ماهان شبکه ایرانیان

جهانی سازی; مولد و مبدا تروریسم

گفت وگو با ژان بودریار/بهرام خوشخو

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

گفت وگو با ژان بودریار/بهرام خوشخو

جام جم، 28/6/81

چکیده: ژان بودریار فیلسوف و جامعه شناس بزرگ فرانسوی است که به دلیل دیدگاه هایش درباره فرهنگ و ارتباطات بسیار مشهور شده است . دیدگاه های او درباره فرهنگ جدید او را به یکی از سرشناس ترین اندیشمندان پست مدرن تبدیل کرده است . مقاله او تحت عنوان «روح تروریسم » که اندکی پس از حوادث 11 سپتامبر منتشر شد، جنجال فراوانی برانگیخت . او از مخالفان سرسخت جهانی سازی است . در این گفت وگو که توسط هفته نامه اشپیگل صورت گرفته است، او می کوشد نسبت میان جهانی سازی و تروریسم را روشن سازد .

آقای بودریار، شما حملات 11 سپتامبر 2001 را تنها یک حادثه صرف نامیدید و ایالات متحده را متهم کردید که با سوء استفاده از این حادثه میل برتری جویی اش را ارضا می کند . اکنون که طالبان درهم شکسته شده و بن لادن نیز فراری است، آیا باز هم بر همان باورید؟ آیا وقت آن نرسیده است که آنچه گفته اید را تکذیب کنید؟

من از چیزی ستایش نکردم; از چیزی هم انتقاد نکردم و چیزی را هم توجیه نکردم که به دلیل آنها مجبور به عذرخواهی باشم . من در سخنانم فرآیند جهانی شدن را تحلیل کردم; فرآیندی که به سبب گسترش بی حد و مرزش زمینه نابودی خود را فراهم می سازد .

آیا بدین وسیله نمی کوشید افکار عمومی را از این واقعیت منحرف سازید که گروه های تروریستی مسئول این حملات بوده اند؟

طبیعی است که عاملانی وجود داشته اند; ولی روح تروریسم و ایجاد ترس، از کاری که آنها کرده اند، فراتر است . آمریکایی ها می کوشند جنگ را با تمرکز بر این موضوع توجیه کنند، اما حادثه 11 سپتامبر را با تمام ویژگی های نمادینش نمی توان بدین شکل تلافی کرد . بمب هایی که بر روی افغانستان ریخته شد، از این حیث اقدام بی نتیجه ای بود .

به هر حال آمریکا به حکومت طالبان پایان داد واکنون افغان ها فرصت یافته اند که آزادی را از نو شروع کنند . این چیزی است که برنار هانری لوی، همکار فیلسوف شما، بدان معتقد است .

من با او هم عقیده نیستم . او بمب افکن های ب 52 آمریکایی را می ستاید .

پس به عقیده شما این جنگ، عادلانه نبوده است؟

خیر، به هیچ وجه . بیشتر جنگ ها با شعار عدالت جویی آغاز می شوند; اما در واقعیت چنین نیستند . حتی اگر جنگی با نیت خیر صورت گرفته باشد، درعمل به گونه ای دیگر پایان می پذیرد .

آیا آمریکایی ها تنها در صورتی به پیروزی می رسیدند که بن لادن یا جسدش را در تلویزیون به نمایش می گذاشتند؟

در این صورت هم آمریکا پیروز میدان نبود; او نقش یک شهید را پیدا می کرد . باید عمیق تر به مسئله نگریست . مسئله مهم تر از به زیرسلطه درآوردن یک قلمرو یا حتی تعقیب یک سازمان خرابکار در یک سرزمین است; مسئله ابعاد متافیزیکی یافته است .

به نظر می رسد شما نمی خواهید بپذیرید که انهدام مرکز تجارت جهانی نوعی عمل خشونت آمیز بوده است؟

به مطلب خوبی اشاره کردید . اگر این حادثه حتی یک فاجعه محض هم باشد، باز هم اهمیت نمادین آن را نباید فراموش کرد . تنها با در نظر گرفتن آن جنبه است که می توان افسون آن را توجیه کرد . در اینجا حادثه ای به وقوع پیوسته است که تاثیرش از خواست پدیدآورندگانش بیشتر است . یک حساسیت، یا یک نفرت عالم گیر نسبت به نظمی نهایی وجود دارد که نمادش - به کامل ترین وجه - همین برج های دوقولوی مرکز تجارت جهانی است .

بنابراین شما این عملیات تروریستی را واکنشی اجتناب ناپذیر به نظم و نظامی می دانید که به جنون قدرت گرفتار شده است؟

این نظم یا نظامی که شما می گویید، با مطالبات روزافزون خود، زمینه تحقق این حوادث فاجعه آمیز را فراهم ساخته است . جنون مزمن جهانی سازی موجب پیدایش دیوانگانی در مقابل خود خواهد شد; همان گونه که یک جامعه نامتعادل، بیماران روانی مخصوص به خود را پدید می آورد . اینها همه نشانه های بیماری هستند; تروریسم همه جا هست . تروریسم به جایی مانند افغانستان به عنوان موطن نیاز ندارد .

شما به جهانی سازی و به روند مقاومت در برابر آن به عنوان بیماری نگاه می کنید . آیا در نظریه جنجالی شما جنبه های اخلاقی حوادث کنار گذاشته نشده اند؟

دیدگاه من کاملا اخلاق گرایانه است; جنبه اخلاقی دیدگاه من صداقت آن است . به نظر من چشم بستن بر روی حقایق کاری غیراخلاقی است . من می کوشم وقایع را آن گونه که هست، تجزیه و تحلیل کنم . هرکس غیر از این انجام دهد، تاریخ را تحریف کرده است . من هیچ گاه اعمال تروریستی را توجیه نکرده ام . از نظر من تروریسم، شکل جدید انقلاب علیه سرمایه داری و استبداد نیست . هیچ ایدئولوژی، هیچ مکتب مبارزی و هیچ بنیادگرایی، تروریسم را توجیه نمی کند .

شما می گویید جهانی سازی موجب نابودی کشورهای بانی آن می شود . چرا باید جهانی سازی به کشتار منجر شود . در حالی که جهانی سازی به همگان وعده آزادی و رفاه و سعادت می دهد؟

این تصوری از یک آرمان شهر است; اما در حقیقت یک وعده تبلیغاتی بیش نیست . چنین آرمان شهرهای پوزیتیویستی، چیزی جز یک نظام سرکوب و خشونت به بار نخواهند آورد . فاشیسم و کمونیسم هم نوعی جهانی سازی بودند . جهانی شدن درست مانند استعمار، مبتنی بر زور به پیش می رود و تعداد قربانیان آن به مراتب بیش از کسانی است که از آن بهره مند می گردند . البته آمریکا می تواند هر کشوری مثل افغانستان را بدین شکل از جهانی سازی آزاد کند; اما این آزادی چیز غریبی خواهد بود! آنهایی که این سعادت نصیبشان شده است، آن را دفع خواهند کرد; حتی اگر مجبور باشند به ترور دست خواهند زد .

جهانی سازی به عنوان مرحله پایانی عصر روشنگری تبلیغ می شود; چیزی که تمام تضادها را به فرجام می رساند . اما جهانی سازی، همه ارزش ها را به کالاهای قابل داد و ستد تبدیل می کند . این فرایند، پرخاشگری وحشتناکی را دامن خواهد زد; چرا که غایتش تک ساحتی کردن همه آرمان ها و ارزش هاست . در چنین فرهنگی هر چیز که فاقد ارزش مادی باشد، حذف خواهد شد . می بینید که من در تحلیل هایم کاملا اخلاقگرا هستم .

آیا جهانی سازی ارزش هایی چون آزادی، دموکراسی و حقوق بشر را در پی نخواهد داشت؟

باید میان جهانی بودن، جهانی سازی و جهان شمول بودن تفاوت قائل شد . ارزش های روشنگری، ارزش های جهان شمولی بودند که جنبه آرمانی داشتند . وقتی از آزادی صحبت می کنید، باید بدانید که آزادی تنها یک حق نیست، بلکه یک تکلیف و مسئولیت دائمی است . در جهانی سازی این نوع مسئولیت از میان خواهد رفت و تنها دادوستد باقی خواهد ماند . جهانی سازی تنها به آزادی تظاهر می کند، اما در حقیقت درصدد خارج کردن آن از نظام جهانی است . منحصر کردن تمام اصول با قانون بازار، با اصل آزادی مغایر است و تنها توهم آن را موجب می شود .

آیا شناخت ابعاد مختلف و نامحدود آزادی بشر نمی تواند تضمینی برای حفظ آن باشد؟

ببینید، آنچه اکنون به عنوان حقوق بشر مطرح می شود، تنها پوششی برای پوشاندن حقیقت است . در روند جهانی سازی، حقوق بشر تنها به یک بهانه تبدیل شده است . به طور خلاصه باید گفت حقوق بشر تنها تبلیغات است . آیا این یک تناقض نیست که غرب در حال حاضر از حقوق بشر به عنوان سلاحی علیه دیگران استفاده می کند . با این شعار که «یا باید ارزش های ما را بپذیرید یا اینکه ...» همه را به سکوت وادار می کند . به عبارت دیگر دموکراسی را با تهدید و جبر به همه حقنه می کنند . این نوع از دموکراسی در حقیقت چیزی جز دیکتاتوری نیست .

منظورتان این است که ما اکنون به پایان تاریخ، یعنی به حاکمیت مطلق دموکراسی رسیده ایم؟ آیا این دیکتاتوری جهانی است؟

مسلم است . تردیدی نیست که در مقابل چنین چیزی عکس العمل خشونت آمیز بروز خواهد نمود . تروریسم زمانی پدید می آید که وسیله دیگری برای دفاع وجود نداشته باشد . ولی نظام جهانی هر چیزی را که در مقابل خود می بیند، به عنوان تروریسم قلمداد می کند . متاسفانه ارزش های غرب دوگانه شده است: از سویی، در یک لحظه معین تاریخی تاثیری مثبت بر جای می گذارند و موجب پیشرفت می شوند و در لحظه دیگر چنان موجب غرور و تبختر می گردند که در عمل بنیادهای خود را در هم می شکنند .

اگر این گونه که می گویید تضاد میان جهانی سازی و تروریسم لاینحل است، پس جنگ علیه تروریسم چه فایده ای دارد؟

بوش می خواهد میان دوستان و دشمنان آمریکا خطی بکشد و دوستانش را به سمت خود بکشاند . تعبیر او از این جنگ، جنگ با گرگ هاست; ولی جنگ او علیه ویروس است، و جنگ علیه ویروس کارآیی ندارد; چرا که ویروس بیرون از ما نیست، بلکه درون ماست . دیگر نمی توان میان دوستان و دشمنان خط مرزی کشید; دشمن درون فرهنگی است که خود به جنگ با خود پرداخته است . اگر بتوان گفت این جنگ چهارم جهانی است; جنگی که علیه ملت ها یا ایدئولوژی ها یا نظام ها نیست، بلکه جنگی است میان انسان با خودش .

بنابراین در این جنگ پیروزی وجود نخواهد داشت .

هیچ کس نمی تواند عاقبت را پیش بینی کند . آنچه به بازی گرفته شده است، خود بشر می باشد .

آیا گسترش جهانی تمدن غرب، خود نشانه اهمیت و جذابیت [یا حقانیت] آن نیست؟

چرا یکباره نمی گویید «برتری اش » . فرهنگ ها مثل زبان ها هستند; هر کدام برای خود جذابیت و اهمیتی دارند . حتی به نوبه خود هرکدام اثری هنری به شمار می آیند . زبان ها سلسله مراتب ندارند . شاید کسانی بکوشند یک زبان را به زبان جهانی تبدیل کنند، اما این کار خطری مهیب درپی خواهد داشت .

اشاره

این گفت وگو به رغم کوتاهی اش نکات دقیق و ارزنده ای پیرامون فرهنگ مدرن، حقوق بشر، جهانی سازی و تروریسم دارد و برخلاف موج تبلیغاتی - سیاسی رسانه های آمریکایی که در تشویش افکار عمومی جهان نسبت به اغراض پشت پرده خود می کوشند، او همچون برخی دیگر از متفکران اروپایی و آمریکایی با تفکیک قائل شدن میان مباحث، می کوشد ریشه واقعی تروریسم را در متن و بطن فرهنگ مدرنیته جست وجو کند .

1 . نگرش بودریار به «جنبه های نمادین » حادثه سپتامبر و تاکید او بر «ابعاد متافیزیکی » این حادثه، نکته ای است که اغلب سیاست مداران و روشن فکران غربی از آن غفلت یا تغافل می کنند . اگرچه او به دلیل ناآشنایی با فرهنگ اسلامی و موج اسلام خواهی در جهان اسلام نتوانسته است به درستی از این حقایق متافیزیکی و بنیادین پرده بردارد، ولی آنچه او در مورد تضادها یا بحران های درونی فرهنگ جدید غرب و تاثیرگذاری آن بر رشد به اصطلاح تروریسم بیان داشته است، مغتنم و قابل استفاده است .

2 . این اندیشمند معاصر به خوبی آگاه است که آزادی یک مسئله ارزشی و فرهنگی است و تعریف غرب از آزادی لزوما مورد پذیرش دیگران نخواهد بود . آنچه او به درستی تاکید می کند «کالاسازی » همه ارزش ها و آرمان هاست . او می نویسد: «جهانی سازی، همه ارزش ها را به کالاهای قابل داد و ستد تبدیل می کند . این فرایند، پرخاشگری وحشتناکی را دامن خواهد زد; چرا که غایتش تک ساحتی کردن همه آرمان ها و ارزش هاست . در چنین فرهنگی هر چیز که فاقد ارزش مادی باشد، حذف خواهد شد» . این ژرف اندیشی البته می تواند آغاز یک بازاندیشی در ارزش های مدرن باشد، ولی بودریار همانند بسیاری دیگر از متفکران پست مدرن، آرمان و ارزش های «چندساحتی » را تعریف نمی کند و نشان نمی دهد که «ارزش های فرامادی » را چگونه و بر چه مبنایی می توان ارائه کرد . به نظر می رسد که از میان پست مدرن ها، کسانی چون بودریار برای حضور در یک گفتمان اخلاقی و دینی آمادگی بیشتری دارند .

3 . وی در این گفت وگو و در آثار دیگرش به «جنبه های ابزاری » ارزش های مدرن پرداخته است و نشان داده است که چگونه غرب از آزادی، دموکراسی، جهانی شدن و ... تعریف هایی دوگانه و چندگانه ارائه می کند و در هر فرصت از آنها به گونه ای دلخواه و خودخواهانه بهره می جوید . او حتی معتقد است که این ارزش ها در ذات خود دوچهره و دوگانه اند: «از سویی، در یک لحظه معین تاریخی تاثیری مثبت بر جای می گذارند و موجب پیشرفت می شوند و در لحظه دیگر چنان موجب غرور و تبختر می گردند که در عمل بنیادهای خود را در هم می شکنند» . اگر این دوگانگی ارزش های غربی را جدی بگیریم، جا دارد که درباره علل این دوگانگی و تاثیرهای چندگونه آن تحقیق و پژوهش صورت گیرد . شاید این نکته دریچه ای دیگر فراروی غرب شناسان قرار دهد .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان