ماهان شبکه ایرانیان

سلوک از خود رهایی

۱ . خداوند وعده داده است که هر کس به سوی خد او رسول سفر کند و در نیمه راه، اجل او را دریابد، عهده دار اجر و پاداشش خداست . «و من یخرج من بیته مهاجر الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله ...» ()

1 . خداوند وعده داده است که هر کس به سوی خد او رسول سفر کند و در نیمه راه، اجل او را دریابد، عهده دار اجر و پاداشش خداست . «و من یخرج من بیته مهاجر الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله ...» ()

در این آیه نکته ای است: نفرمود هر کس به مدینه هجرت کند، فرمود هر کس به سوی خدا هجرت کند، کسی که هدف و مقصودش خدا باشد . حال سؤال پیش می آید که سفر الی الله چیست؟

آیا سفر الی الله به این است که انسان از شهری به شهر دیگر برود و از مکانی به مکان دیگر مثلا به کره ماه سفر کند یانه، سفر الی الله غیر از این ها است .

سلوک راه عشق از خود رهایی است

نه طی منزل و قطع مسافات

2 . اینجا این بحث پیش می آید که غیر از سیر و حرکت انتقالی و مکانی، نوعی سیر و حرکت معنوی هم هست که به تعبیر قرآن مهاجرت الی الله شمرده می شود .

این سفر معنوی با چه پایی و با چه کیفیتی است؟ به عبارت دیگر این «بیت » کدام بیت است و مقصد چیست؟ مقصد الله (خدا) است ولی خود نیست . ممکن است بگوییم خانه جهل است; انسان در سیر علمی خود از خانه ظلمت جهل خارج می شود، اما به کجا می رود، معلوم و مشخص نیست . ممکن است این خانه خانه خودخواهی و خودپرستی باشد; از خودپرستی است که اگر انسان خارج شد به خداپرستی می رسد . مسلما مقصد همان است که نام آن را «آدمیت » گذاشته اند . اکنون باید ببینیم علم است که ما را به آدمیت می رساند یاچیز دیگر .

3 . گذشتگان ما مثلی آورده اند و گفته اند: «عالم شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل » . کار نداریم به آسان بودن و مشکل بودن و آسان تر بودن و مشکل تر بودن عالم شدن و آدم شدن; سخن در تفکیک میان این دو است . مگر آدم شدن غیر از عالم شدن است؟ مگر نه این است که انسان هر اندازه عالم تر شود آدمتر شده است؟

جواب این است که عالم شدن تا حدودی شرط آدم شدن هست ولی خود آدم شدن نیست، همچنان که به قول سعدی:

اگر آن درنده خویی ز طبیعتت بمیرد

همه عمر زنده باشی به روان آدمیت

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند

بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت

طیران مرغ دیدی تو زپای بند شهوت

بدر آی تا ببینی طیران آدمیت

آدمیت به این است که درند خویی از طبیعت انسان بمیرد و انسان از پای بند شهوت آزاد شود و به اصطلاح آزادی معنوی پیدا کند . به عبارت دیگر، آدمی به جایی می رسد که جز خدا نمی بیند، به این معنی که جز خدا چیزی را لایق خدمت و فعالیت برای او نمی یابد .

4 . وقتی سخن به اینجا رسید که آدمیت به این است که درنده خویی از طبیعت انسان بمیرد و انسان از پای بند شهوت آزاد گردد، این سخن به میان می آید که عامل آدمیت، عامل و قدرتی که درندگی و درنده خویی را از طبیعت انسان بگیرد چیست؟ اینجاست که پای یگانه قدرتی به میان می آید که فقط اوست که می تواند چنین اعجازی را انجام دهد .

5 . راجع به آدمیت که به چی است، همچینین باید بحث کنیم که آیا انسان آن چیزی است که می داند یا آن چیزی است که می خواهد؟ آیا شخیصت واقعی انسان بیشتر به چیزهایی که می خواهد بستگی دارد یا به چیزهایی که می داند؟ آیا انسان تابع آن چیزی است که می داند و به سوی چیزهایی کشیده می شود که می داند و یا به سوی چیزهایی کشیده می شود که می خواهد؟ سوم اینکه آیا سعادت انسان بستگی دارد به اینکه چه چیز بخواهد و یا چه چیز بداند؟

در این موضوع شک نیست که انسان، هم باید بداند و خوب و زیاد بداند و هم باید خوب و عالی بخواهد، اما سخن در این است که جوهر شخصیت انسان عمل است یا اراده؟

6 . رابطه ای هست میان علم و اراده . آنگاه که علم، صرف انبار معلومات و اطلاعات باشد ماهیت انسان را عوض نمی کند . علمی که ماهیت انسان را عوض می کند یاد گرفتن فرمول ها و خبرها و قضایا نیست، تغییر طرز تفکرها و داوریها و معیارها و ارزش هاست .

انسان ماهیتش همان چیزی است که می خواهد . خانه اش و به تعبیر قرآن «بیتش » محدوده خواسته هایش می باشد نه محدوده اطلاعات و معلوماتش . انسان مادامی که در یک محدوده () معین از خواسته ها باشد هر اندازه دایره علم و اطلاعاتش وسعت یابد همان خانه او که در آن بوده وسیع تر می شود . ()

7 . امروز همه می نالند که علم اطراف انسان را عوض کرده اما خودش را عوض نکرده است . می گویند ما از لحاظ ماشین توانگر و از نظر غایات و مقاصد فقیر هستیم (ویل دورانت در مقدمه لذات فلسفه) . می گویند علم ترقی کرده و اخلاق و انسانیت ترقی نکرده بلکه تنزل کرده است . این ها همه، دلیل بر مدعای من است که خروج از بیت حیوانیت و رسیدن به شهر آدمیت تنها با علم میسر نیست .

اینجاست که لزوم ایمان و نقش اساسی دین روشن می شود . بشر بدون دین نمی تواند سیر معنوی کند و از حیوانیت و سبعیت تغییر منزل دهد و به قول سعدی از درنده خویی به آدمیت و انسانیت و مهر و شفقت و عدل و احسان برسد . ()

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان