سرمایه اجتماعی برای هر اقتصاد هنگامی مشخص میشود که جامعهای چون ژاپن را که از سطح بالای اعتماد و اطمینان برخوردار است با جامعهای چون چین که سطح اعتماد عمومی در آن بسیار نازل میباشد مقایسه کنیم ویژگی ساختار صنعتی چین و تایوان کوچک بودن آن است. در جامعه چین بکارگیری مدیران غیرخویشاوند معمولاً با مقاومت و مانع روبرو میشود. نتیجه این روند آن است که چین اکنون فاقد بنگاه های بزرگی است که براساس سلسله مراتب اداری هدایت شده و دارای مدیران حرفهای باشند اگر چه برخی از این شرکت ها رشد غولآسایی داشتهاند اما همچنان مدیریت آنها به صورت خانوادگی باقی مانده است برخلاف ژاپن، مناسبات خانوادگی در چین تمامی تعهدات اجتماعی دیگر را تحتالشعاع قرار داده است سطح اعتماد میان خانوادهها و گروههای خویشاوند بالاست که این به زیان اعتماد میان گروههای غیرخویشاوند حاصل شده است. بنابراین مشکلاتی که شرکتهای چینی برای نهادینه کردن خود دارند. هنگامی مرتفع میشود که خانوادههای بنیانگذار صحنه را ترک کنند. اما خانوارهای ژاپن برخلاف همتایان چینی خود بسیار کوچکترند و از جاذبه اجتماعی به مراتب کمتری نسبت به خانوادههای چینی برخوردار میباشند. در جامعه ژاپن معیار وفاداری به گروه خویشاوندی نیست مدیران ژاپنی پیوسته تمایل داشتهاند که برای شرکت در دورههای آموزشی هفتهها و ماهها از زن و فرزند خود دست کشیده و در غربت به سر برند. این تفاوت فرهنگی بین چین و هند در تولیدات صنعتی آنها نیز بروز یافته است.
در تولیدات صنعتی بنگاه های ژاپنی گروههای مختلف با تخصصهای مختلف ایفای نقش کردهاند در حالی که تولیدات چین بسیار ساده هستند و در تولید آن فقط یک بنگاه خانوادگی نقش داشته است مثل ساختن اسباببازیهای کودکان.[8]
در ایران نیز این مسائل قابل بازخوانی است. بنگاههای خصوصی غالباً کوچک هستند و بنگاههای بزرگ در تملک دولت قرار دارند. اکثر این واحدهای بزرگ دولتی زیان ده هستند. غالب مدیران دولتی با یک تیم محدود کار میکنند و هنگامی که تغییر منصب میدهند غالباً تیم خود را نیز به همراه میبرند. مدیران بنا به علقههای خویشاوندی منصب میگیرند. بحث مدیران حرفهای که بر اساس سلسله مراتب هدایت شده ارتقاء و پیشرفت کرده باشند تا حدی منتفی است.
به همین دلیل است که بارها و بارها در کشور ضعف مدیریت بعنوان یکی از علل ناکامیها در اجرای برنامههای توسعه مطرح شده است. حال وقتی سرمایه اجتماعی در سطح پایینی است و بنگاههای کارآمد کوچک هستند و همچنین سلسله مراتب هدایت شده برای تربیت مدیران وجود ندارد آن کشور نباید در طراحی سیاست های توسعه به سمت ایجاد بنگاه های بزرگ حرکت کند. نظیر آنچه در برنامه اول و دوم توسعه دنبال شد.
وضعیت سرمایه اجتماعی در ایران
هر چند هنوز ملاک و معیار مشخصی برای اندازهگیری سرمایه اجتماعی ارائه نشده است. اما میتوان برای تقریب به ذهن و تعیین سمت و سوی آن شاخصهایی همچون میزان جرم و جنابت، میزان قانونشکنی، وضعیت رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی میزان پرخاشگری و درگیریهای خیابانی، میزان خیانت در امانت، میزان چکهای برگشتی، میزان مصرف مواد مخدر، وضعیت طلاق، میزان مهاجرت، میزان دعاوی ، میزان فرار از پرداخت مالیات، میزان خودکشی و… را ملاک قرار داد.[9] اگر در کشوری همه این معیارها روندی صعودی داشت قطعاً باید گفت که سرمایه اجتماعی در حال کاهش است. چون در بعضی از مواقع ممکن است در کشوری یک معیار بنا به دلایل خاصی افزایش یابد. مثلاً طلاق افزایش یابد اما بقیه ملاکها روندی نزولی داشته باشند. در خصوص ایران روند آمارها در مورد ملاکهای فوق کاملاً روشن است و نشاندهنده کاهش شدید سرمایه اجتماعی میباشد به نظر میرسد این ملاکها معیارهای دست دوم است و به نوعی نشانگر وضعیت سرمایه اجتماعی در سطح خرد است اگر بخواهیم سرمایه اجتماعی را در سطح کلان مورد بررسی قرار دهیم. باید به نحوه رفتار ارکان دولت و نهادهای برآمده از آن بپردازیم که در این زمینه شاخص اعتماد بین شهروندان و حکومت و نهادهای حکومتی یکی از معیارهای مهم است. به عبارت دیگر باید بین اعتماد بین افراد و میزان پایبندی افراد به قانون و مقررات بااعتماد افراد به نهادها و میزان پایبندی حکومت و نهادها به قانون و مقررات تفاوت قائل شد.
نویسنده بر این باور است که علت اصلی کاهش سرمایه اجتماعی در جامعه ایران را باید در عملکرد دولت[10] و نهادهای برخاسته از آن بویژه دو نهاد اجرایی و قضایی جستجو کرد.
دولتها در ایران به دلیل درآمد بالای نفت ضمن آنکه خود را تا حدی مستقل از مردم میدانند نقش و وظایف بیشتری را برای خود تعریف کردهاند که این امر سبب غفلت دولت از وظایف اصلی خویش شده و در نتیجه ناکارآمدی دولت و نهادهای برخاسته از آن را در پی داشته است. از طرف دیگر رفتار دولت و نهادهای برآمده از آن بعنوان الگو مورد توجه قرار گرفته است. حال عملکرد دولت را نسبت به وظایف اصلیش مورد بررسی قرار میدهیم:
وظایف اصلی هر دولتی را میتوان در چند بند خلاصه کرد یکی اینکه دولت رابطهاش را با مردم بسیار روشن و شفاف تعریف کرده باشد. این رابطه هر روز به رنگی درنیاید. دوم اینکه حقوق مالکیت مردم را خوب و دقیق تعریف و آن را تضمین نماید. امنیت داخلی و خارجی کشور را تأمین کند. استانداردها و معیارها و مقیاسها را تعریف و حفاظت کند و در نهایت یک دستگاه داوری که بیطرف و در دسترس و کارآمد باشد مستقر نماید.
در مورد رابطه میان دولت و مردم همه در سطح نخبگان و هم در سطح مسؤولان دیدگاههای مختلفی وجود دارد. این مسأله در مورد قانون اساسی را نیز مورد بررسی قرار دهیم و درمییابیم که دیدگاههای متفاوت و بعضاً متضادی بین آنها وجود داشته است. در عمل نیز هر پارهای از دولت براساس یک مفهوم و تفسیر عمل میکند.
در مورد تعریف و تضمین حقوق مالکیت نیز به شدت عقب ماندهایم. حقوق مالکیت معنوی را که به کل کنار گذاشتهایم در مورد حقوق فیزیکی نیز وضع روشنی نداریم. هنوز بسیاری از زمینها و مغازهها با مشکل سند قطعی روبرو هستند. صحبت از چندین میلیون شناسنامه باطل نشده نزد مردم است. داگلاس نورث علت عمده کندی نرخ رشد ابتکارات در پارهای از جوامع را در عدم تدوین حقوق مالکیت از سوی دولت ها ذکر میکند. وی تصرف و تضمین حقوق مالکیت را اولین گام پیشفرض حرکت به سوی توسعه میداند. طبق آخرین آمار منتشر شده در آمریکا به ازای هر یک میلیون نفر 280 اختراع در سال به ثبت میرسد و در ایران به ازای هر یک میلیون نفر یک اختراع و ابتکار ثبت میشود. حقوق مالکیت که یکی ازویژگی های نظام سرمایهداری است سبب شده که این نظام خصلت نامرئی به خود بگیرد و در بازار کشورهای در حال توسعه کالاهای فیزیکی حضور دارند و این کالاهاست که در نهایت مبادله میشوند. خریداران با وجود آنکه کالاها را از نزدیک لمس میکنند اما باز اعتماد چندانی به کیفیت کالا ندارند. اما در بازارهای کشورهای صنعتی این کاغذهاست که مبادله میشوند. این بازارها هیچگونه شباهتی با بازارهای گذشته ندارند جنبه نمایندگی و باز نمودی یکی از جالبترین و پیچیدهترین جنبه های سرمایهداری است سندها اطلاعات دقیقتر و کامل تر و مطمئنتری را به افراد میدهند تا مشاهده مستقیم آن کالاها.
با نگاه به یک خانه رنگ، مساحت، تعداد اتاقها و پنجرهها مشخص میشود اما با نگاه به یک تکه کاغذ به نام سند خانه اطلاعات بسیار مهمتری بدست میآید. اینکه مالک خانه کیست. آیا قابل اجاره دادن است یا نه، مصالح بکار رفته، مهندس ناظر نوع و میزان مقاومت خاک نیز روشن میشود.
در نظام سرمایهداری همه نمایندگیها و نمادها از قبیل کارتهای اعتباری، پاسپورتها اوراق شناسایی، اسناد مالکیت و سهام توسط یک نظام حقوقی بگونهای سازماندهی میشوند که مردم بتوانند به یکدیگر اعتماد کنند.
این نظامهای اعتماد قانونی دست کم در 80 تا 90 درصد کشورهای در حال توسعه وجود ندارد. به عبارت دیگر در کشورهای پیشرفته نهادهایی وجود دارند که با جمعآوری اطلاعات مربوط به افراد و با تجزیه و تحلیل آن اطلاعات، میزان و قابلیت اعتماد به افراد را مشخص میکنند که از آن جمله میتوان به نهاد بانک اشاره کرد به راستی چرا بحرانی که در کشور ما بخاطر چک به وجود آمده است در کشورهای دیگر وجود ندارد. بانکها در کشورهای صنعتی براساس متوسط جریان درآمدی فرد در گذشته، نحوه بازپرداخت وامها در گذشته، و قواعد شهروندی خوب و… اعتباری را برای افراد در نظر میگیرند نه اینکه به هر فردی ک دسته چک بدهند.
در زمینه استقرار دستگاه داوری و دادگستری نیز با مشکل مواجه هستیم. اولاً زمان رسیدگی به پروندهها بسیار طولانی است. تقریباً بین شش ماه تا دو سال روال رسیدگی به پروندهها طول میکشد. دیگر آنکه حجم بالایی از احکام دادگاه های بدوی در مراحل بعدی نقض میشود که این نشان دهنده کیفیت پایین قضات است. مجموعه قوانین قضایی و تفسیر آنها نیز دچار اشکالاتی است. مجموعه این اشکالات سبب شده که دستگاه قضایی نتواند به صورت بیطرفانه و کارا عمل کند.
در مورد تأمین امنیت داخلی نیز وضعیت چندان رضایتبخش نیست. میزان جرم و جنایت، دزدی، نزاعهای خیابانی به طور محسوسی افزایش یافته است. احساس عدم امنیت بویژه در رابطه با زنان افزایش چشمگیری را نشان میدهد. به راستی آیا زنان در ساعات پایانی شب برای رفتوآمد در خیابانهای پایتخت احساس امنیت میکنند.
مجموعه این مسائل نشان میدهد که دولتها در ایران چندان به وظایف اصلی خود توجهی نداشتهاند که این امر تأثیری منفی بر روی دیگر فعالیتهای دولت برجای گذاشته است.
برای نمونه نهاد بانک را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهیم در سالهای اخیر روند سرقت در داخل بانکها به حدی افزایش یافته که رئیس کل دادگستری تهران، رؤسای یانک ها را تهدید به محاکمه کرده است. براستی چرا نهادی که تمام دارائیهایش متعلق به مردم است. برای برقراری نظم و تامین امنیت در داخل بانک چارهاندیشی نکرده است. از طرف دیگر زمان تلف شده افراد در داخل بانک بسیار بالاست. به قول دوستان زمان ورود دست خودتان است. اما زمان خروج از بانک دیگر در اختیار خودتان نیست.
آیا هیچگاه این سؤال در ذهن مسؤولان بانکی کشور ایجاد شده است که چرا در بانکهای کشورهای صنعتی شاهد چنین صفهای طویلی نیستیم.
از این مسائل جانبی که بگذریم درمییابیم که مردم حتی برای وام گرفتن مبالغ اندک هم با هزاران مشکل مواجه هستند حتماً باید سند، سفته و ضامن معتبر فراهم کنند تا بتوانند بعد از کلی معطلی مبلغ ناچیزی وام بگیرند.
در حال حاضر دسته چکی بانکی، کشور را با بحران اجتماعی و اقتصادی روبرو ساخته است از یک طرف زندانیان چک و مسائل خانوادهاشان و از طرف دیگر افرادی که دچار ضرر مالی شدهاند و از طرف دیگر مسائل قضایی و افزایش پروندهها و ..
میدانیم هم که حذف چک واقعاً امکان ندارد. چون مردم به علت مشکلات اقتصادی مجبورند از درآمدهای آینده خود استفاده کنند. حال سؤال اینجاست چرا کشورهای دیگر با بحران ناشی از چک روبرو نمیشوند؟
واقعیت آنست که افراد در جوامع امروزی به سختی میتوانند اطلاعاتی در مورد یکدیگر کسب کنند و انجام اینکار برایشان بسیار پرهزینه و وقتگیر است. افراد نمیتوانند برای هر برگ چک که به ازای فروش کالا و خدمات دریافت میکنند کلی تحقیق انجام بدهند و ببینند آیا صادرکننده چک در حسابش پول دارد یا توانایی پرداخت در آینده را دارد یا نه. ولی اگر سیستم بانکی و سایر نهادهای وابسته به این درک میرسیدند که کشور را باید براساس اطلاعات و آمار اداره کرد و چنین کاری را انجام میدادند خیلی از مسائل حل میشد.
اگر بانکها دسته چکها را براساس متوسط درآمد فرد در گذشته، رفتار فرد در مورد وامهای گذشته و سایر اطلاعات مربوط به قواعد شهروندی خوب صادر میکردند یعنی بانکها میزان اعتبار و اطمینان افراد را تعیین میکردند و بر این اساس به افراد چک می دادند و خود نیز پرداخت آن را تضمین میکردند، بسیاری از مشکلات و مسائل خودبهخود حل میشد. هر چند بانکها نیز ممکن است اشتباه کنند و متضررشوند اما قطعاً بانکها کمتر از افراد اشتباه میکنند. ضمن آنکه بانکها در گرفتن حق خود کارآمدتر و ابزارهای بیشتری در اختیار دارند. این چنین قاعدهای کمک میکند که افراد به دنبال افزایش اعتبار و اطمینان خود حرکت کنند و سعی میکنند حتی قواعد شهروندی خوب را نیز رعایت کنند.[11]
سایر نهادهای دیگر نیز در جوامع صنعتی اینگونه عمل میکنند. عملکرد کارای این نهادهاست که افراد را مجبور میسازد تا قواعد را رعایت کنند، اخلاق را رعایت کنند، پاداش آن را نیز به خوبی دریافت میکنند. برای بازسازی سرمایه اجتماعی راهی جزء کارآمد کردن نهادها بویژه در حوزه اقتصادی به نظر نمیرسد.
پانوشتها:
[1]- لفظ سرمایه در اینجا جنبه استعاری دارد. چون سرمایه در اقتصاد بامالکیت عجین است و قانون حق مالکیت را حمایت، اعمال یا محدود میکند. دیگر اینکه از سرمایه انتظار بازدهی وجود دارد. هیچ یک از این ویژگی ها در سرمایه اجتماعی وجود ندارد. نه فرد مالک سرمایه اجتماعی است و نه جامعه. دیگر آنکه افراد در کنار یکدیگر جمع میشوند تا کاری را صورت دهند و لذا رفته رفته اعتماد همکاری و همبستگی افزایش مییابد اما هیچ جمعی به قصد بالا بردن اعتماد تشکیل نمیشود. برای تولید سرمایه اجتماعی نیز همکاری فرد و جامعه ضروری است.
[2]- اسملسر، جینیل، جامعهشناسی اقتصادی، انتشارات کویر، چاپ اول 1376
[3]- ایمانی جاجرمی، حسین، سرمایه اجتماعی و مدیریت شهری، نشریه مدیریت شهری، پاییز 1380
[4] -Fukuyama, F : Social Capital and civil Society, www.IMF.org, 1999.
از فوکویاما تعاریف دیگری نیز با همین مضمون بیان شده است: «سرمایه اجتماعی را به سادگی میتوان به عنوان وجود مجموعه معینی از هنجارها یا ارزشهای غیررسمی تعریف کرد که اعضای گروهی که همکاری و تعاون میانشان مجاز است ، در آن سهیم هستند و نیز سرمایه و منابعی است که افراد و گروهها از طریق پیوند با یکدیگر میتوانند بدست آورند.
[5]- پاتنام، رابرت، دمکراسی و سنتهای مدنی، مترجم محمدتقی دلفروز، تهران، دفتر مطالعات سیاسی وزارت کشور، 1377
[6]- کلمن، جیمز،مترجم منوچهر صبوری، بنیادهای نظریه اجتماعی، تهران، نشرنی، 1377
[7]- رنانی، محسن، سقوط سرمایه اجتماعی، ماهنامه آفتاب، شماره 16 خرداد 1381
[8] -SEANForMATO Fukuyama discisses role of Social Capital Aprill 19, 2001. www.jru.edu
[9]- فوکویاما، فرانسیس، پایاننامه نظم و بررسی سرمایه اجتمای و حفظ آن: مترجم غلامعباس توسلی، جامعه ایرانیان، 1379
در واقع رابرت پوتنام از جمله نخستین افرادی بود که به سنجش سرمایه اجتماعی پرداخت وی در تهیه و گردآوری اطلاعات آماری از دادههای مربوط به عضویت افراد در گروهها و تشکلهای اجتماعی و میزان اعتماد و مشارکت مردم در امور سیاسی از قبیل تعداد رایدهندگان و تعداد خوانندگان نشریات استفاده نمود. فوکویاما ضمن ابراز تردید به نتایج کار پوتنام به سه مشکل اشاره میکند: اول اینکه، این سرمایه دارای بعد کیفیتی مهم است لذا برای سنجش سرمایه اجتماعی یک گروه باید درجه انجام درونگروهی نیز مورد توجه قرار گیرد. دوم اینکه بعضی ازاعضای گروه بخشی از سرمایه اجتماعی خود را در خارج از گروه پیدا میکنند و سوم اینکه بعضی از گروهها به طور جدی و فعالانه، دشمنی و تنفر و حتی خشونت را نسبت به افراد غیرعضو ترویج کرده و روا میدانند. فوکویاما در ادامه بررسی به این نتیجه رسید که به جای اندازهگیری سرمایه اجتماعی فقدانه آن را با معیارهایی بسنجد. در واقع او فقدان سرمایه اجتماعی را با رواج انحرافات اجتماعی مترادف میداند.
[10]- دولت در ایران یک نهاد نهادساز است و اصولاً در کشورهای شرقی جامعه مدنی چندان ریشهدار نیست که نهادها بتوانند از پایین شکل بگیرند. در ایران غالب نهادها از بالا شکل میگیرند حتی احزاب و سازمان های غیر دولتی «NGO » نیز برآمده از دولت هستند.
[11]- استادی که چندین سال در انگلستان زندگی کرده بود تعریف میکرد که در یک مقطعی مشکل مالی برایم پیش آمد که مجبور شدم برای گرفتن وام نیز اقدام کردم وقتی بانک فرمهای مربوطه را بررسی کرد اعلام کرد که به شما وام تعلق نمیگیرد. وقتی پیگیری کردن متوجه شدم که صاحبخانه قبلی چند ماهی بوده که قبض برق را پرداخت نکرده و لذا آن آدرس بعنوان جایی که یک شهروند قواعد را رعایت نکرده در لیست سیاه قرار گرفته است.
سایر منابع:
12-نورث، داگلاس، سی: نهادها، تغییرات نهادی و علکرد اقتصادی، مترجم محمدرضا معینی، سازمان برنامه و بودجه، 1377
13-تشکر، زهرا و معینی، محمدرضا، نگاهی به سرمایه اجتماعی و توسعه، فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی سال اول، شماره 4.
14-کی روشد، جامعهشناسی تالکوت پارسونز، دکتر عبدالحسین نیک گهر، انتشارات تبیان، چاپ اول 1376
15-دینی، علمی، سرمایه اجتماعی شاخصی برای سنجش تعادل در جامعه، روزنامه همشهری، 13/8/81
16-Woolcock, M: Social Capital and Economic development: toward a theoritical synthesis and Policy Fromwork, theory and Society, 1997.
17-رنانی، محسن، بازار یا نابازار، سازمان برنامه و بودجه، 1376 چاپ اول