ماهان شبکه ایرانیان

تاریخ غیبت کبری (۷)

دوران غیبت امام معصوم، دوران آماده نبودن شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه ی اسلامی برای پذیرش وجود علنی و اشکار امام معصوم است .

چالش رهبری در عصر غیبت کبرا

دوران غیبت امام معصوم، دوران آماده نبودن شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه ی اسلامی برای پذیرش وجود علنی و اشکار امام معصوم است .

شیعه، در طی دوران حضور امامان معصوم که بالغ بر ده نسل پی در پی و حدود دو قرن و نیم با پیکاری خستگی ناپذیر، خط خلافت غیر راستین خلفای سه گانه و بنی امیه و بنی عباس را زیر سؤال برده بود، و برای امامت اهل بیت معصوم پیامبر اسلام دلائل عقلی و نقلی به جامعه اسلامی عرضه می کرد به تدریج برای خود شیعیان در درجه اول و سپس برای دیگران اندیشه ی سیاسی ویژه ای حول محور امامت راستین امامت و همه جانبه ی امیرمؤمنان و یازده فرزندش ، علیهم السلام، شکل گرفت و به تدریج در باور شیعیان تثبیت گردید .

تلقی شیعه از امامت راستین

تفاوت های فاحشی و قابل توجهی میان خلفای غیر معصوم مطرح شد، و نالایق بودن غیر معصومان برای خلافت پیامبر و رهبری جامعه ی اسلامی بر ملا گردید، و شیعه نیز به همین اصل اعتقادی مهم (یعنی اصل امامت)، در باور و نگاه شیعیان دهد بر گرایش ها و گروه های گوناگون اهل تسنن شناخته شد .

امام معصوم پیش از آن که یک زعیم سیاسی باشد، یک انسان کامل است . واسطه فیض الهی بر مردم و جامعه ی انسانی است ; او انسانی هدایت یافته و راهنما است ; و از هر گونه خطاو نفرتش مصون و به طور کامل قابل اعتماد است ; پس از پیامبر، یگانه انسان راستین و شایسته برای اداره ی همه جانبه ی جامعه ی اسلامی است ; امامت، مانند نبوت یک منصب الهی است که به انتخاب مهم وابسته نیست، بلکه مردم موظف هستند رهبری او را نپذیرند، هیچ زمانی، زمین خدا خالی نیست و نمی باشد .

تمامی امامان معصوم با تمام تفاوتهای سنتی و شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی بسیار متفاوت در جامعه ی اسلامی طی دو قرن و نیم - یک خط واحدی را از لحاظ فرهنگی و ارزشی تشکیل می دهند همگی، تجلی یک نور و یک بینش و دارای یک خط مشی اند .

امام معصوم، در بدترین شرایط سیاسی و اجتماعی، از وظیفه ی راهنمایی کردن، شانه خالی نکرده و نمی کند، و عهده دار صیانت و پاسداری از حریم شریعت حضرت محمد، صلی الله علیه و آله وسلم، بوده است . امامان، امنای خدا و پاسداران راستین اسلام اند .

تمام روایات رسیده از پیامبر و یازده امام پس از او در زمینه ی امامت مؤید این تکانی است که گذشت .

تلاش شیعه برای تحقق اصل امامت راستین شیعه، پس از وفات پیامبر، صلی الله علیه و آله وسلم، پرچم اعتراض خود را بر خلافت نامشروع و حرکت غاصبانه ی افرادی که اهل بیت پیامبر را کرده بودند از صحنه ی سیاست و اجتماع و رهبری کنار زده بودند و خود را به جای آنان مطرح نموده و برای خود جای پائی باز کرده برافراشته بود، و در قالب های گوناگون صدای اعتراض خود را ضمن حرص بر حفظ وحدت و انسجام جامعه ی اسلامی و تلاش برای مخدوش نشدن تمامیت ارضی جهان اسلام، قیامهای مسلحانه ای را الهام بخشی و هدایت کردند تا ریشه ی فاسد خلافت نامشروع را متزلزل سازند و امامت مشروع اهل بیت ، علیهم السلام، را تبیین و تشریح کنند

امامت در عصر غیبت

حال در دوران غیبت امام معصوم و پس از این همه تلاش بی وقفه برای جا انداختن خط راستین امامت و دعوت تمامی مردم به طور پذیرش امامت و رهبری اهل بیت پیامبر ، علیهم السلام، می شود مردم را به رهبری یک امام غایب دعوت کرد؟

دعوت مردم به پذیرش رهبری

امامان حاضر در صحنه و شناخته شده یا قابل شناخته شدن، با مشکلات گوناگونی همراه بود حال چه گونه انتظار داشته باشیم که مردم به رهبری یک امام غایب و ناشناخته برای آنان گردن نهند؟

شیعیان که بر اساس فلسفه ی عمیق خود، هیچ دورانی را بدون وجود رهبر معصوم نمی شناسند . چه گونه در دوران غیبت، از این رهبری دفاع می کنند، و برای ضرورت وجود او فلسفه ای مقبول و منطقی مطرح می کنند؟ مگر نه این است که مهم ترین کار یک رهبر و فلسفه ی وجودی او او رهبری جامعه ی اسلامی است؟ با فرض غیبت، چه گونه این رهبری عملی می شود؟ و مردم حضور عملی این رهبری را لمس می کنند؟

بنابراین در دوران غیبت، رهبری امام معصوم یک چالش جدی برای جامعه ی اسلامی است در این دوران، یک شیعه، خود را با دوران پس از پیامبر نزد اهل تسنن مقایسه می کند، (1) و هر چه را برای محکومیت خلفای غیر معصوم اماده کرده است، برای خود یدک می کشد و خلا رهبری معصوم را عملا احساس می کند، اهل تسنن، فقط پیامبر را معصوم می دانند و عصمت هیچ فردی را پس از پیامبر نپذیرفتند و در نتیجه، دوران پس از پیامبر، دوران فقدان معصوم است که همه ی مسلمانان از این جهت یکسان هستند و بر هم ترجیح ندارند . شیعه هم پس از غیبت امام معصوم، برای هیچ فردی عصمت را قبول ندارد . و همان طور که برخی از اهل تسنن گفته اند، شیعه پس از دو قرن و نیم مجاهدت سیاسی و تلاش مستمر برای تثبیت تئوری رهبری معصوم، هیچ معصومی را ندارند که رهبری او را برای مردم مطرح و عرضه کنند; زیرا که رهبر غایب، در حکم عدم وجود رهبر است و شیعه در اعتقاد و رفتار منطقی و شفاف بوده و باید باشد، در صورتی که در دوران غیبت همانند یک اهل سنت، ناچار است که به رهبری غیر معصوم گردن نهد .

البته، در زمان حضور امامان معصوم که - مبسوط الیه نبوده اند - نیز دو قرن رهبری افراد غیر معصوم را عملا گردن نهاده بودند و در جامعه ی اسلامی مانند ساید مسلمانان زندگی می کردند .

بنابراین، فلسفه ی نصب و انتخاب رهبران راستین و معصوم که غالبا مبسوط الید نبودند، از این لحاظ که این فلسفه لباس تحقق به خود ندیده است، زیر سوال می رود ; زیرا، هیچ فرد غیر معصوم نمی تواند جای امام معصوم را بگیرد و نقش او را ایفا کند، و در صورتی که بپذیریم، یک مجتهد جامع الشرایط ولی غیر معصوم، بتواند امام معصوم رهبری کند، دیگر هیچ ضرورتی برای رهبری انسان معصوم و انسان کامل وجود نخواهد داشت .

کسانی که پس از امام حسن عسکری ، علیه السلام، کسانیکه منحرف شدند و از خط تشیع دوازده امامی بیرون رفتند، چه بسا به این شبهه، گرفتار شده بودند که تغییر مسیر دادند، در حالی که خط تشیع دوازده امامی، روز به روز گسترده تر و روشن تر و گویاتر می شد، به گونه ای که بسیاری از اهل تسنن، تغییر مسیر دادند و امامت اهل بیت پیامبر را پذیرا شدند .

مهم ترین سؤال

بنابراین با وجود چنین چالش مهمی در زمینه ی رهبری معصوم در دوران غیبت، چه گونه و با چه ابزار و چه وسائل و با چه روش هایی، شیعه توانست خود را از این چالش بیاورد؟ آیا امام مهدی ، علیه السلام، که دوازدهمین امام معصوم است علی رغم غیبت توانست تدبیری اتخاذ کند تا رهبری خود را علی رغم غیبت و عدم ظهور در صحنه ی سیاسی و اجتماعی جامعه ی اسلامی، تثبیت کند و گسترش دهد؟

تاکنون، مهم ترین اشکالات نظری و علمی رهبری معصوم در دوران غیبت امام دوازدهم بیان شد، و با توجه به محرومیت جامعه از رهبری معصوم در دوران غیبت و نبود جایگزینی مناسب برای امام معصوم، در انتظار پاسخ به این سؤالات و روشن شدن راه خروج شیعه از این چالش هستیم و از همه مهم تر، نقش امام دوازدهم را در این زمینه جویا هستیم .

به نظر می رسد: کانون این چالش، بلکه این مجموعه از شبهاست یا سؤالات مطرح شده در خصوص مسئله ی رهبری در دوران غیبت امام دوازدهم، به یک نکته اساسی بر می گردد . این نکته، همان تلقی غلط و ناقص از مسئله ی رهبری در اسلام است .

رهبری در تلقی شیعیان خط راستین امامت با تحقق غیبت امام معصوم، تفاوت چندانی با عصر حضور امام معصوم نداشته است . امام معصوم، وظایف عهده ی خود را در هر دو دوران انجام می دهد و وجود جامعه منشا اثر جدی و واقعی است .

از نظر شیعه، مراجع شیعه، نایبان عام امام دوازدهم هستند و وظیفه ی رهبری سیاسی جامعه ی اسلامی را بر عهده دارند . رهبری آنان در عصر غیبت، با رهبری خلفا پس از پیامبر در نزد اهل تسنن، تفاوت اساسی دارد و اشکالات شیعه بر رهبری خلفا، درباره ی مراجع تقلید شیعه وارد نیست .

عدم تمرکز در مرجعیت در دوران غیبت، با شرایط حاکم بر دوران غیبت، متناسب بوده و هست . در این دوران با فرض عدم تمرکز، ضرر و هوشیاری بهره تحقق می یابد .

احساس محرومیت از برکات رهبری امام معصوم، با فرض آگاهی و هوشیاری او و نظارت مستمر او بر اعمال و رفتار شیعیان و نایبان تمام خود، بلکه تمام جهانیان، احساسی بدون پشتوانه و دلیل است . این بینش غلط، با تصحیح تلقی از رهبری معصوم، به احساس واقعی و جدی و مثبت تبدیل می گردد .

دو تلقی بسیار متفاوت از رهبری

عموم مسلمانان، به جز شیعه، رهبری در اسلام را در حد رهبری یک رئیس جمهور برای جامعه می پندارند . این تلقی محدود از رهبری، یک تلقی تنگ نظرانه و برخاسته از وضعیت جاری بر نظام های حکومتی بر سرزمین های اسلامی بوده است ; یعنی، کسانی که در طول تاریخ خود را به نام «خلیفه ی مسلمانان » مطرح کردند وظیفه ی خود را در مشیت امور روزمره ی مسلمانان، و امر و نهی و عزل و نصب افراد خلاصه می کردند . در حقیقت رهبری آنان، رهبری معمولی، آن هم در بعد به نام امور .

راهنما بودن و آرمان گرایی و رشد و تکامل روحی و معنوی افراد جامعه و تشکیل جامعه ی صالحان و نیکان و ارتقای فرهنگی جامعه ی انسانی و تربیت انسان های کامل جهت رسیدن به قله های کمال و شایسته ی انسانیت و مصون نگه داشتن رسالت و شریعت از هرگونه تحریف و آماده کردن شرایط واقعی برای برپایی عدل مطلق در جامعه بشری وظایف و آرمان هایی است که شیعه، آن ها را در رهبری معصوم معتقد است .

شیعه، امامت را یک خط ارزشی می داند ; یعنی، امام معصوم، تجلی تمام ارزش های والای الهی و انسانی کامل در تمام ابعاد وجود است نقش اساسی امام معصوم، دست گیری از انسان ها در امور معنوی است تا به مدد الهی، پله های تکامل روحی را بپیمایند .

راهنمای صحیح انسان ها، در راس امور و وظایف یک رهبر معصوم است .

امام، تجلی عدل الهی است که او را برای تحقق همین عدل الهی ساخته و پرداخته اند و ترمت کرده اند . در تمام ابعاد وجودی است و در یک بعد سیاسی یا نظم امور مردم خلاصه نمی شود . نظارت مستمر و همه جانبه، پاسداری از شریعت و امت اسلامی، یکی از وظایف اساسی او است .

امام معصوم، این دو وظیفه را چه در حال حضور و چه در حال غیبت، به خوبی می تواند انجام دهد . هدف از حضور علنی از صحنه، اجرای عدالت و به پا داشتن قانون الهی است و این حضور، جز با زیر پانهادن بر ضد قوانین الهی امکان پذیر نباشد، حضوری غیر منطقی و غیرمفید خواهد بود .

تعبیر امام مهدی ، علیه السلام، سایر امامان گذشته از ویژگی امام مهدی که بر گردن او بیعت هیچ ظالمی سنگینی نمی کند، و زمانی ظاهر می شود که بیعت هیچ ستمگری بر گردن او نباشد، گویای این اصل بسیار مهم است که اگر کسی بخواهد ستم ستیزی کند، نباید خودش هیچ گونه ستمی را امضاء کرده باشد و هیچ ستمگری را به رسمیت نشناسد .

پس به پا داشتن عدالت به وسیله ی ظلم و ستم و برقراری آزادی با زور اسلحه و شمشیر و نهادینه کردن دموکراسی با زور استبداد، بسیار مسخره آمیز و باطلی آشکار است .

حضور سیاسی و علنی امام معصوم در صحنه، به خاطر به پاداشتن ارزش ها و آرمان های الهی است و این، خود، هدفی مستقل نیست و هیچ ارزشی در نگاه اهل بیت ، علیهم السلام، ندارد . همان طور که حضرت علی، علیه السلام، درباره ی خلافت فرمود: این خلافت و امارت شما در نزد من، همانند عطسه ی یک بز، بی ارزش است، مگر این که حقی را بپادارم و یا باطلی را از میان بردارم .» . (2)

همان طور که هدف باید با ارزش باشد، وسیله ی تحقق آن هدف با ارزش نیز نباید ضد ارزش باشد یا یک ضد ارزش را ترویج و تثبیت کند . به وسیله ی باطل نباید به هدف مشروع و با ارزش متوسل شد، زیرا، باطل، حق را ایجاد نخواهد کرد . حق را با حق باید برقرار کرد و برپا داشت . استفاده از باطل برای ایجاد حق، نتیجه ای جز تثبیت باطل و مشروعیت دادن به آن نخواهد داشت و این، اصلا، خردمندانه نیست .

اهل بیت ، علیهم السلام، فرموده اند، امامت، قله و گل سرسبد تمام احکام اسلامی است ; زیرا، با امامت، نماز و روزه و زکاة و جهاد بر پاداشته می شود و حدود الهی اجرا می گردد . (3) اینک که امامت وسیله ی حفظ حدود الهی است، باید از هر گونه لغزش مصون باشد تا بتواند تحقق بخشد و عملی بسازد .

امام و رهبر، پاسدار دین خدا است نوری را به سوی راه خدا، با حکمت و پند نیک دعوت می کند، امام نور تابنده و ستاره ی راهنما بشریت در تاریکی ها است ; امام، آب حیات تشنگان هدایت است ; امام، ابر پر آب و باران رحمت الهی است ; او، آفتاب پرفروغ و چشمه ی جوشان و بوستان ارزش های الهی است . (4)

رهبری در بیانات امام مهدی، علیه السلام

امام مهدی علیه السلام در بیان تفاوت امامت اهل بیت با سایر مدعیان رهبری و خلافت پیامبر می فرماید: «آن قدر این تفاوت، چشم گیر و روشن است که حجت خدا و امام و قیم بر مردم، از مجموع وقیموت پذیر و ماموم، به خوبی تشخیص داده می شود، و گرنه هرکس می توانست مدعی امانت باشد و حق از باطل و دانا از نادان، شناخته و تشخیص داده نمی شد .» . (5)

نیز فرموده است: «آن چه بر شما لازم است و برای شما نیز سودمند است، آن است که بگویید; ما (اهل بیت) اسوه و الگوهایی خدایی هستیم ; جانشینان خدا در زمین او و امانت داران او بر آفریدگان ای هستیم; حجت های او در سرزمین های خداییم و حلال و حرام و تاویل قرآن و فصل انخطاب را می دانیم » . (6)

ایشان، در پاسخ به نامه ی دو سفیرش (عمری و فرزندش) از گمراهی پس از هدایت و آثار سوءرفتار و فتنه های گمراه کننده، به خدا پناه می برد و سپس به برخی از علت های این گمراهی اشاره می فرماید و فتنه و امتحان الهی را مطرح می کند و ریشه ها را تذکر و به سیره ی اهل بیت و امام حسن عسکری، علیهم السلام، که وظیفه ی هدایت را به بهترین صورت انجام داده اند، اشاره می کند و حقایق نهفته را یادآور می شود و سپس می فرماید: ولیعلموا ان الحق معنا و مینا لا یقول ذالک سوانا الا کذاب مفتر، ولایة عیه غیرنا الا ضال غوی ; باید بدانند که حق، با ما و در میان ما است . هیچ کس جز ما این حق را نمی تواند بگوید مگر آن که دروغگو و اهل افترا باشد . هیچ کس جز ما این ادعا را نمی تواند داشته باشد مگر آن که گمراه و گمراه کنند باشد .» . (7)

البته، در همین نامه، با کمال صراحت می فرماید: «مگر نمی دانند که زمین، هیچ گاه از حجت و (رهبر الهی) خالی نمی ماند . با ظاهر و آشکار و یا پنهان و غایب . این، یک اصل پایدار و راستینی است که باید بر آن استقامت کنند، و زیاده رویی در تفحصص نسبت به آنان پوشانده شده است، آنان را به گناه می کشاند کشف و برملا کردن آن چه خدا آن را مخفی نگه داشته است، عاقبتی جز پشیمانی ندارد .» . (8)

این شیوه از یادآوری در دورانی که امام مهدی علیه السلام، در غیبت صغرا به سر می برده است، نشان دهنده ی یک جریان انحرافی برای جا انداختن خلافت جعفر (عموی حضرت مهدی) است . امام مهدی علیه السلام، با آن مبارزه می کند در ریشه های آن را برملا می سازد و شیعیان خود را به پای منبری به اصول اساسی و پایه های عقلی و قرآنی دعوت می کند و انگیزه های منحرف را رسوا می کند .

البته این بیانات گوهر بار، یکی از روش های امام معصوم در دوران غیبت که دوران بحران رهبری به شمار می رود است .

رهبری در رفتار و سیره امام مهدی علیه السلام

ارتباط تنگاتنگ امام مهدی ، علیه السلام، با شیعیان خود به طور مخفیانه و با واسطه و گاهی بی واسطه، یکی دیگر از روش های حکیمانه ی امام برای تقویت احساس مردم به حضور امام است . علی رغم غیبت کردن و پنهان شدن، توجه کامل او به مشکلات مردم به دلیل وفع مشکلات افراد و نشان دادن راه حل های مقطعی و دائمی - بسیار ملموس است .

راهنمایی امام مهدی ، علیه السلام، در طی دوران هفتاد ساله غیبت صغرا، بلکه پیش از وفات امام حسن عسکری ، علیه السلام، نشان دهنده ی لیاقت ها و شایستگی او برای امامت و رعایت و رهبری مسلمانان، و دلیلی حسی و عقلی بر حجت بودن او از طرف حق است .

این هدایت ها با هدایت های سایر امامان معصوم، هماهنگ و در یک خط قرار داشته است . این انسجام و هماهنگی، دلیلی روشن بر وحدت خط، و ارتباط عمیق این مجموعه از رهبران با مبدا فیض است .

روش های حکیمانه ی امام مهدی ، علیه السلام، در تقویت احساس به حضور او در عین عتیبت، طی هفتاد و اندی سال، گوناگون بوده است . حجم مکاتبات هر یک از نواب اربعه و تعداد ملاقاتها با امام و حتی مدت نیابت هر یک از آنان، با توجه به شرایط حاکم و نوع پاسخ های امام، می تواند در کشف این روش ها راه گشا باشد . این موضوع، یک پژوهش جداگانه ای را می طلبد .

در یک نگاه کوتاه و بیان فشرده می توان گفت، امام، طی این دوران، خلا رهبری را به بهترین وجه ممکن پر کرد و با چالش رهبری (باتئوری و عمل) به گونه ای برخورد کرد که مرجعیت فقها جامع الشرایط را در دوران غیبت، به طور غیرمتمرکز، به گونه ای جا انداخت که فقها به طور همزمان، مرجع حل مشکلات مردم بودند و هیچ وقت خود را جاگزین امام ندانستند و مقام امامت را تصاحب نکردند، بلکه همیشه خود را خدمتگزار مردم مطرح کردند . این امر، نشانه ی فراهم کردن یک ره حل منطقی برای این مشکل است که با توجه به شرایط حاکم در دوران غیبت بسیار معقول است، و هیچ راه حل بهتری که جایگزین آن باشد تصور نمی شود . به گونه ای که بتواند حافظ اهداف دین، و حفظ امت از انحراف و سقوط کلی باشد و همیشه جای خالی امام معصوم را نشان دهد تا زمینه ی ظهور و احساس نیاز جدی مردم به امام معصوم، لمس شود و آشکار گردد، و مردم جامعه، خود را به سوی آرمان برتر، یعنی حاکمیت امام معصوم و عادل علی الاطلاق پیش ببرند، تصور نمی شود .

نامه های امام مهدی ، علیه السلام، به شیخ مفید (متوفای 413 ه) یعنی هفت دهه پس از سپری شدن غیبت صغرا نشان دهنده ی حضور فعال امام غایب و نظارت مستمر او دستگیری او از شیعیان و مسلمانان و امضای مرجعیت عام و همه جانبه ی یک فقیه جامع الشرایط است که در آخرین نامه و مکاتبه ی امام با آخرین سفیر از سفرای خاص، مطرح کرده است .

بنابراین امام معصوم، مهم ترین وظیفه ی فرد را که هدایت و روشنگری و تربیت نفوس است در بدترین و سخت ترین شرایط، بر عهده داشته و ضمن انجام دادن آن، خود و جامعه ی اسلامی، بلکه جامعه ی انسانی را به صحت تحقق شرایط ظهور که دوران ظهور کامل حق و احقاق حق و اجرای عدالت کامل است - سوق می دهد و بدین سان از وظیفه ی رهبری، فاصله ای نمی گیرد، هر چند دیگران، در خواب غفلت مانده اید و از رهبری، فقط امرونهی و تسلط بر اریکه ی قدرت را می فهمند و رهبری واقعی و بایسته را درک نمی کنند .

مفهوم نیابت در مرجعیت و رهبری

شیعه معتقد است که در هیچ عصر و دورانی زمین را از حجت خدا خالی نبوده و نیست و در دوران غیبت، معتقد به وجود امام دوازدهم است و او را امامی زنده و آگاه و معصوم و در حال انتظار و آماده باش کامل می داند . امام ، علیه السلام، در نامه ی خود به عمری و فرزندش، چنین فرموده است:

ولو قد اذن الله عزوجل فیما قد منعه عند و ازال عند ما قد جری به من حکمه لا راهم الحق ظاهرا باحسن حلیة و ابین دلالة و اوضح علامة، (9)

هر آیینه خدای بلند مرتبه به امام غایب اجازه می دهد که از پس پرده غیبت درآید و آنچه را بر او منع کرده بود بر می داشت او حتما حق را آشکار، و به بهترین وجه به آنان نشان می داد .

حضرت در نامه ای دیگر می فرماید: فان امرتا بغتة . (10)

امر ما نا هنگام و بدون اطلاع قبلی انجام می گیرد .

این مطلب، نشان دهنده ی آماده باش کامل و انتظار پیوسته برای فرج و بر طرف شدن مانع ها از سر راه امان است .

امام مهدی ، علیه السلام، با صفت های «منتظر» «مرتقب » و مترقب نیز شناخته شده است . این نام نشان دهنده ی اماده باش کامل آن واسطه ی فیض الهی است .

فقهای جامع الشرایط که پرجمعیت عالی مسلمانان یلا شیعیان گرفتار می شوند، این مرجعیت را وظیفه ای سنگین می دانند و هیچ گاه این مسئولیت را یک امتیاز شخصی نمی پندارند، بلکه امام معصوم را حاظر و ناظر اعمال خود می دانند و با کمال احتیاط، به او امرونهی و تصرف در امور می پردازند .

آنان خود را به جای امام مطرح نمی کنند و جایگاه امامت را جایگاهی رفیع می دانند که خود را شایسته ان جایگاه نمی دانند، و معتقدند که از باب ضرورت و برای حفظ نظام جامعه ی اسلامی، به این مسئولیت تن داده اند .

اینان در کارهایی که حجت برای آنان تمام نمی باشد، نظر نمی دهند و اقدام نمی کنند، و خود را مؤظف می دانند که کارهای زمین مانده ی جامعه ی اسلامی را بر عهده بگیرند .

ایشان ادعای عصمت دارند و خود را به جای امام معصوم به مردم معرفی نمی کنند، بلکه به سوی او دعوت، و مردم را برای ظهور و حضور او بسیج می کنند، و آرزو دارند که امام معصوم آنان را به غلامی بپذیرد و نظر لطف خود را شامل حال آنان کند .

این تلقی از نیابت، با توجه به حضور واقعی امام در صحنه - اما در حال استتار - به این رهبری و مرجعیت مصونیتی مضاعف می دهد که ضمن حرکت و رفتار بر اساسی تخصص در دین خدا، حمایت و نظارت امام معصوم را پشتوانه ی خود می داند، زیرا در خطرات و لغزش گاها، دستگیرهی های امام معصوم، از الطاف خفیه یا جلیه ی الهی بوده است که شامل حال مراجع تقلید شده است .

بنابراین، رهبری و مرجعیت غیر معصوم همیشه در پرتو رهبری انسان معصوم بوده است و با چنین پشتوانه این مرجعیت ها، نقش خود را در طول تاریخ ایفا کرده است .

عدم تمرکز رهبری در دوران غیبت

هر چند در مقاطعی از تاریخ مرجعیت در نزد شیعیان، مراجعی وجود داشته اند که یگانه مرجع بلامنازع و بی رقیب بوده اند، ولی براساس متونی که پناهت عام را به فقهای جامع الشرایط سپرده است، لازمه اش این است که افراد لایق و جامع الشرایط ممکن است مورد مراجعه و انتخاب مردم قار گیرند، لازمه ی این مطلب، تعدد مرجعیت ها است .

تعدد مراجع در یک عصر، با توجه به شرایط حاکم بر عصر غیبت که خود غیبت نشان دهنده غیر طبیعی بودن شرایط است - در بسیاری از موارد، عاملی برای حفظ موجودیت شیعیان بوده است . اگر جمعی در معرض خط قرار می گرفتند، جمعی دیگر که مقلد مرجعی دیگر بوده اند، از خطر مصون می ماندند .

مانند این اختلاف، اختلافات است که امام صادق ، علیه السلام، در میان اصحاب خود ایجاد کرد - تا این که دشمن نتواند ارتباط آنان را با هم کشف کند ; زیرا، اگر یک نظر را از امام صادق ، علیه السلام، نقل می کردند، مورد شناسایی قرار می گرفتند و برای عدم تمرکز در رهبری شیعه نیز ممکن است به همین دلیل باشد .

البته با توجه به انتشار شیعه در جهان اسلام و گستردگی مناطق مسکونت شیعه و عدم دست رسی تمام شیعیان به یک مرجع واحد و سنگینی کار مراجعات، وجود مراجع متعدد رفع گرفتاری های مردم و حفظ ارتباط شیعیان با مراجع تقلید را آسان کرده است . با این روش، و اهداف مرجعیت که حفظ دین و حفظ مردم از انحراف بوده است - تحقق یافته است .

بنابراین تمرکز و عدم تمرکز در رهبری، با توجه به یکسان نبودن شرایط اجتماعی و سیاسی و سطح ارتباط مردم با مراجع خود، هیچ کدام نمی تواند اصل قرار گیرد و در نتیجه، اصل اساسی عدم تمرکز، باقی می ماند . در صورتی که تمام مردم به یک فقیه جامع الشرایط مراجعه کنند، خود به خود، تمرکز در مرجعیت و رهبری حاصل می شود و این مراجعه و اعتقاد تمام مردم، موجبات قوت مرجع و بهره برداری بهینه از این موقعیت می گردد . ضمناباید روشن شود که مرجعیت فقها برای شیعیان و مسلمانان جهان، با توجه به نوع شرایط زمان و مکان و شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعه اسلامی و جامعه ی بین الملل، یک سیر تکاملی داشته است که در بحث ویژه ای باید تبیین گردد .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان