از جمله موانع بسیار مهمی که در باب اندیشه و فکر انسان ظهور پیدا می کند و او را از راه صحیح زند گی و از جاده پرشتاب نوآوری و شکوفایی به بی راهه می برد، تصویر نادرست و غیر واقعی از دنیا و زهد در آن است؛ از این رو ابتدا باید معنای درست این دو واژه شناخته شود و حقیقت آن دو معلوم گردد:
«بدان که مردم از دنیا چند معنی فهمیده اند و آنها خطاست: اول: حیات دنیا و زنده بودن در این نشأه است، [ولی] نه چنین است که زندگانی در این نشأه بد باشد، یا آن که این را دشمن باید داشت، بلکه آرزوی مرگ کردن و طلب آن نمودن مذموم است، و کفران نعمت الهی است، بلکه آن چه مذموم است این است که آدمی زندگانی را برای امور باطل خواهد، یا آن که اعتماد بسیار بر این بزرگی داشته باشد، و آرزوی دور و دراز کند، و مرگ را فراموش نماید.
دوم: دینار و درهم و اسباب و اموال است، ولی اینها نیز چنین نیستند، بلکه آنچه از آنها، آدمی را از خدا غافل کند و به آن سبب در راه خدا صرف ننماید، و حقوق الهی را از آنها ادا نکند، آن دنیا است و بد است، ما برای کسی که آنها را وسیله تحصیل آخرت کند بهترین چیزهاست. چنانچه از حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم منقول است که فرمود: «نیکو یاوری است توانگری بر تحصیل تقوا و پرهیزکاری».
سوم: متمتع شدن از مستلذّات دنیا، و معاشرت کردن با مردم، و خانه ها و اسباب نفیس داشتن، و جامه های فاخر پوشیدن است، که آنها هم بد نیستند چنان که پادشاهی حضرت سلیمان علیه السلام به حسب ظاهر دنیا می نماید و عین آخرت است و عبادت کافران و اعمال صاحبان بدعت و عبادت ریاکاران آخرت می نماید و عین دنیاست.
پس بدان که دنیا امری است مرکب از جمیع اموری که آدمی را از خدا و محبت او و تحصیل آخرت باز دارد و هر چیز که باعث قرب به خدا و موجب ثواب آخرت می گردد، آخرت است، اگرچه به حسب ظاهر از کارهای دنیا باشد.
بنابراین زهد و دنیاگریزی نیز در همین راستا معنی می شود:
زهد ترک هلال خدا نیست (حکمت)
به سند معتبر از امام صادق علیه السلام منقول است که فرمود: «زهد در دنیا آن نیست که مال خود را ضایع کنی، و نه اینکه حلال را بر خود حرام گردانی، بلکه زهد و ترک دنیا آن است که اعتماد تو بر آنچه در دست داری زیاده نباشد از اعتماد تو بر خدا».
و از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام منقول است که فرمود: «زهد در دنیا آن است که طول أمل را از خود دور نمایی و به نعمت های خدا شکر کنی و از محرّمات الهی بپرهیزی ».
دنیاگریزی مذموم (نکته)
«بدان که از مقاصد دینی و دنیایی بعضی آن است که جز از دیگران حاصل نیاید و جز به مخالطت راست نشود، و در عزلت فوت آن است، و فوات آن آفات عزلت است، و آن شش است:
آفت اول بازماندن از علم آموختن و تعلیم کردن. و بدان که هر که آن علم که بر وی فریضه است نیاموخته باشد وی را عزلت حرم است ... و اگر تواند که علوم شرع تمام بیاموزد وی را عزلت گرفتن خسرانی باشد عظیم، چه هر که پیش از علم آموختن عزلت گیرد بیشتر از اوقات به خواب و بیکاری و اندیشه پراکنده ضایع کند، و اگر همه روز به عبادت مشغول شود چون علم محکم نکرده باشد از غرور و مکر خالی نباشد در عبادت، و از اندیشه خطا و محال خالی نبود در اعتقاد، و خواطری که وی را درآید در حق خدای ـ تعالی ـ بُوَد که کفر بود یا بدعت و وی نداند ...
و تعلیم با عزلت راست نیاید، پس تعلیم از علت اولی تر باشد ...
آفت دوم آن است که از منفعت گرفتن و منفعت رسانیدن باز ماند. اما منفعت گرفتن کسب بود که بی مخالطت راست نیاید، و هر که عیال دارد و به کسب مشغول نشود و عزلت گیرد نشاید، که ضایع گذاشتن عیال از کبایر است.
اما منفعت رسانیدن، صدقه دادن بود و به حق مسلمانان قیام کردن و اگر در عزلت جز به عبادت ظاهر مشغول نخوهد بود، کسب حلال و صدقه دادن وی را از عزلت فاضل تر ...
آفت سوم آن است که از مجاهدت و ریاضت که به سبب صبر کردن بر اخلاق مردمان حاصل آید باز ماند. و این فایده ای بزرگ است کسی را که هنوز تمام ریاضت نیافته باشد، که خوی نیکو اصل همه ریاضت ها و عبادت هاست، و بی مخالطت پیدا نیاید ...
آفت چهارم آن است که در عزلت، باشد که وسواس غلبه کند و باشد که دل نفور شود از ذکر و ملال گیرد؛ و این جز به مؤانست با مردمان برنخیزد ...
آفت پنجم آن که ثواب عیادت و تشییع جنازه و شدن به دعوت و تهنیت و تعزیت و حقوق مردمان، فوت شود ...
آفت ششم آن که در مخالطت کردن و قیام کردن به حقوق مردمان نوعی از تواضع باشد و در عزلت نوعی از تکبر بوَد؛ و باشد که باعث بر عزلت خواجگی و تکبر بود و آن که خواهد که مردمان به زیارت وی شوند و وی به زیارت مردمان نشود ...».