حق آزادی

از دیگر سببها و انگیزه هایی که دستیابی به هم اندیشی و سازگاری را آسان می سازد, پذیرش آزادی به مثابه یک حق از حقوق انسانی است, نه صرف فضیلت یا ارزش. آزادی هنگامی به شایستگی منطق سازگاری و هم اندیشی را بر روابط انسانی حاکم می سازد که چهار عضو, پایه های اصلی ماهیت آزادی را بسازند و آن چهار عنصر به قرار زیر است:
1. توان مند: این که فرد یا جامعه توانایی پدیدآوری دگرگونیهایی را در محیط بیرون از حوزه فکری و ویژگیهای ذاتی خود داشته باشد; یعنی بتواند در کسان و گروه های دیگر انسانی اثر بگذارد و یا زمینه های اثرگذاری را به دست آورد. پیداست که هرگاه فرد و یا جامعه ای به چنین توانایی نرسیده باشد, بی گمان و به طور قطع نمی تواند آزاد باشد. البته چنین صفتی به تنهایی برای آزادی کافی نیست; زیرا پیامد آن پیش از آزادی ویرانی خواهد بود.
2. پاسخ گویی: فرد و یا جامعه توان مند, می باید در برابر توان مندیهای خود پاسخ گو باشند. پاسخ گو در برابر آن چه انجام می دهند و پاسخ گو در برابر مردم, افراد و جامعه های دیگر. یعنی دیگران را در حسابرسی, بازپرسی و ارزیابی رفتار و کردارش (فرد جامعه) صاحب حق بداند. بی گمان, مسؤولانه بودن و یا شدن آزادی, مدیریت توانایی را رقم می زند. این جا توان مندی جهت پیدا می کند و آزادی از رهایی فاصله می گیرد و رابطه حالت دوسویه پیدا می کند.
3. آگاهی و اختیار: مسؤولیت و پاسخ گویی, در واقع بدون آگاهی نمی روید و بر فرض رویش آن, نه پیوند و بستگی دوسویه را پدید می آورد و نه به توان مندی جهت می دهد, برعکس, بین انسانها و ملتها, برخوردهای تند, شکل می گیرد. از این روی مسؤولیت آگاهانه پایه آزادی و دادوستد سازگاری و آرام است.
اختیار آن حد از رشد شخصیت (فرد جامعه) را می نمایاند که با علم و ارزیابی همه جانبه, از یک عمل و پیامدهای آن, توان مندی یاد شده را به گونه پیاپی در راستای خیر و سلامت انسان قرار داده و به کار می برد.
هرگاه سه ویژگی یاد شده آزادی, به حقیقت بپیوندد, فاصله مقام تعریف و برابرسازی و به حقیقت پیوستن, کاسته شده و دادوستد فرمانروایانه و فرمانبردارانه میان افراد, دولت ها, ملت ها… کم فروغ می گردد. و در برابر پیوند و بستگیهای برآمده از سازگاری و هم اندیشی, به صورت برابرانه پر فروغ می شود. و در این مرحله و چگونگی, هیچ فرد و جامعه ای, پیرو, برده و غلام فرد و جامعه دیگر نخواهد بود و یا نباید باشد. آری, سه ویژگی یاد شده, همراه هم و به گونه درهم تنیده, آزادی را می سازند و در این صورت, آزادی پایه های سازگاری و هم اندیشی بین المللی را محکم می کند. ممکن است گفته شود: امروز آزادی, به مثابه حق انسانی, چرا نتوانسته منطق و عقلانیت تفاهم را مبنای روابط بین المللی قرار بدهد؟ پاسخ روشن است زیرا آن چه در پاره ای از جامعه های امروز به حقیقت پیوسته است, تنها توان مندی است, ارکان و سازنده های دیگر آزادی, مانند اختیار و آگاهی, مسؤولیت و ستیز با نگره تابع بینی انسانها هنوز پدیدار نشده و اگر شده, جامه عمل نپوشیده است. در طول تاریخ, بویژه امروز کشورها و ملتهایی که از حیث علمی, تکنیکی (تکنولوژی اطلاعاتی و نظامی…) و اقتصادی توان مندی داشته و دارند, خود را به عنوان کشورهای آزاد و نیز دفاع کنندگان از آن, معرفی و بر دیگران, آزادی ناخواسته را بار کرده اند. اینها با توان مندی که دارند, هرچندگاه, دگرگونیهایی در ساختار فرهنگی, سیاسی و حتی جغرافیای ملتهای دیگر به وجود آورده اند و یا می آورند و یا دست کم توان مندی آنها, به سوی آن هدفها نشانه گرفته است. نمونه روشن این سیاست راهبردی, در قرن بیست ویکم, آمریکا و پاره ای از هم پیمانانش بودند که به روشنی اعلام می کنند: در پی تغییر نقشه جغرافیایی خاورمیانه اند. و در این راستا, گامهای عملی نیز مثل حمله به افغانستان و عراق برداشته اند. این دگرگونیها, هیچ گاه در راستای سعادت, سلامت و خیر کشورها و ملتهای یاد شده نبوده و نیست, زیرا:
نخست آن که اراده, خواست و اختیار مردم آن کشورها و نیز اراده بین المللی نادیده گرفته می شود.
دو دیگر, تمامی زیرساختهای حیاتی آن کشورها ویران می گردد.
سه دیگر, به شدت از توان مند شدن آنها جلوگیری می شود.
از باب نمونه آمریکا و اقمارش نمی گذارند ملتهای مسلمان, آمریکای لاتین, آمریکای مرکزی, افریقا… به سلاحهای هسته ای, شیمیایی و میکروبی که توان مندی آنها را در قبال آمریکا افزایش می بخشد, دست یابند و کشورهایی هم که تا حدودی دست یافته اند, مثل کره شمالی, هند و پاکستان در پی محدودسازی آنها گام برمی دارند.
آمریکا و پاره ای از کشورها, می توانند بیش از هزار کلاهک هسته ای, و اسرائیل با آن جمعیت ناچیز, بیش از چهارصد کلاهک هسته ای داشته باشند, ولی دیگر کشورها, با سرزمینهای پهناور و گسترده و جمعیت بسیار بالا, نمی توانند بدان سوی گام بردارند! نتیجه عملی چنین وضعیت (بردگی همه برای یک) بیش نیست و دگرگونیهای به وجود آمده در جهت تواناسازی و گسترش دامنه قدرت و چیرگی (یک بر همگان) است. متأسفانه تمامی اینها به نام آزادی, حقوق بشر, عدالت… صورت می گیرد!
به این ترتیب در یک سوی از آزادی, تنها توان مندی, زایش و رویش دارد و در جانب دیگر, تمامی عناصر و ارکان آزادی, رو به فرسایش است. طبیعی است در چنین ساختار و ایستار بین المللی, آزادی, به مثابه حق نمی تواند به هم اندیشی و سازگاری, به مثابه منطق دادوستد و پیوند و بستگی یاری رساند.
دستگاه سیاسی غرب, هرچند تلاش دارد تا اسلام را ناسازگار با آزادی بشناساند; لیکن اسلام آزادی را در معنای یاد شده به مثابه یک حق انسانی می پذیرد.
خداوند متعال می فرماید:
(و ما کان لنبیٍ ان یَغُلَّ و مَن یَغلُل یات بما غَلّ یوم القیامه.) آل عمران / 61
پیامبران حق ندارند که مردم را به زنجیر ببندند. و هرکس زنجیر کند با همان زنجیر روز قیامت حاضر می شود.
(قال لو اَنَّ لی بکم قُوَّةً أو آوی الی رکنٍ شدید.) هود / 80
لوط گفت ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم یا تکیه گاه و پشتیبان محکمی در اختیار من بود.
(ولایامُرَکم ان تتخذوا الملائکَةَ والنبیین ارباباً.) آل عمران / 80
هرگز خداوند به شما امر نمی کند که ملائکه و انبیاء را پروردگار خویش بگیرید.
(فاستبقوا الخیرات اینما تکونوا یأت بکم اللّه جمیعاً.)بقره / 148
این آیات و نیز جریان حضرت موسی و خضر در قرآن, عناصر یاد شده آزادی را به روشنی باز می نمایند و بر حقوقی بودن آن تأکید دارند.
پیامبر(ص) دستور داد ربوده شدگان برده نیستند و آنها را نمی توان خرید و فروش کرد چون همه حق آزاد زیستن دارند:
(لاعُبُودیَّة لهؤلاء المختطفین وانّهم احرار مثل سائر الاحرار.)21
امام علی(ع) می فرماید:
(ای مردم! حضرت آدم نه برده ای تولید کرده است و نه کنیزی, بلکه خداوند متعال تدبیر و اداره بعضی از شما را به بعضی دیگر سپرده است.)22
این عبارت آزادی را در کنار مسؤولیت پذیری و مشارکت فعال (مدیریت و تدبیر) معنی می کند, یا در روایت آمده است:
(من علَّم خیراً فله مثل اجر مَن عمل به.)23
هرکس خیری را تعلیم بدهد, برای اوست پاداش کسی که به آن خیر عمل کرده است.
(انّ العالم الکاتم علمه یُبعثُ أنتَنَ اهل القیامه ریحاً.)24
عالمی که علم خود را بپوشاند و تبلیغ نکند, در روز قیامت از بدبوی ترین مردم است.
حضرت امیر(ع) می فرماید:
(با من, چنانکه با سرکشان گویند, سخن مگویید و چونان که با تیزخویان کنند, از من کناره مجویید و با ظاهرآرایی آمیزش مدارید و شنیدن حق را بر من سنگین مپندارید. و نخواهم مرا بزرگ انگارید, چه آن کس که شنیدن سخن حق بر او گران افتد و نمودن عدالت بر وی دشوار بُوَد, کار به حق و عدالت کردن, بر او دشوارتر است. پس, از گفتن حق, یا رأی زدن در عدالت باز مایستید که من نه برتر از آنم که خطا کنم و نه در کار خویش از خطا ایمنم.)25
ییا پیامبر(ص) در آخرین روزهای زندگی, مردم را گرد می آورد و می فرماید:
(اما بعد… ولایَخشَ الشَّحناءَ مِن قِبَلی فانها لیست من شأنی الا و انّ احبّکم الیّ مَن اخذ منی حقّاً ان کان له…)26
دوست داشتنی ترین شما نزد من کسی است که حق اش را از من بگیرد, در صورتی که حق اش باشد. از این که چنین خواسته ای از من داشته باشد, هیچ ترسی از سوی من به خود راه ندهد.
از این آیات و روایات به روشنی استفاده می شود: توان مندی, پاسخ گو بودن, آگاهی و اختیار, نفی تابع نگری و بستگیهای استبدادی, در کنار هم و به هم پیوسته, از عناصر بنیادین آزادی است.
در اعلامیه جهانی حقوق بشر از دیدگاه غرب بر آزادی چونان حق انسانی تأکید فراوانی رفته است. و سِرّش نیز در این است که آزادی مهم ترین عنصر در هم اندیشی و سازگاری بین المللی است; چه این که انگیزه نخستین و پایه ای تدوین این اعلامیه, صلح جهانی بود. ناگزیر مواد و حقوق پذیرفته در آن در همان راستا و هدف, معنی پیدا می کند. و در غیر این اصل, وجود و پذیرش حقوق بشر بی معنی خواهد بود. آزادی در این اعلامیه, معنای خود را از لیبرالیسم می گیرد. از این روی, در کنار یکسانیها و هماهنگیها, که با آزادی از چشم انداز اسلام دارد, یک سری ناسانیها و فرقها نیز دارد. (هدف ما در این نوشتار بحث از فرقها و یکسانیهای آزادی در اعلامیه جهانی با آزادی در اسلام نیست; از این روی بدان پرداخته نمی شود) در اسلام, بنیاد و گوهر آزادی, اختیار و آگاهی و قید آن عدالت و خیر است. در حالی که در اعلامیه, آزادی از چنین گوهرهایی بی بهره است و ضرری نبودن قید آن است. اما اصل آزادی, چونان حق انسانی و نیز پاره ای از ویژگیهای آن مورد پذیرش هر دو نظام حقوقی است. اکنون و در این جا, چند ماده از اعلامیه جهانی را یادآور می شویم که در آنها حق آزادی, بازتاب یافته است:
ماده یکم:
(تمامی افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند, همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند.)
ماده چهارم:
(احدی را نمی توان در بردگی نگاه داشت و دادوستد بردگان به هر شکلی که باشد ممنوع است.)
ماده نوزدهم:
(هرکس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسائل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد.)
ماده بیستم:
(هرکس حق دارد مجامع و جمعیت های مسالمت آمیز تشکیل دهد.)
به دین ترتیب, آزادی رکن هم اندیشی و سازگاری بین المللی است, اما با دو شرط:
1. از لحاظ نظری, به معنای روشن, شفاف و پاسخ گویی از آن دست یابیده شود, تا سازش و همداستانی همگانی را در پی بیاورد.
2. از حیث عملی و اجرایی, ساختار و مدیریتی پدید آید که از یک سوی استفاده ابزاری از آن را کم و به صفر برساند; و از سوی دیگر زمینه انبازی و همکاری همگان (صاحبان این حق) را در گرفتن و دادن این حق, فراهم آورد و گسترش دهد.
پی نوشتها:
21. همان.
22. الوافی, ملا فیض کاشانی, ج14/20.
23. اصول کافی, ج1/4142.
24. وسائل الشیعه, ج6/510.
25. نهج البلاغه, خطبه 214.
26. المسلمون بین العلمانیة و حقوق الانسان الوضعیه/315.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر