ترجمه رساله قشیریه، ابوالقاسم قشیری، به کوشش بدیع الزمان فروزانفر، انتشارات علمی و فرهنگی، چ چهارم، 1374، یک جلد، 835 صفحه.
اهمیت کتاب
رساله قشیریه، بی گمان یکی از مآخذ و اسناد مهم و معتبر تصوف و عرفانِ اسلامی است و کسانی که بخواهند از اصول طریقت یا تاریخ تصوف اطلاع درست و مُستند داشته باشند، از مطالعه و مراجعه بدین کتاب هرگز بی نیاز نخواهندبود.
از همان آغازِ تألیف، این کتاب در بین عرفا و خانقاه نشینان، به سرعت جایگاه والایی به دست آورد و به عنوان مَتنی آهنگین و جذّاب و معنوی خوانده می شد و مریدان و درویشان را در وَجدی وصف ناپذیر فرو می برد.
خواندن رساله قشیریه در میان صوفیه رواجِ بسیاری داشت و عارفانِ بزرگی هم چون مولوی و عطار، در آثار خود از این کتاب، بسیار یاد کرده اند و عارفانی نیز شرح های دقیق و مهمی بر این کتاب نوشته اند.
امروزه نیز در محافلِ عرفانی و معنوی، این میراثِ گران سنگِ ابوالقاسم قُشیری، از جایگاه رفیعی برخوردار است و کام مشتاقان وادیِ معرفت را از زلالِ معنویت سیراب می سازد.
از رساله قشیریه دو ترجمه موجود است. ترجمه اول در سال 601 ه . ق. در بغداد کتابت شده که نسخه آن بسیار مغشوش و مشوّش است. ترجمه دوم که اصلاح ترجمه نخستین است، تاریخ کتابت ندارد لیکن از روی قرائن خطّ و املا می توان گفت که در نیمه دوم قرن ششم یا اول قرن هفتم کتابت شده است.
ابوعلی بن احمد عثمانی که از جمله شاگردان و مریدان ابوالقاسم قشیری بود و به انوع فضل آراسته، متنِ عربیِ رساله قشیریه را به فارسی ترجمه کرد و سال ها بعد مترجمی گمنام، این ترجمه را اصلاح کرده و مجددا آن را نشر می دهد.
زندگی مؤلف
ابوالقاسم عبدالکریم هَوازِن بن عبدالملک بن طلحه بن محمد قُشیری از عارفانِ بنامِ قرن پنجم هجری است که در سال 386 ه . ق. در خراسان به دنیا آمد. او مقدمات ادب و عربیّت را در زادگاهش فرا گرفت و سپس به نیشابور رفت.
نیشابور در آن دوره، از لحاظ فرهنگی و نشر علوم و معارف اسلامی، بسیار پیشرفته بود و فقها و محدثین و مفسّرین و شُعرا و علما و عُرفای بسیاری در این شهر، به نشر علوم و ادب و تربیت اخلاقی و تهذیبِ نفوس مشغول بودند و مجالس درس و بحث و نظر و وعظ، همه روزه دایر بود و مردم گروه گروه در این مجالس حضور می یافتند ودانش می آموختند و معرفت می آموختند.
گویند که قشیری به نیّت آموختنِ علم حساب به نیشابور آمد ولی به حسبِ اتفاق در مجلس عارف بزرگ، ابوعلی دقّاق حاضر گشت و سخنش در دلِ وی کارگر افتاد واز خواندن حساب، مُنصرف شد و قدم در طریقِ ارادت نهاد. ابوعلی دقّاق به فراست پی به استعداد و شایستگیِ وی برد و او را به مریدی پذیرفت و او نیز مدارج کمال را پشتِ سر نهاد و خود مانند شمعِ فروزانی شد و مریدان و دلسوختگانِ بسیاری را گردِ خود جمع کرد.
آثار و تألیفات قشیری
1 ـ نحوالقلوب. کتابی است مختصر در ذکر قواعد نحو عربی و تطبیقِ آنها بر نکاتِ عرفانی به عبارتی ملیح و شیوا و مختصر.
2 ـ لطائف الاشارات. آن تفسیر قرآن کریم است به مذاقِ صوفیه با عباراتی سخت دل انگیز و شیوا که غالبا در ذیل تفسیر آیات، اشعار لطیف و سوزناک نیز آورده شده است.
3 ـ ترتیب السلوک. رساله ای است مختصر در شرایط نخستین سلوک و ورود در طریقت از تجرّد از دنیا و املاک و علم به فرائض از اصول و فروع و...
4 ـ رساله قشیریه. این کتاب، نامه یا پیامی است که قشیری آن را به صوفیانِ شهرهای اسلام فرستاده و علت نوشتنِ آن، ظهور فساد در طریقت و انحرافِ صوفی نمایان از آداب و سنن مشایخِ پیشین و ظهور مدعیانِ دور از حقیقت و دروغین بوده و قشیری در مقدمه، آن مطلب را از رویِ سوز و گداز شرح داده است.
ابواب و فصل های کتاب
این کتاب، مشتمل بر دو فصل و پنجاه و چهار باب است.
فصل اول در بیانِ عقاید عارفان است در مسایل اصول که از بینِ آن ها به مسأله توحید و صفات خداوند، توجه بیشتری شده است.
فصل دوم در بیانِ شرح احوال و نقل اقوال هشتاد و سه تن از عُرفاست. باب دوم از این فصل، شرح اصطلاحات و تعبیرات عارفان است.
او در این باب، تعدادی از اصطلاحات صوفیه را شرح و تفسیر می کند و سخنان و حکایات پیران را در آن مورد برای تکمیل تعریف و توضیحِ آن می آورد.
بعضی از این اصطلاحات عبارت اند از:وقت، مقام، حال، قبض، بسط، هیبت، اُنس، تواجد، وجد، وجود، جمع، تفرقه و...
ابوالقاسم قشیری در ابواب دیگر این کتاب، مقامات و آداب اخلاق و سُنن صوفیه را با نثری شیرین شرح کرده است. بدونِ استثنا هر بابی با ذکر یک یا دوآیه قرآن و چند حدیث نبوی آغاز می شود و سپس اقوال و حکایات از صحابه و پیرانِ قوم می آید. و گاه نیز اشعار دل انگیزی به عنوان شاهد مثال می آید. برخی از این مقامات عبارت است از: توبه، مجاهدت، خلوت، نقوی، ورع، زهد، خاموشی، خوف، رجا، حُزن، گرسنگی، خشوع، حسد، غیبت، قناعت، توکل، شکر، یقین، صبر و....
نمونه ای از نثر کتاب
در حُزن
قال الله تعالی: الحمدالله الذی اَذهبَ عَنّا الحَزنَ.
ابوسعید خُدری گوید که از پیغامبر صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که: هیچ چیز نبود که به بنده مؤمن رسد از دردی یا اندوهی یا مصیبتی یا رنجی الا که بدان، ایشان را کفّارتی باشد از گناه و اندوه، دل را پاک کند از پراکندگی و غفلت و حزن از اوصاف اهلِ سلوک باشد.
از استاد ابوعلی دقّاق شنیدم که اندوهگن در ماهی راه خدای چندان ببرد که بی اندوهی به سال های بسیار نبرد.
و در خبر می آید که خدای تعالی، دلِ اندوهگنان دوست دارد.
و اندر تورات است که چون خدای تعالی بنده ای را دوست دارد، نوحه گری اندر دلش به پای کند و چون بنده را دشمن دارد، مُطربی اندر دلش به پای کند.
و روایت کنند که پیغامبر صلی الله علیه و آله وسلم پیوسته اندوهگن بودی و دایم به فکرت بودی.
|