بررسی معضل روسپیگری در گفتگو با صاحبنظران؛ گفتگو با حمید لطفی

در طول تاریخ تجاوز از اصول رفتاری و نادیده گرفتن نرم ها و هنجارهای اجتماعی از سوی افراد یا گروههایی، از جمله معضلات معمول جوامع بوده است که هر یک از جوامع به میزان ارزیابی و قضاوتشان از این انحراف، با تدابیر فرهنگی، اخلاقی و قضایی در مقام مقابله و اصلاح برآمده اند.

در طول تاریخ تجاوز از اصول رفتاری و نادیده گرفتن نرم ها و هنجارهای اجتماعی از سوی افراد یا گروههایی، از جمله معضلات معمول جوامع بوده است که هر یک از جوامع به میزان ارزیابی و قضاوتشان از این انحراف، با تدابیر فرهنگی، اخلاقی و قضایی در مقام مقابله و اصلاح برآمده اند.

مطابق شواهد تاریخی اینگونه انحرافات فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی، به معنای عدول از فطرت و خصایص انسانی، همواره آفتی جدی بر فرد، خانواده و جامعه وارد کرده است، لیکن علیرغم چنین پیامدهای منفی، گاه تمایل به ارتکاب اعمال خلافی نظیر روسپیگری شدت می گیرد که ضرورت دارد، چنین وضعیتی از دیدگاههای مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. بدین مناسبت در گفتگویی با آقایان: حجت الاسلام والمسلمین سید رضا حسینی، دکتر فربد فدائی، حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد تقی فعالی، حمید لطفی، دکتر مجید ابهری که به ترتیب جزء صاحبنظران حوزة جامعه شناسی، روانپزشکی، فلسفه و مبانی اسلامی، روانشناسی اجتماعی و علوم رفتاری می باشند؛ این موضوع از ابعاد مختلف بررسی گردید که از همکاری و مساعدت این بزرگواران تقدیر و تشکر می شود.

جناب آقای حمید لطفی، محقق و نویسنده و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی (گروه روانشناسی بالینی واحد تنکابن) می باشند، موضوعات مورد پژوهش و تألیف ایشان در حوزة علوم رفتاری، روانشناسی یادگیری، روانشناسی نوجوانان، دیدگاههای تربیتی و روانشناسی اسلامی … به صورت تألیف 30 مقاله علمی پژوهشی در مجلات و سمینارهای علمی ارائه شده است. از جمله آثار ایشان کتاب روانشناسی همرنگی با جماعت و نیز کتاب روانشناسی شناخت می باشد.

چند نوع دیدگاه در حوزه علم روانشناسی جهت تبیین رفتار مجرمانه وجود دارد و کدام کاربردی تر می باشد؟ چرا؟

امروزه در حوزة علم روانشناسی، مسلم است که افراد مختلف از سنخ واحدی نیستند. به عبارت دیگر، ویژگیهای ارثی، ژنتیکی، خانوادگی و محیطی آنها کاملاً متفاوت است و می توان بر این مجموعه تفاوتهای جنسی، سنی، جغرافیایی، فرهنگی و اعتقادی را افزود. بدیهی است که این تفاوتهای ساختاری به تفاوتهایی در کنش آدمیان منجر می شود و نمی توان از همگان انتظار مشابهی داشت. ضمن اینکه اگر کلیه عوامل خارج از حوزه قدرت و انتخاب فرد که در بروندادهای او مؤثر است با مجموعه انتخابهای آگاهانه، هشیارانه و دلیل مدارانة او مقایسه شود، قطعاً حجم علتها در بروندادهای آدمی حضور چشمگیرتری نسبت به دلایل دارد. این بدان معنا نمی باشد که حوزة معرفت، دلیل ورزی و یا تعیین کنندگی مراکز عالی عصبی در بروندادهای آدمی مؤثر نیست، بلکه مراد این است که میزان تعیین کنندگی این عامل در افراد مختلف متفاوت است. به معنای دیگر، اگر تعیین کننده های کنش آدمی به صورت پیوستاری در نظر گرفته شود، مشخص می گردد که فرد در تنظیم امور خود، کاملاً فاعلانه، عاقلانه و با آگاهی و اختیار عمل می کند و علیرغم حضور تعیین کننده های علّی، تعیین کنندة نهایی رفتار فرد، حوزة اختیار او می باشد. اما ممکن است در فرد دیگر، علتها در صدر تعیین کننده های رفتار قرار گیرد و به محض مشاهدة کاستی هایی در عرصه خانواده و یا محیط، رفتار فرد به مقتضای آن علتها تغییر کند. از سوی دیگر باید توجه نمود که حاکمیت دلیل و خرد در عدة قلیلی از مردم تحقق می یابد و این تحقق قلیل نمی تواند و نباید مبنای برنامه ریزیهای فرهنگی در جامعه باشد، پایبندی تام و تمام و محدود شدن به دیدگاه دلیل گرایانه مخرب است و نه تنها هیچ جنبة مثبتی در مواجهه با کاستی ها و آسیبهای اجتماعی ندارد، بلکه دامنه، فراوانی و شدت عمل مجرمانه را افزایش می دهد. دیدگاه دلیل گرایانه در تبیین بروندادهای آدمی، دایرة رفتار مطلوب را به شدت تنگ نموده و موجب بازداری از رفتارهایی می شود که مقتضای سن، جنس … است و یا از لحاظ منطقی و ارزشی خنثی می باشد. این نگرش در سیاستگذاری های فرهنگی، سطحی نگری، کم مایگی، لغزندگی، آسیب پذیری و زودباوری را به نحو برجسته ای در اکثریت اعضای جوان جامعه می پرورد، به گونه ای که با اندک القائات فکری و یا مشاهدة رفتار نامتناسب و مغایر با فرهنگ اصیل، خویشتن را می بازند.

در دیدگاه علت گرایانه بیان می شود که شرایط خارج از اراده و آگاهی فرد با جلوه های متعددش از جمله محیطی، ارتباطی، موقعیتی و اقتضائات تنی روانی در بروز یک رفتار بسیارتعیین کننده است. این دید تعمیم یافته در کشورهای مغرب زمین تأثیر کاملاً برجسته و تام و تمامی در برنامه ریزی کلان کشورها ایفا کرده است، به نحوی که دولتمردان آن جوامع در برنامه ریزیها و مواجهه با مسائل و پدیده های اجتماعی کاملاً به پیرامون شخص یعنی محیط و اقتضائات تنی روانی نظیر نیازهای فیزیولوژیک و روان شناختی معمول آدمیان توجه دارند. اگر چه رویکردهای دیگری در روان شناسی پدید آمده است که آدمی را به عنوان موجودی پویا، معناکاو، معنا یاب، هشیار، آگاه، مختار، هدفمند و تصمیم گیرنده می نگرند، اما در عرصه کاربری کمتر مورد توجه واقع شده اند. بدین لحاظ ضروری است با تأکید بیشتر بر دیدگاه علت گرایانه در برنامه ریزیهای کلان و نیز در مواجهه با پدیده ها و آسیبهای اجتماعی، به شناسایی علتها اقدام نموده و متناسب با میزان و حضور علتها، راهکارهای کارشناسانه تقویت گردد. ضمن آنکه نباید از دیدگاههای معناگرایانه و تأکید بر ارزشهای متعالی و نقش انتخابهای آگاهانه غافل شویم.

آیا سیاستهای فرهنگی پس از انقلاب در آسیب پذیری افراد جامعه مؤثر بوده است؟

پس از انقلاب به دلیل فوران باورهای کمال گرایانه، ابعاد روحانی، معنوی و یا بعد «معنایی» به شدت در کانون توجه قرار گرفت. این توجه دو نتیجة مهم و مؤثر در برداشت: بعد بسیار مثبت آن تأکید به ابعاد فراهنجار آدمی است، (یعنی ابعادی که معمولاً در اکثریت مردم به نحو آرمانی تحقق نمی یابد و یا مشاهده نمی شود) اگرچه این تأکید به دلیل ضعف برنامه ریزیها و عدم توجه به محققان علاقمند، منتهی به پژوهشهای تجربی و تولید نظریه نگردید، اما در همان قالب باورهای اعتقادی، توجه مردم را به ارزشها و کمالات شدت بخشید، اما بعد بسیار منفی آن درخواست بروز ارزشهای آرمانی در همه اعضای جامعه بود. بحث این نیست که توجه، تأکید و تبلیغ در مورد این ویژگیهای آرمانی کنار گذاشته شود، بلکه محور تأکید این است که تحقق ویژگیهای معنایی در افراد، تابع قانون همه یا هیچ نیست. باید پذیرفت که در بهترین شکل فقط قلیلی از مردم می توانند بسیاری از ویژگیهای آرمانی را در خود محقق کنند و اکثریتی در میانة راه هستند و اقلیتی دیگر به دنبال قافله روانند. اگر برای اکثریتی معاش نباشد، معاد هم نیست و اعمال مخرب این اکثریت برای آن اقلیت، پیشرو بدی محسوب می شود. وقتی بدون درجه بندی و تنظیم انتظارات بر اساس واقعیتها، دید معنایی به دست آمده از اقلیت به کل جامعه تعمیم داده شود، افراد نمی توانند آن انتظارات را برآورده کنند و نهایتاً آنکه این عدم پاسخگویی به نیازها، منجر به احساس حقارت، خود کم بینی و آسیب پذیری می شود و فرد به این باور می رسد که انسان مؤثری نیست و توانمندی ندارد و یا نمی تواند یک فرد ارزشی و مؤمن و معتقد به آرمانهای ملی و اسلامی باشد، لذا سعی می کند با پذیرش موازین رفتاری ساده تر که دائماً از سوی بیگانگان تبلیغ می شود، بگوید «من هم هستم» و این چنین است که پشت کردن به «خود» و روی آوردن به «دیگران» تحقق می یابد.

در سالهای اخیر، در واکنش به سیاست معناگرایانه و دلیل گرایانه به تدابیر طبیعت گرایانه و علت گرایانه روی آورده اند. به نظر من این لغزندگیها و کنشهای افراطی تفریطی به این دلیل است که یک دید راهبردی تحقیقی و علمی در تنظیم امور وجود ندارد. واقعیت این است که ما نباید از هیچکدام غافل شویم. آنچه تحقیقات به آن گواهی می دهد این است که هر دو شأنی از واقعیت را شامل می شوند و باید وزن هر کدام را در برنامه ریزی ها لحاظ نمود و رعایت کرد.

با توجه به دیدگاه علت گرایانه، علل مؤثر در ایجاد و گسترش معضل روسپیگری را بفرمائید؟ چه راهکارهای مؤثری برای مواجه با آن پیشنهاد می فرمائید؟

قبل از آنکه فردی روسپی شود، به گونه ای که این عمل برای او به صورت یک شغل تعریف شود، زمینه های آسیب پذیری در او شکل می گیرد که از منظر روانشناسی اجتماعی در سوق دادن فرد به همه اشکال عرضه و تقاضای جنسی مؤثر است. این زمینه ها و عوامل عبارتند از:

فقدان حمایت اجتماعی

وجود حمایت های اجتماعی به طور فراگیر و نیرومند، نه تنها می تواند از آسیب پذیریهای آینده پیشگیری نماید، بلکه از حدوث آسیبهای بیشتر در جامعه نیزجلوگیری خواهد نمود. تحقیقات روانشناختی نشان می دهد که وجود شبکة حمایت اجتماعی می تواند فرد را از نفوذپذیری های مخرب نجات دهد و مقاومت او را در موقعیت های فشارزا بیفزاید. زنی که همسرش را از دست می دهد و مجبور است برای تأمین حداقل زندگی برای دیگران کار کند، به احتمال زیاد در معرض تقاضاهای نامشروع قرار می گیرد که در دراز مدت مقاومت در برابر آن برای او بسیار دشوار است، زیرا هرگونه مقاومتی می تواند منجر به از دست رفتن فرصت تأمین حداقل معاش شود. دختر یا زن فراری که سرپناهی ندارد، احتمال زیادی وجود دارد که مورد سوء استفاده قرار گیرد. پسر بی سرپرستی که شبها کنار خیابانها می خوابد و از هیچ حمایتی برخوردار نیست، به انواع انحرافها کشانیده خواهد شد و …

بیماری روانی سرپرست خانواده یا بدسرپرستی

فشار زیادی که بر اثر بی ثباتی های ارتباطی و تنگناها برای کودکان ایجاد می شود، در دوران نوجوانی موجب فرار آنها از منزل می گردد. مقتضیات سنی، مشاهدة امکانات متنوع ارتباطی به ویژه در شهرهای بزرگ، گمنامی و ترغیب های دیگران موجب می شود که فرد برای فرار از فشارهای خانواده به دیگران پناه ببرد. بدیهی است وقتی شبکة حمایتی نیرومندی برای چنین خانواده هایی وجود ندارد، احتمال اینکه فرد به هر انحرافی کشیده شود، بسیار بیشتر خواهد بود.

فقدان پدر، مادر یا هر دو

در چنین خانواده هایی، فرزندان اقتدار و انضباط لازم را احساس نکرده و در دورة نوجوانی نسبت به دیگر کودکان آشفتگی بیشتری را تجربه می کنند. مادر یا پدری که به دلیل فقدان حضور والد دیگر باید نقش دوگانه ای ایفا کند، به دلیل مشغله های مادی، به وضعیت ارتباطی، تربیتی و آموزشی فرزندان توجه کمتری دارد و در نتیجه کل خانواده در معرض خطر انواع آسیب پذیریها قرار می گیرد، در صورتی که هیچیک از والدین در قید حیات نباشند، احتمال آنکه فرزندان در همان دوران اولیة رشد به انواع آسیبهای ارتباطی، اجتماعی، اقتصادی و جنسی مبتلا شوند، نسبت به موقعیت قبل بیشتر است.

تجربه جنسی در دوران اولیه رشد

آمارها نشان می دهد که 50درصد از زنان روسپی قبل از 15 سالگی تجربة جنسی داشته اند. بدین لحاظ ضروری است وضعیت تربیتی خانواده ها مورد توجه قرار گیرد. البته هشدار به خانواده ها و آگاه سازی آنها درصد ناچیزی از معضل را حل می کند. در خانواده های آشفته ای که مشکلاتی از قبیل نیازهای مادی متراکم، فرزندان زیاد، بدسرپرستی و بی سرپرستی وجود دارد، با اقدامات حمایتی، امدادهای مددکاری، پرداخت مقرری ماهانه و فراهم آوردن زمینة تحصیل و کارآموزی می توان در صد زیادی از مشکل را حل نمود.

تجربة مکرر ناکامی

افرادی که بدون سرپرست و یا در خانواده های بدسرپرست و فقیر بزرگ می شوند، بسیاری از خواسته های طبیعی آنها بی پاسخ می ماند. این تجربة مکرر ناکامی آنان را به احساس درماندگی، یأس، بدبینی و ناتوانی می کشاند. آنها خود را در فعالیتهای اجتماعی مؤثر نمی دانند و در نتیجه به اموری نظیر روسپیگری روی می آورند که نه توانمندی خاصی را می طلبد و نه موازین روشنی دارد. به این ترتیب وقتی احساس سازندگی و مؤثر بودن در آنها تقویت نمی شود، به تخریب می گرایند تا بتوانند انتقام خود را از اجتماعی بگیرند که همیشه آنها را طرد کرده است.

جستجوی رهایی

اکثر دختران و زنان فراری از کانونهایی گریخته اند که بیشترین فشار، مضیقه و تنگنای اقتصادی، روانی و اجتماعی را در آنجا تجربه کرده اند. در این موقعیت به تنها چیزی که می اندیشند، فرار از موقعیت است. آنها بدون هیچ طرح و نقشة معینی، در خیابانها سرگردان می مانند. احساس تنهایی و عدم امنیت تمام وجودشان را فرامی گیرد. نیاز مادی، نداشتن سرپناه، فقدان آشنایی و … آنها را به دام انواع سوء استفاده ها می افکند. دام گستران نیز با تدابیری مثل عکس گرفتن و فیلمبرداری از صحنه های ارتباط جنسی راه هر گونه بازگشتی را به روی آنها می بندند. از این پس فرد دائماً به دنبال توجیه موقعیتی است که بدون خواست خود در آن قرار گرفته است. بنابراین تشکیل کانونهای حمایتی قوی و اعلام آن در رسانه ها می تواند نقطة امیدی باشد تا آنها بلافاصله بعد از فرار، خود را به آن کانونها معرفی کنند. همچنین می توان با شناسایی خانواده های آشفته و اطلاعات مددکاری آنها را به کنترل درآورد و تحت حمایت قرار داد.

مقایسة اجتماعی

اکثریتی از مردم بروندادهای خود را بر اساس بروندادهای دیگران تنظیم می کنند. وقتی فرد مطرود مشاهده می کند که برخی از افراد برای حل مشکل خود به مصرف مواد مخدر روی آورده اند، او هم برای تشفی آلام خود به آن پناه می برد. البته او با این عمل امتیازاتی را نیز کسب می کند، عضو یک گروه می شود، احساس تنهایی او کاهش یافته و امکانات ارتباطی او افزایش می یابد یا زمانی که می بیند دختران فراری برای رفع نیازهای خود به ارتباط جنسی نامشروع اقدام می کنند، او نیز آن عمل را تنها راه حل ارزیابی می کند و … بنابراین به نظر می رسد جذب این دختران در کانونهای حمایتی، همراه با مهارت آموزی، ادامه تحصیل و ایجاد ارتباط آزاد با خانواده های آنان می تواند از ایجاد و رواج هنجارهای مخرب در گروههای خاص جلوگیری کند.

پاداش

افزایش فاصله بین بلوغ جنسی و ازدواج، نابرابری تعداد دختران و پسران، نیازهای مادی و … چرخة مستحکمی از عرضه و تقاضای جنسی را در جامعه بوجود آورده است. وقتی دختر فراری، زن بد سرپرست، بی سرپرست، مطلقه و افراد دارای نیازهای فیزیولوژیک فزاینده، با پاداشهای عجیب و غریب برای عرضه جنسی مواجه می شوند، قطعاً اکثریتی به اینکار راغب می شوند. بنابراین پدیدة روسپیگری با سایر اجزاء یک جامعه پیوند ناگسستنی دارد و بدون تلاشهای ساختاری نظیر رفع بیکاری، افزایش اشتغال، تشکیل کانونهای حمایتی همچنان آسیب پذیری ها ادامه خواهد داشت.

اجبار

برخی از زنان روسپی از همان دورة بلوغ به علت زندانی بودن والدین، اعتیاد آنها، داشتن ناپدری، نامادری و یا سرپرستی توسط دیگران، به اجبار و برای کسب پول، توسط بزرگترها به ارتباط جنسی آلوده شده اند و بتدریج به این رفتار عادت کرده اند. آشکار است که هرگونه اقدام قضایی یا انتظامی، با هدف دستگیری پدر یا مادر بدون اقدامات حمایتی، آسیبهای فراوانی را به جامعه وارد خواهد نمود، زیرا خانواده یک سیستم یکپارچه است و هرگونه دخالت در آن بدون انجام کار کارشناسی مخرب بوده و تبعات زیانباری را متوجه اعضاء خانواده خواهد نمود.

ناتوانیهای ذهنی

یکی از عوامل نفوذ پذیری و تسلیم در مقابل موقعیتها، پایین بودن توانمندی های ذهنی است که اغلب زنان روسپی دچار چنین وضعیتی هستند. سطحی نگری، تکیه بر ظواهر رویدادها، تحلیل ضعیف موقعیتها، اعتماد نابجا و اقدامات مراقبتی ضعیف، ویژگی برجستة بروندادهای اکثریت آنان است. برخی از آنها هوش کمتری دارند، اما در اکثریت موارد، تحصیلات پایین و فقدان آگاهی ها، علت مؤثری در نفوذپذیری های آنها بوده است. بنابراین فراهم آوردن امکان ادامه تحصیل در کانونهای حمایتی ضروری می باشد.

فقدان رشد اخلاقی

رشد اخلاقی ذومراتب است. تحقیقات روانشناختی نشان می دهد که افراد در رشد اخلاقی از مراحل مختلفی می گذرند. در مراحل اولیه رشد اخلاقی، هر عملی یا بروندادی که موجب اجتناب از تنبیه و سرزنش دیگران می گردد و یا موجب دریافت پاداش و کسب تحسین می شود، فعل اخلاقی محسوب می شود، اما در سطوح بالاتر پایبندی به نظم و مقررات اجتماعی و فراتر از آن اصول اخلاقی و انسانی مطلوب است. اغلب روسپیان به علت نداشتن والدینی که ارزشها را به آنها منتقل کنند و عدم ادامة تحصیل و ناتوانیهای ذهنی حاصل از آن، در مراحل پایین رشد اخلاقی متوقف می شوند. از آنجا که ارتکاب به این عمل در گروه روسپیان و در نزد مشتریها، سرزنش نمی شود، بلکه پاداش دریافت می کند؛ فرد احساس نامطلوبی از عمل خود ندارد. به ویژه اگر این نقص رشد با سایر آسیبها از جمله نیاز مادی، فروپاشی خانواده و … همراه شود، فرد برای عمل خود به توجیهات فراوانی مجهز است.

-اختلالات شخصیتی

همه اختلالات شخصیتی مستعد نفوذ پذیری در زمینة مورد بحث نیست. افراد دارای اختلال شخصیتی نارسیستیک که عزت نفس شکننده ای دارند و از تحسین دیگران لذت می برند و نسبت به انتقاد حساس هستند و مبتلایان به اختلال شخصیتی هیستریانیک که نیاز افراطی به توجه دیگران دارند، تلقین پذیرند و هیجانات آنها سطحی است و عموماً با رفتار اغواگرانة جنسی سعی در جلب توجه دیگران دارند و اختلال شخصیت اجتنابی که نسبت به انتقاد دیگران حساس هستند و فاقد عزت نفس و مهارتهای اجتماعی لازم می باشند و اختلال شخصیت ضد اجتماعی که بی مبالاتی جنسی، همسرآزاری، کودک آزاری و عدم کنترل تکانه ها و بی توجهی نسبت به ایمنی در آنها مشاهده می شود؛ مستعد این کار هستند. ابزارهای فریب باندهای سیاه در جذب افراد آسیب پذیر، وسوسة داشتن زندگی رؤیائی، تحسین، تأیید و پذیرشهای بسیار مطلوب اولیه و … است، آنان به راحتی در دام فساد گرفتار می شوند.

سبکهای تربیتی ناموفق

برای اکثریت والدین، تعیین حدود کنترل و آزادی، مفهوم مراقبت افراطی و چگونگی الگو دهی در تعامل والد فرزند روشن نیست. در این زمینه نیز، درتوالی نسلها دچار افراط و تفریط شده ایم. نسل قبلی با موازین از قبل طراحی شده و بدون مداخله متغیرهای مختلف، خانواده را کنترل می کرد و از فرزند تبعیت بی چون و چرا می طلبید. نسل جدید با برداشتن هرگونه حد و مرزی، قلمرو بی کرانه ای از رفتارهای مجاز را به فرزند عطا می کند. مراقبت افراطی و یا بر عهده گرفتن تکالیفی که در حدّ توانمندیهای فرزند است و یا بی توجهی به کیفیت و کمیت روابط با فرزندان، نداشتن سبک تربیتی روشن و… موجب آسیب پذیری تربیتی، خلاء اقتدار و انضباط در کانون خانواده ها و بروز رفتارهای نابهنجار شده است.

تجرد و نیاز جنسی

افزایش فاصله بین بلوغ جنسی و ازدواج، عدم حمایت نظام مند دولت از ازدواج، افزایش مهاجرتها، جابجایی های شغلی و چند شغله بودن متأهلین و … موجب شده است که نیاز جنسی در جامعه وجود داشته باشد و در اغلب موارد به تقاضا بیانجامد و عرضة جنسی هم به تعاقب آن ایجاد شود و به یک چرخة اقتصادی تبدیل شود.

فقدان آگاهی بخشی نظامدار

بر اساس یافته های روانشناسان فقدان آگاهی موجب ابهام نسبت به موقعیت و در نتیجه منجر به آسیب پذیری و تسلیم می شود و این آسیب پذیری در دختران بیشتر است. بدین سبب برای پیشگیری از بروز انواع آسیب دیدگیها لازم است در مدارس با کمک معلمان با نظارت مشاور تربیتی، از سنین آخر دورة ابتدایی تا پایان دوران دبیرستان آموزشهای ویژه ای به تناسب سن و تحصیلات دختران ارائه شود. این آموزشها می تواند ابعاد مختلفی داشته باشد، پیشنهاد می شود که هشدارهای بهداشتی و ارتباطی در مورد موقعیتهایی که منتهی به سوء استفاده از دختران شده است، توسط مراکز انتظامی کشف شده و در جزوه ای تدوین شود تا دختران نسبت به ظریف کاریها و مهارتهای جنسی پسران در اغواگری و فریب دختران آشنا شوند و برای اجتناب از این موقعیتها مهارتهایی آموزش داده شود و راهکارهای متنوع و ساده برای چگونگی کمک خواستن از اطرافیان و یا بهره مندی از خدمات مراکز حمایتی و مشاوره ای ارائه شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان