نامه ای از آقا محمد بیدآبادی به میرزای قمی
مقدمه
انسان گرفتار آمده در عالم طبیعت و دور افتاده از عالم بیکران قدس و ملکوت، هر لحظه نیازمند نغمه روح افزایی می باشد تا مرغ روح را از قفس تن بر عالم جان به پرواز درآورد و به همین سبب علمای اخلاق تذکر و نصحیت را برای همه کس، در هر زمان لازم و ضروری دانسته اند .
در این میان نصایح، با هم تفاوت زیادی دارند و گاه اتفاق افتاده که کلمه ای برآمده از جان وارسته ای در نفوس مستعد چنان کارگر افتاده که چندین کتاب و منبر آن تاثیر را نداشته اند .
از بزرگی پرسیده اند: چرا این همه در مجالس وعظ و تذکر شرکت می کنی؟ پاسخ داد: هنوز آن کلمه ای که قرار است مرا تکان دهد و حرکتی در من ایجاد کند نیافته ام!
به همین جهت بزرگان به دنبال جانهای آشنا بودند و از آنان تقاضای موعظه می کردند تا موجب حرکتی در روح و اشتیاقی در بدن برای طاعات باشد، هر چند آن بزرگان خود، آن معانی را به نحو کمال واقف بودند .
میرزای قمی (1150 - 1231 ق) (1)
میرزا ابوالقاسم بن حسن گیلانی شفتی رشتی معروف به میرزای قمی و صاحب قوانین ابتدا نزد پدرش درس خوانده و سپس به خوانسار رفته است . پس از آن نزد سید حسین خوانساری جد صاحب روضات تلمذ نموده است . سپس در کربلا نزد وحید بهبهانی درس خوانده و با اخذ گواهی اجتهاد از او به جاپلق، یکی از دهات بروجرد رفته است . او اندکی بعد در اصفهان و سپس در شیراز مقیم بوده تا اینکه به درخواست مردم قم در این شهر ساکن و تا آخر عمر در آنجا به سر برده است . مدفن او در قبرستان شیخان قم معروف است . از مهمترین آثار میرزا قوانین المحکمة و جامع الشتات و غنائم الایام را می توان نام برد .
بین میرزا و مرحوم بیدآبادی صمیمیت کامل وجود داشته و میرزا از مریدان آن مرحوم به شمار می رفته، این صمیمیت موجب گردید که بعدها شاگرد معروف بیدآبادی یعنی حکیم آقا علی نوری از مریدان میرزا گردد و بینشان مراسلات دوستانه ای رد و بدل گردد که مشهور است .
مولی محمد بیدآبادی (م 1198 ق)
دوران زندگی بیدآبادی در بحرانی ترین لحظات تاریخ ایران سپری شده است، اوایل عمر او مقارن با سقوط صفویه (1135 ق) و روی کار آمدن افاغنه بوده است . در زمان افاغنه و افشاریه نیز اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران با کشمکشهای فراوانی مواجه بود که در تاریخ ثبت است . به هر حال دوره آخر عمر وی مواجه با حکومت کریمخان زند بوده (1163 ق) و در این دوره وی به ربیت شاگردان علمی و اخلاقی همت گمارده است . شاگردی بیدآبادی نزد سه تن از بزرگان محرز و مسلم است:
1 - سید قطب الدین محمد نیریزی شیرازی (1100 - 1173) صاحب منظومه فصل الخطاب که او نیز شاگرد شاه محمد دارابی بوده است;
2 - میرزا تقی الماسی (م 1159 ق) از نوادگان مجلسی اول;
3 - آخوند ملا اسماعیل خواجویی (م 1173 ق).
ارتباط اساتید مرحوم بیدآبادی با بنیانگذار حکمت متعالیه، ملا صدرا مجهول است; البته گفته شده که بیدآبادی از سید حیدر آملی و او از فیض کاشانی و او از ملا صدرا حکمت را یاد گرفته اند لیکن از سید حیدر آملی ذکری در کتب تراجم به میان نیامده است . (2) باری این واسطه مفقوده با سقوط صفویه پیش آمده و باید با مراجعه به کتب تراجم عصر صفویه و افشاریه برطرف گردد .
شاگردان او نیز از مشاهیر و بزرگان بوده اند که از میان آنها مولی علی نوری، مدرس بزرگ حکمت متعالیه و صدرالدین کاشف دزفولی - عارف مشهور را - می توان نام برد .
اکثر فلاسفه متاخر، سلسله اساتیدشان به مولی علی نوری و از وی به مرحوم بیدآبادی منتهی می گردد .
عرفای متاخر حوزه علمیه نجف و قم نیز اغلب سلسله اساتید خود را به مرحوم مولی حسینقلی همدانی و از وی به سید علی شوشتری می رسانند . در مورد اساتید عرفانی مرحوم شوشتری اختلاف هست ولی با ملاحظه یک سلسله قرائن قوی شاگردی او نزد مرحوم کاشف دزفولی مسلم است که او نیز شاگرد بیدآبادی بوده آنچنان که ذکرش رفت . بالاتر از آن همسانی دستورهای عرفانی این عارفان با دستورهای مرحوم بیدآبادی، اتصال آنان را به مکتب تربیتی وی مسلم می دارد .
تالیفات
در مورد تالیفات مرحوم بیدآبادی تا به حال کاوشی همه جانبه صورت نگرفته آنچه تا به حال منتشر گردیده چند نامه عرفانی و یک رساله فلسفی است ولی قطعا دستورهای وی چندین برابر دستورهای منتشر شده و نیز رسایل وی به چندین عنوان می رسد که اگر عمری باقی باشد و توفیقی حاصل، کتابی مستقل در این زمینه پرداخته خواهد شد .
رساله سیر و سلوک
نوشتاری که عرضه می گردد و به رساله سیرو سلوک موسوم است (3) پاسخ به خواستی است که میرزای قمی از مرحوم بیدآبادی نموده است . ظاهرا آنچنان که از متن رساله برمی آید میرزا قصد زیارت مشاهد متبرکه عراق را داشته و دستوری خواسته تا مشوقی برای طاعات و عبادات باشد . مرحوم بیدآبادی نیز که سائل را فردی آماده و مستعد برای تذکر یافته تازیانه های سلوک را در قالب الفاظ پی در پی برجان طالب کمال به نوازش درآورده است . اغلب مطالب این رساله و حتی الفاظ آنها از آیات قرآنی و روایات نبوی و ولوی اخذ شده است . و چون متن آن عرضه می گردد نیازی به بحث از محتوای آن نیست .
متن رساله آداب سیر و سلوک
الحمدلله الذی خمر بیدی جماله و جلاله اربعین صباحا، طینة الانسان و اودع فیه اسرار الاسماء کلها و علمه المعانی والبیان .
ثم اکرمه باستعداد تعلم استعمال الدلیل والبرهان و تحصیل الایقان، باستفادة علم الحدیث و فهم غرائب القرآن و درک دقائق عجائب الفرقان من قلم الرحمن .
ثم من علی المؤمنین اتماما للنعمة و اکمالا للدین، ببعث رسول «یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة » لیعلم العباد منه مالا یعلمون و لئلا یقولوا «لولا ارسلت الینا رسولا فنتبع آیاتک » و لئلا یکون «للناس علی الله حجة بعد الرسل » .
و جعل ظواهر اقوال رسله شریعة لهدایة طالبی المحسوس، و دقائق اشارات افعالهم شفاءا لامراض القلوب و طریقة النجاة من علل النفوس، و حقائق وجنات احوالهم معراجا لعروج اهل الحقیقة الی حضرة الملک القدوس .
فاضاء قلوبنا بانوار مصابیح مشکوة جوامع کلمه و لمعات اضواء اشراقات فهم مقاصد کلام نجوم هدایته عن ظلمات شبهات مشاغبات الکتب الکلامیة و متشابهات کلمات الحکماء المشائیة و الاشراقیة .
و اغنانا بالحکمة الالهیة الایمانیة القرآنیة عن تصحیح العقائد، بالادلة الطبیعیة والریاضیة و مخترعات اصول المعتزلة والاشعریة و رزقناالنجاة والعافیة بشفاء صحاح احادیث النبویة و فتوحات درک المطالب العالیة من آثار الاشارات الولویة عن الامراض المزمنة الحاصلة من ملاحظة کلمات الفلسفة الیونانیة و مزاولة اعمال الطبیعة الحیوانیة و تقلید الآباء والاسلاف فی الجوانیة والبرانیة . (4)
فصلی الله علیه و آله و جزاه عنا افضل ما جزی نبیا عن امته، حیث اوضح لنا سبیل الوصول و قررلنا درک حقیقة المامول بالتزام لوازم الشریعة و سلوک سبیل الطریقة المستقیمة و بین «ان الذکری تنفع المؤمنین » وفیها تذکرة للمتقین و امحاض النصح للاخوان من اعز ارکان الدین و ان کان القوم لا یحبون الناصحین . فاقول امتثالا لامرک یا اخی فی الله:
مثلک یعلم بالضرورة ان الاخلاد الی ارض المادة و ازدیاد التثاقل بالانکباب علی لوازم الطبیعة الجسمانیة والاشتغال باستیفاء اللذات الحسیة والمشتهیات البهیمیة والسبعیة; بل صرف تمام اوقات العمر فی تدریس العلوم الرسمیة و ترک طریق التصفیة بالریاضیات الشرعیة و تقلید الآباء والمشایخ فی المسائل الاصلیة والفرعیة من موانع العروج الی سماء المعارف الحقیقیة والنفس الامریة .
فخذمن العلوم المتعارفة الرسمیة احسنها، بقدر الضرورة مع المجانبة عن المراء والمجادلة الممرضة .
ثم اشتغل بتلطیف السر; فان العلم لیس بکثرة التعلم، انما هو نور یقذف فی القلوب المستعدة للافاضة، بل العلم مجبول فی القلوب، تادب بالآداب الروحانیة تجده . والجوع سحاب یمطر الحکمة، و من اخلص لله اربعین صباحا جرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه .
و سید علوم اهل البیت علیهم السلام نکت فی القلوب و قرع فی الاسماع . و العلم ما یحدث یوما فیوما و لحظة فلحظة .
فارفض عنک رسوم العادة ولازم طریق اهل الشهادة الطالبین للحقایق، لان لکل حق حقیقة، فخذ اللباب والترک التشویر فی کل باب .
و ایاک والاغترار بالظاهر، لان لکل آیة ظهرا و بطنا وحدا و مطلعا .
و کن من الزاهدین فی الدنیا و ما فیها; لانها دار غرور الانس والجان و حیاتها لهو و لعب بنص القرآن، فذرها للنساء والصبیان و شمر مثل الرجال فی طلب الآخرة و هی الحیوان عند اهل العرفان .
و ما الدنیا؟ هل هی الا طعام اکلیة او ثوب لبیسة او امرائة اصبتها وهی عند اهل اللب فی الظلال .
کل ما فی الکون وهم او خیال
او عکوس فی المرایا او ظلال
واتق الله حق تقاته ما استطعت واطلب الاعانة من الله و جاهد اولا فی سبیل الله ثم فی الله، لان الثانی سبب الوصول کما اشار الیه قوله سبحانه: «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» .
و رمز الیه قول السجاد علیه السلام: «من وفا بعهدک و تعب نفسه فی ذلک واجهدها فی مرضاتک فاهل للبشارة » . اذلیس لاهل الاخلاص فی النشاة العنصریة من خلاص الا بافناء بقایا الوجود و تسلیم الامر کله الی ولی الاحسان والجود .
فتقرب الیه بالنوافل، حتی یکون الحق بصرک و سمعک، فتکون من الرجال السابقین الذین صدقوا ما عاهدوا الله علیه .
وادوا الامانات الی اهلها وردوا الی الله مولیهم الحق، فان لله اولیاء تحت قبابه لایعرفهم غیره .
و ان لم تستطع ولن تستطیع الا بمعونة توفیق و تجرید واحتمال مشقة شدیدة، فلازم طریقة اصحاب الیمین، «اکثر اهل الجنة البله » القانعون بجوار خیرات الحسان و بطواف جواری و غلمان عن روضة رضوان الجمال و خلد مقعد صدق عند ملیک متعال .
واعلم ان اکثر اهل الدنیا اهل غفلة، لاخیر فیهم ولا غنی عنهم و ما اشبه حالهم عند اهل الانتباه بحال الاحجار التی یزال بها العذرة عند فقد المیاه، فهم من ضرورات مزبلة الدنیا و عمارة هذه الاولی، فنزلهم منازلهم واعرف لذوی الفضل منهم فضلهم و دارهم مادمت فی دارهم و ارضهم مادمت فی ارضهم، بلا مداهنة فی الدین ولا رکون الی الظالمین . واحتمل منهم الضرر والاذی، فان نعیم الآخرة محفوف بالمکاره الدنیویة . واصبر نفسک مع الذین آمنوا صبرا جمیلا و توکل علی الله واتخذه وکیلا .
ولاترسل عنانک فی مراتع الرخص الشرعیة الواردة لاهل الزمان من ضعفاء العقول والنسوان والمستضعفین من الرجال و من الصبیان .
واذکر عیش مولی الانس والجان; فانه احترز عن دقیق شعیرة ببعض الادهان .
ولاتقل: من حرم زینة الرحمن؟ فان تخیل ذلک فی هذاالمقام من تسویلات الشیطان الموجبة للحرمان من درجات اهل العرفان و الایقان . و بین التحریم و حرمان النفس فرقان .
و لذا قال مرشد اهل الحقیقة و قائد سبیل الطریقة بلسان اهل الشریعة فی عسل ام ایمن الممزوج باللبن: «یمکن الاکتفاء باحدهما، لا اشر بهما؟ ولا احرمهما» .
و قال عند الاجتناب من اکل سخلیص اخاف ان یقال لی یوم القیمة: اذهبتم طیباتکم فی حیاتکم الدنیا .
وقال: «و ایاکم والتنعم والتلهی والفاکهات » .
وقال بعض فی بعض الادعیة: اعوذبک اللهم من رفیع الماکل والمشرب .
فلاتذهب طیباتک فی حیاتکم الدنیا ولاتنس نصیبک عن الآخرة; فانها خیرو ابقی .
و ایاک و تناول الشبهات والتوغل فی المباهات; فانها تورث القسوة و تفوت لذة المناجات .
و ایاک والریاسة والتحدث بها، لانها ملعون من تراس، ملعون من هم بها لانها لاتصح
الا لاهلها وهم الذین اماتوا نفوسهم و احیوا قلوبهم واخلوا دخائلهم من غیر الله وجزوا اوقاتهم فی طلب مرضاته حتی صارت انفسهم مواضع لمشیة الله .
و ایاک و مجالسة المتراسین، سیما مدعی العلم منهم بلابرهان; لانهم قوم نسوا الله فانسیهم انفسهم، فیتبعون شهوات الحیوان و یستدلون بالمتشابهات عند مطالبة البرهان، فسوف یلقون غیا و سیصلون سعیدا .
فبعد تطهیر قلبک استفت قلبک، فان افتاک فعلیک بجمع الحقیقة والطریقة والشریعة فان فاقد احدها لیس بانسان فی الحقیقة، بل حیوان طرید او شیطان مرید او جبار عنید .
و بالجملة لابدلک من تحصیل عقائد برهانیة و حقائق ربانیة عرفانیة و اخلاق فاضلة نفسانیة و ملکات ملکیة و آداب شرعیة و عبادات بدنیة، بشرائطها المقررة الدینیة حتی تعرف صدق ذلک من قلبک .
وذلک لایحصل بالمنی ولاینال بالهوی ولایدرک بالاسباب الظاهرة من العباء والرداء والتختم بالعقیق و اخذ العصا والتزین بزی العلماء والعباد والصلحاء والانتساب بالنسب الی سلسلة الاتقیاء، بل لابد فیه من الزهد فی الدنیا .
فلایجد الرجل حلاوة الایمان حتی لایبالی من اکل الدنیا و ینس التدریس والمدرسة والتلامذة الساکنة فیها، ثم النیة الصادقة والاخلاص فی کل ما تاتی و تذر .
وعند تصحیح النسیه تسکب العبرات . ولابد فیه من الریاضات المبادی، لاصلاح البضعة التی ان صلحت صلحت بقیة الجسد; لان بالنیات خلد هولاء وهولاء و الکلام فی ذلک طویل .
فاشغل قلبک باوامر القرآن والحدیث قبل ان یشغلک من قبل نفسه بالاحادیث; فانها ان لم تشغلها شغلتک . ولاتترکها وهواها، لانها تسعی فی رداها وقد افلح من زکیها و نهاها من هواها .
ثم الواجب علیک الاهتمام باستیفاء آداب الزیارة و شرائطها، من تعظیم المزور و اعانة الزوار .
و ایاک و ان تکون کاذبا فی قولک: «و اشهد انک تری مقامی و تسمع کلامی » . ولاتلفت الی احد فی الروضة المقدسة ولاتحدث بالناس فیها و لاتتفرج فی ریاض القنادیل; فانها لاتلیق بعبادة المصطفین .
و متی فترشوقک فاخرج منها; فان الغفلة عن الذکر احسن من الغفلة فی الذکر . وادع لابویک و ارباب الحقوق علیک .
فهذه سبیلی ادعوا الیه من اتبعنی و ما توفیقی الا بالله، والله یقول الحق وهو یهدی السبیل، و من یضلل الله فماله من هاد، و من لم یجعل الله له من قلبه مرشدا واعظا فلن تجدله ولیا مرشدا; فان الهدی هدی الله ولاتهدی من احببت .
فهذه تذکرة لمن شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا .
ترجمه نامه
ستایش و ثنا پروردگاری را سزاست که فطرت انسانها را با اسمای جمال و جلال خود در چهل صباح بسرشت (5) و رازهای اسمای خودرا در نهاد وی به ودیعت نهاد .
و درک معانی و قدرت بیان آنها را به وی بیاموخت و سپس او را با توان دادن به کسب یقین با استفاده از قرآن و احادیث و با کاربرد دلیل و برهان گرامی داشت .
پروردگاری که نعمتهایش را بر مؤمنان بافرستادن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله تکمیل نمود و نعمت هدایت را به اتمام رسانید تا آن حضرت آیات الهی را برآنان بخواند و آنان را تربیت نموده و کتاب و حکمت را یادشان دهد و آنچه را عقول ایشان یارای درک و رسیدن به آن را نداشته به واسطه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم یادگیرند . تا مردمان را در روز بازپسین حجتی بر خدا نباشد و نگویند: خدایا اگر پیامبری می فرستادی ما اطاعت وی را کرده رستگار می شدیم .
خدایی که ظاهر بیانات پیامبران را برای هدایت عموم مردم که خواهان نعمتهای ظاهری می باشند شریعت و قانون; و حکمتها و رازهای پوشیده در کارهای آنان را برای مرضهای قلبی و بیماریهای روانی شفا و نجات; و حقیقتهای ظاهره از حالات درونی آنان را برای رسیدن اهل حقیقت به بارگاه قدس خویش سبب و وسیله قرار داد .
پس قلبها و دلهایمان از درخشش کلمات پرنور آن حضرت نورانی گشت و با تابش ستارگان هدایت و حکمتهای پرنور وی، از تاریکی مناقشه های علمای علم کلام و از اشتباهات سخنان همسان حکیمان مشائی و اشراقی رهایی یافت .
خدایی که با حکمتهای الهی و ایمانی قرآن کریم، عقاید و باورهای ما را استوار و اصلاح نمود و از استدلالهای علوم طبیعی و ریاضی و عقاید من درآورده معتزله و اشاعره بی نیازمان ساخت . و به وسیله احادیث صحیح نبوی و آثار متعالیه علوی ما را از مرضهای درمان ناپذیری که از سخنان فیلسوفان یونانی و ارتکاب کارهای طبیعی حیوانی و تقلید پدران و گذشتگان پدید آمده بود، در جوانی و پیری شفا بخشید .
پس برترین و پاکترین درودهای خداوند بر آن حضرت و آل اطهارش باد و خداوند به آن حضرت بهترین پاداش را که برای انبیای خود داده عنایت فرماید چرا که او راه رسیدن به حقیقت را با التزام به شریعت و پیمودن راه مستقیم خود، برای ما روشن ساخت و نیز برای ما بیان نمود که پند و موعظت، مؤمنان را سود بخشد و متقیان را یادآوری است . همچنین به ما آموخت که خیرخواهی خالصانه برای برادران ایمانی از استوارترین ارکان دین است اگرچه آنان خیرخواهان را دوست نداشته باشند .
پس در پاسخ درخواست شما می گویم:
ای برادر ایمانی! شخص فهیمی مانند جناب عالی بخوبی واقف است که توجه و دلبستگی به دنیا و علاقه به ماندگار شدن در آن و بند و بارهای گران بر نفس نهادن با روی آوردن به ابزار طبیعی و جسمانی و مشغول شدن به لذتهای نفسانی و خواهشهای ست حیوانی مانع از رشد و ترقی و رسیدن به مرتبه والای معارف حقیقی والهی هستند .
بلکه بالاتر از آن، صرف نمودن تمام لحظات عمر در تدریس علوم رسمی و چشم پوشی از طریقه تهذیب و تزکیه نفس با ریاضتهای شرعی و تقلید از پدران و استادان در مسائل اصلی و فرعی نیز مانع از عروج به آسمان معارف حقیقی و رسیدن به واقعیات هستی است .
پس از میان علوم معمول رسمی بهترین آنها را انتخاب کن و از آن نیز تنها به اندازه ای که مورد نیاز و لازم است فرا گیر و از جدل و مناقشه در تحصیل علم که موجب بیماری روح و روان است، بپرهیز .
بعد از آنکه از علوم لازم به اندازه نیاز تحصیل کردی به پاکسازی روح و روانت بپرداز، زیرا که علم بستگی به زیادی تحصیل ندارد بلکه آن نوری است که در قلبها و دلهای مستعد که صلاحیت افاضه آن را داشته باشند می تابد (6) و همچنین نهاد دلها و قلبها با علم سرشته شده، اگر به آداب شایسته الهی آراسته شوی آن را خواهی یافت . (7)
گرسنگی بسان ابری است که باران حکمت و معارف از آن فرو می ریزد . بنده ای که چهل شبانه روز برای خدای تعالی اخلاص ورزد و همه کارهای خود را با اخلاص انجام دهد، چشمه های حکمت در قلبش جوشیده و برزبانش جاری می گردد .
والاترین علوم اهل بیت علیهم السلام آن است که بر قلبها الهام گردد و برگوشها القا شود . و علم آن است که لحظه به لحظه و روز به روز حادث می شود . (8)
پس گرد و غبار رسوم و عادات را از خود بزدای و راه و روش اهل شهادت و حضور را که به دنبال حقیقت هستند در پیش گیر، زیرا هر چیزی را حقیقت و ظاهری و مغز و پوسته ای است، پس پوسته را کنارانداز و حقیقت را بگیر .
بر حذر باش که فقط ظواهر آیات و روایت را بگیری و غیر آن را انکار کنی; چون برای هر آیه از کلام الهی ظاهری است و باطنی و حدی است و مطلعی . (9)
نسبت به دنیا و زینتهای آن بی رغبت باش زیرا دنیا جایگاه فریفتگی و خودنمایی انس و جن است و حیات آن به تصریح قرآن کریم بازیچه و سرگرمی است پس آن را بر اهلش که زنان و کودکان هستند واگذار و خود مانند مردان در طلب آخرت و حیات ماندگار باش که در نزد اهل معنی زندگی حقیقی و دائمی و واقعی در سرای بازپسین است .
دنیا چیست؟ ! آیا جز لقمه غذایی است که خورده می شود یا تکه لباسی است که پوشیده می شود یا زنی است که به نکاح در می آید و همه اینها نزد صاحبان عقل چیزی جز وهم و پندار نیست .
کل مافی الکون وهم او خیال
او عکوس فی المرایا اوظلال
همه چیز که در عالم هستند یا وهم و خیال هستند یا عکسها و نقشهایی که در آینه یا به صورت سایه نمودار می شوند یعنی نمود هستند نه بود .
آنچه در توان داری جانب خدای را آنچنان که در شان اوست پاس دار و از او یاری بخواه و مجاهدت کن اولا در راه خدای و سپس برای خدا، چون جهاد برای خدا سبب رسیدن و نیل به مقصد می باشد همانطوری که خدای تعالی خود در قرآن فرموده:
آنان که برای ما جهاد می کنند، آنان را بر راههای خودمان هدایت می کنیم . (10)
امام زین العابدین علیه السلام نیز به آن اشاره فرموده در این دعا:
«من وفا بعهدک و تعب نفسه فی ذلک واجهدها فی مرضاتک فاهل للبشارة »
الهی آن که به عهد و پیمان تو وفا نموده و خود را در آن به سختی و مشقت انداخته و برای جلب رضای تو کوشش نموده، سزاوار بشارت و پاداش است .
و سر آنکه جهاد برای خدا موجب نیل به مرام و مقصد است این است که بنده مخلص را بدون فنای تمامی وجود و تسلیم نمودن امور به ولی خود، راه نجات دیگری در این دنیای مادی متصور نیست .
با به جای آوردن نمازهای نافله به خدای تقرب جوی تا آنکه حق چشم وگوش تو گردد (11) و در زمره مردانی باشی که برپیمان و عهد خدا وفادار مانده و امانت را به صاحب آن برگردانیده و به سوی خدای خویش که سرور و مولای حقیقی آنان بوده بازگشت نموده اند . در زیر آسمانهای خدا، اولیا و بندگان محبوبی می زیند که کسی غیر حق آنان را نمی شناسد .
اگر براین اندازه قادر نبودی - و البته بدون توفیق الهی و قطع تعلقات و تحمل سختیهای طاقت فرسا قادر نخواهی بود - پس راه اصحاب یمین را در پیش گیر و سعی کن داخل آنان باشی که در حدیث وارد شده که:
اکثر بهشتیان را صاحبان عقلهای ناقص تشکیل می دهند (12) آنان که به زنان و دختران و غلامان و نعمتهای بهشتی بسنده کرده و از رضوان جمال الهی و قرارگاه صدیقین در بارگاه حق تعالی چشم پوشی نموده اند .
آگاه باش که اکثر اهل دنیا در غفلت به سر می برند نه خیر و نفعی در آنها هست و نه چاره ای از معاشرت با آنها وجود دارد . پس باید جایگاه و مرتبه آنان را بشناسی و تا زمانی که در منزل و ماوای آنان هستی با آن مدارا نمایی و هر کدام را در رتبه شایسته خویش قرار دهی . البته در این مدارا و رعایت حال آنان نباید دینت را سرسری بگیری یا به اهل ظلم و ستم اعتماد و تکیه کنی . پس باید اذیت و آزار اهل دنیا را تحمل کنی، زیرا آسایش و نعمتهای سرای بازپسین به سختیها و شداید این عالم مادی پیچیده شده است; تا این شداید را تحمل نکنی به آن نمی رسی . پس همراه آنان که ایمان آورده اند صبر و پایداری نیکو بنما و برخدایت اعتماد کن و اورا وکیل و کار گزار خود قرار ده . (13)
هشیار باش که لجام و افسار نفست را در چراگاه رخصتهای (14) شرعی آزاد نگذاری زیرا آن رخصتها و اذنها از جانب شارع برای اهل زمان بوده که همان صاحبان عقلهای ضعیف و زنان و اطفال و ناآگاهان می باشند .
زندگی و گذران مولایت، پیشوای جن و انس حضرت علی علیه السلام را یادآور باش که چگونه این دنیا را سپری نموده، از نان جوینی آغشته به روغن پرهیز نمود و تناول نکرد .
و مبادا که با خود بگویی چه کسی نعمتهای الهی را حرام نموده (15) ؟ ! زیرا این خیال باطل از وساوس ابلیس و موجب بازماندن از رتبه های عالی اهل عرفان و یقین است چرا که بین حرام شدن با محروم ماندن نفس از رتبه های عالی فرق آشکار و روشن وجود دارد [یعنی آنچنان نیست که هر چیزی که حرام نباشد ارتکاب آن جایز است . بلکه آنان که خواهان مراتب عالی هستند از خیلی امور که حرام نیست اجتناب می کنند] به همین دلیل امام موحدین و راهنمای اهل حقیقت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مورد عسل مخلوط با شیری که ام ایمن آورده بود، فرمودند:
می توان به یکی از اینها کفایت کرد، نه آنها را می نوشم و نه تحریم می کنم .
و هم آن حضرت فرموده اند:
حذر کنید از تن آسایی و تن پروری و مشغول شدن به کارهای بیهوده و خوشگذرانی و عادت به خوردن میوه های لذیذ .
و هم در بعضی دعاها فرموده اند: خدایا به تو پناه می برم از خو گرفتن به خوردنیها و نوشیدنیهای لذیذ و گوارا .
پس خوشیهای خودرا در دنیا سپری نکن (16) و بهره ونیازمندی خویش را در آخرت فراموش منما، زیرا که لذتهای سرای بازپسین ماندگار و نفعش بیشتر است .
زینهار از صرف لقمه های مشکوک و شبهه دار، و فرو رفتن در مباهات، که موجب قساوت قلب و مایه محرومیت از درک لذت مناجات است .
زینهار از طلب ریاست، مبادا در خیالت ریاست جاگیر شود، زیرا کسی که بدون داشتن صلاحیت، ادعای ریاست کند از رحمت خدا به دور است و همچنین کسی که در آرزوی رسیدن به آن باشد باز از رحمت الهی به دور است .
ریاست جز برای کسانی که شایستگی آن را داشته باشند روا نیست و کسانی که شایستگی آن را دارند مؤمنانی هستند که خواهشهای نفسانی را مهار نموده و نفس خود را رام ساخته و دلهای خود را به یاد آخرت و با ذکر و یاد الهی زنده نموده، و ضمیر خود را از غیر خدا پالایش کرده و لحظات زندگی خودرا در جلب رضای حق صرف کرده اند چندان که قلبها و دلهای آنان محل جلوه مشیت و خواست الهی گردیده و جز خواست خدا چیزی نمی خواهند .
از مجالست با ریاست طلبان بر حذر باش، خصوصا کسانی که علاوه بر ریاست طلبی، بدون داشتن نشانه ای از علم، ادعای علم نیز می کنند، زیرا آنها خدای خویش را از یاد برده اند و همین موجب گردیده که خود را نیز فراموش کنند (17)و به دنبال لذتهای ست حیوانی باشند و در توجیه کار باطلشان به آیات متشابهه استناد می کنند . آگاه باش که آنان به زودی در اثر این کارهای ناروا گمراه گشته به عذاب الهی و آتش قهر او گرفتار خواهند شد و به سزای عمل خویش خواهند رسید .
بعد از پاکسازی قلبت از غبار معصیت و خواهشهای نفسانی، به دل خود رجوع کن . حاصل کلام آنکه برتو لازم است که عقاید و باورهای خود را از راه استدلال و حقیقتهای الهی و عرفانی درست گردانیده و استوارسازی و درونت را به خلق و خوی شایسته
و پسندیده و اوصاف فرشتگان زیور دهی، و آداب شرعی و عبادتهای بدنی را با شرطی که بر آنها مقرر شده به جای آری، تا آنکه صحت و راستی و حقیقت آنها را با چشم بصیرتت و دل پاکت به عیان ببینی .
البته این مراتب والا، با آرزو و هوس حاصل نمی گردد و با ظاهرسازی از قبیل عبا و قبا بر دوش انداختن و انگشتر عقیق به دست کردن و عصا برداشتن و جامه عالمان و عابدان و پارسایان پوشیدن و یا خود را از نظر نسب به سلسله پاکان نسبت دادن به دست نمی آید بلکه برای کسب آن باید از دنیا بگذری و دوستی آن را از دل خود بیرون کنی .
آگاه باش که انسان لذت ایمان را وقتی خواهد چشید که به دنیا بی اعتنا باشد و دوستی آن را از دل بیرون کند و به این فکر نباشد که دنیا به کام چه کسی شد و نیز نشستن در حلقه شاگردان و تفاخر به آنان و یاد مدرسه و شاگردان آن را فراموش کند . بعد از آن هم در تمام کارهایی که انجام می دهد یا ترک می کند نیت پاک و اخلاص کامل داشته باشد . و وقتی که ترک دنیا و خارج نمودن دوستی آن از دل، برای کسی حاصل شد، آن وقت است که اشکها از چشمها جاری خواهد گردید و دل به یاد خدا نرم خواهد شد .
البته برای این منظور، در اول کار باید عملهایی را که تحمل آن بر نفس سنگین است انجام دهد، تا تکه گوشتی که به نام قلب در درون انسان نهفته است اصلاح شود، که اگر قلب به صلاح آید باقی اعضا وجوارح نیز به صلاح خواهد گرایید که رمز ماندگاری بهشتیان در بهشت و دوزخیان در دوزخ به سبب همین نیتهای قلبی است . البته این رشته سر دراز دارد .
پس دلت را به دستورات قرآن وحدیث مشغول دار، که اگر تو اورا به کار نگیری او تو را با وسوسه های درونی مشغول خواهد ساخت .
نفست را در خواهشهایش رها و آزاد نگذار چون نفس همیشه در پستی و خواری خود سعی و تلاش دارد . و رستگار کسی است که نفس خودرا بپالاید و او را از آرزوها و خواهشهای باطل باز دارد .
اما در مورد زیارت:
برتو لازم است که تلاش و همت کنی که شرایط و آداب زیارت را به نحو شایسته و کامل به جای آری و آن کس را که به زیارتش رفته ای تعظیم نمایی و حریم حرمتش را نگهداری، و زائران را مساعدت و یاری نمایی .
برحذر باش که در خواندن زیارت نامه، در این گفته ات دروغگو نباشی، آنجا که می گوئی:
شهادت می دهم و اعتراف می کنم که (ای امام بزرگوار) شما جایگاه مرا ناظر هستی و به گفته های من واقفی و می شنوی .
و از گردش در رواقها و صحنها و تماشای آئینه کاریها و چلچراغها و گفتگو با این و آن و توجه به مردم در حرم مطهر پرهیز کن که این کار لایق و شایسته بندگان پاک و برگزیده نیست .
تا زمانی که شوق و میل باطنی به زیارت و دعا داری در حرم باش و زمانی که میل تو، به سستی گرایید بلافاصله از حرم خارج شو که ذکر نگفتن بهتر است از ذکری که با غفلت و بی توجهی به محتوای ذکر همراه باشد .
در حرم مطهر برای پدر و مادرت و نیز کسانی که حقی بر تو دارند [مانند بزرگان دین و اساتید، خویشاوندان و دوستان] دعا و طلب رحمت نمای .
این راه و روشی است که هر کسی را که تبعیت مرا بکند او را به سوی آن دعوت می کنم (18) و البته توفیق اجابت از خداست و خداست که حق را بیان می کند و به راه راست
و کسی را که خداوند اورا بنا بر مقتضای عملهای بدش گمراه نماید برای او هدایتگری نخواهد بود (20) و کسی را که خداوند واعظ درونی و راهنمای قلبی برایش قرار ندهد او سرپرست و راهنمایی نخواهد داشت (21) و هدایت فقط از جانب خداست و در دست اوست و هیچکس نمی تواند آن کس را که دلش می خواهد هدایت کند . (22)
این یادآوری است برای کسانی که بخواهند راه [درست] را به سوی پروردگار خویش در پیش گیرند . (23)