در چهارمین آیه، سخن از گفتگوی حضرت موسی علیه السلام و خضر علیه السلام است، در این داستان پر از نکات آموزنده و انسان ساز، آمده است: حضرت موسی علیه السلام برای فراگرفتن علوم تازه ای نزد حضرت خضر علیه السلام آمد و از او تقاضا کرد تا از علومی که خدا دراختیارش گذارده، چیزی به ایشان بیاموزد، زیرا این علوم، غیر از «علم شریعت» بود که حضرت موسی علیه السلام بر آن آگاهی کامل داشت.این علوم مربوط به اسرار تکوینی حوادث مختلف جهان بود، ولی به هر حال حضرت خضر علیه السلام که از بی صبری حضرت موسی علیه السلام در برابر این آموزش نگران بود، به او چنین گفت: «تو هرگز نمی توانی با من شکیبایی کنی و چگونه می توانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی شکیبا باشی، قال انک لن تستطیع معی صبرا * و کیف تصبر علی ما لم تحط به خبرا»
(9) حضرت موسی علیه السلام به حضرت خضر علیه السلام قول داد که صابر و شکیبا باشد، ولی حوادث و پیش آمدها چنان عجیب و تکان دهنده بود که پیمانه صبر حضرت موسی علیه السلام که از اسرار آن آگاه نبود، لبریز شد، و دو بار زبان به اعتراض بر حضرت خضر علیه السلام گشود، حضرت خضر علیه السلام نیز پیمانش را در مورد صبر و شکیبایی یادآور گشت وموسی علیه السلام عذرخواهی کرد، ولی بار سوم، برای همیشه از او جدا شد.
این داستان عجیب، مطالب زیادی را به ما می آموزد، که تنها یک بخش از آن مربوط به بحث ما است و آن این که حضرت موسی علیه السلام صبر و شکیبایی بیشتری داشت، به اسرار تازه ای راه می یافت و این ناشکیبایی او سبب شد که تنها سه نکته مهم را در این زمینه بیاموزد، در حالی که به گفته یکی از مفسران معروف، اگر صبر و حوصله بیشتری داشت، هزاران نکته از اسرار علم برایش فاش می شد.
(10) به این ترتیب صبر و شکیبایی یکی از کلیدهای علم و آگاهی است.
ممکن است سؤال شود که آیا پیامبران، آگاهترین افراد زمان خود نیستند؟پس چگونه حضرت موسی علیه السلام به خاطر فرا گرفتن علومی به دنبال حضرت خضر علیه السلام شتافت وقبل از این که بیش از چند نکته بیاموزد، حضرت خضر علیه السلام او را از خویش جدا ساخت؟
پاسخ این سؤال روشن است، هر پیامبری باید دانشمندترین و آگاه ترین فرد نسبت به قلمرو ماموریتش، در نظام ریعت باشد و حضرت موسی علیه السلام چنین بود، ولی قلمروماموریت حضرت خضر علیه السلام مربوط به عالم تکوین بود و کارهایش همچون ملائکه «مدبرات امرا» (ماموران تدبیر در جهان آفرینش) بود. به همین دلیل کارهایی که ازحضرت خضر علیه السلام سر می زد و به ظاهر با موازین شرع هماهنگ نبود، سبب شد، فریاداعتراض حضرت موسی علیه السلام بلند شود و هنگامی که حضرت خضر علیه السلام اسرارش را شرح داد، همه را پذیرفت.
اصولا قوانین حاکم بر جهان تکوین با آن چه در جهان تشریع است، گرچه سرانجام به یک نتیجه منتهی می شود، ولی در ظاهر، از هم جداست و از همین رو، دوستی وهمراهی حضرت خضر علیه السلام و حضرت موسی علیه السلام مدت کوتاهی طول نکشید.
ممکن است بعضی از پیامبران و هم چنین امامان علیهم السلام به اسرار تکوین نیز آگاه باشند (همانند پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و ائمه معصومین علیهم السلام که از روایات استفاده می شود، ولی این امر در نبوت و رسالت پیامبران و امامت ائمه معصومین علیهم السلام ضرورتی ندارد، زیرا یک فضیلت است، نه شرط رسالت و امامت.
پی نوشت: 9- کهف/ 67- 68.
10- در روح البیان ج.5، ص 287 چنین آمده است: در روایتی آمده است که اگر موسی علیه السلام صبر می کردهزار نکته عجیب، عجیب تر از آن چه آموخت از حضرت خضر علیه السلام فرا می گرفت، به همین دلیل هنگامی که موسی علیه السلام این سخن را از حضرت خضر علیه السلام شنید، گریه کرد.