تولید علم و انواع آن

تعریف علم و تولید علم، آغاز مناسبی است برای بحث درباره این موضوعات. چون باید نخست معلوم کرد نزاع بر سر چه مفاهیمی است. البته شاید تعریف حقیقی و دقیق منطقی از علم، چندان کار آسانی نباشد و من نیز در صدد ارائه چنین تعریفی نیستم؛ چون تاکید افراطی بر سر تعریف منطقی، ما را به نوعی وسواس لفظی می اندازد که قطعا مطلوب نیست. یک راه تعریف، تقسیم است و من با تقسیم تولید علم به اقسام چهارگانه ای که به عرض خواهم رساند، در واقع تعریف خود را نیز از این مقولات عرضه می کنم. توجه به همه این اقسام، نشان خواهد داد که ما در تولید علم، چه نقاط قوت یا ضعفی داریم؛ در کجا تولید متوقف شده و در کجا استمرار داشته؛ در چه منطقه ای از علوم احتیاج به بازنگری داریم و در چه زمینه هایی نیاز به تقویت داریم و...
نوعی از تولید علم، حالت اطلاع رسانی دارد؛ مانند آنچه در معجم ها و فرهنگنامه ها صورت می گیرد. اطلاع رسانی هایی از این دست، در واقع نوعی طبقه بندی جدیدی است که ما به اطلاعات و آگاهی های خود می دهیم. اطلاع رسانی معجمی، اطلاعات گوناگون و پراکنده را به راحتی در دسترس محققان قرار می دهد و آنان را از مراجعات متعدد و وقت گیر بی نیاز می کند. این نوع تولید علم، گاهی محتوایی، گاهی لفظی و گاهی آماری و... است. بسته به نیازهایی که وجود دارد، معجم ها نیز متفاوت اند. برخی معجم ها، لفظی اند و برخی محتوایی و برخی موضوعی، مفردات راغب، از این دست است که واقعا تا حد بسیاری کار محققان در علوم قرآنی را آسان کرده است. البته راغب در این اثر، بحث های مفهومی و محتوایی هم کرده است؛ ولی وجه غالب در کتاب در همان دسته بندی های معمول در معجم هاست.
نوع دوم تولید علم را می توان «تدوین مجدد» نام گذاشت. در این شیوه علمی، ما مطالب را از منابع و کتب دیگر جمع آوری می کنیم و سرو سامانی مجدد به همان متفرقات می دهیم؛ به اصطلاح جامع الشتات تولید می کنیم. مثلا کسی که تفسیری به زبان روز می نویسد، قرآن را از نو تفسیر نکرده است؛ بلکه از تفاسیری که دیگران نوشته اند، نکات و قطعاتی را بر می گزیند و با چینش نو یا قلم روز، بازنگاری می کند. حاصل کار او هم، تفسیری جدید است؛ اما تازگی و جدید بودن آن به محتوای آن نیست، به ساختار بیرونی و هندسه شکلی آن است. در این سال ها، ما شاهد این گونه تالیفات در حجم فراوان هستیم. بسیاری از این تالیفات از هر گونه نوآوری و ابداع و خلق مفاهیم تحلیلی، خالی است؛ اما به هر حال کاری نو محسوب می شوند؛ چون در شکل ارائه و نحوه گزینش و دسته بندی مطالب، نوآوری کرده اند. در اطلاق تولید علم به این گونه آثار، نباید تردید کرد؛ چون گاهی شکل بیرونی اثر و روساخت آن، به اندازه محتوا ارزش دارد؛ هر چند همیشه این طور نیست.
البته یک نکته را باید توجه داشت و آن اینکه گاهی ممکن است محقق عین عبارات کسی را در اثر خود نیاورد و یا اصلا آشکار نکند که آنچه می نویسد، برگرفته از نوشته های کیست؛ ولی خواننده فاضل و هوشمند می فهمد که این محقق تحت تاثیر چه کسی است و این حرف ها در حقیقت مال کیست. این هم در واقع تدوین مجدد است و فرقی با نقل عین عبارات نویسندگان دیگر ندارد. تدوین مجدد، گاهی به صورت گزیده ای از متون دیگران است و گاهی به شکل گزیده ای از اندیشه های دیگران است. نهایت کاری که اینجا صورت می گیرد شکل و شمایل متفاوت است. همان طور که عرض کردم، گاهی تدوین مجدد، خود کار ارزشمند و پیش برنده ای است؛ به ویژه اگر در چینش و ساماندهی به مطالب، ابتکاری صورت گرفته باشد. مثلا مرحوم علامه مجلسی، کتب اربعه و حدود صد منبع دیگر را سامان داد و اثر جدیدی آفرید. کار ایشان، از جهات متعددی مهم بود؛ از جمله اینکه متفرقات در موضوعات مختلف را جمع و موضوع بندی کردند. مثلا؛ هر جا روایتی در باب «علم» دیدند، یکجا آوردند و این، برای محققی که می خواهد مثلا درباره علم تحقیق کند، بسیار مغتنم است. اسم این کار را می گذاریم «تدوین مجدد».
نوع سوم از تولید علم آن است که در آن تحقیق مجددی صورت پذیرد؛ یعنی محتوایی جدید آفریده شود که التقاطی و معجون و مخلوطی از مطالب و نوشته های دیگران نباشد؛ بلکه ساخته و پرداخته ذهن و قلم خود نگارنده باشد. مثلا مطالب سخت یک کتاب مطالعه، و بعد فیش برداری می شود و نشان می دهد که نویسنده کتاب قایل به چه قولی است؛ کجای حرف های او با هم ناسازگار است؛ چه ایرادهایی به کلمات او وارد است. از نظر دیگران و محققان هم عرض چه اقوال دیگری مطرح است و باز آن اقوال چه اشکالاتی دارد. دست آخر نیز دلیل یک فرد را بر فرد دیگر ترجیح می دهد و یک قول را برمی گزیند و اقول دیگر را رد می کند. این یک کار تحقیقی است. این یک نقد و نظر است. و گاهی بهتر از نویسندگان و صاحبان اقوال، قول ایشان را تقریر می کند و دلیلشان را تتمیم یا تکمیل می کند.
قسم چهارم تولید علم، خلق و ابداع است. برخی در علم، دست به خلاقیت های محتوایی می زنند و نمی توان کار آنها را تدوین یا تحقیق مجدد نامید. مثلا برای مسئله ای که تا آن زمان یک راه حل داشت، راه حل های دیگری پیدا می کنند یا معادله ای را که اصلا راه حل قانع کننده ای نداشت، حل و فصل می کنند. حتی ممکن است موضوعی را که مسئله محسوب نمی شده است، نشان دهند که مسئله است. برخی از دانشمندان همین کار را کردند؛ یعنی مسئله ای را حل نکرده اند؛ اما نشان داده اند که موضوعی که ما حل شده فرض می کردیم، تا کنون حل نشده است. این هم کار بزرگ و مغتنمی است. یا ممکن است تعارضی که در جایی هست و کسی متوجه آن نبوده، آشکار کرده اند و معلوم شده است که ما تا حالا گرفتار تناقض و تعارض بودیم و خود خبر نداشتیم. گاهی القای شبهه و مسئله سازی، خدمت بزرگی به عالم علم و اندیشه می کند. برخی تفسیرهایی که ما از آیات می کنیم، در نهایت ما را گرفتار تعارض می کند؛ همین که کسی پیدا شود و بگوید اگر از این آیه این طور بفهمید و تفسیر کنید، در ورطه تعارض عقیده اید، خود خدمت بزرگی است؛ چون دیگران را به فکر وا می دارد که تعارض را حل کنند و گره را بگشایند. بنابراین چند مرحله پیدا می شود:
1. تولید مسئله و شبهه؛
2. ابداع راه حل های دیگر در کنار راه حل های پیشین؛
3. حل مسئله ای که تا کنون راه حلی نداشته است.
پس از این تقسیم بندی باید این را نیز همین جا بیفزایم که برخی تحقیقات، تلفیقی از برخی یا همه انواع تولید علم است؛ چون انواعی که برای تولید علم شمردیم، مانعة الجمع نیست، یعنی در فرایند تولید، می توان بیش از یک روش از تولید علم را در اجزای آن مشاهده کرد. نمونه آشکار و بارزش، بحارالانوار است که غیر از تدوین و تبویب و معجم سازی، خلاقیت فکری هم در آن وجود دارد. چون گاهی شما می بینید که مرحوم علامه مجلسی برای روایتی که تا زمان ایشان، یک معنا و تفسیر وجود داشته است، تفسیرهای تازه و ابداعی می افزایند و ما را مواجه با نوعی نوآوری محتوایی می کنند. ایشان برای پاره ای از روایات، تا دوازده معنا را هم احتمال می دهند که همگی نو و بی سابقه است. البته گاهی هم به نقل و تبویب اکتفا می کنند.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر