ماهان شبکه ایرانیان

عنصر مشترک ادیان

اکنون باید هر یک از این کاربردها را مورد مطالعه قرار دادو عنصر مشترک آن ها را روشن ساخت.
1- ایدئولوژی و جهان بینی
آن چه می تواند عنصر مشترک در مورد کاربرد اول دین به شمار آید، همانا ایدئولوی و جهان بینی است، مقصود از ایدئولوژی، برنامه های ویژه زندگی است و مقصود از جهان بینی، نوع بینش و نگرش خاص به انسان و جهان است.علامه طباطبائی در این باره توضیحی دارد که خلاصه آن را یادآور می شویم:
تردید نیست که هر یک از افراد انسان در زندگی طبعا به هم نوعان خود گراییده درمحیط اجتماع و زندگی دسته جمعی اعمالی انجام می دهد و این اعمال را تحت نظامی قرار می دهد که از آن تخطی نمی کند و منشا این نظم، این است که انسان می خواهد یک زندگی سعادتمندانه داشته باشد که تا می تواند نیازمندی های خود را به طور کامل تری رفع کند.
از این جاست که انسان پیوسته اعمال خود را طبق مقررات و قوانینی که به دلخواه خود وضع کرده و یا از دیگران پذیرفته، تطبیق می کند. این قوانین و مقررات، مبتنی بر نوع تصور و شناختی است که انسان از جهان هستی که خود نیز جزئی از آن است دارد.
کسانی که جهان را همین جهان مادی و محسوس دانسته و انسان را پدیده ای صددرصدمادی می دانند که پس از مرگ نابود می شود، روش شان در زندگی به گونه ای است که خواسته های مادی و لذایذ چند روزه دنیوی خود را تامین کنند.
کسانی که مانند عامه بت پرستان جهان، طبیعت را آفریده خدایی بالاتر از طبیعت می دانند، برنامه زندگی خود را طوری تنظیم می کنند که خشنودی خدا را جلب کنند وموجبات خشم او را فراهم نیاورند; چه اگر خدا را خشنود کنند، نعمت خود رابرایشان فراوان و پاینده می دارد، و اگر خشمگین سازند، نعمت خود را از دست شان خواهد گرفت.
کسانی که علاوه بر ایمان به خدا، برای انسان زندگانی جاودانی قایل بوده و اورا مسوول خوب و بد اعمال خود می دانند، و در نتیجه، روز بازخواست و پاداش اثبات می کنند مانند مجوس، یهود، نصاری و مسلمین، در زندگی خود راهی را می خواهندبپیمانید که این اصل اعتقادی در آن مراعات شود و سعادت این سرا و آن سرا را،تامین کند.
مجموع این اعتقاد و اساس (اعتقاد در باره حقیقت انسان و جهان) و مقررات متناسب با آن که در مسیر زندگی مورد عمل قرار می گیرد، «دین » نامیده می شود.بنابراین، انسان هرگز از دین ( برنامه زندگی که براصل اعتقادی استوار است)بی نیاز نیست.
2- تقدس یا قدسیت
عنصر مشترک در مورد دومین کاربرد دین،«قدسیت » است; یعنی آنچه مورد پرستش قرار می گیرد، از ویژگی دسیت برخوردار است.
عده ای از دین شناسان غربی، قدسیت را عنصر مشترک ادیان دانسته اند و مقصود آنان از دین، اصطلاح و کاربرد عام آن که شامل هر ایدئولوی و مرام زندگی شود، نیست،بلکه اصطلاح و کاربرد خاص آن است یعنی آداب و مراسم زندگی همراه با عبادت وپرستش، چنان که سودربلوم (Soderblom) (1866 1931)، متکلم و دین شناس سوئدی گفته است:
مفهوم قدسی یا قدسیت مفهوم کلیدی دین است و حتی از مفهوم خدا هم فراتر می رود;زیرا ممکن است دینی بدون مفهوم خدا وجود داشته باشد، ولی هیچ دینی بدون تمایزبین قدسی و دنیوی وجود ندارد.
رودولف اتو Rudolf Otto (19371869)، متکلم و دین پژوه آلمانی نیز، طرفدار این نظریه است، و کتابی به نام مفهوم امر قدسی تالیف کرد. 20 از طرفداران نامدار این نظریه، میرچاالیاده رومانیایی (19861907)، مورخ معروف ادیان و مفسر نهادهای دینی است. به نظر وی، قدسی و دنیوی دووجه از بودن در جهان است و همواره تلاش انسان دین وزر برای فرا رفتن از جهان غیرقدسی یا دنیوی به مدد تجربه کردن جهان فرا انسانی ارزش های متعال است.وی تصریح کرده است که خصلت قدسی، گوهر یگانه پدیده مذهبی است و نمی توان آن رابا مقیاس های فیزیولوژی، روان شناسی، جامعه شناسی و غیر آن مطالعه کرد، و نیزیادآور شده است که توتم پرستی، بت پرستی، پرستش طبیعت یا ارواح و نیز پرستش شیاطین و خدایان و سرانجام پرستش خدای یگانه، تجلیات گوناگون قداست می باشند.
3- آفرینش و تدبیر آن چه را که می توان به عنوان عنصر مشترک در مورد سومین کاربرد دین دانست، مفهوم آفرینش و تدبیر یا ربوبیت است; یعنی در این جا آن چه هسته مرکزی عقیده دینی است، مساله خلقت و تدبیر جهان است و این که خدایان نقش آفرینش و تدبیر جهان را دارند، و عبادت آن ها به انگیزه جلب رضایت و پرهیز ازخشم و غضب آن ها صورت می گیرد. البته همه مشرکان قایل به تعدد خالق و آفریدگارنبوده اند، ولی اعتقاد به تعدد مدبر و رب ( ارباب) از مشترکات همه مشرکان بوده است، چنان که قرآن کریم آن جا که عقاید مشرکان عصر رسالت را بازگو نموده،یادآور شده است که آنان خالقیت را منحصر در خدا ( الله) می دانستند، ولی معبودهای خود را به این انگیزه عبادت می کردند که مایه قدرت و عزت آن ها باشند.چنان که می فرماید:واتخذوا من دون الله آلهه لیکونوا لهم عزا و نیز می فرماید: واتخذوا من دون الله آلهه لعلهم ینصرون .
4- نجات یا رستگاری ابدی
برخی از دین پژوهان، اصل نجات و رستگاری را عنصر مشترک ادیان بزرگ و متکامل دانسته اند; البته باید مقصودادیانی باشد که به حیات اخروی عقیده دارند.جان هیک از طرفداران این نظریه است، وی گفته است:
محتملا در ادیان ابتدایی عقیده به نجات یا رستگاری وجود ندارد; زیرا در این ادیان، آن چه اهمیت دارد، حفظ تعادل میان امور و اجتناب از بروز فاجعه است، ولی در کلیه ادیان بزرگ و متکامل جهانی نوعی اعتقاد به رستگاری وجود دارد.
در این ادیان، عقیده به انتقال از یک جهان معصیت بار به وضعیتی کاملا امیدبخش وبهتر وجود دارد، این ادیان اعلان می کنند که هستی غایی، حقیقت مطلق والوهیت که هستی کنونی ما اتصال و پیوند خود را با آن از دست داده، خیر مطلق یا بخشایشگراست.
بنابراین، باید به جست وجو برآمد و به ندای او پاسخ گفت; زیرا آن چه دارای حقیقت غایی است. دارای ارج و اعتبار غایی نیز است.
هر یک از این ادیان، براساس اصل نجات شناختی خود طریق خاصی را برای دست یافتن به وصال هستی مطلق پیشنهاد می کند و از طریق ایمان در پاسخ به رحمت الهی از طریق فنا شدن در ذات باری، و یا از راه اخلاص روحی و اخلاقی به نجات و اشراق راه می برند.
وینستون کینگ Winston L.king نیز در مقاله «دین » Religion ازسلسله مقالات دائره المعارف دین، اصل رستگاری را عنصر مشترک ادیان دانسته ورستگاری دینی را با دو ویژگی زیر معرفی کرده است:
1- رستگاری دینی، تمایل به تمرکز بر نیازهایی دارد که یک فرهنگ آن رااساسی ترین نیاز می شمارد، و نیازهایی را که یک فرهنگ کم اهمیت تر می شمارد نادیده می گیرد.
2- رستگاری دینی، ناظر به ارضای کلی، مطلق و گاه استعلایی نیازهای انسانی است و دامنه ای گسترده دارد که با توجه به زمینه فرهنگی آن، سلسله وسیعی از ارضاهای طبیعی گرفته تا وجد ابدی اتحاد با مطلق را در برمی گیرد.
روشن است که تفسیروی از رستگاری بس گسترده تر از تفسیر جان هیک است، تفسیر جان هیک، مخصوص ادیان پیشرفته و احیانا توحیدی است، ولی این تفسیر، ادیان ابتدایی را نیز شامل می شود.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان