تا دهه ی 1990، مفاهیم متعددی در توصیف و تبیین رفتارهای انسانی به وجود آمده بود. برخی از این مفاهیم، بر عواملی تأکید می کنند که می توانند شناخت ما را از این مفاهیم، بر عواملی تأکید می کنند که می توانند شناخت ما را از شخصیت افراد کامل تر کنند: صفاتی که با یک دیگر ترکیب می شوند و ویژگی خاصی را نشان می دهند. این صفات را می توان در یک شبکه با یک دیگر جمع کرد و به یک عنوان کلی تبدیل کرد. در محیط کار نیز می توان صفات خاصی را در افراد مشاهده کرد که به طور وسواس گونه ای آن ها را بروز می دهند. این افراد بر کار خود متمرکزند و دارای توانایی و هوش بالایی هستند و به راحتی به خطرات تن می دهند. علاوه بر این، آن ها از انرژی زیادی برخوردارند و تمایل زیادی به فعالیت های مختلف کاری دارند و در یک کلام، معتاد به کار شناخته می شوند.
به نظر می رسد، به طور کلی، اعتیاد به کار و مشکلات مربوط به آن، در ادبیات شغلی نادیده گرفته شده یا توجه چندانی به آن نشده است. در این رابطه « رابینسون » ( 1996 ) بیان می کند که پژوهش های تجربی کمی در این زمینه داریم، اما همه ی گزارش ها حکایت از عوامل و مسائل مشابهی در این زمینه داشته اند که در ادامه ی مباحث به آن ها خواهیم پرداخت. علاوه بر رابینسون، کسان دیگری مانند « اسکات » و هم کارانش در اواخر دهه ی 1990 بیان می کنند که اعتیاد به کار به عنوان گونه ای جدی از اختلال وسواس اجباری شناخته شده که به علت عملکرد ناقص خانواده و تأثیر عمیق بر آن، گاه پیامدهای اسفباری را به وجود آورده است. گزارش های آن ها نشان می دهند که دردهای جسمانی، حملات قلبی، ناراحتی های گوارشی و مشکلات عاطفی، می توانند از کار زیاد ناشی شوند. این مسئله را به نوعی « آتش پور » ( 1384 ) و « آتش پور » و « کریمی » ( 1380 ) طی مطالعات خود درباره ی مدیران و کارکنان صنایع بزرگ به خوبی متوجه شده اند و تحلیل های مختلفی ارائه داده اند که در ادامه به آن ها اشاره خواهد شد. اما آن چه مسلم فرض شده است این است که اعتیاد به کار معادل اعتیادهای دیگر شناخته شده و کسانی چون « کلینگر » ( 1991 ) و « پورتر » ( 1996 )، معتقدند که معتادین به کار اغلب ناراحت، وسواسی و مضطرب اند و در نهایت می توانند برای همکاران شان ایجاد اشکال کنند. برخی از محققان نیز معتقدند که وجود انواع مختلف الگوهای رفتاری در معتادین به کار، به طور کلی با میزان عملکرد شغلی، بازده کاری، و باروری در زندگی متعاقب آن ها رابطه دارد. « فاسل » نیز در کتابی تحت عنوان « کار کشیدن از خود تا مرگ » بیان کرد که تمام معتادان به کار ویژگی خاصی را در زندگی خود به نمایش می گذارند، که از بین آن ها می توان به عجله کردن، مشغولیت زیاد و هویت یابی بر اساس کار و فعالیت اشاره کرد. از نظر او، در مواردی، وقتی یک معتاد به کار با مرخصی گرفتن موافقت می کند، هنوز هم برنامه ریزی و زمان بندی کاری خود را همراه دارد. از نظر « فرینگ » ( 1994 ) نیز نشانگان اعتیاد به کار، مسائل مربوط به سلامت را در جنبه های مختلف تحت تأثیر قرار می دهند و با زندگی شخصی و کاری فرد تداخل می کنند. این نشانگان و مسائل مربوط به آن را در مباحث بعدی مورد بحث قرار داده ایم.
منبع مقاله :
آتش پور، سید حمید؛ (1388)، اعتیاد به کار( روان شناسی معتادین به کار )، تهران: نشر قطره، چاپ اول