سیاست روز، ش 976، 7/7/83
آزادی از دیدگاه لیبرالیسم عبارت است از فقدان قید و بند در خواسته های انسان، چه در حوزه انتخاب و چه در حوزه عمل و سیاست. اما در اینکه انسان اجتماعی تا چه اندازه قادر به آزادی انتخاب، که مقدم بر آزادی عمل است، یا به عبارتی، انتخابی بر اساس خواسته خودش است دو نگرش وجود دارد: نگرش اول معتقد است انتخاب انسان ها، همیشه و الزاما، منطبق با خواسته های اولیه خودشان نیست و چه بسا از روی مصلحت، ترس و اقتدار است. نگرش دوم می گوید انسان فکر می کند که خودش آزادانه انتخاب کرده است؛ ولی در حقیقت اغوا شده و از قدرتی برتر پیروی می کند و از آن غافل است. یعنی انتخاب او یا تحت تأثیر فرآیند جامعه پذیری یا کنترل اطلاعات و یا رسانه و... است؛ به گونه ای که بدون وجود آنها، به گونه ای دیگر انتخاب می کند. حال با سنتی شدن موانع انتخاب واقعی، آیا نام این عمل، آزادی است، یا اینکه تنها نوعی «اجازه» است. به اعتقاد بعضی ها این انتخاب نوعی میل گرایی است و انتخاب بر اساس میل، فی نفسه، واجد ارزش نیست. اگر حوزه انتخاب به لحاظ نظری وسیع باشد، هیچ ضمانتی برای وسعت حیطه عمل وجود ندارد. انسانی که میل گرا باشد، به راحتی تن به روابط غیرانسانی خواهد داد؛ اما برعکس، دامنه اعمال انسانی که انتخابش بر اساس معیارهای دینی است، وسیع تر است. از سوی دیگر، کسی که انتخابش بر اساس میل باشد، مسلما نیاز به یک نظم سیاسی دارد؛ چون میل یک مقوله پیش بینی ناپذیر است. پس برای مهار رفتارهای میل پسندانه باید حتما نظم و قانون برقرار باشد. بنابراین، انسانی که از روی میل انتخاب می کند، هرچند در انتخاب، آزادی بیشتری دارد، اما، در عمل، آزادیش محدود است. در نتیجه نیاز به یک وفاق سیاسی خواهد بود، نه یک وفاق اجتماعی.
آزادی عمل سه مؤلفه اساسی «آزادی از چه؟»، «آزادی برای چه؟» و «آزادی برای که؟» دارد. «آزادی از چه؟» پیوند عمیقی با مفاهیم حقوق شهروندی، یعنی حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی دارد. در بحث «آزادی برای چه؟»، ارزش ها و ویژگی های افراد حاکم در سطح حکومت مطرح است. اما در «آزادی برای که؟» و آیا همگان بهره ای یکسان از آزادی دارند، موضوع عدالت به میان می آید. اگر ما عدالت را به معنای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بدانیم، آزادی را هم دربر می گیرد. ایشان در بخش دیگری از سخنان خویش به پیش فرض ها و مؤلفه های مکتب لیبرالیسم اشاره می کند: در واقع آزادی با بحث فردگرایی و همچنین سکولاریسم پیوند خورده است و این دو کاملاً با دین و فرهنگ و تاریخ ها ناسازگار است.
دین داری فردی، خواه و ناخواه به دنبال تجلی اجتماعی می گردد. اگر امروز تجلی اجتماعی در غرب وجود ندارد، باید در دین داری فردی شک کرد؛ چرا که بین ساحت اندیشه، ساحت شناخت و ساحت رفتار و هنجار، شکاف و فاصله نیست. دین داری عنصر مقوم هویت ایرانی است که دارای چنین ویژگی هایی است: یکتاپرستی، تلفیق دین و سیاست و نگرش توحیدی سلسله مراتبی، نه نگرش فردی، به گونه ای که به عرصه سیاست و رفتار سیاسی تسری می یابد.
حضرت امام قدس سره میل گرایی در آزادی و لیبرالیسم را قبول ندارند و حتی، در برخی مواقع، به صراحت با آزادی لیبرالی مخالفت کرده اند. ایشان مبنا را بر ایمان گرایی و نفی خودخواهی و نفس پرستی قرار می دهند و ازاین رو آزادی انتخاب، جلوه ای اخلاقی و مذهبی می یابد. از نظر امام هرچند آزادی جنبه ابزاری دارد و ارزش یابی آن منوط به جهت گیری آنست، ولی تعابیری مانند حق طبیعی، موهبت الاهی و... که برای آزادی کاربرد دارد این نکته را بیان می کند که با اکراه و اجبار نمی توان ارزش های متعالی را در جامعه گسترش داد. به طور کلی در اندیشه امام، آزادی، کل حقوق شهروندی اعم از آزادی عقیده، آزادی بیان و حق تعیین سرنوشت و حقوق سیاسی و اجتماعی را دربرمی گیرد.