چکیده:
آنچه که پیش روی دارید متن سخنرانی دکتر کاظم جلالی در دانشگاه امام صادق علیه السلام است که در تاریخ82/3/27 به همت دانشکده معارف اسلامی و علوم سیاسی برگزار شد. دکتر جلالی در سخنان خود به توضیح مسأله سلاح های هسته ای ایران و قبول پروتکل الحاقی و اثرات آن در ایران پرداختند و در پایان در پاسخ به پرسش برخی دانشجویان در مورد مسائل روز، سخنانی را ایراد نمودند.
شرایط بین المللی که ما الان در آن به سر می بریم، یکی از شرایط سخت دوران پس از انقلاب است. ما در هفته های اخیر، یک جنگ روانی شدید آمریکاییها را علیه خودمان داشتیم و همین الان که من با شما صحبت می کنم بر سر همین مسأله کارهای هسته ای که جمهوری اسلامی ایران انجام داده اروپاییها موضعشان به مراتب تندتر از آمریکاییها است و روسها، موضعشان از اروپاییها و آمریکاییها تندترو شما می دانید از دیروز هم شورای حکام شروع شده و فردا آژانس بین المللی انرژی هسته ای تصمیم نهایی خود را اعلام خواهد کرد. بعد از حادثه 11 سپتامبر آمریکاییها سه مسأله را در دستور کار خود قرار دادند: اول مبارزه با تروریسم، دوم مبارزه با کشورهایی که دارای سلاحهای کشتار جمعی هستند و سوم حل و فصل مسأله فلسطین و قضایای خاورمیانه. خوب، بحث تروریسم در افغانستان نمود پیدا کرد و آمریکا و انگلیس با حمله ای که به طالبان کردند گفتند که با مسأله تروریسم یا سرفصل تروریسم مبارزه کردیم. در بحث سلاحهای کشتار جمعی هم آمدند سراغ عراق و به عنوان کشوری که دارد سلاحهای کشتار جمعی تولید می کند با آن مبارزه کردند، البته در هر دو مبارزه اینها نتوانستد ریشه ها را به مردم نشان بدهند. نه در آنجا بن لادن و ملاعمر و نفرات اصلی طالبان دستگیر شدند، نه در اینجا، صدام و نفرات اصلی عراق دستگیر شدند و نه هنوز خبری از سلاحهای کشتار جمعی داده اند، که بالاخره چه قدر توانسته اند سلاح کشتار جمعی به دست بیاورند.
تصور بنده این است که بعد از این دو حادثه، آمریکاییها تمام توجه خودشان را معطوف به مسأله سوم کردند و آن هم عبارت است از حل و فصل مسأله فلسطین؛ لذا بحث نقشه راه را مطرح کردند؛ شما می دانید اصولاً طرح نقشه راه اروپایی است، اما آمریکاییها هم شدیداً پشتیبانی کردند، می خواهند عرفات را با ابومازن جایگزین کنند، از همان ابتدا هم گفتند عرفات برای ما قابل اعتماد نیست. در ضمن روی سوریه فشار شدید وارد آوردند و تقریباً جواب مثبت از سوریها گرفته اند و بعد از سوریه هم فشار را بر روی ما معطوف کرده اند، چون تصور آنها این است که اصلاً مسأله فلسطین یک مسأله فرامرزی است و کشورهایی وجود دارند که در بحث فلسطین دخیلند و حماس و حزب ا… و فتح و امثال اینها را دارند تقویت می کنند که از جملة این کشورها جمهوری اسلامی ایران است.
در همین اوقات یک حادثه جدید اتفاق افتاد که خیلی مورد استفاده آمریکاییها قرار گرفت و آن افشا شدن کارهای هسته ای ایران بود. البته اصلش این گونه بود که مسأله از طریق منافقین در آمریکا به اطلاع آمریکاییها رسانده می شود؛ بعد هم آقای البرادعی، مدیر کل آژانس به همراه دو نفر دیگر از ایران بازدید می کنند. در خلال بازدید بحثی که مطرح می کنند این است که جمهوری اسلامی ایران به باشگاه اتمی دنیا پیوسته که در این باشگاه حدود ده، یازده کشور بیشتر عضو نیستند. بحثی که آقای البرادعی در تهران مطرح می کند این بوده است که از این پس شما چون وارد باشگاه اتمی دنیا شده اید باید مسؤولیت بیشتری بپذیرید و در ضمن از نوع کاری که ما انجام داده بودیم خیلی هم تعجب می کند. لذا ایشان گزارشی را تهیه می کند؛ در آن گزارش، نکته ای که وجود دارد اینست که ما را مقصر جلوه نمی دهد؛ عبارتی که در آنجا هست کوتاهی را می رساند، حتی صحبتی که دیروز ایشان داشت این بود که در اعلام گزارش خرید مواد از چین از سوی ایران کوتاهیهایی شده است. ما یک سری مواد در سال 1991 از چین خریدیم و مسأله را به آژانس اطلاع ندادیم؛ چینیها چون در آن زمان عضو NPT نبودند و آن را امضا نکرده بودند، تعهدی نداشتند که اطلاع بدهند و اطلاع هم ندادند. بعداً که چینیها NPT را امضا می کنند به آژانس اعلام می کنند که ما در سال 1991 این مقدار مواد به جمهوری اسلامی ایران دادیم. در بازدیدی که از ایران کردند، دیدند که ما به تکنولوژی چرخه سوخت رسیده ایم. البته، این معنایش این نیست که ما الآن بمب اتم ساخته ایم و بمب اتم داریم.
شما می دانید که اصولاً رهبری انقلاب، فتوایی داده اند که اصلاً تولید و ایجاد سلاحهای کشتار جمعی را حرام می دانند؛ دو سال پیش هم این فتوا را دادند و لذا روند حرکت ما، به آن سمت نیست؛ ولی آنها می گویند شما تکنولوژی را دارید، یک روز هم می توانید بروید به طرف ساخت بمب. البته لازم است ذکر شود در بازدیدی که داشتیم متوجه شدیم کارهایی که در بخش انرژی اتمی انجام شده، کارهای قابل افتخاری است و نشان می دهد که جمهوری اسلامی بر خلاف نظر برخی ها خیلی هم کارآمد است. من یک شب در تلویزیون هم گفتم، که بالاخره وقتی دنیا ادعا می کند جمهوری اسلامی ایران از لحاظ اتمی به مراحل بالایی رسیده است، این نشان می دهد که حکومت جمهوری اسلامی، حکومت خیلی کارآمد و با عرضه ای هم بوده که در این شرایط بین المللی که هیچ کس، هیچ چیزی به ما نمی دهد، به حدی برسد که در دنیا بگویند شما جزء ده یازده کشور اتمی دنیا شده اید.
ولی مشکلی که الآن وجود دارد این است که اروپاییها استدلالشان این است که شما موشکهای شهاب 4 را ساخته اید، 5 و 6 هم به زودی بیرون می آید و برد موشکهایتان هم دارد به 2500 کیلومتر می رسد. این موشکهایتان هم قابل کلاهک گذاری است، لذا می توانید کلاهک هسته ای بر سرش بگذارید و در نتیجه ما در مقابل شما تضمین امنیتی نخواهیم داشت. تأکید آنها بر این است که شما باید سریعاً 2+93 را بپذیرید. 2+93، یک پروتکل الحاقی به NPT است که مکانیزمهایی برای بازرسی دارد؛ بازرسی در هر زمان و در هر مکان بدون محدودیت. یعنی آنها بدون اینکه به ما اطلاع بدهند، می توانند چند ساعت قبل بگویند که ما داریم با هواپیما وارد ایران می شویم؛ می آیند فرودگاه مهرآباد و بعد بر اساس یک لیست می گویند که می خواهیم این مکانها را بازرسی کنیم. هر جایی که آنها بخواهند را باید به آنها نشان بدهید و آنها آنجا را ببینند.
البته من دیروز در جلسه ای گفتم این چیز جدیدی نیست. در مجلس پنجم، ما به کنوانسیون منع گسترش سلاحهای شیمیایی پیوستیم. من آن موقع در وزارت امور خارجه، کارشناس این کنوانسیون بودم؛ این کنوانسیون مثل همین پروتکل الحاقی است. بازرسیهای کنوانسیون منع گسترش سلاحهای شیمیایی در هر زمان، در هر مکان و بدون محدودیت است. این پروتکل الحاقی هم اصل مطلبش این است که شما هر کاری که می خواهید انجام بدهید از زمانی که تفکر آن کار در مغزتان آغاز شد باید به آژانس اطلاع بدهید که من تصمیم دارم و دارم مطالعه می کنم که فلان کار را انجام بدهم. لذا پروتکل الحاقی، عملا محدودیتهایی را برای کشور ایجاد می کند.
ما الآن دو راه یا در واقع یک راه در پیش داریم؛ دو راه از این جهت که ما یا پروتکل را می پذیریم یا نمی پذیریم، اگر پروتکل الحاقی را بپذیریم اولاً بحثهایمان در آژانس محدود می شود، ثانیاً اروپاییها صفشان از آمریکاییها جدا می شود. چون اروپاییها حداکثر چیزی که از ما می خواهند تضمین امنیتی است و زمانی که ما پروتکل الحاقی را بپذیریم، آنها خیالشان راحت می شود. به هر حال اگر پروتکل الحاقی را بپذیریم، صف اروپاییها و روسها از آمریکاییها جدا می شود، اما اگر پروتکل الحاقی را نپذیریم چه می شود؟ به نظر من آژانس با توجه به لابی قدرتمندی که آمریکاییها اعمال می کنند این مسأله را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع خواهد داد و شما می توانید از آنجا به بعد را خودتان پیش بینی کنید که وقتی این مسأله به شورای امنیت سازمان ملل واگذار شد چه قدر می تواند برای ما گران تمام شود.
آژانس یک نهاد کاملاً تخصصی است، این نهاد اصولاً غیر سیاسی است، البته نمی خواهم بگویم سیاست در نوع روش و عملکرد آژانس اصلا تأثیر ندارد ولی نهادی غیر سیاسی است. برعکس شورای امنیت سازمان ملل یک نهاد صددرصد سیاسی است و لذا اگر این مسأله به شورای امنیت سپرده شود دقیقاً پروسه ای که برای عراق انجام شد برای ما نیز انجام خواهد شد؛ یعنی بلافاصله قطعنامه ای مبنی بر تحریم و قطعنامه ای مبنی بر بازرسی صادر خواهد شد. من هفته گذشته در روزنامه ایران یادداشتی نوشتم که نگران شده بودم و آنها تیتر خوبی انتخاب کرده بودند که نگذارید اتهامات نهادینه شود. یکی از کارهایی که آمریکاییها می کنند این است که اتهامات را با یک نوع جنگ روانی و تبلیغات قوی نهادینه می کنند؛ یعنی می گویند این کشور تروریست است و آن قدر می گویند و شواهد به دنیا نشان می دهند تا دنیا باورش شود. لذا هم افکار عمومی دنیا و هم افکار عمومی خودشان را بر می انگیزانند؛ شما در مورد عراق ببینید، آن قدر گفته بودند که خود ما وقتی می خواستیم تحلیل کنیم می گفتیم این جنگ جنگی نیست که به راحتی تمام شود؛ این جنگ شاید جنگ شیمیایی شود، جنگ اتمی شود، عده ای آمده بودند بحثهای زیست محیطی را مطرح می کردند؛ ولی امروز می بینیم اصلاً آمریکاییها هیچ چیزی از سلاحهای کشتار جمعی نتوانستند پیدا کنند، هفته گذشته هم دیدید که رامسفلد گفت اصلاً شاید صدام قبل از اینکه از بین برود اینها را از بین برده باشد؛ این یعنی سخن مزخرف و مسخره کردن ملتهای دنیا.
لذا ببینید اینها به گونه ای برخورد خواهند کرد که همه باورشان شود که ایران کشور تروریستی و دارای سلاحهای کشتار جمعی است، ناقض حقوق بشر است و آنجاست که قطعنامه ها علیه ما صادر می شود و به نوعی ما را محاصره می کنند. لذا من با جمع بندی وضعیت موجود فکر می کنم به هر حال ما باید به سمت پروتکل الحاقی برویم.
مسأله سومی که آمریکاییها روی آن حساسیت نشان می دهند مسأله فلسطین است که می خواهند آن را به گونه ای حل نمایند.در همین زمان آمدن آقای البرادعی با گزارشی که داد کاملاً این فضا را برای آنها فراهم کرد. یک بخش از فشار آمریکاییها برای این است که ما در اسرائیل چه کاری می خواهیم بکنیم. چگونه می خواهیم با بحث نقشه راه آنها کنار بیاییم. شما دیدید در نقشه راه، حتی کشورهای عربی هم الآن تند و تیزند و به آن گرایش دارند؛ البته معنایش این نیست که کشورهای عربی فکر می کنند مثل سال 1993 که بحث اسلو موفق بود این هم موفقیت آمیز خواهد بود بلکه کشورهای عربی تحت این هژمونی که آمریکاییها در منطقه ایجاد کرده اند، بیشتر می خواهند مقابل آمریکا قرار نگیرند. در همین اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی که در تهران برگزار شد قرار نبود بحث طرح نقشه راه و طرح صلح در بیانیه اعلام شود ولی اردنیها و بعضی از کشورهای عربی در اجلاس تهران سر و صدا به راه انداختند و در نهایت ما مجبور شدیم که چیزهایی از پروسه صلح و نقشه راه و غیره را هم در همین قطعنامه نهایی بیاوریم. من فکر می کنم که ما به اصطلاح بین بد و بدتر گیر کرده ایم، یعنی معنایش اینست که ما انتخابهایمان همیشه انتخابهای بین خوب و بد نیست، چون بعضی از دوستان و مردم تصورشان این است که جمهوری اسلامی همیشه انتخابهایش بین خوبترین و بدترین است و مسؤولین ما چقدر بی تدبیرند که می روند مثلاً بدترین را انتخاب می کنند؛ ما الآن انتخابمان بین بد و بدتر است یا حتی شاید بتوان گفت بین بدتر و بدترین. طبیعی است که پذیرش پروتکل الحاقی اثرات منفی برای کشور ما دارد؛ خیلی از مسائل کشورمان را می توانند بفهمند؛ آنها می توانند از همه صنایع استراتژیکی که ایران دارد روی آن کار می کند خصوصاً با این سیستمهای جاسوسی که وجود دارد اطلاع به دست بیاورند. اما از آن طرف اگر ما بحث پروتکل الحاقی را نپذیریم آنچه که برای ما به صورت فاجعه در خواهد آمد این است که آمریکاییها مسأله را به شورای امنیت سازمان ملل خواهند برد و سپس بر اساس قطعنامه های شورای امنیت همین روندی که در مورد عراق اجرا شد در مورد ما هم انجام خواهد شد.
لازم است در اینجا ذکر شود که این درگیریهای خیابانی هم که دارد به وجود می آید نشان می دهد که جمهوری اسلامی از این ناحیه کمی آسیب پذیر است. البته آسیب پذیری نه به این معنا که اینها می توانند انقلاب و رژیم و نظام را از سر راه بردارند. الآن نظام دارد مدارا می کند و سعی دارند که تا جای ممکن خشونت به خرج داده نشود و کسی در این درگیریها کشته نشود، اگرچه برخی افراد بدون احساس مسؤولیت کارهای بدی هم انجام داده اند که من نمی خواهم فعلا وارد این بحث شوم؛ ولی بالاخره باید توجه داشت که این مسأله مهمی شده است.
الان بروید روی شبکه سایت گویانیوز می بینید که نامه ای نوشته شده خطاب به آقای کوفی عنان که بالاخره بیایید به داد ما برسید که این رژیم می خواهد با ما بی رحمانه رفتار کند. بعد هم جا گذاشته که اگر شما هم دوست داشتید بروید آن بیانیه را امضا کنید. باز هم نمی خواهم بگویم این بیانیه ها خیلی مهم است لکن اینها چراغهایی است که دارد روشن می شود و امواجی است که دارد چیزهایی را به ما نشان می دهد و ما باید به آنها توجه کافی داشته باشیم. بخشی از پروژه و برنامه اینها این است که بحثهای حقوق بشری را در ایران برجسته بکنند؛ کما اینکه الآن اتحادیه اروپا دارد بیشتر به بحث حقوق بشری توجه می کند و لحن کشورهای دنیا هم دارد به سمت و سویی می رود که قبلاً نبود و این وضعیتی است که ما الآن پیدا کرده ایم.
امسال برای ما سال بسیار حساسی است، چون از یک طرف انتخابات مجلس و از طرف دیگر لوایح دوگانه آقای رئیس جمهور که در مجلس مطرح است را داریم و معلوم نیست که به چه سرانجامی خواهد رسید. در بحث صلاحیتها برای انتخابات مجلس احتمالا باز هم مشکلاتی را خواهیم داشت. البته تصور می شود که این تحولات پیش آمده ریشه ای در بیرون دارد. مثلاً این چند روز در تهران شلوغ بود، از این طرف بخشی در درون حاکمیت دارند نقش اپوزیسیون را ایفا می کنند که به نوعی احساس می کنند نظراتشان اعمال نمی شود. در سطح جهانی هم وضع همین طور آشفته است. از لحاظ مردمی هم که ما با یک حجم متراکم نارضایتی مردم در ابعاد مختلف مواجه هستیم که بیشترین شکل آن در بحث بیکاری و فقر جلوه پیدا می کند. حالا ما که نماینده شهرستانی هستیم و به روستاها و دهاتها رفت و آمد داریم می بینیم که بیشتر مطالبات مردم در بخش مربوط به اشتغال و در بخش مربوط به مسائل معیشتی ایشان است که نشان می دهد مردم سخت گرفتار هستند. از آن طرف ما با این گرانیها مواجه شدیم البته نمی خواهم بحثهای عوامانه بکنم ولی خود من، معمولاً از نانوایی، نان نمی خرم، همین نانهای داخل پلاستیک را می گیرم. ولی همین پنج شنبه بیکار بودم، آمدم بیرون روزنامه بخرم، گفتم خوب نان هم بخرم، من اصلاً باورم نمی شد رفتم چهار عدد نان بربری خریدم دیدم هر نان بربری 85 تومان است. این مسأله را شما در سبد خانوار، با توجه به نقشی که نان در سبد خانوار ما دارد بسنجید، خصوصاً در شهرستانها و زندگیهای روستایی که چیزهایی دیگری در سفره آنها نیست، شما نگاه کنید که چه فشاری را بر آنها تحمیل می شود. اگر مجموع اینها را در کنار هم قرار دهید می بیند که ما تهدیدهای جدی داریم و باید با این تهدیدها به نوعی مقابله کنیم، البته این مقابله الآن وجود دارد یعنی الآن هم در بحث پروتکل الحاقی و بحثهای اتمی و هم بر سر مسائل دیگر مثل گرانی، جلسات خوبی در سطوح عالی تشکیل می شود و دارند روی این بحثها رایزنی و کار می کنند. در بحث گرانی مجلس حرکتهایی را شروع کرده تا ببینیم تا چه اندازه می تواند موفق شود. این نمایی بود از مشکلات موجود در داخل کشور.
خلاصه بحث ما این بود که ابتدا بحث توانمندیهای هسته ای ایران و سپس چگونگی بروز آن و چگونگی سوء استفاده آمریکا از این شرایط را توضیح دادیم، بعد هم بحث پروتکل الحاقی و نهایتاً اینکه اگر پروتکل الحاقی را بپذیریم چه تبعات و عواقبی برای ما دارد و اگر نپذیریم چه مسائلی پیش روی ماست را توضیح مختصر دادیم.
البته من اعتقادم این است که در بحث پروتکل الحاقی اگر قرار است آن را بپذیریم مسؤولان نظام ما نباید یک حرف بزنند؛ من قائلم نظام باید یک سناریو داشته باشد؛ ما نمایندگان مجلس باید بیاییم شدید مخالفت کنیم و بگوییم ما پروتکل الحاقی را نمی پذیریم، این اسارت کشور است؛ البته می تواند مقداری روی افکار عمومی تأثیر منفی داشته باشد؛ مثل همان چیزی که در دریای هم خزر مد نظرمان بود ولی نتوانستیم پیاده اش کنیم. من در دریای خزر بحثم این بود که مجلس نباید از یک سو به به و چه چه بکند دولت هم به به و چه چه بکند، همه بگویند خوب است، بعدش هم سرمان کلاه برود. بیایید یک اهرمهای فشاری را قرار بدهید تا آن کسی که می رود مذاکره کند در مذاکرات از این استفاده بکند.
دو روز پیش بعضی از شما دوستان آمدید مجلس، من آنجا گفتم که یک موقعی بحث رابطه ما با مصریها مطرح بود. اصلی ترین مطلبی که مصریها مطرح می کردند این بود که شما باید نام خیابان خالد اسلامبولی را بردارید؛ چون خالد اسلامبولی کسی است که رئیس جمهور ما را کشته است و شما نام آن کسی را که نماد دشمنی با ماست روی یکی از خیابانهای تهران گذاشته اید؛ مسأله برداشتن اسم خیابان خیلی برای مصریها مهم بود. یک دفعه ما مطلع شدیم که شورای شهر سابق تصویب کرده اند که خیابان خالد اسلامبولی حذف شود. همان موقع که این خبر رفت روی تلکس به فاصله کوتاهی آقای احمد ماهر آمد مصاحبه ای کرد و گفت: البته اسم یک خیابان چیز مهمی در روابط دو جانبه نیست و تنها یک گام مثبت بود، ولی ما حرفهای مهم تری داریم که باید به آنها بپردازیم، من همان موقع به دوستان خبرنگار که در مجلس بودند گفتم که ضعفهای ما اینهاست؛ شما باید بروید روی این مسائل کار بکنید. در این چنین مسأله ای باید وزیر خارجه و نظام، همین چیزهایی که می گویید گروه فشار را جمع و جور می کردند و می گفتند بروید در خیابان خالد اسلامبولی بریزید و علیه کسانی که بخواهند اسم خیابان را تغییر دهند شعار بدهید، یعنی گروه فشار همه جا بد نیست، بعد هم رادیو تلویزیون و حتی چند شبکه الجزیره و این ور و آن ور را هم خبر کنید فیلم بگیرند و در دنیا سر و صدا کنیم که این خیابان خیلی برایشان مهم است، بعد وزیر خارجه که می رود مذاکره کند، آنجا این مسأله را مطرح کند که برای تغییر اسم خیابان خیلی فشار بر من وارد می شود. آن قدر باید در دنیا، قیمت را بالا بیاوریم که وقتی می فروشیم در مقابل چیز خوبی بگیریم.
تحلیل خودم به عنوان یک کارشناس این است که ما پروتکل الحاقی را می پذیریم، چون ما دو راه بیشتر نداریم یا پروتکل الحاقی را می پذیریم یا نمی پذیریم. اگر نپذیریم عواقبش خیلی بدتر از پذیرش ماست. الآن خود اروپاییها گاهی پیغام می دهند که بیایید صف ما را از صف آمریکاییها جدا کنید، ما الآن با امریکا در مورد شما هم موضع هستیم، جدایی هم موقعی عملی می شود که شما پروتکل الحاقی را بپذیرید، ما بیشتر از این چیزی از شما نمی خواهیم، البته آمریکاییها چیزهای دیگری هم از شما می خواهند که ما آنها را نمی خواهیم؛ یعنی منظورشان این است که که آمریکاییها می خواهند اصلاً جمهوری اسلامی نباشد. ما نظرمان این نیست، ما می خواهیم کنار جمهوری اسلامی امنیت داشته باشیم و این موشکهایتان که 2500 کیلومتر برد دارد یک وقت رویش کلاهک نگذارید بیاید روی سر ما خراب شود، ما این را از شما می خواهیم. خوب اگر ما پروتکل الحاقی را نپذیریم الآن اروپاییها از آمریکاییها علیه ما تندترند، روسها هم که علیه ما تندند، نهایتاً معنایش این است که این مسأله می رود در شورای امنیت. در شواری امنیت اگر بعد از قطعنامه 1441 یا در مورد نحوه اجرای قطعنامه 1441 اختلافی بین فرانسویها، آلمانها، روسها و چینیها با آمریکاییها وجود داشت ولی اینجا همه شان یک کاسه اند؛ یعنی فعلاً اختلافی در مورد ما ندارند؛ معنایش این است که وقتی به شورای امنیت سازمان ملل برود، انواع و اقسام تحریمها و تهدیدها را علیه ما به کار خواهند گرفت.
اما بحث خوبی که می شود اینجا مطرح کرد و از آن نتیجه گرفت این است که CTBT را امضا کرده ایم NPT را هم امضا کرده ایم، من اضافه کردم ما معاهده منع گسترش سلاحهای شیمیایی را هم امضا و در مجلس پنجم تصویب کرده ایم. من همان موقع نگران بودم و لذا گزارشی برای رئیس مجلس آن وقت تهیه کردم؛ بعد با توجه به اینکه در وزارت امور خارجه روی این بحث کار کرده بودم گفتم که سیستم بازرسی اش خیلی سیستم بدی است و همه جا را می تواند در هر زمانی بازرسی کند که البته مجلس آن وقت آن را تصویب کرد. اینجا هم ما اگر الحاق به پروتکل را تصویب بکنیم و همه یک حرف بزنیم به چیزی نمی رسیم؛ باید بگوییم وقتی شما NPT و CTBT را امضا می کنید و پروتکل الحاقی را می پذیرید یک سری حقوق و وظایف را برای کشورهای امضا کننده در نظر می گیرید؛ سازمانهای بین المللی روی ما فشار می آورند که وظایف را ما انجام بدهیم ولی در بخشهای حقوقی ما را نادیده می گیرند، ما باید روی این بخش کار بکنیم.
در این زمینه مثالی می زنم: در پروتکل الحاقی یا حتی NPT بحثی که وجود دارد این است که کشورها از تولید سلاح مبرا شوند به گونه ای که نتوانند به آن سمت بروند، اما تکنولوژی صلح آمیز هسته ای را بتوانند به دست بیاورند و برای به دست آوردن تکنولوژی صلح آمیز هسته ای کمک بکنند، ما باید این را در دنیا مطرح کنیم که البته با بعضی کشورهای اروپایی صحبت شده و آنها هم این بحث را بحثی منطقی می دانند، از آن طرف مجلس هم بیاید و نقش مخالف آن را بازی بکند، جرایدمان مقداری روی این موضوع کار بکنند، البته خود من هم هنوز سناریو برای این موضوع ندارم چون این تیغ دو دم است، یعنی اگر در صدا و سیمایمان، در جرایدمان و در مجلسمان شلوغ کردیم که پروتکل الحاقی همان قرارداد 1441 است و پروتکل الحاقی یعنی کشور را فروختن و فردا آن را پذیرفتیم، با افکار عمومی می خواهیم چه بکنیم، مانند بلایی می شود که در خزر دارد سر ما می آید؛ در دریای خزر، بنده به عنوان کسی که چند دوره در مذاکرات وجود داشتم، به خبرنگارها خیلی جاها گفتم، همین الآن اگر به ما 20 درصد هم بدهند آقای خاتمی امضا نخواهد کرد، آقای خرازی جرأت نخواهد کرد امضا کند، چون بلافاصله مطرح شده سهم ما 50 درصد است، به دنبال آن افکار عمومی می گوید شما خائن هستید، فعلاً همه دارند طوری با خزر برخورد می کنند که بگذارید از ما بگذرد تا ببینیم بعد از آن چه می شود، اگر بنده مدیرکل خزر یا معاون وزیر مربوط به خرز هستم بگذار دوره من تمام شود و از من بگذرد تا کسی مرا خائن به حساب نیاورد، یا اگر من وزیر خارجه هستم بگذار رد شود من رئیس جمهورم بگذار رد شود، چرا؟ چون ما افکار عمومی را خوب سازماندهی نکرده ایم، از ابتدا در تاکسیها، در ماشینها و در خبرگزاریها گفتیم سهم ما 50 درصد است و بعد همه گفتند خزر را خوردند و بردند و تمام شد و رفت، در حالی که هیچ پاسخگویی برای افکار عمومی وجود ندارد. در بحث پروتکل الحاقی هم باید دقت شود ولی اینکه همه نظام و سیستم، روز اول حرف آخر را بزند این می تواند به مقدار زیادی در آینده خسارت بار باشد.
چرا ایران قبل از انجام هر فعالیت هسته ای آنها را اعلام نکرد؟ و پذیرفتن پروتکل الحاقی چه تأثیری در امنیت اروپا دارد؟
باید بدانید که بحث کارهایی که ما در نطنز انجام می دهیم مورد توجه سازمان انرژی هسته ای نیست بلکه تمام بهانة آنها روی یک مورد است و آن هم عدم گزارش موادی است که ما در سال 91 از چین خریدیم و عرض کردم آن زمان چینیها هنوز NPT را امضا نکرده بودند لذا گزارش نکردند و مسئولیتی هم برای گزارش نداشتند ولی ما چون NPT را امضا کرده بودیم آن موقع باید گزارش می دادیم، اما گزارش ندادیم. الآن چینیهاNPT را امضا کردند و مسأله را گزارش دادند. آقای البرادعی هم با دو دستیارش آمدند و همه جا را دیدند؛ ولی آنچه آژانس به آن حساسیت نشان داد همان بود که عرض شد. ولی اینکه چرا آن موقع گزارش خرید مواد اعلام نشده، من نه الآن جوابی دارم و نه به طور دقیق می دانم.
اما در مورد تأثیر پروتکل الحاقی در امنیت اروپا، اصلاً باید پرسید پروتکل الحاقی را برای چه گذاشته اند؟ اگر پرسیده شود چرا همان موقع که NPT را امضا می کنند پروتکل الحاقی را امضا نمی کنند، باید گفت پروتکل الحاقی مربوط به کشورهایی است که وقتی به یک سطح از توانمندی هسته ای می رسند آن موقع باید پروتکل الحاقی را امضا بکنند تا به طرف تولید سلاح نروند. تا الآن تقریباً بیش از صد کشور آن را امضا کرده اند و 32 کشور هم در مجالسشان تصویب کرده اند یعنی رسماً آن را پذیرفته اند، لذا تنها ما یک کشور نیستیم که بگوییم فقط ما پروتکل الحاقی را پذیرفته ایم، البته چون شرایط سیاسی ما در دنیا با آن کشورها متفاوت است ترسمان هم بیشتر است، چون بالاخره شاید نظام سلطه با دیگر کشورها آن قدر دشمنی عمیق نداشته باشد که همه کارهایشان را تحت الشعاع قرار بدهد ولی با ما دشمنی دارد و ما خوف آن داریم که با دید و بازدیدهایی که اینها بعداً خواهند کرد همه چیز را تحت الشعاع قرار دهند. اروپاییها می خواهند خیالشان راحت شود؛ ناراحتی اروپا این است که می گوید شما شهاب 4 را ساختید، شهاب 5 و 6 را هم دارید می سازید، برد موشکی شما هم دارد می رسد به 2500 کیلومتر، این موشک می تواند از اینجا تا اروپا برود؛ موشکهای شهابی هم که ما داریم قابلیت این را دارد که کلاهک برایش نصب شود؛ لذا عملاً اروپاییها یک نوع نا امنی را احساس می کنند و البته اروپاییها همیشه روی این بحثهای هسته ای جدی بوده اند و الآن هم یک مقدار جدی ترند. ببینید در بحث عراق، فرانسویها و آلمانیها آمدند در تقابل آمریکاییها قرار گرفتند، من فکر می کنم تصور آلمان و فرانسه این بود که این جنگ یک جنگ فرسایشی و طولانی خواهد شد و معلوم نیست آمریکاییها پیروز بشوند و به همین دلیل با آن مخالفت کردند. (معمولاً فرانسویها و آلمانیها در بحث با آمریکا مقداری محتاطانه عمل می کنند) حالا در این جنگ فعلی نمی شود قضاوت کرد چه گذشت و چه شد که این جنگ سرنوشتش این چنین شد. الآن که جنگ تمام شده خوب تقریباً آمریکاییها سلطه بلامنازعی را پیدا کرده اند؛ فرانسویها و آلمانیها و برخی از کشورها مثل روسیه البته روسها و چینیها وسط کار معامله کردند همه اینها می خواهند به نوعی از آمریکا دلجویی و استمالت بکنند، لذا الآن که اینها از اصل کارهای اتمی ما ناراحتند و از قبل هم حساسیت نشان می دادند حالا یک فاکتور تقویت کننده هم به میدان آمده است، در نتیجه در این قصه موضع اروپاییها نسبت به آمریکاییها، در مقابل ما، موضع نسبتاً تندتری است.
چرا اروپاییها در ارتباط با سلاحهای هسته ای اسرائیل هیچ واکنش و حساسیتی نشان نمی دهند؟
خوب البته این پاسخ باید برای همه روشن باشد چون آنها چه اروپاییها و چه آمریکاییها تهدید امنیتی از جانب اسرائیل حس نمی کنند. الآن چند سال است که مطرح است اسرائیل250 کلاهک هسته ای دارد ولی هیچ موقع اروپاییها نسبت به رژیم صهیونیستی واکنشی نشان نداده اند. مثلاً در همین NPT شما ببینید، برخی از کشورها عدم امضای خود را با مسأله عدم امضای اسرائیل توجیه می کنند، ولی خوب، اروپاییها و آمریکاییها از جانب اسرائیل احساس نا امنی نمی کنند ولی نسبت به ما خیلی احساس ناامنی می کنند.
اگر روزی انشاءا… صنعت اتمی که هیچ، صنعت بمب اتمی را هم به دست آوریم که خودمان بتوانیم آن را بسازیم آن موقع ما چه خواهیم بود. چه ایرانی را می توانیم تصور کنیم. امنیت ملی و منافع ملی ما در سایه داشتن بمب اتمی و ساخت آن چگونه قابل تعریف است؟
ببینید آن قدر که من می فهمم اصلاً استراتژی امنیتی جمهوری اسلامی ایران بر داشتن بمب اتم استوار نیست.
پس ساخت موشکی که قابلیت حمل کلاهک اتمی را دارد نشان از چیست؟
- نه، ببینید هر موشکی کلاهک دارد. شما می توانید برای همین موشکی که کلاهک غیر هسته ای برایش نصب کرده اید، کلاهک هسته ای نصب کنید. موشکی که شما در آن مواد انفجاری می گذارید می تواند مواد اتمی را حمل کند لذا آنها دارند تلقیهایشان را به عنوان احتمالات برای امنیت خودشان مطرح می کنند. معنایش این نیست که جمهوری اسلامی هم دنبال آنهاست. جمهوری اسلامی که نمی خواهد واقعاً بمب اتم به این معنا که بخواهد دنیا را بزند به دست بیاورد یا امنیت خودش را بخواهد بر اساس بمب اتم بنا کند. ایران کشوری است که زمان جنگ ایران و عراق که عراقیها به ما سلاح شیمیایی می زدند با اینکه ما هم می توانستیم از دنیا سلاح شیمیایی تهیه کنیم، ولی این کار را نکردیم؛ خوب در مورد بمب اتم هم می تواند این گونه باشد. البته بمب ضریب امنیتی یک کشور را تا حدودی افزایش می دهد.
ولی نباید با این چیزهایی که من گفتم دلتان بلرزد، از یک موضع دیگر هم نگاه کنید، الآن غربیها موضعشان نسبت به جمهوری اسلامی خیلی متحول شده است و ایران را به چشم کشور قدرتمندی که در دنیا حرف دارد و می تواند حرکت کند نگاه می کنند. سماجت و اصرار آنها در پذیرش پروتکل برای این است که اینها اراده ملتی را دیده اند که چه قدر می تواند برایشان کارساز باشد. دو سه هفته پیش به همراه اعضای کمیسیون امنیت ملی رفتیم اصفهان؛ بسیاری از کسانی که در تأسیسات اصفهان کار می کنند همین جوانهای دانشگاهی هستند که خدمت سربازی شان را آنجا انجام می دهند، اینها از این لحاظ سرمایه اند. یعنی این سرمایه نیروی انسانی که الآن در بخشهای اتمی ما دارد ایجاد می شود ارزشش بالاتر از آن کارخانه و بمب است. در نتیجه اینها خوف دارند و می گویند شما قدرت را به دست آورده اید هرچند بمب ندارید ولی اگر اراده کنید می توانید به آن مرحله هم برسید، پس ما باید جلوی شما را بگیریم، خوب حالا ملتی آمده توانمندی خود را این گونه نشان داده است. در بخشهای موشکی ما خوب کار کردیم، در بخش تجهیزات نظامی ما خوب کار کردیم، در بخشهای اتمی خوب کار کردیم، خودمان را توانستیم به سطح بالایی برسانیم، لذا بحث بمب اتم نیست بحث اینها این است که از همین ابتدای کار، می گویند باید به قول معروف گربه را دم حجله کشت و نگذاشت که ایران بیش از این در زمینه مسائل هسته ای حرکت کند.
- هنگامی که هند و پاکستان سلاح اتمی به دست آوردند واکنش جهانی در مقابل آنها چگونه بود و آلان چه وضعیتی دارند؟
- بله اگر یادتان باشد آمریکا هند و پاکستان را به تحریم کشید اما بعد هم خود آمریکاییها در بحث القاعده، طالبان، عراق و غیره، معاملاتی را با پاکستانیها انجام دادند و این تحریمها از بین رفت. البته اگر یادتان باشد در زمان دستیابی پاکستان به سلاح هسته ای، آمریکاییها موضع تندی علیه این کشور گرفتند، ولی شما اگر مقداری به ساختار سیاسی و ساختار ارتش پاکستان آشنا باشید می فهمید که پاکستان کاملاً در دست آمریکاییهاست، لذا آمریکاییها نگرانیشان نسبت به پاکستان طبعاً نگرانی کمی است. نگرانیشان نسبت به هند، نگرانی کمتری است ولی نگرانی شان نسبت به ما، نگرانی خیلی بیشتری است. پس با آنها هم برخورد کردند ولی در حد تحریم و بعد هم لغو پاره ای از این تحریمها؛ البته هنوز هم برخی از این تحریمها لغو نشده است، لذا من فکر می کنم که از لحاظ مبنایی بین ما و پاکستانیها فاصله، خیلی زیاد است.
- شنیده شده است که آقای خاتمی تا زمانی که جریان فعالیتهای هسته ای ایران لو رفت از موضوع اطلاع نداشته اند و مطلع شدن ایشان به وسیله آقای جک استرو بوده است، نظر شما در این زمینه چیست؟
- من که خدا را گواه می گیرم این مطلب را اولین بار است می شنوم، ببینید از لحاظ عقلانی چنین کاری را ممکن نمی دانم، حالا مثلا انجام یک عملیات در عراق یا انجام کارهایی در بدنه یک دستگاه اجرایی ممکن است بدون اطلاع رهبری یا رئیس جمهور انجام بگیرد و بعد هم، همه هم ناراحت بشوند که چرا این کار شده است، ولی کار عظیمی که در رابطه با مسائل هسته ای و اتمی داخل کشور در حال انجام شدن است را نمی توان به این صورت مخفی نگه داشت. مثلاً شما اگر قانون هسته ای را که زمان شاه تصویب شده بخوانید می بینید که بالاخره یک شورایی وجود دارد که این شورا چند وزیر داخلش هستند و آنها تصمیم گیرندگان اصلی هستند. من این را که شما گفتید اصلاً نمی توانم قبول کنم. ما در محافل سیاسی هستیم؛ در محافل سیاسی مثل کمیسیون امنیت ملی که ما هستیم، بالاخره اگر این مطلب می خواست جایی مطرح شود، باید از همه زودتر در کمیسیون مطرح می شد. من اصلاً این مطلب را بیرون هم نشنیده بودم و برای اولین بار است که دارم از شما می شنوم؛ این مطلب را اصلاً عقلانی نمی دانم که رئیس جمهور نسبت به مطلب به این مهمی اطلاع نداشته باشد.
- سؤال اول اینکه روند تهیه بمب چگونه است و چه مدت طول می کشد که یک کشور به بمب دست پیدا کند؟ سؤال دوم، آیا پس از امضای پروتکل الحاقی از جانب ما، تضمینی وجود دارد که طرفهای مقابل ما هم به تعهدات خود پایبند باشند؟
- در مورد سؤال اول که گفتید بمب چگونه به دست می آید، عرض می کنم که بمب از دو راه به دست می آید، یکی از راه همین پروسه سوخت، یعنی بر روی سوخت نیروگاه هسته ای فرآیندی انجام می دهند که نهایتاً می رسد به بمب. لذا شما می بینید الآن روسها تعهدی از ما گرفته اند که سوخت را از نیروگاه بوشهر ببرند، چون سوخت است که بر رویش فعل و انفعالاتی صورت می گیرد و می شود بمب. حتی همین نیروگاه 5 مگاواتی که در امیرآباد تهران داریم، سوخت آن هر ساله از ناحیه آژانس کنترل می شود. همان مقدار کم را هم نمی توانیم جابجا کنیم. این یک راه است. راه دوم راه آزمایشگاهی است؛ راه آزمایشگاهی هم پر هزینه است و هم فرآیندش طولانی است. طبیعی است که ما به بمب اتمی نرسیده ایم چون یا باید از راه آزمایشگاهی می رسیدیم که هیچ سند و مدرکی مبنی بر آن وجود ندارد؛ یا باید از پروسه سوخت برسیم که ما نیروگاهی نداریم. یک نیروگاه 5 مگاواتی در امیرآباد داریم که تحت کنترل است. این نیروگاه هم یک نیروگاه کاملاً آزمایشگاهی است و اینها هم دارند مرتب سوختش را کنترل می کنند، آن چیزی که آنها از آن ترسیده اند و خودشان به ما می گویند این است که شما خیلی توان به دست آورده اید. یعنی اگر اراده کنید می توانید بمب بسازید چون شما آمدید پروسه چرخه سوخت را به دست آوردید، سوخت را که بتوانید به دست آورید، بعد از سوخت بمب است، با فرآیندی که روی سوخت انجام می شود می توانید به بمب برسید، حالا من که نمی دانم، آنها این ادعاها را می کنند.
اما سؤال دوم، خیلی سؤال خوبی است، یعنی نکته خوبی در ذهنتان است، دغدغه تان این است که ما پروتکل الحاقی را بپذیریم و آنها به تعهداتشان پایبند نباشند آن وقت چه می شود، خوب ما حدس می زنیم همین طور هم باشد یعنی تعهداتشان را انجام ندهند، ولی راه دوم ما چیست، راه دوم ما نپذیرفتن پروتکل الحاقی و رفتن زیر تیغ شورای امنیت سازمان ملل با فضای سیاسی بین المللی فعلی است.
در حال حاضر ما در تقابل با اسرائیل هستیم، از سوی دیگر مصر هستیم که به سمت بمب اتمی نرویم، آیا این مسأله ما را در جهان دچار مشکل نمی کند؟
نه ببینید، اولا استراتژی امنیتی ما مبتنی بر داشتن بمب اتم نیست، ثانیاً دارا بودن این بمب الآن برای ما تضمین امنیتی ایجاد نمی کند، بلکه حساسیتهای بین المللی را علیه ما افزایش می دهد، مثال می زنم، حالا اگر به نوعی این قصه مطرح نمی شد ما این قدر در انزوایی که الآن قرار گرفته ایم قرار نمی گرفتیم. البته بعضی از چیزها را باید صبر کرد تا تاریخ نشان دهد، یعنی خیلی هم نمی شود قضاوت زود هنگام کرد. اختلاف نظر هم بین مسؤولین ما وجود دارد. عده ای قائلند که ما باید به سمتی برویم که با اقتدار در دنیا بتوانیم خودمان را تثبیت کنیم. البته الآن وضعیت دنیا خیلی متحول شده است، شاید ما متأسفانه دو سه دهه دیر به این میدان آمده ایم. الآن در دهه های جدید دنیا خیلی این بحث را کنترل می کند.
با توجه به فشارهایی که مردم دارند تحمل می کنند و افکار عمومی متراکمی که خودتان ذکر کردید آیا جامعه ما این کشش را دارد که تحریمهای بین المللی را در صورت عدم الحاق به پروتکل الحاقی بپذیرد؟
این بستگی به ما دارد، بالاخره نخبگان جامعه باید بیایند در این عرصه وارد شوند و تصمیم بگیرند که رسالت تاریخی خود را چگونه انجام دهند؟
یکی از کارهای کمیسیون امنیت ملی این است که سیاست خارجی را بر اساس امنیت داخلی سناریو نویسی بکند، اگر ما این پروتکل را امضا نکنیم، وضعیت داخلی جامعه ما با توجه به این اغتشاشات و آشوبها چگونه خواهد بود؟ همچنین نسبت به عراق وضعیت ما بهتر خواهد بود یا بدتر؟
خود من طرفدار پذیرش پروتکل الحاقی هستم ولی گفتم که باید سناریو داشته باشیم تا دنیا نوعی تقسیم کار را بین ما ببیند. در مقابلش بتوانیم ما به ازایی از دنیا بگیریم، دستهایمان را نباید خیلی سریع بالا ببریم؛ ولی در هر حال نباید مسأله را هم برای جامعه خیلی بغرنج کنیم. 32 کشور تا حالا پروتکل را پذیرفته اند ما هم منحصر به فرد نیستیم، ضمن اینکه راه دیگری غیر از پذیرش نداریم و اگر نپذیرم جامعه طبعاً تاب تحمل تحریم را ندارد ضمن اینکه شورای امنیت و آمریکا چنانچه به کشوری حساسیت نشان دهند دیگر دست از سر او برنخواهند داشت، یعنی نمی گویند که مدتی این چیزها را به آنها ندهید بعد از مدتی بگویند حالا ما خوابمان برد، بدهید! اینها تا آخر قضیه پیش می روند. اگر بحث ما به شورای امنیت برسد یکپارچگی جهانی علیه ما خواهد بود؛ در آن صورت وضعیت ما بدتر از وضعیت عراق خواهد بود.
ما با پذیرفتن پروتکل الحاقی به چه امتیازاتی می توانیم برسیم؟ آیا پذیرفتن یا نپذیرفتن پروتکل الحاقی تأثیری در موضع گیری جهانی علیه ما دارد یا خیر؟
حتماً تأثیر دارد، البته معنایش این نیست که اگر پروتکل الحاقی را بپذیریم آمریکاییها دست از سر ما بر خواهند داشت، بلکه حداقل مثل موقعی که هنوز نمی دانستند ما این امکانات را داریم صف اروپاییها، روسها و چینیها در این موضوع از آمریکاییها جدا می شود. ولی با نپذیرفتن پروتکل، این بحث به شورای امنیت می رود و معلوم نیست افکار عمومی جهانی از ما پشتیبانی کند، چون می گویند اگر مشکلی در کارتان نبود پروتکل الحاقی را می پذیرفتید، پس شما می خواهید بمب به دست بیاورید. همه که وضعیت ما را درک نمی کنند، شما هر چند هم به دنیا بگویید آمریکاییها می خواهند ما را خفه کنند، آنها قبول نمی کنند، می گویند نه، شما اگر ریگی به کفشتان نیست خوب می پذیرفتید. این را هم می توانند با سیستم رسانه ایشان به دنیا بگویند.
نکته بعدی اینکه دولتها در زمان عراق مواضع مختلف داشتند؛ بالاخره فرانسه، آلمان، روسیه و چین در مقابل آمریکا موضع گرفته بودند و از 25 کشور اروپایی 14 کشور در جبهه آمریکا قرار نداشتند ولی الآن همان کشورها تندتر از آمریکا علیه ما موضع گرفته اند. اینکه ما بتوانیم از فاکتورهای خارج کشور به نوعی علیه آمریکا استفاده کنیم نیاز به زمان دارد و البته اگر پایمان به جنگ با آمریکا کشیده شود حتماً وضعیتمان با عراق فرق می کند و مقاومتمان بیشتر است. به هر حال هزینه سنگینی هم می پردازیم، ما باید تمام تلاشمان این باشد که بهانه به دست آنها ندهیم و کار را به جنگ نکشانیم، اما اگر به جنگ کشاندیم خوب یک جان داریم باید بایستیم و آن را در راه دینمان و وطنمان بدهیم. بحثهای آرمانی و ارزشی، به جای خودش محفوظ است. من هم اینجا مسؤل بسیج بودم و سوابقم مشخص است ولی اینها بحثهای دیگری است که جای خودش را دارد. به هر حال ما نباید به سمت و سویی برویم که بهانه به دست آنها بدهیم و کار آنها را جلو بیاندازیم که بعد همه دنیا بخواهند روی سر ما بریزند. یعنی من تصورم این است، اینها اگر بخواهند این بار به سر ما بریزند مثل به سر عراق ریختن سال 91 خواهد بود، نه مثل عراق سالهای بعد از 91 تا همین امسال که اختلاف دارند؛ چون قاطبه دنیا امروز با ما در این قصه دچار مشکلند.
اما در مورد اینکه چه امتیازاتی را می توانیم به دست بیاوریم می توان گفت ما باید اروپاییها و غربیها را به این نتیجه برسانیم که بالاخره ما تا اینجا رسیدیم از این جا به بعد را شما باید کمکمان کنید تا نیروگاهمان راه بیفتد و در این چرخه سوخت هم بالاخره ما باید به یک جایی برسیم تا بتوانیم تحت نظارت و اشراف شما مواد مورد نیاز را تولید کنیم، این مواد بیاید در نیروگاههای ما استفاده شود و بعد هم با همان پروسه ای که خودتان دارید بردارید ببرید. حداقلش این است که ما از حقوق و مزایایی که به شکل صلح آمیز در قراردادهای NPT قرار داده شده بهره مند می شویم و افکار عمومی دنیا نسبت به مسائل ما آگاه می شود. ببینید ما با دنیا یک جدل منطقی می کنیم می گوییم ما اصلاً قرار نیست پروتکل الحاقی را نپذیریم، فرض کنیم پروتکل الحاقی را پذیرفتیم ما NPT را هم پذیرفتیم در ضمن ما می توانیم در این میان بحث اسرائیل را خیلی غلیظ مطرح کنیم که مقداری از فشارهایی را که در نقشه راه بر ما وارد می شود کم شود، چون بحث جدیدتری مطرح می شود، دوم اینکه ما روی بحث استفاده صلح آمیز کار می کنیم و بالاخره دنیا می فهمد که در این بخش دارای منطق هستیم و اگر به راحتی پروتکل را نمی پذیریم استدلالمان این است که ما که NPT را پذیرفتیم و شما برای دستیابی صلح آمیز به انرژی هسته ای به ما کمکی نکردید.
ما یک نیروگاه کوچک داریم که از سال 1351 کار آن شروع شده و الآن وارد سی و دومین سال خود شده است، ولی هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است، تنها یک نیروگاه هم می خواهیم راه بیندازیم. شما اگر قرار بود بر اساس NPT به ما کمک کنید تا حالا نیروگاه ما راه می افتاد، باید از لحاظ فنی کمکمان می کردید. اینها حرفهایی است که دنیا می پذیرد، اما اگر از آن اول شما گارد بگیرید بگویید مرگ بر نظام سلطه و ما اصلاً قرار نیست پروتکل را بپذیریم فوری تصور دنیا می رود روی این بحث که اینها ریگی به کفششان است و اگر دنبال بمب و از این قبیل چیزها نیستند پس چه اصراری دارند که نپذیرند، در این موقع دیگر افکار عمومی جهان را نمی شود قانع کرد.
آیا می توانیم به جای تولید مواد اتمی در داخل کشور آنها را از کشورهای پاکستان و هند که همسایه خودمان هستند تهیه کنیم؟
خوب اینجا دو تا مسأله داریم، یک مسأله بنایی داریم یک مسأله مبنایی بنایی اش این است که خیلی از کشورهایی که شما می گویید کشورهای خودمان، اصلاً کشور خودمان نیستند. کشورهایی مثل پاکستان و امثال آن که بدون اجازه آمریکا نمی توانند آب بخورنند قطعا نمی توانند ارتباطات این چنینی که شما گفتید با ما داشته باشند. این یک مسأله؛ مسأله دوم این است که ما اصلاً بحث نیروگاه را برای بمب نمی خواهیم. ببینید، نیروگاه امروز برای تولید انرژی است. یکی از بحثهایی که شما باید یک روزی روی آن کار کنید این است که یک نفر متخصص اتمی را بیاورید که به شما بگوید اصلاً اتم یعنی چه و چه فوایدی دارد؟ اتم که بمب نیست، شما همین نیروگاه 5 مگاواتی امیرآباد را ببینید، اگر یک روز اینجا بسته شود در همین تهران شاید چیزی حدود 200-250 هزار بیمار روی دست شما می مانند. شما این آزمایشگاههای هسته ای را ببینید، اینها موادش از کجا می آید، از همین نیروگاه اتمی 5 مگاواتی می آید. یعنی یکی از کاربردهای نیروگاه عبارت است از کاربرد در عالم پزشکی؛ دوم، استفاده در بخش مکانیک و صنعت؛ سوم در بخش کشاورزی. بروید بخشهای سازمان انرژی اتمی را ببینید. مثلاً در کرج در بخشهای کشاورزی ببینید این اتم چه می کند؟! و چقدر مؤثر است.
حالا شما بگویید برویم از پاکستان یا قزاقستان بمب بخریم چون مثلاً قزاقها و خیلی از این کشورها بعد از فروپاشی فقیر بودند و به پول احتیاج داشتند، خوب من می گویم بمب به چه درد ما می خورد، ما می خواهیم نیروگاه داشته باشیم تا بتوانیم برق تولید کنیم. نگاه کنید این نیروگاه های فسیلی چه قدر دارد به محیط زیست آسیب می رساند.در حالی که اگر همین نیروگاه اتمی بوشهر درست شود هزار مگاوات به شما برق می دهد. سوختی که سالانه وارد این نیروگاه می شود به اندازه یک تریلی است؛ یعنی یک تریلی می رود داخل نیروگاه و این میله های سوخت را کار می گذارند که تا یک سال برای شما برق تولید می کند. بعد از یک سال هم می روید آن را برمی دارید و یک تریلی دیگر جای آن را می گیرد. خوب ببینید از لحاظ زیست محیطی چه قدر به نفع است.در ضمن این یک تکنولوژی است و ما حق داریم از آن استفاده کنیم. دنیا چگونه می تواند فرزندان و نسلهای ما را از این حق محروم بکند. پاکستانیها آمدند با چینیها کار کردند و چینیها برایشان تا 600 مگاوات نیروگاه ساختند. البته بحث پاکستان مقدار زیادی به بحث هند مربوط می شود، چراکه بر اثر اختلافاتی که بین این دو کشور وجود داشت و هنوز هم ادامه دارد به محض اینکه هندیها بمب اتمی خود را آزمایش کردند پاکستانیها هم رفتند سریع این کار را انجام دادند و هر دو تبدیل به قدرت اتمی شدند. اتفاقاً این به نفع منطقه هم شد، اگر یکی از اینها قدرت اتمی بود جغرافیای منطقه را به هم می ریخت امروز که شما می بینید پاکستان و هند کاملاً با سینه ای ستبر می توانند در مقابل یکدیگر بایستند و هیچ اتفاقی برایشان نمی افتد برای این است که هر دو قدرت هسته ای هستند و یک موازنه قدرت در بین این دو کشور ایجاد شده است. لذا بحث ما اصلاً بحث بمب اتمی نیست، بحث به دست آوردن این تکنولوژی است، بحث ما داشتن نیروگاه است. همچنین باید گفت این کارهایی که ما در نطنز انجام داده ایم برای دستیابی به چرخة سوخت است، زیرا ممکن است فردا دنیا با ما اختلافی پیدا بکند و بخواهند ما را تحریم کنند و از طرف دیگر روسها با آمریکاییها به توافق برسند و بگویند به ما سوخت نمی دهند، ما نیروگاه ساخته ایم ولی در سوختش می مانیم. لذا ما تلاش می کنیم که سوخت را هم بتوانیم خودمان تولید کنیم که نیازمند دنیا نباشیم.
به نظر شما چگونه می توانیم در بحث پذیرفتن یا نپذیرفتن پروتکل الحاقی عمل نماییم؟ و چه قدر امکان دارد که از این قصیه با موفقیت بیرون بیاییم؟
تحلیل شخصی من این است که بالاخره ما پروتکل الحاقی را خواهیم پذیرفت اما با چه قیمتی و چگونه؟ چون تا به حال این کشور سناریونویسی و تقسیم کار را تمرین نکرده است. شما بلافاصله انتقاد را دشمنی تلقی می کنید، تصور نمی کنید که گاهی اوقات منتقد خودش می تواند دست و بال آدم را باز کند، گاهی اوقات باید یک شورش و بلوایی بکنند و یک خورده به من فشار بیاورند تا من مذاکره کننده بتوانم در جای دیگر نتیجه بگیرم. ما معمولا این تقسیم کارها را نداریم، ولی در نهایت من حدس می زنم که پروتکل را خواهیم پذیرفت.
شما یک چیز را محفوظ گرفته اید که اگر ما پروتکل الحاقی را امضا بکنیم صف روسیها و اروپاییها از آمریکا جدا می شود، در حالی که می بینیم از جانب اروپا و حتی ژاپن فشارهایی بر ماست که بالاخره در مورد مسأله اسرائیل چه کاری می خواهیم بکنیم و حتی به ما می گویند که در اجرای طرح نقشه راه سنگ اندازی نکنید. با این مطالبی که گفته شد چه تضمینی وجود دارد که این جداسازی بین آمریکا و دیگر کشورها بدون هیچ قید و شرط دیگری محقق شود؟
همین طور است و من هم نگفتم که اگر ما پروتکل الحاقی را بپذیریم همه مشکلاتمان با اروپا حل می شود بلکه این مسأله که مسأله حاد و خطرناکی هم است حل می شود و الا حدود 24 و 25 سال است که با مسأله اسرائیل دست به گریبان هستیم. به نظر من ما در نقشه راه می توانیم مانند اسلو عمل کنیم و نجات پیدا کنیم. اگر به خاطر داشته باشید ما در اسلو گفتیم که بی نظر هستیم. مطلب دیگر که شما عنایت خوبی نکردید این است که ما گفتیم ما بین بدتر و بدترین گیر کرده ایم و معنایش این نیست که اگر شما پروتکل الحاقی را می پذیرید چیز خوبی است و همه چیز ما حل می شود، گفتم این بدتر است، اما اگر شما نپذیرید چه راهی را دارید؟ دوتا راه که ما بیشتر نداریم، اگر راه سومی بود، بهتر بود که پروتکل را نمی پذیرفتیم. من عرض نکردم که با پروتکل الحاقی همه مشکلات ما با اروپا و غرب حل می شود یا صف اروپاییها و آمریکاییها در همة جهات جدا می شود و آنها می گویند که خوب جمهوری اسلامی ایران خیلی عالی است و کاری به آن نداشته باشید و اسرائیل بد است. نه، آنها در موضع اسرائیل و خیلی مواضع دیگر با یکدیگر مشترکند. ولی در این بحث اتم از همدیگر جدا می شوند، آنها الآن می گویند این کشور بمب ساخته است و ما اطلاع نداریم، اروپا می گوید امنیت ما در خطر است و آمریکا هم می گوید امنیت تو در خطر است تو در خط مقدم جبهه ای چون آنها که نمی توانند موشک شهاب 4 به من بفرستند بلکه به تو می فرستند پس اروپایی را می فرستند جلو و آمریکاییها هم از پشت آنها را حمایت می کنند، با همدیگر قطعنامه صادر می کنند و روی سر ما می ریزند. اما وقتی اروپا با پروتکل الحاقی تضمین امنیتی گرفت در این جهت صفش از آمریکاییها جدا می شود و می گوید من بیشتر از این از ایرانیها چیزی نمی خواهم زیرا تمام زیر و بم ایران را خودم دارم بازرس می فرستم و خودم می فهمم، و می دانم که هیچ کاری نمی کند و چیزی هم در دست ندارد. وقتی تضمین امنیتی برایش ایجاد شد باز هم بحث اسرائیل و بحثهای دیگر سر جای خودش است ولی الآن ما باید توجه داشته باشیم که نظام سلطه امروز ما را نشانه گرفته است.
برای مثال همین آشوبهای اخیر نشان داده که دنیا مثل قضیه 18 تیر ابراز خوشحالی کرده است. بولنت اجویت در ترکیه در زمان حادثه مذکور یک اظهار نظر خیلی تندی کرده بود که مردم ایران خیلی شأنشان بالاتر از این است که همچنین رژیمی بر آنها حکومت بکند، امیدوارم که اینها این رژیم را از بین ببرند، پس اینها مسائلی است که به راحتی حل نمی شوند، ما فقط عرضمان در مورد این بحث حاد فعلی است، چون اینها می توانند راحت ما را ببرند در شورای امنیت و ما را در سه کنج قرار بدهند و افکار عمومی دنیا را خصوصا افکار عمومی اروپا را علیه ما سازماندهی کنند و به مردم اروپا بگویند که هر لحظه امکان دارد که یک بمب اتمی بیاید در لندن، پاریس یا هامبورگ به شما اصابت کند. خوب این ملتی که 11 سپتامبر را دیده و وحشت زده است قطعا دیگر نمی تواند مثل جریان عراق برای ما راهپیمایی کند و بگوید با اینها چه کار دارید و چه به دست آوردید؟ مثلا در عراق حرفی که فرانسویها داشتند این بود که فرصت بدهید عراق دارد خلع سلاح می شود اجازه بدهید بازرسان بروند تا ببینیم قضیه چیست، با حملة نظامی کاری درست نمی شود، ولی در مورد ایران خواهند گفت، ایران نمی گذارد ما اصلاً برویم بازرسی کنیم و بفهمیم بنابراین قضیه خیلی فرق می کند.
ما می دانیم که سیاست خارجی ما به میزان زیادی تابع سیاست داخلی ما است و از سوی دیگر در این قضیه نوعی عدم اجماع میان نخبگان کشور وجود دارد، به نظر شما این عدم اجماع چگونه قابل حل است و چه مرجعی می تواند این مسأله را حل و فصل نماید؟
عرض کنم می دانید که اجماع، یا اجماع فکری است و یا اجماع عملی. از لحاظ فکری که ما به این زودی به اجماع نمی رسیم زیرا باید خیلی بیشتر از اینها با همدیگر روی مفاهیم چالش بکنیم. اما از لحاظ عملی ساز و کار تعیین شده است. به نظر من اینجا شورای عالی تأمین امنیت ملی اصلی ترین مرجع تصمیم گیری است و آنها باید به تصمیم برسند، سناریو بنویسند و با قاطعیت هم عمل بکنند. البته آن دوستی که گفت که این وظیفه کمیسیون امنیت ملی است، این طور نیست زیرا مجلس نهاد اجرایی نیست. ما برای کسی سناریو نمی نویسیم، ما باید بر سناریوهای نوشته شده نظارت کنیم، گوش افراد را بگیریم که چرا اینجا بد رفتید، چرا اینجا کج رفتید، چرا اینجا درست نرفتید. لذا وظیفه مجلس وظیفة نظارتی است، وظیفه برنامه ای نیست؛ یعنی اصلاً مجلس در سیاست خارجی نمی تواند برنامه بدهد، نباید هم برنامه بدهد، برنامه را باید دستگاه های دیگر تدوین بکنند و بعد آن را به تصویب مجلس برسانند. مجلس هم بر آن برنامه ها نظارت کند، زیرا مجلس بدنه کارشناسی وزارت خارجه را ندارد تا بتواند برنامه بدهد. در مجلس هر کدام از ما یک تخصص داریم. یکی پزشک است یکی مهندس است و یکی روحانی است. اینها نمی توانند برنامه بنویسند. برنامه باید در جایی دیگر تدوین بشود و بعد این برنامه به مجلس بیاید و تصویب بشود. لذا این موردی هم که شما فرمودید، حرف درستی است، در این زمینه اجماع فکری نخبگان نمی تواند فعلاً بوجود بیاید چون شاید فردا فرد دیگری که به این مکان دعوت شود، پذیرفتن پروتکل الحاقی را اسارت و در بند قرار گرفتن بداند و بگوید ما نباید بپذیریم. نه بنده تصمیم گیرنده هستم و نه ایشان، ما دو نفر هستیم با نظرات کارشناسی مختلف، ایرادی ندارد که نظرات مختلف کارشناسی ایراد شود اما مرجع اصلی شورای عالی امنیت ملی است که تصمیم را می گیرد و به تصویب رهبری می رساند، زیرا تصمیمات شورای عالی امنیت ملی زمانی قابل اجرا است که رهبری آن را امضا بکند، بعد از آن این مصوبه برای اجرا می رود.
اگر امکان دارد مقداری در مورد بحرانهای اخیر در کشور توضیح بفرمایید.
در مورد بحرانهای اخیری که در تهران و چند شهر دیگر ایجاد شده، اصل بحث این بود که یک زمزمه ایی در بین دانشجویان ایجاد شده بود که دانشگاه ها را می خواهند خصوصی کنند. برخی حتی نفهمیده بودند که معنای این بحث چیست. معنایش این بود که شیفت دوم و شبانه ایی که وجود دارد ظرفیتش را بیشتر کنند و در آن شیفت شبانه نیز مثل دانشگاه آزاد از افراد پول بگیرند، ابتدا حدود 40 الی 50 نفر در خوابگاه دانشگاه تهران جمع می شوند و علیه این خصوصی شدن شعار می دهند. آنچه مشخص است آخر قصه فقط این نبوده زیرا اگر فقط همین بود بلافاصله شبکه های NITV و شبکه های ضد انقلاب اعلام نمی کردند که مردم بشتابید که در کوی دانشگاه درگیری است و به دنبال آن به قول آقای قالیباف همان شب اول 57 نفر از پرسنل نیروی انتظامی زخمی می شوند و آن قدر سنگ پرانی می شود که قاعدتاً باید سنگ به کوی دانشگاه آورده باشند. طبق قول آقای قالیباف اگر پله ها را هم خراب می کردند این همه سنگ در کوی نبود. همراه با این اتفاق شعارهای بدی هم در همان شب اول علیه نظام از رهبری و رئیس جمهوری گرفته تا فحشهای ناموسی به مسؤولین نظام و اعمال بد و سنگ پرانی صورت گرفت، عملکرد نیروی انتظامی در این موقعیت بسیار خوب بود، آقای ظریفیان معاون وزیرآموزش عالی در کمیسیون امنیت ملی گفتند که من به عملکرد نیروی انتظامی در سال 78 نمرة صفر می دهم ولی در بحران اخیر حداقل نمرة هفده می دهم. لذا عملکرد نیروی انتظامی عملکرد خوبی بود.
در آنچه که در این حوادث اتفاق افتاد واقعاً ضد انقلاب نقش داشت. از مجموع دویست نفری که دستگیر شدند پانزده نفر آنها بیشتر دانشجو نیستند. در این درگیریها به دانشگاه تهران خسارت وارد شد و در کوی شلوغ شد، اما کسی جراحت شدیدی ندید و فاجعه مثل سال 78 نبود، ولی در دانشگاه علامه طباطبایی با کمال تأسف عده ای وارد می شوند و به خوابگاه خسارات فروانی وارد می کنند که ما عکسهای آن را دیدیم که درها شکسته شده بود و برخی افراد طبق صحبت آقای قالیباف در کمیسیون مورد ضرب و جرح قرار گرفته بودند. البته باید به علت حادثه هم نگاه بکنید؛ افرادی که در خوابگاه علامه جمع شده بودند از 200 دانشجو بیشتر نبودند. خوابگاه 700 نفر ظرفیت دارد اما ظاهراً آن شب 200 نفر بیشتر در خوابگاه نبودند. آنها از ساعت9/30 شب با لباس زیر و زیرشلواری بزرگراه را بستند، یک عده هم دختر و زن روسریهایشان را از روی سرشان بر می دارند و شروع به فحش دادن می کنند ، آقای قالیباف می گفتند اینها فحشهای رکیکی می دادند که من در عمرم این فحشها را نشنیده بودم. به امام، به رهبری و به رئیس جمهور؛ از ساعت9/30 تا ساعت2/30جریان در دست اینها بود.
در این جریان به سمت نیروی انتظامی 35 کوکتل پرتاب شد. قبل از این حادثه 6 نفر از پرسنل نیروی انتظامی را شب در کوی شکنجه کرده بودند که حتی نیروی انتظامی برای نجات نیروهای خودشان هم نرفتند تا شورش بیشتری اتفاق نیفتد. بالاخره تحت تأثیر فحشها و …. یک عده هم رفتند و آن جریان خوابگاه علامه را درست کردند. بدی ما این است که جناحهای سیاسی منصفی نیستیم، هر کدام از ما یک بخش از ماجرا را تأیید می کنیم و یک بخشی را هم رد می کنیم. هم این حرکت به اصطلاح دانشجویی که دانشجو در حالی که ادعا دارد اهل گفتگو و فرهنگ است بیاید با زیرشلواری سرخیابان بایستد و فحش ناموسی بدهد بد است و هم حرکت کسانی که به خوابگاه حمله کرده اند. اگر بخواهیم محکوم کنیم باید هر دو تا را محکوم کنیم، باید بگوییم اگر دانشجو بودند خیلی کارشان بد بود، آن آقایانی هم که به عنوان گروه فشار یا هر چیز دیگری رفتند و زدند و اوضاع را خراب کردند آنها هم کار بدی کردند.
البته من به عنوان تحلیل نهایی مطلبی را می خواهم به شما بگویم؛ به نظر من یک جایی وجود دارد که هر دو گروه را هدایت می کند؛ از این طرف با شبکه NITV و سایتهای اینترنتی تماس می گیرند که کوی دانشگاه شلوغ شده و رژیم دارد از بین می رود و آنهایی که ضد رژیم هستید بیایید که کار رژیم تمام شده. شبکه NITV می گفت که خائنین دارند می روند فرودگاه مهرآباد بروید فرودگاه که آنها فرار نکنند، همان کسی که آن کار را می کند از این طرف زنگ می زند به تو که بسیجی هستی، حاجی خبر داری! جلوی خوابگاه دانشگاه تهران بنزین ریختند روی سر بسیجی و بسیجی را آتش زدند این را با خود من تماس گرفتند و گفتند بعد هم می گویند بی غیرت برای چی نشستی، به رهبرت دارند فحش می دهند به امامت دارند فحش می دهند و تو نشسته ای؟ اینها از یکجا هدایت می شوند، دو گروه را در مقابل یکدیگر قرار می دهند؛ البته من نمی خواهم بگویم که اگر آقایی به عنوان یک بچه مسلمان می رود و با آنها مقابله می کند مستقیماً جاسوس آنهاست ولی با سه چهار تا لایه اگر نگاه بکنید یک کسانی دارند این افراد را هدایت می کنند. سعید عسگر کی هست؟ قنبر و عسگر و رجب و... که در مملکت فجایعی درست می کنند چه کسانی هستند؟
دشمن دانا بلندت می کند
بر زمینت می زند نادان دوست
گاهی اوقات این دوستان نادان فجایعی به بار می آورند که هیچ کس نمی تواند آن را جبران کند. خانم حقیقت جو آمدند به من گفتند که شما نمی دانی چه فحشهایی داده اند. گفتم اینها بسیجی که نیستند هیچی، مسلمان که نیستند هیچی، اگر این حرفهایی که شما می زنید درست باشد که فحش می دادند و این کارها را می کردند اینها حلال زاده هم نیستند و شیر حلال هم نخورده اند. کجا بچه بسیجی می آید فحش خواهر و مادر بدهد، کسی که فحش خواهر و مادر بدهد اصلاً بسیجی نیست، باید انحلالش را از بسیج بخوانیم؛ یا مثلاً امروز ایشان آمدند در نطقشان گفتند طرف می گفت که جانم فدای رهبر و بچه های مردم را می زد. او غلط کرد. احتمال دارد که او برای تخریب رهبری که حالا همة دنیا هم برای این کار بسیج شده اند این کارها را بکند. یک عده را هم بروند از آن طرف بیاورند که شما بروید آنجا دفاع از رهبری.
امروز تقریباً بیشترین ضربه را ولایت فقیه از همین جُهّال خورده است، که دفاعهای بسیار احمقانه ایی کرده اند یا با اعمال و رفتار بدشان بدترین ضربات را زدند. اینها هم می توانند جزء همانهایی باشند که عرض کردم. این وقایعی بود که در این چند روز اتفاق افتاده است. نیروی انتظامی 75 نفر مجروح داده که خیلی از آنها از اُمرا هستند. از این طرف هم مجروح زیاد است. در کمیسیون امنیت ملی آقای احمدی معاون امنیتی وزیر کشور که قبلا نماینده مردم شاهرود بودند و الآن من نماینده شاهرود هستم گفتند که من رفتم در خیابان این سوسولها را دیدم، این طوری داشتند فحش می دادند و اگر مسؤولیت نداشتم کمربندم را در می آوردم به جانشان می افتادم. بعد آقای اعلمی گفت آقا کمربند چیه؟ ما با قمه می آییم وسط میدان، یک دفعه کمیسیون امنیت ملی یک گزارش شنید خودش شد انصار حزب الله.
زمانی که خود من در بسیج دانشگاه امام صادق علیه السلام بودم یا در جاهای دیگر، گرفتار بعضی از آدمهایی بودیم که سه ساعت حسین جان، حسین جان، حسین جان می گفتند؛ به او می گفتیم حالا بنشین کتاب آقای مطهری را هم نیم ساعت بخوان، می بینی حوصله ندارد کتاب آقای مطهری بخواند، آن وقت حسین جان حسین جان و خیال می کند با این چیزها به بهشت هم می رود. حسین جان خیلی خوب است، بنده هم می میرم برای حسین علیه السلام، گریه می کنم، ولی امام حسین را هم باید بفهمم، هدف او را هم باید بفهمم، مسائل کلان نظام را هم باید بفهم. زدن توی گوش مردم امروز جرم است.
البته همین جا باید بگویم این حرفها که می زنند که گروه های فشار سازماندهی شده هستند درست نیست. من در نظام جایی را نمی بینم که اینها را سازماندهی کند. خدا وکیلی اگر کسی بگوید جایی از نظام اینها را سازماندهی می کند واقعا بی انصاف است. البته وقتی طارق عزیز به صدام خیانت کرد من هم به خیلی ها شک کردم؛ گفتم طارق عزیز که چشم راست صدام حسین بوده وقتی جاسوس انگلیس می شود، شاید درون ما هم یک افرادی باشندکه این گونه باشند ولی اینکه ما بیاییم و کلیت نظام را محکوم کنیم و یا اینکه گفته شود رهبری است که دارد خط می دهد که بروید مردم را بزنید، اینها واقعاً این طور نیست؛ این بی انصافی است.