ولایت مطلقه فقیه از دیدگاه فقه و قانون اساسی

دکتر محمدجواد ارسطا در سخن رانی خود در خصوص ولایت فقیه، به زوایای مختلفی از مساله پرداخته است . ایشان واژه «ولایت » را معادل «حاکمیت » می داند که یکی از چهار عنصر تشکیل دهنده دولت (جمعیت، سرزمین، حکومت، حاکمیت) است

پگاه حوزه، ش 31

دکتر محمدجواد ارسطا در سخن رانی خود در خصوص ولایت فقیه، به زوایای مختلفی از مساله پرداخته است . ایشان واژه «ولایت » را معادل «حاکمیت » می داند که یکی از چهار عنصر تشکیل دهنده دولت (جمعیت، سرزمین، حکومت، حاکمیت) است . ولایت به معنی سلطه شخص بر شخص یا یک شی ء است . ولایت همواره همراه با اعمال قدرت است و در طول تاریخ هیچ جامعه ای خالی از این پدیده نبوده است . مشروعیت ولایت از نظر اسلام، متوقف بر رعایت مصالح مردم است; چرا که ولایت از دیدگاه اسلام، سلطه نفع رسانی است; نه سلطه نفع بری (مالکیت) . به نظر دکتر ارسطا، فقیه علاوه بر آشنایی با علوم اسلامی و آگاهی از نحوه اداره حکومت، باید اسلام را به عنوان یک مجموعه مرتبط و هماهنگ بشناسد و توان اداره نیز داشته باشد . وی در توضیح قید «مطلقه » در «ولایت مطلقه فقیه » می گوید: همانند ولایت مطلقه معصومان علیهم السلام، این اطلاق، اطلاق نسبی و در محدوده شرع است; نه اطلاق حقیقی که مخصوص خداوند است و آنچه موجب شده عده ای ولایت مطلقه فقیه را نوعی حکومت استبدادی فرض کنند، همین عدم تمایز است . از دیدگاه امام خمینی، ولایت فقیه نه محدود به امور حسبیه است (آیت الله خویی) و نه منحصر در امور حسبیه و حدود و تعزیرات (آیت الله نایینی) ; بلکه همه امور حکومتی را می گیرد; لذا «مطلقه » به معنای مطلق نسبت به حدود و قیود دو نظریه قبلی است; نه «مطلق » به معنای عدم قید و شرط . به عقیده دکتر ارسطا گرچه در قانون اساسی اول کلمه «مطلقه » ذکر نشده بود، اما روش عملی امام در اداره حکومت مبتنی بر نظریه ولایت مطلقه بود .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر