ماهان شبکه ایرانیان

در ره منزل جانان سیر و سلوک در دیوان حافظ

بـعد از این وادی عشق آید پـدید غــرق آتــش شــد کسی کانجا رسید

عاشق وشی

بـعد از این وادی عشق آید پـدید غــرق آتــش شــد کسی کانجا رسید

عاشق آن باشد که چون آتش بود گـرم رو، سـوزنـده و ســرکـش بــود([1])

از ویژگی­های سالک، دلباختگی است که از آن به عنوان عاشق وشی یاد می­کنند.

عشق برگرفته از واژه­ی عربی "عَشَقَ" است، و عَشَق، گیاهی است که در زبان فارسی با عنوان پیچک از آن یاد می­شود.

"پیچک" گیاهی است که اگر به بدنه­ی درختی بچسبد، دیگر آن را رها نمی­کند، تا آن درخت کم کم زرد شود و برگ­هایش بریزد.([2])

سالک؛ محبّ محبوب لایزال است. جز به او نمی­اندیشد و جز رضایت او هیچ نمی­خواهد حُبّ الله، إذا أضاء علی سرّ عبد، أخلاه عن کلّ شاغلٍ و کلّ ذکرٍ سوی الله([3]) آنگاه که پرتو عشق بر جانی بتابد، فضای اندیشه­اش را از هر ذهنیّت و یادی، تهی می­کند؛ جز یاد دوست.

چنان پر شد فضای سینه از دوست که فکر خویش گم شد از ضمیرم([4])

در ادبیّات فارسی از عشق به عنوان "اکسیر اعظم" یاد می­شود.

اکسیر، جوهری است گدازنده و آمیزنده و کامل کننده. زمینه­ی طلا شدن مس همین اکسیر است و هر سه خصوصیّت در عشق وجود دارد؛ گدازندگی، آمیزندگی و تکامل بخشی.([5])

سالک عاشق، با نیرویی مضاعف در جادّه­ی پر فراز و نشیب سلوک مسیر را طی می­کند.

عشق، الهام بخش و بیدارگر و رهاننده است و به قول شهید آیة الله مطهری1:

عشق ... روح را از مزیج­ها و خلط­ها پاک می­کند، و به عبارت دیگر، عشق تصفیه­گر است. صفات رذیله­ی ناشی از خودخواهی و یا سردی و بی­حرارتی از قبیل بخل، امساک، جبن، تنبلی، تکبّر و عجب را از میان می­برد.([6])

عشق چون سیلابی مهاجم، رذایل اخلاقی و رفتاری را می­شوید و با خود می­برد.

خورشیدسان، گرمابخش و نیرو دهنده است، و چون آتش شعله می­کشد و ریشه­ی زشتی­ها و تباهی­ها را می­سوزاند.

سالک دلباخته، پیشانی بر سجده­ی عبودیّت می­ساید و "قامت" به "قد قامت" عشق می­افرازد و دستان قنوت به سمت آسمان دل می­گشاید، تا آوای آسمانی اجابت هدیه­­ی دستانش شود.

اجابت دعا، عبادتی است که عشق حکمت آن است و برترین مردم دلباختگان عبادتند.

أفضل النّاس من عشق العبادة، ضانقها و احبّها بقلبه و باشرمها بجسده و تفرغ لها، فهو لایبالی علی ما أصبح من الدنیا علی عسر، أم علی یسر؛ بهترین مردم کسی است که عبادت را معشوق خود بداند، با عبادت معانقه کند و آن را با تمام وجود لمس نماید و خود را برای آن فارغ سازد، آن­گاه نگران نخواهد بود که دنیا برای او به سختی بگذرد، یا به آسانی؛ پس برترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد.([7])

سالک باید خوش نشین این آتش شود، تا گلستان اجابت را به نامش کنند؛ باید بسوزد تا بیفروزد.

حبّ الله نارٌ لایمرّ علی شیء إلاّ إحترق؛ عشق خدا آتشی است که بر چیزی نمی­گذرد، مگر آن که آن را بسوزاند.([8])

امّا، باید مرز عشق و هوس را جدا کرد. متأسفانه این واژه­ی مقدس که دربردارنده­ی معانی بسیار متعالی و والاست، دستخوش سوء استفاده­ی جاه طلبان و هوس بازان قرار گرفته است و گروهی عارف نما، با دم زدن از عشق و عرفان در ناکجا آباد انحطاط، گرفتار می­آیند و صوفیان ظاهر بین می­شوند که سراب را به آب ترجیح داده، از صراط مستقیم ایمان کناره می­گیرند.

و گروهی دیگر ترجمانی برای واژه­ی مقدس عشق، با عنوان "هوس" دارند که از آن در امیال نفسانی و شهوانی بهره می­برند و در غرقاب فساد و گنداب گناه گرفتار می­شوند. به قول لسان الغیب:

نـــه هــر که چــهره برافروخت دلبری داند نه هـر که آینه سـازد سکنـدری داند

نه هر که طرف کله کج نهاد و تند بنشست کـلاه داری و آیــیــن ســروری دانــد([9])

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان