شناسه : ۳۹۲۲۷۶ - چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۶:۰۶
سیره نبوی(صلی الله علیه و آله)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اهل عبادت خالص و بیریا بود. عبادتش صورتی عاشقانه داشت؛ نه به طمع بهشت عبادت میکرد و نه از ترس عذاب الهی، بلکه او خدا را لایق عبادت میدانست
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اهل عبادت خالص و بیریا بود. عبادتش صورتی عاشقانه داشت؛ نه به طمع بهشت عبادت میکرد و نه از ترس عذاب الهی، بلکه او خدا را لایق عبادت میدانست. با یقینی کامل مشغول نماز و ذکر و دعا میشد و به نماز رغبتی بسیار داشت و آن را نور چشم خود میدانست. روزه را بسیار دوست میداشت و علاوه بر ماه رمضان در ماههای رجب و شعبان و هم چنین در بسیاری از ایام عادی سال، روزه میگرفت و آن را همچون سپری در برابر آتش دوزخ میدانست. با همهی شأن و مقامی که در پیشگاه خدا داشت، از او بیمناک و ترسان بود و از قیامت و حسابرسی روز رستاخیز وحشت داشت و عافیت در آن روز را از خداوند درخواست میکرد.
شبی در خانه ام سلمه بود. نیمههای شب، ام سلمه از خواب بیدار شد و پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در بسترش نیافت. ناگاه متوجه گردید که پیامبر(صلی الله علیه و آله) در گوشه اتاق مشغول به عبادت و راز و نیاز است. دستهای مبارک را به دعا برداشته، میگرید و از خداوند چنین میطلبد: خدایا! مرا به بدیهایی که از آنها رهانیدهای، برنگردان. خدایا! مرا دشمن شاد نفرما. خدایا! مرا یک لحظه و یک چشم بر هم زدن به خود وامگذار. ام سلمه پس از شنیدن این سخنان، بیاختیارشروع به گریستن کرد. چون پیامبر(صلی الله علیه و آله) صدای او را شنید، فرمود: "ام سلمه! برای چه میگریی؟" عرض کرد: "یا رسول الله! چرا نگریم در حالی که شما با آن جایگاه و منزلتی که نزد خدا داری، چنین میگویی و میگریی؟" حضرت فرمود: "ای ام سلمه! چگونه ایمن باشم که خداوند متعال حضرت یونس را به قدر چشم بر هم زدنی به خود واگذاشت: آمد بر سرش آنچه آمد".([1])