ماهان شبکه ایرانیان

عبدالله بن سبأ

مدخل «عبدالله بن سبأ» ترجمه شده از دائرةالمعارف اسلام وابسته به وقف (مؤسسه) دیانت ترکیه است. موضوع اصلی این دائرةالمعارف مربوط به مباحث و مدخلهای اسلامی، از جمله عالمان دینی، منابع اسلامی، مکانهای اسلامی، اصطلاحات فلسفی، فقهی، تفسیری، کلامی، حدیثی، مذاهب اسلامی و

اشاره

مدخل «عبدالله بن سبأ» ترجمه شده از دائرةالمعارف اسلام وابسته به وقف (مؤسسه) دیانت ترکیه است. موضوع اصلی این دائرةالمعارف مربوط به مباحث و مدخلهای اسلامی، از جمله عالمان دینی، منابع اسلامی، مکانهای اسلامی، اصطلاحات فلسفی، فقهی، تفسیری، کلامی، حدیثی، مذاهب اسلامی و... می باشد که تاکنون حدود 23 جلد، 500 صفحه ای را منتشر نموده است. آخرین جلد آن در بردارنده مدخلهایی است که با حرف (K) شروع می شود.

وقف (مؤسسه) دیانت ترکیه برای نگارش دائرةالمعارف مذکور، مؤسسه ای جداگانه در استانبول تأسیس کرده است. نویسندگان این

دائرةالمعارف معمولاً از نویسندگان و استادان زبده اهل سنت می باشند. نکته قابل توجه این است که مدخلهای موجود دارای منابع زیادی هستند.

 

عبدالله بن سبأ جزء نخستین شخصیتهای عالم اسلام است که ادعا می شود در ظهور برخی از فرق شیعه و همچنین در برانگیختن فتنه ها نقش بسزایی داشته است. در منابع مختلف از او با نامهای گوناگون مانند ابن السوداء، ابن سبأ، ابن وهب بن سبأ، ابن السوداء السبئی، ابن سبأ الحمیری و ابن سبأ وهب الراسبی الهمدانی یاد می شود. همچنین او را مؤسس فرقه های تندرو شیعه از جمله سبئیه، سبائیه و سائبه می دانند.

تنها منبع شناخت عبدالله بن سبأ شخصی به نام سیف بن عمر است. براساس روایاتی که طبری از سیف بن عمر آورده،1 مادر عبدالله بن سبأ، یهودی و از شهر صنعای یمن بوده است. عبدالله بن سبأ در دوران خلافت عثمان به اسلام گرویده و بعد از گذشت اندک زمانی در شهرهای مسلمان نشین به نشر و تبلیغ عقاید منحرف خود پرداخته است. او زمانی در حجاز بوده و بعد به شهر بصره رفته است.2 وی بعد از آن به شهرهای کوفه و شام رهسپار شد و زمانی که در این شهرها موفق نشد به مصر عزیمت کرد.

عبدالله نظریات شخصی خود را چنین بیان می داشته است:

جای تعجب است چطور مردم اعتقاد به برگشت دوباره عینی دارند، ولی به برگشتن محمد ایمان ندارند، در حالی که خداوند در قرآن چنین می فرماید:

ان الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد قل ربی اعلم من جاء بالهدی ومن هو فی ضلال مبین (قصص: 85).

بنابراین، دلیل برگشتن محمد(صلی الله علیه و آله ) از برگشتن عیسی(علیه السلام) متقن تر خواهد بود.

اعتقادهای عبدالله بن سبأ که بر خلاف عقاید مسلمانان است، ولی از طرف بعضی از گروه های اسلامی از جمله شیعه پذیرفته شده و به نام «رجعت» ظهور پیدا کرد. از دیگر نظریات شخصی عبدالله این است که «هر پیامبری وصی دارد و وصی حضرت محمد(صلی الله علیه و آله )، حضرت علی(علیه السلام) است. بنابراین کسانی که وصیت خلافت پیامبر را زیر پا گذاشته اند (ابوبکر و عمر)، بزرگ ترین ظلم را مرتکب شده اند.» عبدالله همچنین عثمان را جزء ظلم کنندگان می دانست. وی با بیان این نظریات مردم را وادار می کرد از باب امر به معروف و نهی از منکر در مقابل زمامداران و عاملانشان به پا خیزند و قیام کنند. او این فعالیتها را به صورت مخفی و به کمک نوشتن نامه ها و مباحثات ادامه می داد. او سرانجام از باب نشر معروف و جلوگیری از منکر سیاست خود را علناً دنبال کرد. وی با مردم هر شهر قراری را پایه ریزی کرد که هر عاملی که در هر شهری مرتکب خلافی شود و از مقام خود سوء استفاده یا اختلاس کند، به مردم شهرهای دیگر خبر دهد و همه را در جریان این خلاف بگذارد.

هنگامی که طبری تاریخ جنگ جمل را بیان می کند، به نقل از سیف بن عمر در مورد عبدالله بن سبأ اطلاعات بیشتری می آورد.3 براساس این نقل، تعدادی از کسانی که هر کدام بعداً از بزرگان خوارج شدند، چون دیدند طرفین جنگ جمل برای رسیدن به صلح گامهای بلندی را برداشته اند، آنها، یعنی عبدالله بن سبأ، علباء بن هیثم، سالم بن ثعلبه العبسی و شریح بن اوفی، نیز فوراً در جلسه ای خصوصی تصمیم گرفتند که جنگ را شروع کنند و به این نتیجه رسیدند که اگر صلحی در کار باشد و جنگ نشود، مساوی با مرگ آنان خواهد بود. کسی که بیشتر از همه در این کار دست داشت، خود عبدالله بن سبأ بود. معلوماتی که طبری در مورد عبدالله سبأ دارد و از سیف بن عمر گرفته است، به این اندازه بوده است. همین روایت را مورخان و صاحبان ملل و نحل پس از آن نقل کرده اند. برخی از مورخان و همچنین صاحبان ملل و نحل، اعتقادهای دیگری را به عبدالله بن سبأ نسبت می دهند. یکی از آن اعتقادات این است: «حضرت علی(علیه السلام) از دنیا نرفته است. او قبل از برپایی قیامت خواهد آمد و با عصای خود عربها را اصلاح و هدایت خواهد کرد و در دنیای پول، ظلم و جور، عدل برقرار خواهد نمود.» همچنین این عقیده را به او نسبت داده اند که: «آنچه در امامت معتبر است «نص» است و تقیه جایز نیست.» به نظر مورخان نخستین شخصیتی که غلو را به وجود آورده، همان عبدالله بوده است. حتی زمانی که حضرت علی(علیه السلام) دید عبدالله او را به مقام الوهیت رسانید، خواست او را آتش بزند، ولی بعد او را به شهر مدائن (و به نظر مالماتی به شهر ساباط)4 تبعید کرد.

برخی از مؤلفان در مورد عبدالله بن سبأ می نویسند: او مؤسس فرقه سبئیه بوده است و شخص یهودی به نام عبدالله بن سوداء نظریات ابن سبأ را پذیرفته و از آنها خوشش آمده بود.5

از ابن سبأ با نامها و القاب گوناگون یاد می شود و معلوم نیست که آیا عبدالله بن سبأ و عبدالله بن سوداء یک شخص بوده اند یا دو شخص. بنابر آنچه از ابوخلف القمی نقل می شود، به علت روشن نبودن روایات نمی توان به حتم بیان داشت که عبدالله بن سبأ یک شخصیت خارجی بوده است. همچنین احتمال دارد نام او عنوانی سمبلیک بوده باشد. این نکته نیز که آیا ابن سبأ لقب عبدالله بن وهب الداسبی بوده است یا نه، جای تردید است، زیرا تنها شخصیتی که از عبدالله بن سبأ سخن گفته، سیف بن عمر بوده است.

سیف بن عمر در زمان خلافت هارون الرشید می زیسته است. این شخصیت از نظر علمای رجالی ضعیف و متروک است. بیشتر احادیث او نیز از درجه اعتبار و عمل ساقط است. او شخصی است که احادیث را جعل می کرده و به نام ثقات بیان می کرده است. در مورد او می نویسند: او جعل حدیث می کرده است، احادیثش اعتبار ندارد و... .6

از طرف دیگر هم روایت سیف در کتاب معتبر مؤلفان اهل سنت، مانند ابن سعد و بلاذری و همچنین در کتب معتبر شیعه، مانند کتاب نصر بن مزاحم المنفدی و تاریخ یعقوبی موجود نیست. همه اینها دست به دست هم داده و مسئله مجهول و ناشناخته بودن سیف بن عمر را به وجود آورده است. در نهایت وجود تاریخی ابن سبأ هم در پرده ابهام واقع شده است. برای همین مؤلفان مسلمان، از جمله طه حسین، علی حسین الوردی، کامل مصطفی الشیبی، علی سامی النشار، و همچنین نویسندگان غربی از جمله W.M. Watt، M. Hodgson و Israel Friedlaender تلاش کرده اند اطلاعات بیشتری در مورد عبدالله بن سبأ به دست آورند و در مورد این مشکل تحلیلهای جدیدی ارائه کنند.

آنچه در حق ابن سبأ گفته می شود، هر چه باشد دروغ یا راست، این حقیقت را ـ هر چند مبهم ـ نمی شود پنهان کرد که در تاریخ فرقه ای یا گروهی به نام سبئیه بوه است و آنان در مورد امام علی(علیه السلام) عقاید افراطی داشته اند. علت اینکه کلمه «مبهم» را به کار بردیم این است که آنچه در حق این فرقه گفته می شود، به اسم عبدالله بن سبأ و یا عبدالله بن سوداء (که شاید هر دو یک شخصیت باشند) بوده است. همچنین نام یک صحابه مجهول را ذکر می کنند. این صحابه رشید الحجری است. و به همین علت است که فرقه مزبور در نگاه نویسندگان مبهم و مجهول می نماید.7

البته در این میان نامهای صحابه مشهور مانند زیادبن ابیه و حجر بن عدی نیز برده می شود اما پرواضح است که این کار یک تهمت سیاسی برای لکه دار کردن افراد بیش نیست، به علاوه، آنچه منسوب به نظریات سبئیون است، نخستین بار در سال 80 هجری به بعد به وجود آمده است.8 بیانی که ابن سعد در مورد مشهورترین فقهای کوفه به نام ابراهیم نهائی (م 96ق) دارد که او را نه سبئی می داند و نه مرجئه، نشان دهنده این نکته است که نام این فرقه (سبئیه) در سالهای 90 به بعد بر سر زبانها افتاده است. آنچه زهری در مورد فرزند ابن حنیفه می گوید که فرزندش (م 98ق) احادیث مربوط به سبئیون را جمع آوری کرده است، همین را تأیید می کند.9

بنابر آنچه بیان شد هنوز هم برای ما مجهول و مبهم است که آیا سبئیه یک فرقه است یا خصوصیت یک گروه است که در مورد امام علی(علیه السلام) غلو کرده است و او را «مهدی» می داند. نکته دیگری که شبهه ما را تأیید می کند، سخن مالماتی است. او در کتابش در بحث غالیه، سبئیون را به چهار قسم تقسیم می کند و می نویسد بعضی از نظریات اینها با نظریات گروههایی مانند کیسانیه و حربیه یکی است.

بنابر همه آنچه بیان شد، چون نام عبدالله بن سبأ و سبئیه به انواع مختلف و شکلهای گوناگون برده شده، وجود شخصی به این نام و نشان در عالم خارج مورد شک و تردید قرار می گیرد. از این رو ضروری نیست که چنین نامی مصداق خارجی حقیقی داشته باشد. همین مشکل در مورد پیدایش اسم کیسانیه هم وجود دارد.

ممکن است سبئیه از قبیله سبأ گرفته شده باشد.10 و حتی ممکن است این اسم ساختگی باشد تا بتوانند با آن اشخاص حقیقی خود را پشت این نامها پنهان کنند. البته ممکن است بین این جعلیات بعضی از وقایع حقیقی هم وجود داشته باشد. این قضیه که حضرت علی(علیه السلام) عبدالله بن سبأ را به خاطر داشتن بعضی از نظریات غلوی کتک زده است، ممکن است بعداً به دست شیعیان جعل شده باشد تا نشان دهد امام علی(علیه السلام) مخالف این نظریات افراطی بوده است.

در نهایت با در نظر داشتن وضعیت سیاسی و اجتماعی آن زمان که اکثریت با مسلمانها بوده، ممکن است این نامها و القاب برای کسانی به کار رفته باشد که می خواستند در جامعه اختلاف بیندازند و با طرح نظریات غلوی در مورد امام علی(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام) و جعل اسرائیلیات، آنها را بدنام کنند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان