اندلس به لحاظ دوری از سایر کشورهای اسلامی و مسافتی که تا حجاز و شهرهای مقدس مکه و مدینه داشت، هم چنین موقعیت علمی پایین ترش نسبت به شهرهای مصر و شام و ایران، باعث شد تا طالبان علم تمایل شدیدی به مسافرت به شرق پیدا کنند. سفرنامه های باقی مانده اطلاعات ذی قیمتی از زندگی، آداب و رسوم، استادان و مراکز علمی و سایر ویژگی های شهرهای شرق عالم اسلام در اختیار خواننده قرار می دهد. در کنار سفرنامه هایی که به شرق پرداخته، سفرنامه های دیگری به تحریر درآمد که موضوع اصلی آن ها کشورهای اروپایی بود. برخی از این سفرها مأموریت سیاسی بوده است.
اولین فردی که اخبار سفر او به اسکاندیناوی و کشور دانمارک فعلی در منابع آمده است «یحیی بن حکم بکری» (153 250 ه) معروف به «غزال» است. او را به جهت زیبایی غزال نامیده اند. آن چه باعث شهرت وی شده است سفارت هایی است که در زمان عبدالرحمن دوم داشته است. اندلس در سال 230 ه شاهد حمله نورمان ها از مناطق شمالی به شهر اشبیلیه(45) و غارت این شهر بود. عبدالرحمن با نیروهایش به دفاع از شهر برخواست و پس از مدتی آن ها را شکست داده و وادار به بازگشت نمود.(46) پس از این شکست نورمان ها، افرادی را نزد عبدالرحمن فرستادند و از او درخواست صلح نمودند. عبدالرحمن یحیی الغزال را به جهت این که به چند زبان آشنایی داشت و از فصاحت و بلاغت برخوردار بود مأمور این سفارت نمود.
سفر غزال به سوی جزایر نورمان ها از طریق اقیانوس اطلس و با کشتی انجام پذیرفت. غزال به محل سکونت نورمان ها در دانمارک فعلی رفته و مورد استقبال پادشاه آن قرار گرفت. برخی از محققین جدید نام پادشاه نورمان ها را «تورجایوس» که نام عمومی پادشاهان آن ها بوده ذکر کرده اند.(47) نورمان ها همگی مسیحی بودند و تنها تعداد اندکی از آن ها، آتش پرست بودند داستان ملاقات غزال و همسر پادشاه نورمان ها در منابع به تفصیل آمده است.
غزال پس از انجام مأموریت سیاسی اش به سوی اندلس حرکت کرد نورمان ها تا سنت یعقوب با او همراهی کردند و غزال از این شهر به قشقاله(48) و از آن جا به طلیطله(49) مسافرت کرد و پس از گذشت بیست ماه نزد عبدالرحمن بازگشت و نامه پادشاه نورمان ها را به عبدالرحمن داد(50) مسیر بازگشت وی از دریای شمال و از طریق مرزهای شمالی اندلس بود.
غزال در زمان عبدالرحمن به سفر دیگری نیز اعزام شد. این سفارت به قسطنطنیه و دربار روم شرقی بود. اخبار این سفارت را ابن حیان در المقتبس و برخی منابع دیگر آورده اند. چگونگی انجام این سفارت و مسیر سفر به قسطنطنیه به درستی مشخص نیست. تنها موضوعی که مورد توجه مورخان قرار گرفته اشعاری است که غزال در وصف همسر امپراطور سروده است. این مأموریت با موفقیت به انجام رسید و غزال با هدایای امپراطور روم نزد عبدالرحمن بازگشت.(51) غزال در اندلس، زریاب را که از نزدیکان خلیفه بود مورد هجو قرار داد و در اثر همین هجو از اندلس به عراق تبعید شد از این سفر غزال و دوران تبعید وی مطلبی در منابع نیامده است.(52) غزال پس از بازگشت به اندلس به سرودن شعر روی آورد و در سال 250ه فوت کرد.
یکی از سفرهای دیگری که اخبارش در منابع آمده سفری است که به «مغرورین» معروف شده است. ادریسی در مورد آن ها می نویسد: در قرن سوم هجری هشت جوان پسر عمو که بعدها به مغرورین معروف شدند از شهر لشبونه خارج شدند و سوار بر کشتی وارد دریای ظلمات گردیدند تا آن چه را که در دریاست و پایان آن را بشناسند مدت یازده روز با بادهای شرقی در دریا رفتند و به دریایی رسیدند که موج های عظیمی داشت. سپس دوازده روز به سوی جنوب کشتی رانی کردند تا به جزیره ای به نام جزیرة الغنم رسیدند. در این جزیره گوسفندی گرفتند و ذبح کردند، ولی گوشت آن را تلخ یافتند و هیچ کس نتوانست از آن گوشت بخورد. پس از آن به جزیره دیگری رسیدند فرمانروای جزیره آن ها را با چشم بسته به محلی به نام قاره فرستاد که پس از سه روز و سه شب به آن جا رسیدند و از بربرها شنیدند که در جنوب مراکش هستند و تا شهرشان دو ماه راه است. در محل پیاده شدنشان بعدها بندر آسفی ساخته شد.(53)
گرچه اخبار این سفر تا حدودی آشفته است اما برخی محققان معتقدند جزیره اولی که در اخبار سفر آمده جزیره مادیره و دومی یکی از جزایر قناری است.(54) علامه مصطفی شهابی ساحلی را که مغرورین در آن پیاده شدند یکی از جزایر آمریکای جنوبی در دریای کارائیب می داند.(55)
در قرن چهارم گزارش سفری به اروپا توسط یکی از علمای یهودی معاصر حکم المستنصر به نام «ابراهیم بن یعقوب» تألیف شد. بنابراین گزارش ابراهیم به آلمان و شرق اروپا و بلاد صقالبه سفر کرده و در سال 354 به جنوب آلمان رفته و در ماگدبورگ با امپراتوری اوتو ملاقات کرد. وی اطلاعات وسیعی از امیرنشین های صقلاب اروپای قرون وسطی ارایه می دهد و از چهار امیرنشین بلغارستان، لهستان، چک و ناکون سخن رانده است. هم چنین از برخی شهرهای ساحلی یا نزدیک ساحل فرانسه و هلند و آلمان توضیحات مفصلی ارایه می کند.
ابراهیم بن یعقوب به اندلس و جغرافیای آن آشنایی داشته به گونه ای که مطالبش مورد استفاده جغرافی نویسان سده های بعد قرار گرفته است.(56) یاکوب یکی از مستشرقینی است که در مورد ابراهیم بن یعقوب تحقیقات زیادی انجام داده است. او با مقایسه قزوینی و بکری به این نتیجه رسیده است که دو شخصیت عربی به آلمان سفر کرده اند. وی معتقد است در یک زمان دو نفر به صورت جداگانه به دربار اتوی اول اعزام شدند، اولی از طرف فاطمیان که از شمال افریقا و از راه دریا به طرف ایتالیا و جنوب آلمان رفت و دیگری از طرف خلیفه قرطبه از اندلس به محاذات اقیانوس اطلس و دریای شمال حرکت کرد و به دریای ماینتس رسید. با این دو سفارت دو نفر همراه بوده اند و هر کدام سفرنامه ای به جا نهاده اند و نام هر دو ابراهیم بوده است.(57)
پایه گذار واقعی سفرنامه نویسی «عبدالله بن احمد بن عربی» (468 543ه) می باشد. ابن عربی در اشبیلیه متولد شد و در هفده سالگی از اشبیلیه به طرف شمال افریقا مسافرت کرد. از شمال افریقا به مصر و بیت المقدس و شهرهای فلسطین و شام رفت و در حدود سال 490ه به بغداد وارد شد. در طول سفر از محضر علمای هر شهری بهره می برد. سفر او به مکه دو سال به طول انجامید. وی در مسیر بازگشت نیز از همان شهرها و مناطقی که گذشته بود عبور کرد و به اشبیلیه رسید و تا آخر عمرش به تدریس و تألیف مشغول گردید.(58)
ابن عربی سفرنامه اش را به نام «ترتیب الرحله للترغیب فی المله» نوشت. این سفرنامه اولین اثر جغرافیایی از این نوع در اندلس می باشد(59) متأسفانه اصل کتاب باقی نمانده، اما در منابع دیگری می توان بخش هایی از این کتاب را یافت. در زمان مؤلف خلاصه ای از آن به نام مختصر ترتیب الرحله تهیه شد.(60) مقری از این اثر به نیکی یاد می کند و برخی توضیحات ابن عربی در مورد قبة الصخره، مسجدالاقصی، مدینة السلام، مکه و برخی استادان و توصیف مناطق و شهرهای مختلف را از آن اخذ کرده است.(61)
معاصر با ابن عربی جغرافی دان دیگری به نام «ابوحامد غرناطی» (473 565ه) ظهور کرد که سفرهای او به مراتب بیش تر و گسترده تر از ابن عربی است. ابوحامد غرناطی در شهر غرناطه متولد شده و در اقلیش(62) رشد کرد و پس از آن که مدتی به فراگیری علم مشغول بود در سال 508ه سفری به شرق نمود. او ابتدا به اسکندریه و سپس به قاهره مسافرت نمود و در آن جا از برخی علمای شهر استماع حدیث نمود و پس از مدتی به وطنش بازگشت.(63) غرناطی برای بار دوم به جمع آوری توشه پرداخت و در سال 511ه اقدام به سفر نمود و در سفر دوم از جزیره سردانیه و سیسیل گذشت و سپس به اسکندریه و قاهره سفر کرد.(64)
ما نمی دانیم که آیا او به وطنش بازگشته و برای بار سوم اقدام به سفر نموده یا از همین سفر به سوی مشرق رفته است. از روایت مقری مستفاد می شود که غرناطی در سال 516ه در بغداد بوده(65) و 4 سال در این شهر اقامت داشته است. او در بغداد مورد عنایت و توجه وزیر ادیب و فقیه یحیی بن هبیرة قرار داشت و کتاب «المغرب عن بعض عجائب المغرب» را برای کتابخانه او نوشت و سپس به سوی شرق سفر نمود. او در سال 524 ابهر در ایران را دید و سپس از دریای قزوین عبور کرده و به سخسین بر ساحل رود ولگای اوسط و در سال 530ه به بلاد ولگای ادنی رسید. پس از 15 سال در 545 ه به بلاد مجار رفت و در 553 به سخسین بازگشته و خوارزم را در 554 مشاهده کرد. از این شهر برای ادای حج در سال 555 به حجاز رفت و پس از انجام مراسم حج به بغداد سفر کرده و پناهنده ابن هبیره گردید. در 557 از موصل دیدن کرد و از آن جا متوجه حلب گردید. دمشق آخرین شهری بود که به آن مسافرت کرد و در این شهر در سال 565ه فوت کرد.(66)
اثر مهمی که از غرناطی باقی مانده «تحفة الالباب و نخبة الاعجاب» می باشد. این اثر غرناطی بر اساس عجایب و غرایب نوشته شده و قزوینی از آن استفاده فراوانی برده است.(67)
گرچه در این اثر مسیر دقیق مسافرت غرناطی ضبط نشده اما از روی سالِ ورود به هر شهر می توان مسیر مسافرت او را فهمید.(68) مطالب جغرافیایی تحفة الالباب بسیار ضعیف است. یک سوم کتاب مطالبی است که خود شخصا دیده است. مسلمانان در مجارستان و بلغار و حوزه رود ولگا و قبایل قفقاز مورد توجه خاص او قرار داشته است.(69) این اثر غرناطی در قرن ششم باعث جلب توجه همگان شد، زیرا از مناطقی بحث کرده بود که کم تر مسلمانی به آن جا رفته بود.
اوج سفرنامه نویسی اندلس اثر «ابن جبیر» (540 614ه) است. ابن جبیر در سال 540 در شهر بلنسیه یا شاطبه متولد شد. نسبش به مردی که از پیشقراولان بلج بن بشر(70) بود، می رسد. ابن جبیر پس از تحصیلات مقدماتی به غرناطه رفت و در کنار پدرش به خدمت موحدین مشغول شد. چون در لغت و ادبیات و فقه و سرودن شعر علم وسیعی داشت لذا جایگاه والایی نزد ابوسعید بدست آورد.(71)
امیرابوسعیدبن عبدالمؤمن از امیران موحدی از ابن جبیر خواست تا کتابی برای او درباره شراب بنویسد و پیاله شرابی را به او داد اما وی نپذیرفت. ابوسعید اصرار کرد تا وی را وادار به خوردن شراب نماید و به او اموالی را داد، اما ابن جبیر تصمیم گرفت با این اموال به سفر حج برود.(72)
ابن جبیر سه بار به شرق سفر کرد. سفر اول او در سال 578ه از غرناطه شروع شد و اسکندریه و شام و عراق و جزیره(73) را دید و سفرنامه ای که از او باقی مانده با نام «الرحله الکنانی» شرح همین سفر است.(74) او در طول سفر دقت خاصی در ضبط تاریخ ورود به هر شهر داشت و به مزارها و مکان های مقدس توجه ویژه ای نمود، هدفش از این سفر رسیدن به حجاز و انجام مراسم حج بود. ابن جبیر در زمانی به این مسافرت رفت که صلیبیان در شام بودند و مشاهدات وی از شهرهای شام منبع بسیار خوبی برای شناخت وضعیت شهرهای شام در آن مقطع زمانی است. در مسیر بازگشت، از شهر صور با کشتی به سوی اندلس حرکت کرد. کشتی او در نزدیکی سیسیل شکسته شد و مسافران آن توسط گیوم پادشاه سیسیل نجات یافتند. ابن جبیر از شهرهای سیسیل گزارش هایی جالب توجه ارائه می دهد. وی در سال 581ه به اندلس بازگشت.(75) ابن جبیر از سال 585 تا 587 سفر دومش را به شرق انجام داد این سفر که پس از شنیدن خبر فتح بیت المقدس بدست صلاح الدین بود از نظر سیاسی برای او اهمیت خاصی داشت.
بار سوم پس از مرگ همسرش عاتکه به حج رفت و پس از اقامت طولانی در مکه به بیت المقدس و مصر و اسکندریه سفر کرد و تا پایان عمرش در اسکندریه به تحصیل و تدریس اشتغال داشت.(76) از سفر دوم و سوم اطلاع چندانی در اختیار نداریم. سفرنامه ابن جبیر از زیبایی و روانی خاصی برخوردار است و در حقیقت سفرنامه او را می توان بهترین اثر در این زمینه در اندلس بشمار آورد.
همزمان با ابن جبیر «ابوالعباس احمد الشریشی» (در گذشته به سال 616 یا 619ه) برای تحصیل علم به مشرق سفر کرد در منابع اسمی از سفرنامه وی نیامده و آثاری که از او یاد شده بیش تر در مورد موضوعات ادبی و فقهی است،(77) اما با مراجعه به نفح الطیب مقری اشعاری را از شریشی می یابیم که می توان حدس زد او در هر سال به کدام شهر سفر نموده است. شریشی در پایان عمر به موطنش شهر شریش(78) بازگشت.
پس از شریشی در نیمه دوم قرن هفتم سفرنامه ای به نام «الرحله المغربیه» تألیف «محمدبن محمدبن علی العبدری» تألیف شد. عبدری در سال 688ه به همراه پسر خردسالش به سوی شرق سفر کرد و در شهرهای بزرگ شمال افریقا توقف های طولانی نموده و از مصر با کاروان حج عازم مکه شد و سپس از راه فلسطین به سوی مصر بازگشت و مدتی در قاهره و اسکندریه بود و از راه تلمسان، فاس و مکناس به ساحل اقیانوس اطلس رسید و در آن جا به خانواده اش پیوست. عبدری توصیف دقیقی از مواضع و محل های جغرافیایی و آثار قدیم و اخلاق مردم محلی ارائه می دهد، در واقع او ادامه دهنده راهی است که ابن عربی در سفرنامه نویسی شروع کرده بود. اسلوب زیبا و توجه به تمامی جوانب زندگی مردم باعث شده تا این اثر مورد توجه مردم محلی قرار گیرد.(79)
در قرن هشتم سفرنامه دیگری توسط «ابن الحاج غرناطی» (713 متوفی بعد از 768) تألیف گردید. این سفرنامه همچون آثار قبلی سفر به شرق بود. ابن الحاج غرناطی در سال 734 سفر خود را آغاز نمود و به حجاز رفته و حج بجای آورد و سپس به افریقیه بازگشت و نزد برخی از سلاطین خدمت نمود و در بجایه سفرنامه اش را تدوین نمود. او مدتی در خدمت ابوعنان از سلاطین بنومرین، که از 731ه تا 749ه حکومت کرد، رفت و پس از فوت او به اندلس بازگشت. مقری نسخه ای از رحله ابن الحاج را در اختیار داشته و آن را توصیف کرده است.(80)
پیش از این از رسایل جغرافیایی ابن خطیب بحث شد او رساله اول و چهارم را به شیوه سفرنامه ای تألیف کرده است. عنوان رساله اول «خطرة الطیف فی رحلة الشتاء و الصیف» می باشد. ابن خطیب در این رساله به توصیف سفرش به همراه سلطان ابوالحجاج یوسف بن نصر می پردازد. این سفر که در اندلس انجام گرفته است، در 17 محرم 748 شروع شد.(81) سفر او به سوی وادی آش(82) و بسطة(83) و پس از آن به برشانه(84) بوده است. ابن خطیب در این گزارش به مشاهد و مقابر و محل هایی که در طول راه نظر او را جلب کرده، پرداخته است. او در زمانی به این سفر رفته است که تعداد زیادی از شهرهای اندلس از دست مسلمانان خارج شده بود، لذا سفر او کوتاه بود و در 8 صفر 748 به پایان رسید. متن سفرنامه مملو از لغات و اصطلاحات دشوار و پیچیده ادبی است و ابن خطیب با این شیوه نگارش هنر خود را در ادب و نویسندگی به نمایش گذاشته است.(85)
رساله چهارم «رحله لسان الدین بن خطیب فی بلاد المغرب» نام دارد. چنانکه از نامش پیداست حاوی گزارش او از سفر به مغرب و اطراف کوه های اطلس غربی (معروف به کوه هنتاته) است. به جهت موقعیت خاص قبیله مصموده از بطون صنهاجه، ابن خطیب به آن جا سفر کرد و گزارشی از این قبیله فراهم نمود. بیش ترین بخش سفرنامه مربوط به مشاهدات مستقیم مؤلف است و موضوعات تاریخی اهمیت بیش تری نسبت به موضوعات جغرافیایی دارد. توضیحات ابن خطیب از اغمات و تقسیمات آن دارای ارزش و اهمیت زیادی است. در این رساله نیز همچون رسایل دیگر، ابن خطیب از هنر نویسندگی خود در به کار بردن اصطلاحات و لغات مسجع برای زیبایی کلامش استفاده کرده است.(86) این سفرنامه یا در سال های 760 تا 763 تدوین یافته که ابن خطیب همراه سلطان مخلوع محمد الغنی باللّه به مغرب گریخته بود، و یا مربوط به سال 773 ه است که ابن خطیب بار دیگر به مغرب گریخته بود. رسایل ابن خطیب آخرین آثار سفرنامه ای اندلس می باشد.
پی نوشت ها:
45. Sevilla.
46. در مورد حمله نورمان ها به اشبیلیه مراجعه کنید به: محمدبن محمد ابن عذاری، البیان المُغرب فی اخبار الاندلس و المَغرب تصحیح لویی پرونسال (بیروت، دارالثقافه 1400ه) ج 2، ص 88 89؛ مقری، نفح الطیب، ج 1، ص 323 324؛ عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون (قاهره، بی نا، بی تا).
47. عبدالرحمن حمیده، اعلام الجغرافیین العرب صفحه 167 و کراچو کوفسکی، تاریخ الادب الجغرافی العربی، ص 136.
48. Castilla.
49. Toledo.
50. کامل ترین شرح را از این سفارت عمربن حسن ابن دحیه، المطرب من اشعار اهل المغرب تصحیح ابراهیم الابیاری (قاهره، اداره نشر التراث القدیم، 1954) ص 138 147 هم چنین منابع دیگری از جمله: عبدالملک بن محمد ثعالبی، یتیمة الدهر فی محاسن اهل العصر، تصحیح محمد محی الدین عبدالحمید (بیروت، دارالفکر، 1366ه) ج 2، ص 56 و ابن عذاری، البیان المغرب، ج 2، ص 93 و حمیدی، جذوة المقتبس فی ذکر ولاة الاندلس، ص 352 و ابن خلدون، العبر، ج 4، ص 282.
51. مقری، نفح الطیب، ج 3، ص 25 26؛ ابن حیان القرطبی، المقتبس من انباء اهل الاندلسی، تصحیح محمود علی مکی (قاهره، لجنه احیاء التراث، 1971) ج 2، ص 194؛ گنزالس پالنثیا، تاریخ الفکر الاندلسی، ص 56 57.
52. ابن دحیه، المطرب، ص 148 149 150.
53. ادریسی، نزهة المشتاق، ج 2، ص 548 و ابوحامد غرناطی، تحفة الالباب تصحیح گابریل فران (چاپ فرانسه، بی نا، 1925) ص 86.
54. کراچوکوفسکی، تاریخ نوشته های جغرافیایی در جهان اسلامی ترجمه ابوالقاسم پاینده (تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1379) ص 110.
55. عبدالرحمن حمیده، اعلام الجغرافیین العرب، ص 289؛ مجله مشکوة شماره 62 65 سال 1378 مقاله حضور مسلمانان در قاره امریکا پیش از کریستف کلمب تألیف محمد عبدالجبار ترجمه محمدتقی اکبری ص 105 گرچه این نظریه توسط برخی محققان عنوان شده اما به نظر می رسد در آن مدت نمی توانستند اقیانوس اطلس را طی کنند و این جزایر باید جزایر نزدیک اندلس همچون جزایر قناری باشد.
56. به عنوان ر. ک به توصیف حمیدی از شهر لورقه که به نقل از ابراهیم بن یعقوب است الروض المعطار، ص 512.
57. کراچوکوفسکی، تاریخ نوشته های جغرافیایی درجهان اسلام، ص 154 155.
58. برای شرح کامل زندگی ابن عربی مراجعه کنید به: ابن عربی، محمدبن عبداللّه ، العواصم من القواصم فی تحقیق مواقف الصحابه بعد وفاة النبی(ص)، تصحیح محب الدین خطیب (قاهره، المکتبه السلطنیه، 1375ه) ص 10 26.
59. کراچکوفسکی، تاریخ نوشته های جغرافیایی، ص 241.
60. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله ابن عربی، ج 4، ص 225.
61. مقری، نفح الطیب، ج 2، ص 244 249.
62. أقلیش شهری دارای دژ و مرکز ایالت شنتیریه است. این شهر توسط فتح بن خاقان در سال 160 ساخته شده است. مراجعه کنید به: حمیری، صفة جزیة الاندلس، تصحیح لویی پرووسنال (بی جا، مطبعة لجنة التالیف و الترجمه و النشر، 1937م) ص 28.
63. مقری، نفح الطیب، ج 3، ص 5.
64. عبدالرحمن، حمیده، اعلام الجغرافیین العرب، ص 368.
65. مقری، نفح الطیب، ج 3، ص 5 و 6.
66. عبدالرحمن، حمیده، اعلام الجغرافیین العرب، ص 368.
67. زکریابن محمد، قزوینی، عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات تصحیح نصراللّه سبوحی، (تهران، بی نا، 1361) ص 131 136، 146، 182 و 236.
68. ابوحامد غرناطی، تحفة الالباب، تصحیح گابریل فران (چاپ فرانسه 1925،) ص 336 به بعد و 116 117.
69. همان منبع، ص 336.
70. بلخ بن بشر رهبری گروهی از اعراب را در سال 124ه به عهده داشت او بر ضد عبدالملک بن قطن قیام کرد و پس از دوازده نبرد عبدالملک اسیر شد و پس از چندی بقتل رسید و بلج بن بشر یک سال براندلس حکومت کرد. مراجعه کنید به: عمر فروخ، العرب و الاسلام فی الحوض الغربی من الحجر الابیض المتوسط (بیروت، دارالکتب العربی، 1981م) ص 146 147 148.
71. مقری، نفح الطیب، ج 3، ص 143 144.
72. عبدالرحمن، حمیده، اعلام الجغرافیین العرب، ص 409.
73. اصطلاحا به منطقه شمال بین النهرین که بین دو رود دجله و فرات قرار دارد جزیره می گویند.
74. اسماعیل پاشا، هدیة العارفین، ج 2، ص 109.
75. برای اطلاع بیش تر مراجعه کنید به: محمدبن محمدابن جبیر، الرحله ابن جبیر (بیروت دار صادر).
76. ابن خطیب، محمدبن عبداللّه ، الاحاطه فی اخبار غرناطه، تصحیح محمد عبداللّه عنان (قاهره، مکتبه الخلاجی، 1421ه) ج 2، ص 231 232.
77. سیوطی، بغیة الوعاة، ص 143 و مقری، نفح الطیب، ج 2، ص 268.
78. شریش (Jerez) از شهرهای شذونه و نزدیک اقیانوس اطلس قرار دارد. مراجعه کنید به: حمیری، صفة جزیرة الاندلس، ص 102.
79. عبدالرحمن، حمیده، اعلام الجغرافیین العرب، ص 496 497، و 498 501 و کراچکوفسکی: تاریخ الادب الجغرافی العربی، ص 288 289.
80. مقری، نفح الطیب، ج 8، ص 291 و 293؛ صلاح الدین منجد، المشرق فی نظر المغاربه و الاندلسیین فی القرون الوسطی (بیروت، دارالکتب الجدید، 1963) ص 47 و 48.
.81 ، مشاهدات لسان الدین بن خطیب، ص 26.
82. وادی آش از شهرهای بزرگ اندلس، در نزدیکی غرناطه واقع است و رودهایی در اطراف آن جاری است. مراجعه کنید به: الروض المعطار، تصحیح احسان عباس، ص 604.
83. بسطة از شهرهای اندلس که در نزدیکی وادی آش قرار دارد. مراجعه کنید به: همان منبع ص 113.
84. برشانه از شهرهای اندلس و دارای دژی است که دو رود آنرا از اطراف گرفته اند و از قوی ترین دژها است. مراجعه کنید به: همان منبع، ص 88.
85. برای اطلاع از متن سفرنامه مراجعه کنید به: مشاهدات لسان الدین بن خطیب ص 52 53.
86. محمدبن عبداللّه ابن خطیب، نفاضه الجراب فی علالة الاغتراب تصحیح احمدمختار العبادی (بغداد، دارالنشر المغرب بی تا) ج 2، ص 43 80 و مشاهدات لسان الدین بن خطیب، ص 119 156.