نحوه برخورد با کمرویی، ‌خجالت و اضطراب اجتماعی

 در کودکان ۶ تا۱۲ ساله سن ورود به مدرسه (۶-۷) سالگی یکی از مراحل مهم تکاملی کودک است

نحوه برخورد با کمرویی، ‌خجالت و اضطراب اجتماعی

 در کودکان 6 تا12 ساله

سن ورود به مدرسه (6-7) سالگی یکی از مراحل مهم تکاملی کودک است. از یک طرف بدلیل ورود به یک مرحله خاص و بارزی ازتکامل عقلی ( از جمله کم رنگ شدن تفکر جادویی و خیالپردازی و شروع تفکر منطقی و شهودی ) وتکامل احساسی و عاطفی امکان برقراری رابطه کلامی استدلالی راحت تر است اما از طرف دیگر بدلیل پیوستن به یک جامعه وسیع و جدید ( مدرسه و خصوصاً‌ دیگرکودکان و معلم ها ) میزان فشار روانی بر آنها افزایش می یابد و لذا در ارتباط با کودکان، والدین معمل ها ) میزان فشار روانی بر آنها افزایش می یابد و لذا درارتباط با کودکان، والدین با مشکلات بیشتری مواجه خواهند شد. اصول کلی برخورد با کمرویی، خجالت و اضطراب اجتماعی کودکان در این سنین همانند سنین 2 تا 6 سالگی است با این تفاوت که بایستی بر حسب مرحله تکاملی کودک کمی در آنها تعدیل و تغییر ایجاد کرد. لذا ابتدا برخی از ویژگیهای تکاملی این دوران توضیح داده خواهد شد و آنگاه شرح مفصلی بر آموزش مهارتهای اجتماعی و نیز نحوه برخورد با انواع خاصی ازاضطراب و هراس های اجتماعی ( از جمله اضطراب یا هراس از مدرسه، اجرای نمایش یا صحبت کردن در برابر دیگران و... ) خواهیم داشت.

ویژگیهای تکاملی کودکان 6 تا 12 ساله

مهمترین مسئله در پرورش و تربیت کودکان توجه داشتن به خصوصیات طبیعی تکاملی آنها و داشتن توقعات معقول از آنها است. مهمترین جنبه های تکاملی کودکان دراین گروه سنی عبارتند از:

ویژگیها و توانایی های کودک 6 تا 7 ساله

ـ آنها از بسیاری بازیها و فعالیت ها لذت می برندو خستگی ناپذیر هستند.
ـ از نقاشی کشیدن و رنگ کردن لذت می برند.
ـ قدرت و حدت بینایی آنها به اندازه بالغین می شود.
ـ در انجام تمرین و بدست آوردن مهارت در برخی کارها کوشا هستند.
ـ قادربه بازی با طناب و پریدن از روی آن هستند ( می تواند جفت پا بپرد )
ـ قادر به یادگیری دوچرخه سواری هستند.
ـ مفهوم اعداد‌، توالی ( مرتب کردن از بزرگ به کوچک یا کم به زیاد و... ) و این همانی ( عدم تغییر در کمیت با وجودتغییر در شکل و... ) را درک می کنند.
ـ روز و شب و جهان ( چپ، راست و... ) را درک می کنند.
ـ می توانند اشکال پیچیده ( مثلاً‌ هرم ) را تقلید کرده و بکشند.
ـ می توانند زمان را بگویند.
ـ قادر به درک و انجام حداقل سه دستور متوالی در آن واحد هستند ( مثلاً‌ برو آشپزخانه از کشوی سمت راست یک لیوان بردار پر آب کن بیارش )
ـ قادر به بیان جملات ساده و کامل ( حداقل با 5 تا 7 کلمه ) هستند.
ـ می توانند کارکرد وسایل ساده را توضیح دهند و از آنها استفاده کنند.
ـ قادر به شمارش عدد از کم به زیاد و برعکس هستند.
ـ قادر به همکاری و مشارکت هستند.
ـ در صورت مناسب بودن موقعیت می توانند کلک بزنند و تقلب کنند.
ـ نسبت به دیگران و خواهر برادران تا حدی و گاهی حسادت می ورزند.
ـ می توانند ادای بزرگتر ها را در آورند و از آنها تقلید کنند.
ـ ترجیح می دهند با دوستان هم جنس بازی کنند.
ـ شرم و حیا در آنها بارز و نسبتاً‌ شدید است.

ویژگیها و توانمندیهای کودکان 8 تا 9 ساله

ـ توانمندی حرکتی و فیزیکی آنها پخته تر و ظریف تر است ( نظیر جا خالی دادن، استفاده ماهرانه از انگشتان و... )
ـ به خوبی و راحتی می توانند لباس های خود را برتن کنند و موهای خود را شانه و مرتب کنند.
ـ می توانند از ابزار ( چکش، پیچ گوشتی و... ) بطور نسبتاً‌ مناسب استفاده کنند.
ـ می توانید بر عکس بشمارند.
ـ قادر به درک قول و قرار بوده و بسیار مفید به آن هستند.
ـ ازمطالعه لذت می برند ( البته چیزهای جالب ).
ـ مفهوم فضا و کسر را درک می کنند.
ـ به راحتی نقاشی و رنگ می کنند.
ـ اگر آموزش دیده باشند روزهای هفته و ماههای سال را می توانند به ترتیب نام برند.
ـ از جمع کردن اشیا و چیزهای مختلف ( درست کردن کلکسیون ) لذت می برند.
ـ مسابقه و بازیهای رقابتی را دوست دارند.
ـ شروع و تمایل به بازی با جنس مخالف هم پیدا می کنند.
ـ توجه و گرایش به جنس مخالف ظاهر می شود ولی ابراز وآشکار کردن آن خودداری می کنند.
ـ شرم و حیا در آنها بارز و شدید است.
ـ تمایل وعلاقه به جمع و پیوستن به گروههای هم سن و سال خو و طرفداری از گروههای خاص هنری یا ورزشی دارند.

توانایی و ویژگیهای کودکان 10 تا 12 ساله

ـ از نقاشی کردن لذت می برند.
ـ می توانند از خود داستانهای کوتاه بگویند و بنویسند.
ـ نامه نوشتن را دوست دارند.
ـ به خوبی می توانند بخوابند.
ـ از بکار بردن تلفن لذت می برند.
ـ دوستان برایشان بسیار مهم هستند و به تدریج جایگاه واعتبار دوستان از والدین بیشتر خواهد شد ( حداقل تا اواخر نوجوانی )
ـ تمایلشان به جنس مخالف شدیداً‌ افزایش می یابد.
ـ به والدین احترام می گذارند و آنها را دوست دارند.
ـ از صحبت کردن با دیگران لذت می برند.
ـ شرم و حیا در بالاترین حد خود قرار خواهد داشت.

تکامل اخلاقی

آنچه که در زندگی اجتماعی به اعماق و رفتار ما ارزش، معنی و مفهوم می بخشد، در حیطه اخلاق قرار می گیرد و اساس آن درست وغلط بودن یا خوب و بد بودن عمل است. معیار و درک از این ارزیابی در سنین مختلف متفاوت به قرار زیر است.
* کودکان زیر 7 سال:
اولین مرحله تکامل اخلاقی در حوالی 5 سالگی ظاهر می شود و اساس درستی رفتار و اعمال تطابق آنها با مقام های قدرت ( پدر، مادر، مربی و... ) و پیروی از قواعد بازی است. برای مثال اگر از کودک پرسیده شود که چرا بایستی این چنین عمل نمود پاسخی نظیر: « چون مامان این طوری میگه »خواهد داد. دراین سنین کودک باور به این دارد که خطای انجام شده آشکار خواهد شد و مجازات خواهد شد ( مثلاً‌ اگر زمین بخورد و پایش زخمی شود، تصور خواهد نمود که بخاطر فلان خطا و یا دروغی که گفته است، ‌این حادثه رخ داده و مجازات شده است ).
از طرف دیگر به دلیل این که کودکان در این سنین تک بعدنگر هستند، نیست و انگیزه خطاکار در قضاوت آنها جایگاهی ندارد و ملاک از قضاوت شدن خطای انجام شده و صدمات وارده است. برای مثال اگر کودکی در حین بازی به طور اتفاقی باعث شکسته شدن 10 لیوان شود گناهکارتر و مستوجب مجازات بیشتری از کودکی خواهد بود که به عمد یک لیوان را شکسته است.
* کودکان 7 تا12ساله:
برخلاف کودکان پیش دبستانی که قواعد و ملاک ها مطلق و براساس دوری از تنبیه هستند، ‌درحوالی 8 سالگی قوانین از حالت مطلق
خارج شده و براساس نیاز، پاداش و انگیزه، ‌قوانین و مال که قابل تغییر و تعدیل خواهد بود و به تدریج با پیدایش قدرت درک دیدگاه ونقطه نظرات دیگران، قضاوت پیچیده تر خواهد شد و در حوالی 10 تا 12 سالگی، بر حسب داده های خانوادگی و فرهنگی و قدرت تجزیه و تحلیل مسائل و تکامل احساسی عاطفی حتی کودک ممکن است در مواردی رفتار و عملی ضد اجتماعی و یا ضد قانون را نیز جایز بشمارد.

نکته:

به طور کلی هر چه تکامل اخلاقی بیشتر می شود، صلاح فردی و منزلت انسانی بیش از قوانین اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد و قایل شدن به تنبیه و مجازات کاهش می یابد و همانند تکامل و بلوغ عقلی بسیاری از افراد به تکامل و بلوغ اخلاقی نمی رسند و در حد یک کودک 5 تا 9 ساله باقی می مانند.

علائم و نشانه های کم رویی و فقدان مهارت اجتماعی

برای کودکان دبستانی داشتن محبوبیت و پذیرش توسط گروه همکلاسی ها همه چیز است و عدم پذیرش و طرد شدن تمام جوانب احساسی عاطفی و شخصیتی او را تحت تاثیر شدید قرار خواهد داد. علائم و نشانه هایی که نمایانگر کمرویی و یا نیاز کودک به مهارت های اجتماعی هستند، عبارتند از:
ـ عدم داشتن یک یا دو دست صمیمی ( دو طرفه )
ـ عدم توانایی در پذیرش موقرانه باخت یا برد در مسابقه و بازی
ـ عدم توانایی در ابراز همدلی با فرد یا افراد آزار دیده یا طرد شده.
ـ اصرار بیش از حد و تحمیل نظرات خود به دیگران ( رفتار ریاستی و ارباب منشانه ).
ـ عدم توانایی در شروع و یا حفظ گفتگو و صحبت کردن با دیگران.
ـ خسته و کم انرژی بودن کودک در زمان بازگشت از مدرسه به منزل در بیشتر زمانها
ـ بلند تر بودن صدا در مقایسه با دیگران.
ـ نادیده گرفته شدن یا مورد استفاده و اذیت قرار گرفتن توسط سایر کودکان و یا برعکس.
مسخره کردن و اذیت و آزار دیگران.
ـ اشکال در پیشرفت تحصیلی و یا خواب آلودگی در بیشتر روزهای مدرسه

فنون و راهبردهای اصلی در آموزش مهارت های اجتماعی

اصولاً‌ برای این که رفتار وعملی در کودکان به یک مهارت تبدیل شود، بایستی چهار اصل ( 4ت ) رعایت شود: تمرین، تشویق ( و تحسین )، ‌تذکر و تحریک
* تمرین:
برای این که یک واکنش و رفتار نامناسب را برطرف کرد بایستی واکنش و رفتار مناسبی جایگزین آن نمود و به صورت کلامی و رفتاری آنرا بارها و بارها تمرین نمود ( از طریق توضیح، نمایش و ایفاء نقش و کاربرد آن در شرایط طبیعی و واقعی ).
* تشویق و تحسین:
اصولاً‌ تغییر و کسب مهارت جدید ( خصوصاً‌ اگر در بدو امر جذاب و نتایج آن ملموس نباشد ) سخت و مشکل است ولی از طریق تحسین و تشویق می توان هم انگیزه ایجاد کردو هم آن را تقویت نمود. تحسین می تواند کلامی ( از این که اسمت رو گفتی و سرت رو زمین نیانداختی خیلی خوشحال شدم و... )، ‌حرکتی ( حرکات سر یا دست دال بر تایید و رضایت ) و یا رفتاری ( مثلاً‌ چند دقیقه بازی بیشتر با... و... ) باشد.
* تذکر و اشاره:
در هر زمان مناسب بایستی به رفتار و واکنش مناسبی که توسط دیگران ( جه در زندگی روزمره و یا موقع تماشای تلویزیون ) سر می زند، ‌بطور غیر مستقیم اشاره کرد ( دیدی اون بچه چقدر خوب رفت از پلیس سوال کرد؟... ) بایستی مراقب بود که تذکر و اشاره بوی تحقیر، سرزنش و مقایسه ندهد.
* تحریک:
بایستی در هر زمان و فرصت مناسب بکار بردن تکنیک و مهارت آموزش دیده را اشاره و متذکر شد ( الان عصبانی هستی، ‌تا 10 بشمار بعد حرفت رو بزن یا... ).
با ذکر این مقدمه و نیز مراجعه به مبحث نحوه تقویت حرمت نفس و اعتماد به نفس و اصلاح پیوند عاطفی ( شرح داده شده در صفحات قبلی ) حالا نوبت به آموزش مهارت های اجتماعی می رسد.

آموزش مهارت های اجتماعی

مهمترین مهارت های لازم برای یک کودک دبستانی کمرو وخجالتی و اصولاً‌هر کودکی ) عبارتند از: ( 1 ) برخورد با مشکلات و مسائل، ( 2 ) اداره خشم، ( 3 ) خویشتن داری، ( 4 ) کنار آمدن با موفقیت و شکست، ( 5 ) دفاع از حق و حقوق خود وابراز وجود، ( 6 ) مشارکت و همکاری، ( 7 ) ملحق شدن به گروه و فعالیت، ( 8 ) دوست پیدا کردن و شدن، ( 9 ) دفاع از دوست، ( 10 ) واکنش و پاسخ دادن به درخواست، ( 11 ) کنار آمدن با طرد و دفع شدن، ( 12 ) مقابله و کنار آمدن با تمسخر و دست انداخته شدن و اذیت و آزار و ( 13 ) حمایت و کمک کردن به دیگران

(1) آموزش نحوه برخورد با مشکلات و مسائل

یکی از مهمترین مشکلات کودک کمرو وخجالتی ناتوانایی در مواجهه با مسائل اجتماعی و تکرار راه و روش قبلی ناکار آمد است که منجر به دوری و جدایی بیشتر او از روابط با دیگران می شود. برای آموزش برخورد صحیح با مسائل ومشکلات و پیدا کردن راه حلی مناسب بایستی ( 1 ) او را درک کرد؛ ( 2 ) به او کمک کرد تا احساسات خود را به زبان آورد؛ ( 3 ) حد ومرزها رامشخص کرد؛ ( 4 ) نحوه اداره خشم را آموزش داد؛ ( 5 ) اهداف را مشخص نمود؛ ( 6 ) او را کمک کرد تا به فکر راه حل های ممکن باشد؛ ( 7 ) معیارها و ارزش ها را در نظر گرفت و ( 8 ) کمک به انتخاب مناسب ترین راه حل نمود.

1) درک و اعتبار بخشیدن به احساسات کودک:

زمان احساساتی شدن کودک ( خصوصاً‌احساسات منفی ) بهترین زمان برای تقویت رابطه و پیوند بوده و تسکین دادن او مهمترین وظیفه پدری مادری است. در حالیکه برخی از والدین تصور می کنند با نادیده گرفتن و یا کم اهمیت شمردن آنها، خود بخود مرتفع می شوند اما سیستم احساسی عاطفی چنین عمل نمی کند. در واقع اگر به احساسات منفی کودک بدرستی پاسخ داده نشود، به تدریج در اعماق وجودی ذهن کودک نفوذ کرده و همچون موریانه او را از درون می خورد. در اکثر موارد اگر کودک دریابد که احساس و حال او واقعی و درست است و دیگران ( پدر ومادر ) او را می شنوند و درک می کنند، حتی اگر راه حلی وجود نداشته باشد حداقل سم و زهر آن احساسات منفی گرفته خواهد شد. مسئله مهم دراین رابطه شناسایی و توجه به احساسات
منفی در همان مراحل اولیه که هنوز شدید و بحرانی نشده اند، است و حتی اگر ممکن است از قبل آن را شناسایی و درمردش صحبت نمود تا کودک آمادگی برای روبرو شدن با آن را پیدا کند ( مثلاً‌ چند ساعت قبل از رفتن به دندانپزشکی و... ).
برای درک احساسات کودک کافی است یک شنونده خوبی باشیم و با او همدلی کنیم و لازمه چینن مسئله ای این است که ( 1 ) خود را دقیقاً‌ جای او بگذاریم و به دنیا و مسائل از دید او نگاه کنیم ( دقیقاً‌ باهمان قدرت درک، استدلال، منطق و باورها )؛ ( 2 ) اورا با گوش دل بشنویم ( توجه به تن، حالت چهره و حرکات بدن )؛ ( 3 ) احساس او را با کلمات به خودش بازگردانیم ( معلومه خیلی عصبانی و دل گرفته شدی و... )؛ ( 4 ) انتقاد و سرزنش نکنیم و ( 5 ) به سرعت به دنبال حل مسئله نرویم ( آنها را تحریک کنیم تا خود راه حلی پیدا کنند. به مطالب بعدی مراجعه کنید. ) به گفتگوی یک مادر و دختر نه ساله در زیر توجه کنید.
دختر: من فردا نمی خوام برم مدرسه.
مادر: نمی خوای بری؟ عجیبه!‌تو معمولاً‌ دوست داری بری مدرسه. این منو به این فکر میندازه که در مورد چیزی نگرانی.
دختر: آره یه جورایی.
مادر: در مورد چی نگرانی؟
دختر: نمی دونم.
مادر: یه نگرانی که خودت نمی دونی چیه؟!
دختر: آره!
مادر: من فکر می کنم یه چیزی ناراحتت کرده.
دختر ( بااشک ) : آره، ممکنه بخاطر مریم و شبنم باشه.
مادر: امروز چیزی تو مدرسه در رابطه با شبنم و مریم اتفاق افتاده؟
دختر: آره. امروز تو مدرسه اونا به من توجه نمی کردند و انگار منو نمی خواستند ببینند.
مادر: اووو!، این قضیه بایستی خیلی ناراحتت کرده باشه.
دختر: آره، ‌خیلی.
مادر: پس به نظرمی رسه نگران این هستی که ممکنه فردا بازم همین رفتار رو داشته باشند و به همین دلیل دوست نداری فردا بری به مدرسه.
دختر: آره، ‌امروز هر وقت می رفتم به طرفشون اونا روشون رو بر می گردوندند و مشغول حرف زدن باهم می شدند.
مادر: اووه!چه بد. اگر دوستای من این کارو می کردند منم خیلی ناراحت می شدم.
دخترک منم خیلی ناراحت شدم و می خواستم گریه کنم.
مادر ( با بغل کردن دختر ) : اووه!دختر گلم. متاسفم که این قضیه برات اتفاق افتاده. می تونم بفهمم چقدر رفتار اونا باعث دل گرفتگی و عصبانیت تو شده.
دختر: خیلی ناراحتم. نمی دونم فردا چی کار کنم. نمی خوام فردا برم مدرسه.
مادر: چون نمی خوای رفتار دوستات دوباره ناراحتت کنه؟
دختر: آره، ‌چون هر کی دوستای خودش رو داره و شبنم هستش که همیشه باهاش بازی می کنم.
در چنین سناریویی بسیاری از والدین با تصور تسلی دادن و تخفیف ناراحتی فرزندشان به غلط سعی می کنند تا موضوع را ساده و کم اهمیت جلوه دهند و سریع راه حل ساده ای ارائه نمایند ( مثلاً‌ بگویند نگران نباش اونا فردا رفتارشون تغییر می کنه. یا: به درک!‌برو و دوستای دیگه ای پیدا کن ). اما یک مادر یا پدر آگاه و خوب ازطریق انتقال پیامهای همدلی و درک کودک نه تنها باعث تسکین و آرامش نسبی کودک می شوند بلکه ارتباط صمیمانه تر و نزدیکتری با فرزند برقرارمی کنند و او را مشتاق ادامه مکالمه و تفکر بر روی موضوع و پیدا کردن راه حل ( های ) مناسبی می کنند. به ادامه سناریو توجه کنید:
دختر: نمی دانم چی کار کنم؟
مادر: دوست داری به تو کمک کنم تا راه حلی پیدا کنی؟
دختر: آره!
مادر: می تونی در مورد احساس و ناراحتی که رفتار اونا در تو بوجود آورد با مریم و شبنم صحبت کنی.
دختر: نه!‌فکر نمی کنم اون کار رو بتونم بکنم. احساس خجالت و کوچیک شدن می کنم.
مادر: آه!!. می تونم بفهمم. این کارخیلی جرات و شجاعت می خواد. بذاریه خورده دیگه فکر کنیم ( مادر همچنان به نوازش پشت دخترش ادامه داد ).
مادر: راستی!نظرت در مورد ا ین چیه؟: خودت شبنم رو خوب می شناسی. بعضی موقع ها بدجنس می شه، چند دقیقه یا یه روز بعدش همون شبنم همیشگی می شه. ممکنه فردا نیز رفتارش درست بشه.
دختر: اگه نشد چی؟
مادر: راست میگی. نمیشه مطمئن بود. خودت چیزی به فکرت می رسه:
دختر: نه.
مادر: ببینم!کس دیگه ای هست که دوست داشته باشی باهاش بازی کنی؟
دختر: نه.
مادر: تو زنگ تفریح دیگه چی هست که میشه بازی کرد؟
دختر: فقط بسکتبال.
مادر: دوست داری بازی کنی؟
دختر: تا حالا زیاد بازی نکردم ولی نرگس همیشه بازی می کنه.
مادر: نرگس همونی که تو جشن تولدت کتاب... رو آورد؟
دختر: آره.
مادر: من متوجه شدم تو جشن تولدت با هم خیلی خوب بودید. شاید بتونی ازش بخوای بهت یه کم بسکتبال یاد بده.
دختر: شاید
مادر: عالیه. پس یه راه حل دیگه ای داری
دختر: آره، این بد نیست ولی اگه نشد چی؟
مادر: مثل این که می ترسی اگه هیچ کی نبود، ‌نمی دونی تنهایی چیکار کنی؟
دختر: آره
مادر: هیچ چیزی هست که بتونی تنهایی بازی کنی؟
دختر: منظورت مثلاً‌ طناب بازیه؟
مادر: آره طناب بازی
دختر: بدم نیست. فقط جهت اطمینان میتونم طنابم رو ببرم.
مادر، ‌آره. اگه هیچ کدوم از راه حل هات کار نکرد، می تونی حداقل طناب بازی کنی و مطمئن هستم اگه یکی از همکلاسی هات نیز تو رو ببینه بخواد ملحق بشه و باهم بازی کنید.
دختر: آره. این فکر خوبیه.
مادر: چرا نری همین الان طناب رو تو کیفت نذاری که یادت نره!
دختر: باشه. بعدش می تونم به نرگس زنگ بزنم ببینم می تونه فردا بعد از کلاس بیاد خونمون.
مادر: فکر عالی ایه.
همچنانکه ملاحظه می شود، ‌ریشه رفتار کودک ( عدم تمایل به رفتن به مدرسه ) نگرانی بوجود آمده در پی اتفاق نامطلوب امروز بوده است و با برقراری یک رابطه و گفتگوی صمیمانه و همدلانه، کودک نه تنها به ناراحتی خود واقف گردید بلکه با کمک توانست راه حل نسبتاً‌ خوبی نیز پیدا کند.
در اکثر موارد با تمرکز بر روی رفتار و حالات کودک می توان وضعیت روحی و احساسی او را تا حدود زیاد حدس زد که خود سرآغاز خوبی برای شروع گفتگو و کمک به کودک می باشد ( مثلاً‌ امروز یه کم خسته به نظر می رسی، اتفاقی افتاده؟ یا وقتی مراسم فردا رو گفتم یه مرتبه ابروهات تو هم رفت و... )

2) کمک به بیان و ابراز احساسات:

اکثر کودکان و بسیاری از والدین قادر به درک و به زبان آوردن احساس خود نیستند و فقط می دانند که یک احساس ناخوشایند و بدی دارند. مطالعات نشان داده اند که حتی به زبان آوردن احساسات منفی تا حدود زیادی نه تنها موجب تخفیف و تسکین می شود بلکه فرد را قادر می سازد تا بر روی علت و راه حل آن نیز تمرکز و تفکر کند. بایستی توجه نمود که افراد ممکن است در هر شرایطی دچار طیفی از احساسات خوب و یا بد شوند ( مثلاً‌ کودکی برای رفتن به یک جشن تولد ممکن است در عین هیجان و خوشحالی کمی مضطرب و نگران نیز باشد ).

3) گذاشتن حد و مرزها و محدودیت ها:

بدون آموزش درست، اولین واکنش کودکان در برابر مسائل و حالات احساسی منفی، رفتارهای تهاجمی ( زدن دیگری یا
( شکستن اسباب بازی یا بکار بردن کلمات رکیک ) است. کودک بایستی دریابد که تمامی احساسات و آرزوهایش پذیرفتنی است ( از حسادت گرفته تا آرزوی مرگ کسی ) ولی همه رفتارها نه، و این وظیفه والدین است تا حد و مرزهای رفتار را بطور واضح و ثابت مشخص و وضع نمیدن ( میدونم چون خواهرت اسباب بازیت رو بدون اجازه برداشته، عصبانی هستی. من هم اگه بودم عصبانی می شدم ولی این درست نیست که اونو بزنی. بجای این کار، بهتره چی کار کنی؟ یا اشکال نداره به خواهرت که زودتر ازت اومد صندلی جلو حسادت بکنی ولی درست نیست که حرف بدی بهش بزنی. می تونی یه جور دیگه با این حس ات برخورد کنی؟ و... ).

4) مشخص کردن اهداف:

پس از درک احساسات کودک و نامگذاری احساسات و تعیین حد ومرزها نوبت به مشخص کردن هدف دست یافتنی در حل مسئله و یافتن پاسخی برایتان سوال می رسد: حال باید با این مسئله چگونه برخورد کنم؟ در بسیاری از موارد هدف ساده و کاملا‌ً مشخص است ( مثلاً‌ بازگرداندن اسباب بازی، جلب کردن توجه فلان فرد، تعمیر اسباب بازی و... ). اما گاهی پیچیده ( مثلاً‌ انتقام گرفتن یا بکار بستن تمهیداتی برای جلوگیری از مشاجره و زد و خوردهای بیشتر و... ) گاهی نیز غیر قابل حل هستند ( نظیر از دست دادن حیوان دست آموز کودک یا اسباب کشی و نقل مکان کردن دوست صمیمی و... )، به عبارت دیگر، برخی از مسائل راه حلی ندارند و پذیرش واقعیت ( هر چند تلخ ) و تخفیف ناراحتی به طرق دیگر تنها اقدام ممکن خواهد بود.

5) به فکر انداختن در مورد راه حل های ممکن:

اگر چه در اکثر موارد نظرات و ایده های والدین صائب و نعمت به شمار می روند. اما بایست ترتیبی اتخاذ کرد تا کودک خود به فکر افتاده و راه حل های ممکن را بیابد. در این رابطه بایستی توجه داشت که تا سن 10 تا 13 سالگی کودکان تفکر انتزاعی کامل و پخته ای ندارند و به همین دلیل در هر زمانی فقط بر روی یک موضوع تمرکز می کند و اگر یک راه حلی به فکرشان رسید می خواهند همان را به اجرا بگذارند و بدنبال راه حل های احتمالی دیگری نمی روند. برای تقویت چنین توانایی می توان از بازیهای نمایشی و ایفاء نقش ( در سنین پایین تر ) و یادآوری موفقیت های قبلی در حل مسئله مشابه و
کمک گرفتن از آنها در پیدا کردن راه حل هایی برای مسئله فعلی کمک گرفت. به سناریو زیر توجه کنید.
دختر: من فردا نمی خوام برم مدرسه
پدر : اتفاق افتاده؟
دختر: نه، فردا تمرین و بازی پینگ پنگ داریم و مهسا بازم می خواد جفت بازیم باشه. ولی میخوام با زهره بازی کنم.
پدر: می بینم این موضوع تو رو مایوس و درمانده کرده.
دختر: آه. درست و حسابی گیر کردم.
پدر: چیکار می تونی بکنی؟
دختر: نمی دونم. من مهسا رو دوست دارم اما اینکه همش با اون بازی کنم، خسته شدم. می تونم قبل از این که مهسا بیاد و بخواد با من بازی کنه سریع برم و دست زهره رو بگیرم و باهم باشیم.
پدر: فکر خوبیه. باید سریع باشی و فکر می کنم بتونی. ولی چیز دیگره ای به ذهنت نمی رسه؟
پدر: خوب. بذار یه کم در مورد این قضیه بیشتر فکر و صحبت کنیم. قبلاً‌ شده همچنین موقعیت ناراحت کننده ای داشته باشی؟
دختر: آره. یه جورایی. مثلاً‌ پگاه همیشه موهام رو از پشت می کشید.
پدر: آها. بخاطر دارمش. درمورد اون مسئله و مشکل چی کار کردی؟
دختر: بهش گفتم این کارش رو یا متوقف کنه یا اینکه میرم به معلم میگم.
پدر: کار کرد؟
دختر: آره. دیگه این کار رو نکرد.
پدر: اون موضوع چیزی در مورد مسئله ای که الان داری به ذهنت میاره؟
دختر: خوب. می تونم به مهسا بگم می خوام بعضی موقع ها با زهره بازی کنم. ولی هنوز دوست اون خواهم بود.
پدر: عالیه. حالا تو دو تا راه حل داری. میدونستم راه حل های مختلف خوبی بفکرت خواهد رسید.

6) تطابق دادن راه حل ها با ارزش و باورهای خانوادگی:

پس از پیدا کردن راه حل های مختلف، نوبت به عملی و درست بودن هر یک از راه حل ها می رسد. برای این منظور بایستی به سوالات زیر پاسخ داد:
ـ آیا راه حل ارائه شده منصفانه و اخلاقی است؟
ـ آیا عملی و موثر خواهد بود؟
ـ آیا بی خطر است؟
ـ خودم و فرد مقابل چه احساسی خواهیم داشت؟
برای مثال در سناریوی‌ بالا، به مدرسه فقط برای یک روز کار می کند و در نتیجه مسئله را حل نمی کند بلکه آن را مخفی و یا به تاخیر می اندازد. از طرف دیگر، می توان حساسیت و توجه دختر به احساس دوستش ( تو هنوز دوست من هستی ) را با بیان جمله ای نظیر« خوشحال هستم که به فکر دوستت مهسا هستی و می خوای بهش بگی تو هنوز دوستش خواهی بود‌، تقویت و تحسین نمود.

7 ) کمک به کودک در برگزیدن راه حل مناسب تر:

در این مرحله بایستی کودک را تشویق نمود تا خود بهترین راه حل ممکن را انتخاب کرده و به مرحله اجرا بگذارد. در این زمان بیان تجربیات شخصی مشابه موقعیت کودک ( نکات مثبتی که از تجربه خود بدست آورده اید، تصمیماتی که از آنها بسیار خوشحال شده اید، ‌اشتباهاتی که مرتکب شده اید و... ) بسیار کمک کننده خواهید بود. بایستی بخاطر داشته که کودک از اشتباهات خود درس می آموزد. لذا اگر حتی مطمئن هستید که تصمیم و راه حل آنها کار نخواهد کرد واشتباه است ولی خطری در پیش نخواهد داشت، ‌اجازه دهید آن را امتحان کنند و اگر موفقیت آمیز نبود، آنگاه به او کمک کنید تا راه حل دیگری را برگزیند ( بدون هیچ گوشزد، سرزنش و توبیخ ).

(2) آموزش اداره خشم

خشم قویترین و یکی از مهمترین احساسات و عواطف انسان ( و حیوانات ) است و یک نوع احساس هیجانی طبیعی ( و نه لزوماً‌ سالم ) در برابر شرایط ناخواسته و نامطلوب است. به عبارت دیگر، هر چیزی که به منزله تهدیدی برای جان و سلامتی فرد تلقی شود و یا سدی در برابر نظرات، خواسته ها و یا امیال و نیازهای فرد ایجاد
کند یا مالکیت، ارزش ها، احساسات و یا حرمت نفس شخص را زیر سوال ببرد و یا خدشه دار کند و یا در کل، چیزها بر وفق مراد نباشند باعث بوجود آمدن خشم ( احساس ) و یا عصبانیت ( رفتار خشونت آمیز ) در فرد می شود.
نشانه های فیزیکی خشم غالباً‌ به صورت افزایش ضربان قلب، تند تند نفس کشیدن، قرمز شدن پوست ( خصوصاً‌ گونه ها و گوش ها )، تغییر چهره ( اخم کردن و... ) و تنش عضلات ( ا زجمله فشار دادن دندانها به هم، مشت کردن و... ) است. پاسخ و واکنش کودکان ( و بالغین ) در برابر موقعیت و عامل خشم برانگیز بر اساس سطح و درجه بلوغ عقلی، ‌احساسی و آموزه های خانوادگی و اجتماعی متفاوت و در یکی از گروه های زیر ( و یا مجموعه ای از آنها ) قرار می گیرد:
* سرکوب یا انکار:
در این حالت کودک قضیه را بی ارزش یا کم اهمیت تلقی کرده و یا خود را ضعیف و ناتوان تصور کرده و سعی می کند ازعامل خشم برانگیز دوری کند. این نوع واکنش در طولانی مدت می تواند موجب اختلالات روان تنی و یا رفتارهای تهاجمی انفعالی شود و به صورت ناراحتی ها ی جسمی ( سردرد، کاهش تحمل پذیری، اختلال گوارش یا ادراری و... ) و یا بدخلقی، ایراد گیری، عیب جویی افراطی، کینه توزی، حسادت، واکنش تلافی جویانه و یا دیگر اختلالات رفتاری تظاهر کند.
* خشونت و تهاجم:
در این حالت فرد دست به رفتارهای تهاجمی ( به کاربردن کلمات رکیک و یا برخورد فیزیکی ) می زند و درطولانی مدت به فردی عصبی مزاج و حساس تبدیل می شود و دچار مشکلات اجتماعی جدی خواهد شد.
* جابه جا کردن:
فرد ناراحتی و خشم خود را بر سر چیزها یاافراد دیگری که هزینه کمتری برای او دارند، خالی می کند ( مثلاً‌ شکستن اسباب بازی و... )
* ابراز و اداره:
در این نوع که سالم ترین نحوه برخورد باخشم است فرد به کمک عقل و منطق ( به کمک پدر و مادر یامعلم... ) همراه با جرات و جسارت احساس خود را ابراز کرده و ازحق و حقوق خود دفاع کرده و آن را مطالبه می کند، ‌بدون اینکه به حقوق و حریم دیگران تجاوز کند.
برای رسیدن کودک به این سطح از توانایی بایستی نکات زیر را به کار بست:
ـ الگوی خوبی برای او باشید:
پدر و مادر مهمترین الگو های آموزشی فرزندانشان هستند. لذا اولین اقدام در آموزش اداره خشم به فرزند، ‌اصلاح آن در خود است.
ـ بدست آوردن آرامش، در زمان اوج احساسات و هیجانات، فعالیت قسمت ادراکی و عقلانی مغز کاهش می یابد و اولین قدم در اداره خشم، کنترل و پشت سرگذاشتن این مرحله ( تخفیف علائم فیزیکی خشم ) است. برای این منظور بایستی به محض مشاهده علایم خشم با ذکراحساس کودک به او گفته شود که در چنین مواردی بلافاصله یک نفس عمیق کشیده و از 1 تا 5 یا 10 ( یا بالعکس ) بشمارد و یا با خود چندین بار بگوید آرام باش یا تغییر موضع و حالت بدهد ( مثلاً‌ چند بار جفت پا بالا بپرد ( یا پای خود را به زمین بکوبد ) تا اینکه آرامش نسبی خود را بدست آورد.
ـ بکار بردن تکنیک حل مسئله:
پس از آرامش نسبی بایستی روش برخورد با مسائل و مشکلات آموزش داده شود ( به مطالب قبلی مراجعه کنید ).

نکته:

عامل بسیاری از موارد خشم ریشه در باورهای نادرست ( غلط یا خصمانه پنداشتن نظرات و رفتارهای متفاوت دیگران ) و خودخواهی و خود محوری دارند و برای کاهش خشم بایستی در این موارد کار اصولی کرد.

(3) آموزش خویشتن داری ( self regulation & self contirl )

یکی دیگراز توانایی های مهم کودکان و بالغین توان در به کنترل در آوردن احساسات و هیجانات ( مثبت ومنفی ) و آنی عمل نکردن بر اساس آنهاست. با این مهارت فرد می تواند بر حسب شرایط، ‌واکنش و رفتار مناسب از خود نشان دهد و در کل رفتار او در اختیار عقل ومنطق اوباشد و نه احساساتش.
خویشتن داری از همان اوایل کودکی از طریق تقلید حرکات، رفتار و گفتاروالدین شروع به شکل گیری می کند و در اواسط کودکی بخوبی بارور و پخته تر می شود. بهترین روش برای آموزش خویشتن داری، بازیهای نمایشی و نقش ایفا کردن ( کودک در نقش ها مختلفی همچون پدر یا مادر، فروشنده، ‌خریدار و... )،
بازیهای هدفمند و برنامه دار ( نظیر بازی آشپزی، رفتن به مسافرت، ساختن چیزی و... ) و بازیهایی که کودک بایستی خود را کنترل کند ( مثلاً ‌مقاومت در برابر خنداندن توسط حرکات خنده دار دیگری، بی حرکت ماندن و... ) است. این نوع بازیهای بهتراست هر روز یا یک روز درمیان و هر بار حداقل نیم ساعت انجام شوند و قواعد و قانونهای حاکم براین بازیها بایستی محدود و برحسب توانایی کودک و با همفکری او تعیین شوند.

(4) تحمل و تقبل پیروزی و شکست ( روحیه ورزشکاری و جوانمردی )

صحنه زندگی پر از رقابت و مسابقه و پیروزی و شکست است. وظیفه والدین خوب این است که به کودک بیاموزند نه تنها در مسابقات بلکه در زندگی چگونه برنده و بازنده خوبی باشند. فلسفه واقعی مسابقه بیشترین تلاش خود را کردن و رسیدن به بالاترین سطح توانمندی خود است و برنده واقعی ( پیروز وموفق ) کسی است که به این مرحله ا زتوانمندی خود برسد ( صرفه نظر از اینکه نتیجه مسابقه چه باشد ). کودک بایستی بیاموزد که چگونه به برنده شدن خود افتخار کند ولی دچار غرور و تکبر نشود و در مقابل دریابد که شکست آخر خط نیست، بلکه پله ای برای موفقیت های بعدی است. برای رساندن کودک به این سطح از آگهی و باور بایستی نکات زیر را رعایت نمود:
* هرازگاهی نیز برنده باشید:
اگر چه برنده شدن فرزند در بازیها اعتماد به نفس اش را افزایش می دهد ولی هرازگاهی اجازه دهید او نیز بازنده شود. در زمان برنده شدنتان بگویید من خوش شانس بودم و به او بگویید تلاش و بازی خوبی کرد. در زمان بازنده شدنتان به او تبریک بگویید و ابراز کنید که در نوبت بعدی تلاش بیشتری خواهید کرد.
* بجای برنده شدن به بازی تمرکز و توجه کنید:
در بازیها و مسابقات به جای این که بدنبال برنده و بازنده باشید بر روی بازی و فعالیت توجه کنید و از او بپرسید که آیا از آن لذت برده است و اوقات خوبی داشته است؟
* هدف از بازی و مسابقه را یادآور شوید:
به خودتان و او یادآور شوید که اولین و مهمترین دلیل بازی ومسابقه نه افتخار آفرینی برای کسی بلکه تلاش حداکثری و داشتن اوقات خوبی و لذت بردن از آن است.
* دیگران را مقصر شکست ندانید:
در مسابقاتی که فرزندمان شرکت می کند و شما حضور دارید ( وحتی در زمان مشاهده مسابقه ای در تلویزیون ) به داور، مربی و سایر بازیگران اعتراض نکنید و به کودک بیاموزید که در طول مسابقه شکایت دیگران را نکند و آنرا به زمان استراحت و در خلوت خصوصی گروه موکول کند.
* از تمسخر و تحقیر بازنده و حریف خودداری کنید:
به فرزندتان بیاموزید که هیچگاه حریف و بازنده را مورد تمسخر و تحقیر و بدگویی قرار ندهد و در صورت مواجهه با چنین رفتاری از طرف حریف آن را نادیده بگیرید و با تلاش بیشتر خود از آنچه که انجام می دهد لذت ببرد.
* از یکدیگر تشکر و قدردانی نمایید:
به کودک بیاموزید که در پایان یک بازی و مسابقه با دیگران دست دهد و از بازی خوبی که با هم داشته اند ابراز خشنودی نماید.

(5) مقابله با تمسخر و دست انداخته شدن

تحقیر وتمسخر می تواند اثرات بسیارمنفی برحرمت نفس و اعتماد به نفس افراد بگذارد و این مسئله بدلیل موقعیت و مرحله تکاملی در میان کودکان ( خصوصاً‌ سنین راهنمایی ) نسبتاً‌ شایع بوده و بایستی کودک را برای مقابله درست با آن آماده کرد:
ـ به کودک توضیح دهید که تمسخر، ‌توهین و تحقیر تجاوز به حقوق دیگران و غیر مجاز است و افرادی دست به چنین کاری می زنند که خود در درون احساس حقارت و کم ارزشی می کنند و برای تخفیف چنین احساسی از این حربه استفاده می کنند.
ـ از طریق بازیهای ایفاء نقش، طریقه برخورد با چنین بدرفتاری بطور عملی آموزش داده و تمرین شود.
ـ به کودک توضیح دهید که هدف فرد متخاصم یا فحاش بر آشفته کردن و یا ترساندن طرف مقابل است و معمولاً‌ بهترین واکنش رفتاری در برابر چنین افرادی بی توجهی و نادیده گرفتن آنهاست و خشمگین شدن یا ترس باعث جریحه دار تر شدن متخاصم می شود.
ـ به کودک بیاموزید که در این شرایط با قامت و ظاهری جدی و صدایی قوی و استوار از فرد متجاوز بخواهد که عمل خود را متوقف کند.
ـ گاهی شوخ طبعی می تواند بسیارکمک کننده باشد ( مثلاً‌ اگر فردی برای تمسخربگوید« زرشک »می توان گفت: « آبش خوشمزه ترو... ).
ـ به کودک بیاموزید که در پاسخ به فرد متخاصم و متجاوز کاربرد کلمات زشت و یا رفتار مشابه آن شخص نه تنها تاثیری نخواهد داشت بلکه خود راهم شان او قرار می دهد.
ـ اگر شخص رفتار خود را تکرار کرد وادامه داد حتماً‌ آن را با والدین خود در میان بگذارد.

(6) مقابله با قلدری و زورگویی

اذیت و آزار و زورگویی اختلال رفتار بسیارجدی بوده و می تواند تاثیرات منفی بسیار شدید و گاهی ماندگار بر روی قربانی به همره داشته باشد. زورگویی می تواند به صورتهای زیر باشد:
ـ اذیت و آزار فیزیکی یا کلامی ( از جمله ناسزا، ‌دشنام، شایعه پراکنی، ‌غیبت و ادا و شکلک در آوردن و... )
ـ تهدید و ارعاب ( به هر شکل و محتوی )
ـ گرفتن و یا صدمه رساندن به وسایل شخصی فرد
ـ وادار کردن فرد به انجام کاری که تمایلی ندارد.
ـ دور نگه داشتن و یا طرد فرد از جمع و فعالیت گروهی معمولی
اگرچه درمیان دوستان گاهی کلمات نامناسب بکار برده می شود و حتی سر به سرگذاشتن و دست انداختن وجود دارد ولی برخلاف زورگویی رابطه قوی و ضعیف و تسلط و سلطه پذیری و سوء استفاده و نیت و قصد منفی وجود ندارد. کودکانی که در مدرسه ( و یا محله ) مورد زورگویی قرار می گیرند و خصوصاً‌ کودکان خجالتی معمولاً‌ آن را با کسی در میان نمی گذارند ( خصوصاً‌ اگر با والدین رابطه نزدیک و صمیمی نداشته باشند ) و در صورت وجود یک یا چند عادات زیر بایستی به فکر مورد زورگویی قرار گرفتن کودک بود:
ـ عدم تمایل کودک به رفتن به مدرسه یا فرار از مدرسه
ـ عدم تمایل کودک به انجام برخی از امور معمولی قبلی ( نظیر عدم تمایل به استفاده از اتوبوس برای رفتن به مدرسه و... )
ـ تغییر رفتار، خلق وخو و حالات روانی کودک ( در خود فرو رفتن، نگرانی، بهانه گیری، کاهش انرژی اختلال خواب یا اشتها و... )
ـ وجود آثار ضرب و جرح بر بدن و لباس
ـ در خواست ای غیر معمول ( افزایش نیاز به پول توجیبی )
ـ افت تحصیلی
* علل زورگویی و اذیت و آزار:
عوامل مختلف خانوادگی، فردی و اجتماعی ( جو حاکم بر مدرسه ) در بروز زورگویی نقش ایفاء می کنند:

الف ) علل خانوادگی:

الگوهای پرورشی سخت گیرانه و نیز سهل گیرانه، عدم وجود روابط صمیمی و مهربانانه میان اعضاء خانواده، پرخاشگری و تهاجمی بودن هر یک از والدین و تنبیه فیزیکی می تواند منجر به بروز این اختلال رفتاری در کودک شوند.

توجه:

کودک زورگو و پرخاشگر در خارج، خود قربانی زورگویی و خشونت در منزل است.

ب) علل فردی:

‌کودکان پرجنب و جوش با رفتارهای آنی و لحظه ای و غالباً‌ تنومند ( در مقایسه باهم سن و سالان خود ) بیشتر دچاررفتارهای خشن و پرخاشگرانه می شوند.

پ) علل اجتماعی ( مدرسه ):

ساختار قوانین و میزان نظارت حاکم بر محیط مدرسه و قوانین و باورها و هنجارهای اجتماعی نقش بسیار زیادی در بروز با پیشگیری از زورگویی دارند.

کمک به کودک:

برخلاف تصور عامه که زورگویی و کشمکش میان کودکان و نوجوانان رامسئله طبیعی ومرحله تکاملی گذار در کودکان در نظر می گیرند، این موضوع یک نوع اختلال رفتاری بسیار مهم و جدی بوده و بایستی بلافاصله اقدام مناسب به عمل آید. کودک قربانی معمولاً‌ بدلیل احساس گناه، شرم، قصور و یا
ترس چیزی به زبان نمی آورد و شما ( و اولیا و مربیان مدرسه ) بایستی به محض مشاهده نشانه هایی، ترتیبی اتخاذ کنید تا زمینه و تمایل او برای گفتگو بوجود آید. مشاهده وضعیت مشابهی ( برنامه تلویزیونی یا در زندگی روزمره ) و یا ذکر خاطره مشابهی از دوران کودکی، خود زمان مناسبی برای طرح این مسئله است. سوالاتی نظیر« تو در این مورد چی فکر می کنی؟ »یا « بنظرت اون فرد چیکارمی تونه بکنه؟ شروع های خوبی هستند که می توانند با سوالات بعدی همچون« تا حالا شاهد چنین موضوعی بودی؟ »یا « تا حالا چنین اتفاقی برای تو هم افتاده؟ »همره باشد.
در چنین ارتباط و گفتگویی نبایستی خود را عصبانی و نگران نشان داد بلکه باید با حفظ آرامش و درایت، ناخرسندی خود را از اتفاق افتاده بیان کرده و به کودک ابراز کرد که اشتباه و قصوری از او رخ نداده و رفتار شخص خاطی است که بسیار زشت و ناپسند بوده و شما حامی او خواهید بود و می توان قضیه و مسئله را بدرستی حل کرد. بر حسب مورد، نحوه برخورد متفاوت و به قرار زیر است:
ـ اگرکودک مورد اذیت و آزارقرار گرفته باشد: از طریق صحبت با کودک و یا دوستان او اطلاعات لازم را بدست آورید ( کی، کجا، چطور، ‌چندین بار و... ) و با معلم و در صورت لزوم ناظم یا مدیر مدرسه موضوع را در میان بگذارید. از رو در رو کردن کودک با فرد خاطی خودداری کنید و موارد زیر را به کودک انتقال دهید:
ـ عصبانی شدن یک واکنش طبیعی است ولی این مسئله همان چیزی است که فرد زورگو می خواهد. در ضمن، گریه کردن یا ترس ( از جمله فرار کردن ) باعث می شود تا فرد زورگو احساس قدرتمندی بیشتری کند. لذا به کودک بگویید که در این موارد بایستی خونسردی خود را حفظ کند و با صلابت و بدون دویدن خود را ازمحل دور کند. تلافی و مقابله به مثل کردن می تواند باعث بدتر شدن موضوع و درگیری فیزیکی و جراحت یک یا دو طرف شود. به او توضیح دهید که چنین عملی نه نشانه ضعف بلکه نشانه درایت و هوش بیشتر است ( فرار عاقل از نادان بهتر از غلبه بر آن است ).
ـ گاهی با گرفتن قیافه ای جدی و نگاه چشم در چشم و بیان توقف اذیت و آزار، فرد خاطی عمل خود را متوقف می کند ( از پوزخند زدن، مسخره کردن و یا بکار بردن کلمات زشت خودداری کند ).
ـ در اولین فرصت ممکن موضوع را با یک فرد بالغ مطمئن ( معلم، ناظم و... ) در میان بگذارد ( خصوصاً‌ اگر درگیری فیزیکی رخ داده باشد. )
ـ از قرار گرفتن در موقعیت و مکانهای بروز زورگویی و درگیری تا حد امکان دوری کند.
ـ در صورت امکان سعی کند با دوست یا دوستان و یا گروه خود باشد و از تنها ماندن دوری کند.
ـ گاهی همراهی دوست یا خواهر/برادر بزرگتر یا تنومند تر و درصورت لزوم متوقف کردن فرد زورگو و پرخاشگرکمک کننده خواهد بود.
ـ اگر واقعه در مدرسه رخ داده باشد بایستی قضیه بامعلم، ناظم و یا مدیر مدرسه در میان گذاشته شود و از آنها خواسته شود تا محیط امنی برای دانش آموزان بوجود آورند و اگر قادر به این کار نیستند، مدرسه فرزندتان را تعویض کنید.
ـ خود را با کودک زورگو و یا والدین او درگیر نکنید ( مگر اینکه هیچ انتخاب دیگری نداشته باشید ).
ـ برداشت و نظر هم سن و سالان برای کودک بسیارمهم است و بایستی از هرنوع رفتار و گفتار درحضورهم سن و سالان و مجامع عمومی که بوی ناز پروری و توجه بیش از حد و یا بچه ننه بودن را بدهد خودداری کرد ( حمایت و تحسین در حد معمول و ابراز محبت در خلوت خصوصی ).
ـ از طریق بازی نمایشی نحوه برخورد با مسئله را به او آموزش دهید.
ـ اگر قرار باشد فقط یک اقدام کارساز باشد آن یک چیز تقویت حرمت نفس مثبت و اعتماد به نفس کودک است. دراین زمینه خاص، یکی از اقدامات خوب، ‌درگیر کردن کودک در یک فعالیت ورزشی و هنری و ثبت نام او در یک کلاس آموزش دفاع شخصی ( و نه لزوماً‌ رزمی ) است.
اگر کودک شاهد زورگویی و اذیت باشد، به کودک خود بیاموزید که در حد توان خود از مظلوم حمایت و با ظالم مقابله کند و اگر می ترسد و یا تصور می کند که اقدامش موثر نخواهد بود از دوستان یا یک فرد بالغ قابل اعتماد درخواست کمک نماید واز گروه هایی که دیگران را مورد اذیت و آزار قرار می دهند، خارج می شود ( حتی اگر از حمایت محروم شود ).
ـ اگر فرزند شما مرتکب زورگویی و پرخاشگری شده است: اگر متوجه چنین رفتاری از طرف فرزندتان شدید آن را نه یک ویژگی مثبت و زرنگی و قدرت او بلکه نوعی اختلال جدی رفتاری در نظر بگیرید که در صورت عدم اصلاح میتواند در آینده نه چندان دور به ترک تحصیل‌، اعتیاد، ‌بزهکاری و یا جرایم جنایی بیانجامد ( در اکثر موارد ) :
ـ موضوع را با معلم، ناظم و یک مشاوره آگاه و با تجربه در میان بگذارید و نظرات آنها را جویا شوید.
ـ مشکلات و عوامل زمینه ساز خانوادگی رام مرتفع کنید ( اصلاح تنش های خانوادگی، حذف خشونت در روابط خانوادگی، برقراری روابط انسانی میان اعضاء خانواده، حل منطقی مسائل و اختلافات و نه زور آزمایی و... ).
ـ پیوند عاطفی میان خود و فرزندتان را اصلاح کنید ( مهر و محبت بی قید و شرط و وضع قوانین و مقررات عاقلانه و منصفانه و... ).
ـ هیچگاه از تنبیه فیزیکی استفاده نکنید، بلکه با وضع مقررات درست ( و ازجمله عواقب تمرد از آنها ) رفتار قابل قبول و غیر قابل قبول رامشخص کنید ( می توان خشمگین شد ولی رفتار خشونت آمیز و پرخاشگرانه غیر قابل تحمل خواهد بود و با عواقب مشخصی همچون محرومیت موقت از امتیازی همراه خواهد بود ).
ـ تمامی تمهیدات لازم برای تقویت حرمت نفس و اعتماد به نفس فرزندتان را بکار ببندید.
ـ فیلم و بازیهای خشن را از صحنه زندگی کودک خارج کنید.
ـ راه و روش برخورد صحیح و حل مسائل را به کودک آموزش دهید.
ـ رفتار خوب و درست کودک را مورد تشویق و تحسین قرار دهید.
ـ نقش و جایگاه مربیان و مسئولین مدرسه: مهمترین وظیفه مسئولین و مربیان مدرسه تامین محیطی امن و با کمترین تنش برای رشد اجتماعی و تحصیلی دانش آموزان است و توجه به نکات زیر می تواند بسیار کمک کننده باشد:
ـ در زمان ثبت نام، قوانین و مقررات حاکم بر مدرسه و اصول پیشگیری و برخورد با مسئله زورگویی و وظایف والدین و دانش آموزان به صورت مکتوب به آنها داده شود.
ـ در اولین نشست همگانی اولیاء و مربیان و نیز بطور جداگانه با دانش آموزان کل مدرسه و با دعوت از یک کارشناس و یا روانشناس آگاه نحوه پیشگیری و برخورد با این مسئله و وظایف و مسئولیت تک تک دانش آموزان ارائه شود.
ـ کودک آزار دیده را مورد حمایت قرار داده و او را به خاطر جمع کنید که تمام تمهیدات لازم برای جلوگیری از وقوع مجدد آن را بکارخواهید بست و هویت او محفوظ خواهد ماند.
ـ از رو در رو کردن صدمه دیده با کودک خاطی خودداری کرده و از منابع اطلاعاتی متعدد نام ببرید. ( مثلاً‌ چندین نفر شاهد ماجرا بوده و گزارش داده اند ).
ـ به کمک سایر دانش آموزان و مربیان تمامی اطلاعات لازم و کامل را در مورد اتفاق رخ داده شده بدست آورید.
ـ بلافاصله کودک خاطی را بازخواست نموده و عواقب تکرار این مسئله که می تواند حتی اخراج از مدرسه باشد را به او گوشزد کنید و با والدین او ترتیب یک نشست و گفتگو را بدهید.
ـ بدون اصلاح جو و فضای حاکم بر خانواده کودک زورگو و پرخاشگر، هر تلاش و اقدام دیگری اثرات موقتی خواهد داشت. لذا مشاوره خانوادگی و تربیتی جزو ضروریات است.
ـ والدین کودک آسیب دیده رامطلع کنید و راهنمایی های لازم را انتقال دهید و اقداماتی راکه به اجرا گذاشته اید به اطلاع آنها برسانید.
ـ ظرف دو سه روز بعد با کودک صدمه دیده گفتگوی مجددی داشته باشید و از امنیت و راحتی او اطمینان خاطر پیدا کنید و رفتار کودک خاطی را تحت نظر مداوم خود قرار دهید.
ـ کودکان را تشویق کنید تا حامی یکدیگر در برابر فرد زورگو و خلافکار باشند ( و نه تماشاچی ) و عمل آنها را مورد تایید و تحسین قرار دهید.

(7) آموزش نحوه ی برخورد و کنار آمدن با طرد شدن

احساس تعلق داشتن به گروه و جمع و دوستی ازنیازهای اساسی برای سلامت روانی و شخصیتی انسان است ( خصوصاً‌ برای تقویت حرمت نفس، بارور شدن توانمندی ها و قابلیت ها، مقابله با احساس تنهایی ) و هسته اولیه آن با پیوند عاطفی
امن میان والدین و کودک در دو سال اول تولد شکل می گیرد و در سنین بعدی با روابط بین فردی و دوستی رشد می یابد و در سنین راهنمایی و دبیرستان احساس تعلق به گروه به شدیدترین سطح خود می رسد.
احساس دفع و طرد شدگی بسیار دردناک ومخرب بوده و گاهی عواقب و اثرات آن می تواند تا آخر زندگی فرد باقی بماند ( اگر والدین بدرستی با آن برخورد نکنند ) و اکثر کودکان و بالغین چنین موقعیت و حالاتی را هراز گاهی تجربه می کنند ( عدم تمایل خواهر یا برادر برای بازی با او، عدم بازی دادن همکلاسی ها، ‌عدم دعوت به جشن تولد و... ) علل مختلفی در طرد کودک توسط همسالان نقش ایفاء می کنند که مهمترین آنها عبارتند از: خصوصیات ظاهری کودک ( نظافت، لباس، وزن، نژاد، رنگ پوست، ‌معلولیت جسمی و... )؛ رفتار و عادات کودک ( لکنت زبان، ‌حرکات و رفتارهای نامتناسب با جنسیت، ‌... )؛ ‌زمینه های اقتصادی یا قومی کودک؛ ‌مهارتهای اجتماعی کم ( خصوصاً‌ عدم توانایی در درک احساسات دیگران و واکنش مناسب نشان دادن )؛ برخی از ویژگیهای شخصیتی منفی ( خشونت و عصبی بودن، تدافعی بودن، مضطرب و حساس بودن و... ) و خجالتی بودن.
اگر کودک برای بازی بادوستانش بیرون می رود ولی مدت کوتاهی یا گریان بر می گردد، یادوستانش دیگر بااو تماس نمی گیرند، یا ابراز می کند که دوست ندارد به مدرسه برود و یا به کرات تمارض می کند بایستی به فکر طرد و دفع کودک توسط دوستان یاهمسالانش بود. برخورد های لازم برای چنین تجربیاتی عبارتند از:
* با او ابراز همدلی کنید:
اولین و مهمترین قدم، درک احساس کودک و ابراز همدلی است. هیچگاه با تصور کمک به کودک احصاص و ناراحتی او را کوچک و بی اهمیت تلقی نکنید و جملاتی نظیر« اون ( اونا ) کی هستش که اصلاً‌ ناراحت بشی »یا « اون چیزه مهمی نیست که خودتو ناراحت می کنی »بکار نبردید. فقط و فقط احساس او
را با کمک و لحن همدلانه مشخص و تایید کنید. مثلاً‌ »معلمومه خیلی ناراحت و مایوس شدی که به جشن تولد دعوت نشدی »
* گفتگوی درونی منفی او را اصلاح کنید:
در پی چنین وقایعی بسیاری از کودکان ( خصوصاً‌ کودکان خجالتی )، در درون خود را مقصر دانسته و سرزنش می کنند و احساس دوست نداشتنی بودن می کنند. از بکار بردن جملاتی که باعث تشدید چنین درک و باوری دراو می شوند، خودداری کنید ( مثلاً‌ چی کار کردی که تو رو دعوت نکرد؟ ) کودک ممکن است جملاتی نظیر« هیچ کی ( یا اونا ) منو دوست نداره »یا « من غیر عادی هستم »به زبان آورد. در این موارد به کودک متذکرشودی که چنین نتیجه گیری درست نیست زیرا فلانی و فلانی و... تو رو دوست دارند یا « اونایی که تو رو خوب می شناسند دوستت دارند »یا « غیر عادی و عجیب و غریب این هستش که دیگران رو مسخره کنی و... »به کودک توضیح دهید که چنین اتفاقی می تواند دلایل بسیار زیادی داشته باشد. مثلاً‌ تکمیل بودن گروه برای بازی یا عدم امکان متوقف کردن بازی یا فعالیت یا نیاز به داشتن هنر و مهارتی و یا حتی ناراحتی یا حسادت فرد یا افرادی و... از کودک بپرسید که خودش دلیل آن را چه می داند و اگر واقعاً‌ رفتار نادرستی از او سرزده می توان به او آموزش داد که اشتباه خود را بپذیرد و برای جبران با معذرت خواهی از طرف مقابل، ‌رفتار خود را اصلاح کند. اگر تجربه مشابهی در روابط خود دارید و توانستید با آن بدرستی برخورد کنید، بیان آن خالی از فایده نخواهد بود.
* یادآوری توان محدود و عدم امکان کنترل برخی از چیزها:
به کودک توضیح دهید که بسیاری از چیزها خارج از کنترل ماهستند ( مثلاً‌ رنگ پوست، قد، ‌محدود بودن افراد شرکت کننده در یک مسابقه، ‌رفتار نامناسب کسی و... ) و بایستی آنها را بپذیریم و در مقابل بهترین تلاش مان را در مورد چیزهایی که تحت کنترل و تاثیر ماهستند انجام دهیم ( تمرین، ‌رفتار درست، پایداری و... )
* تفاوتها را متذکر شوید:
به کودک توضیح دهید همانطور که حتی میان اعضاء خانواده تفاوت وجود دارد افراد در سلیقه ها، ‌آرزوها، ارزشها، ‌نظرات و عقاید نیز باهم بسیار متفاوت هستند و برخی از افراد با هم جوش نمی خورند و عدم تمایل فردی به
برقراری ارتباط یا دوستی و غیره به منزله بد بودن طرف مقابل نیست و فقط تفاوت در سلیقه و ذائقه وجود دارد.
* به او کمک کنید تا راه حلی پیدا کند:
در چنین تعامل و گفتگویی بایستی علاوه بر چراغ انداختن بر روی مسئله و آشکار کردن واقعیت ها، به کودک کمک نمود تا راه حل های مناسبی برای آن پیدا و انتخاب کند ( به نظرت حالا چی کار می تونی بکنی تا ناراحتی ات کمتر بشه؟ )
* مهارت های اجتماعی را به او آموزش دهید:
نحوه صحیح ملحق شدن به گروه، ‌شروع ارتباط، حفظ و نگهداری رابطه، پایبندی به رابطه، حمایت از یکدیگر، روحیه ورزشکاری داشتن و رازداری را به او آموزش دهید. ( به مطالب دیگر این فصل مراجعه کنید ).
* اعتماد به نفس او را تقویت کنید:
تمامی اقدامات لازم برای ارتقاء حرمت نفس و اعتماد به نفس او را بکارببندید ( به مبحث مربوطه مراجعه کیند ).

(8) آموزش ابراز وجود و جرأت و جسارت

از نظرتعریف به توانایی درابرازنظر و درخواست و ایستادن برای حفظ حرمت و طلب حق و حقوق خود بدون تجاوز به حریم و حق و حقوق دیگران جرات و جسارت گفته می شود. یکی از مشکلات اصلی افراد کمرو و خجالتی کمبود جرات و ابراز وجود است. برای پرورش و تقویت چنین ویژگی رعایت نکات زیر کمک کننده خواهد بود.
* او را با حق و حقوقش آشنا کنید:
در هر جامعه ای چه کودکان و چه بالغین دارای یک سری حق و حقوق اولیه انسانی هستند و پدر و مادر ( و مسئولین جامعه ) بایستی در بطن زندگی آنها را به فرزندان خود منتقل کنند که مهمترین آن ها عبارتنداز:
ـ با احترام و حرمت بااو برخورد شود. هیچکس حق ندارد دیگری را مورد تحقیر، سرکوفت و تمسخر قرار دهد و به او بی احترامی کند و یا دراو احساس گناه حماقت و نادیده گرفته شدن بکند ( مگر این که طرف مقابل به حریم و حرمت فرد تجاوز نماید )
ـ هر انسانی حق دارد که اشتباه کند ولی بایستی نتایج و پیامدهای آن را نیز بپذیرد و مسئولیت آن را خود به عهده بگیرد.
ـ هر فردی می تواند بدون این که احساس گناه یا خود خواهی بکند، به خواسته دیگران جواب رد دهد و نه بگوید.
ـ در زندگی خصوصی خود، فقط در برابر تعداد محدودی از افراد می تواند پاسخگو باشد ونه هیچکس دیگری ( خود، ‌والدین، خواهر، و برادر وگاهی اعضاء بسیار نزدیک خانواده از جمله همسر ).
ـ فرد می تواند بدون این که احساس بدی بکند، ‌نظر خود را عوض کند ( اول بستنی میخواستم ولی حالا می بینم شکلات می خوام؛ ‌فکرمی کردم بچه نمی خوام ولی حالا با هر قیمتی می خوام بچه دار شوم و... )
ـ حق دارد خواسته خود راابراز کند ( و درنظر دارد که طرف مقابل حق دارد جواب رد بدهد ).
ـ شنیده شود و جدی گرفته شود
ـ بدون این که احساس بدی بکند اگر موضوعی را متوجه نمی شود، ‌آن را ابراز کندو درخواست توضیح و اطلاعات بیشتر کند.
* به او بیاموزد که قرار نیست همه او را دوست داشته باشند:
بایستی کودک متوجه این موضوع شود که قرار نیست با همه دوست باشد و همه او را دوست داشته باشند و یا همه را از خود راضی نگه دارد. همین که با دیگران دوستانه و محترمانه رفتار کند کافی است و داشتن چند دوست خوب و نزدیک و صمیمی کافی است.
* قرار نیست کامل و بی عیب و نقص باشد:
کودک بایستی دریابد که هیچ انسانی کامل نیست و هر کسی دارای توانایی ها و ضعف هایی است و در زندگی همین که تلاش کند بهترین خود باشند کافی است و اشتباه و شکست آخر دنیا نیست و ما از طریق اشتباهات خود به کمال و موفقیت می رسیم.
* مسائل و حوادث را شخصی نکند:
برخی از کودکان ( خصوصاً‌ افراد خجالتی ) هر نوع اشکال و خراب شدن کارها و وقایع ناخوشایند را به خود گرفته و خود را
مقصر می پندارد ( مثلاً‌ جدا شدن پدر و مادر، ‌تصادف رانندگی، خراب شدن غذا و... ). به کودک بایستی توضیح داده شود که ما بر روی بسیاری از چیزها کنترل و اثری نداریم و بایستی بدون مقصر خواندن کسی واقعیت راهمانطور که هست پذیرفت و اگر کاری از دستمان بر می آید ومسئولیت و وظیفه ما نیز هست، تلاش خود را نماییم و بیش از توان خود هم توقع و انتظار نداشته باشیم.
* چگونه از پیامهای « من »استفاده کند: بایستی از طریق تمرین ( خصوصاً‌ بازیهای نمایشی ) در شرایط و موقعیتهای نامناسب با دیگران به کودک آموزش داد تا نظر و احساس خود وعلت و چرایی آن را از طریق بکار بردن جملات اول شخص با حفظ آرامش و با جدیت و صلابت ابراز کند. چند مورد از این موقعیتها و ابراز خود به قرار زیر هستند:
ـ کودک مورد بی محلی دوستش قرار می گیرد: « من دلم می گیره ( احساس ) وقتی نمی خوای با من صحبت کنی ( عامل ). چون فکر می کردم با هم دوست هستیم ( چرایی ).
ـ به کودک گفته می شود که بایستی شکلاتش ( یا مدادش و... . ) را بدهد درغیر اینصورت مورد اذیت قرار نخواهد گرفت: « من از این که تهدید می کنی عصبانی هستم و کسی حق نداره به زور از کسی چیزی بخواد ».
ـ دوست کودک با سر به سر گذاشتن یا خواسته ای نابجا موجب اختلال در کار او می شود: « من احساس درماندگی می کنم چون رفتارت باعث هواس پرتی من می شه و نمی تونم کارم رو انجام بدم ».
ـ دوست او اعتیاد پدرش را به دیگران بیان می کند: « من احساس تأسف و یاس می کنم که اعتیاد پدرم رو به دیگران میگی. چون فکرمی کردم میشه به تو اعتماد کرد ».
ـ کودک مورد تمسخر وریشخند وقرار می گیرد: « من احساس شرم و خجالت می کنم وقتی به من می خندی و خندیدن به دیگران کار درستی نیست ».
* خواسته خود را بیان کند.
بتدریج بایستی به کودک آموزش داد که علاوه بر ابراز احساس و علت چرایی آن، ‌خواسته خود را نیز بیان کند. نظیر:
از کودک خواسته می شود که از بازی خارج شود یا اجازه بازی با هم داده نمی شود: « من خیلی ناراحت می شم نمی خوای با من بازی کنی. چون وقتی تو می خوای بازی کنی من قبول می کنم. من می خوام باهات بازی کنم »
ـ به کودک ناسزا و حرف زشت زده می شود: « من خیلی عصبانی می شم وقتی فحش میدی. چون من به تو یا کسی دیگه حرف زشت نمی زنم. ازت می خوام که این کارت رو متوقف کنی ».
ـ دیگری وسیله امانت داده شده را پس نمی دهد: من ناراحت هستم که چیزی که به تو امانت دادم، پی نمیدی. من الالن خودم اونو نیاز دارم ( یا هدیه تولدم هستش، یا... ) و ازت می خوام که اونو پس بدی.
ـ کودک مثلاً‌ بدلیل نمره پایین گرفتن مورد تمسخر یا دست انداختن می شود: وقتی منو دست میندازی یا مسخره ام می کنی دل سرد وغمگین می شوم چون من بیشترین تلاشم رو می کنم ( یا مریض بودم ) و می خوام که دست از مسخره کردن برداری. بتدریج به کودک آموزش دهید که حتی در ابراز احساسات خوب و مثبت خود نیز ازاین گونه پیامها استفاده کند ( مثلاً‌ « ازا ین که بعد از مدرسه می خوای با هم بازی کنیم خیلی هیجان زده و خوشحال هستم. چون میدونم بهمون خیلی خوش میگذره » ).
* الگوی خوبی برای او باشید:
کودکان ضبط صوتهای بسیار قوی و حساسی هستند و آنچه را که می بینند و می شنوند ( خصوصاً‌ از والدین خود ) درون ذهن و حافظه خود ضبط می کنند و از آنها به عنوان الگو استفاده می کنند. در خانواده ای که اصول تربیتی مستند و دیکتاتوری حاکم است معمولاً‌ کودک یا فردی ضعیف و توسری خود بار خواهد آمدو یا پرخاشگر و مهاجم. بایستی آن روز را که فرزندمان شروع به نه گفتن به ما می کند و در برابر حق و حقوق خود می ایستد جشن بگیریم و نه این که فکر کنیم فرزندمان خیره سر و یاغی شده است. اگر تصمیم و رفتار کودک برخلاف میل و اشتیاق ما است ولی بر خلاف قواعد و اصول مهم نیست آن را باید به فال نیک گرفت و فقط با ذکر نظر و عقیده خود، به نظر و تصمیم او احترام گذاشت ( حتی اگر بدانیم صد درصد اشتباه خواهد بود ). مثلاً‌ زمانی که کودک اشتها
ندارد و یا به غذایی یا انجام کاری غیرضروری علاقه ای ندارد بایستی به او اصرار کرد. اما بایستی دربرابرآن درسته ازقواعد و مقررات مهم خانواده با ثبات و سرسخت بود. کودک که از طریق مقررات و قوانین باثبات و درعین حال درست، منطقی و منصفانه با حق و حقوق خود آشنا شده ودر مطالبه آنها استوار و صبور خواهد شد. بایستی هر اقدام و رفتار جسورانه ( و نه پرخاشگرانه ) کودک مورد تأیید، ‌تشویق و تحسین قرار گیرد.

توجه:

با آموزش نحوه ابراز وجود و نظر خود، اعتماد به نفس کودک افزایش یافته و جسورتر می شود و جلوی بسیاری از زورگویی های همسالان خوبخود گرفته می شود.

نکته:

از فرزندتان بیشتر ودور و بر کودکان ریاست طلب و سلطه جو است. فرصتهایی بوجود آورید که با دوستان و همبازیهایی که کمتر چنین ویژگی را دارند باشد تا این توانایی در او تقویت شود و بتواند خودش باشد. برای کودکان خجالتی و کمرو بهتر است در هر نوبت بیش از یک همبازی یا دوست برای بازی دعوت نشود.
منبع مقاله :
سادتیان، سید اصغر؛ (1389)، کمرویی، خجالت، ترسویی، اضطراب، و ترس از مدرسه، جسارت، ابراز وجود، ترس از سخنرانی، اضطراب اجتماعی، مهارتهای اجتماعی در کودکان نوجوانان و بالغین، نشر انتشارات ما و شما، چاپ دوم
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر