پگاه حوزه، ش 34
به نظر برهان غلیون، نظریه جنگ تمدن ها نیز همچون نظریه خشونت اسلام، یکی دیگر از فرضیه های ساخته و پرداخته غرب و نشان دهنده چارچوب های استراتژیکی غرب است . غرب احساس خطر کرده و برای دفاع از جایگاه و منافع خود از گزند آسیب های حال و آینده، برای خود دشمن تراشی می کند تا بتواند در پرتو آن به یکه تازی در صحنه بین المللی خود ادامه دهد . گویا همه نخبگان غرب نیز ناخودآگاه در این باورها به تفاهم رسیده اند و کارشناسان و سیاست مداران غرب، به جز اندیشمندانی مانند نوام چامسکی، بر ضرورت ایجاد دیدگاهی دفاعی، استراتژیکی و تاریخی صحه می گذارند .
غرب با دو بحران مواجه است: یکی چالش کشورهای استعمار شده که اینک جبهه ای را تشکیل داده اند - به ویژه در آفریقا - خواهان پرداخت غرامت مادی و معنوی غرب هستند . بحران دوم، چاره اندیشی برای مشروعیت بخشیدن به جنگ های کنونی و آینده است که غرب با دادن صبغه ای سیاسی - اخلاقی، بر آن است با هر چه ضد تمدن غرب است، به مقابله برخیزد .
غرب، فرهنگ ها و تمدن های دیگر را نمونه های بارز وحشی گری می داند که لازم است مفاهیم اساسی ای هم چون قانون، آزادی فردی، دموکراسی و ارزش های انسانی و مادی را یاد بگیرند و به کار بندند . بر ماست که فریفته ظواهر نشویم و شعارسازی های غربی ما را فریب ندهد . هیچ نشانه ای از جنگ تمدن ها به چشم نمی خورد; اما ظواهر پیدا شدن نبردی که غرب برای دفاع از جایگاه ها، امتیازها و منافع خود به راه خواهد انداخت، به چشم می خورد . بی گمان، ایالات متحده آمریکا بر آن است که جنگ صلیبی به راه اندازد . البته پاسخ این جنگ را نباید با نبرد دیگری داد; بلکه بر عکس، با هم پیمانی تمامی کشورها، باید از قدرت سلطه گری و یکه تازی آمریکا کاست و به دموکراسی، صلح، عدالت و ارزش های انسانی رسید; ارزش هایی که کشتار بی گناهان را محکوم می کند; خواه این قربانیان، تهی دستان جهان سوم باشند یا آمریکایی ها . این مساله، هم پیمانی همه کشورهای دموکراتیک و در راس آنها اروپا را می طلبد .