در بخشهای پیشین به بیان اخلاق و صفات پیامبر اکرم(ص) پرداختیم و روش و منش ایشان را ذکر کردیم. اکنون به بیان سلوک و کردار پیامبر(ص) در خانه می پردازیم، تا با شیوه های سازگاری و
مدارای آن حضرت آشنا شویم.
رعایت عدالت
یکی از ویژگیهای پیامبر اکرم(ص) رعایت مساوات بین همسران بود که به مواردی از آن اشاره می شود:
الف ـ پیامبر اکرم(ص) مهریه هر یک از زنانش را چهارصد درهم قرار داد (مهر السنة) و فرقی بین عایشه، حفصه، ام سلمه، سوده، میمونه، زینب دختر جحش و زینب دختر خزیمة نگذاشت(1) و ملاحظاتی از قبیل قریشی و غیر قریشی، جوان و غیر جوان، بیوه و غیر بیوه و امثال آن را در مهریه دخالت نداد. این تساوی حتما اثر مثبت خود را در ذهن زنان می گذارد، تا خود را از نظر شخصیت و سایر امور همانند یکدیگر ببینند.
اگر یکی از آنها ویژگی خاص یا وضعیت ویژه ای داشت، در آن وضعیت، پیامبر(ص) به نحو دیگری جبران کار و فعالیت و ویژگی او را می کرد و با زبان یا عمل به گونه ای رفتار می کرد که تساوی و برابری، برتری شخصی را از بین نبرد، که به مواردی از آن در آینده اشاره خواهد شد.
علی رغم اینکه هفت تن از همسران دارای مهریه مساوی بودند، ولی برای صفیّه و جویریه چنین مهریه ای ذکر نشده است. شاید به این جهت که «صفیه» اسیری بود که به اسارت در آمد و پیامبر اکرم(ص) او را برای خود انتخاب (اصطفا) کرد و به این گونه افراد مهریه ای تعلق نمی گیرد و آزادی او مهریه اش شده است و «جویریه» اسیری بود که سهم «ثابت بن قیس» انصاری شد و سپس با او عقد کتابتی (یک نوع قرارداد آزادسازی بردگان) نوشت که در مقابل پرداخت پول به عنوان مال الکتابة آزاد شود. وی برای تهیه پول نزد پیامبر اکرم(ص) آمد و حضرت فرمود: آیا بهتر از آن را نمی خواهی؟ پرسید: بهتر کدام است؟ فرمود: پرداخت مال الکتابه و ازدواج با من. گفت: بله. و پیامبر اکرم(ص) مال الکتابه را پرداخت و با او ازدواج کرد.(2)
به گمان زیاد مال الکتابه بیش از چهارصد درهم بوده، ولی پیامبر اکرم(ص) آن را پرداخت کرده است، زیرا «جویریه» مالی نداشت، اما پیامبر اکرم(ص) آن را به عنوان مهریه قرار نداد تا او را بر دیگران برتری بخشیده باشد.
همسر دیگری که مهریه اش با دیگران تفاوت داشت، ام حبیبه دختر ابوسفیان بود. او همراه با شوهر خود به حبشه رفت و در آنجا شوهرش نصرانی شد. پیامبر اکرم(ص) نجاشی را وکیل کرد او را به ازدواج حضرت درآورد و مهریه او چهارصد دینار بود.(3)
از سیره ابن هشام و کامل بن اثیر معلوم نمی شود چه کسی این مهریه را مشخص کرده است، ولی «ابن عبدالبر» در استیعاب تصریح می کند: این مقدار مهریه را نجاشی مشخص کرده است.(4) بنابراین اشکالی از ناحیه برابری مهریه ها بر پیامبر اکرم(ص) وارد نیست. اگرچه حتی بر فرض اینکه پیامبر اکرم(ص) این مهریه را مشخص کرده باشد، اشکالی وارد نیست، زیرا ام حبیبه علاوه بر مهریه نیاز به نفقه داشت و مقدار اضافه را ممکن است به حساب نفقه و هزینه زندگیش گذاشت، زیرا هزینه زندگی به عهده شوهر است و پیامبر اکرم(ص) باید آن را پرداخت می کرد.
ب ـ علاوه بر مهریه از نظر نفقه و هزینه زندگی، پیامبر(ص) رعایت برابری و تساوی را می کرد؛ مثلاً پس از فتح خیبر به هر کدام طبق قول «واقدی» صد وَسْق (هشتاد وَسْق خرما و بیست وسق جو) پرداخت کرد.(5) ابن هشام در این باره می گوید: و قُسِّم لَهُنَّ مِئَةُ وَسْقٍ وَ ثَمانینَ وَسْقا،(6) که معلوم نیست آیا به برخی صد و به برخی هشتاد وَسق داده و یا به هر کدام مجموعا صد وسق داده که هشتادتای آن از یک جنس و بقیه از جنس دیگری بوده است، تا با عبارت «مغازی» تطبیق کند و یا به هر کدام صد و هشتاد وسق داده است. احتمال اخیر درست نیست، چون در این صورت کلمه «وسق» در عبارت زاید است. احتمال اول نیز درست نیست، زیرا در این صورت باید تفصیل می داد به کدام یک از زنان هشتاد و به کدام یک صد وسق داده است؛ همان طور که او و «واقدی» در باره سهم دیگران
تفصیل داده اند. بنابراین احتمال وسط صحیح تر است. به هر حال «واقدی» که داستان و حوادث جنگها را نوشته، بیان می کند پیامبر اکرم(ص) سهم آنان را به طور متساوی پرداخت کرد.
«وَسق» عبارت از شصت صاع است(7) و صاع تقریبا سه کیلوگرم است. در نتیجه سهم هر زن هیجده تُن می شود که رقم نسبتا بالایی است، ولی احتمال دارد صاع و وسق معانی دیگری داشته باشد.
ج ـ پیامبر اکرم(ص) در سایر امور نیز رعایت تساوی و برابری را می کرد؛ مثلاً صبحگاهان، پس از نماز به حجره یکایک همسرانش سر می زد و از آنان احوالپرسی می کرد.
د ـ او هر شب در اتاق یکی از آنان به سر می برد و تساوی را کاملاً رعایت می کرد؛ حتی در دوران مریضی ایشان که به وفاتش منجر شد، رعایت تساوی را می کرد، تا اینکه بیماری بر او سخت شد و طبق نقل از همسرانش اجازه خواست در اتاق عایشه بماند.(8)
شاید ماندن در خانه عایشه به این جهت بود که او جوانتر بود و بیشتر می توانست از عهده کارهای منزل و مداوای حضرت برآید، و شاید جهات دیگری داشته که بعدا مورد اشاره واقع خواهد شد.(9)
ه··· ـ پیامبر(ص) در سفرها و جنگها رعایت تساوی را می نمود و پیوسته قرعه می کشید و طبق آن یکی از زنان را همراه خود می برد.
شایان ذکر است چون زمان و مدت غزوه ها معلوم نبود، راهی بهتر از قرعه کشیدن برای رعایت عدالت و برابری وجود نداشت.
جالب است بدانیم این همه اصرار بر تساوی و برابری بین همسران و حتی اجازه خواستن از آنان در برخی موارد، از کسی سر می زند که خداوند به او اجازه داده است بین زنانش با برابری و تساوی برخورد نکند و زنان او نیز با همین شرط نزد او مانده اند.
قرآن می فرماید: «تُرجی مَنْ تَشاءُ منْهنَّ و تُؤوی الیک من تَشاءُ وَ مَنِ ابتغَیْتَ مَمَّن عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیکَ ذلِکَ اَدْنی اَنْ تَقَرَّ اَعْیُنُهُنَّ و لا یَحْزَنَّ وَ یَرضَیْنَ بَما اَتَیْتَهُنَّ کُلُهُنَّ؛(10) نوبت هر کدام از زنها را که می خواهی، به تأخیر انداز و هر کدام را که خواهی، پیش خود جای ده. بر تو باکی نیست که هر کدام را که ترک کرده ای، [دوباره [طلب کنی. این نزدیکتر است برای اینکه چشمانشان روشن گردد و دلتنگ نشوند و همگی به آنچه به آنان داده ای، خشنود شوند.»
شایان ذکر است این اختیارات را خود همسران پیامبر اکرم(ص) به او دادند. هنگامی که او آنان را ـ طبق دستور و ارشاد خداوند ـ بین ماندن نزد پیامبر(ص) و تحمل زندگی ساده آن حضرت و بین طلاق مخیّر ساخت، همگی ماندن نزد آن حضرت و با هر شرایطی که پیامبر اکرم(ص) صلاح بداند را قبول کردند، آیات 28 و 29 سوره احزاب از این واقعه بازگویی می کند؛ بنابراین رعایت نکردن تساوی، احجافی در حق زنان نبود، بلکه همگی آن را قبول کرده بودند و آیه قرآن نیز بر این مطلب تصریح دارد، ولی با این حال پیامبر اکرم(ص) تمام سعی خود را برای رعایت تساوی و عدالت، به کار می برد.(11) حتی پیامبر اکرم(ص) در حال احرام رعایت مساوات را می کرد و هر شب را کنار یکی از آنان به سر می برد. اگرچه بهره گیری جنسی در حال احرام حرام است، ولی منافاتی با رعایت تساوی بین آنان نداشت.
پیروان غیر پیرو
افرادی که ازدواجهای متعدد می کنند و خود را مسلمان و پیرو دین پیامبر(ص) می دانند، باید بررسی کنند برخوردها و کارهای آنان تا چه حدی با برنامه ها و اعمال و برخوردهای پیامبر اکرم(ص) سازگار است. اگر شخصی ببیند که جوان بودن یک زن یا خوش سخن و زیبابودن او، وی را از دیگر همسرانش غافل کرده و در امور زندگی رعایت مساوات را نمی کند، بداند او از راه و روش پیامبر(ص) بسیار فاصله دارد و طبق فرموده قرآن حق ازدواج متعدد را ندارد، زیرا قرآن می فرماید: «فَانْکِحوُا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی و ثَلاثَ و رُباعَ وَ اِنْ خَفْتُم اَلاّ تَعْدِلوُا فَواحِدَةً؛(12) با هرچه از زنان که مورد پسندتان واقع شود، ازدواج کنید؛ دوتا، سه تا، چهارتا، پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید، به یک زن اکتفا کنید.»
روشن است در آیه، ازدواج با بیش از یک زن مشروط به رعایت عدالت است و حتی در صورت ترس از اینکه نتواند عدالت را برقرار کند، باید به یک همسر اکتفا کند. از اینجا روشن می شود کسانی که ازدواجهای متعدد می کنند و تنها خود را در تعدد ازدواج پیرو سنت پیامبر(ص) می دانند اما در حقوق همسران به عدالت رفتار نمی کنند، چقدر از قرآن و از سنت او دور هستند و در واقع پیروان غیر پیرو هستند. ازدواجهای متعدد سزاوار شخصی است که خود را امتحان کرده باشد و بداند حوادث و حالات، او را تغییر نمی دهد و از عدالت باز نمی دارد.
محدوده رعایت عدالت
البته خداوند ضعف و سستی ما را می دانست که نمی توانیم بین زنان به عدالت رفتار کنیم؛ از این رو ما را از متمایل شدن به یک سو نهی کرده و فرموده است: «وَ لَنْ تَسْتطیعوُا اَنْ تَعْدِلوُا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُم، فَلاتَمیلوُا کُلَّ المَیْلِ فَتَذَروُها کَالْمُعَلَّقَةِ وَ اِنْ تُصْلِحوُا وَ تَتَّقُوا فَانَّ اللّه َ کانَ غَفُورا رحیما؛(13) و شما هرگز نمی توانید میان زنان به عدالت (رفتار) کنید، هر چند [بر عدالت] حریص باشید. پس به یک طرف یکسره تمایل نورزید، تا آن [زن دیگر [را سرگشته [و بلاتکلیف] رها کنید و اگر سازگاری نمایید و پرهیزکاری کنید، یقینا خدا آمرزنده مهربان است.»
از «و لو حرصتم» (هر چند تمایل شدید به رعایت عدالت داشته باشید) معلوم می شود مراد از عدالت در «و لن تستطیعوا ان تعدلوا» عدالتی است که از اختیار و توان آدمی خارج است؛ بنابراین می توان گفت مراد از آن، عدالت در مودت و محبت است که از امور قلبی است و اختیاری نیست.(14) بنابراین محدوده رعایت عدالت، کارها و اعمال و رفتارهای ظاهری است، ولی در مودت و دوستی ممکن است برخی محبوب تر از برخی دیگر باشند.
خلاصه گفتار: مردانی که قدرت برقراری عدالت ظاهری بین زنان را ندارند و مال و امکانات خود را در اختیار برخی از همسران می گذارند و بیشتر اوقات خود را با یکی از آنان سپری می کنند، حق ازدواج متعدد را ندارند و بی جهت از تعدد زوجات مطرح شده در قرآن یا در سنت نبوی سوء استفاده می کنند.
یکی دیگر از ویژگیهای پیامبر(ص) که محبت همسرانش را به همراه داشت، رعایت روحیات آنان و ابراز علاقه به تمامی آنان مناسب با شأن هر یک بود.
رعایت روحیه هر یک از همسران
یکی دیگر از ویژگیهای پیامبر(ص) که محبت همسرانش را به همراه داشت، رعایت روحیات آنان و ابراز علاقه به تمامی آنان مناسب با شأن هر یک بود؛ به طوری که هیچ کدام احساس نمی کرد دیگری محبوبتر از او نزد پیامبر(ص) است؛ مثلاً وقتی می دید عایشه زن جوانی است که دوست دارد محبوب شوهر خود باشد، با الفاظی نظیر «کلِّمینی یا حمیرا؛(15) ای حمیرا! با من سخن بگو» محبت او را به خود جلب می کرد. و وقتی با «ام سلمه» مواجه می شد که دارای فرزندانی بود و بچه هایش را نیز بسیار دوست می داشت، احوال آنان را می پرسید و بر آنان اسم جدیدی می گذاشت که نشانه اعتنا به آنان بود؛ مثلاً او دختر کوچکی داشت که نامش «زینب» بود و پیامبر اکرم(ص) او را «زُناب» صدا می زد و می پرسید: «زناب» کجاست، یا وقتی در حجة الوداع شتر صفیه از رفتن ایستاد و صفیه از شدت ناراحتی گریه کرد، پیامبر(ص) با دست خود اشکهای او را پاک کرد و او را دلداری داد و دستور داد قافله همان جا فرود آید، در حالی که تصمیم به فرود آمدن در آن مکان را نداشت.(16)
پیامبر اکرم(ص) به خاطر اهانتی که زینب بنت جحش به صفیه کرد، مدتی با زینب قطع رابطه کرد، ولی پس از اینکه زینب از کار خود پشیمان شد، پیامبر(ص) به غرفه او رفت و تختخوابش را مرتب کرد(17) و این گونه محبت خود را به او ابراز کرد.
وقتی به «برّة» دختر حارث از بنی المصطلق که در جنگ اسیر شده، پیشنهاد ازدواج داد و او با خوشحالی پذیرفت، پیامبر(ص) اسم او را «جویریه» نهاد(18). و با این کارها محبت او را کاملاً به خود جذب کرد.
روزی از روزها پیامبر(ص) بر جویریه گذر کرد و دید مشغول عبادت است. پس از حدود نصف روز بر او گذر کرد و باز دید مشغول عبادت است. فرمود: آیا می خواهی کلماتی به تو تعلیم کنم تا آنها را بگویی، و سپس به او یاد داد هر یک از این اذکار را سه مرتبه بگوید: سبحان اللّه عدد خلقه، سبحان اللّه یرضی نفسه، سبحان اللّه زِنَةَ عرشِه، سبحان اللّه مِداد کلماتِه(19).
به هر حال از مجموع کلمات و رفتاری که از پیامبر(ص) نقل شد و در لابلای کتابهای روایی و تفسیری نمونه های دیگر آن را می توان پیدا کرد، فهمیده می شود این برخوردها سبب جذب قلوب آنان می شد.
البته این برخوردها در آن زمان برای زنان بسیار مهم بود، زیرا آن زمان نزدیک به جاهلیت بود، که زنان را یا می کشتند و یا با آنان به گونه حیوان رفتار می کردند و آنان را در ایام عادت از خانه بیرون می کردند، و آنها را مانند سایر اموال میّت به ارث می بردند، و نیز با زنان مشورت نمی شد و کسی به سخن آنان گوش نمی داد و ... و از طرفی تحمل این برخوردها برای جامعه آن روز بسیار سخت بود، زیرا جامعه قبول نمی کرد مردی به همسرش شخصیت اجتماعی دهد؛ به سخنان او گوش دهد؛ به او محبت کند و حتی اجازه دهد زن با او قهر کند و به تندی با وی سخن بگوید!
برخی، منشأ همه گرفتاریهای پیامبر(ص) با همسرانش را برخوردهای خود حضرت می دانستند و معتقد بودند: اگر همان طور که آنان با زنانشان رفتار می کردند، پیامبر(ص) رفتار می کرد، زنان جسور نمی شدند و زنان آنان نیز جرأت نمی کردند روی حرف مردان حرف بزنند. در مقابل همه این حرفها، پیامبر(ص) تبسّم می کرد و شاید با این تبسم، بر ساده اندیشی برخی تأسف می خورد و هدفش و راهش را که در جاهای دیگر با صراحت بیان کرده، در درون خود زمزمه کرد که: من نیامده ام تا با قهر و غلبه و قدرت نظامی و زور بر دیگران برتری یابم و حکومت کنم. من نیامده ام تا دیگران از من بترسند و همسرم در خانه به خاطر ترس از کتک یا ترس از طلاق از من اطاعت کند، بلکه آمده ام خرد انسانها را پرورش دهم و به آنان بیاموزم خودشان آزادانه راه حق را بیابند و در آن گام نهند. بنابراین اگر صد بار دیگر حفصه، عایشه و ... ناسازگاری کنند، آنان را با زور تسلیم نخواهم کرد؛ همان طور که حضرت نوح و حضرت لوط همسرانشان را با زور به راه حق نکشاندند، زیرا «لا اکراه فی الدین» اصلی مسلم و غیر قابل تشکیک است. اگر خدا می خواست از راه زور و جبر همگان را هدایت کند، چنین می کرد، ولی او خواست مردم اختیار داشته باشند. خدا راه را از چاه برای آنها بیان کرد، تا هر کسی هر مسیری را خواست، انتخاب کند. «وَ لَوْ شاءَ اللّه ُ ما اَشْرَکوُا وَ ما جَعَلْناکَ عَلَیْهم حَفیظا وَ ما اَنتَ عَلَیْهم بِوَکیل(20)؛ و اگر خدا می خواست، آنان شرک نمی آوردند و ما تو را برایشان نگهبان نکرده ایم و تو وکیل [صاحب اختیار] آنان نیستی» و در جای دیگر فرمود: «فَذَکِّر اِنَّما اَنتَ مُذکِّرٌ لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ(21)؛ پس تذکر ده، که تو تنها تذکردهنده ای و بر آنان تسلطی نداری.» و در باره مردم فرمود: «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُم فمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُر(22)؛ به آنان بگو: حق از جانب پروردگار است. پس هر که بخواهد، ایمان بیاورد و هر کس بخواهد، کافر شود.» و فرمود: «اِنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ اِمّا شاکِرا و اِمّا کفُورا(23)؛ ما راه را به او نمودیم؛ یا سپاسگزار خواهد بود و یا ناسپاس.» بنابراین با سخن و عمل و با گفتار و کردار باید مردم را به راه راست هدایت کرد و روش و منش پیامبر(ص) چنین بود. او می خواست همه مردم و از جمله همسرانش را به این طریق به راه راست هدایت کند و با خود سازگار سازد و به آنها اخلاق اسلامی بیاموزد. قهر و غلبه و زور در این گونه موارد تأثیری ندارد.
نکته ای که در پایان این قسمت بیانش خالی از لطف نیست، این است که: حوادث را باید در محدوده خود بررسی کرد؛ یعنی وضع محیطی، اجتماعی و ... را در نظر گرفت؛ مثلاً ازدواج با حفصه، پاک کردن اشک چشم وی، سوار کردن او بر مرکب خویش و دلجویی از وی و آماده کردن تختخواب زینب ممکن است امروزه اموری عادی جلوه کند، ولی در زمانی که به زن به عنوان موجودی پست نگاه می شد و مردان به طور کلی از چنین کارهایی سر باز می زدند، ارزش این کارها بیشتر روشن می شود.
با سخن و عمل و با گفتار و کردار باید مردم را به راه راست هدایت کرد و روش و منش پیامبر(ص) چنین بود. او می خواست همه مردم و از جمله همسرانش را به این طریق به راه راست هدایت کند و با خود سازگار سازد و به آنها اخلاق اسلامی بیاموزد.
مدارا کردن
ویژگی دیگر پیامبر اکرم(ص) با همسران، مدارا کردن او در برابر اشتباهات آنان و عفو و گذشت بود. گاهی اشتباه و خطاهای همسران، تجاوز به حقوق پیامبر(ص) بود. در این صورت حضرت حتی بدون یادآوری به آنان، از کنار این قضیه می گذشت و آنان متوجه اشتباه خود می شدند و سرافکنده می گشتند؛ ولی گاه خطاها و اشتباهات آنان در امور مربوط به دیگران بود، که پیامبر(ص) با گفتار و کرداری مناسب، آنان را متوجه می کرد و اگر اشتباه آنان ناشی از جهالت بود، با بیانی خوش این نقیصه را برطرف می کرد، زیرا تبلیغ احکام و هدایت انسانها یکی از وظایف انبیاست.
رجوع به اکثر نمونه های مطرح شده می تواند دلیل خوبی برای این ویژگی باشد؛ مثلاً وقتی عایشه به ایشان گفت: دهانت بوی مغافیر می دهد، آیا مغافیر خورده ای؟ حضرت فرمود: خیر. نزد زینب شربت عسل خورده ام. پیامبر(ص) هیچ تحقیقی نکرد آیا وی راست می گوید یا نقشه ای کشیده است، بلکه با سخت گیری بر خود و محروم ساختن خود از خوردن عسل، مشکل را حل کرد و سوگند یاد کرد دیگر از آن عسل ننوشد. و یا مثلاً به همسرانش نگفت: تو چنین حقی نداری، زیرا خودت در آن روزی که من طبق فرمان خداوند تو و سایر همسرانم را بین ماندن و با زندگی ساده ساختن و یا طلاق گرفتن مخیّر ساختم(24)؛ اولی را اختیار کردی! و باز نفرمود: آیه قرآن به من اختیار داده که نوبت هر کدام از زنان را خواستم، به تأخیر بیندازم و هر کدام را خواستم، مقدّم بدارم(25). پیامبر(ص) بدون هیچ گونه استفاده از حق قانونی خود و یا اشاره به ناسازگاریهای برخی همسران و امثال آن، از تمامی این امور با کمال بزرگواری صرف نظر می کرد.
نکته ای که در بحث ما حایز اهمیت است، این است که: پیامبر اکرم(ص) پرده از روی تمامی برنامه ها و نقشه های زنان برنداشت. گفته اند: ما اِسْتَقصی کریمٌ قَطُّ؛ هیچ گاه انسان کریم استقصا نمی کند و لغزشها را پیگیری نمی کند، و یا گفته اند: ما زالَ التَّغافُلُ مِن فِعلِ الکِرامِ؛ از افعال انسانهای باکرامت، تغافل و چشم پوشی است. وقتی انسانی به این مرحله از کرامت و بزرگواری برسد که حتی نسبت به توطئه قتل خویش تغافل کند و هیچ سخنی از آن به میان نیاورد، خصوصا وقتی که انسان متوجه شود توطئه از سوی کسانی است که او بیشترین لطف و عنایت را به آنان داشته است، بیشتر بزرگواری و کرامت او جلوه گر می شود.
به هر حال این عمل پیامبر اکرم(ص) چونان سایر اعمال او الگویی برای همگان است. مردی که در خانه می خواهد نسبت به خانواده خویش مدیریت داشته باشد و معلمی که می خواهد کلاسی را اداره کند و حاکمی که خواهان اداره جامعه است، باید بیش از هر چیز به اصل تغافل و چشم پوشی فکر کند. مگر نه این است که پیامبر(ص) با توطئه قتل خود، با گذشت و چشم پوشی برخورد کرد و همه را شرمنده خویش ساخت؟! لااقل مرد خانه باید از پیامبر(ص) بیاموزد که در موارد بی اعتناییها و سخنان نسنجیده و نظایر آن با تغافل برخورد کند.
در مورد برخوردهایی که همسران با یکدیگر داشتند و نزاع و درگیریهایی که بین آنان به وجود می آمد، نیز رفتار و گفتار پیامبر اکرم(ص) بسیار راهگشاست.
موارد زیادی از مدارای پیامبر(ص) با عایشه در بحثهای گذشته مطرح شد. جاهایی که عایشه نسبت به حضرت خدیجه بی احترامی می کرد؛ مزاحم ملاقاتهای خصوصی پیامبر(ص) با حضرت علی(ع) می گشت؛ در هنگام نماز شب خواندن پیامبر(ص) به توهم اینکه حضرت نزد سایر زنانش رفته، به تفحّص می پرداخت و حتی یک مرتبه پیامبر(ص) را که در حال مناجات بود، لگد کرد و ... موارد