شناسه : ۳۸۱۵۹۲ - یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۴:۰۴
غرب اندیشی و منکرات اجتماعی
نویسنده مقاله ضمن تعریف چیستی و ساختار غرب اندیشی، به ذکر مشخصه های این اندیشه پرداخته است و پیامدهای این تفکر را در بروز منکرات مورد بررسی قرار داده است.
چکیده:
نویسنده مقاله ضمن تعریف چیستی و ساختار غرب اندیشی، به ذکر مشخصه های این اندیشه پرداخته است و پیامدهای این تفکر را در بروز منکرات مورد بررسی قرار داده است.
غرب اندیشی یک راه و رسم و یک تفکر است که در فرد و جامعه و تمدن و نحوه اندیشیدن مردم منطقه ای از جهان پیدا شده است; ره آوردی از یک تمدن افسارگسیخته محسوب می شود که سر در دموکراسی دارد و از آبشخور لیبرالیسم سیراب می گردد و چنان اثر گذارنده است که حتی نحوه احوال پرسی را هم شامل می شود و به عنوان یک بیماری در حال رشد، سر ستیز با سنت و آداب ملی و قومی و دینی دارد.
در روح این اندیشه که با تعارض شدید با مذهب آغاز گردیده است، میل به آزادی فرد و لیبرالیسم و در محتوای آن نفی خدامحوری و تکیه بر اصالت انسان به گونه ای مستقل وجود دارد. در این تفکر، انسان مطلق است و هرکه مطلق اندیش تر است، انسان تر است. در این اندیشه، انسان حیوانی اقتصادی می باشد و همین نگرش باعث ویرانی پایه های اخلاق گردیده است. بهره برداری عملی و توسعه ماشینی و دست یابی به حقایق پنهان طبیعت یگانه هدف در این اندیشه است و این مساله که مفهوم حیات چیست دیرزمانی است که اهمیت عملی خود را در میان غربیان از دست داده است.
مشخصه های غرب اندیشی
1. خودباختگی: بارزترین مشخصه غرب اندیشان است به گونه ای که مثلا آخوندزاده که خود را صاحب جریان خیالی پروتستانتیسم اسلامی می دانست، به آسیایی ها نصیحت می کند که چون از فهم حقوق بشریت عاجزند، رسوم بندگی و آداب انسانیت را از غرب بیاموزند.
2. راحت طلبی: غرب اندیش در فراغت کامل از هرگونه فکر و ابتکار است و چون هر قدمی را از روی حساب برمی دارد، شکاری به کار دیگران ندارد; چه رسد به اینکه در غمشان شریک باشد.
3. برتری جویی و استکبار: خود را برتر از سایرین می شمارد و به کلی از شرق و اندیشه های شرقی بریده است; لذا خصلت تواضع و فروتنی را از یاد برده است.
4. خودمحوری: از دیدگاه غرب اندیش متاثر از لیبرالیسم و اومانیسم، انسان عاقل کسی است که در اندیشه خود باشد و در این مبنا، جایی برای فرهنگ ایثار و شهادت و حس مسؤولیت نیست.
5 . اعتقاد به اصالت لذت;
6. دوری از تعبد و عبودیت: از آنجا که ذکر و دعا و مسجد را یادگار عهد باستان می داند، «تکلیف » برایش بندی گران و نشانه ای از دوران جهل بشر است. مذهب را هم از دریچه نگرش ضدمذهبهای مستشرق اروپایی ارزیابی می کند.
7. اعتقاد به آزادی مطلق: در نزد وی، آزادی فاقد خط قرمز است و آزادی از هر بندی، حتی ولایت الهی، نشانه پیشرفت جامعه است. تمامی آزادی مورد نظر دموکراسی، در حصار تن است، نه فکر و اندیشه.
8 . مطلق بودن رهیافتهای غربی: در اندیشه چنین شخصی، یافته های غربی جای وحی را گرفته است.
این نکته واضح است که تساهل اندیشی و نفی قدسیتها که بنیاد همه منکرات است، به عنوان زمینه عملی زشتیهای اجتماعی در غرب اندیش رسوخ کرده است. دل سپردن به خواسته های بی نهایت تن اولین ره آورد غرب اندیشی است. او برای ارضای خواستها، از مرزها و حدود خارج می شود و به مرحله شهوت طلبی است وارد می شود و با فرو رفتن در غرقاب خیال به مسلخ شیطان می رود. برای دادن پاسخ مساعد به تمنیات نفس، منکراتی چون غصب و دزدی و چپاول، احتکار و تجاوز به حریم شخصی دیگران و... را مباح می داند و حق دیگران برای او مفهومی ندارد. تمامی این خیالات با عقل جزئی گرا و کمیت گرای غربی پشتوانه های کاذب می یابد. ره آورد دیگر این اندیشه فقدان اخلاق اجتماعی است; زیرا اخلاق سلسله ای از بایدها و نبایدهای منطقی و عقلانی است که به نفع فرد و جامعه است; اما اخلاق در اندیشه غربی ملاک روشنی ندارد و آنچه در حیطه اخلاق محترم است، امری نسبی است. آزادی ای که کاپیتالیسم توده های اجتماعی را به آن دعوت می کند، عریان از همه محدودیتها و ارزشهای روحی است; زیرا در تعیین آن ارزشها هم آزادی هست. در چنین فضایی ارتباط مشروع زن و مرد هم به هرزگی و آلودگی می گراید; لذا می توان پدیده بدحجابی یا بی حجابی را معلول پذیرش اندیشه غربی دانست; زیرا اساسا کشور ما مرکز تقوا و عفاف بوده است و به همین جهت طرد نمادهای مذهبی به عنوان صورتهای خشنی از جاهلیت در دستور کار به لیبرالها دیکته شده است.