ماهان شبکه ایرانیان

روش های تربیت در نهج البلاغه(قسمت سوم)

از مشکلاتی که همواره دامن گیر بشری مخصوصاً جوامع اسلامی بوده است منحرف شدن برخی واژه های مقدس از معنی و مفهوم حقیقی خود بوده است

قسمت سوم

ارکان و شرائط توبه

از مشکلاتی که همواره دامن گیر بشری مخصوصاً جوامع اسلامی بوده است منحرف شدن برخی واژه های مقدس از معنی و مفهوم حقیقی خود بوده است. در موارد بسیاری با وارونه شدن واژه ها و ارائه معنی و تفسیر نادرست از آن، انسان ها و جوامع نیز به انحراف کشیده شده اند، به عنوان نمونه «آزادی» از آن الفاظی است که با فطرت بشر عجین شده است ولی این واژه در دست هر کسی به گونه ای تفسیر می شود قدرت طلبان آن را به گونه ای، روشنفکران غرب زده آزادی را مساوی با بی بند و باری و آزادی مطلق و حیوانی می گیرند، و اصلاح طلبان به گونه ای دیگر، همین طور واژه «سهل بودن دین» به معنای یله ورها انگاری تفسیر شده و به نام «تسامح و تساهل» در دین هر کاری که می خواهند انجام می دهند، و همین طور کلمه «فرهنگ»، «عرفان» و... «توبه» نیز از الفاظی است که در اذهان مسلمانان بر آن ستم شده است، عدّه ای می پندارند توبه یک لفظی بیش نیست که با گفتن آن انسان از هر گناهی پاک و منزه می شود، گویا این انحراف در زمان حضرت امیر مؤمنان نیز وجود داشته، که حضرت مجبور شده معنای درست توبه، ارکان و شرائط آن را بیان دارد.

 

مردی که گویا از او گناهی سرزده بود، و می پنداشت که با گفتن لفظی پاک می شود، خدمت آن حضرت رسید، و خواست از گناه خود توبه کند، گفت: «استغفر اللّه» و حتّی لفظ «ربّی و اتوب الیه» را هم نگفت، قاعدتاً حضرت به او نگاهی انداخته و از چهره او متوجّه شد که نسبت به معنای «توبه» و «استغفار» جاهل است، با این که علی(ع) جز در میدان جنگ کمتر عصبانی می شد و حتّی معروف بود که انسان خنده رو هست و به همین بهانه او را از خلافتش محروم کردند، این جا سخت بر آشفت درست به آن اندازه که بر عقیل برادرش که درخواست سهم بیشتری از بیت المال نموده بود. پرخاش کرد و همان جمله را که به او گفته بود به این مرد فرمود، گویا به نظر علی(ع) تاراج بیت المال، و تحریف الفاظ مقدّس از معنای خود در یک سطح قرار دارند، فریاد برآورد: «ثکلتک امّک اتدری، ما الاستغفار؟» مادرت به عزایت گریه کند، آیا (تو اصلاً) می دانی (معنای) استغفار چیست؟ تو فکر کرده ای توبه «استغفراللّه» گفتن است و بس، با گناه سر خود کلاه گذاشتی، نه نه، توبه یک لفظ نیست، توبه یک حرکت است، یک انقلاب است بلکه برترین مقامی است که در گام اوّل انسان به آن راه می یابد. لذا حضرت فرمود: «الاستغفار درجة العلّیین ؛ همانا استغفار (و توبه) درجه والا مقامان است.»

 

فکر کردی به همین سادگی می توانی به مقام توبه راهیابی، توبه یک مکتب تربیت است نیاز به برنامه و شرائط دارد، محتاج تلاش و رنج و زحمت است، چرا که تربیت بدون برنامه و تلاش بدست نمی آید، آنگاه شروع فرمود به بیان ارکان، شرائط قبولی، و شرائط تکمیلی توبه و فرمود: «و هو اسمٌ واقعٌ علی ستّة معانٍ اوّلها النّدم علی ما مضی، و الثّانی العزم علی ترک العود الیه ابداً؛ و آن استغفار (و توبه) اسمی (و لفظی) است که به شش معنی (و رکن و شرائط بستگی دارد که با بودن آنها) واقع می شود: اوّل آنها پشیمانی برگذشته (و آنچه که از گناه ها از انسان سرزده) است، دوّم، عزم (و تصمیم جدّی) بر برگشت ننمودن به آن گناه تا ابد است» آن گاه حضرت ادامه داد: «و الثّالثٌ ان تؤدّی الی المخلوقین حقوقهم حتی تلقی

 

در حدیث فوق حضرت امیر(ع) به شش امر اشاره فرموده است که با توجّه به روایات دیگر باب توبه می توان گفت دو امر اوّل یعنی پشیمانی از گذشته، و تصمیم بر عدم برگشت تا ابد، دو رکن اساسی توبه است که بدون آن دو، توبه تحقق نمی یابد، این امر را خود امیر مؤمنان در موارد دیگر تذکّر داده است، از جمله فرمود: «التّوبة ندمٌ بالقلب و استغفارٌ باللسان و ترک بالجوارح و اضمار ان لاتعود؛ توبه پشیمانی قلبی، و استغفار (و طلب غفران) زبانی، و ترک با (اعضاء) و جوارح و عزم بر بازگشت نکردن (برگناه) است.»(2)

 

دو امر سوّم و چهارم بیان گر شرط قبولی توبه است، یعنی بخواهد توبه او پذیرفته شود، اولاً حقوق مالی، عرضی، بدنی مردم را باید ادا کند یا رضایت آنها را به دست آورد و گرنه توبه او پذیرفته نمی شود، پیرمردی از قبیله نخع می گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: من از زمان حجّاج بن یوسف تا امروز همیشه حاکم (بر مردم) بوده ام آیا برای من توبه ای هست؟ امام (ع) ساکت شدند و جوابی نفرمودند، من دوباره از ایشان سؤال کردم، در جواب فرمودند: «لا، حتّی تؤدّی الی کلّ ذی حقّ حقّه ؛ خیر، مگر این که حق هر صاحب حقی را به او برگردانی.»(3)

 

و ثانیاً حقوق الهی که نیاز به قضا دارد، ترک شده باید قضای آن را انجام دهد، مانند ترک نماز، روزه، حج و... این امور باید قضا شوند، امّا در مسائلی که ارتکاب گناه در آنها نیاز به قضا ندارد مثل این که شخصی خدای نکرده مرتکب شرب خمر شده است و یا نگاهی به نامحرم کرده و.... توبه این امور آن است که از گذشته پشیمان باشد و تصمیم بگیرد که دوباره برنگردد.

 

امّا امر پنجم و ششم جزء شرائط کامل توبه به حساب می آیند، یعنی اگر انسان بخواهد، توبه جامع الشرائطی داشته باشد که علاوه بر اصل اسکلت و ارکان توبه و شرائط قبولی آن، دارای تزیین هم باشد که زیبا جلوه کند باید امر پنجم و ششم و امثال آن را نیز انجام دهد.

 

از این گذشته در ذائقه روح صورت لذات طبیعه و مادی موجود است و تا آن صورت ها وجود دارد و از بین نرفته است با ریاضت و طاعت، نفس امّاره متمایل به آن ها و قلب عاشق آن هاست، و اگر از بین نرود ترس آن می رود که خدای نخواسته باز نفس امّاره سرکشی کند و عنان از دست تائب بگیرد و به حال اوّل برگردد.

 

گستره توبه

در بین اموری که تاکنون به عنوان روش تربیت مطرح شده، بعد از روش محبّت که فراگیر و عمومی است، هیچ یک از روش های دیگر به عمومیّت و فراگیری توبه نمی رسد، توبه تمام عرصه های زندگی، و اعمال و کردار انسان را زیر پوشش می گیرد، بخاطر همین فراگیری و گستردگی است که گفتیم توبه تنها یک روش تربیت نیست بلکه مکتب تربیت، چون هم همه اقشار را زیر بال دارد حتی انبیاء و اولیاء را، چنان که در شماره پیشین اشاره شد، و امام صادق(ع) نیز فرمود: و کلّ فرقةٍ من العباد لهم توبةٌ...و توبة الخاص من الاشتغال بغیر اللّه و توبة العام من الذّنوب؛ تمامی گروههای (مردم و) بندگان (از اقشار مختلف) برایشان توبه وجود دارد توبه خواص (همچون انبیاء و اولیاءو..) از توجّه و سرگرمی (با مردم و) غیر خداست و توبه عوام (مردم) از گناهان به همین جهت پیامبر اکرم(ص) روزی هفتاد، و در برخی نقلها دارد، صدبار استغفار می کرد، و می فرمود: احساس می کنم بر قلبم غباری نشسته و هم نسبت به هر فردی توبه کار، تمامی عرصه های فردی، اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی و...او را در بر می گیرد، و از توبه کار می خواهد که در تمامی آن عرصه باید اصلاح شود، و در مسیر صحیح تربیت قرار گیرد، به همین گستره اشاره دارد رسول خدا(ص) که فرمود: «اتدرون من التّائب قالوا اللّهمّ لا، قال: اذا تاب العبد و لم یرض الخصماء فلیس بتائب، من تاب و لم یزد فی العبادة فلیس بتائب، من تاب و لم یغیّر لباسه فلیس بتائبٍ، من تاب و لم یغیّر رفقائه فلیس بتائب، من تاب و لم یغیّر مجلسه فلیس بتائب، من تاب ولم یغیّر فراشه و وسادته فلیس بتائب،من تاب و لم یغیّر خلقه و نیّته فلیس بتائبٍ، من تاب و لم یفتح قلبه و لم یوسع کفّه فلیس بتائبٍ، من تاب و لم یقصّر امله و لم یحفظ لسانه فلیس بتائب، من تاب و لم یقدّم فضل قوته من بدنه فلیس بتائبٍ اذ استقام علی هذه الخصال فذلک التائب؛ آیا می دانید چه کسی تائب و توبه کار (واقعی) است؟ عرض کردند، بار خدایا نه (نمی دانیم) فرمود: هرگاه بنده توبه کند و دشمنان (و طلب کاران) خویش را راضی نسازد (با پرداختن حق آنها) پس توبه کار نخواهد بود. کسی که توبه کند و در عبادت خود افزایش ندهد تائب نیست. کسی که توبه کند ولی لباس(ظاهری دوران گناه و یا لباسهایی که از راه حرام بدست آورده) خود را تغییر ندهد، پس توبه کار نیست. کسی که توبه کند و رفقای (دوران گناه) خود را تغییر ندهد (و با آن ها قطع رابطه نکند) تائب نیست. کسی که توبه کند و مجلس (و محل رفت و آمد) خویش را تغییر ندهد تائب نیست. کسی که توبه کند و بستر خواب و بالش خود را تغییر ندهد پس تائب نیست. کسی که توبه کند ولی اخلاقش را (از بدی به خوبی) و نیّتش را تغییر ندهد تائب نیست. کسی که توبه کند و قلبش باز نشود(سعه صدر پیدا نکند) و دستش گشاده (و انفاقش بیشتر) نشود تائب نیست. کسی که توبه کند و آرزوهای (نابجای) او کم نشود، و زبانش را (از غیبت و تهمت و..) حفظ نکند تائب نیست. کسی که توبه کند و اضافه غذای بدنش را (در راه خدا به فقرا) تقدیم نکند، تائب نیست، هرگاه این خصال پا گرفت در فردی پس آن تائب (واقعی) است.»

 

اللّه اکبر از این گستردگی و وسعت تربیتی، راستی این توبه چه چیزی است که تمام زوایا و گوشه های زندگی انسان را که قابل تغییر است در بر می گیرد، و توبه آن گاه کامل کامل می شود،

 

1ـ برنامه عبادی انسان که سخت در روح و روان انسان نقش تربیتی و ضامن مستمر تربیت صحیح انسان است «انّ الصّلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر» کمّاً و کیفاً تغییر یابد، هم بر حالش افزوده شود و هم بر مقدار و حجمش که علی(ع) سفارش کرد لااقل یک سوّم شبانه روز را به عبادت اختصاص دهید.

 

2ـ لباس ظاهر و باطن اصلاح شده، لباس اهل گناه، لباس شهرت و کفّار، لباس تزویر و ریا هم باید از بدن کنار روند.

 

3ـ دوستان دوران گناه آن هایی که زمینه گناه را برای انسان فراهم می کنند و انسان را بر دین خویش دعوت می کنند «المرء علی دین خلیله» کنار گذاشته شوند، و جای آن ها را دوستان مناسب، اهل پاکی و تقوا باید بگیرند.

 

4ـ محل رفت و آمد انسان، آن جاهایی که پاتوق قرار می گیرد باید از چهار راه کنار کوچه و پارکهاو... به سوی مسجد و کتابخانه و حرم و جاهای مناسب تغییر مسیر دهد، و به منزل کسانی که اهل گناه و معصیت هستند رفت و آمد نشود.

 

5 ـ خوابگاه انسان نیز تغییر کند، راحت خواب گرم و نرمی که انسان را به خواب سنگین فرو می برد و توفیق سحر خیزی و تهجّد را از انسان می گیرد، باید تغییر یابد، عالمی می گفت خانم دکتری به من زنگ زد وگفت؟: آقا هر کاری می کنم برای نماز شب بیدار شوم، توفیق پیدا نمی کنم، متوجّه شدم که محل خواب او بیش از حد باز دارنده تهجّد است، گفتم شب آینده به جای دشک گرم و نرم روی یک لایه پتو بخوابید، و شب هم از غذای سبک چون شیرو...استفاده کنید و به جای کولر گازی پنکه روشن کنید، آنگاه امتحان کنید بیدار می شوید یا نه؟ فردا شب قبل از سحر زنگ زد و از من تشکر کرد که با عمل به دستورات شما موفّق شدم برای نماز شب بیدار شوم.

 

6ـ اخلاق انسان نیز باید تغییر یابد، و الّا توبه کامل نیست، پیامبر اکرم(ص) فرمود: ابی اللّه عزّ و جلّ لصاحب الخلق السّی ء بالتّوبة؛ خدا ابا دارد که توبه صاحب خلق بد را بپذیرد»(4) و همین طور نیّت که اساس رفتار و اعمال انسان را تشکیل می دهد چرا که «انما الاعمال بالنّیات» اعمال انسان در گرو نیّت های خالصانه اوست، انسان تائب باید نیّتش نیز الهی تربیت شود، و بعد از زمان توبه هر کاری که انجام می دهد در مسیر رضایت حق باشد و باید زمزمه تائب این باشد که:

 

یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد

7 ـ اصلاح دل و دست

 

انسان تائب باید از حالت بی ظرفیتی و ندیدن دیگران و دل کوچکی خارج شده دریا دل شود، سعه صدر پیدا کند تا بتواند هم سخنان حق را و هم دیگران را ببیند و بپذیرد، سعه صدر است که نور ایمان را در دل انسان جای می دهد «الم نشرح لک صدرک» و همین طور حالت بخل و حرص را از خود دور سازد و دست انفاق و سخاوت خویش را باز نماید.

 

8 ـ اصلاح زبان و آرزوها

 

بیش از سی و پنج گناه داریم که از طریق زبان صادر می شود، انسان اگر بخواهد توبه کند و زبان خویش را درست اصلاح و تربیت نماید، توبه او دوامی نخواهد یافت، و همین طور باید آرزوهای طولانی نامطلوب که باعث فراموشی آخرت می شود، کمتر شود.

 

9 ـ انفاق غذایی، همیشه در بین همسایه و دوستان و آشناها کسانی وجود دارند که محتاج نان شب خویش هستند، یک انسان تربیت شده هرگز نمی تواند تحمّل کند که او سیر بخوابد، و عده ای گرسنه باشند، به این جهت انسانی که در دامن مکتب توبه تربیت یافته باید به یاد دیگران باشد لااقل از اضافه قوت و غذای خویش به آنها انفاق نماید، تا دچار آن رنجی که حضرت یعقوب شد، نشود، که بر اثر یک شب کوتاهی در حق همسایه و یا فقیری دچار آن همه غم و اندوه گشت، راستی این همه برنامه تربیتی را کجا می توان پیدا کرد جز در دامن مکتب توبه؟

 

نمونه هایی از تربیت شدگان مکتب توبه

1ـ ابولبابه انصاری:

طبق روایتی، انصاری با دو یا چند نفر دیگر از یاران پیامبر(ص) از شرکت در جنگ «تبوک» خودداری کردند، امّا هنگامی که آیاتی را در مذمّت متخلّفین وارد شده بود شنیدند بسیار ناراحت و پشیمان گشتند و سخت حالت توبه در درون آن ها ایجاد شد، برای جبران گناه علاوه بر پشیمانی، تصمیم گرفتند مقداری رنج نیز بچشند، لذا خود را به ستونهای مسجد پیغمبر (ص) بستند وهنگامی که پیامبر(ص) باز گشت و از حال آنها جویا شد عرض کردند: آن ها سوگند یاد کرده اند که خود را از ستون باز نکنند تا این که پیامبر(ص) آن ها را باز کند. رسول خدا فرمود: من نیز سوگند یاد می کنم که چنین کاری را نخواهم کرد مگر این که خداوند به من اجازه دهد، آن گاه این آیه نازل شد: «و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیّئاً عسی اللّه ان یتوب علیهم انّ اللّه غفورٌ رحیم؛(5) و گروهی دیگر به گناهان خود اعتراف کردند و اعمال صالح و ناصالحی را به هم آمیختند، امید می رود که خداوند توبه آنها را بپذیرد و خداوند غفور و رحیم است». و خداوند توبه آن ها را پذیرفت و پیامبر(ص) آن ها را از ستون مسجد باز کرد. آن ها به شکرانه این موضوع همه اموال خود را به پیامبر(ص) تقدیم داشتند و عرض کردند: این همان اموالی است که بخاطر دلبستگی به آن ما از شرکت در جهاد خودداری کرده ایم، همه این ها را از ما بپذیر و در راه خدا انفاق کن، حضرت قسمتی از آن اموال را قبول و ما بقی را برگرداند.(6)

 

در پاره ای از روایات می خوانیم که آیه فوق در باره «ابولبابه» و راجع به داستان یهودیان «بنی قریظه» است که با او مشورت کردند آیا تسلیم حکم پیامبر(ص) شوند یا نه او گفت اگر تسلیم شوید همه شما را سر می برد، ابولبابه هنوز گامی برنداشته بود که از این جمله خیانت آمیز پشیمان گشت، و برای مجازات خویش خود را با طنابی به یکی از ستونهای مسجد پیامبر(که هنوز اثرش باقی است) بست و گفت به خداوند سوگند نه غذا می خورم و نه آب می نوشم تا مرگ من فرا رسد، مگر این که خداوند توبه مرا بپذیرد.

 

هفت شبانه روز گذشت نه غذا خورد و نه آب نوشید آن چنان که بی هوش به روی زمین افتاد خداوند توبه او را پذیرفت، این خبر به وسیله مؤمنان به اطلاع او رسید ولی او سوگند یاد کرد که من خود را باز نمی کنم تا پیامبر بیاید و مرا بگشاید. پیامبر آمد و او را باز کرد. ابولبابه

 

 

 

راستی کدام زندان و شلّاق می تواند بسان توبه انسان را بسازد و تربیت کند که حاضر شود با دست خویش، خود را مجازات کند، و بعد از قبولی توبه آنچنان دستش باز شود که از همه هستی خویش بگذرد.

 

2ـ متخلفان تائب

سه نفر از مسلمانان به نام «کعب بن مالک» و «صرارة بن ربیع» و «هلال بن امیّه» از شرکت در جنگ تبوک و حرکت همراه پیامبر(ص) سرباز زدند، ولی این به خاطر آن نبود که جزء دار ودسته منافقان باشند بلکه به خاطر سستی و تنبلی بود، چیزی نگذشت که نادم و پشیمان شدند هنگامی که پیامبر(ص) از صحنه تبوک به مدینه بازگشت، آنها خدمت حضرت رسیدند و عذرخواهی کردند، امّا پیامبر(ص) حتی یک جمله با آن ها سخن نگفت و به مسلمانان نیز دستور داد که احدی با آن ها سخن نگویند، آن ها در یک محاصره عجیب اجتماعی قرار گرفتند، تا آنجا که حتی کودکان و زنان آنان نزد پیامبر(ص) آمدند و اجازه خواستند که از آن ها جدا شوند، پیامبر(ص) اجازه جدایی نداد، ولی دستور داد که به آن ها نزدیک نشوند. فضای مدینه با تمام وسعتش چنان بر آن ها تنگ شد که مجبور شدند برای نجات از این خواری و رسوائی بزرگ شهر را ترک گویند و به قلّه کوههای اطراف مدینه پناه ببرند. این ها همه زمینه توبه را در آنها فراهم می کرد. از جمله مسائلی که حالت توبه را در آن ها ایجاد کرد و تنور آن را داغ نمود این بود که کعب بن مالک می گوید: روزی در بازار مدینه با ناراحتی نشسته بودم دیدم یک نفر مسیحی شامی سراغ مرا می گیرد هنگامی که مرا شناخت نامه ای از پادشاه غسّان به دست من داد که در آن نوشته بود اگر صاحبت ترا از خود رانده به سوی ما بیا، حال من منقلب شد( و اشک در چشمانم حلقه زد و) گفتم ای وای بر من کارم به جائی رسیده که دشمنان در من طمع کرده اند!!

 

بستگان آن ها نیز غذا برای آن ها می آوردند، امّا حتی یک کلمه با آن ها سخن نمی گفتند. مدّتی به این منوال گذشت و پیوسته شب و روز (گریه و زاری داشتند و) انتظار می کشیدند که توبه آن ها قبول شود و آیه ای که دلیل بر قبولی توبه آن ها باشد نازل گردد امّا خبری نمی شد.

 

در این هنگام فکری به نظر یکی از آنان رسید و به دیگران گفت: اکنون که مردم با ما قطع رابطه کرده اند، چه بهتر که ما هم از یکدیگر قطع رابطه کنیم، و این کار بر حال توبه آن ها می افزود، آن ها چنین کردند به طوری که حتی یک کلمه با یکدیگر سخن نمی گفتند، و تضرع و زاری آنها بیشتر شده بود، این وضعیّت پنجاه روز طول کشید و در طول این مدّت اظهار ندامت و پشیمانی و تضرّع و گریه و زاری در پیشگاه الهی داشتند، سرانجام توبه آنان پذیرفته شد و این آیه به عنوان پذیرفته شدن توبه آنان نازل گشت(8) که: «و علی الثّلاثة الّذین خلّفوا حتّی اذا ضاقت علیهم الارض بما رحبت وضاقت علیهم انفسهم وظنّوا ان لا ملجأ من اللّه الّا الیه ثم تاب علیهم لیتوبوا انّ اللّه هو التّواب الرّحیم؛ (همچنین) آن سه نفر را که (در مدینه) باز ماندند(و از شرکت در تبوک خودداری کردند و مسلمانان با آنان قطع رابطه نمودند) تا آن حد که زمین با همه وسعتش بر آن ها تنگ آمد و (حتّی) جائی در وجود خویش برای خود نمی یافتند و دانستند که پناهگاهی از خدا جز به سوی او نیست در آن هنگام خدا آنانرا مشمول رحمت خود ساخت و خداوند توبه آن ها را پذیرفت که خداوند توبه پذیر و مهربان است.»(9)

 

از آیه فوق و توضیح پیرامون بدست آمد که مردم و جامعه و رهبران جامعه تلاش کنند هم راه توبه را برای مجرمان بازگذارند و هم زمینه آن را فراهم نمایند، چرا که توبه بهترین روش برای تربیت مجرمان و متخلفان است چرا که کسانی که در این مکتب تربیت شوند آنچنان ساخته می شوند، که به این سادگی ها دوباره برنخواهند گشت.

 

3ـ توبه غلام وحشی قاتل حمزه:

یکی از مشکل ترین و تلخ ترین حوادث برای رسول خدا(ص) شهادت فجیع عموی بزرگوارش حضرت حمزه سید الشهدا بود .قاتل او (وحشی) پس از کشتن، پهلوی حمزه را درید و جگرش را به عنوان هدیه برای هند، همسر ابوسفیان برد. پیامبر با دیدن منظره فجیع شهادت حمزه، سوگند یاد کرد که به تلافی این جنایت هفتاد نفر از مشرکان را بکشد. ولی بعداً نه تنها هفتاد نفر را به تلافی این عمل نکشت بلکه همان قاتل را نیز به طرف اسلام دعوت کرد و او را وادار به توبه نمود.

 

ابن عبّاس نقل می کند که: پیامبر شخصی را نزد غلام وحشی قاتل عمویش فرستاد تا او را به اسلام دعوت کند. وحشی به فرستاده پیامبر گفت: به او بگو تو می گویی آن که مرتکب قتل یا شرک یا زنا شود در روز قیامت با ذلّت گرفتار عذابی مضاعف خواهد شد و من تمام این کارها را مرتکب شده ام آیا باز هم برایم راه توبه و بازگشتی هست؟ خداوند این آیه را فرستاد: «الّا من تاب و آمن و عمل صالحاً فاولئک یبدّل اللّه سیّاتهم حسنات؛(10) مگر آن که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد پس خدا اعمال (زشت ایشان را به اعمال نیک تبدیل می کند) وحشی با شنیدن این آیه دوباره به پیامبر(ص) پیغام داد، توبه و ایمان و عمل صالح شرطهای بسیار مشکلی است و من توان آن را ندارم. پس از مدّتی این آیه نازل شد.

 

«انّ اللّه لایغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء؛(11) براستی که خداوند شرک ورزیدن را نخواهد بخشید ولی آن چه را کمتر از آن است برای کسی که خود بخواهد، خواهد بخشید.» غلام وحشی در پیام مجدد خویش گفت: خداوند در این آیه وعده مغفرت را به کسانی داده است که خود بخواهد و من نمی دانم خدا دلش می خواهد مرا ببخشد یا نه؟ پس از گذشت زمانی این آیه نازل شد: «قل یا عبادی الّذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة اللّه انّ اللّه یغفر الذّنوب جمیعاً انّه هوالغفور الرّحیم؛(12) بگو ای بندگان من، ای کسانی که بر خویش اسراف روا داشته اید از رحمت خداوند نومید نشوید براستی که خداوند همه گناهان را می بخشد همانا او آمرزنده و مهربان است. وحشی با شنیدن این آیه گفت: اکنون آری، آنگاه به محضر رسول خدا(ص) مشرف شد اسلام آورد، و از گذشته خود توبه کرد، و در ادامه زندگی اش فداکاری هایی در راه مبارزه با دشمنان اسلام آفرید»(13)

 

4ـ توبه حر:

حر از روز دوّم محرّم سال 60 هجری وقتی وارد کربلا شد زمینه انقلاب درونی و توبه در او فراهم شده بود منتهی گاه عقل و فطرت و وجدان اخلاقی او غلبه می کرد و گاه هوسهاو... سرانجام در روز دهم، تصمیم گرفت توبه کند و راه خویش را عوض نماید، برای اطمینان از عمر سعد پرسید چه تصمیمی داری؟ گفت: خونی در

 

 

 

الهی من پشیمانم پشیمان پشیمانی زرویم شد نمایان
گنه کارم اسیرم دل غمینم من اکنون در صف مستغفرینم
قبول توبه کن از من تو ای دوست ترحم کن ترحم بر من ای دوست

خود را به امام حسین(ع) رساند، نزد امام به خاک افتاد و خود را معرّفی نمود، و عرض کرد: «فانّی تائبٌ الی اللّه هی صنعت؛ من از آنچه انجام دادم پشیمانم، آیا توبه من پذیرفته می شود؟ فرمود: «نعم یتوب اللّه علیک؛ خدا توبه تو را می پذیرد.»(14)

 

گفت بازآ که در توبه است باز هین بگیر از عفو ما خط جواز
اندر آ که کس ز احرار و عبید روی نومیدی در این درگه ندید
گر دو صد جرم عظیم آورده ای غم مخور رو بر کریم آورده ای
اندر آ گر دیر و گر زود آمدی خوش به منزلگاه مقصود آمدی

توبه حر آنچنان تحوّل عظیمی در او ایجاد کرد که دنیا و آخرت او را آباد نمود، چنان که امام حسین(ع) وقتی سر او را از زمین برداشت و خاک ها را از صورت او پاک کرد فرمود: «انت الحرّ کما سمتک امّک حرا فی الدّنیا و الآخرة؛(15) تو در دنیا و آخرت حر و آزاد مردی آنچنان که مادرت حر نامید، توبه حر نه تنها روح او را متحول کرد و جاودانه بلکه به جسم و جسد او نیز اثر گذاشت و او را برای ابد تازه نگهداشت. شاه اسماعیل صفوی بعد از سالها قبر حر را نبش کرد و دستمالی که امام حسین(ع) بر پیشانی او بسته بود، باز کرد، خون تازه از پیشانی جاری شد و با هیچ پارچه و باندی بند نیامد جز با همان دستمال.»(16) در واقع با زبان بی زبانی به شاه اسماعیل گفت این دستمال مدال افتخار من و امضای قبولی توبه من است، نباید آن را برداری، و او مجبور شد دستمال را دوباره بر پیشانی حر ببندد، آری توبه تمام عیار، مس وجود انسان را نیز طلای ناب تمام عیار می کند.

 

داستانهای توبه و اثرات تربیتی آن بیش از آن است که بتوان در بخشی از مقاله بیان نمود. به عنوان حسن ختام داستانی را نقل می کنیم که نشان می دهد در زمانی که تهاجم فرهنگی دامن برخی جوانان را گرفته و یا به برخی گناهان آسوده نموده، تربیت والدین و مدرسه و جامعه او را از گناه باز نداشته، توبه می تواند او را بخوبی تربیت کند و دوباره به مسیر اصلی و فطرت خویش برگرداند.

 

5 ـ اثر یک آیه یا توبه شعوانه:

در بصره زنی به نام «شعوانه» زندگی می کرد که مجلسی از فسق و فجور منعقد نمی شد مگر این که او در آنجا حضور داشت. روزی با جمعی از کنیزان خود از کوچه های بصره می گذشت که صدای فغان و فریاد از درون خانه ای به گوش رسید، گفت: سبحان اللّه! چو غوغای عجیبی در اینجاست. پس کنیزی را به درون خانه فرستاد تا از ماجرا مطلع شود. کنیز رفت و مدّتی گذشت و برنگشت. کنیز دیگری را فرستاد، او نیز بر نگشت کنیز سوّمی را فرستاد و به او سفارش اکید کرد که برگردد، کنیز به درون خانه رفت و پس از برگشتن، گفت: ای خاتون! این غوغایی که می شنوی، غوغا برای مردگان نیست، بلکه غوغای زندگان ماتم زده است. وقتی این سخن را شنید، همگی به درون خانه رفتند. واعظی را دیدند که در جایی نشسته و جمعی گرد او نشسته اند و واعظ آن ها را موعظه و از عذاب خدا می ترساند و مستمعین همگی به گریه و زاری مشغولند. در این هنگام بود که واعظ این آیه را تفسیر کرد: «چون (آتش دوزخ) آنان را از مکانی دور ببیند خروش و فریاد وحشتناک و خشم آلود او را که با نفس زدن شدید همراه است می شنوند و هنگامی که در مکان تنگ و محدودی از آن افکنده می شوند در حالی که غل و زنجیرند، فریاد واویلای آن ها بلند می شود.»(17)

 

شعوانه چون این سخنان را شنید، بسیار متأثر شد و گفت: «ای شیخ! من یکی از رو سیاهان درگاه خداوندم، اگر توبه کنم آیا خداوند مرا می آمرزد؟ جواب داد: اگر توبه کنی خدای متعال تو را می آمرزد، اگر چه گناه تو مثل گناه شعوانه باشد. شعوانه گفت: شعوانه منم: آیا آمرزیده می شوم؟ واعظ گفت: خدای متعال ارحم الراحمین است و اگر توبه کنی، توبه ات را می پذیرد.

 

پس از آن شعوانه توبه کرد و کنیزان خود را فروخت و به عبادت پروردگار مشغول شد و دائم به ریاضت مشغول بود، به طوری که بدنش به نهایت ضعف رسید روزی به بدن خود نگریست و گفت: آه آه، در دنیا به این گونه گداخته و رنجور شدم، نمی دانم در آخرت حالم چگونه خواهد بود؟ ندایی به گوش او رسید (و مژده قبولی توبه او را داد) که ملازم درگاه ما باش تا روز قیامت (خوب و خوش) خود را ببینی.

 

نیامد بدین در کسی عذر خواه که سیل ندامت نشستش گناه(18)
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان